کری خوانی آقای بازیگر در خندوانه
سایر خبرها
رامبد جوان: حال خوب یا بد مسری است و این روزها برای جامعه ما کیمیاست
موضوع را یادآوری می کنم. آیتم های مختلفی طراحی و مهمان هایی را دعوت کردیم که یا راهکار می دهند یا با هنرشان این موضوع را به مخاطب یادآوری می کنند! وقتی شما حال تان خوب باشد و این خوبی را هم به دیگران انتقال می دهید. در واقع حال خوب یا بد مسری است و این روزها برای جامعه ما کیمیاست. بسیاری براثر فشار زندگی و استرس های جامعه شهری خنده را فراموش می کنند. توجه به این موضوع من را به فکر ساخت خندوانه انداخت. رامبد جوان گفت: همیشه با خودم می گفتم ما مردم خوشحالی نداریم و اصلا خندیدن را به ما یاد نداده اند، به همین خاطر باید یک آموزشی در این رابطه ایجاد کنیم. ایده اصلی خندوانه ترویج فرهنگ خنده بود. ...
ترلان پروانه در خندوانه : با شایعات کنار آمده ام +عکس
می بارد و همچنان گرد و غبار هست. البته در جناب خان در ادامه این گزارش بخشی از قطعه شاد جنوبی مخصوص به اهالی آبادان را اجرا کرد و جوان از او خواست تا با همین ریتم موزیکال در بخش هواشناسی خبر حضور داشته باشد و گزارش آب و هوای شهرش را بیان کند. در ادامه جناب خان از جوان خواست تا چند روز با همدیگر به شمال و ویلای رامید جوان بروند. جوان به او گفت: ما ضبط خندوانه داریم و بعد هم من شمال ویلا ...
گفتگوی جنجالی ویدا جوان درباره زندگی و عشقش
نظرم نابغه است و همه ی وامدار او هستند. الیزابت تایلور هم بسیار درخشان است. آنقدر بازیگر خوب زیاد است که انتخاب یکی دوتا سخت است. ورزش مورد علاقتان چیست؟ شنا، ورزش های رزمی و هر ورزشی که در آن بازی باشد. عضو تیم قوای جسمانی مدرسه بودم اما چون مشکل مفصل پیدا کردم گفتند ورزش سنگین نکن. مسابقات تنیس را دنبال میکنم و از ماریا شاراپووا خوشم می آید. اهل سفر هم هستید؟ ...
خاطره یک مدافع حرم از شهید رشیدپور
داشتم خدا ایشان را خیر دهد مرتب می رفت و می آمد؛ من هم به ایشان اصرار زیادی می کردم که می خواهم بروم عراق. گفت: خوب باشد سعی خودم را می کنم و می گویم اگر خواستند با شما تماس بگیرند. بعد از 20 روز زنگ زدند و گفتد شما را به عنوان مترجم عربی می خواهیم. گفتم باشد مشکلی ندارم.آرام آرام کارها درست شد و به عراق اعزام شدیم و کارمان را شروع کردیم. گفتم می توانم در کنار کار مترجمی کار نظامی هم انجام دهم و ...
مردی از ولایت تخار
.... یه بار سه روز غیر از آب، هیچ چیزی به ما ندادند. قاچاق آمده بودیم. او در ادامه از علاقه اش به ازدواج می گوید: ازدواج خیلی خوبه. زن فرق نمی کند، درس خوانده باشد یا نباشد. ظاهر هم مهم نیست، مهم انسان بودن است. خدا اگر بچه بدهد، 10 تا می دهد و اگر ندهد، یکی هم نمی دهد. اگر خدا بخواهد و آدم 10 تا بچه داشته باشد، زندگی خیلی شیرین می شود. من خودم 7 خواهر و برادر دارم؛ سه خواهر و 4 برادر. از خودم ...
اظهارات هنرمندی که داوطلبانه شادی را برای کودکان مناطق محروم سوغات می آورد/ من حاجی فیروز بچه های ...
