سایر منابع:
سایر خبرها
منبع درآمد از تصادف های ساختگی و فریب مردان هوسران
کارمند یکی از کتابخانه های شهر بود، مرا در حال مطالعه دیده و زیر نظر گرفته بود. آن زمان خودم را برای شرکت در آزمون کارشناسی آماده می کردم که با این خواستگاری پای سفره عقد نشستم و این گونه زندگی مشترک من و آریا آغاز شد. او در یک شرکت صنایع غذایی کار می کرد و زندگی متوسطی داشت. من به همسرم عشق می ورزیدم و او را عاشقانه دوست داشتم، به همین خاطر با قناعت و صبوری همه تلاشم را برای پیشرفت همسرم به کار می ...
حاج قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه هایم کشید
دین 97 بود. تازه شب قبلش از شمال رسیده بودم که آقایی با تلفن منزل تماس گرفت و گفت: منزل هستید؟ سردار سلیمانی می خواهد بیاید خانه تان . باور نمی کردم با هیجان گفتم: بله بله هستیم. گفت: خب پس سردار ساعت 10 صبح می رسد منزل شما. بچه ها خواب بودند. خانه را مرتب کردم و تماس گرفتم با خانواده همسرم که بیایند منزل ما که متأسفانه دیر هم رسیدند. بعد با شور و شوقی که بیشتر در وجود خودم بود بچه ها ...
سرقت هدایای عروسی دختر دایی برای ازدواج با یک کلاهبردار
.... اما دیگر عاشقش شده بودم و نمی توانستم فراموشش کنم. چرا از دختر دایی ات سرقت کردی؟ شب عروسی برای امیر تعریف کردم که دختر دایی ام کلی هدیه گرفته است. او هم با شنیدن این حرف مرا وسوسه کرد که هدایا را سرقت کنم تا بتوانیم با آنها برای خودمان زندگی خوبی فراهم کنیم. آنقدر امیر گفت و مرا وسوسه کرد که در نهایت تصمیم به سرقت گرفتم. سرقت را چطور انجام دادی؟ روز پاتختی به خانه ...
برای رسیدن به دروازه تیم ملی، پول و پارتی نداشتم/ ضربات میهایلوویچ در جام جهانی 98 مانند آرپی جی7 بود/ ...
میلیون در سال 86 هزینه دو عمل جراحی و بیمارستان و ویلچر و عصا و این داستان ها شد که مرا از فوتبال دور کرد و در آن زمان به موسیقی به طور جدی تر پرداختم و اگر آن طور خودم را سرگرم نمی کردم و قلبم منفجر می شد یعنی افسرده کامل می شدم آدمی که همه دوستش داشتند و احترام می گذاشتند تبدیل می شد به کسی که شما چقدر قیافه تان آشناست اما روزی این را پذیرفتم و پیش خودم گفتم نیما نکیسا اگر بخواهی در گذشته زندگی کنی ...
روایت یک واقعیت تلخ از زبان مادر دخترک/ اشک های مادری که مرهم درد دخترش نشد
این بیمار ادامه می دهد: نازنین زهرا 2 سال پیش عمل شد تا حدودی جوابگو بود، اما بعد از مدتی دوباره متوجه شدیم که ریشه های این بیماری هنوز در بدن فرزندم است و این بیماری باعث بد خوابی یا بی خوابی، قطع ارتباط با دیگران و دنیای بیرون شده است. پودینه بیان می کند: بار اول که دخترم را عمل کردند هزینه های درمان او 250 میلیون تومان شد که من و همسرم با فروش تمام لوازم منزل مان و حتی حلقه ی ازدواجم ...
بانوی جانبازی که از لندرور سپاه به وانت ضد کرونا رسید + تصاویر
کلی صورت نگرفت که مردم وحشت زده نشوند. ما هم از طریق بچه های سپاه مطلع شدیم. با این حال روحیه مان را حفظ کردیم و همه تقسیم بندی شدیم. یک سری به جهاد سازندگی رفتند. عده ای در ستاد نماز جمعه و هلال احمر مشغول فعالیت شدند و من هم برای کمک به سپاه رفتم. در این مراکز نیروهای داوطلب خانم را بر اساس علائق و مهارت هایشان سازمان دهی می کردیم. بعضی ها در خیاط خانه ها فعالیت داشتند. بعضی ها را به قلعه خیرآباد ...
