سایر منابع:
سایر خبرها
اس ام اس و طنز کرونا و جوک های خنده دار و خفن جدید
... روزی که کرونا ریشه کن بشه، یک هفته نه حموم میرم نه دستامو می شورم توی کثافت غلت می زنم و این روزای لعنتی رو جبران می کنم، این همه تمیزی و لوس بازی در شأن من نیست شش هفت تا سنجد هستن که الان هفت ساله خونه ما اسیرن، سال به سال میان هواخوری دوباره میرن تو یخچال. هزینه برقشونو حساب کردم دونه ای پنج هزار تومن خرج کردیم براشون. یه تست برای اینکه بفهمید ...
زن فقیر معتاد، "پسماند اجتماعی" در جامعه ی نابرابر
شعار سال :زنان معتاد بیش از مردان نکوهش و طرد می شوند و به عنوان منحرف مضاعف شناخته می شوند، چون علاوه بر ارتکاب جرم مصرف مواد، پا به وادی جرایم مردانه گذاشته و خلاف انتظار اجتماعی از نقش زن عمل کرده اند. در چنین جامعه ای بر اساس تقسیم کار جنسیتی که زنان را عموماً به ایفای نقش خانگی سوق داده است، اعتیاد زنان بلافاصله به نقش های مادری و همسری پیوند زده می شود و گویا آنچه اعتیاد زنان را ...
علت آزادی معتادان پس از دستگیری خلاء قانونی است
پلیس فرد معتاد را می گیرد در انتها چه می شود؟ اگر درمان شد باید در پروسه جامعه پذیری قرار گیرد. چرخه ای ناقص در جمع آوری معتادان رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر گفت: فرد بهبود یافته اولین جایی که مراجعه می کند، خانواده است و خانواده او را طرد می کند و می گوید تو معتادی و برای خرید مواد فرش زیرپای من را فروختی یا دختر و پسرت را فروختی. اول از همه خانواده او را نمی پذیرد و بعد می رود ...
سفرنامه اربعین| نون بهشتی/ماجرایی از دلدادگی
خبرگزاری فارس مازندران اربعین دلتنگی| تلو تلو کنان عرض خیابونُ طی کردم تو همون حالت خستگی و تو چند متری خودم زمزمه بچه مسجدیا رو می شنیدم که آخرِ شبی در حال سر و سامون دادن به علم و کتل مراسم دسته روی یا حسین گویان فردا بودن، تو دلم سرزنش کردم آدمایی رو که 1400 سال همچنان عزاداری می کنند... بالا پایین پریدن های مهمونی امروز برام نا نذاشته بود؛ همه چیزش کامل بود جز به قول ننجونم نوشیدنی ...
مرگ عجیب رییس باند مخوف تهران در صحنه فرار از دست پلیس
مدتی در میوه فروشی و فروش فروشی کار کردم اما باز بیکار شدم و نزدیک به 6 ماه در خانه بودم و مواد مصرف می کردم. * اعتیاد داری؟ بله، مواد مخدر شیره تریاک مصرف می کردم. * چه کسی پیشنهاد دزدی را داد؟ فرزین، با او در آرایشگاه آشنا شدم و چندی قبل 2 میلیون تومان به او پول قرض دادم که بعد از آن ناپدید شد و چند باری به جلوی در خانه شان رفتم اما خبری ازش نبود تا ...
1:20 بامداد؛ نزدیکی های بهشت
. هر بار که می دیدمش یه اللهم ارزقنا می گفتم و همه خستگیا از تنم می رفت. با خودم می گفتم چه عاقبت خیری، پس مرگی چنین میانه میدانم آرزوست ...راستی! یه چیزی هم بپرسم. دو باری که به خوابم اومدی و خیلی خوشحال و سرکیف بودی، قصه ش چی بود؟ عماد گفت: یه بارش، تو زیارت شب جمعه مولا، عمه جان بهتون لطفی داشتند،درست بعد شکست حصر نبل و الزهرا. یه بار دیگه هم، بنت الحسین عنایتی کردند، رفته بودین خونه ...
