سایر منابع:
سایر خبرها
توزیع نارنجک صلواتی
موتوری به سمت ما که جزیره ام الرصاص بودیم می آمدند. صدای روشن شدن موتور قایق ها و حرکت شان روی آب بسیار وحشتناک بود. از طرفی هم بچه های تبلیغات دست به ابتکار جالبی زده بود. یادم می آید آن ها بلندگوهای بسیار قوی ای را روی سطح آب قرار داده بودند و در آنجا موسیقی با صدای آقای سراج پخش می شد. بخشی از شعر موسیقی این بود که موسی جلودار است و نیل اندر میان است/ از هر کران بانگ رحیل آید به گوشم ...
عملیات منافقین برای ترور کارگر خشک شویی !
انقلاب اسلامی ایران خواهم بود عبدالکریم غرائب سفیر الجزایر در تهران ظهر پنجشنبه در پایان ماموریتش با آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای اسلامی دیدار و گفت و گو کرد . وی در این دیدار گفت : طی مدتی که در ایران بودم مجذوب انقلاب اسلامی ایران شدم و بعد از این هر جا که باشم به عنوان یک مبلغ برای انقلاب اسلامی ایران مفید خواهم بود . غرائب افزود : ملت ها از این که انقلاب اسلامی در داخل ایران ...
خاطرات روزهای سربازی را در "نیش ها و نوش های سربازی" بخوانید
کتاب می خوانیم: بعد از چند لحظه دستور عقب نشینی داده شد. فرمانده گروهان ه م دستور عقب نشینی را به دسته ها صاد کرد. زمانی که به سمت عقب و خاکریز دوم می آمدیم، شاهد به اسارت در آمدن تعدادی از بچه ها شدیم. تبادل آتش همچنان ادامه داشت. ناگهان یک گلوله توپخانه از سوی نیروهای بعثی عراق در نزدیکی ما منفجر شد و جناب سروان حسینی از ناحیه پای چپ در قمست ران مورد اصابت ترکش قرار گرفت و مجروح شد ...
اعترافات تکان دهنده زن تاجیکی فراری از داعش
بود برای کسب درآمد و زندگی بهتر به شهر "کراسنادار" روسیه مهاجرت کردیم. ما یک سال در روسیه زندگی کردیم تا اینکه یک روز تلویزیون جنگجویان داعش را در حال نبرد نشان داد و ناگهان شوهرم شریف گفت من می خواهم به سوریه بروم و درراه داعش بجنگم. من از این حرف شوکه شدم و باورم نمی شد که آدم مهربان، آرام و قابل اعتمادی مثل شریف این حرف را زده باشد. من همیشه آرزوی یک خانواده آرام و بی حاشیه را داشتم. وقتی شوهرم ...
میدان بهارستان؛ روز کودتا و این روزها
حزب اجتماع کرده بودند. برای آن ها سخنرانی کردم و خواستم که پراکنده شوند و حزب هم تا حدی خلوت شد. بعد به شهربانی رفتم تا آن صورت جلسه تهیه شود. در اتاق رئیس شهربانی بودم که به او تلفنی شد که عده ای در خیابان ها به شعاردهی و تظاهر و آشوب پرداخته اند و از جمله به حزب ما حمله کرده اند. بلافاصله آمدم بیرون. در خیابان فردوسی اوضاع کمی غیرعادی بود. سوار تاکسی شدم، به میدان بهارستان که رسیدم ...
ماجرای کتک خوردن خطیب مشهور
پایگاه خبری تحلیلی هم اندیشی: در چهارده سالگی که برای ادامه تحصیل عازم قم شدم، پدرم آمد پای ماشین و به من گفت: محسن! پول و رفت و آمد و مذهبت را مخفی نگهدار. گفتم: مذهب را برای چه؟ امروز که زمان تقیّه نیست! خاطره تلخ هفت ساله بودم که به یکی از مساجد کاشان رفتم؛ در صف اوّل نماز جماعت ایستاده بودم که پیرمردی مرا به عقب هُل داد و گفت: بچه صف اوّل نمی ایستد! و این در حالی بود که با بی ...
