سایر خبرها
انتقاد تند سحر زکریا خطاب به مهران مدیری
گروه فرهنگ-رجانیوز: سحر زکریا در صفحه شخصی اش با انتشار پوستر برنامه نمایش خانگی مافیا که قرار است بزودی تولید شود نوشت: مردم عزیزم بنده به عنوان یک فرد کوچک جامعه متاسفم برای خودم، اول از همه میخوام بدونید که چرا در این برنامه شرکت نخواهم کرد بنا به دلایلی قردادم رو در پستم نمیتونم بزارم که ببینید قرارداد هم بستم ولی به خاطر بی حرمتی و.... در این برنامه شرکت نخواهم کرد البته ما سالها ست که به ...
بازیگران "شب های برره" علیه مهران مدیری/ محمد شیری: درگیر بیماری سرطان خون هستم
بود و با بازی در این آثار در بین مردم به شهرت قابل قبولی دست یافت اما حال به تعبیر خودش بعد از سریال نمایش خانگی قهوه تلخ دعوت نشده و حتی این دعوت نشدن در برنامه "دورهمی" هم تکرار شد. او هم از مدیری گلایه دارد اما نه برای بازی کردن در کاری بلکه حال و احوال پرسیدن؛ پیردوست به خبرنگار تسنیم گفت: سحر زکریا به خوبی گفته و نوشته، البته ما از مهران مدیری توقعی نداریم که ما را مثل گذشته به ...
کارآفرینی با دست خالی
؟ سال 94 بود و من هم مثل خیلی از خانم های این روستا خانه دار بودم و کاری نداشتم. چیزی که برایم آزاردهنده بود این بود که می دیدم تعداد زیادی از خانم های این روستا کاری ندارند و دور هم جمع می شوند و روزشان را به این شکل می گذرانند. البته خانم هایی هم بودند که چون شوهرشان کارگری می کردند به آن ها کمک می کردند و یا خودشان برای کار به مزارع دیگران می رفتند. این مزارع معمولاً متعلق به افرادی بود ...
خدمت در خون آتش نشانان است/ ترس را باید ترساند
نشانی که برنامه های صدا و سیما پر می شود از ماشین های قرمز آتش نشانی و صدای بوق ایستگاه های 125، مادر شهید حامد هوایی مثل خیلی از خانواده های شهدای پلاسکو و شهدای آتش نشان حال و روزش دگرگون می شود؛ از طرفی رشادت های این شهدا دلشان را گرم می کند و از طرفی بی مهری و بی توجهی مسئولین نسبت به این فاجعه دلسوز که در 30 دی سال 95، جان 16 نفر از آتش نشانان را گرفت دلشان را به درد می آورد، شهدایی که به گفته ...
ترجمه عربی ساجی در لبنان منتشر شد
. فقط نگاهم می کردند. باورم نمی شد زندگی ام با بهمن تمام شده باشد. در همان لحظه فکر کردم و تصمیم گرفتم تا زمانی که پیکرش را نبینم باور نکنم. بهمن همیشه نگران ما بود. بچه ها را دوست داشت. او ما را تنها نمی گذاشت؛ همان طور که در آن سال ها من او را تنها نگذاشته بودم. خودش همیشه می گفت: هر جا رفتین، دسته جمعی برین، چهار نفری، که اگه اتفاقی افتاد با هم باشین. حالا او بی ما رفته بود؛ یک نفری ! نه، محال بود ...
گفتگو با نویسنده کتاب بابا رجب که خاطرات شفاهی همسر شهید رجب محمدزاده را نوشته است
مدرسه بابا رجب را می دیدم نسرین رجب پور، نویسنده کتاب بابا رجب که متولد سال 1363 است، درباره شهیدی نوشته که چهارسال تمام او را در راه دبیرستانش می دیده و نمی دانسته چه بلایی بر سر صورت این مرد آمده است. او در تعریف آن روز ها می گوید: همیشه در راه برگشت از مدرسه مردی را می دیدم که کلاه گذاشته و دور صورتش چپیه بسته بود. صورتش با همه کسانی که تا آن روز دیده بودم، فرق داشت. من هم سرم ...
نگاهی به زندگی شهید علی اکبر میرزایی + تصاویر
تواند جلوی این همه نیرو صحبت کند؟! به هر حال، آن روز با یک روحیه نظامی خاص، برای نیروها حرف زد. از جایگاه که پایین آمد، احساس غرور کردم. او را در آغوش گرفتم و گفتم: اکبرآقا، دستت درد نکند! ما را سرافراز کردی. اذعان هم رزم دیگرش، محمد حیرتی نیز در این باره شنیدنی است؛ با توجه به حجم بالای کارش در آموزش نظامی، گاهی تا پاسی از شب بیدار بود. من چندبار شاهد شب زنده داری و راز و نیاز او از ...
