سایر منابع:
سایر خبرها
جهاد نکاح با دختران و زنان زیبا + عکس و فیلم
: درسته، ولی خدا مهمتره. علاوه بر این، همه ما یک روز می میریم و در بهشت به اونا ملحق می شیم. * برای رفتن به جهاد اجازه پدر و مادر نگرفتید؟ سابینا: جهاد یه عقیده است. به پدر و مادر ربط نداره و اجازه اونا لازم نیست. * کسی ادعاهای شما رو باور نمی کنه. حتی مادرتون. من شرط می بندم بخاطر چیزای دیگه ای رفتین ولی ادعا می کنید بخاطر خدا رفتین. مردای 30 ساله برای دخترای 15 ساله ...
صندلی داغ به سبک رضا رشیدپور
اخراجی های دو فیلمنامه خوبی داشت/ دلم خواست پسرم در آمریکا به دنیا بیاید/ من هفت بچه تحت سرپرستی دارم/ من نمی دانم بر جام چیست. دو روز پیش از همسرم پرسیدم او هم گفت: ندانی برای تو بهتر هست، واقعا من آدم سیاسی نیستم/ نیوشا بینی اش را پیش دکتر سرکارات عمل کرد/ من با یک جراح و استاد دانشگاه ازدواج کردم. طبیعی است که وضعیت مالی ام بهتر شود. امیر تتلو درجه کیفی: 4.5 ستاره صداقت: 44 ...
بنیاد در آینه رسانه ها
ایشان را گرفتم و از روی آن نوحه نوشتم. از روح خود شهید هم کمک خواستم و این شعر سروده شد: من مسلمانم / اهل قرآنم / سوی میدان می روم / مادر خداحافظ چهل روز بعد شهادت برادرم عزم جبهه کردم بعد از چهلم برادر شهیدم عزم جبهه کردم و شعری که سروده بودم به همراهم بود و آن جا براها خوانده شد. آن زمانی هم که در آموزشی بسیج بودم، نوحه ای دیگر گفتم که مطلعش این بود: بار سفر بستیم سوی کربلا / از جبهه ...
ترور نافرجام صدام به دست حاج حمید
. پدر شهید تقوی فر در عملیات خیبر و برادرش نیز در عملیات والفجر 8 به شهادت رسیدند و مجاهد غیرتمند سال های متمادی جهاد علیه مستکبران عالم، به تنها مزدش یعنی شهادت رسید. پروین مرادی همسر شهید حمید تقوی فر گفت و گویی را پیرامون ویژگی های شخصیتی این شهید بزرگوار انجام داده است که در ذیل می خوانید: ** سنتی شکنی در ازدواج حاج حمید گفته بود دوست ندارم عروسی بگیریم، می خواهم ...
چهره خندانش را هیچ وقت فراموش نمی کنم/ هنوز رفتنش را باور نکرده ام
رضایت داشتید؟ بله. عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی می کند، از علاقه و شوقش برای رفتن به سوریه و شهادت آگاه بودم و به همین دلیل برای رفتنش رضایت داشتم. صبح روز اعزام به سوریه، هنگام خداحافظی به من گفت دلم را لرزاندی؛ اما ایمانم را نمی توانی بلرزانی . پس از شهادتش شبی که در معراج بود، از او خواستم برای لرزاندن دلش مرا ببخشد و حلالم کند. *چگونه سختی این راه را ...
سیره مدیریتی غلامرضا بامروت
شهیدی بود که در نزدیکی پل جزیره بوارین در منطقه عملیاتی کربلای 5 بر روی زمین افتاد. غلامرضا جلوتر از دوستان شهیدش بود و با شهادتش نشان داد که مرد عمل است نه حرف و شعار. وصیت نامه ان شاءالله که به زودی حکومت عدل حضرت مهدی (عج) بر روی زمین استقرار یابد که برای فراهم کردن چنین محیطی، وظیفه ای سنگین و مسئولیتی بزرگ بر گردن همه کسانی است که می خواهند در زیر پرچم حضرت سلاح گیرند و ...
