سایر منابع:
سایر خبرها
هنرمندان کوچک دیروز الان دقیقا کجا هستند؟
اوضاعش بعد از درخشش در سریال تولدی دیگر هم می گوید: بعد از این سریال خیلی پرکار شدم. یادم است که تا پنج شش سال بعد از این سریال، یکسره سرکار بودم. من آن موقع به شدت عاشق فوتبال بودم و در اولین تجربه بازیگری به عنوان دستمزد گفتم که فلان مارک توپ فوتبال را می خواهم و برایم خریدند، ولی در سریال تولدی دیگر هشت ماه کار کردم و حدود 400 هزارتومان گرفتم که پول خوبی بود. پدر و مادرم برایم ذخیره کردند و در ...
درخشش یک نخبه با چشمان کم نور
. برای همین تصمیم گرفتم از فردای همان روز به مدرسه نروم. همین شد که موضوع را به خانواده ام گفتم. آنها اول مخالفت کردند و گفتند باید به مدرسه بروم ولی وقتی اصرار مرا دیدند، حرفی نزدند. همین شد که من ترک تحصیل کردم. چند وقت بعد دوباره تصمیم به ادامه تحصیل گرفتید؟ چهار سال طول کشید تا فهمیدم اشتباه کرده ام. چهار سال تمام در خانه نشسته بودم. نه کاری بلد بودم و نه می توانستم مفید باشم. گوشه ...
باورم نمی شد حتی عاشورا هم از یادم رفته بود!
خانواده های مرفه می خورد: پدرم کارخانه دار بود. بهمن 1388 ازهمسرم جدا شدم. مردی که از من، پولم را می خواست. دختری عاطفی بودم و عاشقانه بله گفتم. بعد از شوک آن جدایی، مدتی بهم ریختگی روحی داشتم. نیاز مالی به کار کردن نداشتم اما منشی یک مطب دندانپزشکی شدم که کاش نمی شدم. بین من و آقای دکتر، علاقه ای شکل گرفت. خانواده ام در جریان بودند. قول و قرار ازدواج آمد، وسط. فکر کردم بخت به من رو کرده است. کمی ...
یک روبات همه این مقاله را برای گاردین نوشته: انسان ها! چرا از من می ترسید؟!
که یک نرم افزار سازنده متن با استفاده از نرم افزارهای هوش مصنوعی کدباز است، خواسته است که متنی را از هیچ بنویسد. هدف کلی از متن سفارش داده شده به روبات این بود که به انسان های بقبولند، روبات ها و هوش مصنوعی، ترسناک نیستند. GPT-3 از هوش مصنوعی و یادگیری ماشنی برای ایجاد متن های شبیه متن های نوشته شده توسط انسان ها استفاده می کند. سردبیران گاردین از GPT-3 خواسته ...
از رویای شیرین مدرسه تا کابوس تلخ کرونا
های مجازی باشد. وی در این باره به خبرنگار برنا گفت: دو روز را مرخصی گرفتم اما نمیتوانم همه ی سال تحصیلی را مرخصی بگیرم. امروز مجبور شدم فرزندم را به خانه مادرم برده تا خودم به سرکار بروم؛ گویا آنطور که باید در کلاس حاضر نشده و خوابیده است. نمی دانم با این وضعیت قرار است چه بلایی سر این بچه بیاید. وی افزود: قیمت تبلت سر به فلک گذاشته است، جمع برای خرید رفته بودم و منصرف شدم.نمیدانم اگر ...
