سایر خبرها
بازخوانی تاریخی واقعه 7 تیر سال 60
در حال قرائت قرآن بود، در همین شرایط شاید با افتادن مجدد طاق، شهید شد. از بعضی دوستان دیگر هم صداهایی می آمد، بعداً متوجه شدم که تقریباً سرم روی سینه آقای باغانی بود و این بنده خدا داشت به لقاءالله می رفت. صداها، از هزاران نفری که روی پشت بام ایستاده بودند شنیده می شد، که هیچ کاری هم از دستشان برنمی آمد. گویا در فضای روی طاق گرد و خاک بوده، این ها با پاشیدن آب، قصد رفع کردن گرد و خاک را داشتند ...
وقتی استاد دانشگاه هیروشیما ژاپن کفش جانباز کرجی را جفت کرد/ تجارت کثیف آلمان غربی با فروش سلاح های ...
اطلاع خانواده در جبهه فاو بودم و در اخرین روز ماموریتم شدیدا مجروح شدم، ساعت 5 ظهر سوم فروردین عراق ناجوانمردانه به فاو حمله شیمیایی کرد و با توجه نبود ارتفاعات منطقه را فرا گرفت. بمباران هوایی 20 دقیقه طول کشید و من پس از آن انبارهای آذوقه را مهر کردم و پس از نماز نیروهایی مجروح شده را از اروند رد کرده و به بیمارستان فاطمه زهرا (س) بردم. با وجود دوش آب سرد بدنم می سوخت، 30 کیلو در یک ...
گوشه ای از جنایات همکاران رامین حسین پناهی / مدعیان حقوق بشر چه جوابی برای خانواده شهدا دارند؟
، شنیدم به دختر یک ساله مان می گفت: بابا این آخرین دیدار ما است. من 45 روز دیگر شهید می شوم. از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شدم، گفتم: چرا این حرف را می زنی؟ خندید و گفت: شوخی کردم. دقیقا 45 روز بعد شهید شد. ما در روستای علاءالدین زندگی می کردیم. برادر بزرگ طهماسب داماد خانواده ما بود و خانواده هایمان با یکدیگر رفت وآمد داشتند. این رفت وآمد ها باعث آشنایی ما شد و طهماسب با خانواده اش به ...
دیدار با خانواده یکی از شهدای انقلاب اسلامی
. بهتر است امروز از خانه بیرون نروی، ولی او در جوابم گفت" مادر جان ، ما راه مان را انتخاب کرده ایم و از شما هم می خواهم که اگر شهید شدم، برایم اشک نریز، چون این کار باعث خوشحالی دشمنان ما می شود. مادر ادامه داد: آن روز فرامرز برای مبارزه با ماموران شاه با گروهی از دوستانش به سمت پادگان جی تهران حرکت کردند و ارتشی ها با دیدن آنها مهمات پادگان را آتش زدند تا مهمات به دست نیروهای مردمی نیفتد ...
چرا حضرت عبدالعظیم از خلیفه زمان خود فراری بود ؟
این جا ساکن باش ، اگر دوست داری من یحیی بن هرثمه را که از خواص من هست بفرستم تا خدمت شما باشد و در این سفر مونس و همدم شما شود ، اکنون خود دانید . در کافی از صالح بن سعید روایت کرده که او گفت : بر ابوالحسن علیه السّلام وارد شدم در روزیکه آنجناب را به سامراء وارد کرده و در خان صعالیک منزل داده بودند راوی گوید : به آن حضرت عرض کردم قربانت گردم ، این اشخاص همواره در نظر دارند نور شما را ...
عصبانیت شهید از احتکار اجناس توسط مغازه دار تبریزی / خود را برای همه دربان می نامید
دهند و سوار ماشین می شوند. هنگامی که راننده ماشین را روشن می کند، متوجه دود سیاهی می شوند که از ماشین بلند می شود. همان لحظه حسن یک کاغذ از جیبش در آورده و مطلبی می نویسد و دست راننده می دهد. آن بنده خدا می گوید حسن آقا مگر من چه کاری انجام دادم که اکنون این نوشته را دستم دادید؟ حسن می گوید من احساس کردم تو نیاز داری به مرخصی بروی و به خانواده و مشکلاتت برسی! راننده می گوید من ...
