کلاه کج: به خاطر نگفتن چَشم از پرسپولیس جدا شدم
سایر منابع:
سایر خبرها
جباری: علی کریمی از من تکنیکی تر بود
...، اکبر میثاقیان که همیشه با بازیکنان جوان کار کرده بود طرز برخورد با بازیکنان بزرگ را بلد نبود و این چالش بزرگی را برای ما به وجود آورد. در نهایت نیم فصل از این تیم جدا شدم. تو بازیکن تکنیکی بودی، رضا جباری تکنیکی تر بود یا علی کریمی؟ علی کریمی یک استعداد ناب در فوتبال ایران بود که به مدارج بالا رسید و بدون شک از من تکنیکی تر بود، من اما توانایی های خودم را داشتم و هیچ وقت فرامو ش نمی کنم وقتی علی کریمی از پرسپولیس به الاهلی امارات رفت از پروین پرسیدند جای خالی این بازیکن را چطور پر می کنید و او جواب داد رضا جباری را داریم. این برای من دنیایی ارزش داشت. لینک منبع ...
اهمیت یاران برای حضرت امام(ره)
مدتی در اروپا خدمت شهید بهشتی بودم. وقتی خواستم به ایران برگردم، شهید بهشتی گفتند: شما کجا می روید؟ گفتم: می خواهم به کربلا بروم. گفتند: اگر به عراق می روید برای حضرت امام پیغامی دارم. پیغام مرا به حضرت امام برسانید. گفتم: در خدمتم و پیغام را گرفتم و به عراق رفتم. ایشان به من سپرده بودند به عراق که رفتید با هیچ کس صحبت نکنید، چون ممکن است برایتان پاپوش درست کنند. به مسجدی نزدیک بیت ...
دروازه بانی این نیست که هر 6 بازی یک بار لباست را بشویی / علیرضا حقیقی: از رقابت نمی ترسم
هواداران می دانند و پرسپولیس یک گوشه از قلبم را همیشه به خود اختصاص داده و جایگاه ابدی برای من دارد. تیمی که به من همه چیز بخشید و مدیون آن هستم. اما همانطور که گفتم الان فقط تمرکزم ثانیه به ثانیه روی نساجی است و این زندگی حرفه ای است و در پایان فصل می توان درباره مسائل دیگر حرف زد. هم هواداران نساجی در مدتی که اینجا حضور داشتم به من لطف داشتند و این وظیفه من است که برای آنها بالاترین تلاش را در راستای موفقیت داشته باشم و هم اینکه هواداران پرسپولیس همواره مرا شرمنده خودشان کرده اند و مدیون آنها هستم. ...
حقیقی: کی روش هشت سال برای فوتبال ایران جان کند
را همه هواداران می دانند و پرسپولیس یک گوشه از قلبم را همیشه به خود اختصاص داده و جایگاه ابدی برای من دارد؛ تیمی که به من همه چیز بخشید و مدیون آن هستم. اما همانطور که گفتم الان فقط تمرکزم ثانیه به ثانیه روی نساجی است و این زندگی حرفه ای است و در پایان فصل می توان درباره مسائل دیگر حرف زد. هم هواداران نساجی در مدتی که اینجا حضور داشتم به من لطف داشتند و این وظیفه من است که برای آنها بالاترین تلاش را در راستای موفقیت داشته باشم و هم اینکه هواداران پرسپولیس همواره مرا شرمنده خودشان کرده اند و مدیون آنها هستم. ...
عکسی که حضرت آقا سراغش را گرفت+عکس
.... به پدرش گفت مگر تو رفتی من ناراحت نشدم که حالا می گویی شما هم ناراحتی؟ مگر نگفتی نمی روم پس چرا رفتی؟ اسماعیل با او صحبت کرد و قرار شد دیگر آشتی کنند. *اسماعیل گفته بود اگر گفتند مجروح شدم بدان شهیدم منزل مادرم بودم که دیدم خواهرم ساعت 7 صبح تماس گرفت به گوشی پدرم. جواب دادم گفت چیزی نیست می خواستم بیایم منزل مامان زنگ زدم ببینم هستند یا نه. چند دقیقه بعد خواهر زاده ام ...