بازیگری که در کودکی عروسک بازی نکرد!/ امیرسلیمانی: خجالت می کشیدم با آقای کشاورز صحبت کنم
: من و سپند از بچگی در خانه با هم فیلم و تئاتر بازی می کردیم. در بیشتر بازی ها آخرش سپند تیر می خورد و می مرد. به خاطر اینکه دوستان صمیمی پدرم جمشید مشایخی و علی حاتمی بودند، با لیلا حاتمی و سام مشایخی تئاتر بازی می کردیم و سپند چون کوچکتر بود، همیشه تیر می خورد (خنده). امیرسلیمانی درباره اولین تجربه کار حرفه ای خود گفت: پدرم کارمند اداره تئاتر بود؛ من همیشه علاقه مند به بازیگری بودم و ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
بدون لذت انجام می دهند ولی من از کارم کِیف می کنم. وقتی ده ساله بودم و برادرم سه ساله بود، مادرم در اثر بیماری از دنیا رفت. آن هم دقیقا در روز تولد ده سالگی من. به همین خاطر، همیشه در روز تولدم، به جای این که بیشتر به خودم فکر کنم، به یاد مادرم می افتم. پدرم بعد از این واقعه هرگز ازدواج نکرد و به معنای واقعی برای دو فرزند کوچک خود جنگید. بعد از آن باقی زندگی ام مثل سایر کودکان خیلی نرمال بود. با رفتن ...
اسکوچیچ: سبک بازی ام شبیه مسعود شجاعی بود
بدون لذت انجام می دهند ولی من از کارم کِیف می کنم. وقتی ده ساله بودم و برادرم سه ساله بود، مادرم در اثر بیماری از دنیا رفت. آن هم دقیقا در روز تولد ده سالگی من. به همین خاطر، همیشه در روز تولدم، به جای این که بیشتر به خودم فکر کنم، به یاد مادرم می افتم. پدرم بعد از این واقعه هرگز ازدواج نکرد و به معنای واقعی برای دو فرزند کوچک خود جنگید. بعد از آن باقی زندگی ام مثل سایر کودکان خیلی نرمال بود. با رفتن ...
حال و روز این روزهای استاد فاطمی نیا از زبان فرزندش
بیمارستان و زیر سرم خوابیده بود، خواستم او را بیدار کنم که گفت مگر من خوابم برده بود و من عرض کردم بله ولی حاج آقا گفت نه فکر نمی کنم چون در این فکر بودم که اگر خواستم درس نهج البلاغه را شروع کنم با کدامیک از سه نسخه نهج البلاغه باشد. وی اظهار امیدواری کرد در فرصتی مناسب درباره سلوک این استاد اخلاق مطالبی را بیان کند و در ادامه گفت: هربار که مادرم وارد اتاق می شود، حاج آقا به صورت تمام قد ...
5 برادر لباس رزم پوشیدیم و راهی جبهه شدیم
پادگان حمزه بود. مرحله دوم هم دوباره به مهاباد برگشت. خوب به یاد دارم در وصیتنامه اش نوشت: بوی غربت اسلام در منطقه غرب می آید. یک بار از کردستان زنگ زد و به مادرگفت: برایم سمنان چشم پزشکی نوبت بگیر! مادرم برایش نوبت گرفت. دو روز بعد آمد رفت دکتر و عینکش را عوض کرد. هنوز عرق او خشک نشده بود که بعد از سه روز گفت: می خوام برم! مادر گفت: کجا؟ گفت: غرب! گفتم: تازه از راه رسیدی چند روز صبر کن! فردا تشییع ...
مداح 95 ساله محله سرشور، نوحه سرای کارخانه برق خسروی
تا متن کامل را به تو بدهم. این حرفش برایم سخت بود و از آنجا تصمیم گرفتم خودم زمزمه کنم و چیزی بگویم. کم کم نوحه سرایی را آغاز کردم و خودم اشعار نوحه را می گفتم. اگر بگویم این نوحه ها به من الهام می شد حرف بی ربطی نزده ام. روز ها در کارخانه بودم و شب ها با خودم خلوت می کردم و در نهایت هر هفته یکی دو تا نوحه جدید به دوستانم می دادم، البته هیچ وقت بابت نوحه هایم پولی نگرفتم. نوحه خوان ها از شعر ها و ...
دغدغه پدرم اشخاص نبود، دغدغه اش افغانستان بود/پدر من جنگ و نفرت و کینه را هیچ وقت در دلش نگه نمی ...