پاسدار شهیدی از دیار مازندران که لحظاتی قبل از شهادتش دل نوشته ای برای پدر و مادرش از جنس حماسه و معرفت ...
راضی به مرخصی زیاد نبود. می گفت مثل این است که یک معلم، دانش آموزانش را رها کند و به سفر برود! اگر من زیاد دلتنگ خانواده می شدم و قرار به سفر به تهران بود، چند روز را هم به قم می رفتیم و برمی گشتیم.سفرهایمان اغلب دیدار با خانواده ها بود؛ اصفهان، تهران، قم. *خدمت به همه وقتی به خانه پدرم می آمدیم، در عین سادگی و بی آلایشی بسیار شوخ طبع بود. لحظاتی که صالح می آمد، فضای ساکت خانه ...
دیوی به نام اعتیاد/ از احساسی خوشایند تا رؤیاهای بر باد رفته
...، به خاطرات گذشته و روزهای خوبش که فکر می کند آهی از عمق وجود می کشد و بیان می کند: زندگی خوبی داشتم، گرچه بر وفق مراد و همانند آرزوهایم نبود اما از این وضعیتی که برای خود ساختم بهتر بود. زهره(اسم مستعار) که حدود شش سال در دام اعتیاد گرفتارشده مهم ترین علت ترک را خسته شدن از شرایط ایجاد شده ذکر و بیان می کند: به دلیل اعتیاد از خانواده، اقوام و دوستان طرد شدم، از زمانی که دوستانم ...
مروری بر آنچه در هفتم تیر رخ داد؛ بچه ها بوی بهشت می آید
باز ایشان جواب ندادند و احساس کردم شهید شده اند. چشمانش باز بود. با همان حال، چشمان مهربان و صمیمی شهید قندی را بستم، خواستم به نشانه ی تبرک صورت وی را ببوسم، اما نتوانستم. تلاش که کردم متوجه شدم یک تکه از آوار سقف و تیرآهن روی کمر من افتاده است و نمی توانم تکان بخورم. همچنین دکتر مرتضی محمدخان این لحظات را از زیر آوار به یاد می آورد: مشغول خواندن قرآن بودم که دیدم وزن پشت من مقداری ...
آزار جنسی زنان را جدی بگیرید، گفتگو با قربانیان گرگ خاکستری پایتخت
زیاد پیگیری نکردم، چون دلم نمی خواست خانواده ام از این موضوع باخبر شوند، به خصوص شوهرم. برای همین زیاد به دادگاه و دادسرا رفت وآمد نکردم، پیگیر اجرای مجازات نبودم ولی می دانستم قرار است اعدامش کنند. اعدام او تأثیری هم در حال و روز شما دارد؟ نه. دلم نمی خواست آزاد شود ولی با اعدامش هم حالم خوب نخواهد شد. فرزند دارید؟ بله، یک دختر 21ساله دارم که بعد از ...
بی قراری برای پر گشودن
تلاشی برای به ثمر نشستن نهضت حضرت امام راحل فرو گذار نکرد. شهید حجتی بعد از پیروزی انقلاب نیز در پایگاه های بسیج و کلاس های نظامی شرکت می کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به دلیل عشق و علاقه زیاد راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. او قبل از اعزام به گلزار شهدای روستای بیدسکان رفت و با ارواح طیبه شهدا میثاق بست که راهشان را ادامه دهد و در کنار قبر یکی از شهدا محل دفن خود را نیز نرسیم کرد و با خوشحالی ...
