سایر منابع:
سایر خبرها
درباره دل تنگی
همیشه صندلی تکی می گیرم. از ترمینال بیهقی. آخرین حرکت. یازده ونیم. با خیال راحت پشتی صندلی را می خوابانم و می خوابم. بی توجه به فیلم و توقف و هر ماجرای دیگر تهران تا اصفهان. چند ماه است می روم. یک سال نشده. ساز بهانه است. فردا شب دوباره با آخرین حرکت برمی گردم. دل می کنم و برمی گردم. از ترمینال کاوه. بازهم با صندلی تکی.چند دقیقه گذشته و اتوبوس هنوز راه نیفتاده است. شاگرد راننده می خواهد روی صندلی ...
شبی در اورژانس مسیح دانشوری
نکردید بهتر است خانه نبرید. اینجا بماند بهتر است آنجا دیگران را تهدید می کند. او در جمع مریض ها توضیح می دهد که سه روز است تختی خالی نشده بس که مریض ها بد حال هستند. بهترین چیز این است که همه ماسک بزنید. سؤال ها از او زیاد است و او یکی یکی جواب می دهد: ما موارد زیادی داشتیم که یک بار گرفتند و خوب شدند و دوباره هم درگیر شدند. او توضیح می دهد روزهای اول اگر 500 نفر می آمدند 50 نفر کرونا داشتند چون مردم ...
ببین برای این روزها چقدر شهید داده ایم
خواست تا حتماً قبل از نماز صبح بیدارش کنم. می گفت همزمان با اذان صبح رفتم بالای سر سیدحسن تا صدایش کنم ناگهان از خواب پرید و رفت و نماز صبحش را خواند. فردای آن روز به من گفت مسعود ربانی فهمیدی با من چه کردی؟! باعث شدی یک نماز شبم برود. من هم با خودم گفتم به تلافی آن شب خودم چند باری بیدارش می کنم تا نماز شب بخواند. هر بار که رفتم دیدم خودش بیدار شده و مشغول خواندن نماز شب است. گفتم حسن من می ...
این کودکان مدرسه نمی روند؛ قاچاق می کنند
پایش به پدال کلاچ و ترمز برسد و ماشین خودش را داشته باشد. 20سال دارم و خیلی ها مقابل چشم مان سوختند؛ دوستانم، پسرعموهایم. این کار رحم ندارد. عاقبتش هیچ است. مرزها که باز بودند، هفته ای دو سه بار می رفتیم اما حالا پنج ماهی می شود مرزها بسته اند و ما بیکار شده ایم. سوخت می رسد اما بی فایده است. اولین روز که الیاس برای شاگردی رفت، کوچک بودم. خیلی ترسیده بودم. پلیس تیراندازی می کرد و تیرها به ...
این کودکان مدرسه نمی روند؛ قاچاق می کنند
و ماشین خودش را داشته باشد. 20سال دارم و خیلی ها مقابل چشم مان سوختند؛ دوستانم، پسرعموهایم. این کار رحم ندارد. عاقبتش هیچ است. مرزها که باز بودند، هفته ای دو سه بار می رفتیم اما حالا پنج ماهی می شود مرزها بسته اند و ما بیکار شده ایم. سوخت می رسد اما بی فایده است. اولین روز که الیاس برای شاگردی رفت، کوچک بودم. خیلی ترسیده بودم. پلیس تیراندازی می کرد و تیرها به ماشین ها می خورد. شانس ...
شهیدی که برای دفاع از حرم آفریده شده بود
آمده است و من هنوز شهیدم نیامده و مادرش پیکر فرزندش را ندیده است. من با این نیت به خانه آمدم و اول صبح نتیجه کار را گرفتم و از آن موقع خیلی خیالم راحت شد. در خواب فضایی جلوی من باز شد و دیدم چند نفر رزمنده مشغول صحبت هستند. آن ها را نشناختم. جلوتر رفتم تا بشناسم شان. خواستم مزاحم صحبت شان نشوم دوباره به عقب برگشتم. ناگهان دیدم آقای سیدی با سیمای نورانی و عمامه و ردای مشکی کنارم ...