بزن بهادری که به عشق امام خمینی(ره)، عارف شد/ هم شاه مرا به خانه اش دعوت کرد هم امام!
تشک و فریاد کشیدم. تمام بی عدالتی هایی که از بچگی تا آن روز دلم را خون کرده بود، برایم زنده شد. چشم هایم را بستم و هرچه دلم می خواست، گفتم. از قضا، مسابقه هم داشت به صورت زنده از تلویزیون و رادیو پخش می شد و اینطور بود که همه مردم ایران حرف های مرا شنیدند. نمی دانم، انگار کار خدا بود و ناظر پخش هم با من همدل بود که اصلاً پخش زنده را قطع نکرد. رو به جایگاه فریاد می زدم: چقدر حق کشی؟ چقدر بی عدالتی ...
رضا آذری: همه اعضای تیم هم قسم هستند تا در پایان لیگ با یک نتیجه عالی کار را به پایان برسانیم
در فضای مجازی هواداران به تو گله کرده بودند که چرا در این روز ها با نورافکن دیدار داشتی؟ متأسفانه در فضای مجازی همه خیلی سریع مسائل را قضاوت می کنند. در حالی که من حدود سه هفته پیش آخرین باری بود که امید را دیدم و بعد از آن او راهی اصفهان شد. آن زمان امید مبتلا به کرونا نبود. من هم که چند وقت پیش قبل از شروع تمرینات استقلال تست دادم. او هم در تست دوم مشخص شد که بیمار شده! بنابراین در ...
دعوای مرگبار زوج جوان 24ساعت پس از آشتی
دادم که زمین خورد و بعد فورا از خانه بیرون رفتم و با داد و فریاد همسایه ها را خبر کردم. وقتی همسایه ها رسیدند متوجه شدم که شوهرم چاقو خورده اما نمی دانم چه شد که او چاقو خورد. من ضربه ای به او نزدم و بی گناهم. اگرچه این زن جوان خودش را بی گناه می دانست، اما قاضی جنایی دستور بازداشت وی را صادرکرد. او برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیارماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است. ...
جان مولا حرف حق را گوش کن!/شمع بیت المال را خاموش کن!
او ول کن نبود و اصرار می کرد که حتماً شعر را بخوان و من زیر بار نمی رفتم . طرف وقتی مقاومت مرا دید ،از پیش من بلند شد و رفت سراغ مرتضی و با او کمی صحبت کرد . همین طور که با او صحبت می کرد ، دیدم مرتضی خیلی سریع به طرف من می آید ، تا رسید به من ، با لهجه اصفهانی گفت :((ماجرای این شعر چی چیه ))گفتم :((هیچی !ماجرایی ندارد.))گفت :((هر طور شده ست باید این شعر رو بوخونی .))من طفره می رفتم اما مرتضی ...
رزمنده ای که در 11 سالگی به جبهه رفت و در 14 سالگی جانباز شد
...> من متولد سال 1350 هستم و در سال 1361، در سن 11 سالگی برخلاف میل خانواده ام وارد جبهه شدم. جزو جوان ترین رزمندگانی هستم که به جبهه رفتم. آن زمان جز چند رزمنده، نیروی دیگری با 11 سال سن در جبهه حضور نداشت. ابتدا شناسنامه ام را دستکاری کردم و بعد با مخالفت های سفت و سخت خانواده ام روبه رو شدم. خانواده تان چه برخوردی با جبهه رفتن شما داشتند؟ خانواده ام مخالف شدید جبهه رفتن من ...
اولین و آخرین خواننده ای هستم که با امام دیدار داشتم/ دریغا یک روزه و با یک سینتی سایزر ضبط شد/ صداوسیما ...
به گزارش خبرنگار ایلنا، چهاردهم خردادماه یادآور یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخی کشور است. در این روز امام خمینی (ره) پس از مدت ها بیماری به دیار باقی شتافت و حضور گسترده مردم و عزاداری آنها در خیابان ها، نشان از غم سنگینی بود که بر دل ملت ایران باقی ماند. یکی از آثاری که چند ساعت پس از درگذشت امام خمینی (ره) به همین مناسبت تولید شد و از رادیو و تلویزیون به گوش مردم رسید، آهنگی بود که دریغا نام داشت و محمد گلریز خواننده آ ...