"شهید فخرالدین رحیمی" سید انقلابی که امام خامنه ای لقب مجاهد به او دادند
مبارزان نهضت امام خمینی(ره) پیوست و یک روز درحالی که مشغول چسباندن اعلامیه حضرت امام بر روی دیوار بود، در حلقه جلادان پهلوی گرفتار و به شش ماه زندان محکوم شد. این شهید بزرگوار دورانی که در زندان بود نیز دست از تبلیغات اسلامی و نشر احکام دین و قرآن برنداشت و با مجاهدت هایش عطش همراهی و پیروی از امام خمینی(ره) را همواره در سینه اش حفظ می کرد. وی پس از طی دوران محکومیت به زادگاهش بازگشت و ...
ناگفته های بازمانده
...> ای هیچ بهر هیچ بر هیچ مپیچ...! پس متوجه شده بودید که چه اتفاقی افتاده؟ بله، همان موقع هم که زیرآوار بودم متوجه شدم، برای همین جز آیات قرآن چیزی زمزمه نمی کردم. انا لله و اناالیه راجعون . از افرادی که در این حادثه به شهادت رسیدند کسی بود که برای مثال آن شب قبل از شروع جلسه با هم خوش و بشی داشته باشید؟ بله شهید محمدعلی حیدری، نماینده نهاوند آن شب کنار دست من ...
آثار دفاع مقدس؛ پل ارتباط با نسل های آینده
دست یابند. روزنامه جام جم در گزارشی با عنوان شهید چمران چه چیزی را آبروی اسلام می دانست؟ به نقل از همرزم شهید چهران نوشت: اوایل جنگ در مهران بودم، یک ماه از جنگ گذشته بود و بدلیل محاصره خرمشهر به اهواز آمدم اما آنجا نیز در محاصره بود. آبان 1359 به ستاد جنگ های نامنظم رفتم و در آنجا با شهید چمران آشنا شدم. زمانی که ایشان به اهواز آمدند، ارتش به دلیل کمبود نیرو و برخی مشکلات دیگر ضعیف شده ...
دروغ هایی که درباره سربازِ راستگوی خمینی گفتند
...: آیت الله سید محمد حسینی بهشتی از اصلی ترین شخصیت های انقلاب اسلامی بود که از نیمه سال 1357 ، در میان توده های مردم، به عنوان یکی از اصلی ترین چهره های نزدیک به امام خمینی شناخته شد و تا زمان شهادتش، روز به روز بر شهرت و نفوذ سیاسی افزوده شد. امروزه کم تر شهری در کشور وجود دارد که نامِ این شخصیت ساسی-مذهبی را بر خیابان و معبری از خود نگذاشته باشد اما مروری کوتاه بر اسناد رسانه ای ...
روایت صعود به اورست و 1600 متر فرود با چشم های بسته/ وقتی ام اس جلودارت نیست
زیادی را در تلفن همراهم ذخیره کرده بودم و فیلم می دیدم. مشکل شارژ هم نداشتیم و برق فراهم بود. * در مورد شرایط استفاده اینترنت هم توضیح می دهید؟ هزینه هر گیگابایت اینترنت 50 دلار بود که من 5 بار استفاده کردم. هزینه تلفن و اینترنت واقعا بالاست. * دمای هوا در قله چند درجه است؟ قبل از اینکه ما صعود کنیم تا منفی 50 درجه هم رسیده بود، اما روز صعود ما به منفی 30 ...
مسایل مرتبط فلسطین و دفاع از مظلوم در حوزه تمدنی بررسی شد
شغل خود با خداوند نذر کردم که اگر شغلی برای ما انتخاب کردی، اولین حقوق های خود را برای حمایت مردم فلسطین خواهم فرستاد؛ این نذر نشانه عمق اعتقاد است یعنی در درون قلبم محبوبت ترین کار را حمایت از مردم فلسطین می دانستم؛ این مساله نشان از یک اندیشه نهادینه شده در مردم ایران و علمای شیعه است. وی اظهارکرد: در اول سال 58 سپاه تشکیل شد و در همان زمان 150 نهضت آزادی بخش را دعوت کرد که از آنها ...