پدر همسرم خواب محل دفن مرتضی را در پیاده روی اربعین دیده بود/ یقین داشتم که شهادت برازنده اوست
مادرشان در ابتدا راضی به رفتن آقا مرتضی نبودند اما همسرم به مادرشان گفته بود آیا دوست دارید بنده بر اثر تصادف از دنیا بروم؟ آیا شما می توانید آن دنیا جواب حضرت زهرا و حضرت زینب (س) را بدهید؟ که این سوالات و عنایت سیدالشهداء علیه السلام پدر و مادر را برای همیشه راضی کرد... پدر و مادر همسرم امسال اربعین پیاده به کربلا رفتند و در آن جا عنایت امام حسین علیه السلام آن ها را راضی کرد. البته در ...
ربابه شیخ الاسلام از یک عمر تلاش برای بهبود تغذیه ایرانیان می گوید
خودم را در محدوده تخصص خودم انجام می دهم. حامیان اصلی برای موفقیت شما چه کسانی بودند؟ اولین و ماندگار ترین حامی من در تمام مراحل کاری همسرم بودند و هستند. من همیشه در مقابل کاستی های احتمالی که به دلیل حجم کار ها ممکن بود در خانه پیش بیاید احساس نامطلوبی داشتم و حتی در پایان نامه تخصصی خودم جمله ای را نوشته بودم که این حسم را به همسر و خانواده ام منتقل و از آن ها طلب بخشش کردم و ...
تداوم راه اهل بیت خون می خواهد نه عذر و بهانه
. اما چند روزی بود که خبر شهادت مجتبی به گوشمان رسیده بود و دایی اش هم کربلا بود. با پدر و مادرش تا صبح نگران سرکردیم و من مرتب یاد سفارشات آخرش می افتادم که گفته بود مراقب پدر و مادرش باشم. صبح روز بعد به یکی از دوستانش زنگ زدم. گفتم همه همسران زنگ زده اند و به خاطر شایعات مجتبی باید تا حالا زنگ زده باشد. اگر طوری شده بگویید. این شد که خبر شهادتش را داد. شما که عزیزی را از دست داده اید ...
فرهنگ در رسانه
و خیلی زود جایش را به آرامش می دهد . آن زمان که برنامه کودک را اجرا می کردید، 16 ساله بودید شهرتی که در آن سن و سال به دست آوردید، چقدر زندگی شما را تحت الشعاع قرار داد؟ شنیدم که همسر شما متخصص قلب است، آیا ازدواج شما ربطی به شهرت آن دوره داشت؟ زمانی که من ازدواج کردم، همسرم دانشجوی سال سوم پزشکی بود پس برایم مهم نبود که با آدم معروف و مشهوری ازدواج کنم . در آن سن و سال سواد ...
از نمایی نزدیک، ازنمایی دور، خاطرات سرلشگر محسن رضایی از سردار شهید احمد کاظمی
پس از دو هفته مقاومت که به قرارگاه مرکزی برای ارائه گزارش آمد، سر و صورتش خاک گرفته و از دود آتش خمپاره و توپ ها و بمباران ها سیاه شده و بسیار خسته و ژولیده بود. او را بغل کردم و بوسیدم و گفتم احمد، تو خیلی زحمت کشیدی. گفت: وقتی که پیام امام(ره) را به من دادید من همه نیروهایم را صدا زدم و گفتم اینجا عاشورا است باید به هر قیمتی شده جزیره را حفظ کنیم و خودم هم رفتم خط مقدم و کنار رزمندگان جنگیدیم. ...
جهاد ادامه دارد
پسرش گذاشت و قول داد که به زودی بازگردد و از خانه خارج شد، با ماشین در خیابان گل نبی تهران در حال حرکت بود که ناگهان یک موتورسیکلت سوار با توفقی اندک از کنارش گذشت، آن لحظه مصطفیِ هسته ای ما ندانست که لحظاتی دیگر در بهشت چشم می گشاید. صدای انفجار بمبی مغناطیسی، میدان کتابی را آشفته ساخت. تصور من این بود که مصطفی احمدی روشن حالا پدر و مادر، همسر و علیرضایش را، و شاید حتی همه ما را تنها ...