آرمینا صادقیان: گرفتن مدال در توکیو غیر ممکن نیست
فینالیست شوم و کسب سهمیه کنم. کمبود فشنگ حرف تکراری است صادقیان کمبود فشنگ را مشکل همیشگی خواند و گفت: همیشه در مورد کمبود فشنگ گفتیم و یک حرف تکراری است. وقتی فشنگ نباشد نمی توانیم آن طور که باید با حریفان رقابت کنیم. هرچند ملی پوشان همیشه با کمترین امکانات رقبا را شکستمی دهند و خود را نشان داده اند. باید در نظر بگیریم که ما تیراندازان ایرانی با کمبود فشنگ توانستیم این مقام ...
بابک کریمی: پدر رومینا نتیجه یک طرز فکر است
این است که در خیلی چیزها، خیلی عقب هستیم و بینش مان هنوز قبیله ای و ابتدایی است. اصلاً تحمل شنیدن یک نقد را نداریم، تحمل طرز فکر مخالف را نداریم ،نه مخالف بلکه حتی متفاوت. وظیفه ما این بود که فیلم یلدا ساخته شود تا درباره بعضی مسائل صحبت کنیم، همانطور که باید خانه دختر ساخته می شد، همانطور که باید هیس دخترها فریاد نمیزنند ساخته می شد. من گاهی خیلی شاکی می شوم از اینکه این فیلم ها را نقد سینمایی می ...
تن به هر کاری ندادم
بی حال بود که همان اول پرسیدم خدای ناکرده ناخوش هستید؟ گفت: آرتروز گردن دارم. گاهی خسته می شوم و فشار می آورد. یک سالی هست که اینطوری شده ام. درد دارم اما خدا را شکر، می توانم راه بروم. بیرون هم می روم و گاهی ورزش می کنم. تا پیش از این روزی سه چهار ساعت ورزش می کردم اما الان که کرونا هم شده بچه ها می گویند زیاد بیرون نروم. سنم هم بالاست و باید بیشتر مراقب باشم. اما خوب از خانه ماندن ...
کرونای دموکراتیک/ فقیر و غنی در عصر کرونا
اجتماعی چیزی در حد یک شوخی است. بیش از صد پله را بالا رفتم و در نهایت به خانه ای با درب زنگ زده رسیدم، همان مادر میانسال با چین و چروک های فراوان در صورت و قد خمیده درب را به رویم گشود و با مهربانی به داخل دعوتم کرد. خانه به قدری کوچک است که خبری از یخچال و تلویزیون نیست، تنها لوازم کوچک آشپزی و چند بالشت و پتوی خواب کل فضای خانه را اشغال کرده اند. خانه ای در بالاترین نقطه حاشیه ...
کتاب پیشگوی کرونا
کنند دوباره اتفاق می افتد. یک هفته کاری معمولی برای شما چطور می گذرد؟ به نظر می رسد وحشتناک است، اما این طور نیست. معمولاً ساعت پنج صبح از خواب بلند می شوم، سگ را به گردش می برم و وال استریت ژورنال می خوانم. تا ساعت 6و30 دقیقه پشت میز کارم هستم، بعد تا شام کار می کنم و به ندرت ناهار می خورم. در هفته 6روز این کار را انجام می دهم یا اگر در پایان یک کتاب باشم، هفت روز. اگر آخرین ربع کتاب ...
روایتی از یک گفتگوی خصوصی با حاج قاسم سلیمانی/ پیکر احمد متوسلیان در تهران است؟!/ حاج همت به پدر حاج ...
