سایر منابع:
سایر خبرها
سرشاخه های هرمی به بهانه استخدام، گروگانگیری می کردند
کار پیدا کند. وقتی به تهران آمدم آنها 14 میلیون تومان پول از من گرفتند و آن موقع بود که فهمیدم در دام شرکت های هرمی گرفتار شده ام.آقای قاضی من خودم مالباخته هستم و برای گرفتن پولم مجبور به همکاری با رئیس باند شدم. اعضای این شرکت هرمی در قالب تورهای مسافرتی فعالیت می کنند. آنها افراد را به بهانه استخدام جذب کرده و پس از دریافت پول، گروگان می گیرند. با اظهارات دو پسر جوان آنها به اتهام فعالیت در شرکت های هرمی با دستور محسن مدیرروستا بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی بازداشت شده و پرونده برای رسیدگی تخصصی به دادسرای جرایم اقتصادی ارسال شد. ...
عامل قتل دو راننده تریلی دستگیر شد
با قواعد این کار آشنایی داشتم. روزحادثه به چند راننده زنگ زدم اما هیچ یک از آنها محموله ای برای آن روز نداشتند. برای تأمین هزینه زندگی زن دومم نیاز به پول داشتم و باید به هر ترتیبی شده پول را تأمین می کردم. وقتی در تماس هایم متوجه شدم این راننده بار برای تهران دارد به او گفتم قرار است یک خودروی خارجی گرانقیمت به قائمشهر بیاورم اگر او در مسیر بازگشت این کار را برایم انجام دهد 5/1 میلیون تومان ...
آیا شرکت های هرمی هنوز هم فعال اند؟
از این که وارد این خانه شدم، حادثه ای عجیب رخ داد. به جز دوستم چند پسر جوان دیگر در خانه بودند و آن جا اصلا شبیه محل کار و مکان مصاحبه نبود، مظنون شده بودم و به همین خاطر اعتراض کردم. اعتراض من کافی بود تا اعضای این خانه به سمتم حمله ور شوند و پس از ضرب و شتم چاقویی را زیر گلویم گذاشتند و مجبورم کردند تا با خانواده ام تماس بگیرم و درخواست 14 میلیون تومان پول کنم تا ضمانتی برای کارم در شرکت نفت ...
حاج حسین می گفت هرگز روضه حضرت علی اصغر(ع) را فراموش نکن
...: چند وقت پیش، پدرم، دست من و برادرم وهب را گرفت و گفت: من سردار حسن ترک را خیلی دوست دارم و می خواهم کنار ایشان دفن بشوم... این همان جایی بود که هشت سال پیش به من نشان داده بودند. پسر حاج آقا ادامه داد که بنیاد شهید و سپاه، مکان دیگری را برای مزار در نظر گرفته اند ولی ما نمی خواهیم که کنار مقبره آیت الله موسوی همدانی، یادمان دیگری برپا شود، چون پدر ما برای سادات احترام خاصی قائل ...
خاطرات اساتید حکمت و فلسفه از عزاداری عاشورا
سالی است که مراسم های محرم را در شمال کشور شهر رامسر حضور دارم و با مردم این مناطق در مراسم هایشان شرکت و عزاداری می کنم. اما آنچه از محرم های به یاد ماندنی در مولدم روستای چراغ تپه خاطرم است به زمان کودکی ام باز می گردد چرا که من یک بچه سید یتیم بودم و پدربزرگم برای اینکه من قرآن بخوانم مرا در مکتب گذاشت، تا باسواد شوم. بنابراین ایام محرم در حدود هفت سالگی خاطرم است مرا سوار ذوالجناح ...
داستان 9 ماه حسرت برای ثبت نام درهنرستان
مادرم می ترسیدند اجازه ندادند که برادر و خواهرم مدرسه بروند و بعد ها برایشان معلم سرخانه گرفتند تنها من و برادر بزرگترم بودیم که به مدرسه رفتیم. از کلاس چهارم به بعد پدرم به او هم اجازه نداد به مدرسه برود تا کمک خرج خانواده شود. من چون دوست داشتم که درس بخوانم و می ترسیدم مجبور شوم که ترک تحصیل کنم، از کلاس چهارم، تابستان ها شروع به کار کردن کردم و پس از آن تأمین تمام هزینه های زندگی ام برعهده خودم ...