ماجرای زندگی زن کردی که یک افسر عراقی را با تبر کشت
... مگر پدری دخترش را برادر صدا می کند؟ حالا می خواهم با او تلفنی صحبت کنم. خوب می دانم فقط چند ثانیه فرصت دارم تا بتوانم فرنگیس را به حرف زدن راضی کنم. زنی که شنیده بودم بسیار کم حرف است و کم مصاحبه. شنیده بودم اگر اصرار کنی به حرف زدن، رویت را زمین نمی اندازد؛ اما برایت کلیشه می گوید و تمام؛ اما من می خواستم از درونش بگوید. از غصه های دلش بگوید. از قلب شرحه شرحه شده اش. از وقتی ...
آتش زدن پناهگاه های کارتن خواب های نسیم شهر توسط ماموران شهرداری +تصاویر
.... ظاهرا همسر و یکی از فرزندان این خانم در همدان فوت کرده و پسرش هم که در شهر دیگری زندگی می کند حاضر به نگهداری از او نیست. او عنوان می کند: مشکل اینجاست که، چون این افراد بی پناه و معمولا مصرف کننده مواد هستند برخی ماموران شهرداری به خودشان اجازه می دهند که هر رفتاری می خواهند بکنند. این خانم مرتب گریه می کرد و به سمت آتش می رفت و من سعی می کردم جلوی او را بگیرم. در این حین من در حال ...
آزار سیاه مسافران در ارابه جهنمی
برای شناسایی و دستگیری آنها ادامه دارد. این در حالی است که متهم دستگیرشده که 17 سال دارد، در حالی که به شدت اشک می ریزد، می گوید: من فقط در چهار مورد با همدستانم بودم. آنها را از بچگی می شناسم. با هم همشهری بودیم. یک روز از بی پولی ام به آنها گفتم، آنها هم پیشنهاد دادند که سرقت کنیم. در سرقت ها هم مرد و هم زن را سوار می کردیم. قصدمان دزدی بود، نه تجاوز؛ اگر تعرضی بوده از سوی دوستانم صورت گرفته است ...
اعترافات تلخ دختر کنکوری به گناه های شیطانی که مرتکب شده بود
او زندگی کنم ولی مادرم برای تامین هزینه های زندگی اش مجبور بود دو شیفت کار کند. بنابراین خیلی کم مادرم را می دیدم به گونه ای که حتی نمی توانستم ساعتی با او درد دل کنم. همواره خودم را سربار مادرم می دانستم و دچار افسردگی های روحی و روانی شده بودم. تا این که حدود 6 سال قبل با چند دختر دبیرستانی آشنا شدم که سرنوشت و زندگی شبیه من داشتند. خیلی زود وارد گروه آن ها شدم و به مصرف سیگار و حشیش ...
پاسخ تند سحر زکریا به بهنوش بختیاری
آخرین خبر: سحر زکریا بازیگر سریال های پاورچین و قهوه تلخ در برنامه پشت صحنه رادیو تهران درباره گلایه اش از مهران مدیری در فضای مجازی و واکنش مخاطبانش به ویژه بهنوش بختیاری سخن گفت.
روایت های وحشتناک کرونایی؛ نمی دانستیم می میریم یا زنده می مانیم؟
یادم نمی آید چون اصلا هوشیار نبودم؛ فقط یادم است پرستارها بالای سرم می آمدند، طب و بدن درد شدید داشتم و ترسیده بودم، واقعا مرگ را جلوی چشمانم دیدم. خوشبختانه بعد روز ششم، بیماری در بدنم متوقف شد، اما به حدی ترسیده بودم که تا 20 روز بعد از مرخصی از بیمارستان، از خانه بیرون نیامدم، روزی 20 بار دستانم را می شستم و حتی فاصله را با پدر و مادرم رعایت می کردم. از پنجره که می دیدم مردم در ...
داستان عجیب انسان هایی که کنارمان هستند، اما دیده نمی شوند
قصه ما آشنا باشد. وسط گفتن مشکلاتش از یک خاطره تلخ برایم حرف زد و گفت: چند سال پیش بود تازه دبیرستان را تمام کرده بودم و دانشجو شده بودم، همه خانواده تصمیم گرفتند که به سفر بروند، اما در آن روز هایی که من تازه وارد دانشگاه شده بودم علاقه ای به سفر نداشتم. یعنی فرصت این را که بخواهم به سفر بروم نبود و تمام هوش و حواسم سمت درس و دانشگاه بود. مادرم هیچوقت من را به خاطر شرایط خاصی که دارم ...
