سایر منابع:
سایر خبرها
دارایی شهرام جزایری چقدر است؟
پر است. به نظر من اینگونه دروغگویی ها، کار زشت و بدی است. حساب های مالی من خالی نیست، لبریز هم نیست. خدا را شکر همیشه یک زندگی خوب وسطح بالایی داشته ام. بالاخره سال ها زحمت کشیده ام و سال ها از عملکرد اقتصادی خودم وشرکت هایم دفاع کردم. کاملا قاطعانه ومحکم مدعی هستم “شهرام جزایری” تنها مدیری در سراسر دنیاست که از بالاترین مرجع قضایی کشورش یعنی دیوان عالی کشور، حکم خوش حسابی گرفته . “شعبه 20 دیوان ...
الیکا عبدالرزاقی: آدم سرخوشی هستم
می دانم این حرف ها برایت عادی شده است اما تو فخرالتاج را واقعا خوب بازی کردی. همانجا بود که با هیجان گفتم البته که عادی نشده، بعد از چند لحظه که این هیجان در من فروکش کرد با خودم گفتم الیکا، خطر در کمین است و ممکن است یک روز برسد که برایت محبت مردم و تعریف دیگران عادی شود پس همه تلاشت را به کار ببند تا این اتفاق برایت رخ ندهد. در طول این سال ها به نوعی از خودم مراقبت کردم و سعی داشتم حسم ...
هفتمین نشست سبک زندگی
میکردند و چه حضرت ابراهیم (ع) که خلیل خداوند است . من معتقدم اگر حیات طیبه را آن هدف عالی و غایی را فرض کنیم خود بی نهایت است . من شک ندارم بزرگان دین و سیاست ما اینها با تمام وجود می خواهیم حیات طیبه را داشته باشیم . اکثریت مردم ناخود آگاه حیات طیبه را دوست دارند . اما فرموله کردن این موضوع را در هیچ سطوحی (سطح اول و دوم و سوم...) و مراحل رسیدن گام به گام آنرا به صورت کامل بیان نکردند . حداقل ما ...
اشعار شب پنجم محرم؛ حضرت عبدالله بن حسن(ع)
یابنَ اباعبدالله (علی اکبر لطیفیان) پرستوی حریم کبریایم کبوتر بچه ی آل عبایم نمی ترسم اگر بارد به من تیر که من با تیر باران آشنایم انا بن المجتبی، ابن المصائب بلی مردم یتیم مجتبایم غم بابا ، غم عمه، غم طشت خدا داند نمی سازد رهایم اگر تیغی به دست آرم ببینند که من نوباوه ی شیر خدایم عمو فرمانده ...
ماجرای تشکر پدر مرحومم از جمعیتی که برادر شهیدم را در گمنامی تشییع کردند
اشتباهشان برگردند،در مسیر واقعی قرار بگیرند و پشتیبان مقام معظم رهبری باشند. هیچوقت رهبر را تنها نگذارند. زیرا اگر ما امنیتی در این کشور داریم و مردم ما آسایشی دارند، همه اش به برکت خون شهداست. به برکت ایثارگری جوانانی که به جبهه ها رفتند. من هر جا که زیارت رفتم از جمله خانه خدا و حرم کربلا، دو رکعت نماز هم به نیت خانواده شهدا خوانده ام و همیشه دوست دارم اگر کاری از دستم بربیاید برای خانواده شهدا انجام ...
مداحی، اشعار و مقتل روز پنجم محرم حضرت عبدالله بن حسن(ع)
. عمربن سعد فرزند سعد ابی وقاص است ، فاتح قادسیه ، و یکی از آن ده تنی که می گویند رسول خدا هنگام مرگ از آنان رضایت داشته است . هنوز نیم قرن از رحلت رسول خدا نگذشته ، این پسر سعد ابی وقاص است که در برابر فرزند رسول الله(ص) و وصی او ایستاده است . ابن سعد تلاشی بسیار کرد تا کارش به پیکار با حسین بن علی(ع) نکشد ، اما دهر هیچ کس را نا آزموده رها نمی کند ؛ صبورانه در کمین می نشیند تا تو را به دام امتحان ...
افشاگری های باورنکردنی جلال طالبی از تیم ملی
. چیزهای شرم آوری بود که نمی توانم درباره شان حرف بزنم. می خواستند بنویسند جلال طالبی ایران را به آمریکا فروخته است. ولی خدا را شکر با دعای مردم، تلاش بچه ها و کمک های غیبی برنده شدیم. به هر حال نیت ما پاک بود. بنده در فوتبال نه اختلاس کردم و نه بهره برداری غیر ورزشی. بچه ها هم صادقانه برای تیم ملی جان کندند و با تمام وجود بازی کردند. آن پیروزی مال یک نفر نبود. متعلق به همه مردم ایران و حتی ایوویچ ...