برای وجود حاج احمد دلیل دارم. سردار پاسخ داد قطعاً هر 4 نفر همان شب به شهادت رسیده اند. در ادامه گفت ما چند وقت پیش (اشاره ای به زمان دقیقش نداشت) تبادلی با قوات اللبنانیه داشتیم، از آن جایی که می گفتند که پیکرشان را دفن کردند؛ پیکرها را به ما دادند. اکنون هم پیکرها طبق نظر شما تهران است. البته پیکری هم نیست و یک مشت استخوان هستند. همچنین سردار شهید گفت: ظاهراً می گویند دی ان ای آن ها همخوانی ندارد ...
ناگفته های حمید داودآبادی؛ پیکر حاج احمد متوسلیان در تهران است؟!
داشته اند. شهید سلیمانی در 24 اسفند 97 از من پرسید: تو به چه چیزی در این پرونده رسیدی؟ گفتم من به چیز بدی رسیدم. گفت چی؟ گفتم پیکر حاج احمد تهران است. لبخندی زد و به من گفت: نه. هر چهارتایشان تهران هستند. جا خوردم. گفتم: یعنی چی سردار؟ من فقط برای وجود حاج احمد دلیل دارم. سردار پاسخ داد قطعاً هر 4 نفر همان شب به شهادت رسیده اند. در ادامه گفت ما چند وقت پیش (اشاره ای به زمان دقیقش نداشت) تبادلی با ...
دغدغه اصلی ام مشکلات زنان و نگاه جامعه به جایگاه زن است
خود به یادگار گذاشته باشند. روایتگر رنج های ساکنان برزخ ، دختر کوچکی ست که با چشمانی خون مرده و خسته، نیمه شب ها از دریچه کلید، مخفیانه چهره خانواده اش را می پاید. او به خوبی درک می کند صورتک هایی که هر روز با آن ها روبه رو می شود تا چه اندازه ویران است. می داند تن ساکنان خانه بوی خون می دهد حتا همان زنی که چشمانش لانه خالی سیمرغان است. او هر روز در آیینه های خانه به جنایتی که رخ داده فکر می کند و ...
تا عمر دارم مدرسه خواهم ساخت
بود و باید یک قِران می داد تا با اتوبوس به این بیمارستان برویم اما بضاعت نداشت و مجبور بود این مسیر را پیاده برود. هنگامی که دکتر وضعیت مادرم را می دید، دلش می سوزد و می گوید به فکر جوانی خودت باش چون این بچه مردنی است. این کسی که دکتر روزی او را جواب کرده است خدا چقدر منت بر او گذاشته است و من 76 سال دارم. شب و روز به فکر مردم کم بضاعت هستم و تنها چهار ساعت می خوابم. در حال حاضر بزرگترین ...
گفت وگوی چالشی با علی سرتیپی/ منشا پول سرمایه گذار فیلم؟ به ما ربطی ندارد!
آینده مان هم امیدوار نیستیم. یعنی با این اتفاق هایی که افتاد، صنعت سینما و مخصوصا سالن، بزرگ ترین ضربه را دید. حالا در کنار صنایع دیگری مثل رستوران ها و هتل ها ولی صنعت سینما خیلی از این اوضاع لطمه خورد. فکر می کنم صنعت سینما طی این چند ماه، حداقل بالای 200میلیارد لطمه خورد ولی امیدواریم روزی این کابوس تمام شود. تا 10 روز پیش امید داشتیم این کابوس آرام آرام تمام شود ولی دوباره احساس می کنم شروع ...
وسوسه های سپیده و رویا کارخانه دار تهرانی را به دام کشاند / او زنش را طلاق داد !
، وقتی زن رمال گفت که جز این کار چاره ای وجود ندارد، با ناراحتی به خانه اش برگشت و تصمیم گرفت یک خانه باغ و بخشی از زمین هایش در شمال را به نام رویا بزند. فردای آن روز پیرمرد وقتی از خواب بیدار شد و برای رفتن به محضرخانه شال و کلاه کرد، هنوز عمارت خود را ترک نکرده بود که پاهایش سست شد و به زمین افتاد. رویا که در یک قدمی عزت الله بود، هیچ کمکی به او نکرد و سرایدار در تماس با ...