آزاده ای که در دوران اسارت درس طلبگی خواند
ادامه می خوانید. حجت الاسلام رضا الهی آزاده سرافراز میهن مان می گوید: با شروع جنگ طاقت ماندن در تهران را نداشتم بدون اطلاع پدر و مادرم شبانه از خانه فرار کردم و به جبهه جنوب آمدم به آبادان رفتم، در آن جا بود که با نام حسین فهمیده آشنا شدم. بعد از فرار از خانه یک ماهی در جبهه بودم که در 10 آبان سال 59 در جاده ایستگاه 7 آبادان به اسارت دشمن درآمدم. ابتدا ما را به بصره و بعد به بغداد و از ...
دفاع از آرمان های شهدا و آزادگان وظیفه همگانی است
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا در قزوین ، حجت الاسلام علی طهماسبی، امام جمعه شهر الوند ظهر امروز 29 مرداد ماه در تجلیل از خانواده شهدا که در سالن اجتماعات استانداری قزوین برگزار شد، گفت: بسیاری از آزادگان ما بعد از گذشت سالها به میهن اسلامی بازگشتند اما به خاطر شکنجه های دوران اسارت به سمت دوستان آسمانی خود شتافتند. وی در ادامه افزود: همه کسانی که می جنگند و کشته می شوند شهید نیستند ...
مادرم گفته اگر اسرا را بزنم حلالم نمی کند
...، از سیگاری هایی که در اسارت، سیگار را ترک می کنند، از تشکیل تیم های فوتبال و والیبال و هندبال،، حتی از یاد دادن و یاد گرفتن ها: من برای یکی دو نفر دیگر هر روز یک حدیث از اصول کافی می گفتم. از موصل یک شروع کرده بودیم. بچه ها حدیث را حفظ می کردند، بعد درباره اش صحبت می کردیم. قرآن هم می خواندیم. بعضی وقت ها دو سه ساعت روی یک آیه تأمل می کردیم؛ صرف و نحو و ترجمه و تفسیر، کلمه به کلمه. ...
پان ایرانیسم در فضای سایبری
است؟ علت و پاسخ در همان بی هویتی اسلامِ مجعول و منحرف و به تعبیر ما اسلام کودتا است. آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا بیشتر گروه های تروریستی جهان از پیروان واقعی اسلام کودتا هستند؟ مانند : القاعده ( عراق ، افغانستان و ...) ، طالبان ( افغانستان) ، الشباب ( سومالی) ، سپاه صحابه ( پاکستان) ، جیش العدل ( ایران) ، کوموله ( ایران) پژاک ( ایران)، جبهه النصره( سوریه) ، داعش( عراق و سوریه) و ...
صدام از اسیران نوجوان هم پاتک خورد
آمدند . با تأسی به نوجوان کربلا؛ حضرت قاسم علیه السلام جنگیدند، جانبازی کردند، ولی حاضر نشدند جان دادن وطن را ببینند، در غربت به اسارت درآمدند، اما اسارت وطن را ندیدند و... . دکتر حسین بهزادی یکی از نوجوانان کم سن و سال ایرانی در دوران جنگ بود که پس از اسارت توسط نیروهای بعث عراق به کمپ 7 اردوگاه الرمادیه منتقل شد. در جریان تبلیغات رسانه ای دولت عراق برای محکومیت ایران در ...
اطاعت از ولی فقیه عامل ییروزی
جبهه های جنوب می شود، که در یکی از عملیات ها ابتدا مجروح و سپس اسیر می شود. در ادامه گفتگو ما با این آزاده را می خوانید: فریدن نا- در کدام عملیات مجروح و اسیر شدید؟ ابوترابی- در عملیات فتح المبین بود که مجروح و سپس اسیر شدم. فریدن نا- از چگونگی جانبازی و اسارتتان برای ما بگویید؟ ابوترابی- من سال 60 به عضویت سپاه در آمدم و در اواسط تابستان همان ...