روایتی از ملاقات پاییزی با پیر زبانشناسی؛ از غلط ننویسم تا درست زندگی کنیم
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، روز گذشته معاون فرهنگی وزارت ارشاد به همراه مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی با حضور در منزل ابوالحسن نجفی از این استاد زبان شناسی تجلیل کرد. گزارش مشروح این نشست به قلم احسان حسینی نسب به شرح ذیل است: سکانس اول، سرِ اتوبانِ جلال استاد بر ضعفِ پیرسالی چیره شده و عصازنان، به سختی خود را به آستانه در رسانده که از مهمان ها استقبال کند ...
نذر فرهنگی یک بار مصرف نیست
رفتاری است که انسان خودش را در برابر پروردگار، پیامبر و امامش مسئول می داند که در ازای گرفتن حاجت آن را ادا کند. تصور کنید کسی نذر می کند که خداوند به مال و زندگی اش برکت بدهد او هم در مقابل گوسفندی قربانی کند، در جایی خادم شود یا فعلان کار خیرخواهانه را انجام دهد. در حقیقت نذر عبارت از این است که انسانی خویشتن را ملزم بداند به انجام یا ترک کاری برای خدا، مثلاً نذر کند که اگر خداوند به من فرزندی داد ...
پیوستن پیک عمر سعد به سپاه امام حسین (ع)/نامه نگاری عمر و ابن زیاد
این روز دستور داد مردم در مسجد جمع شوند خود به منبر رفت و گفت: ایهاالناس! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را همانگونه که دوست دارید یافتید، این امیرالمؤمنین یزید است که او را به حسن سیرت، شیوه پسندیده، طینت مبارک، خوش برخوردی با رعیت، تعهد در برابر امنیت مرزها و پرداخت احسان به جا می شناسید... همانگونه که معاویه در دوره خویش چنین بود، پسرش یزید نیز پیرو او به ...
داستان عشق هوشنگ گلشیری و فرزانه طاهری
این جمعیتی که حتی روی زمین هم نشسته بودند به طرف در حرکت کردند که بروند. اگر این جمعیت با چنان حجمی بیرون می ریخت خیلی اوضاع بدی می شد. آنجا خاک آلمان حساب می شد. گفتند حالا آقای فریدون مشیری شعر بخواند. خدا رحمتش کند اما ما خیلی دوستش نداشتیم چون اشعارش عاشقانه بود. فریدون مشیری اتفاقاً از جلوی من رد شد، وقتی که خواست برود بالا همه می خواستند آنجا را ترک کنند، مشیری ناراحت شد و وقتی می ...
فقط ابرمرد مکتب عاشورا می تواند اسطوره همه زمان ها باشد
ای جز این نخواهد داشت. حجت الاسلام صغیرا، با بیان اینکه غرب به زندگی انسان منهای خدا معتقد است و نقش خدامحوری و شریعت را در زندگی بشر قبول ندارد گفت: حتی آزادی در چارچوب عقل برای آنان بی معناست چه رسد آزادی در چارچوب شرع. استاد حوزه و دانشگاه، در ادامه تصریح کرد: اسلام موافق آزادی و مخالف رهایی است، در حالیکه غرب موافق رهایی و مخالف آزادی است. وی با بیان اینکه رهایی ...
ساعتی بیش نمانده تا صبح
ناپاکان نیست. ناپاکانی که پشت در پشت کمر به نابودی اسلام و انسانیت بسته اند و آب را از سرچشمه آلوده اند و مردمان را به انحراف کشیده اند و به هیچ چیز جز بندگی شیطان نمی اندیشند. نه اهل اصلاحند و نه اهل انصاف. عهد می بندند و به آنی می شکنند. اگر از توطئه ای فارغ شوند به دسیسه ای دیگر مشغول می گردند. در زمین فساد می کنند و خون مظلومان می ریزند و... و هیچ مانعی برای خود نمی بینند مگر مردان واقعی خدا مثل ...
کاهش نرخ سود بانکی قطعی شد
، نزد خدا فزونی نخواهد یافت و آنچه را بعنوان زکات می پردازید و تنها رضای خدا را می طلبید ( مایه برکت است و ) کسانی که چنین می کنند دارای پاداش مضاعفند. ( روم ، آیه 39 )؛ یَمْحَقُ اللهُ الرّبوا و یُرْبی الصَدقاتِ وَاللهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفّارِ اَثیم. (بقره ، آیه 276 )خداوند، ربا را نابود می کند و صدقات را افزایش می دهد! و خداوند، هیچ انسانِ ناسپاسِ گنه کاری را دوست نمی دارد. دوستان توجه ...
