سایر منابع:
سایر خبرها
از خیانت به شوهرم پشیمانم/ چند شب تا صبح با دوست پسرم بودم!
شده بود که این رابطه برای او نیز جدی می باشد و کلی برنامه توی ذهنم چیدم که چطور طلاق بگیرم و با ندیم ازدواج کنم. بدون احساس تعهد به همسر بیمارم که در خانه بی خبر از همه جا انتظارم را می کشید روزها با ندیم ماندم و تن به خواسته هایش دادم. چند وقتی که گذشت یک روز ندیم به من پیشنهاد داد برای خرید به بازار تهران برویم. من هم با خوشحالی قبول کردم و راهی بازار شدیم. مدتی که در بازار گشتیم ندیم ...
آموزش زبان به کودکان کار به جای رفتن به زندان
روز خواب بودم و وقتی فهمیدم به خانه ام دستبرد زده شده، عصبانی شدم و برای دستگیری سارق به خیابان آمدم و اشتباهی به جای سارق با آن زن درگیر شدم. زن جوان وقتی فهمید من اشتباهی با او درگیر شده ام، مرا بخشید و الان از ریاست دادگاه نیز تقاضا دارم مرا ببخشد و در مجازاتم تخفیف قائل شود. بدین ترتیب قاضی خوشنام وقتی دید مرد تحصیلکرده اظهار پشیمانی می کند و هیچ سابقه ای هم ندارد به جای رفتن به زندان ...
زندگی جهنمی دختر 16 ساله در کنار مرد شیشه ای
، با سیم داغ کرد و پیکرش را سوزاند. رفتارهای توهم آمیز او به جایی رسید که یک بار به دلیل گریه شبانه قصد داشت مهتاب را از پنجره به پایین بیندازد که من متوجه شدم و در حالی که دخترم بین آسمان و زمین معلق بود با گریه و التماس نجاتش دادم ولی از شدت ترس نفسم بند آمده بود و از وحشت بر خود می لرزیدم. وقتی دیدم این رفتارهای هولناک و آزارهای جسمی و روحی شوهرم ادامه دارد، از فرصت استفاده کردم و از ...
آرزو های بر باد رفته در خانه ذغالی
راهنمایی ترک تحصیل کنم و پدرم بدون اینکه نظرم را بخواهد و برای اینکه مخارج زندگی و خانواده کمتر شود مرا به عقد پسر دوستش درآورد و این در حالی بود که شوهرم نیز اعتیاد داشت و به اجبار پدرم با او ازدواج کردم. بعد از مدتی مجید بیکار از آب درآمد و، چون معتاد بود، علاقه ای به او نداشتم و دو ماه بعد از عروسی به منزل پدرم برگشتم. همسرم خیلی بد دهن بود، خیلی کتک می زد، مجبور شدم طلاق بگیرم. شرایط بدی بود، به خاطر ...
در حاشیه سفر؛ اگر می خواهید برای خدا کاری انجام دهید؛ به حرف های من گوش دهید
50میلیونی هم اگر به من بدهند به برکت قدوم رئیس جمهور اشتغالی راه اندازی می کنیم؛ 5 درخت گردو می کاریم 5 سال بعد ثمر می دهد. حتماٌ که نباید یک شبه میلیاردر شویم. یک خانم جوان گفت: بچه ام را در خانه تنها گذاشته ام. شوهرم با مدرک لیسانس کارگری می کند آمدم وضع زندگی ام را بنویسم امیدوارم که کسی درد دل ما را بشنودو جواب دهد. یک مرد جوان گفت: نمی خواستم نامه بنویسم؛ اما پدرم از من خواست و گفتم به احترام پدرم بیایم شاید در حق من دعا کرد و فرجی شد. حرفی ندارم، ایده ای ندارم؛ اما امیدوارم برای آبادی ایران عزیزمان و استان کم بهره ما گام های استواری برداشته شود. ...
سرقت از پیرزنان با کیسه سوراخ!
