سایر منابع:
سایر خبرها
ره بندد شهیدی غرقه در خون بر خیال صخره می خندد اگر کشتی ست عاشورا، در این خون غرقه باید زیست ببین چشم شهیدان را، به جز خون هیچ راهی نیست حسین ای نوح! ای توفان! مرا هم غرقه در خون کن به خون قربانیان را از غل و زنجیر بیرون کن بخوان تا عزم سر از گریه شبگیر بردارد پدر بر خاک افتاده پسر شمشیر بردارد هلا زین دم به جز خون، هیچ حرفی با منافق نیست دهان زخم ما را دیگر آن لبخند سابق نیست دگر حرفی نمانده گفتگوی آخرین خون است بمان تا حرف آخر، خون جواب داغ این خون است انتهای پیام /4143/ ...
از ره رسید مرگی سرخ در این زمانه مرگ سفید مرگی سرخ! در این زمانۀ منع عبور و منع مرور خوشا گشایش راهی چنین به قلعۀ نور شکست صولت سرما... مگر بهار شده ست؟ که باز دامن البرز لاله زار شده ست چه شعله ای ست چنین پر شرر دماوندا ! چه آتشی ست تو را در جگر دماوندا ! چقدر لاله دمیده ست... داغ تازۀ کیست؟ گدازه های پراکندۀ جنازۀ کیست ...
...> گاه پیری آمد از عشق تو بر رویم پدید/آنچه پنهان بود در دل گاه برنایی مرا کرد معزولم زمانه گاه دانایی و عقل/با بلای تو چه سود از عقل و دانایی مرا سنایی غزنوی داغ لاله غوطه دادم در دل الماس داغ خویش را/روشن از آب گهر کردم چراغ خویش را شد چو داغ لاله خاکستر نفس در سینه ام/تا ز خون چون لاله پر کردم ایاغ خویش را چون شوم با خار و خس محشور در یک پیرهن/من که می دزدم ...
سیب سرخ عاشقی بر شاخه بی تاب است و سنگین دستچین کرده است دستی از ازل آماده ها را کم شنیدم نام او را پیش از این هر چند بی شک می شناسد حضرتش گمنام ها، افتاده ها را دست بر زخم دلم مگذار ای غم بیش از این ها پهن کن ای صبر یک بار دگر سجاده ها را شیرمردا، داغ سنگینی است ما را از غم تو دیده ور بادا نگاهت، سرور آزاده ها را این بغض ها آغاز طوفانند ...
/> سیاهی می برد از جمع ما هر روز شمعی را تو اما از شمار کشتگان خویش خرسندی! کدامین مصلحت دست تو را بسته ست در میدان؟ مگر پیمان خون بستی که بر تحقیر پابندی؟ نمی بینم برایت روزگار روشنی دیگر مگر واثق شوی روزی به الطاف خداوندی
ذره ها را جاده ها را خار چشم دشمنان کرده ست فخری زاده ها را مرگ در بستر مبادا قسمت مردان که باشد قسمت از جام شهادت باده دلداده ها را سیب سرخ عاشقی بر شاخه بی تاب است و سنگین دست چین کرده ست دستی از ازل آماده ها را شیرمردا، داغ سنگینی ست ما را از غم تو دیده ور بادا نگاهت، سرور آزاده ها را با تمام عزم خود درد راه غیرت می نویسیم ...
محسوب می شود. آن وطن به تعبیر شیخ بهایی چنین است: این وطن مصر و عراق و شام نیست/ این وطن جایی ست کو را نام نیست. مراحل و موقف های شش گانه ای که برای اندیشه و زبان طرح شد(خانه، محله، شهر، وطن، جهان، ورای وطن) مثل حلقه هایی هستند که به یکدیگر پیوند خوردند. پیوند دهنده این حلقه ها در بحث شهر حافظ، شعر حافظ است. شعر در تاریخ هنر و ادبیات و فرهنگ ما، یک فرهنگ واره است. شعر نزد ما همزمان ...
تازه تفت داده شده در روغن، تخم مرغ ، زردچوبه، فلفل و نمک استفاده می شود. سیرابیج همراه با برنج سرو میشود. غذای محلی و سنتی دیگری از گیلان ” واویشکا ” نام دارد که هم با نان و هم با برنج سرو می شود. این غذا را می توان هم با گوشت گوسفند تهیه کرد و هم با دل و جگر گوسفند. گوجه فرنگی ، پیاز، دو قاشق رب گوجه فرنگی ، دارچین، روغن، زردچوبه و فلفل مواد تشکیل دهنده این غذای خوشمزه هستند و ...