بیوگرافی امیرمهدی ژوله بازیگر سریال های طنز + تصاویر
اینستاگرام را اینطور بیان میکند :افتادم تو دام عاشقی ... بالاخره بعد از سالها مقاومت جوانمردانه در مقابل اینستا،گرفتارش شدم. دلایل مقاومتم هم معقول و منطقی بود.خوش عکس نیستم،خوب عکس نمیگیرم،جمعیت هم که از کنترلم خارج شه هول میکنم.حوصله و توان کل کل ندارم،انتقاد پذیر نیستم،فحش هم بزید خیلی ناراحت میشم. ولی خب مواجه شدن با این حجم از محبت که داشت خرج صفحات فیک میشد و استفاده از امکانات! اینستا ما رو ...
تک تک قدم هایم را نذر ظهورت می کنم
دانست که دست های من کوچک است ولی خواست با همین دست کوچک، کاری انجام دهم. همین دستان کوچک یک بار حلقه طلایی ابتهال را از داخل راه آب بیرون آورد. هیچ دست دیگری نتوانست و فقط دست های من به داد رسید. آن سال تا اول ماه صفر سال بعد، از اول صبح تا آخر شب هر کاری که انجام دادم برای رضایت اهل بیت انجام دادم. اول نذر کردن بلد نبودم. از مامان پرسیدم و مامان از ملّا زهرا، روضه خوان ایّام عزا پرسید ...
شوق را رد کرده ایم و از فراق کربلا/ کارمان دارد به مرز جان سپردن می رسد
" بگو آنانکه پیروان وفادار زینبند گویند از وفا همه دم "یاحسین" بگو روح الله قناعتیان چه شد عزیز دلم بین مان فراق افتاد ... و آن چه را که نمی باید اتفاق افتاد ... چقدر غنچه نرگس که یک به یک پژمرد چقدر میخک و مریم، کف اتاق افتاد نیامدی و رسید "اربعین" و جا ماندم دلم هوای تو کرد و دوباره طاق افتاد میان ما و نجف ...
تتلو مُرد و زنده شد؛ جنجال و کاسبی تازه امیرحسین مقصودلو با خبر مرگش + عکس
بدنبال انتشار پیامی در کانال تلگرامی امیرحسین مقصودلو معروف به تتلو که خبر از مرگ او می داد موجی از گمانه زنی ها در مورد این خواننده جنجالی و خارج نشین براه افتاد. در حالی که دقایقی بعد این پست تلگرامی از کانال پاک شد اما همچنان صحبت و شایعه در مورد تتلو ادامه داشت تا اینکه برخی از نزدیکان مقصودلو دست به کار شده و خبر مرگ این چهره دردسرساز را تکذیب کردند. در ابتدا امین فردین در صفحه اینستاگرام خود خبر مرگ تتلو را تکذیب کرده و ساعاتی بعد نیز مقصودلو خود در کانال تلگرامش به این موضوع واکنش نشان داده و مدعی شد که نه کرونا می گیرد و نه می میرد. ...
جدیدترین اس ام اس باحال سرکاری
سوالی که برام پیش اومد این بود که من کجام !؟ یه کم که دقت کردم فهمیدم مامانم اتاقمو تمیز کرده ? ) تنها فایده ای که زاویه پرتاب تو فیزیک داشت این بود که تو Angry birds تبدیل به ابر قدرت شدم این همه پولی که دادم روزنامه خریدم تا کار پیدا کنم اگه جمع کرده بودم الان برج العربی رو خریده بودم ! فرق بین مردای قدیم و جدید: ...