انقلابی ترین زیارت ها
دعاهایی بوده که از جانب امام زمان(عج) به دست مردم رسیده است که زیارت آل یاسین یا دعای افتتاح نیز از این جمله به حساب می آیند. زیارت ناحیه مقدسه هم یکی دیگر از توقیعات حضرت است. این زیارت به شکل نامه ای از امام زمان(عج) به یکی از بزرگان دین رسیده و سپس راویان احادیث آن را نقل کرده اند. آنچه در منابع دیده می شود این است که راویان، این زیارت را به شیخ مفید و سید مرتضی رسانده اند. سپس به دست ابن ...
آشنایی با مداحی یا روضه خوانی
، است. ائمه نیز از مداحان و ذاکران، تقدیر و تشویق می کردند، صله می دادند، دعا می کردند و این کار را از فضایل پرثواب می شمردند. امام صادق ع فرموده است: الحمد لله الذی جعل فی الناس من یفد الینا و یمدحنا و یرثی لنا ، خدا را سپاس که در میان مردم، کسانی را قرار داده که به سوی ما می آیند و ما را مدح و مرثیه می گویند. امام رضا ع در تشویق دعبل به مرثیه خوانی در ایام عزای حسینی فرمودند ...
مرجعی که سفیر انگلیس را خوار کرد
شمارمان اندک است، چنین می کنند؟ فرمودند: برعکس، تعدادتان بسیار زیاد است امّا چونان کف و خاشاک روی سیلاب هستید. خداوند هیبت و شکوه شما را از دل های دشمنانتان بر می گیرد و در دل های شما وهن می افکند، و لَیَقْذِفَنَّ فی قُلوبِکُمُ الوَهْنَ! . قالَ قائلٌ : یا رسولَ اللّه، و ما الوَهْنُ؟ ، یکی پرسید: ای پیامبر خدا! وهن چیست؟ قالَ: حُبُّ الدُّنیا و کَراهِیَةُ المَوتِ ، فرمود: دوست داشتن دنیا و ...
حسین(ع) از دیدگاه اهل سنت
خود را زیر چانه او گذاشت و با دست دیگر از قفای سر او گرفت و سرش را بلند کرد و دهانش را بر دهان او گذاشت و گفت: "حسین از من است و من از حسینم، خداوند بیامرزد آن کسی را که حسین را دوست داشته باشد.” از طریق ابی هریره و دیگران نقل شده که روزی حسین داخل مسجد شد و خودش را به بغل رسول خدا(ص) انداخت و انگشتان خود را داخل محاسن رسول خدا کرد، در این هنگام رسول خدا(ص) دهان خود را بر دهان ...
هیچ وقت به هیچ کس برای ریاست جمهوری رای ندادم! /عاشق پسر استاد شجریان هستم/در آنتالیا ترکیه خانه دوبلکس ...
من در میدان شوش بزرگ شدم و کفتر بازی کردم و دوست دان خلاف کار و چاقو کش دارم و این گونه نیست که در نروژ به دنیا امده باشم و در سوئد به مدرسه رفته باشم یک ادم معمولی جنوب شهری هستم مثل خیلی از انسان های دیگر ، بازهم از کسانی که از شنیدن حرفهای من ناراحت شدن به ویژه مردم عرب کشور عذر خواهی می کنم. رشیدپور: آیا به خاطر بازی در اخراجی و رسوایی راضی هستید یا ناراحت؟ من اگر خاطره ...
چرا کوفیان امام را تنها گذاشتند؟
نقطه عطفی در تاریخ شیعه و اسلام محسوب می شود. زیرا این حرکت باعث حفظ اسلام واقعی از انحرافات ایجاد شده در زمان بعد از رسول خدا (ص) می باشد . در ایام اقامت امام حسین(ع) در مکّه (دهم ماه رمضان سال 60 ق) آغاز شد.(1) و از جهت فراوانی به مقداری رسید که به حق می توان از آن به نهضت نامه نگاری یاد کرد. ظرف این چند روز، این حرکت به مرحله ای رسید که در روز به طور متوسّط ششصد نامه به امام(ع) می ...
چهارم محرم"در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای ...