دولت خانه نسازد؛ سیاست گذاری کند
گذار خیر باشد اما عملا آدم ها را بیچاره می کند. بنابراین دولت باید برود دنبال اینکه دسترسی آدم ها به مسکن را راحت کند نه اینکه آنها را صاحبخانه کند. آدمی که ماهی 2میلیون تومان دستمزد می گیرد نمی تواند صاحب یک خانه حتی 25متری شود. با این حساب می توان گفت مسأله مسکن در تهران شاید بنیانی تر از این باشد که خانه بیشتری بسازیم. یکی از ستون های معضل مسکن شاید تبدیل شدن شهرهای دیگر به زادگاه و ...
دکتر مهرناز حقیقی در مصاحبه اختصاصی با دریا : سی تی اسکن نرمال به معنای عدم ابتلا به کرونا نیست
خفیف نیاز نیست حتماً به تریاژ ها و یا پزشک مراجعه کنند. می توانند چند روز صبر کنند . اگر واقعاً علائم آن ها به سمت شدید شدن رفت، آن وقت مراجعه کنند. اما تا زمانیکه شک دارند و یا حتی زمانیکه پزشک به آن ها گفت مبتلا هستند و باید در قرنطینه بمانند باید یکسری اصول را حفظ کنند.اول ترجیحاً اگر امکانش هست در خانه در یک اتاق جداگانه باشند و اتاقی که تهویه داشته باشد . این نکته ذکر شود که اگر ما در خانه یک یا ...
فلسفۀ لباس؛ وقتی که پارچه های دوخته به حرف می آیند
ما مثل دوستان ما هستند؛ آن ها راحت پوشیده می شوند، پستی و بلندی بدن ما را از بر هستند و انگار که اندازه ها و تناسبات بدن ما را عاشقانه به حافظه شان سپرده اند. لباس هایی هستند که ما سخت مشتاقشان هستیم و به محض اینکه فراغت و خلوتی دست بدهد فوراً آن ها را می پوشیم، مثل پلیوری که آخرین ساعات روز را با آن سپری می کنیم، یا زیرپوشی که در ساعات طولانی شب تنها چیزی است که میان ما و همسرمان حائل ...
سیف : روحانی گفت می خواهی نرخ ارز را بالا ببری / بهترین شاخص های اقتصادی در زمان خاتمی بود؛ بقیه فقط ...
باید مطلع باشند و به یک منطقی در این قضیه برسیم. افتخار ما این نیست که دلار هزار تومان است یا یک عدد دیگر. مهم این است که با شرایط اقتصادی متناسب باشد و اقتصاد ما بتواند رشد داشته باشد، صادرات توسعه یابد، محصول تولید داخل با کالای وارداتی رقابت کند و رفاه افزایش یابد. نظر رهبری درباره نرخ ارز در جلسه ای که در دی ماه 95 خدمت حضرت آقا داشتم، وقتی از جلسه برگشتم به آقای ...
رشد نژادپرستی پنهان در بریتانیا/ جنگ نیابتی بر سر عدالت در جریان است
، ولی تا 25 سال پیش به ندرت پستچی و توزیع کننده شیر که با وانت شیر را پشت در خانه می گذاشتند، غیرانگلیسی بودند. نگاه آن ها این بود که پستچی و پخش کننده شیر به علت اینکه هر روز در خانه مردم می آیند و به نوعی محرم محسوب می شوند، نباید خارجی باشند. البته این نگاه قدیمی و تقریبا از رده خارج شده است، ولی وجود داشته است. در شرایط فعلی بریتانیا دچار بحران اقتصادی است. برای اینکه بدانید، باید ...