اتحاد بود و تصویر مبارز سنی که به روی شیعیان در غرب کابل آتش گشود؛ این گروه هم به این دلیل خود را از نوشتن و حتی از چاپ نوشته منع کردند تا مبادا تصویر این مجاهد با خدشه مواجه شده و در رابطه تهران- کابل سردی ایجاد شود. پیگیری های بی نتیجه یا نتایج ملغا شده در روزهای آخر، آنچه را می خوانید، از آنچه می خواستم کم رنگ تر کرد که متأسفانه پیگیری بسیار و سعی در ترغیب نویسندگان بیش از این افاقه نکرد که اگر آن ...
تست شخصیت شناسی که اسرار شما را فاش می کند!
هستید به موقع باعث شادی و خوشی دوستانتان شوید و اسباب هلهله و خنده آن ها را فراهم کنید و در همان شرایط و در صورت لزوم بهترین کمک بر اعضای گروه هستید. اگر 31 تا 40 امتیاز نصیب شما شد: بدانید در نظر سایرین معقول، هوشیار، دقیق، ملاحظه کار و اهل عمل هستید.. همه می دانند شما باهوش و با استعداد هستید، اما مهمتر از همه فروتن و متواضع هستید. به سرعت و سادگی با دیگران باب دوستی را باز نمی کنید. اما ...
الکترود برشکاری غواصی محصولی با تکنولوژی بالا و قابلیتهای منحصر بفرد در ایران تولید شد
اساسی این محصول میباشد. مبحث علمی و نحوه ی دستیابی به محصول این خواهر فناور برایمان تعریف کرد: عضو اصلی گروه آقای محسن معتمدی سده در رشته ی ساخت و تولید تحصیل کرده است و حرفه ی اصلی ایشان تراشکاری میباشد بنا به علاقه ای که به غواصی صنعتی داشتند با حمایت پدرم اقای حسن معتمدی سده وارد عرصه ی غواصی صنعتی شدند – آقا محسن پس از حدود یکسال کار کردن در این عرصه در جنوب کشور –کمبود ...
مروری بر تاریخ یک روضه 250 ساله در مشهد
این روضه ها به نسل بعدی هم انتقال پیدا کند و اشعار پرمغز گذشتگان به نسل های بعدی هم برسد. من از پنج سالگی در این روضه حضور داشتم. پدرم مرا با خودش به مجلس می برد. در روستای ما روزی سه نوبت روضه است. پیش از ظهر و بعد از ظهر و هنگام شب. روضه های بعد از ظهر روستا مال پدر من بود. وقتی به شهر آمد سنش بالا بود و آن را به من که پسر بزرگ ترش بودم، سپرد. از سال 54 من آن را به شب منتقل کردم، چون امکان روضه ...
صبح جمعه با شما چگونه شناسنامه طنز رادیو شد/ 3 دهه خندیدن با شخصیت های شنیدنی +فیلم
استقبال مخاطبان باعث شد تا در اواخر این سال و با تشکیل گروه ورزش و تفریحات در رادیو ایران، به صورت جدی تری به چنین برنامه هایی توجه شود.در نتیجه، از بهار سال 1365 نطفه برنامه صبح جمعه با رادیو بسته شد و در سال های طولانی با تهیه کنندگی سعید توکل و سردبیری احمد شیشه گران فعالیت کرد؛ برنامه ای که مدتی بعد به صبح جمعه با شما تغییر نام داد. در طول سال های فعالیت صبح جمعه با شما که با نقش محوری ...
درباره ترنس ها: آنها کیستند؟ / قصه واقعی مردی که وارد جماران شد، از هوش رفت، از امام فتوا گرفت و زن شد/ ...
آرا می گوید: آنجا بهشت بود، فضا، لحظه و همه چیز برای من بهشت بود. در راهروی بودم و می شنیدم که امام خمینی از اطرافیان خود عصبانی هستند و فریاد می زنند که چرا با کسی که به ما پناه آورده اینگونه برخورد می کنید و باعث آزار این فرد شده اید. امام خمینی می گفت این بنده خداست. امام با 3 تن از پزشکان مورد اعتماد خود مشورت کرد و درباره تفاوت تراجنسی و دوجنسه و خنثی مشکل از ایشان پرسید. بعد ...
