سایر خبرها
فرهنگ در رسانه
اسامی آثاری چون اژدها وارد می شود ساخته مانی حقیقی، لانتوری ساخته رضا درمیشیان برای حضور در بخش مسابقه برلین به گوش می رسید که در نهایت فیلم مانی حقیقی انتخاب شد. همچنین امسال فیلم مستند رویای دم صبح به کارگردانی مهرداد اسکویی و فیلم داستانی والدراما ساخته عباس امینی به تهیه کنندگی مجید برزگر نیز برای بخش نسل نو شصت و ششمین دوره جشنواره برلین انتخاب شده است. این بخش موضوعاتی برای گروه سنی جوان و ...
یک روز در جمع الکلی های گمنام ایران
من را زمین زده بود. آنها به من گفتند تو را به کمپ می بریم و ترک می دهیم و بعدش هم باید به حرف ما گوش بدهی. فقط یک کلمه گفتم، چشم. چون خسته بودم. دوستانم می گویند آن روز که گفتی چشم، ما را متعجب کردی. از همان موقع فهمیدیم که خدا به کمکت خواهد آمد. از همان زمان هم با این انجمن آشنا شدم. این ها را محمد یکی از الکلی های گمنام جمع می گوید. او با صدایی بلندتر از قبل رو به جمع ادامه می دهد ...
امیری :من از استقلال خبر ندارم تمام تمرکزم روی نفت است
طور که باید و شاید در خدمت تیم باشم ولی با همان مصدومیت هم در چند بازی به تیم کمک کردم. از تهران خبر رسیده که استقلالی ها دنبال تو هستند و به باشگاه نامه رسمی زدند؟ بله، من هم مثل شما از سایت ها و خبر گذاری ها شنیدم و از جریان خبر ندارم. یعنی خبر نداری که استقلالی ها تو را می خواهند؟ نه من اصلا روحم از این موضوع خبر نداشت واقعا نمی دانم چون تا تهران ...
محمد علی اینانلو چرا مُرد؟
این کار را کرده باشد؟ به چه دلیل؟ شما می خواهید ثابت کنید که طرف شکارچی است جریمه اش کنید اصلا در بوق و کرنا کنید... - من حالا جریمه را هم برایت می گویم. تو دیگر برای من غریبه نیستی؛ بلند شدم، نشستم، یک چای برای خودم درست کردم. سه روز تمام از خانه بیرون نیامدم و روزی سه پاکت سیگار کشیدم یعنی روزی شصت سیگار! ببین به کجا رسیده بودم. ببین یک آدم را به کجا می رسانند که به سیم آخر می زند که ...
چهارده شهید مدافع حرم آذربایجان را بیشتر بشناسیم
قلبأ از رفتش راضی بودم. تنها موردی که ممانعت می کردم به خاطر فرزندش آرتین بود. حتی بار آخر در این مورد صحبت کردیم و من گفتم اگر برادرت هم بخواهد من مانعش نمی شوم اما تو فرزند پنج ساله و همسرت را به چه کسی می خواهی بسپری؟ و او بلافاصله جواب داد که من آنها را به خدا سپرده ام و از این بابت نگرانی ندارم. شهید احمد عطایی فرکوش؛ شهید جبهه ی مقاومت شهید فرکوش رزمنده سرابی، ساکن تهران ...
سایبان لحظه های بارانی ودلتنگی
، خون گرم آرامش، در کوچه رگ هایم می دود. پدر م در برابر توفان های بی رحم زندگی می ایستی؛ آن چنان که گویی هر روز از گفت وگوی کوهستان ها باز می آیی. لبخند پدرانه ات، تارهای اندوه را از هم می دراند. تویی که صبوری ات، دل های ناامید را سپیده دم امیدواری است. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر می آید؛ آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجره های خانه را باران می پاشند.آسمان همواره بوسه بر ...