این دختران را داداش ابراهیم چادری کرد
و در مسافرت ها و برخی مواقع چادر را برمی داشتم و برای محل کار نیز چادر نداشتم. پس از ازدواج یک روز همسرم بعد از نمازجمعه کتاب سلام بر ابراهیم را آورد و به من داد اما من بدون اینکه کتاب را بخوانم داخل کمد گذاشتم و شب در خواب دیدم که آقا ابراهیم به من یک تسبیح داد و من پشت سر پیکر شهدا در حرکت بودم. تسبیح برایم آشنا بود و گاهی فکر می کردم که این خواب برای چه بوده تا اینکه بعد ...
گفت وگوی خواندنی تسنیم با خانواده شهید شهرکردی ناوچه کنارک / همسرم علاقه عجیبی به امام رضا(ع) داشت
کردم جعفر شهید شود، هنوز باور نکردم که جعفر رفته است، حضور معنوی اش را در طول شبانه روز حس می کنم و شب ها در خواب با او صحبت و رفیق نیمه راه بودنش را گلایه می کنم. هرچند جعفر تنهایم نگذاشته است و شب شهادتش به خوابم آمد و گفت : بی تابی نکن من زنده ام . وی ادامه داد: دلتنگی من تنها زمانی آرام می گیرد که سر خاکش حاضر شوم و برایش قرآن بخوانم، پسرم مدام بهانه پدرش را می گیرد و پدر و مادرم او را با ...
تعطیلی 11 ساله یک مدرسه، بغل گوش ویلاهای لاکچری/ پایان سرگردانی دانش آموزان ایگل با کمک جهادی ها
، خستگی از تنمان بیرون می رود و با خودمان می گوییم: "ارزشش را داشت". مگر معلم ها هم بازنشسته می شوند؟! داستان شیرین تولد دوباره مدرسه روستای ایگل، یک قهرمان دوست داشتنی دیگر هم دارد که اگر پای صحبت های او ننشینیم، حتماً یک جای مهم از داستانمان خواهد لنگید. اینطور است که بعد از شنیدن روایت آقای جهادگر، سراغش می روم. پیدا کردنش اصلاً سخت نیست. هر روز از اول صبح به مدرسه می آید و تا ...
شرط بازگشت احمدی نژاد
.... نخست اینکه احمدی نژاد در طول این سال ها اصلا عوض نشده است. او بار دیگر از تحول و اصلاح درجهان گفت! در دوره ریاست جمهوری نیز بار ها ایده مدیریت جهانی را مطرح کرده بود در شرایطی که در همان زمان ایران با بحران مدیریت مواجه بود! حالا بار دیگر او از تهران وعده تحول و اصلاح جهانی را می دهد درحالی که این روز ها بیش از همه بحث برسر این است که در کشور چگونه میتوان اصلاحات را انجام داد اصلا شدنی است یا ...
صدای فرخنده
بود که در مدرسه محله مان دبستان شهید صفری برگزار می شد. از آنجا که مادرم عضو انجمن اولیا و مربیان مدرسه بود، به مدیر مدرسه پیشنهاد داد که من مجری مراسم باشم. خاطرم هست شبی که فردای آن اجرا داشتم، خواب به چشمانم نیامد. مدام روی برگه متن هایی را که می خواستم اجرا کنم، چیزی می نوشتم و دوباره پاره می کردم. از شب کنکور برایم پراسترس تر و حساس تر بود. تجربه اولین اجرا یک طرف ماجرا بود و اینکه مادرم جلو ...
قصه سفرهای خطرناک ایوان کلیما در قرن دیوانه/زندگی با ترس و امید
هم در ساحت آدم هایی نشان می دهد که مدتی از قدرت سوءاستفاده کردند اما در نهایت دوباره مثل آدم های بدبخت و فرودست شدند. در این زمینه، همسایه آلمانی داستان، یعنی لویزا، همراه پدر و مادرش خانم توپلوا زندگی می کند که پدر خانواده در خلال جنگ توسط انگلیسی ها کشته می شود و سه هفته پس از برگشتن خانواده کلیما به ساختمان قدیمی شان، لویزا و مادرش یک شب در حالی که هر دو لباس سیاه به تن دارند، زنگ در خانه را می ...