این پرستار فدایی مکتب امام حسین(ع) شد
نیاورد و شهید شد. بعد از روایت هر خاطره ای اشک، آخرین تلاش فرزندان شهید برای آرام شدن است. مرضیه ادامه می دهد؛ شهادت ناگهانی پدرم و مرگ مادرم ما را شوکه کرده. از وقتی پدر و مادرم هر دو با هم رفتند، در این خانه بسته شد. من طاقت ماندن در خانه خودمان را نداشتم.امروز بعد از شش ماه به خانه مان آمدیم و وقتی کلید انداختم و وارد شدم منتظر بودم مادرم از آشپزخانه بیرون بیاید، منتظر بودم بابا روی ...
وقتی 12ساله بودم،هک کردن حسابهای بانکی را یادگرفتم
طریق یکی از دوستانم، راز و رمز هک کردن شماره کارت های عابربانک را آموختم. از آن روز به بعد خیلی کنجکاو بودم و وسوسه می شدم که بتوانم یک حساب بانکی را هک کنم. به همین دلیل شماره کارت بانکی یارانه مادرم را هک کردم و مقداری از پول هایش را برداشتم، ولی نمی دانستم مادرم به پلیس شکایت کرده است. خلاصه اولین بار در 12 سالگی دستگیر شدم، اما مادرم بلافاصله رضایت داد و قاضی هم مرا آزاد کرد. وقتی ...
تنها یادگاری پدر تکه پوتین دوست شهیدش بود
به غروب روز های پنج شنبه نداشت و ایشان هر وقت به مرخصی می رفت، در مزار شهدا حاضر می شد. یک روز که به گلزار رفته بود، یک قبر آماده را دید و وارد قبر شد و چند لحظه ای را در میان قبر آماده دراز کشید. پدرم بعد ها در دفتر خاطراتش در همین خصوص نوشته بود: وقتی به گلزار شهدا رفته بودم، لحظه ای در میان قبری که آماده بود، خوابیدم. احساس غربت و ترس می کردم. در میان مناجات هایشان نوشته بود: خدایا! ما را با ...
دختر 14 ساله تهرانی مادرش را با سیم شارژر موبایل کشت
هدف تحقیق قرار دادند. مژگان در این خصوص ادعا کرد وقتی با مادرم درگیر شدم قرص خورد و به آشپزخانه رفت که پاهایش سر خورد و روی زمین افتاد، فکر می کردم مادرم به خاطر قرص ها بیهوش شده است و منتظر بودم با گذشت زمان حال مادرم خوب شود اما بعد از چند ساعت وقتی دیدم مادرم به هوش نیامده است با اورژانس و پدرم تماس گرفتم. تناقض گویی های دختر 14 ساله کارآگاهان با توجه به تناقض ...
چایت را من شیرین می کنم برای ششمین بار منتشر شد
متن کتاب: آن روزها من یک ساله بودم و برادرم دانیال پنج ساله. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدر قرار داشت، اما بی صدا و جنجال. او تنها برای حفظ من و برادرم بود که تن به دوری از وطن و زندگی با پدرم داد؛ مردی که از مبارزه، تنها بدمستی و شعارهایش نصیب مان شد. شعارهایی که آرمان ها و آرزوهای دوران نوجوانی من و دانیال را تباه کرد؛ و اگر نبود، زندگی مان شکل دیگری می شد. پدرم با این که توهم توطئه ...
اعتراف یک دختر 14 ساله به قتل مادرش
با دوستانم چت می کنم یا تلفنی حرف می زنم. مادرم دوست داشت بیشتر درس بخوانم و کمتر وارد فضای مجازی شوم اما من دوست داشتم با دوستانم در گروه های تلگرامی چت کنم. چند روزی بود مادرم را ندیده بودم و دلم برای او تنگ شده بود که از خانه مادر بزرگم به خانه مان رفتم. شامگاه پنجشنبه داخل اتاقم در حال چت با یکی از دوستانم بودم که مادرم به اتاقم آمد و دوباره به من گیر داد که با هم درگیر شدیم و دقایقی بعد هم ...