لباس خونی، راز قتل زن جوان را فاش کرد
نکردند تا اینکه به زمین بیابانی نزدیکی خانه مشکوک شدند و در بازرسی از آنجا لباس های خونی مرد جوان و خنجری که مقتول با آن به قتل رسیده بود، کشف کردند. صبح دیروز متهم که مرد 43 ساله به نام فراز است برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و در بازجویی ها با اظهار پشیمانی به قتل همسرش اعتراف کرد و مدعی شد که به خاطر فقر مالی و اینکه همسرش حاضر نبوده همراه او برای ادامه زندگی به شهرستان برود دست ...
روایتی تکان دهنده از شهادت یک روحانی به دست داعش/ همسر شهید: این اندازه از قساوت تروریست ها برایم قابل ...
. این جریان سه سال تمام ادامه داشت. برایم عجیب و جالب بود که چرا این آدم با وجود شنیدن این همه جواب منفی دست بردار نیست. تا اینکه اصغر آقا آب پاکی را روی دستم ریخت و گفت هیچکدام از حرف هایم را به گوش محمد نرسانده است. از طرفی اصغر آقا می خواست برای آخرین بار فکرهایم را بکنم و جواب بدهم و از طرف دیگر دوست صمیمی ام با یک روحانی ازدواج کرده بود و به واسطه او کمی با زندگی روحانی ها آشنا شده بودم. هنوز ...
راز اجساد خانه ویلایی
صبح روز بعد دوباره بازجویی ها با نظارت سرهنگ شفیع زاده ادامه یافت. صحنه سازی برای نابودی آثار جرم متهم 27 ساله این پرونده جنایی که فقط طی 48 ساعت به چنگ قانون افتاد در ادامه اعترافاتش گفت: احساس می کردم آن مرد 61 ساله به گونه ای مرموز به همسرم نگاه می کند و به همین دلیل از او کینه به دل گرفتم و سوءظن پیدا کردم. روز حادثه با نقشه ای که از قبل کشیده بودم دستبند های پلاستیکی را تهیه کردم ...
راز اجساد خانه ویلایی! +عکس
. سپس دست و پا های آن زن را با سیم اتو و کمربند مانتو بستم. بر اثر زخم های عمیق چاقو خون زیادی از مرد 61 ساله رفت و او در پذیرایی جان سپرد. من هم خانه را ترک کردم و به منزل پدرزنم رفتم جایی که همسرم را به آن جا برده بودم تا ثابت کنم هنگام وقوع حادثه در منزل پدرزنم بودم، ولی به بهانه برداشت پول از عابربانک سراغ زوج مذکور رفتم! متهم این پرونده جنایی ادامه داد: عصر هنگام دوباره به منزل این ...
پدری که دم افطار شرمنده به خانه رفت / ما حاشیه نشینان همیشه جزء فراموش شدگانیم
اذان می گویند، وقت افطار است من هم دست خالی ماندم امشب و شرمنده خانواده .... از او خدا حافظی کرده ام اما همچنان صدایش در گوشم می پیچد... برو جوانک وقت افطار است من هم دست خالی ماندم امشب و شرمنده خانواده این جمله پیرمرد همچنان در مغزم می پیچد. این روزها از این قشر در شهر کم نیستند، کاش اقدامات مردم و مسئولان برای کمک به نیازمندان ساماندهی شود و در همسایگی مان پدری شرمنده به خانه نرود . گفتگو از شهروند خبرنگار تنظیم: سیده صفورا موسویلر ...
مرد عصبانی شوهر همسر سابقش را کشت
اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و بررسی ها در این خصوص ادامه دارد. گفتگو با متهم چرا ثریا را طلاق داده بودی؟ از 10 سال قبل به خاطر اختلافات شدید از همسرم جدا شدم، اما بچه هایم پیش مادرشان بودند و من هر چند وقت یکبار به دیدن آن ها می رفتم. روز حادثه هم مثل همیشه برای دیدن او رفته بودم که مرد جوانی در را باز کرد. تعجب کردم و پرسیدم کیست؟ که ثریا گفت: همسرم ...
وقتی کرونا، خدمه بیمارستان و بیمار بهبودیافته را همسایه می کند
با همه وجود درک کردیم که تمام این ماجرا، فقط و فقط خواست و کار خدا بود. پزشکان با تمام علمشان هیچ کاری نتوانستند برای نجات حاجی بکنند. انگار دست های نامرئی از طرف خدا حاجی را به زندگی برگرداندند. پزشکان هم که هر روز بهتر شدن حال او را می دیدند، می گفتند این یک معجزه است. سید حسن سجادی به همراه دو فرزندش به همسرم گفتم خیال کن پدر خودت مبتلا شده من بهتر شدن حاجی را به ...