حکم بازداشت بعد از شهادت!
...، فداکاری و تلاش، خدمت به خلق خدا، شجاعت به تمام معنا و در کل شهادت طلبی را کسانی ثابت کردند که از همه هستی شان گذشتند و اینک سربلند و سرافراز زندگی مادی و فانی را بدرود گفته اند، کسانی که با رشادت های فراوان و عزم استوار و اراده نیرومندشان ملتی را از زیر آتش دشمن نجات دادند و اکنون و برای همیشه نام و یادشان زبانزد خاص و عام گشته و در سرتاسر تاریخ ثبت شده است. دشمنان دین و میهن ما ...
فرازی از زندگینامه و دوران اسارت آزاده شهید فریدون جمالی
به گزارش خبرنگار دیوانگاه، آزاده شهید فریدون جمالی نام پدر علی متولد 1320 ساکن هرسین کوی سراب در منطقه عملیاتی میمک در سال 1363 به اسارت رژیم بعثی صدام در آمد و به مدت 7 سال در اسارت بودند. این شهید گرانقدربه صورت داوطلبانه به عنوان بسیجی در گردان بدر در جبهه ها حضور یافت و در یکی از عملیات ها به اسارت دشمن بعثی در آمد شهید جمالی وقتی که در میدان مین ودر منطقه عملیاتی میمک مجروح شده ...
گمان مبرید آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده اند...
...> خاطره ای از آن شهید بزرگوار نیمه های شب از سردی هوا، از خواب بیدار شدم هنوز تکان نخورده بودم که متوجه شدم شهید غلامرضا ابراهیمی نیز بیدار است. او آرام از جا برخاست و هر سه پتوی خود را، روی بچه ها که از شدت سرما مچاله شده و به خواب رفته بودند، انداخت. من نیز بی نصیب نماندم. یک پتو هم روی من انداخت. فکر کردم صبح شده که حاجی از خواب برخاسته و دیگر قصد خواب ندارد ولی او وضو ساخت و به نماز ...
"امروز" ، فیلمی در ستایش سکوت
...> شخصیتی من از یونس دیدم که گویی آن شخصیت را می شناختم. من این شخصیت را قبلا دیده بودم و منهای کدهایی که داده شده اسم بیمارستان سوم خرداد بوده و این آقا در این بیمارستان قبلا شاید جانباز بوده و مورد مداوا قرار گرفته است .آقا کاظمی است که در آژانس شیشه ای دیدیم. شاید بگویند شما چهره آقای پرستویی را دیدی بعد فکر کردی که این همان حاج کاظم است. نه! این آقا واقعا همین طوری است من فکر می کنم اصلا ...
روایت ازدواجی که قلب امام راشاد کرد+عکس
ابتدا به پرداخت خمس و زکات، فعالیت در مجلس، پایگاه بسیج و ... مقید بودند. من بعد از 30 سال متوجه شدم پدر پدربزرگ من نیز روحانی بوده است و این یعنی از همان ابتدا تربیت مذهبی در خانواده ما جاری بود. ما 9 بچه بودیم. ده ماه در طالقان برق نداشت اما با همه این شرایط مادرم قبل از غروب آفتاب همه ما را به کنار رودخانه می برد تا با هم وضو بگیریم. ما به عشق پدر و مادرمان تشویق می شدیم با آنها نماز بخوانیم. در ...
توهم توطئه چپ برای تطهیر آمریکا و انگلیس
و رهبران آن. ساده اندیشی نسبت به توطئه آمریکا البته این اشکال تنها به نویسندگان و مورخین وارد نیست، چرا که برخی از رهبران جبهه ملی نیز بر این فرافکنی اصرار می ورزند. بسیاری از آنها تا سال ها پس از کودتای 28 مرداد هم نقش آمریکا در کودتا را نمی پذیرفتند و یا هرگز نپذیرفتند. به عنوان مثال دکتر سنجابی در خاطرات خود که بعد از پیروزی انقلاب در آمریکا روایت شده، موضع مثبتی راجع به ...