مهمان های آقا
. یک ماه بعد از سفر کربلا بابا آخرین لبخند را زد و شهید شد. از همان موقع بود که مامان گفت نذر کرده اربعین پیاده به کربلا برود. چهار سال تمام تلاش کردم نذر مادر را بفهمم و نفهمیدم. چهار سال تمام تلاش کردم مادر را منصرف از این سفر کنم. امسال اما بار سفر بست و در آخر گفت: نذر منه خودم می رم تو نیا رضا. سخت تر از وقتی نیست که یک جانباز قطع نخاع رو دست تنها بردم کربلا و آوردم. درست می گفت ...
من نصرت الله وحدت، بچه خاک پاک اصفهان هستم
رفتم و همیشه محو نور آپارات می شدم که روی صحنه رو به ور می افتاد. یادم هست فیلم که تمام می شد فکر می کردم بازیگران آن در آپاراتخانه هستند. یک بار که داخل آپاراتخانه سرک کشیدم، پدرم گفت، دنبال چه می گردی؟ پرسیدم آن همه بازیگر کجا رفتند که می خندید. گفت بزرگ که شدی خودت تشخیص می دهی این آدم ها کجا رفتند. چطور شد به بازیگری علاقه مند شدید؟ این علاقه از دوران دبیرستان در من پیدا شد ...
حال و هوای نوجوانی در جنگ
نوجوانی ام را در روستای دستجرد اصفهان گذراندم و بعد از آن ساکن تهران شدم. نوجوان که بودم جنگ تحمیلی علیه کشورمان شروع شد و من هم مثل خیلی از رزمندگان به عضویت بسیج درآمده و راهی جبهه شدم و به افتخار جانبازی نائل آمدم. مثل بسیاری از جانبازان چند ترکش از آن دوران به یادگار در بدنم مانده است. من 18 ساله بودم که تشکیل خانواده دادم. صاحب دو فرزند یک دختر و یک پسر شدم. دخترم راهی خانه بخت شده است، اما ...
با شغل شوهرت بساز
مواجه شده نه خواب حسابی داشته نه خوراک منظم بعد از چند شبانه روزبا اعصاب خسته وارد منزل می شود تا چند ساعت استراحت کند و از احوال خانواده اش با اطلاع شود، هنوز از در نرسیده غر و لند خانم شروع می شود: این چه زندگی است که ما داریم، من بدبخت را با چند تا بچه می گذاری و معلوم نیست کجا می روی؟همه کارها را خودم باید انجام دهم. از دست این بچه های شیطان خسته شدم. اصلاً رانندگی کار خوبی نیست، یا شغلت را ...
نوه ام راه و رسم شهادت را از دایی هایش آموخت
(تصویر امام) را به آن می بندم و می فرستم دامغان. آن موقع ما تهران زندگی می کردیم. محمدرضا درسش را تا دوم دبیرستان ادامه داد و برحسب تکلیف سلاح برادر شهیدش را به دست گرفت و برای اولین بار در سال 65 راهی جبهه جنوب شد. برای آمادگی بیشتر جسمانی با دوستان خود در پارک جنگلی دامغان در اوقات بیکاری به ورزش رزمی می پرداختند. بدن ورزیده ای داشت. محمدرضا یکی دو سال بعد از شهادت محمدعلی به جبهه رفت ...
وقتی خادم حرم امام حسین(ع) خادم بیماران کرونایی می شود
را بردم و به خانواده اش رساندم. خوشحالی آن مادربزرگ و همراهانش به یکی از خاطرات شیرین خدمتم در حرم امام حسین (ع) تبدیل شد. خدمت در موکب ابنا علی در عمود 902 من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی... برای طلبه جوان داستان ما و همه عاشقان شبیه او که عهد کرده بودند هر سال در ایام پیاده روی اربعین ، کوله بار ارادت را روی دوش بیندازند و با پای دل راهی خانه دوست شوند، این روزها ...