روایت سقوط تدریجی طلبه اخراجی/ مثل علی محمد باب به خارجی ها وصل بود
کتابخانه چهل ستون آشنا شدید. نحوه آشنایی تان چگونه بود؟ اکبر گودرزی در مدرسه چهلستون تحصیل می کرد. من مسئول کتابخانه آن مدرسه بودم. گودرزی از طلبه هایی بود که معمولا زیاد به کتابخانه می آمد و متاسفانه مطالعه روشمند نداشت. به صورت آزاد و پراکنده و بدون استاد مطالعه می کرد. چون استاد ندیده بود به پختگی نرسید و مباحثاتی مطرح می کرد که پایه علمی نداشت. به نظرم تصورات گوناگون در زمان مطالعه ...
همسرکشی به خاطر بی پولی
.... برای خانه ای 30 متری در جنوب تهران به غیر از پول ودیعه ای که پرداخت کرده بودم ماهی 450 هزار تومان هم اجاره می دادم و کل حقوق من که نگهبان پارکینگ خودروهای توقیفی بودم یک میلیون و نیم بود. همسرم حاضر نبود به شهرستان برگردد. سر همین موضوع با هم دعوا داشتیم؛ تا اینکه تصمیم گرفتم او را بکشم و بعد با بچه ام به شهرستان بروم و زندگی کنم، اما الان خیلی پشیمانم. من همسرم را زمانی کشتم که خدا بعد از سال ...
تنها یک قول همسرشهیدم باقی مانده/ ماجرای شهادت آقای اصغرِ حاج قاسم
مواجه بودید بفرمائید. تصور کنید تمام روز خودم را مشغول نگه داشته بودم تا دلتنگی نبودن همسرم را کمتر احساس کنم و در طول شب باید با دوتا نوزاد که هردو با هم گریه می کردند، گرسنه می شدند، خوابشان می گرفت، مرتب باید برایشان شیرخشک درست می کردم و در حالی که هم گیج از خواب بودم و هم از دیسک کمر و کمر دردی که از عوارض بارداری بود رنج می بردم در خانه تنها می ماندم و به همه چیز رسیدگی می کردم ...
روزگار سیمین دانشور از کودکی تا مرگ، به روایت خواهرش + عکس
بود که با خانمْ سیمین توی آن شنا می کردیم. نان ریز می کردیم و می دادیم به ماهی ها. من پنج سال از خانمْ سیمین کوچک تر بودم، اما با او خیلی عیاق بودم. او هر جا می رفت، مرا با خودش می برد. حتا بعدها وقتی با جلال آل احمد می رفتند دماوند، من هم با آن ها می رفتم. ما شش خواهر و برادر بودیم که همه فوت شده اند و فقط من مانده ام. او ادامه می دهد: در زمان کودکی هر وقت میهمان می آمد، سیمین شعرهای ...
همسرکشی در اوج فقر
صدای او بیدار شدم. مرد جوان ادامه داد: همسرم به همراه دخترم در سالن خوابیده بود و من در اتاق خواب که ناگهان صدای فریادهای همسرم را شنیدم و وحشت زده از اتاق بیرون آمدم. سایه ای را در بالکن خانه مان دیدم و سراسیمه بالای سرزنم رفتم. او چاقو خورده بود و من شوکه شده بودم. ردپای شوهر ادعاهای شوهر مقتول عجیب بود. از طرفی او اضطراب عجیبی داشت و کارآگاهان در بررسی تخصصی محل حادثه با سرنخ هایی ...
مرد جوان به خاطر مشکلات مالی سر همسرش را برید
گهواره دختر هشت ماهه دیده می شد. روی دستان مرد 43 ساله هم خراش هایی وجود داشت. مرد جوان در تحقیقات اولیه مدعی شد، وقتی از خواب بیدار شده با جسد همسرش در مقابل حمام خانه رو به رو شده و نمی داند چه کسی او را به قتل رسانده است. در اطراف خانه این زوج، زمین مخروبه ای بود که بازپرس جنایی دستور بررسی محل را داد. در ادامه یک کیسه که در آن لباس های خونین همسر مقتول و خنجری قرار داشت، پیدا شد. ...
دیدار عاشقانه در کلانتری!