ویژگی خاص کاروان شهدای کربلا/ امتیاز های ویژه ای که اصحاب امام حسین (ع) داشتند
مرا برایم گفت؛ ایشان گفت: تو چنین حالتی داری و جریان حالت تو هم این است. این عقدهٔ قلبی که بیست سال در من بود، با یک نگاه مرحوم مجلسی و دو کلمه حرفش حل شد. -درخواست مرحوم جزایری از علامه مجلسی در عالم رؤیا بعد به او گفتم: استاد، می شود کیفیت مردنت را برای من شرح بدهی؟! گفت: بله می شود؛ من وقتی در 73 سالگی، نزدیک به مرگ بودم، درد بر تمام بدنم حاکم شد. دردی که صبرم را لبریز می ...
سردار گلشهر | گفت وگو با خانواده محمد مقدم شهید مدافع حرم
.... من هم سوار یک اسب سفید بودم. ناگهان یک خانم خیلی محجبه را دیدم که به سمت من می آید. دهانۀ اسبم را گرفت و ما را با خودش برد. مادرم ترسیده بود. فکر می کرد اینجا و در اردوی ملی برایش اتفاقی بیفتد. به او می گفت برو به ایران. برادرم، اما بهتر از همۀ ما مفهوم خواب او را می دانست. می خواست بیاید مرخصی، اما پشیمان شد سردار درست فهمیده بود. خوابش تعبیر شد. خانواده اش می گویند ماجرای ...
خاطرات کرونایی طلبه جهادی (بخش پایانی)
به گزارش خبرگزاری حوزه ، حجت الاسلام علی رستمی، یکی از طلاب جهادی است که خاطرات کرونایی خود را به رشته تحریر درآورده و رسانه رسمی حوزه این خاطرات را در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خواهد کرد. یکی از دوستان زنگ زد که آماده شو باید برویم بیمارستان. صبح زود آماده شدم که برویم. اولین بار بود که می خواستم از نزدیک جنازه ببینم. بیمارستان هوایش سنگین بود نفس کشیدن با ماسک کار را سخت تر می کند. وقتی پرستارها را می دیدم که ساعتها مجبور بودند با آن تجهیزات ...
درخواست سانسور نمایش در مقابل شاه/ اینجا شکنجه بود!
می کرد. مطالعات قبلی در زمینه محیط و فضای زیستی پهلوانی در کسوت اکبر، خصلت های پهلوانی او را به دوره طلایی پهلوانانی نظیر اکبر خراسانی و یزدی بزرگ و بیشتر پوریای ولی پیوند می زد. مردی اهل درد و عاشق وفا در دنیا و صفای آخرت که تمام نیک و بد جهان را در چشمه زلال شعور و شاعرانه اش تطهیر می کند. رسیدن به این مراحل نه تنها تمرین و ممارست بلکه نوعی شیفتگی و استحاله می طلبید. خوشبختانه بافت نوشتار ...
ترفند جنگی که از مادرم آموخته بودم مرا از اسارت نجات داد
نیروهای نظامی روس به ایران، اسلحه برداشته و به سوی دشمنان تیراندازی کرده و دشمنان را به هراس انداخته است. فتح اللهی ادامه داد: مادرم شیرزن نمونه عصر خود بود و وقتی بنده تصمیم به حضور در جبهه های جنگ گرفتم با وجود اینکه مادر 4 فرزند خردسال بودم مرا تشویق کرد و گفت من از فرزندانت نگهداری می کنم، بر تصمیمت استوار باش و حتی بسیاری از فنون دفاع در مواقع ضروری را به من می آموخت که در یک مورد ...
گلستان یازدهم تلاشی برای بازگو کردن مجاهدت های زنان رزمنده است
گلستان یازدهم ، با محوریت زنان و همسران شهدا گفت: من خودم جنگ را از نزدیک تجربه کردم و دیده ام که جنگ فقط در جبهه ها، خاکریزها و خط مقدم جبهه نبود، بلکه در خانه های ما نیز وجود داشت. ما در کنار رزمندگانی که در خطوط مقدم مجاهدت می کردند، سربازهایی هم داشتیم که در خانه ها می جنگیدند که همان زنان، مادران و همسران شهدا بودند. این زنان شبانه روز درگیر جنگ بودند و چون همه این موارد را دیده بودم، علاقه داشتم ...