'آزار جنسی' کودک 13 ساله در افغانستان/ پلیس تخار: او را مست کرده و رقصانده اند
می رقصیدم. بعد از این که مرا خواب می برد نمی دانم با من چه می کردند." محافل 'بچه بازی' سید حفیظ الله فطرت، رئیس کمیسیون حقوق بشر در زون شمال شرق می گوید که این دختر در محافل "بچه بازی" رقصانده شده است. او می گوید: "از سوی افراد سوء استفاده جو، مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته شده، پدرش معتاد بوده، از شش ماه به این سو در محافل و شب نشینی ها می رقصیده، طفلی بوده که مورد سوء استفاده ...
اولین هنرمند زن سنگ تراش مشهد | می خواهم اصالت را به خانه ها ببرم
پدربزرگم بیشتر سنگ تراشی های کاخ سعدآباد را انجام می دهد. سال 57 مادربزرگم تصمیم گرفت که به مشهد مهاجرت کنند. همه به او می گویند: تو در مشهد کسی را نمی شناسی فقط یکی دو بار رفته ای زیارت... می گوید نه من می روم. با پدربزرگم و دو پسر و عروس و نوه ها به مشهد آمدند و زندگی ما از سال 57 در مشهد و در یک خانه بزرگ ویلایی در محله آزادشهر آغاز شد. پدربزرگم همان زمان سکته و یک سال بعد فوت کرد. پدر و عمویم هیچ ...
اگه اربعین کربلا نرفته بودم، کجا می تونستم چنین صحنه هایی ببینم؟
بودیم که نصفه شب خوابمون گرفت، ولی چون امیرعلی تازه بیدار شده بود اگه میرفتیم تو موکبا ، سر و صداش بقیه را بیدار میکرد. مجبور بودیم همینجور ادامه بدیم. همون موقع ها بود که یه همسر شهید عراقی به نام آسیه، با سه تا بچه قد و نیم قدش ما رو مهمون خونه اش کرد.میگفت شوهرش دو سال قبل وقتی آسیه بچه ی سومشو باردار بوده تو سوریه شهید شده بود.بعد از اونم با هم دوست شدیم و گهگاهی به هم زنگ میزنیم ...
نمیشه این بچه رو از پنجره بندازی بیرون؟
صورتش را ببینم ولی نمی دیدم. گفت که بچه به دنیا نیامده؟ گفتم نه! هنوز به دنیا نیامده است. سه بار گفت ان شالله مبارک است. روزی که رفتم بیمارستان همسرم جنوب بود. هیچکس کنارم نبود. مامان هنوز سر کار می رفت. مادرشوهرم هم فرهنگی بود. خانواده شوهرم مرا بردند بیمارستان امین صادقیه نزدیک راه آهن. سزارین شدم و بچه به دنیا آمد. تا به هوش آمدم مادر شوهرم گفت مهری جان بچه دختر است. می ...
نماهنگ نریمانی در فراق اربعین؛ کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
...، آهن نیست کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست گوشه خونه همسایه یتیمش خوابه روضه ها رو بلدی، مادرش بی تابه کربلایی شو، پدری کن تو براش کربلایی شو، کم کن از رنج و بلاش کربلایی شو، کم کن از درد و غم هاش کربلا خواستی، کربلا رفتی کربلایی شدی امسال بگو چند سفره؟ یا ندونستی یا حواست نیست کربلایی شدن از رفتنش هم مهم تره آی رفیق، دلمون ...
عشق پوشالی؛ دختری که به عقد مردی 60 ساله درآمد
به عنوان مهریه به من می پردازد ولی این عقد غیررسمی در هیچ جا ثبت نشد و هیچ کس هم شاهد این ماجرا نبود. کامبیز خانه ای کوچک برایم اجاره کرد و من هم بدون اطلاع خانواده ام برای زندگی مشترک به آن خانه رفتم. اگرچه او 36سال از من بزرگ تر بود ولی احساس خوشبختی داشتم چرا که هیچ وقت رنگ محبت و جملات عاشقانه را ندیده بودم. بعد از دو سال، زمانی که آن شور و هیجان دوران جوانی رو به سردی گذاشت، اختلافات من و ...