از دست دادن تکیه گاه بزرگ زندگی ام می خواستم حداقل پشتیبانی داشته باشم این بود که چمدانم را بستم و عازم تهران شدم. در آن شهر غریب هیچ آشنایی نداشتم و تنها به همسرم وابسته بودم با وجود این گودرز برخورد مناسبی با من نداشت و فقط به آن چه خانواده اش می گفتند عمل می کرد او بسیار دهن بین بود و با رفتار و گفتارش مرا آزرده خاطر می کرد اما من به خاطر فرزندی که باردار بودم همه چیز را تحمل می کردم تا این که ...
دستبرد سارقان به خودروی مدافع سابق استقلال
امسال ازطریق ماموران کلانتری یافت آباد مطلع شدیم که آن ها خودروی سرفتی مرا در محله یافت بدون سرنشین در حالی یافتندکه بدون سرنشین در حالی رها شده بود که آن را به پارکینگ منتقل کردند. سارقان ضبط و پنل، ساعت، چک و مدارک و؛ که درخودرویم بودرابه سرقت برده بودند و ارزش اموال سرقت شده از خودرویم 30 میلیون تومان می شد. یک ماه قبل از اینکه خودروی من هم مورد سرقت قرار بگیرد خودروی همسرم که در ...
لذت عشق پس از فراق طولانی
خیلی سخت بود، نمی توانستم هر ساعت و هر لحظه آن را ببینم فقط هر از چندگاهی که به خانه ی مادر بزرگ می آمد می توانستم با آن ها دیداری داشته باشم.با توجه به سن کمی که داشتم اما پاک و خالصانه ماندانا را می خواستم، برای ادامه با ما همراه باشید . در حال آماده سازی مراسم عروسی بودم،در دلم حس عجیبی داشتم می خواستم برای همسرم بهترین ها را فراهم کنم، بنابراین تشریفات ترنه را انتخاب کردم، از مشاوره ...
بیوگرافی و تصاویر جدید از شیلا خداداد
، برای من سخت بود، شب ها در حالی که همسرم تازه به خانه می آید، من برای کار از خانه خارج شوم و فرصت کافی برای بودن کنار همسرم را نداشته باشم. از طرفی ما دوست داشتیم که زودتر بچه دار شویم و کانون خانواده مان را گرم کنیم. پس از به دنیا آمدن سامیار، پسرم، من درگیر نگهداری او شدم، تا این که حس کردم حالا که او بزرگ تر شده، می توانم به عرصه بازیگری دوباره بازگردم. نقش ها من را وسوسه نکرد شیلا ...
تاثیر کرونا بر روابط خانوادگی
اینکه بیرون از خانه رفته باشند. نمی دانم تا کی می توانیم این طوری ادامه دهیم. دوست دارم یک روز بیدار شوم و بگویند کرونا رفته و همه چیز تمام شده است! نظم جدید زندگی، برای فاطمه معنی دیگری داشته است: قبل از قرنطینه جزء آدم هایی بودم که مدام دنبال تغییر شرایط و به دست آوردن چیزهای جدیدند اما قرنطینه فرصتی شد که در سکوتی که اطرافم به وجود آمد کمی به خودم برسم و به چیزهایی که واقعا برایم ...
وزیر صنایع سنگین
...، بچه ها وزیر صنایع سنگین صدایم می کردند و آن موقع هم هنوز وزارت صنایع دست به ادغام و یکی کردن اسم هایش نزده بود. یکی از تابستان های طولانی دهه شصت با رفقای بچگی ام داشتیم تیله بازی می کردیم. من بودم و اسی چاقوکش و بهراد دماغ و لال ممد. هاشم دستپاچه هم بود. معلم ورزش مان آقای محبی که توی مدرسه رضا آفتابه صدایش می زدند آمد بالا سرمان و اول تمام تیله سه پر هایمان را جمع کرد و گذاشت توی جیبش ...
خداحافظ سالار؛ پشت صحنه ای جذاب از شهید حسین همدانی
خانه شد یاد زینب حتی برای یک ساعت از خاطرم نمی رفت عکس یک نوزاد دختر را روی کمد زده بودم و نگاهش می کردم، خواب و خوراکم شده بود اشک. حسین دلداری ام می داد که غصه نخورم می خواستم اما نمی توانستم در فاصله کمتر از دو سال هم مادرم را از دست داده بودم و هم دخترم را؛ هر هفته سر مزارشان می رفتم گریه می کردم و سبک می شدم. مدتی بعد حسین خبر داد که قرار است یکی از علمای بزرگ و انقلابی ...