کشف حجاب جنجالی شیلا خداداد +عکس و بیوگرافی
می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم. آنجا با آقای مسعود کیمیایی مواجه شدم. درباره سینما صحبت کردیم و ایشان به من پیشنهاد بازی در فیلم شان را دادند. پس از بازی در فیلم اعتراض به کلاس های بازیگری رفتم و آقای علی ژکان خیلی برای من در زمینه رشد در بازیگری زحمت کشیدند. کودکی شیلا خداداد شیلا خداداد: خیلی شیطنت داشتم و بازیگری رویای کودکی ام نبود، مادرم سعی داشت مرا به حرفه موسیقی و ...
یک لژیونر فرهنگی!
...، باقری محو شد، و باز ما شدیم و دشواری یک سوال! و پس از مدتی باز بعد از شنیدن کلمه ی ایرانی، همان خنده های مصنوعی و سکوت و نگاه های سنگین بر سر ما سایه انداخت و حس خوشایند غرور، به دست فراموشی سپرده شد، درست مثل فیلم های کلاسیک هامفری بوگارت به آرشیو خاطره ها پیوست. *** سال ها گذشت؛ آونگ خوردن روی موج و دریا و اقیانوس ها را رها کردم و در خشکی گرفتار کار و زندگی شدم. در ...
یکی از مسئولان گفت چند داور فاسد داریم
هم دارد و آقای گل لالیگا شده، به محض دیدن فیلم بازی های من، پیشنهاد داد و من به تیم آدمیرا واکر رفتم. چند فصل پیاپی پرسپولیس دنبال من بود و پروین لطف کرد و برای حضور در پرسپولیس با عابدینی هم صحبت کردیم. آن زمان اگر پروین کسی را می خواست، یک افتخار برای آن بازیکن بود. پرسپولیس شرایط مالی بهتری برای من فراهم می کرد، اما دوست داشتم در استقلال بمانم پیشکسوت استقلال اظهار داشت: همان ...
گزارش AFC از دیدار کلاسیک ایران - استرالیا/ ویرا: بهترین لحظه من زمانی بود که استرالیا 2 بر صفر پیش افتاد
...، بازیکنان ما به ورزشگاه رفتند که در چشم آنها، شوق توانایی فوتبال بازی کردن را دیدم. دیگر اجازه ندادم بازیکنان توپ را بگیرند و تمرین کنند. منتظر ماندم و اجازه دادم ابتدا از زمین لذت ببرند. وی در مورد بین دو نیمه این مسابقه تصریح کرد: به بازیکنانم گفتم همه شما به من گفتید در این زمین، بهترین بازی عمرتان را می کنید. من متوجه شدم استرالیا به ما اجازه بازی نمی دهد، چون زیاد می دود، اما ...
مردی بعد از قتل دوستش با همسر او ازدواج کرد
همانجا رها کردیم و روز بعد با کمک فاطمه جسد را در باغچه حیاط دفن کردیم. قاضی در ادامه پرسید: تو که خودت در زندگی مشترکت مشکل داشتی با چه صلاحیتی در زندگی این زوج دخالت کردی و مرتکب قتل شدی؟ متهم گفت: من به درخواست خواهرم به آنجا رفتم و قصدم کمک بود. در ادامه فاطمه پای میز محاکمه ایستاد و در تشریح ماجرا گفت: من و شوهرم خیلی اختلاف داشتیم او همیشه مرا کتک می زد و با من بدرفتاری می کرد. شب ...
انصاریان: خدا کند مصاحبه من با وریا و کمال سانسور نشود
کل گروه هماهنگ شدم تا سوتی ندهم! به طور کلی کار های عجیبی می کنی! بله عاشق شکستن تابو ها هستم. وقتی به من پیشنهاد اجرای این برنامه شد، همان ابتدا گفتم یک مجری بی دست و پا نیستم و دلم نمی خواهد خشک و خالی سلام و احوالپرسی کنم و بگویم حالا بفرمایید کنسرت ببینید. به همین خاطر بود که وارد عمل شدم تا برنامه هیجان بیشتری داشته باشد. راستی تو قبلاً یک قطعه موسیقی هم منتشر کرده ...