مساجد را مسجد نگهدارید/فعال کردن کانون های مساجد کار خوبی است
فیض و قدرت وصل می کند. انسان در مسجد، خود را به خدا متصّل می کند . بنابراین باید قدر مساجد را دانست. باید در مساجد حضور پیدا کرد. بحمداللَّه به برکت انقلاب در این سال های اخیر، این معنا زیاد شده و کیفیّت پیدا کرده است. همه شنیدید که امسال در ایام اعتکاف در ماه مبارک رجب، در بسیاری از مساجد سراسر کشور، جوانان ما، زنان و مردان از قشرها و سنین مختلف، رفتند و در مسجد ماندند؛ سه روز روزه ...
بصیرت و اعتقاد سختی اسارت را آسان می کرد/ آموزش قرآن به اسرا در اوج خفقان و فشار
جبهه های جنگ حضور داشته است در گفت وگو با ایکنا قزوین اظهار کرد: اولین حضور من در جبهه مربوط به زمانی است که دانش آموز سال دوم دبیرستان بودم و به همراه تعدادی از دوستان عازم جبهه شدیم و پس از شرکت در چند عملیات به قزوین بازگشتم. وی ادامه داد: در ادامه دوران تحصیل و پس از اخذ دیپلم وارد حوزه علمیه شدم و در دوران طلبگی به همراه سایر طلاب در آخرین اعزام در سال 66 راهی جبهه شدیم که یک سال بعد به ...
روایت قاصدان از یک خبر برای یک مادر شهید
از شهدا را پیدا کردند. تعدادی از این بچه ها هم در حین پیدا کردن پیکرهای شهدا، خودشان به شهادت رسیدند و تعدادی هم در این مسیر جانباز شدند. هنوز این تفحص ها ادامه دارد و حالا پیکر مقدس شهید شما هم الحمدلله بعد از 33 سال که از عملیات بیت المقدس می گذرد در تفحص اخیر شناسایی شده است. همه این دوستان سعی کردند خبری به مادران چشم انتظار برسد تا از رنج هایشان کم شود. بچه هایی که اینجا جمع شده اند هم برای ...
راز و رمز اسم ها
... بالاخره به همان جایی که قرار است برسد خواهد رسید. این تنها متنی بود که انجمن نویسندگان آن را چاپ کرد. البته کارهای قدیمی ام هم بودند که برای دوران دانشجویی هستند. آن موقع گفتند اینها را چاپ کن، اما من گفتم این همه آدم هستند که کارهایشان چاپ نمی شود چرا متن های من چاپ شود. شاید فکر می کردم این مزیت خوبی است، اما در هر صورت آن کارها زیاد مهم نبودند و به نظرم همه شان متن های بیخودی بودند. ...
بنیاد در آینه مطبوعات
تاسف رزمند هها شده و کینه و خشما زب عثیان در دلب رادران رزمندهب یشتر شد. در محاصره قرار گرفتهب ودیم. در عملیات خیبر، کلن یروها شهید و زخمی وا سیر شدند و دلیل این ناموف قبودن، آتش سنگین عراق یها و گلول هباران شیمیایی منطقهب ه وسیله دشمنب ود. روز سکوت در اردوگاه یک روز در اردوگاه سکوت مطلقی برقرارشد. سال 68 بود که بچه ها از ضایعه اسف بار تاریخ اسارت یعنی رحلت امام خمینی)ره( ا ...