سرما توجهم را جلب کرد. با خودم گفتم، چگونه می توانم کودکانی را که هنوز نیاز های اولیه شان مثل آب، کفش، لباس و... تأمین نیست، بخندانم. بچه های روستا را در مدرسه جمع کردم. طبق عادت همیشگی ام در این مواقع سخت سه صلوات فرستادم و روی صحنه رفتم. برای اولین بار حاجی فیروز شده بودم. با آن چهره سیاه و لباس قرمز. اجرا را با یک بازی که معمولاً در برنامه تلویزیونی عمو پورنگ انجام می شود، شروع کردم تا انرژی ...
تقدیم به تیم ملی؛ با نی انبان و دمام
...، آن طور که خودش می گوید، تمام هزینه های کار را از جیب پرداخت کرده و هیچ گاه حمایتی از او نشده است. فیروزی در این گفت وگو از علاقه اش به فوتبال و موسیقی می گوید. درباره رشته تحصیلی و سوابق کاری خود بگویید؟ از کی کار موسیقی را شروع کردید؟ من بوشهر به دنیا آمدم و تک فرزند خانواده ام؛ البته یک برادر داشتم که 20 سال پیش با پدرم تصادف کردند و هر دوی آنها به رحمت خدا رفتند. من و مادرم با ...
سعید علی حسینی در هفته اول لیگ وزنه نمی زند
شرکت کند. علی حسینی در گفت وگو با ایسنا درباره ی وضعیت مصدومیت خود بیان کرد: در تمرین کمرم آسیب دید و برای این که تشدید نشود، نمی توانم در رکوردگیری شرکت کنم. در تمرینات به رکوردهای خوبی رسیده بودم و داشتم بهتر می شدم که این اتفاق پیش آمد. با این حال تمام تلاشم را می کنم به بازی های آسیایی برسم و حالا توکلم بر خدا است. به گزارش ایسنا، نایب قهرمان جهان در پاسخ به این پرسش که ...
کنکور آن قدرها هم که فکر می کنید ترسناک نیست!/ درس های نخوانده را کنار بگذارید
.... رتبه 6 کنکور با اشاره به اینکه سال گذشته خوب درس خوانده و انتظار رتبه خوبی اش داشته است، ادامه می دهد: من در آزمون یکی از موسسات شرکت می کردم و همیشه آنجا رتبه اول می شدم، به همین دلیل این انتظار را داشتم که رتبه تک رقمی داشته باشم؛ اما هنگام امتحان کنکور برای یک درس وقت کم آوردم و نتوانستم اصلا 10 سوال را بخوانم؛ در حالی که این درس را خیلی خوب خوانده بودم. تجربه ای که ...
هر باخت تیم ملی والیبال، درد دارد
.... همیشه فکر می کردم ابراز علاقه ای که در کودکی به بچه ها می شود تا آخر عمر می ماند. خودم وابستگی خانوادگی را دوست دارم و همان طور که به والیبال علاقه دارم به خانواده ام هم دارم. * در آن مدت دلتنگ والیبال نمی شدید؟ دقیقاً زمانی بود که داشتم افسرده می شدم. حدود سال 71- 70 بود. آن موقع کمک مربی بودم. بازی هم می کردم. بعد از آن بیشتر درگیر مربیگری شدم. * همسرتان مخالف ورزش نبودند ...
کمک تماشاگران یک نمایش برای زنده ماندن یک کودک کارتن خواب
....mp4 در ادامه زن جوانی از بین جمعیت بلند شد و با معرفی خودش گفت: من یک پسر بچه 13 ساله دارم. من سر چهارراه بودم، کار می کردم و هیچ کس مرا ندید. همه شما از کنار من رد می شدید مرا نگاه می کردید از من خرید می کردید اما مرا نمی دیدید؛ چرا؟ پس این چشم ها برای چیست؟ برای اینکه ببینیم، درک کنیم، همیدگر را بفهمیم. انقدر مرا ندیدید که چشمم عفونت کرد. یک روز یک نفر مرا دید اما دیر بود ...