انداخت و به من داد. من هم کیسه لباس را گرفتم و به خانه ام رفتم. وقتی لباس ها را از کیسه بیرون آوردم، دیدم که پول ها تقلبی و همه لباس ها هم کهنه است و از انگشترم هم خبری نیست. متوجه شدم که کف کیسه سوراخ است و انگشتر از سواراخ کیسه به داخل خودروی خودش افتاده و آن مرد آن را سرقت کرده است. در حالی که هر روز بر تعداد شکایت ها اضافه می شد، مأموران پلیس موفق شدند در جریان تحقیقات میدانی متهم را شناسایی ...
حمله سامورایی ها به ویلای تاجر ایرانی
کردند اما آسیب روحی ای که به من و همسرم وارد شده قابل جبران نیست. این مرد سال ها در خانه من نان و نمک خورد اما خیانت کرد و اموالم را دزدید. من بارها به او کمک کردم و رسمش نبود درمقابل رفاقتی که باهم داشتیم چنین نقشه کثیفی را اجرایی کند. سپس متهمی که در زندان بود از طریق مانیتوری که مقابل رئیس دادگاه قرار داشت در برابر تفهیم اتهامش گفت: قبول دارم که سرقت را مرتکب شدم و حالا تقاضای بخشش دارم ...
صاحبخانه سردسته دزدان را لو داد
پولش را بین من و خواهرم تقسیم کرده بود. من به تصور اینکه پولم ظرف مدت کوتاهی چندبرابر می شود، آن را به مهدی دادم اما او چند روز بعد غیبش زد و فهمیدم نه تنها از من که از چند نفر دیگر هم کلاهبرداری کرده و فراری شده است. طوری که هنوز دستگیر نشده است. اما ماجرا فقط این نبود. یک هفته بعد از اینکه فهمیدم سرمایه ام از دست رفته، با پولی که از پدرم گرفته بودم، یک گوشی گران قیمت خریدم به امید ...
نوربالا| من جانبازم، گدا نیستم!
که خواندن آن خالی از لطف نیست: سال 1370 با برادرم به عمره رفته بودم. یک روز که به زیارت خانه خدا رفته بودیم، برادرم برای انجام کاری چند دقیقه ویلچر مرا کنار در ورودی مسجدالحرام پارک کرد و رفت. یکی دو دقیقه بعد، زائری دشداشه پوش به سمتم آمد. یک قطعه اسکناس یک ریالی سعودی روی پایم گذاشت و رفت! شوکه شدم! وقتی از من دور می شد حرف هایی هم به زبان عربی می گفت که متوجه نشدم چه می ...
ازدواج بخاطر تاریخ تولد عروس خانم ! / قبل از خانه بخت طلاق گرفتیم !
به گزارش رکنا، من سال آخر دبیرستان بودم، هر وقت دریا رو می دیدم توی رؤیاهام اونو همسر خوبی برای زندگیم می دونستم، همیشه مراقب بودم تا کسی بهش چپ نگاه نکنه، می دونستم اون دانشگاهی می شه همین موضوع باعث شده بود سنگ تموم بذارم تا یه جورهایی از در آهنی و صعب العبور دانشگاه رد بشم. رقابت خوبی بود، وقتی پامو گذاشتم دانشگاه، دیگه از این رو به اون رو شدم طرز فکرم عوض شده و یه جورهایی از ...
کینه شوم از مجازات یک قاتل
گذاشته بودیم، 25 دقیقه منتظر ماندیم. سرانجام مرد جوان با خودرویش از خانه بیرون آمد. برای بستن در خانه از ماشین پیاده شد که به سمتش حمله ور شدیم و او را زخمی کردیم و بعد از ترس این که لو برویم، فرار کردیم. دوستم را به خانه اش رساندم و خودم هم خودرو را کنار خیابان پارک کردم. روز بعد از طریق خانواده ام متوجه شدم او کشته شده است. فقط می خواستیم او مصدوم شود و قصدمان کشتن نبود. از آن موقع در حال ...