اسارت در آب های هور
کنار اتاق بازجویی به حالت سجده مرا نگه داشتند. وحشت اولیه بیشتر از ترس خود بازجویی بود . بعد از آمار بازجویی شروع شد. رعد از من می پرسید که :آیا تو پاسدار هستی؟ من گفتم خیر بسیجی و از نیروهای مردمی هستم . در حال پاسخ گفتن بودم که با اشاره ی نایب ضابط رعد یونس از پشت سر ضربه ی محکمی به چشم من زد که به یکباره همه چیز در مقابل دیدگانم تیره و تار شد. ضرب و شتم سرباز بخاطر گرفتن اعتراف آغاز شد و من همچنان ...
عشق در مطبوعات ایران گم شده است
ایسکانیوز را راه اندازی کردیم. قبلا اشخاص مختلف آن را راه اندازی کرده بودند اما موفق نشد. به عنوان معاون خبرگزاری در کنار دکتر بهزادی بودم. در واقع از این زمان به بعد وارد فضای دیجیتال شدم. در کنار آن یکی از نشریات دیجیتالی و شبکه های اجتماعی به نام فرهنگ نو را راه اندازی کردم که در حال حاضر یکی از پر مخاطب ترین نشریات است. سرهنگی در پایان درباره ی علت حضورش در انجمن پیشکسوتان روزنامه نگاران ...
مجاهد خذیراوی: فوتبال، قاتل من و خانواده ام شد
، به چه درد من می خورد. با خودم عهد بسته ام تا دم آخر، دوروبر زمین های فوتبال آفتابی نشوم. *بیچاره پدرم یک عمر غصه ی من و بچه هایش را خورد. اما باز هم دلش پیش فوتبال بود. در آن دربی معروف که استقلال به پرسپولیس باخت و ایمون زاید سه گل زد، پدرم پای تلویزیون سکته کرد و روی دست هایمان جان داد. وقتی می گویم فوتبال قاتل ما بوده، قبول کنید. *ماهان و ماهک همه ی زندگی من هستند و هوای پدرشان را دارند. یک همسر دلسوز هم دارم که اجازه نمی دهد خیلی تو لک بروم. من طعم زندگی را با این سه نفر چشیدم. اگر هزار در به روی آدم بسته شود، باز خدا دری را باز می گذارد. ...
بویم بگدانه!
بویم برنا ! از مروک مرصع و مرتفع و سلامتی سرسبز و سربلند چشم پوشیدم و به تو نظر دوختم. بویم بلند! عطای لاله های بیل و دلو را به لقایش بخشیدم و بیدل بابونه های سپید تو گشتم. بویم بی همتا! صنوبران سبز برافراشته خوش قد و قامت چشمه ساران بالادست را رها کردم و مجنون بیدهای مجنون افشان تو شدم. بویم برین! زهر چه دل دادنی بود، دل برکندم و عاشق بی چون و چرا روی و رخسار تو ...
تبعید به موصل
: شب، هنگام غذا در آسایشگاه بودم که چند نگهبان عراقی وارد شدند و من را همراه پنج و شش نفر دیگر جدا کردند و ما را به آسایشگاه 24 بردند. نیمه های شب بود و من داشتم یکی از بچه های تهرانی، نشانی منزل مان را می دادم و وصیت هایم را به او می گفتم که ناگهان در باز شد و سربازی هیکل درشت که الحق باید به او می گفتی غول بی شاخ و دم، داخل شد و با دست به من اشاره کرد که بیرون بروم. من با ناراحتی ...
دیه میلیاردی برای نجات یک قاتل از اعدام
قضایی پیشرفته.یه کسی از روی نادانی و جهالت جوانی در یک دعوا دست به جنایت می زنه و این عمل سبب سوء استفاده خانواده مقتول می شه و دار و ندار چن خانواده رو به باد می ده.تا کی باید با این روش عجیب تحت عنوان قصاص و دیه در این دور باطل بچرخیم؟!!! دوست عزیز اگه مقتول پسرت یا برادرت بود باز هم همین حرفو میزدی تو خودت حاضری به 2 میلیارد دوتا پاتو قطع کنند والله این همه تلاش برای آزادیش حیفه و باید سزای کارش رو ببینه نه اینکه بگم اعدام ولی حبس موافقم ...
