خنثی کردن مین با دست مجروح
سایر خبرها
نحوه شهادت غلامحسین رزاقی در نبرد تن به تن
همین کش و قوسا بودیم دیدم غلام گفت آخ. برگشتم سمتش، فاصله مون نیم متر هم نبود. شاهد عینی شهادتش شاید فقط من بودم. خیلی ها بعد ها گمان کردن تیر به گردنش اصابت کرده، اما با چشمای خودم دیدم دو تا دستش را گذاشت روی پهلوی راستش همونجا که تیر نشسته بود با چشماش رّدِ دست هاشو و با دست هاش ردِّ تیر رو از پهلو و بعد سینه تا زیر گلو دنبال کرد. یا سیدالشهدا تو شاهدی که من با دو چشم خودم شاهد این ...
سه شهیدی که حاج قاسم های عصر خود بودند
بیرون آمد. یک شب سخت و عجیب را گذراندم، روی زمین افتاده بودم که سه نفر وارد شدند، شهید حمید شهری ، شهید کاظم میرحسنی و سید هاشم حسینی که به واقع اگر بودند حاج قاسم های زمانه می شدند. بالای سرم آمدند، چراغ قوه ای دست حمید بود که روی صورت زخمی ها می انداخت و آن ها را شناسایی می کرد، من مدام از هوش می رفتم و به هوش می آمدم و یکباره دیدم در تاریکی شب هنوز اذان صبح را نگفته اند که من را در پتوهای خیس ...
علی چریک در خانه دلسوزترین همسر و مهربان ترین پدر بود
به شدت تحملش بالا بود. خیلی کمک حال من بود. وقتی از جبهه برمی گشت می گفت تا الان من نبودم و تو با وجود دخترمان فاطمه مجبور بودی در خانه بمانی. الان من بچه را نگه می دارم و تو هرجایی که دوست داری برو. ایشان بچه روستا بود، اما خیلی به روز فکر می کرد. منظورم این است که آن موقع مرد سالاری بود و ما از همسرهایمان توقع نداشتیم که در کار های خانه یا بچه داری همراهی مان کنند. ولی شهید خداداد از این حیث خیلی فکر بازی داشت. از کار خانه گرفته تا نگه داشتن بچه کمکم می کرد ...
(ویدئو) تاکسی ضد کرونا در تهران!
. کد ویدیو دانلود فیلم اصلی از راننده می پرسم: جریان این لوله کشی ها چیه؟ راننده که مردی حدوداً شصت و چند ساله است می گوید: هر مسافری دستشون رو که زیر این لوله ها بگیره، ماده ضد عفونی روی دستش اسپری می شه. اینا رو گذاشتم که مردم سوار و پیاده می شن با خیال راحت سوار و پیاده بشن. با دست تمیز سوار بشن با دست تمیز هم پیاده بشن. این راننده ...
وقتی خالق ماجراهای نارنیا وارد کمد می شود
بمباران هوایی در لندن، به خانه روستایی پرفسوری پیر فرستاده می شوند. هوای بارانی بیرون از خانه، به بچه ها، سوزان، پیتر، ادموند و لوسی اجازه گشت و گذار نمی دهد. آن ها در خانه می مانند و لوسی، کوچکترین عضو خانواده، چشمش به اتاقی خالی می افتد که فقط یک کمد بزرگ دارد. لوسی وارد کمد می شود: صورت و دستش دیگر به خز نمی خورد، بلکه با چیزی سفت و خشن و حتی تیز تماس داشت. لوسی گفت: خدایا درست مثل شاخه های ...
ناگفته هایی از تاسیس دفتر سیاسی در سپاه
...، شش بار دفاع شما از روحانیت را شنیده ام و این برای من حجت شرعی است؛ لذا آمده ام از شما حلالیت بطلبم. چون قبل از آن یک روز آقای محمودزاده گفت؛ آقای خرم آبادی به من دستور داد که برو و در دفتر سیاسی را زنجیر کن که من گفتم این کار را نمی کنم، چون من آنها را می شناسم و این چیزهایی که می گویند درست نیست. علت این ذهنیت ها، همان چیزهایی بود که ما در خصوص روحانیت از امام نقل می کردیم و می نوشتیم. جرم ما ...
قربانت بروم؛ چقدر دلم برای خنده هایت تنگ شده بود!
توبیخش کرد : دو سال پیش خواهرم به خاطر تو قید همه ما رو زد، حالا انقدر غیرت نداشتی که ناموست رو نکشونی وسط این معرکه؟ نگاه نجیب مصطفی به سمت چشمانم کشیده شد، از همین یک جمله فهمید چرا از بی کسی ام در ایران گریه می کردم و من تازه برادرم را پیدا کرده بودم که با هر دو دستم دستش را گرفتم تا حرفی بزنم و مصطفی امانم نداد : من جا شما بودم همین الان دست خواهرم رو می گرفتم و از این کشور می بردم! ...