شهادت حاج حسن توفیق خدمت به یک جانباز را از من گرفت
خاطرات و عشق ورزی کند. بعد از جانبازی همسرتان، خودتان خواستید که زندگی با ایشان را ادامه بدهید؟ همسرم بعد از جانبازی مرا آزاد گذاشته بود تا تصمیم بگیرم زندگی را ادامه دهم یا نه. اما من خواستم کنارش باشم. او هم قول داد از خدا بخواهد شریک جهادهای اش باشم. با این شرط بسیار دلگرم شدم و سختی ها برایم آسان تر شد. در زمان حیاتش از اینکه شاهد دردهایش بودم برایم خیلی سخت بود اما وقتی ...
متخصص فیزیک اتمی در UCF اصفهان الان بیکار است ! / عوامل رکود علمی ایران در دوسال اخیر
همین الآن هم ما همچنان از نظر علمی تحریم هستیم و قطعاً هیچگاه این ها تحریم هایی را که موجب پیشرفت علمی کشور ما شود بر نمی دارند. چیزی را که می توانند با آن به ما و اقتدار ایران ضربه بزنند، قطعاً حذف نمی کنند. یادمان نرود که این ها دشمن هستند. ما باید خیلی ساده اندیش باشیم که فکر کنیم که این ها به ما کمک می کنند. اگر هم احیاناً می خواهند تحریمی را بردارند، می خواهند واردات را زیاد کنند، نه اینکه صادرات بشود و یا کار قوی علمی صورت بگیرد. قطعاً کار قوی علمی را به هر نحوی که شده در مقابل آن ایستادگی می کنند؛ حتی اگر پای کشتن و ترور دانشمندان ما در میان باشد. ...
برای خدا
حسین معلم، معلم و نویسنده بی بی زهرا بسیار پاکیزه، نجیب و مهربان بود. مردم روستا به بی بی زهرا ملّا بی بی زهرا می گفتند. ملّا بی بی زهرا به بچّه های روستا قرآن یاد می داد. من و برادرم نزد بی بی زهرا قرآن یاد گرفتیم. بعد از آن که یک جزء یاد گرفتیم، و نوروز فرا رسید...، به همراه برادرم هرکدام یک کلّه قند در دستمال گذاشتیم و با بقیه ی بچّه های روستا رفتیم منزل بی بی زهرا. کلّه قندها را روی طاقچه ی اتاق گذاشتیم. بعد با کمک فاطمه که از همه بچّه ها بزرگ تر بود به صف ایستادیم و هرکدام دستِ بی بی زهرا را بوسیدیم. وقتی دست بی بی زهرا را می بوسیدیم، او هم سرمان را می بوسید و دست نوازش روی صورتمان می کشید. ***** *سال بعد بی بی زهرا به علّت کهولت سن به سوی خدا بازگشت. بی بی زهرا را در مزار روستا (کنار جادّه) به خاک سپردند. ***** **...پدربزرگ دوچرخه داشت، و مرا تا زمانی که کوچک بودم در جلو، و بعد که بزرگتر شدم در تَرک عقب سوار می کرد و به مدرسه می رفتیم. ***** *پدربزرگ هربار که از کنار قبرستان و خاکِ بی بی زهرا می گذشت، به احترامِ بی بی زهرا از دوچرخه پایین می آمد، مرا هم پایین می آورد. دوچرخه را به دست می گرفت وآرام آرام می گذشتیم و زیر لب "حمد و قل هوا..." می خواندیم. خیلی که دور می شدیم، دوباره سوار می شدیم و به طرف مدرسه می رفتیم. ***** *پدربزرگ در آخرین لحظات عمرش چند رازِ بزرگ و کوچک برایم گفت. یکی از آن ها این بود: ...همان روزِ اوّل نوروز، بی بی زهرا تمام کلّه قندها را به خانه ی ما فرستاد. شب، خودش هم به خانه ی ما آمد، و تا نزدیک صبح همراه مادربزرگ قندها را شکستند و بسته بندی کردند. صبح به خانه ی بچّهیتیم های روستا بردند. ***** *پدربزرگ می گفت: بی بی زهرا نمرده است، او هیچ وقت نمی میرد. بی بی زهرا نزد خدا رفته است. ***** *پدربزرگ می گفت: کسی که برای خدا یاد می دهد و برای خدا یاد می گیرد، هرگز نمی میرد! * پا برگی: کله قند: اسم مرکب، یک قند تمام به شکل مخروط ریخته (یادداشت به خط؛ شادروان دهخدا، دانشنامه دهخدا) ...