خاطرات جالب خادم خارجی امام خمینی!
زندگی می کرد، وی زنی زیرک و دانا بود و احمد (سید احمد خمینی) به شوخی به او می گفت: تصور می کنم تو رئیس یک حزب سیاسی در افغانستان باشی. طباطبایی در ادامه می نویسد: یک روز که من مشغول گرفتن عکس از امام (ره) بودم، وی آمد و از من خواست تا عکسی از امام با او بگیرم تا دنیا بدانند نزد امام ایرانی و غیر ایرانی تفاوتی ندارد. وی ادامه داد: جالب آن که ننه فاضل به فاطمه طباطبایی عروس حضرت ...
پیرزنی که با حکم تخلیه به کوچه انداخته شد
طلاییش دوختم و به آستان قدس رضوی رفتم. آنجا توضیح دادم که می خواهم سهمم را به امام رضا (ع) هدیه کنم تا بلکه او مرا از بی خانمانی نجات دهد. گفتم تا زمانی که عمر دارم در سایه اش و در همان ملکی که وقفش کرده ام بمانم و پس از مرگم باقیات الصالحاتم شود. به من گفتند پول آب و برق خانه بر عهده تو باشد گفتم به روی چشم. با گوشه چارقدش اشک را از چشم راستش میگیرد و می گوید: اما آقا هنوز نذر مرا ...
از آزادی گنجشک به خاطر امام خمینی تا دختر ناشناسی که خبر فوت امام را داد
به مدرسه نمی رفتم و خیلی و حدود 6 سال سن داشتم ما تلویزیون نداشتیم آن زمان مزاحم تلفنی خیلی باب بود صبح روز رحلت امام تلفن منزل ما زنگ خورد یک دختر پشت خط بود و مدام می گفت امام فوت کرد امام فوت کرد رادیو را روشن کنید. وی افزود: من تصور کردم مزاحم تلفنی است تلفن را قطع کردم در عالم کودکی نمی دانستم امام دقیقاً کیست در این حد می دانستم فقط آدم بزرگ و مهمی هستند به مادرم گفتم مادر دختری ...
آیا زن جوان، شوهر متوهمش را کشته است؟
. دوباره همان توهمات قبل را داشت، من به داخل آشپزخانه رفتم و مشغول کارهایم بودم که ناگهان به سمتم آمد و گلویم را فشار داد. او ادامه داد: داشتم خفه می شدم، تقلا کردم و در نهایت موفق شدم او را هل بدهم. بعد از کشوی کابینت که باز بود چاقویی برداشت و به من حمله کرد. من هم او را هل دادم که زمین خورد و بعد از خانه بیرون رفتم و با داد و فریاد همسایه ها را خبر کردم. من ضربه ای به همسرم نزدم و ممکن است ...
آرزوی مهاجرت، زن و شوهر را به طلاق رساند
اگر فکر کردی که من همان دختر مظلوم و آرام چند سال پیشم اشتباه کردی هرچقدر در این سال ها آزارم دادی و با حرف هایت توی سرم کوبیدی کافی است. از این به بعد من حرف می زنم و تو گوش می کنی یا باید با من و برنامه هایم کنار بیایی یا مهریه ام را تمام و کمال می گیرم و بدون تو مهاجرت می کنم و... گفتن این جمله ها از سوی سمیرا کافی بود تا همسرش سینا با عصبانیت به او اعتراض کند و خیلی زود کارشان به دادگاه ...
عباس قانع می خواهد فینال جام جهانی را گزارش کند!
دوست داشتم، اما فوتبالیست خوبی نمی شدم، چون قوای جسمانی کافی و امکانات لازم را به خاطر محل تولد و زندگی ام که 30 کیلومتری یزد بود، نداشتم. در ذهنم تورنمنت تشکیل می دادم و گزارش می کردم. این بازی ها باعث شد بیانم بهتر شود. گزارش های فوتبال تلویزیون را می دیدم و ادای گزارشگران را درمی آوردم و این استعداد کم کم در من بارور شد. در زنگ ورزش، فوتبال بازی می کردیم و من در صحنه هایی که صاحب ...
