سایر منابع:
سایر خبرها
دامِ شیطان
حل می کردم؛ آب هم از آب تکان نمی خورد! چه کسی می فهمید که من به آن دستبرد زدم ؟ سطر بعدی را که خواندم، مو به تنم سیخ شد؛ بدجوری دگرگون شدم. گویا کسی از توی دفتر جواب سؤال های من را می داد. آنجایی که کسی نیست ما را ببیند، خدا شاهد و ناظر بر تمام اعمال ماست و جزا و پاداشِ هر عمل بر عهدۀ اوست ! بغض مثل یک بادکنک توی گلویم ترکید و چشم هایم پر شد. دیگر نتوانستم آن را کنار بگذارم ...
جلال شباهنگی امروز زنده می شود!
شاد است همچنان که در زندگی شاد بود. او همواره با شادی برخورد می کرد. روحیه ورزشکاری و سلحشوری ایشان موجب شده که رفتنی نباشد. او در عالم منبسط شده است. پس از حلیمی، مرتضی اسدی هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه نیز دقایقی سخن گفت. او اظهار کرد: من افتخار شاگردی استاد شباهنگی را از سال 57 داشتم. اسدی یادآور شد: جلال شباهنگی همبازی ثابت فوتبال ما بود. هر روز صبح با روزنامه ورزشی سر کلاس ...
جلال شباهنگی امروز زنده می شود!
شاد است همچنان که در زندگی شاد بود. او همواره با شادی برخورد می کرد. روحیه ورزشکاری و سلحشوری ایشان موجب شده که رفتنی نباشد. او در عالم منبسط شده است. پس از حلیمی، مرتضی اسدی هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه نیز دقایقی سخن گفت. او اظهار کرد: من افتخار شاگردی استاد شباهنگی را از سال 57 داشتم. اسدی یادآور شد: جلال شباهنگی همبازی ثابت فوتبال ما بود. هر روز صبح با روزنامه ورزشی سر کلاس ...
جلال شباهنگی امروز زنده می شود!
شاد است همچنان که در زندگی شاد بود. او همواره با شادی برخورد می کرد. روحیه ورزشکاری و سلحشوری ایشان موجب شده که رفتنی نباشد. او در عالم منبسط شده است. پس از حلیمی، مرتضی اسدی هنرمند نقاش و مدرس دانشگاه نیز دقایقی سخن گفت. او اظهار کرد: من افتخار شاگردی استاد شباهنگی را از سال 57 داشتم. اسدی یادآور شد: جلال شباهنگی همبازی ثابت فوتبال ما بود. هر روز صبح با روزنامه ورزشی سر کلاس ...
رتبه تک رقمی غافلگیرم کرد
برای من و خانواده ام بود به همین دلیل پدر و مادرم تلاش می کردند تا با محدود کردن رفت و آمدهای خانوادگی و دیگر مسائل؛ محیطی آرامش بخش و مناسب در منزل برایم مهیا کنند تا با دغدغه کمتر، همه تمرکزم روی درس هایم باشد. در ایام کنکور روزهایی داشتم که به لحاظ روحی بسیار در فشار قرار می گرفتم و در چنین شرایطی خانواده، کانون آرامش خاطرم بود. چون به مدت طولانی به صورت شبانه روزی در حال ...
همتراز بودن 2 دروازه بان دردسرساز است
مرضیه غفاریان: نه مثل سرجیو گوی کوچه آ ، گلر افسانه ای آرژانتین آنقدر خوش شانس بود که با مصدومیت دروازه بان اصلی تیمش یک مرتبه شهره شود و نه آنقدر بداقبال بود که فوتبال نخواهد روی خوشش را به او نشان دهد. با اینکه مدتها به نیمکت ذخیره تیم ذوب آهن دوخته شده بود اما هرگز تسلیم نشد. او با تلاش فراوان آنچنان خودش را به مربی تیمش تحمیل کرد که ناگهان ورق به نفعش برگشت. گلر پیشکسوت فوتبال اصفهان که سال ...