شهید شده بود اما هنوز ایستاده بود(حدیث دشت عشق)
سردارشهید عبد الحسین برونسی سال 1321 در تربت حیدریه چشم به جهان گشود. سال 1352 پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله خامنه ای آشنا شد و از آن پس دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. پس از پیروزی انقلاب به صورت افتخاری به سپاه پیوست. با آغاز درگیری های کردستان به پاوه رفت و با شروع جنگ تحمیلی در شمار نخستین کسانی بود که خود را به جبهه های نبرد رساند. وی در عملیات های خیبر، میمک و بدر ...
خبرنگاران برتر هفته نامه ی دوچرخه معرفی شدند
از کرج رشته ی تصویرگری: آتوسا درویشی از کرج و فاطمه صدیقی از تهران نوجوانان پرکاری که آثارشان در صفحه ی چشمه های سال 93 دوچرخه چاپ شده بود و همه از خواندن و دیدن آثار آن ها کلی کیف کرده بودیم. تبریک! تبریک! تبریک! البته انتخاب آثار برتر خیلی سخت بود. چون در همه ی کارها پر از انرژی مثبت بود. به خصوص چهار داور مرحله ی نهایی یعنی فریدون عموزاده ...
آزاده سرافراز فرماندار رومشکان : هرروز احساس کنم توانایش را ندارم استعفا می دهم
سرویس منتظران: به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی و گرامیداشت راد مردانی که تمام هستی خویش را برای حفظ کیان انقلاب اسلامی و دفاع از اسلام در طبق اخلاص گذاشتند و با تحمل سخت ترین شرایط و شدیدترین تنگناها و مضایق از باورهای دینی و انقلابی خویش در وفاداری به انقلاب و آرمان [...] سرویس منتظران: به مناسبت سالروز ورود آزادگان به میهن اسلامی و گرامیداشت راد مردانی که تمام هستی خویش را برای حفظ کیان انقلاب اسلامی و دفاع از اسلام در طبق اخلاص گذاشتند و با تحمل سخت ترین شرایط و شدیدترین تنگناها و مضایق از باورهای دینی و انقلابی خویش در وفاداری به انقلاب و آرمان های امام راحل (ره) دست بر نداشته اند و کماکان به این نظام مقدس خدمت می کنند، مصاحبه ای با فرماندار رومشکان جناب دکتر محمد محمدی نژاد اسیر دوران دفاع مقدس را فراهم کرده است. از ابتدای ورود به جبهه و احساستان بگویید؟ سال 1361 که 14 سال داشتم و به علت سن پایین سپاه اجازه ثبت نام و اعزام به جبهه را به من نمیدادند در نتیجه تصمیم گرفتم با گردانی که اسفند ماه به مرخصی اومده بودند با همان گردان به جبهه بروم. میدان شهدا کوهدشت جای که مینی بوس های گردان آماده حرکت به سوی جبهه بود خودم را تو یکی از مینی بوس ها جا دادم فرمانده گردان من را پیدا کرد و گفت باید برگردی من بهش گفتم : مگه جنازه من برگردد و من بر نمیگردم . در هر صورت سماجت و اصرار قبول کردند و من عازم جبهه شدم با اموزشهای که دیدیم در عملیات والفجر مقدماتی شرکت کردم و پایان دوره من برگشتم سال بعد دوباره عازم جبهه شدم در عملیات جفیر شرکت کردم باز از جبهه برگشتم . کی و چگونه اسیر شدید؟ سال سوم 25/04/64 به جبهه جنوب اعزام شدیم مصادف شد با دومین دوره انتخابات ریاست جمهوری مقام معظم رهبری دقیقا روز جمعه در حالی که عملیات انجام داده بودیم در غرب کشور عملیات لو رفت چندان موفقیت آمیز نبود شناسایی های منطقه ای خوب صورت نگرفته بود به راحتی تو کمین دشمن گیر افتادیم ما را اسیر کردند بعد تو نیروی های عراقی یک نفر بود که دستور داد که ما بخط بشویم اون عراقی گفت که به انتقام خون پسرخاله ام شما را باید بکشم هنگامی که آماده شلیک بود یک جیب ارتشی عراق سر رسید و یک جوان خوشتیب از آن پیدا شد و مانع این شد که ما را به رگبار بگیرد بهش گفت که تو مسلمانی و اینها اسیر تو هستند و حق نداری به اینها تعرضی کنی . رفتارشان با شما چگونه بود؟ مردانگی که اون اوایل از عراقی ها دیدم با اینکه اکثر بچه ها کم سن و سال بودند ولی عراقی ها به بچه های زخمی و آسیب دیده کمک میکردند و پانسمان می کردند و نامردی که از این عراقی ها دیدم اون روزی که اسیر شدیم ما که تمام مجروح و زخمی شده بودیم سوار یک کامیون ارتشی کردند راننده کامیون ما را 34 ساعت تو بیابان با لب تشنه تو یه مسیر تکراری 24 کیلومتری می برد و می آورد تا اینکه ماشینش از جون افتاد. بدترین و بهترین خاطره از دوران اسارت را بیان نمایید؟ بدترین خاطره دوران اسارات خبر رحلت امام بود که به ما دادند بعد از این خبر کاملا ناامید شده بودیم اینکه بعد از امام چه بلایی سرما می آید و برخورد عراقی ها با اسرا چطور خواهد شد. افسر ضد شورش آن زمان امد گفت که امام فقط برای شما نبوده بلکه مرجعی برای تمام جهان اسلام بوده آزاد هستید که عزاداری کنید. شیرین ترین خاطره دوره اسارت اعلام و پذیرفتن قراداد و قطعنامه میان عراق و ایران بود و صدام به عنوان حسن نیت 17 اوت اولین گروه اسرا آزاد کند که ما از شدت خوشحالی سجده شکر بجا آوردیم و گریه کردیم از لحظات بازگشت به کشور برایمان بگویید؟ لحضات بازگشت شیرین بود حتی عراقی ها در اخرین لحضات از شکنجه ما دست بردار نبودند ما را تو مرز خسروی تحویل ایرانها دادند اون زمان اقای محسن رضایی به استقبال ما اومده بود و با اایشان روبوسی کردیم به عنوان فرماندار رومشکان اگر صحبتی دارید بفرمایید: روزی که معارفه شدم و به عنوان فرماندار رومشکان انتخاب شدم اعلام کردم که من به کربلایی که در اسارت ضریح آن را گرفتم برای توسعه و آبادانی رومشکان تلاش می کنم و هر روزی که احساس کنم دارم قسم را زیر پا می گذارم و توانایی را ندارم کنارم میروم و استعفا می دهم و این را از تمام مدیران در تمام جلسات شهرستان رومشکان گفتم و نیز می خواهم. درج شده توسط : امین آزادبخت (مدیر سایت ) ...
ماجرای فرار سه اسیر از پادگان بعثی ها
بعد از یک هفته راهپیمایی شبانه روزی به خاک ایران رسیدم و در شهرستان بانه به روستایی پناه آوردم و همینطور چندین روستا را رد کردم تا اینکه توسط دموکرات ها دستگیر شدم و یک هفته ای را اسیر آنها بودم و در این یک هفته بود که حکم اعدامم را صادر کردند. جملات د بالا بخشی از خاطره فرار سیدرضا موسوی و دو نفر دیگر از اسرای ایرانی از پادگان بعثی ها در عراق است. سیدرضا موسوی در گفت وگو با خبرنگار ...