اعترافات هولناک قاتل دختر بچه 8 ساله
از معرفی کامل خود گفت: آن روز عصر حدود ساعت 5 بعدازظهر بود که دیدم دختر 8 ساله در حالی که شال زرد رنگی به سر دارد با پای پیاده به طرف منزلشان حرکت می کند. یک لحظه وسوسه های شیطانی به سراغم آمد که در همین حال دخترک را صدا زدم و از او خواستم دنبالم بیاید که کاری با او دارم! آن دختر هم که مرا می شناخت بدون هیچ حرفی دنبالم به راه افتاد. من به طرف مدرسه روستاحرکت کردم و او را از دیوار کوتاه مدرسه به سوی ...
گفتاری منتشرنشده از شهید بهشتی
شنیده اید پیش می آید. امام باید تصمیم بگیرد. در همه اینها هیچ دقت کرده اید؟ آیا در تمام این صحنه ها یک جا دیده اید که در داخل این گروه اضطراب و نابسامانی واقعی وجود داشته باشد؟ شیخ مفید سخن معروفی را در ارشاد از علی اکبر (ع) نقل می کند که می گوید: در راه می رفتیم، پدرم را روی اسب چُرتی گرفت، ناگهان دیدم از خواب پرید و فرمود: (إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ)6، حدس زدم که باید در خواب ...
گفتگو با فواد بابان، گوینده دوست داشتنی اخبار
.... من 37 سال کار کردم و بهتر بود جایم را به جوان ترها می دادم. خاطرم هست در گفت وگویی اشاره کرده بودید از زمان شروع کار گویندگی خبر به اجرای رسمی و خشک خبر اعتراض و گاهی دوست داشتید خطوط قرمز های این چنینی را جابه جا کنید؛ اما گاهی از اراده و توان تان خارج بود. در حال حاضر به لحاظ فرم اجرای خبر، دوران تازه ای در تلویزیون ما شکل گرفته، اما متأسفانه این فرم اجرا گاهی تقلیدی نابجا از ...
نشست آسیب شناسی ارتباط روابط عمومی ها با رسانه ها برگزار شد
. بنده دوره ای مدیر روابط عمومی حمید شاه آبادی و علی مرادخانی بودم، زمان آقای شاه آبادی دیدم که رسانه ها برایش چه کار کردند و آمدن آقای مرادخانی را هم دیدم و خودم معارفه اش را گرفته ام و الان که 2 سال گذشته همچنان می بینیم که چطور است، البته انتقاد به یک مدیر صد درصد کار یک رسانه است ولی تخریب یک نفر چقدر اثرات زیان باری در تفکر و اعتماد مخاطب ما در کشورمان دارد؟ ایسنا : چرا روابط عمومی ها ...
بازیگری که برای امرار معاش سیگار می فروشد!!
. خودم هواتو دارم. قرار بود در آن کار یک سکانس داشته باشم اما کارگردان از من خوشش آمد و نقش من پر رنگ شد. پس از اکران فیلم مشهور شدم. چند سالی با شاه فالوده نمی خوردم! وضع مالی ام هم خوب شد. پول خوبی می گرفتید؟ - بله! برای اولین کارم یک هزار و 500 تومان دستمزد گرفتم. خیلی خوشحال بودم. چند دست لباس برای مادر و پدرم خریدم و به خانه رفتم. پدر با تعجب گفت اینا رو از کجا آوردی ...
رد شدن از خط قرمزها به سبک آنا نعمتی!
...، اصلا کار را دوست داشته باشید یا نه. به جرات می گویم عصر یخبندان یکی از آرام ترین فضاهای پشت صحنه را داشت و همه چیز تحت مدیریت خوبی قرار داشت که باعث شد خستگی ناشی از کار نماند و تا انتهای کار پرانرژی ادامه بدهیم. جذابیت در تفاوت در طول این سال ها به جز چند تجربه، سعی کرده ام نقش هایی را بپذیرم که کاملا متفاوت از کارهای قبلی ام باشند و بازی کردنش برای خودم هم هیجان ...