ناگفته های مجاهد خذیراوی از یک جشن لعنتی
حساب می آیم. خیلی ها من را در این فوتبال دوست ندارند ولی باز مرسی از شما که من را دوست دارید و گاهی زنگ می زنید. فوتبال خیلی بی رحم است. آخرین باشگاهت صنعت نفت بود. چه اتفاقاتی در آنجا افتاد؟ من اولین بازیکنی بودم که بعد از جنگ، از نفت به تیم ملی رفتم و برای شهرم و باشگاهم افتخار کسب کردم. بعد از جنگ کسی را نداشتند ولی با من رفتار خوبی نکردند. هنوز 30 درصد از پولم را نداده اند ...
فرهنگ در رسانه
وجود دارد که باعث می شود چند نهاد در دادن مجوز دخیل باشند. بحث مجوز و اجازه، یکی از گره هایی است که در دولت وجود دارد. ایستگاه های نظارتی زیادی وجود دارند. مشکل اینجاست که چون اعمال قدرت و نظر وجود دارد، کسی دوست ندارد موقعیتش را ترک کند. یکی از مهم ترین کارهایی که در دولت به عنوان سیاست پیگیری می شود، کم کردن ایستگاه های نظارتی است. هارمونیزه کردن هم یکی دیگر از اهداف است و به نظر می رسد تعداد ...
پایان مافیا!/نقش زن جنجالی پهلوی در بدنام کردن شاه
هم برسانید که اگر در ماه مرتب پنج هزار دلار برای من فرستاده نشود به تهران برخواهم گشت، چون چاره ای دیگر ندارم .(6) واقعیت این است که اشرف خود را در باز گشت شاه به قدرت دخیل می دانست و از همین روی،خود را از او و سایر کارگزاران حکومت وی طلبکار می دانست. او هر از چندی طی نامه هایی از زاهدی از وی می خواست که برای او پول بفرستد تا وی بتواند با فراغت بال،به حضور در کازینوهای اروپا و ولخرجی ...
جزئیات منتشر نشده از ترور شهید هسته ای
مسائل امنیتی از مسیرهای مختلفی می رفتیم، در راه خیلی صحبت کردیم و بیشتر راجع به یکی از همکارانش که از او ناراحت بود، می گفت. زمان 10 روز مانده به ماه رمضان بود، نزدیک محل خانه که شدیم خواستم مجله هنر آشپزی را برای ایام ماه مبارک بگیریم، داریوش گفت من خودم برای خرید می روم، او کمتر پیش می آمد در هوای گرم از این کارها بکند، چون خودش هم به هوای گرم حساس بود، بعد از خرید نشریه به سمت مغازه ...
گل فروش هایی که با کمک پیمان ابدی قهرمان ملی شدند
هم ایشان را دیده بودم. اتفاقا ایشان زمانی که به من گفت بیا و مصاحبه کن و من نرفتم، قبل از آن مصاحبه کرده بود و از من به عنوان یکی از قهرمان های ایران یاد کرده بود و فردایش یک مصاحبه کرده بود که من ایشان را قبول ندارم و هیچ کدام از بچه های شیرجه ایشان را قبول ندارند. من هم به خبرگزاری زنگ زدم و یک سری دلیل برایشان آوردم گفتم هر کسی هر کاری کرده معلوم است، ما نمی توانیم بیاییم بگوییم مثلا یک زمانی ...
هاروکی موراکامی، جادویتان می کند
.... بعد از بازی سوار قطار سینجوکو شدم، یک برگ کاغذ و یک روان نویس بیرون آوردم. آن زمان هنوز کامپیوترها نیامده بودند و این به معنای آن بود که باید همه چیز را دستی می نوشتیم. حس نوشتن خیلی تازگی داشت. یادم می آید چقدر خوشحال بودم. مدت ها از آخرین باری که نوک روان نویس را روی کاغذ گذاشته بودم، می گذشت. از آن به بعد هر شب وقتی دیروقت به خانه بر می گشتم، پشت میز آشپزخانه می نشستم و می ...
ظریف عربستان را بمباران کرد!/ سال آینده، سال رونق است/ شمارش معکوس برای لغو تحریم ها/ ناگفته های تازه ...