جنایت در سوءظن جنون آمیز
و من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و او را خفه کردم اما واقعاً قصد کشتن او را نداشتم. قاتل جنون نداشت این متهم سال ها پشت میله های زندان ماند تا اینکه در سال 1401 باتوجه به اینکه کارشناسان پزشکی قانونی، اختیار او را در زمان جرم ثابت کردند بار دیگر متهم در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پای میز محاکمه ایستاد و این بار نیز باتوجه به درخواست اولیای دم که تقاضای قصاص متهم را ...
جزییات قتل فجیع مرد ثروتمند به دست پسر غیرتی / مقتول چه سر و سری داشت
جوان است. کارآگاهان در این شاخه از تحقیقات زن جوان را بار دیگر مورد بازجویی قرار دادند و وی وقتی متوجه شد، پسرش شده، پرده از راز این جنایت معمایی برداشت. زن جوان در اعترافاتش اظهار داشت که پسرش قصد خرید خودرو داشت و مرد افغان که سرمایه زیادی هم داشت تصمیم گرفت تا خودرویش را به پسرم بفروشد به همین خاطر روز حادثه پسرم از جنوب کشور به تهران آمد و در یک خانه برای نوشتن قولنامه ...
قتل جوان روستایی به دست دهیار / در کن و سولقان رخ داد + جزییات
گزارش کرده ام. سر همین مسأله هم باهم دعوایمان شد. روز حادثه باز به بهانه ای با من جر و بحث کرد و مرا مجروح کرد. و من به هر زحمتی بود از زیر دستش فرار کردم و به سمت خودروام آمدم که پسر 9 ساله ام نیز داخل آن نشسته بود. وقتی چشمم به چشم های پسرم افتاد که پر از ترس و هراس بود نتوانستم خودم را کنترل کنم و ناگهان با چاقویی که در خودروام بود به مقتول حمله کردم. متهم در آخر گفت: به خانه یکی از ...
رانندگی با جسد از پایتخت تا کازرون
. در این مدت با مرد میانسالی آشنا شدم و با وجود اینکه می دانستم متاهل است با هم در ارتباط بودیم. آخرین بار هم متوجه شدم که قصد فروش خودروی سواری اش را دارد، اما بعد از آن دیگر از او خبری ندارم. چند بار با او تماس گرفتم، اما به تماس هایم جواب نداد. احتمال دادم همسرش از رابطه ما باخبر شده و برای همین به تماس هایم جواب نمی دهد. در شاخه دیگری از بررسی ها شماره پلاک خودروی مرد گمشده در سامانه پلیس ...
زن شوهرکش از چوبه دار نجات یافت
به ماموران بگویم سارقانی وارد ساختمان شده و قصد سرقت از شرکت داشته اند که شوهرم با او درگیر شده است. من هم از ترسم حقیقت را بازگو نکردم، اما بعد دچار عذاب وجدان شدم و تصمیم گرفتم حقایق را بیان کنم و قاتل اصلی را معرفی کنم. گفته های این زن کافی بود تا مرد نگهبان بازداشت شود، اما او منکر قتل شد و گفت ادعای تازه این زن همانند اعترافات قبلی اش، دروغ است. او گفت: این زن و شوهرش ...
رابطه سیاه مرد بی شرم با خواهرزن و دوست صمیمی زنش! / زن صیغه ای اش هم فاش شد !
توقعی ندارم که قبل تر با صیغه کردن دوست صمیمی ام خودشون نشون داده بود، درد و دادم از خواهری هست که براش مادری کردم ...روزی که دنیا آمد با ده سال سن براش کارهایی کردم که مادر برا بچه اش نمی کنه، خیر سرم گفتم می فرستمش دانشگاه سری توی سرها در میاره، النگوهام و فروختم، کردم خرج دانشگاهش...خوب دستمزدم و داد چشم سفید بی حیا... در نگاه غم آلود مادر قطرات اشک فریادی بود محصول قلبی شکسته و به ...