سرفه هایی خشک با نفس هایی تند و کوتاه؛ارمغان لاشخورهای شیمیایی
بود شدیم. پدرم درب منزل آنها را باز کرد. دود غلیظی از داخل بیرون آمد مثل اینکه چشمم کور شده باشد آنها را بستم و به نرمی به عقب برگشتم و روی سکوی منزل آقای اسدزاده نشستم که در آن روز و چند روز بعد از آن پر پر شدن یکی یکی از اعضای خانواده اش را دید و 9 شهید از اعضای دوست داشتنی خانواده اش را داد. پدرم از داخل ساختمان بیرون آمد و از سلامت اعضایی که در منزل بودند خبر داد. به خیال خودمان همه ...
گفتگوباآشپز خیمه امام حسین(ع)+تصاویر
بچگی مراحل کار را کنار پدرم دیده بودم و در دستگاه اباعبدالله بزرگ شده بودم. هرچه باشد من با لقمه آشپزی بزرگ شده بودم برای همین به این کار عرق خاصی داشتم. از همان دوران هم در ایام محرم و فاطمیه پخت داشتیم و من چون کنار پدر یاد گرفته بودم و بلد بودم کار را به دست ما هم می دادند. البته ذوق و سلیقه خودم هم در کار دخیل بود. به هرحال در میان برادرها من تنها وارث پدر در آشپزی شدم و همین باعث شد به طور ...
عده ای تلاش می کنند بیشه خالی از پلنگ باشد تا نفع خود را ببرند
دانستید؟ یا چقدر خواستید آن تفکر را حفظ کنید؟ میرباقری: من علاقه بسیاری داشتم که بر مبنای تجاربی که در این سال ها و مخصوصا در مختارنامه به دست آوردم با نوعی بازنگری، دندون طلا را بسازم اما واقعیتی وجود دارد که بعضی از صحنه هایی را که در سریال دندون طلا طراحی کردم برای زمان حاضر جواب نداد و مرا اقناع نکرد. حتی احساس کردم بعضی از صحنه ها با همان طراحی قبلی و به صورت نمایشی بهتر هستند و ...
ماجرای جسد کشف شده در تنگه بولان دماوند پس از 10 سال فاش شد
ابراهیم مرتب به ما از شوهرم خبر می داد و می گفت که حالش خوب است اما به خاطر ردیابی نشدن نمی تواند تماس بگیرد. ولی بعد از گذشت این همه سال من به ابراهیم مشکوک شدم و تصمیم گرفتم موضوع را با پلیس در میان بگذارم. شوهرم حتی اگر فرار هم کرده باشد در این سال ها باید یک تماسی با من و خانواده اش می گرفت. با این اظهارات زن جوان به همراه خانواده شوهرش، عکس جسدهای مجهول الهویه را مشاهده کردند و در ...
حمله کنایه آمیز فروزان به گل 40 متری رحمتی
خودشان هم نبودند اما من پشت قلعه نویی ماندم و با جان ودل برایش کار کردم البته قلعه نویی آن قدر بزرگ است که نیاز به حمایت امثال من ندارد ولی می خواهم بگویم وظیفه ام بود که از سرمربی ام حمایت کنم. من در هر باشگاهی باشم از سرمربی ام حمایت می کنم و این موضوع را وظیفه خودم می دانم اما خیلی ها فکر کردند من پسر قلعه نویی هستم و چون با او مشکل داشتند و برای تحت فشار گذاشتن او مرا زدند ولی من تا به امروز ...
اتهام - محارب - به عاملان سرقت مسلحانه طلا
6 عضو باند سرقت مسلحانه در مشهد که با مجروح کردن طلافروش اصفهانی در بولوار فرودگاه مشهد ، بیش از 10 کیلوگرم طلا را به سرقت برده بودند در حالی با اتهام محاربه روبه رو شدند که در مراحل بازجویی، به صراحت دستبرد مسلحانه به خودروی حامل طلا را پذیرفتند. چهاردهم مهر بود که 6 عضو یک باند سرقت با طراحی نقشه ای حساب شده و در حالی که سوار بر 2 دستگاه خودرو بودند در بولوار فرودگاه مشهد به انتظار ...