ما در شهرداری تهران توجه به این سازمان بزرگ است که بیشترین نقش را در آموزش و کارآمدکردن نظام در همه عرصه ها دارد. قالیباف در بخش دیگری از اظهاراتش با تشریح اهمیت نقش مردم در پیروزی انقلاب و دفاع مقدس گفت: هر گره ای باید با حضور معنی دار مردم باز شود. در تهران نیز با توجه به بحران هایی که تهدیدش می کند، نیازمند حضور سازماندهی شده مردم هستیم. به همین دلیل به سراغ طرح آماده سازی مدارس ...
رد پا در برف
ایران آنلاین /یک صبح زمستانی وقتی سرکار حاضر شدم، تصمیم گرفتم پرونده ها را جمع و جور کنم. هنوز کارم را شروع نکرده بودم که مرد جوانی وارد اتاق شد و با چهره ای نگران از من کمک خواست. ظاهری ساده داشت و پیش خودم حدس زدم باید مرد زحمت کشی باشد. از او خواستم روی صندلی بنشیند و ماجرا را بگوید. مرد جوان که رنگی به رخسار نداشت ادعا کرد که عصر دو روز پیش همسرش در حالی که پسر 8 ماهه اش نیز همراهش بوده ...
فرهنگ در رسانه
سهراب کاشف را در برنامه ای که در برج میلاد داشت و من هم دعوت بودم، دیدم و متوجه شدم به کارش مسلط است. در همان اجرا فرصتی پیش آمد که با هم آشنا شدیم. از آن زمان هر از چند گاهی همدیگر را می دیدیم و تصمیم گرفتم برنامه ای را در اختیار او قرار دهم که به عنوان رهبر مهمان در کنار ارکستر حضور داشته باشد. سهراب کاشف جوان با شوق و شوری است که به کار خود وارد است و بیش از یک ماه است که برنامه ریزی های لازم ...
این بانوی معلول، راننده آژانس بود + عکس
جلوی پایش انداخته است: بعد از اینکه از انجمن معلولان بیرون آمدم، ماشین داشتم اما نمی توانستم توی خیابان کار کنم. برایم افت داشت. توی محله خودمان به تبلیغ یک آژانس بانوان که راننده می خواست برخوردم. از همانجا زنگ می زند. مدیر آژانس با آغوش باز او را می پذیرد: چون پسر خودش هم معلول بود. همان روز 60 هزار تومان کار کردم. 10 درصد درآمدش به آژانس می رسید: دو سال کار کردم. بعد از آن خودش آژانس بانوان می زند ...
عکاسی که تیرباران شد/ اسکناس های ابریشم چی در اردوگاه
در بین سیم خاردارها گیر کردند و دستگیر شدند و بعد از شکنجه ای سخت، به آنجا منتقل شدند و چون بارها پهلوی شان رفته بودم، همیشه منتظرم بودند تا اینکه مرا دیدند، خوشحال شدند و گفتند: شعبان این بار دیر کردی؟ گفتم: قسمت نشد، شما ببخشید. از حال شان جویا شدم و خبرهای اردوگاه و خبرهای تبادل را که از لابه لای روزنامه ها و حتی عراقی ها، گرفته بودم، برای شان نقل کردم، به دلیل اینکه قبل از ورود به ...
گفتگو با دی کاپریو، مرد برنده گلدن گلوب 2016
. چون می دونستن که فیلمبرداری اون خیلی دشواره. چند سالی بود که فیلمنامه دست به دست می گشت تا اینکه ماهیت تقلای این مرد توجه آلخاندرو رو جلب کرد. من دوباره فیلمنامه رو خوندم و دوباره با اون روبرو شدم و بعد به این تصمیم رسیدم که آفریدن این نقش، نه یک تعهد فیلمی، بلکه یکی از فصل های زندگی منه، چون به معنای واقعی کلمه، این قصه شکوهمند و حماسه آفرینه. پس تو در فضای باز داری نقشت رو ...