در روز چهارم محرم،ابن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود. عبیداللّه به منبر رفت و گفت: ای مردم! شما آل ابی سفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید، یافتید! و یزید را می شناسید که دارای سیره و طریقه ای نیکو است! و به زیر دستان احسان می کند! و عطایای او بجاست! و پدرش نیز چنین بود! و اینک یزید دستور داده است که بهره شما را از عطایا بیشتر کنم و پولی را نزد من فرستاده است که در میان شما قسمت نموده و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم! این سخن را به گوش جان بشنوید و اطاعت کنید.وی برای مردم شام نیز عطایائی مقرر کرد و دستور داد تا در تمام شهر ندا کنند که مردم برای حرکت آماده باشند، و خود و همراهانش به سوی نخیله حرکت کرد و حصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را به کربلا گسیل داشت تا عمربن سعد را در جنگ با حسین کمک نمایند. برخی از مورخین تعداد افرادی که به سپاه عمر بن سعد پیوستند را در 4گروه ذکر کرده اند که شامل: شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛ یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر؛ حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛ و مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛ این نیروها تا روز عاشورا در سپاه عمر بن سعد حضور داشته اند.در برخی از اسناد تاریخی هم تعداد لشکریانی که به عمربن سعد ملحق شدند را بیست هزار نفر ذکر کرده اند. حر بن یزید ریاحی آزاد مرد کربلا حر بن یزید بن ناجیه ریاحی، جد او، عتاب ، ندیم نعمان بن منذر ( پادشاه حیره ) و پسر عمویش، احوص، شاعر و از اصحاب رسول خدا بود.حر از سران کوفه بشمار میرفت. عبید ا...ابن زیاد او رابرای رویارویی با امام حسین علیه السلام فرا خواند و با هزار سوار به سوی کاروان او فرستاد. حر اولین کسی بود که راه را بر امام علیه السلام بست و از ورود او به کوفه یا بازگشتش به مدینه جلوگیری نمود. حر علی رغم این که برای رویارویی با امام آمده بود، رفتارش خالی از ادب نبود و هنگامی که دید عمر بن سعد برای جنگ با امام حسین علیه السلام مصمم است، به کاروان حسینی ملحق شد، توبه کرد و در سپاه امام جنگید تا به شهادت رسید. در تاریخ آمده است: حر به امام حسین علیه السلام گفت: هنگامی که عبیدالله بن زیاد مرا به سوی شما روانه ساخت و از قصر بیرون آمدم، از پشت سرم صدایی شنیدم که می گفت: ای حر! شاد باش که به خیر رو می آوری. وقتی پشت سرم را نگاه کردم، کسی را ندیدم. با خود گفتم من به پیکار حسین علیه السلام می روم و این چه بشارتی است؟! هرگز تصور نمی کردم که سرانجام از شما پیروی خواهم کرد. (ابصار العین، صفحات 115 و 116) بعد از توقفگاه عقبه ، کاروان امام حسین یکسره تا منزل شراف رفت. هنگام سحر، امام به جوانان فرمان داد آب فراوان با خود بردارند و به راه بیفتند. نیمه های روز، همچنان که راه می رفتند، یکی از همراهان امام گفت: الله اکبر امام حسین علیه السلام فرمود: چرا تکبیر گفتی؟ عرض کرد: نخلستان دیدم. گروهی از اصحاب گفتند: به خدا سوگند، ما هرگز در این سرزمین، درخت خرما ندیده ایم. امام فرمود: پس چه می بینید؟ گفتند: به خدا سوگند آنچه می بینیم، تعداد زیادی اسب است. فرمود: به خدا من نیز همان را می بینم. آن گاه فرمود: اینجا پناهگاهی نداریم که به آن پناه ببریم؟ برخی از اصحاب گفتند: بله، داریم. توقفگاه ذوحسم سمت چپ ماست. اگر به آن جا برویم، تپه ای است که می توان از یک سو با این لشگر مواجه شد. امام به راه افتاد و اصحابش نیز به دنبالش به سوی ذوحسم رفتند. چیزی نگذشت که گردن اسبان نیز از دور پیدا شد. لشگریان ابن زیاد، چون دیدند کاروان امام حسین علیه السلام، راه خود را کج کرده است، آنان نیز راه خود را کج کردند و برای تصرف ذوحسم شتاب کردند اما کاروان امام زودتر به انجا رسید و آن را تصرف کرد. عصر شده بود و امام حسین علیه السلام و لشگر حر در راه کربلا در برابر هم قرار گرفته بودند. امام به سپاهش فرمود آماده رفتن شوند، آن گاه به منادی خود فرمود برای نماز عصر اذان بگوید. پس از نماز، امام حسین علیه السلام رو به لشگریان حر کرد و پس از حمد و ثنای خدا فرمود: اگر از خدا بترسید و حق را برای اهل آن بدانید، خداوند خشنود خواهد شد. ما خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستیم و از اینها به فرمانروایی بر شما سزاوارتریم. اینها مدعی چیزی هستند که به ایشان تعلق ندارد و به زور و ستم در میان شما رفتار می کنند. اگر فرمانروایی ما را خوش ندارید و می خواهید درباره حق ما نادان بمانید و نظرتان چیزی غیر از آن است که در نامه هایتان به من نوشتید و فرستادگان شما به من گفتند، اکنون باز می گردم. حرّ گفت: به خدا سوگند، من نمی دانم این فرستادگان و این نامه ها که می گویی چیست؟ امام به یکی از یارانش فرمود: ای عقبة بن سمعان! آن دو خورجین را که نامه های ایشان در آن است بیرون بیاور. عقبه نامه ها را آورد و جلوی امام خالی کرد. حر گفت: ما از آن کسان نیستیم که این نامه ها را به تو نوشته اند. ما فقط دستور داریم که از وقتی تو را دیدیم، از تو جدا نشویم تا به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد ببریم. امام حسین فرمود: این آرزویی بیش نیست و محال است من با تو نزد عبیدالله بروم. امام حسین علیه السلام پس از آن که نماز عصر را در ذوحسَمَ به جا آورد و با لشگریان حرّ احتجاج نمود، به اصحاب خود دستور داد: به سوی مدینه باز گردید. اما لشگر حر از بازگشت آنان جلوگیری کرد. حسین علیه السلام به حر فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! از ما چه می خواهی؟ حرّ گفت: غیر از شما، هر کس از تبار عرب بود و چنین می گفت، من نیز می گفتم مادرش به عزایش بنشیند، ولی به خدا نمی توانم نام مادر تو را جز به نیکی ببرم. امام حسین فرمود: از من چه می خواهی؟ گفت: می خواهم شما را نزد امیر عبیدالله بن زیاد ببرم. فرمود: به خدا من همراه تو نخواهم آمد. حرّ گفت: من نیز به خدا سوگند، دست از تو بر نخواهم داشت. این سخنان سه بار میان امام و حرّ رد و بدل شد و سرانجام حر گفت: من دستور جنگ با شما را ندارم. اما دستور دارم از شما جدا نشوم تا با من به کوفه بیایید. اکنون که از آمدن به کوفه خودداری می کنید، پس راهی را در پیش بگیرید که نه به کوفه برود و نه به مدینه؛ و نه حرف من باشد، نه حرف شما؛ تا در این باره نامه ای به عبیدالله بنویسم. شاید خدا راهی پیش آرد که سلامت دین من در آن باشد و درباره ی شما مرتکب گناهی نشوم. اینجا بود که امام علیه السلام از راه قادسیه (که به کوفه می رفت) به سمت چپ حرکت کرد و حر و همراهانش نیز به دنبال او به راه افتادند. امام حسین علیه السلام پس از رویارویی با حرّ و لشگریانش و اصرار حر بر رفتن امام به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد و اصرار سرسختانه امام بر بازگشت به مدینه، تصمیم گرفت راه سومی را پیش گیرد. بنابراین حرکت کرد و حر و لشگریانش نیز در پی او به راه افتاد. حرّ پیوسته به امام علیه السلام می گفت: ای حسین! به خدا سوگند اگر جنگ کنی، کشته خواهی شد! امام حسین می فرمود: مرا از مرگ می ترسانی؟ آیا گمان می کنید اگر مرا بکشید، کارهای شما رو به راه و خاطرتان آسوده خواهد شد؟ اشتباه می کنید! من در پاسخ شما همان چیزی را می گویم که برادر اوس به پسر عمویش گفت. آن هنگام که اوس می خواست به یاری رسول خدا برود و پسر عمویش او را می ترساند و می گفت: کجا می روی؟ کشته خواهی شد. اوس در پاسخش سه بیت شعر خواند: من می روم و مرگ برای جوان ننگ نیست، آن هنگام که نیتش حق باشد و در حال ایمان به اسلام بجنگد. و در راه مردان صالح و شایسته جانبازی کند و از نابودشدگان در دین جدا گشته، به گنهکاری پشت کند. پس در این صورت اگر زنده ماندم، پشیمان نیستم و اگر مردم، بابت تو که زنده خواهی ماند و بینی ات به خاک مالیده خواهد شد، سرزنشی بر من نیست. حر بن یزید با شنیدن این حرف ها دانست که امام حسین تن به کشته شدن داده ولی تن به خواری و تسلیم شدن به ابن زیاد نداده است. از این رو خودش را کنار می کشید و با همراهان خود می رفت تا اینکه حسین علیه السلام به منزل عذیب الهجانات رسید. حر بن یزید ریاحی هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با حسین علیه السلام مصمم است، به عمر بن سعد گفت: آیا با حسین جنگ خواهی کرد؟ عمر پاسخ داد: آری، به خدا سوگند جنگی کنم که آسان ترین اتفاقش افتادن سرها و بریده شدن دست ها باشد. حر گفت: آیا پیشنهادش راضی تان نکرد؟ ابن سعد گفت: اگر به دست من بود می پذیرفتم، ولی امیر تو، عبیدالله، نپذیرفت. حرّ که دید ابن سعد در جنگ با امام علیه السلام مصمم است، عقب رفت و در کنار لشگر ایستاد. مردی از قبیله ی او به نام قره بن قیس به او گفت: امروز اسب خود را آب داده ای؟ حر گفت:نه. گفت: نمی خواهی بدهی؟ من نیز اسبم را آب نداده ام و اکنون می روم آبش دهم. حرّ از آن جا که ایستاده بود کناره گرفت و اندک اندک به سوی سپاه حسین علیه السلام رفت. مهاجر بن ادس (که در لشگر عمر سعد بود) به او گفت: ای حرّ می خواهی چه کنی؟ می خواهی حمله کنی؟ حرّ پاسخی نداد و لرزه اندامش را فرا گرفت. مهاجر گفت: به خدا کار تو مرا به شک انداخته است. من در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم. هرگز ندیده بودم این گونه از ترس جنگ بلرزی. اگر به من می گفتند دلیرترین مردم کوفه کیست، تو را نام می بردم. پس این چه حالی است که در تو می بینم؟! حر گفت: به خدا سوگند خود را در میان بهشت و جهنم می بینم و جهنم را بر نمی گزینم گرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند. این را گفت و اسب خود را هی کرد و به حسین علیه السلام پیوست. حّر هنگامی که دید سپاه کوفه در جنگ با امام حسین علیه السلام مصمّم است، به سپاه حسینی پیوست و به امام گفت: فدایت شوم ای پسر رسول خدا! من همان کسی هستم که تو را از بازگشت به وطنت بازداشتم و همراهت آمدم تا تو را ناچار کردم در این سرزمین توقف کنی. گمان نمی کردم پیشنهاد تو را نپذیرند و به این سرنوشت دچارت کنند. به خدا اگر می دانستم کار به این جا می کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی زدم. اکنون از کرده ام به سوی خدا توبه می کنم. آیا توبه من پذیرفته است؟ حسین علیه السلام فرمود: آری، خداوند توبه تو را می پذیرد. اکنون از اسب پایین بیا. حر گفت: من سواره باشم برایم بهتر است از این که پیاده شوم. می خواهم همچنان که بر اسب خود سوار هستم، ساعتی با دشمن برای یاری ات بجنگم تا کشته شوم. سخنان حرّ خطاب به سپاهیان یزید حرّ پس از آنکه به سپاه امام حسین علیه السلام پیوست و توبه کرد، در برابر لشگر عمر بن سعد ایستاد و گفت: ای مردم کوفه، مادرتان در سوگتان بگرید! این بنده ی صالح خدا را فرا خواندید و هنگامی که به سوی شما آمد، دست از یاری او برداشتید؟ شما که می گفتید در یاری او با دشمنانش خواهیم جنگید، اکنون رو در روی او ایستاده اید و می خواهید او را بکشید؟ راه نفس کشیدن را بر او بسته اید، از هر سو محاصره اش کرده اید و از رفتنش به سوی سرزمین ها و شهرهای الهی جلوگیری می کنید. حسین همچون اسیری است که در دستان شما گرفتار شده؛ نه می تواند سودی به خود برساند و نه زیانی را از خود دور کند. آب فرات را که یهود و نصاری و مجوس از آن می آشامند و سگان و خوک های سیاه در آن می غلتند، بر روی حسین و زنان و کودکان و خاندانش بسته اید، تا جایی که آنان از فرط تشنگی به حال بیهوشی افتاده اند. چه بد رعایت محمد صلی الله علیه و آله را درباره فرزندانش کردید! خدا در روز تشنگی محشر، شما را سیراب نکند! . ظاهرا