روایتی کوتاه از کسانی که از خودکشی هایشان جان سالم به در برده اند
مثل کف دست می شناختند. از چند وقت پیش رفتار های رضا غیرعادی شده بود. می دانستند که از آن بچه ننه های پرتوقع و همیشه شاکی است، ولی این اواخر، زیادی پکر بود و ذهنش توی فاز فکر های منفی دور می زد. یک بار هم بعد از گعده های مجردی شان، در وسایل رضا ابزار مصرف مواد مخدر دیده بودند. یه اخلاق بدی که داشت، این بود که فکر می کرد عالم و آدم باید در خدمتش باشن. از این آدم هایی بود که همیشه نسبت به ...
ماجرای عشق پوشالی دختر جوان
از من بزرگ تر بود ولی احساس خوشبختی داشتم چرا که هیچ وقت رنگ محبت و جملات عاشقانه را ندیده بودم. بعد از دو سال، زمانی که آن شور و هیجان دوران جوانی رو به سردی گذاشت، اختلافات من و کامبیز هم شدت گرفت. او که مردی با اعتبار بود و نمی خواست کسی متوجه ازدواج پنهانی اش شود، تصمیم به قطع رابطه با من گرفت.از سوی دیگر وقتی فهمید همسرش به بیماری صعب العلاج دچار شده است، عذاب وجدان رهایش نمی کرد و بسیار عصبی ...
چرا مهراب قاسم خانی #جناب_زورگیر را نمی بخشد؟!
کرده و او را کتک بزند، می گفت: من بچه بزرگ نکردم که یه گردن کلفتی مثل تو بیاد اینجوری کنه... الان سه هفته است که دختر من از ترس، از خونه بیرون نمیاد... من قطعا رضایت نمی دهم ... من واقعا تضمین می خواهم که این آدم دوباره سراغ دخترهای مردم نره... اصلا دوست ندارم همچین آدمایی تو خیابون باشن... واکنش و رفتاری که قاسم خانی در برخورد با سارق و زورگوی قمه کشی که سابقه دزدی و شرارت نیز داشته، در ...
شعر و ادب در فراق اربعین حسینی
...> از جسارت به من و هلهله ی نامردان وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت از قد خم شده و موی سپیدم پیداست چه بر این سینهی خونبار چهل روز گذشت من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم باورم نیست که این بار چهل روز گذشت تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت مصطفی محمدی وای از آن روز که از یاد تو غافل بشویم ...
با کاروان حسینی تا اربعین| چرا از نور امام حسین(ع) بهره نمی بریم؟
... سید الساجدین بر مزار پدر نشست، دست بر تربت پدر سایید. گفت: وای پدرم! ای اباعبدالله، کاش بودی و می دیدی که مرا با خِفّت و خاری به اسیری بردند، پدرجان، بنی امیه با کشتن تو شاد شدند، شامیان با کشتن تو چشم شان روشن شد، پدرجان، بعد تو غم و غصه ما طولانی است. إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ. لحظاتی گریست و سپس ...
رمضانی: تازه فهمیدم چرا پرسپولیس همه جام ها را می گیرد
بیشتر در کنار تیم تمرین کنم می توانم بیشتر کمک حال پرسپولیس باشم. انتقادات هم در این مدت از تو زیاد بود! بله می دانم هواداران از مهاجم توقع گلزنی دارند ولی گفتم این مشکل با گذشت زمان حل خواهد شد. آنقدر تلاش می کنم تا جایگاه خودم را به دست بیاورم و همه این نظرات منفی را به مثبت تبدیل کنم. از همین جا هم به هواداران قول می دهم آرمان متفاوتی را در ادامه بازی ها و فصل آینده لیگ برتر ...