دل نوشته ای از زبان همسران شهدای مدافع حرم
دید تو بهترین و زیباترین عروس دنیا می شدم، فروشنده های بانو از این همه تعریف و تمجید تو تعجب کرده بودند...کاش هیچوقت با ذوق و شوق از شب عروسی و خاطرات دوران عقد تعریف نمیکردی تا دل تنگم را بی تاب تر کنی.... عشق زیبای من... هرگز شوق نگاهت را با دیدن برگه آزمایش از یاد نمیبرم,تاب نیاوردی اشک شوق میریختی و شادی پدر شدن تمام وجودت را گرفته بود، چپ و راست مرا مورد مهر و نوازش خود ...
خواندنی های زندگی بهجت افراز، مادر اسرای ایران
پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : خانم بهجت افراز متولد 1312 در شهرستان جهرم از استان فارس دریک خانواده مذهبی و متدین متولد می شود. هوش سرشار و عطش او به یادگیری او را از 4سالگی به فراگیری قرآن و پس از آن تا ادامه تحصیل به دانشگاه می کشاند. وی عضو انجمن بانوان مبارز مسلمان بوده و فعالیتهای وی به دوران پیش از انقلاب، جنگ و پس از آن به سازندگی بازمی گردد که در این راستا، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. وی که اکنون دورا ...
ابوالفضل جلیلی:در خارج می گفتند یک پدیده ام اما اینجا فیلم هایم توقیف بود
از تلویزیون هم صحبت کرد: یک سال در تلویزیون، ماه محرم با عید سال نو همزمان شده بود. مدیران صدا و سیما نمی دانستند چه برنامه ای پخش کنند که صدای کسی را درنیاورد و مشکل ساز نشود. من در دفتر یکی از مدیران تلویزیون به شوخی پیشنهاد دادم و گفتم فیلم های من را پخش کنید. بعد از آن که بیرون آمدم هم به چند خبرنگار زنگ زدم و از آن ها خواستم این خبر را پیگیری کنند. پیشنهاد شوخی من به گوش آقای لاریجانی هم رسید ...
فراخوان/ مسیر راهپیمایی اربعین؛ امن ترین فضا برای زنان حتی در دل شب
...، کنار یکی از بساط ها گذاشتم و رفتیم. همه موکب زده بودند و معمولاً بساط پخت وپز با چوب و هیزم بود و همه جا بودی دود می آمد و همین کلی فضا را گرم و قدیمی می کرد. بااین که موکب ها بی شمار بودند، اما اسم هایشان بدیع بود و تکراری نمی نمود. موکب آه، زینب ، موکب دمعه رقیه (اشک رقیه) و... و دَم همه موکب ها مسن ترها و جوان ها و بچه ها و گاهی دختربچه ها سر راه زائرها را می بستند که برای ...
دولت هاشمی جرأت اجرای قانون هدفمندی را نداشت/ بحران مالی در دولت سازندگی بدتر از دیگر زمان ها بود
چون رفته بودم خانه شان من حاضرم تمام دارایی های خودم پدرم هفت برادرم تمام دامادها را با لوسترهای خانه ی این آقا معاوضه کنم چطور شده من شدم با این خصوصیاتی که سوابق دارم این وضع پدرم روزشمار زندگی من معلوم است کجا بودم چطور بودم همه من را می شناسند چطور شده من شدم طرفدار سرمایه دارها این آقا شده اور کت از کره ای ها پوشیده بود شده بود طرفدار مستضعفین؟ ایشان دید که سوال اصلی است به من گفت ...
سرگذشت شهرکی که برای خانوادۀ شهدا ساخته شد.
.... یک باره همه زندگی مان را باخته بودیم و برای شروعی دوباره بار و بندیل مان را جمع کرده بودیم و راهی پایتخت شده بودیم. خوش مان بیاید یا نه، رسم روزگار بر این است که دَر همیشه روی یک پاشنه نچرخد. به لطف سپاه توانستیم در شهرک فجر خانه ای دست وپا کنیم. و امید ببندیم به آمدنِ روزهای بهتر. شهرک یک دبستان دخترانه شاهد داشت. کلاس سوم تا پنجم را همان جا خواندم. چون پدرم سهمی از جبهه و جنگ ...