حر با اذن امام حسین اولین فردی است که به میدان رفت و در خطابه ای مؤثر، سپاه کوفه را به خاطر جنگیدن با حسین توبیخ کرد. چیزی نمانده بود که سخنان او، گروهی از سربازان عمر سعد را تحت تاثیر قرار داده از جنگ با حسین منصرف سازد، که سپاه عمر سعد، او را هدف تیرها قرار داد. نزد حسین بازگشت و پس از لحظاتی دوباره به میدان رفت و با رجزخوانی، به مبارزه پرداخت و کشته شد. رجز او چنین بود: اضرب فی اعناقکم بالسیف انی انا الحر و ماوی الضیف اضربکم و لا اری من حیف عن خیر من حل بارض الخیف که حاکی از شجاعت او در شمشیر زنی در دفاع از حسین و حق دانستن این راه بود. حسین بن علی بر بالین حر رفت و به او گفت: توهمانگونه که مادرت نامت را حر گذاشته است، حر و آزاده ای، آزاد در دنیا و سعادتمنددر آخرت! انت الحر کما سمیتک امک، و انت الحر فی الدنیا و انت الحر فی الآخرة و دست بر چهره اش کشید.حسین با دستمالی سر حر را بست. پس از عاشورا بنی تمیم او را بیرون کربلا دفن کردند، همانجا که قبر کنونی اوست، جایی که در قدیم به آن نواویس می گفته اند. درباره فرزندان حضرت زینب (سلام الله علیها) در منابع تاریخی آمده است که عون و محمد فرزندان عبدالله بن جعفر بودند. این دو برادر به میدان آمده و هر یک جداگانه وفاداری خویش را تا مرز شهادت به امام زمانشان ابراز داشتند. ابتدا محمد در حالی که اینگونه رجز می خواند وارد میدان شد: به خدا شکایت می کنم از دشمنان قومی که از کوردلی به هلاکت افتادند. نشانه های قرآنی که محکم و مبیّن بود، عوض کردند و کفر و طغیان را آشکار کردند. جمعی از سپاه کوفه به دست او کشته شدند و سر انجام عامر بن نهشل تمیمی، جناب محمد را به شهادت رساند. بعد از شهادت محمد، عون بن عبدالله بن جعفر وارد میدان شد و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمی شناسید، من پسر جعفر هستم که از روی صدق شهید شد و در بهشت نورانی با بالهای سبز پرواز می کند، این شرافت برای من در محشر کافی است. نوشته اند تا بیست تن را به درک واصل کرد، آنگاه به دست عبدالله بن قطنه طائی به شهادت رسید. منقول است حضرت زینب(سلام الله علیها) زمانی که هر یک از بنی هاشم(ع) به شهادت می رسیدند، به کمک سید الشهدا (ع) برای تعزیت می آمد، ولی هنگام شهادت این دو بزرگوار پرده خیام را انداخت و از خیمه گاه خارج نشد. شهدای کربلا، در پایین پای حضرت حسین (علیه السلام) مدفونند و به احتمال قوی این دو دلداده نیز در همانجا پروانه شمع محفل حائر حسینی هستند. البته در 12 کیلومتری کربلا بارگاهی کوچک منصوب به عون ابن عبدالله وجود دارد که ملجأ زائرین است. برخی را عقیده بر این است که این مرقد یکی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) به نام عون می باشد. گردآوری وتنظیم:مجید کریمی ...
مخترع دهاقانی ارمغانی برپایه رفاه و صلح را برای بشریت اختراع کرد
...: خدا، جرقه هایی از سوی خداوند را از سنین کودکی، موقعی که در مدرسه برای بازی با همکلاسی هایم، طراحی بازی های جدید به ذهنم خطور می کرد را در خود یافتم و با توکل بر او سعی در پرورش آن داشته ام، تسنیم: آیا به فکر طرح، ایده و یا اقدامی برای زادگاه خود هستید؟ مشهدی زاده: یکی دیگر از علایق و طرح هایی که درصدد انجام آن هستم احداث مجموعه ای به نام خانه قرآن الله و محمد در طبیعت بکر ...
افزایش کودکان بی سرپرست و بدسرپرست در شیرخوارگاه ها
دارند و بدسرپرست هستند. ما می توانیم موضوع امین موقت را مطرح کنیم، موضوعی که در کشورهای دیگر خیلی رواج دارد. گاهی خانواده هایی دوست دارند که بچه نگهداری کنند ولی وضعیت مالی آنها این اجازه را نمی دهد، که یکی از سیاست های ما این است به این سمت برویم تا به این خانواده ها کمک کنیم. قطعاً باید کار فرهنگی انجام شود تا در این زمینه روند رو به رشدی داشته باشیم حتی در مراکز. ولی شاید هنوز به نقطه آرمانی خودمان ...