حرف هایی که پشت سرم می زنند صحت ندارد
در فیلم درشکه چی وارد سینما شدم. بعد چند تیزر تبلیغاتی بازی کردم. بعد به ایتالیا رفتم و در آنجا فیلمبرداری خواندم. پس از آن تدوین را کشف کردم. در دوران دستیاری هم همه جور مشاغل سینمایی را حتی شده یک بار تجربه کردم تا با فضای آن آشنا شوم. در بعضی از آنها استعداد داشتم و برایم راحت تر بود ولی بعضی گرایش ها برایم سخت تر بودند و صرفا برای آشنا شدن با کلیت کار تجربه شان کردم. یعنی حضورتان در ...
کشتی گیری که عاشق تختی بود
غلامرضا تختی داشتم. این علاقه باعث شد به ورزش محبوب کشتی روی آورم. پس از آن به باشگاه تاج همدان رفتم و با ثبت نام در رشته آزاد رسماً وارد جامعه کشتی گیران شدم. همچنین پس از نقل مکان به تهران تمرینات خودم را در باشگاه دخانیات تهران از سر گرفتم. وی در ادامه به صورت حرفه ای وارد ورزش کشتی می شود و سال 1350 برای اولین بار روی تشک می رود: سال 1350 در حالی که ارتش بعث عراق به کشور تعرض کرده بود و ...
کشتی گیری که عاشق تختی بود
غلامرضا تختی داشتم. این علاقه باعث شد به ورزش محبوب کشتی روی آورم. پس از آن به باشگاه تاج همدان رفتم و با ثبت نام در رشته آزاد رسماً وارد جامعه کشتی گیران شدم. همچنین پس از نقل مکان به تهران تمرینات خودم را در باشگاه دخانیات تهران از سر گرفتم. وی در ادامه به صورت حرفه ای وارد ورزش کشتی می شود و سال 1350 برای اولین بار روی تشک می رود: سال 1350 در حالی که ارتش بعث عراق به کشور تعرض کرده بود و ...
گفتگو با بهروز شعیبی، بچه مثبت سینما
قبل از آن این طور نبود که به هر قیمت بگویم می خواهم متفاوت باشم یا می خواهم در نقش های متفاوتی بازی کنم. مثلا باز هم نقش یک روحانی بعد از طلا و مس پیشنهاد شد اما بازی نکردم. البته نقش های متفاوتی که به من پیشنهاد شد یا از لحاظ زمانبندی به من نمی خورد یا قصه کلی را دوست نداشتم اما به طور کلی نمی رفتم، کار نمی کردم و ترجیح می دادم کاری اصلی خودم یعنی کارگردانی را انجام بدهم. ...
تعرض به 17 زن در پراید دودی
.... دستگیره در را کشیدم تا در را باز کنم و از ماشین بیرون بپرم اما در باز نشد. مردی که کنارم نشسته بود قمه را روی پهلویم قرار داد و سرم را زیر صندلی برد. دقایقی بعد وقتی ماشین متوقف شد متوجه شدم در یک اتوبان قرار داریم. آنها بدون توجه به التماس های من کتکم زدند و با فندک بدنم را سوزاندند. آنها همه اموالم و گوشی موبایلم را دزدیدند و پس از شکنجه و آزار وحشیانه، مرا کنار اتوبان رها کردند. در حالی ...
فرهنگ در رسانه
می خواهد هم پول که ما هر دو را در محرم امسال نداشتیم. و پول نداریم! البته پورمحمدی در صحبت هایش تکلیف چند پروژه مهم الف ویژه دیگر که در چند وقت اخیر باز هم به دلیل کمبود بودجه درخصوص ساخته شدن یا نشدن آنها حرف و حدیث فراوانی وجود داشت را هم روشن کرده: مشکل اساسی سازمان صداوسیما، بودجه است. ما درحال حاضر هیچ بودجه ای برای ساخت سریال های الف ویژه نداریم و به دنبال مشارکت بودیم ...