صبحانه با طعم خمپاره
. مادرم به ما اصرار کرد از خرمشهر برویم؛ اما، چون من و خواهرم مخالف بودیم او هم به خاطر ما در خرمشهر ماند. شهادت برادر پنج روز پس از پدر پنج روز از شهادت پدرم گذشته بود که برادرم علی در دهم مهر شهید شد؛ چون مادرم نمی توانست داغ دیگری را تاب بیاورد، خبر شهادت علی را به او ندادیم، او مدام سراغ برادرم را از ما می گرفت، پس از گذشت چهار ماه مادرم را به خرم آباد خانه پدربزرگم بردیم و ...
از همسرم جدا شدم و صیغه دوست صمیمی او شدم/ اینقدر توی گوش من خوند تا اغفال شدم و..
دلیل در خانه ام را قفل کردم و دیگر او را به زندگی مشترک مان راه ندادم ولی روز بعد از این حادثه زمانی که به همراه دخترم به خانه بازگشتم متوجه سرقت طلاها، مدارک و گوشی دخترم شدم از آن جایی که گاو صندوق و در اتاق با کلید باز شده بود، دریافتم که این سرقت را همت انجام داده است. چند ساعت بعد پیامکی برایم فرستاد و تهدید کرد تصاویر خصوصی دخترم را در فضای مجازی منتشر می کند و... ...
خیانت زن 60 ساله با مرد بنگاه دار؛ می خواستم آبروی شوهرم را ببرم!
.... او می گفت باید خانه ام را به عنوان مهریه به نام او سند بزنم. اما من قبول نکردم و همین موضوع باعث شدیدتر شدن اختلاف میان ما شد.مدتی بود به رفتارهای همسرم مشکوک شده بودم تا اینکه او را تحت نظر قرار دادم و متوجه شدم با مرد بنگاهی به نام اکبر در رفت و آمد است. اکبر 47 سال دارد و بنگاهش سر خیابان ما است. من که از رابطه پنهانی همسرم و اکبر شوکه شده بودم، ماجرا را به دخترانم گفتم و از آنها کمک ...
عذاب وجدانی که مادر می داد باعث رفتن دختر به کلانتری شد!
.... با آن که با تاکید و اصرار پدرم به مدرسه می رفتم ولی هیچ علاقه ای به درس و مشق نشان نمی دادم به همین دلیل هم همواره با نمرات پایین قبول می شدم و از نگاه های سرزنش آمیز معلم هم خجالت می کشیدم. خلاصه در کلاس هفتم ترک تحصیل کردم و تازه فهمیدم که پدرم نیز در همان شهرستان با زن دیگری ازدواج کرده است. دیگر پدرم کمتر به دیدار ما می آمد و مادرم نیز خودش صاحب فرزند شده بود. او توجهی به ما ...
خیانت زن جوان را به دادگاه کشاند / مادرشوهر عروس مچ گیری کرد !
عقد کردیم. هنوز پنج ماه از عقدمان نگذشته بود که متوجه شدم شوهرم با دختری دوست شده است. جالب اینجاست که زمانی که همسرم به خواستگاری ام آمده بود، از او پرسیدم با دختری رابطه داشته یا نه که انکار کرد و گفت قبل از من با هیچ دختری دوستی نداشته است. هشت ماه از مراسم عقدشان گذشته بود که زن جوان متوجه شد شوهرش با دختر جوانی دوست شده است. در یک فرصت مناسب گوشی شوهرش را برداشت و وارد تماس هایش ...
نقشه شوم یک زن خیانتکار برای قتل پسرش
زمستان سال 1400 پسر 20 ساله ای به نام پرهام گم شد. مادر وی به نام پروانه که به پلیس آگاهی رفته بود، گفت:صاحب یک پسر و دختر هستم. شوهرم چند سال قبل به جرم حمل مواد مخدر به زندان افتاد و در این مدت من و پسر و دخترم با هم زندگی می کردیم تا اینکه یک سال قبل پسرم پرهام به همین جرم بازداشت و روانه زندان شد. پسرم هفته گذشته از زندان آزاد شد و به خانه برگشت. ...