برادرانم نگذارند اسلحه ام روی زمین بماند/ توصیه شهید به حجاب
منزل پدرم رسیدم دیدم او مشغول خواندن قرآن است. تقریباً نیم ساعت نگذشته بود که دل نگرانی سبب شد که به خانه خودم برگردم. مادرم بسیار اصرار کرد ناهار بمانم اما نتوانستم و گفتم باید بروم. به جلوی درب منزل پدر آمدم و مشغول پوشیدن کفش هایم بودم که غلامرضا را جلوی درب منزل پدر با لباس پلنگی دیدم که از سر و صورتش خون می ریزد. بسیار ترسیدم اما گمان کردم خیالاتی شدم. به بیرون منزل آمدم و در کوچه باز هم ...
زن بخت برگشته
جریان گذاشتم. بچه هایم که در به در دنبالم می گشتند بلافاصله خودشان را رساندند. به آن ها گفتم که خیلی قاطعانه تصمیم خود را گرفته ام و می خواهم راهم را از این شوهر بی مسئولیت که از اول زندگی با آزار روحی و روانی آزارم داده جدا کنم. این ازدواج از روز اول اشتباه بود اشک در چشمان نرگس حلقه زده بود، پس از مکثی کوتاه ادامه داد: 16 ساله بودم که پدر خدا بیامرزم با زور و اجبار من را ...
شبی که آسمان به زمین نیامد
.... از آن شور و شوق های وصف ناپذیر. هم مسیر شدم با مردم و از شادی های شان تند و تند عکس گرفتم تا وعده ای راکه به دوربینم داده بودم،محقق کنم و رنگ شادی بپاشم روی آرشیوم از تصاویر زنان ایران ِ عزیزم. حالِ دوربینم هم مثل خودم خوب شده بود و انگار خنده و هیجان و اشک های شوق را شارپ تر و با کیفیت تر ثبت می کرد. هرچقدر به این 100 هزار نفر دوست داشتنی ِ دست نیافتنی نزدیک تر می شدم، قدم هایم ...
پیامک های عاشقانه دختر و پسر روی مانیتور رفت
تفریح و خنده سعی کردم تا با نرم افزاری که روی گوشی تلفن همراهم نصب بود به پیامک های ارسالی دوستم دسترسی پیدا کنم. به این ترتیب وقتی دوستم به بیرون از کوپه رفت من با این نرم افزار وارد گوشی اش شدم اما ناگهان پیام های عاشقانه او به صورت بلوتوث روی مانیتورهای قطار پخش شد. من خودم هم با دیدن این صحنه شوکه شده بودم اما جرأت نداشتم که اعتراف کنم. با این اعترافات پرونده تکمیل شده و متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار دادسرا قرار گرفت. ...
نمایش پیامک های عاشقانه روی مانیتورهای قطار تهران-مشهد!
افزاری که روی گوشی تلفن همراهم نصب بود به پیامک های ارسالی دوستم دسترسی پیدا کنم. به این ترتیب وقتی دوستم به بیرون از کوپه رفت من با این نرم افزار وارد گوشی اش شدم اما ناگهان پیام های عاشقانه او به صورت بلوتوث روی مانیتورهای قطار پخش شد. من خودم هم با دیدن این صحنه شوکه شده بودم اما جرأت نداشتم که اعتراف کنم. با این اعترافات پرونده تکمیل شده و متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار دادسرا قرار گرفت. ...
کابوسی که در کمین زندگی بچه های معلول نشسته است!+عکس
معلولیت چیزی است که به زندگی ما تحمیل شده و نقشی در آن نداشته ایم. الان تنها خواسته مان این است که توانمند باشیم و تا جایی که ممکن است خودمان را بتوانیم اداره کنیم. من خودم اگر جایی در اختیار داشتم که تولیداتم را بفروشم خیلی خوب بود. وقتی می خواهم تهران بروم خیلی سخت است. از شهریار با این عصا سوار اتوبوس می شوم تا آزادی می روم از آنجا دوباره چند بار باید اتوبوس عوض کنم. بچه ها بعد ...