بانوی کارآفرینی که معیشت 120 خانوار آسیب دیده از اعتیاد را تامین می کند+فیلم و عکس
خبرگزاری فارس استان کردستان/شیرین مرادی؛ ظهر از نیمه گذشته است طبق قرار قبلی به سراغش می روم قرارمان ساعت 5 عصر است همین که می رسم با رویی باز به استقبالم می آید، تیم کاری اش حدودا 6، 7 نفری هستند. مادران و خواهرانی آسیب دیده و رنج کشیده از درد اعتیاد، آنهایی که بیشتر سال های زندگی شان را با کابوس مواد و اعتیاد عزیزانشان طی کرده و در اوج ناامیدی به قول خودشان به خورشید امیدی به نام ...
هم رزمی عاشقانه در عصر کرونا/ نبرد دوشادوش زوج پرستار با کرونا
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ، خودشان که می گویند زن و مرد روز های سخت هستند و از اینکه مردم آن ها و همکارانشان را مدافعان سلامت می نامند، خشنود ند. هم رزمی عاشقانه در عصر کرونا خانم خدیجه اسماعیلی و آقای سعید شیری، زوج پرستاری هستند که دوشادوش یکدیگر، از همان روز های اول شیوع کرونا، لباس رزم بر تن کرده و با هم به جنگ با کرونا رفته اند. اگرچه بیش ...
شهید خرازی در آغوشم گرفت و گفت باید ماسک بزنی
کتری چای ریختم. پیش خود گفتم الان بچه ها می گویند دستت درد نکند احمدی عجب چای خوشمزه ای درست کردی. در جبهه لیوان شیک نبود و همه شیشه های مربا که تمام می شد را می شستیم و به جای لیوان استفاده می کردیم. آن روز من تقریباً 20 لیوان چای ریختم و سر سفره صبحانه بردم که نان و پنیر بود. بچه ها وقتی در چای شکر می ریختند چایی کف می کرد. می گفتند چرا کف کرده است؟ می گفتم چه می دانم ...
حماسه های فراموش نشدنی /بانوان سربازان گمنام جبهه و جنگ
...: *در نخستین لحظه ورود به جبهه با خمپاره مورد استقبال دشمن قرار گرفتیم مینا کودکی با بیان اینکه تمام لحظات حضورم در جبهه، خاطرات فراموش نشدنی است اظهار داشت: بعد از پیروزی انقلاب در کنار درس و مدرسه به اتفاق دوستانم در جهاد سازندگی نیز فعالیت های فرهنگی انجام دادم. این بانوی رزمنده با بیان اینکه 31 شهریور سال 59 با حمله هوایی و زمینی ارتش عراق به چند فرودگاه ...
شهیدی که تاریخ تولد و شهادتش یکی است
به گزارش پایگاه خبری مهرصبا مرجع اخبار شهرستان میانه ، معصومه درخشان طی گزارشی نوشت: در حالیکه یک روز قبل از تولد همسرم در تدارک برگزاری جشن تولد او بودم ناگهان همه شادی ها و خوشحالی هایم با صدای لرزان پدرو چشمان به اشک نشسته مادرم به اندوهی از غم و اندوه تبدیل شد و فهمیدم همسرم به آرزوی همیشگی خود یعنی شهادت دست یافته است. در کنار شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم ...
روستاهای قم و رفع درد محرومیت در حوزه مسجد
...> آغاز سفری پرماجرا به عنوان یک خبرنگار حوزوی و فردی که سال ها در حوزه های فرهنگی و مذهبی ورود کرده و در مباحث اعتقادی و دینی قلم زده ام و با مجامعی نظیر مسجد به جهت کار تبلیغی آشنایی دارم، اتفاقاتی جالب را دیروز(سه شنبه 8 مهر) به چشم دیدم که نظیر آن را ندیده بودم. چون اصالتا اهل کرمان هستم و در روستاهای این استان حضوری چند داشته ام، همیشه محرومیت مردم این استان را به چشم می دیدم ...
همسران دریانوردان؛ مردان واقعی زندگی/ به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را+فیلم
مردهای واقعی زندگی هستند، چراکه ما نصف سال دریاییم، مدت زمانی هم که منزل هستیم تا بخواهیم ریکاوری شویم به نیمه می رسد و در واقع فقط سه ماه در سال کنارشان حضور داریم، اما آن ها علاوه بر خانه داری و بچه داری، کارهای خرید و خارج از منزل و رفت و آمد بچه ها به مدرسه را انجام می دهند که باید به آن ها دست مریزاد گفت، چراکه چرخ زندگی توسط این عزیزان می چرخد، من اگر خانم بودم و با یک دریانورد ازدواج می کردم ...