ما آفتو لو بون هسیم!!
... ***** یک ساعتی که شد، بی بی آمد بالای سرم... - دختر تو خو هنو تُمرگیدی خو. - چکار کنم بی بی؟ - میه قرار نشد بییِی با هم بیریم بازار من لَواس بوسونم؟ - بله بی بی جون، اصلن یادم نبود. ***** تاکسی که روبرویمان ایستاد، بی بی نشست صندلی عقب و من کنارش... صد متری بیشتر نرفته بودیم که راننده دوباره پایش را روی ترمز ...
ناگفته های یک زن از روند نابودی زندگی اش
گذراندم تا اینکه از من خواست همدیگر را ملاقات کنیم. من هم که دوست داشتم این جوان را از نزدیک ببینم، بلافاصله پیشنهادش را پذیرفتم و در یک رستوران به دیدارش رفتم. از آن روز به بعد مدام با هم در مکان های مختلف قرار می گذاشتیم. او چنان با حرف هایش مرا خام کرده بود که گاهی فقط منتظر تماس او بودم. در روزهای اول این آشنایی فکر می کردم همه چیز یک ماجرای شوخی و تفریح گونه است اما کم کم دیدارهای ...
زهرا قنبری: اهمیت زیادی به فوتبال زنان داده نمی شود
نوجوانان و پس از آن تیم ملی بزرگسالان حضور داشت. او در این فصل برای شهرداری بم بازی می کند. وی در فصل گذشته به عنوان بهترین گلزن لیگ برتر فوتبال زنان انتخاب شد. در متن زیر مشروح گفت و گو با این فوتبالیست را می خوانیم: در 10 سالگی فوتبال را از باشگاه جواد نکونام شروع کردی؟ از دوران کودکی خیلی به فوتبال علاقه داشتم و از 10 سالگی با برادرانم فوتبال بازی می کردم. در همان ...
از نسل حکیمان
وقتشان را صرف کار در بیمارستان می کردند. البته حقوقشان بیشتر بود و حدود دو برابر نیمه وقت ها دریافتی داشتند. شما که از اول هم مطب داشتید؟ بله من از همان ابتدا مطب داشتم که حدود 55 سال می شود. یعنی من در سال 1340 آمدم اینجا. 15 سال هم جا های دیگر بودم که درمجموع می شود 70 سال. یعنی 70 سال و 4 ماه و 9 روز است که من طبیبم. من دو بار به عنوان سرپرست و مدیر گروه چشم پزشکی انتخاب ...
بهترین کارتریج ایرانی برای چاپگر چه کارتریجی میباشد
مدیران رسید و بنده موظف شدم که کارتریج های خریداری شده را عودت دهم به فروشنده و کارتریج های باکیفیت برای شرکت تهیه کنم . ماموریت بنده تازه شروع شده بود شخصا به خیابان ایرانشهر مراجعه کردم و تحقیقات خودم را شروع کردم ،به فروشگاه هایی که مراجعه میکردم تقاضای کارتریج اورجینال داشتم و از تقریبا 10 مجموعه پیش فاکتور تهیه کردم وقتی به شرکت رفتم و پیش فاکتورها را مقایسه کردم با فاصله عجیب ...
ماجرای عروسی که طعمه کلاهبرداران اینترنتی شد
درکمال ناباوری یک هفته بعد فردی که خودش را پستچی معرفی می کرد در منزل پدرم آمد و سشوار سفارشی را در یک بسته بندی شیک تحویلم داد. با شور و شوق خاصی به داخل پذیرایی رفتم و بسته را باز کردم. درست همان مارکی بود که سفارش داده بودم. خیلی خوشحال شدم و بلافاصله یک دستگاه جاروبرقی هم سفارش دادم. بعد ازآن با خانم فروشنده تماس تلفنی گرفتم و کلی درباره اجناس و قیمت های مناسب آن با هم گفتگو کردیم. خلاصه ...