ساعاتی در منزل دلدادگی / در کوچه های مدافعان چه می گذرد؟
بدون هیچ چشم داشتی کاش مردم بدانند چیزهایی با ارزش تر از پول هم وجود دارد... اگر مدافعان کمی بیشتر به مردم شناخته شوند شاید ما کمتر این زخم زبان ها را بشنویم . گلایه ها و زخم زبان ها به مظلومیت شهدای مدافع حرم می رسد و این آغازی است برای درد دل یگانه خواهر خانواده خاوری، در موقع شهادت برادرم، ما از شهادتش مطلع بودیم اما به خاطر پدر و مادرم نمی توانستیم آن را علنی کنیم، آن زمان در گروه ها ...
پیش شهید طهرانی مقدم هم به من می گفت: مامانی
...، از او پرسیده بودند: شما کی هستی و از کجا می آیی؟ گفته بود: من پسر دشتبانم. گفته بودند: پدرت را برده اند بیمارستان. به خاطر همین هر آمبولانسی که از آن اطراف رد می شده را نگاه می کرده که ببیند پدرش آنجا هست یا نه. داماد خواهرشوهرم و بقیه بچه ها و همه آمدند به خانه ما. بالاخره خبر شهادتش همینطوری به ما هم رسید. از پادگان زنگ زد و گفت: حاج حسن می گوید به مادرها بگویید دعا کنند ...
در نوشتن زندگی مردان جنگ، سوژه ها را زخمی نکنیم/ نهادهای دولتی اغلب کتابهای ویترینی چاپ می کنند
را انجام دادم. به نظرم انجام مصاحبه توسط نویسنده باعث می شود حس راوی بیشتر در کتاب نمایان شود. نویسنده کتاب "دلی که جاماند" خاطر نشان کرد: این کتاب، قصه زنی را روایت می کند، که مدام از همسر خود دور است و بعد از شهادت همسرش سختی های بسیاری را همراه با پسرش متحمل می شود. مشتاق اضافه کرد: همه ی اینها تصاویری است که شما نمی توانید به آسانی از کنار ان عبور کنید و نا خودگاه موضوعات ...
روایت تفکرات راهبردی سرلشکر محسن رضایی از پذیرش فرماندهی سپاه تا پیروزی تاکتیکی و عملیاتی
غلامعلی رشید یکی از فرماندهان بزرگ دوران جنگ با عراق است. نقش و تاثیر تفکرات ایشان در طراحی و تصمیم گیری های سرنوشت ساز، بسیار مؤثر برجسته است. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درگیر تحرکات ضدانقلاب و اقدامات نفوذی و خرابکارانة عراق در شمال خوزستان شد و با آغاز تهاجم عراق، از مهرماه 1359 تا مهرماه 1360 درکنار رحیم صفوی و شهید حسن باقری در بالاترین سطح فرماندهی جنگ حضور موثر داشت. پس از انتصاب محسن رضایی به عنوان فرماندهی کل سپاه، غلامعلی رشید تا پایان جنگ درکنار ایشان، در قرارگاه فرماندهی جنگ حاضر بود. علاوه براین، وی تاریخ نگار و تجربه نگار جنگ نیز بوده است زیرا از همة جلسات یا صحبت های مهم انجام شده یا مشاهدات خود یادداشت برداری کرده است. با این توضیح، تاریخ شفاهی با غلامعلی رشید، اثر کم نظیری است که مشخصه آن علوه بر اطلاعات دقیق، ص ...
همه اتفاقات خوب حضور حاج آقا /روایتی زیبا از زندگی طلبه طبسی
داشته باشند. اینکه مردم یک منطقه نکات بهداشتی را بدانند؛ نیاز آنها را به حضور پزشک و خانه بهداشت رفع می کند؟ اعتراف که چیز بدی نیست. در برابر پاسخی منطقی، جوابی بهتر از لبخند نمی شود داد. از خودش می خواهیم یکی دیگر از ثمرات کارش در خرم آباد را بگوید. به قول اهالی سینما، ابتدا فلاش بکی به زندگی اش می زند و ماجرای طلبه شدن خودش را تعریف می کند: نه عالم زاده بودم و نه پدر و مادر ...