گفت وگو با خانواده علیرضا ملکی نسب، پاکبان محله وحید مشهد، که به علت ابتلا به کرونا درگذشت
دوبار وقت اذان ظهر ناخودآگاه چشمم به او افتاد که مشغول وضو گرفتن بود. دروغ چرا، از همان زمان مهرش به دلم نشست. بعد از عقد، مادرم از طریق کمیته امداد برایش در پارک گلشور کاری پیدا کرد. 4 سال نامزد بودیم. بعد از سربازی علی، با نصف پول وام ازدواج مجلس عروسی گرفتیم و با بقیه اش سرویس چوب خریدیم. کمیته امداد هم گاز و فرش و یخچال را فراهم کرد. به این ترتیب زندگی مشترکمان را شروع کردیم. روز های ...
امروز در مجلس فردی با ویژگی های مدرس نداریم/ فخری زاده حکیم ذوالفنون بود/ نیمارهای بلوچ
همراه شان بودند، دیدیم دارند ما را صدا می کنند. این همان اتفاقی بود که منتظرش بودم. یک خانم واعظی بود که شروع کرد به پرس و جو کردن که اینجا مربی و سرپرست تیم کیست و چه می کنید؟ نگو که ایشان یکی از بچه های جمعیت امام علی است که آمده گشتی در منطقه ما بزند. خودمان را معرفی کردیم و گفتیم از جیب خودمان پول می گذاریم و تمرین می کنیم. همان روز بعد از اینکه گشتی در منطقه زدند، آمدند دم خانه و گفتند از شما ...
بعضی دوستان به امریکا گرا می دهند که با ما بهتر می توانید کار کنید/ روابط میان یک کارگزار جمهوری اسلامی ...
اتفاق نخواهد افتاد. نظرتان در این باره چیست؟ نمی دانم منظورتان از حاکمیت چیست، اگر منظورتان مقام معظم رهبری است که باید بگویم ایشان نقش پدری برای همه ی جریان ها دارند و همیشه هم این نقش را داشته اند و از دولت های مختلف و جریانات مختلف حمایت کرده اند. من از سال 68 که مشاور وزیر خارجه و بعد سفیر و معاون وزیر شدم، در دولت های آیت الله هاشمی، آقای خاتمی و دو سال در دولت آقای احمدی نژاد و دولت ...
ظریف: می گویند ظریف جاسوس است/قصدی برای کاندیداتوری در 1400 ندارم
براساس قواعد تحلیلی، ترامپ تا خرداد، وضع خیلی خوبی داشت. از آن موقع به تحلیل رفت و از شهریور تقریبا مشخص بود که شرایط سختی خواهد داشت. البته پیش بینی وضعیت کنونی هم شده بود که ترامپ روز انتخابات بیشترین رای را می آورد، اما بعدش با آراء پستی ماجرا تغییر می کند. این را من در هیات دولت قبل از انتخابات گفته بودم. یک وقت شما می خواهید براساس واقعیات پیش بینی کنید و می گویید ترامپ قاتل سردار ...
توییت انصاف | واکنش ها به مناظره ی تاج زاده و زیدآبادی (2)
: احمد زیدآبادی گل فرمایش کرده واقعا: حسن روحانی با آن سابقه امنیتی و نفوذ که آخوند محافظه کار و مقتدری بوده، وضعش این شد، بعد ظریف تحصیلکرده و به اصطلاح بچه سوسول که اساساً حرف بهش می زنند قهر می کند، در این کشور با این موجودات چجوری بیاید و روند را عوض کند؟! :)) کوروس دست پاک: اصولگراها و جریان انقلابی در سطوح پایینشون هم مسوولیت کارهای اشتباهشون رو قبول نمی کنند و میخوان یه مقصر ...
عملیات مروارید ؛ ضربه ای بر پیکره دشمن بعثی
قهرمان پیکان را برای همیشه در تاریخ ماندگار کرد. عبدالله هدایتی که به عنوان تکاور و یک عضو کوچک نیروی دریایی، افتخار حضور در عملیات مروارید را داشته است، این حماسه را این گونه روایت کرده است: چند ماهی از جنگ تحمیلی می گذشت و ما در شهر های آّبادان و خرمشهر مستقر بودیم، یک روز توسط فرمانده یگان عملیات ویژه از خط مقدم جبهه به پشت جبهه (بندر ماهشهر) فرا خوانده شدیم، بدون اینکه از ...