روایتی از خانواده ای که زیر سایه ایدز زندگی می کنند
ماجراهای زیادی را از زبان مسئولان باشگاه می شنوم. آنها می گویند سعی می کنند اقدامات اولیه پزشکی را در همین باشگاه سبز سلامت بگیرند. برایم از روزهای سختی می گوید که زنان باردار اچ آی وی مثبت در بیمارستان ها سپری می کند و هیچ پزشکی حاضر نیست آنها را درمان کنند. از زندگی های پرغصه شان و نیازهای شدید مالی بیماران اچ آی وی حرف می زنند. حالا یخ هردویشان باز شده. موقع خداحافظی با خوشحالی دستانم را سمت مریم دراز می کنم و دستش را توی دستم می فشارم. بعد امین موبایلش را درمی آورد و عکس دخترش را نشانم می دهد. صورت گرد و خندان بهار پنج ماهه آخرین تصویری است که از باشگاه مثبت در ذهنم ثبت می شود... . ...
از 3 خاطره درباره بوشهر و ارزیابی دولت یازدهم تا واکنش به دروغگویی احمدی نژاد+ حاشیه ها
گذراندم و سپس به عنوان مامور به دانشگاه شیراز بازگردانده شدم، گفت: اول مهر 59، روز اول خدمت من در پایگاه هوایی بوشهر بود که خودم را به درب ورودی معرفی کردم. چون دیشب همه آماده باش بودند، شاهد بودم که دچار کم خوابی و چشم های پف کرده هستند. وی افزود: چون تنها پزشک متخصص پایگاه ششم شکاری بودم، ارج و قرب زیادی میان پرسنل خصوصا خلبان ها داشتم و اتاقم پاتوق آنها بود و در شب نشینی ها با خرمای خشت ...
ناگفته های رامین پرچمی از ماجرای دستگیری اش
...> پرچمی می افزاید: حتی وقتی دستگیر شدم تمام مشکل سگم بود که آن را به یک درخت در چهارراه ولیعصر بستند. یعنی من همین طور با خنده داشتم می رفتم که یک نفر آمد و گفت بیا اینجا. دستم را گرفت و مرا سوار ماشین کرد. من با خودم گفتم لابد مرا شناخته و می خواهد نصیحت کند اما یک باره دیدم سر مرا فشار داد پایین و یک اسلحه هم گذاشت و گاز ماشین را گرفتند و رفتند. من فقط نگران سگم بودم و آنقدر گریه کردم که ...
عباسیه اهواز؛ قدمتی 112 ساله تا ارادتی همیشگی/ لقمه نذری برای خدمت
همه آنهایی که گذرشان به آنجا خورده است، می گویند غذاهای نذری اش مراد می دهد، موقوفه عباسیه را کمتر اهوازی است که نشناسد و نداند که بالای یک قرن قدمت دارد. در آستانه ورود به ماه محرم به عباسیه اهواز رفتیم تا از قدیمی ترین هیئت مذهبی اهواز گزارش تهیه کنیم. به گفته خادمانش به خدا توکل کرده اند و به ائمه اطهار(ع) توسل؛ در این مکان خادمان به خاندان اهل بیت(ع) را در همه سن و سال می بینی؛ از ...
این جایزه تقدیم هادی کاپیتان تیم محبوبم
گوزن ها را دیدم. هر کدام شان را 10، 20 بار دیدم. فوق العاده بود. بعدها در موردش بیشتر خواندم و با تک تک شخصیت های این فیلم ها از نزدیک آشنا شدم. برای ما که بچه پایین شهر بودیم، دیدن این فیلم، لذت فوق العاده ای داشت. ما با فیلم دیدن بزرگ شدیم. عاشق سینما بودم من از همان بچگی عاشق سینما بودم و بعدها هم این عشق را گسترش دادم. هر وقت فیلمی می آمد، اول می رفتم و آن را تهیه می کردم تا ...
پاداش بیش از 3 قرن خدمت در حسینیه
بدهد به عنوان دستمزد! ...آن روزها اطراف فرحزاد پر از زمین های گندم بود و اغلب مردم به عنوان رعیت کشت و کار می کردند. ابراهیم می گفت بابا من تا زنده ام نمی خواهم شما کار کنی... *هم کلاس دخترها وقتی ابراهیم کلاس یازدهم بود، با اینکه علاقه زیادی به درس داشت، یکباره گفت دیگر نمی خواهم به مدرسه بروم! خیلی برایم عجیب بود، علاقه اش به درس را می دانستم. پایپیچش شدم تا علت را ...