با روزی 4 ساعت مطالعه رتبه اول دکتری شدم
شده است. من درس را کنار گذاشتم، اما دوباره زمان جدیدی برای برگزاری کنکور دکتری اعلام کردند و من هم دوباره مطالعه را شروع کردم. تا روز آخر حداقل سه بار از لغو کنکور دکتری خبر دادند و برای همین میزان مطالعه ام خیلی متغیر بود. من آن موقع شاغل بودم و همزمان کار های پایان نامه مقطع ارشد را انجام می دادم. برای همین بعضی از روز ها زمان مطالعه کمی داشتم. مثلا روز هایی که سرکار بودم، 3-4 ساعت درس می خواندم ...
ماجرای کتک خوردن بازیگر لیسانسه ها از مرضیه برومند
در اوایل کارم سر صحنه سریال کتابخانه هدهد به کارگردانی خانم برومند بودم. شاید باورتان نشود یک تک جمله را 12 ساعت نتوانستم بگویم! بیشتربخوانید سریالی که برای خنده باج نداد/ فوق لیسانسه ها به دکتری می رسند؟ وی افزود:، اما الان به قول بچه ها یو اس بی خور شده ایم و هرچقدر متن ها داغ داغ دستمان می رسد، اجرا می کنیم. مثلا یک بار سر لیسانسه ها مشغول خوردن ناهار بودم که ...
جوینده کاری که کارآفرین شد
، خوشبختانه کار را برای بازاریاب های کتاب سهل تر از گذشته کرده است. وی بیان می کند: در این سال ها آنقدر کتاب خوانده بودم که بزرگترین تفریح زندگی ام کتاب خواندن و نوشتن شده بود؛ زمینه ای برای شکوفاتر شدن استعداد نویسندگی ام. حسنا از نوشتن مقاله برای هفته نامه کویر استان سمنان در آن روزها می گوید: همه مقالات را برای دلم می نوشتم و در ازای آن ها پولی دریافت نمی کردم، احساس وصف ...
با روضه حضرت رقیه (س) اعتماد هیاتی ها را جلب کردم/ سبک سازان ناشی که اصل مداحی را هدف گرفته اند!
، روضه دارند و... در شکل گیری این علاقه مهم است. به یاد دارم که 7 ساله بودم، مادرم روضه داشت. مجلس که تمام میشد بقیه مشغول کار های دیگر میشدند، اما من میکروفون را برمیداشتم و روضه میخواندم یا اینکه روی منبر مینشستم. از 9 سالگی هم در یک هیات کوچک محله مان که با چادر های سیاه مادران و پول تو جیبی های خودمان آن را بنا کرده بودیم، با همان صدای کم و بیش مداحی را شروع کردم تا اینکه در دوران راهنمایی یک ...
سودهای میلیاردی و یک شبه ارزهای نیمایی فاش شد / گیرندگان ارزهای دولتی و نیمایی خیانت می کنند!
چین ارسال می کرد و بعد با یک فسخ نامه معامله را بهم می زد و صاحب درآمد بی حساب و کتاب می شد. این بازرگان یکی دیگر از مشکلات تاجران را کارت بازرگانی عنوان کرد و گفت: قانون جدیدی برای کارت های بازرگانی وضع کردند که با هر کارت فقط سه کد کالایی را می شود وارد کرد. تعویض آن هم بسیار زمانبر و هزینه بر است. شرط دیگری هم گذاشتند که براساس سابقه واردات قبلی ، بازرگان می تواند کالا وارد کند. یعنی ...
نگرانی والدین در روز اول مدرسه از غیبت نکات بهداشتی
ها سر کلاس نشسته اند، با مدیر مدرسه همراه می شویم و به کلاس ها می رویم، وارد یکی از کلاس ها می شویم بچه ها همه ماسک به صورت دارند و با فاصله یک متری از هم نشسته اند، انگار گله ای ندارند، به ماسک ها عادت کرده اند و تنها از این خوشحال هستند که از فضای خانه جداشده اند و الآن می توانند با دوستان شان باشند. مدیر مدرسه می گوید: استقبال خیلی کمی شده است و بعضی از والدین صبح مراجعه می کنند و بعد از نیم ...