خاطرات اولین کارگردان صبح جمعه با شما پس از انقلاب/ منتقد بودم
اعتقاداتم است. اگر معصومین را از معادله کنار بگذاریم، باقی انسان ها معمولی اند؛ یعنی نه به طور مطلق خوب اند نه بد. ما هم باید به همین دلیل در قبال رفتار با یکدیگر انصاف داشته باشیم. یک بار در سازمان یا نهادی برای دلا راست شدن به اتاق دوستان حراست رفته بودم. آقای قرائتی من را دید و گفت استاد چرا اینجا نماز می خوانید؟ گفتم من نماز نمی خواندم، داشتم دلا راست می شدم! ایشان گفت یعنی چه؟ خلاصه از ایشان ...
یک سال از خشک شدن باغ ملی گذشت
نمایشگاه بود و هزار کار انجام نشده، بهانه اش را پذیرفتم. راستش را بخواهید خودم هم دنبال بهانه بودم. می دانستم که اگر سر فرصت بنشینیم و حرف بزنیم مصاحبه بهتری می شود و اصلا این طور بهتر به دلم می نشیند اما این اتفاق هیچ وقت رخ نداد و امروز حسرت می خورم که چرا آن روز بیخیالش شدم و اجازه دادم که مثل همیشه حرف حرف او باشد. هرمز علیپور تخیل و اندیشه غایب در شعر در داستان های کورش وجود دارد ...
بیمه امام رضا(ع)
که دلم شکسته بود رو به امام رضا(ع) کردم و به ایشان گفتم اگر پسرم شفا بگیرد با همین ماشین به مشهد می روم و ماشینم را به نذورات حرم امام رضا(ع) می دهم. مادرش هم در همان زمان گفت اگر بچه ام شفا پیدا کند من هم طلاهایم را نذر آقا امام رضا(ع) می کنم که الحمدلله به لطف حضرت رضا(ع) بعد از چند روز به طور معجزه آسایی حال محمود خوب شد . ■ شرمنده پدر و مادرم شدم محمود زارع پسری که به خاطر ...
پیامکهای عاشقانه دختر و پسر جوان،ناگهان روی مانیتورهای قطار تهران-مشهد مشاهده شد!
تلفن همراهم نصب بود به پیامک های ارسالی دوستم دسترسی پیدا کنم. به این ترتیب وقتی دوستم به بیرون از کوپه رفت من با این نرم افزار وارد گوشی اش شدم اما ناگهان پیام های عاشقانه او به صورت بلوتوث روی مانیتورهای قطار پخش شد. من خودم هم با دیدن این صحنه شوکه شده بودم اما جرأت نداشتم که اعتراف کنم. با این اعترافات پرونده تکمیل شده و متهم برای تحقیقات بیشتر در اختیار دادسرا قرار گرفت. ...
کوفتگی بیشتر از سوختگی
... سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته بر و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد عراقی پست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبیند، تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم کسی نمیومد، اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه سنگر و از حال رفت، من هم فقط گریه ...
عزت اللهی: فکر نمی کردم گلم آفساید باشد
روز از بازی اسپانیا گذشته ولی هنوز خیلی ها افسوس می خورند که چرا نتوانستیم امتیاز بگیریم. البته از طرفی بعضی ها هم می گویند ناراحتی ندارد، چون خیلی خوب بازی کردیم. خب ما اگر افسوس خوردیم به خاطر این بود که خیلی خوب بازی کردیم و روی یک اتفاق گل خوردیم. شاید اگر 10 بار دیگر آن صحنه تکرار شود، توپ وارد دروازه نشود. ما موقعیت های خوبی داشتیم و از همه مهمتر با تمام وجود جنگیدیم. پرونده بازی ...
فروش خودروهای 40 میلیونی به قیمت 4 میلیون
. کارم سخت بود خودم هم دل به کار کمتر می دادم برای همین آلوده شدم الان هم پشیمانم، اما فایده ای نداره. چند وقته از زندان آزاد شدی؟ تقریبا یک سال است. من که آزاد شدم فرید و محمد هم با فاصله یک هفته آزاد شدند؛ یک ماه از هم بی خبر بودیم. بعد دوباره به پست هم خوردیم و کار را شروع کردیم. قبل از اینکه سرقت کنید چه کاری انجام می دادید؟ من در کارخانه کار می کردم، مسئول تاسیسات ...