متهم: فرمان قتل داشتم
یک سال قبل زنی میانسال به مأموران پلیس شهر ری خبر داد که پسر 20 ساله اش گم شده است. او گفت: چند سال قبل شوهرم به اتهام خرید و فروش مواد مخدر بازداشت شد و به زندان افتاد. مدتی بعد از آن هم پسرم محمود به همین اتهام بازداشت شد تا اینکه 10 روز قبل پسرم دوران محکومیتش را سپری کرد و آزاد شد. شاکی ادامه داد: روز گذشته پسرم برای انجام کاری از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. من هر جا که سراغ داشتم گشتم، اما ...
اسیدپاشی مرد محکوم به اعدام روی صورت برادرش + جزییات
زندگی مرا نابود کرد و حرف هایش باعث شد مرد بی گناهی را به قتل برسانم و در این مدت عذاب وجدان نابودم کرد. چرا مرد بی گناهی را به قتل رساندی ؟ 16 سال قبل برادرم به من می گفت مرد جوانی که در همسایگی ما همراه خانواده اش زندگی می کرد، به زن من نظر دارد. او هر روز حرف هایش را تکرار می کرد و بعد از مدتی گفت او با همسرم ارتباط برقرار کرده است و می گفت من بی غیرتم. صحبت های او مرا دیوانه کرده ...
سرو کله نسرین مقانلو بلاخره پیدا شد | چهره باورنکردنی نسرین مقانلو جگر همه را سوزاند
ی قبل در امریکا تحت درمان بوده و روز حادثه بعد از مصرف داروهایش برای استراحت به اتاق خواب رفته است. اما دقایقی بعد وقتی مادرش به داخل اتاق رفت متوجه شد او دچار حالت تهوع شده و حال خوبی ندارد. بلافاصله با اورژانس تماس گرفته و زمانی که امدادگران راهی خانه او شدند بعد از معاینه اولیه دریافتند وی جان باخته است. بررسی های اولیه متخصصان پزشکی قانونی احتمال مسمومیت دارویی را علت مرگ پسر 26 سال ...
پایان انتظار بانوی استقامت
همشهری آنلاین_ یلدا آریا: سال 1383 بود، در دفتر تحریریه همشهری محله 17 فاطمه قاسمخانی مسئول وقت صفحه شهید، رابعه تیموری از خبرنگاران این حوزه و چندتایی از همکاران از شهیدی می گفتند که مادرش سخت منتظر فرزندش است. کمی بعد دوباره حرف همان مادر و فرزند مطرح شد؛ مادر شهید صبوری بالاخره برای پسرمفقودالاثرش ختم گرفت. عید سال 1389 تعدادی از مادران شهدا پای سفره هفت سین دفتر نشریه که سحر رمضانعلی پور از ...
گزارش یک انتقام اسیدی؛ می گفت وقتی در زندان بودم همسرم به من خیانت می کرد
حرف های برادر متوهمم باعث شد مسیر زندگی ام تغییر کند. آنقدر حرف هایش ملکه ذهنم شده بود که فکر می کردم برادرم درست می گوید. او می گفت تو بی غیرتی و صحبت هایش مرا دیوانه کرده بود. من هم بی آنکه تحقیق کنم با آن مرد درگیر شدم و با ضربات چاقو جانش را گرفتم. همین موجب شد تا به جرم قتل بازداشت شوم و شب و روزم شده بود کابوس چوبه دار. در زندان متوجه شدم که مقتول بیگناه بوده است و عذاب وجدانم با شنیدن این ...
زورگیران شیطان صفت به دام افتادند
رسید و این عقده همیشه همراه من بود و در نهایت هم تصمیم گرفتم از این راه پولدار شوم. چرا شیوه زورگیریتان را تغییر دادید؟ ما از اول تصمیم گرفتیم مدتی به این شیوه سرقت کنیم و پس از آن برای اینکه شناسایی نشویم شیوه مان را تغییر دهیم. از همه مهم تر زمانی بود که من در درگیری با یکی از طعمه ها ماسک از صورتم افتاد و مالباخته چهره مرا دید. همان روز احتمال دادم شناسایی شویم و به همدستانم دستور ...