پیدا و پنهان زندگی شهید همدانی
.... استناد می کرد به سخنی از رهبری: روز به روز یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته یابی و نکته سنجی زندگی شهدا باید در زندگی ما رواج پیدا کند، اگر این انجام شد، آن وقت است که شهادت به معنای مجاهدت در راه خدا در جامعه ما ماندگار خواهد شد. ثابت از سال های دهه 70همراه و کنار سردار همدانی بود. البته خودش می گفت که ما لیاقت اینکه با همدانی و همدانی ها دوست و رفیق باشیم نداشتیم. من ایشان را ...
تکیه معین الرعایا به روایت کتاب جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاهان / از پلوی عزاداری تا اختلافات ...
محله چال گنداب محله سیده فاطمه به برپایی مراسم می پرداخته و سپس فرزندش شیرمحمد که علاوه بر کشاورزی در ضرابخانه حکومتی نیز کاری داشته، به عهد پدر وفا می کرده و شب های احیا و بیست و هشت صفر و اربعین را هم برگزار می کرده است. بعد از وی بازماندگانش در محل مسجد شاهزاده محمدعلی میرزا و در زیر سیاه چادر آئین های ویژه هر روز سال را که عزاداری اهل بیت بود، برگزار می کردند که هنوز هم کم و بیش ادامه دارد. (ص ...
ولایت؛ کلید اصول دین/رمز مصونیت اعتقادات از نفوذ یهود چیست؟
: اصبروا دقیقة ، مردم را معطّل می گذارد تا برود و بیاید. خدا گواه است این ها دارند علناً دین را مسخره می کنند. مگر نبود عمرو بن عاص که به معاویه گفت: می خواهی بدانی مردم چطورهستند، من به تو نشان می دهم. لذا اعلام کرد چون خلیفه کار دارد و می خواهد برود به بلاد اسلامی سر بزند، نماز جمعه را چهارشنبه می خوانیم! دین را به سخره گرفته بودند. حالا این ها هم از نسل همان ها هستند؛ یعنی اگر شما به ...
قافله عشق به سر منزل جاودان خویش نزدیک می شود/ سخنی که پشت شیطان را می لرزاند
اراده حق نهاد؟ ای دل! نیک بنگر تا قلاّده دنیا را برگردنشان ببینی و سررشته قلاّده را، که در دست شیطان است. آنان می انگارند که این راه را به اختیار خویش می ر وند، غافل که شیطان اصحاب دنیا را با همان غرایزی که در نفس خویش دارند می فریبد. قافله عشق از منزلگاه شَراف نیز گذشت. اولِ روز را که آزار گرما کمتر است، همچنان رفتند. نزدیک ظهر، امام شنید که یکی از یارانش تکبیر می گوید. فرمود: الله اکبر، اما تو برای ...
سرمقاله های روزنامه های 26 مهر
کشوری که همواره با تروریسم مبارزه کرده و اکنون نیز برای مبارزه با تروریسم به سوریه کمک می کند، بارها اعلام کرده است که آینده سوریه باید تابعی از اراده مردم این کشور باشد. خواست کسانی که در بیرون از سوریه قرار دارند و با پول و سلاح خود ثبات سوریه را برهم می زنند، نمی تواند آینده سوریه را رقم بزند و مانع اتمام دوران ریاست جمهوری بشار اسد باشد زیرا آقای اسد تاکنون نقش مهمی در حفظ کیان سوریه داشته است ...
اینجا مسیحی ها عزادار حسین ع هستند
...، گویا منتظر صدای اذان مغرب و اقامه نماز هستند. 4 پله که بالاتر می رویم، نمای داخلی مسجد شما را حیران می کند. فرش تا عرش اش زیباست و عرفانی... . سقف و دیوارهای مسجد آینه کاری شده است و چلچراغ بزرگی از سقف آویزان است. دیوارها مفتخر به اسامی 5تن آل عبا شده و در گوشه ای از مسجد، بارگاه کوچک ضریح داری نصب شده و در آن، سنگی که به زعم مردم منطقه قدمگاه امام زمان(عج) است، قرار دارد. راز ...
نوکر واقعی امام حسین (ع) کیست؟
سیدالشهداء (علیه السلام) را دیدم که فرمودند: قم قد عافاک الله تعالی ببرکة اقامة تعزیتی؛ برخیز که خداوند به خاطر برپاداشتن عزای من تو را عافیت بخشید. وی در آموختن احکام الهی کوشش می کرد و با خانواده خود که آن ها نیز مسلمان شده بودند از هند به کربلا هجرت کرد و اموال قیمتی خود را به آستان حسینی هدیه نمود و اکنون از اعبد و ازهد مردم آنجا می باشد. (وقایع الایام: ص 12٫) یکی از ...