پورعرب: خسته شده ام از بس شنیدم ایدز دارم
فقط با صرف بازی کردن، ستاره نشدند. این را هم بگویم در آسمان سینمای ایران ستاره وجود ندارد. همچنین خود من هم هیچ وقت ستاره نبودم و فقط بازیگر بودم. سوپراستار و ستاره بودن باید تعریف شود. بازیگر سریال زیرزمین از نحوه ورودش به عرصه بازیگری گفت: سال 60 وارد تلویزیون شدم و چهار سال در برنامه سینما تئاتر به عنوان دستیار کارگردان کار کردم. بعد یک تئاتر کار کردم که دو سال طول کشید. من به سینما ...
یساری: ورشکست شدم و رفتم سراغ خوانندگی!
شخصیت شما دیده می شود، دقیقا همان چیزهایی است که در کارهایتان نیز احساس می شود و این نشان می دهد که به دور از فاکتورهای بازار، موسیقی را دلی اجرا می کردید . من رشته ورزشی ام کشتی بود و کاسب هم بودم. باید کاری انجام می دادم که حرمت اینها هم حفظ می شد. می گشتم شعر خوب پیدا می کردم یعنی شعری که مفهوم و اثری داشته باشد مثلا همان طور که گفتم با آهنگ بچه ها ، صدها طلاق منجر به آشتی شد که مجله جوانان به دلیل همین اتفاق، پوستر من را وسط صفحاتش منتشر کرد. قصه مرد منتظر ، سپیده دم ، صبر ایوب و... همه اینها انگار دیروز خوانده شده چون هنوز کهنه نشده اند . ...
وفاداری والاتر (قسمت 25)/ خداحافظی با فوتبال
ایران آنلاین / اما باهوش و خوش سر و زبان بودم که احتمالاً همین توجه آنها را جلب می کرد. البته فوتبال هم بازی می کردم اما موضوع مهم در این زمینه عضویتم در گروه سرود بود. شاید اعضای گروه سرود که هنری و کمی متفاوت به نظر می رسیدند، هدف اول بدرفتاری ها بودند. من برخلاف پسرهای قوی دبیرستان، همچنان چاقی دوران کودکی را حفظ کرده بودم و از همان روز اول هدف نخست طعنه ها درباره شکل فیزیکی ام بودم ...
موضوعات مهم را می توان با قصه خوب منتقل کرد
دوست دارم نقشی را بازی کنم که مناسب سنم باشد. به همین دلیل کمتر سریال بازی می کنم. اما قصه خوبی داشته باشد، دوست دارم بازی کنم. فقط فیلم کوتاه بازی کردن برایم سخت است. ولی سینما و تلویزیزیون را خیلی دوست دارم و مثل این سریال که با همه انس گرفتم و مثل یک خانواده شدم، با همه گروه ها هم اینگونه هستم. به هر حال 8 ماه با هم زندگی کردیم. من این سریال را روزی سه بار می دیدم و دوست داشتم. وی در پایان هم درباره فعالیت های اخیرش گفت: پیشنهاد می شود، اما همانطور که گفتم باید کار را دوست داشته باشم و نقش مناسب سنم باشد. به همین دلیل در حال حاضر در هیچ کاری بازی نمی کنم. اشتراک گذاری در: ...
بلای تلخی که قبل از شب جشن بر سر عروس خانم آمد + جزییات
تر شدم و با هر زحمتی بود زندگی ام را اداره می کردم.از حدود دو سال قبل، چندین خواستگار زنگ منزلمان را به صدا درآوردند اما دخترم 12 سال بیشتر نداشت و من هیچ گاه راضی به ازدواج زودهنگام او نمی شدم چرا که خودم این شرایط را با گوشت و پوست لمس کرده بودم و با سختی های ازدواج زودهنگام، آشنایی داشتم، این بود که به همه خواستگاران پاسخ منفی می دادم اما در میان آن ها جوانی بود که رضایت همسرم را جلب کرده بود ...