قاتلی که 6نفر را سریالی کشته: حوصله زندان ندارم، اعدامم کنید
تبدیل شدی؟ بچه که بودم پدرم راننده کامیون بود و خانواده خوبی داشتم و مادرم همیشه هوایم را داشت. اما خاطره ای در کودکی دارم که مرا به قاتل تبدیل کرد. چه خاطره ای داری؟ یک بار با پدرم سوار کامیون بودیم که دو راهزن با اسلحه و چاقو به ما زدند، آنقدر ترسیده بودم که هنوز چهره آن ها را به خاطر دارم بعد از آن حادثه بی خواب شدم و تمرکز نداشتم. من در تمام قتل هایی که مرتکب شدم ...
نیتم شاد کردن مردم است
من شاد کردن مردم است و فرقی نمی کند کجا باشم. اما کار و هنر اصلی من دوبله است و دلم می خواهد تا روزی که زنده هستم در خدمت دوبله باشم. دنبال علاقه ام بودم. دوست داشتم مهندس معمار شوم و ساختمان سازی کنم ولی نتیجه نگرفتم. آرزوی شادی و سلامتی برای همه مردم کشورم را دارم. نیم نگاه میدون با تنوع بیشتری می آید بهمن هاشمی که چندین سال از فضای اجرا و تلویزیون ...
نیم ساعت قبل از شهادت گفت: شاید امشب شهید شوم!
سریع رسیدند و دست تروریست را بستند. من هم اهمیت کار رسانه ای را می دانستم فیلمبرداری کردم و فیلم هایی گرفتم که بعضی هایش هنوز منتشر نشده است . برای حمله تروریستی تمرین کرده بودم! نیکوی از حادثه سال گذشته خودش را آماده چنین لحظه ای کرده بوده و بارها خیال کرده که اگر دوباره چنین اتفاقی تکرار شد، جدی و مصمم تمرین کرده که چطور نزدیک شود و چگونه با حمله کننده درگیر شود: آبان 1401 که ...
مدت 7 سال برای همسرم نقش بازی کردم ولی آخرش لو رفتم/ شوهرم حاضر به گذشت نیست و...
دلباخته خواهرم شد!/ خواهرم حاشا که نکرد هیچ زن 49 ساله با بیان این که در این سال ها همواره عذاب می کشیدم اما از افشای این راز به شدت وحشت داشتم، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: 19 ساله بودم که اصغر به خواستگاری ام آمد ولی پدر و مادرم بدون هیچ گونه تحقیق درباره وضعیت اجتماعی و اخلاقی خواستگارم مرا پای سفره عقد نشاندند تا دیر نشده ازدواج کنم. اما ...
امید و صبر مهم ترین ویژگی ام در بازیگری است
، مردم مرا در دایرکت، جواهر خطاب می کنند. نقش جواهر آن قدر در من تاثیر گذاشته بود که شب ها در خواب سکانس های سریال و زندگی او را می دیدم. مهتاب افرا نقشی بود که مرا بسیار غمگین کرد و در دوره ای که این نقش را بازی می کردم حال مهتاب، گریه ها و بلاهایی که به سرش می آید آن قدر در من تاثیر گذاشته بود که حال روحی ام بد شد و در روحیاتم نیز تاثیر گذاشت و پاییز سال گذشته حال روحی بدی داشتم. نمی توانم بگویم نقشی ...
پرسپولیسی ها با توطئه پایم را شکستند/ من فوتبال فرهاد مجیدی را نجات دادم
در خط حمله بازی کند و همان سال چهره شد و چند دیگر به فوتبالش اضافه شد. بعد از من که پرویز مظلومی آمد هم او بازی کرد. من باعث این اتفاق بودم و اگر چنین کاری نمی کردم فرهاد مجیدی همان سال از فوتبال خداحافظی می کرد. این کار را انجام دادم و به آن اعتقاد داشتم که الان بابت آن خوشحالم. بابت آن اتفاق که گفتید از تیم کنار گذاشته شده بود، بله، گفتم که برود. گواردیولا می گوید در تیم رئیس و فرمانده من هستم ...
علی کاوه : هدف عکاس انتقال اطلاعات است نه خراب کاری
رنگاری چیزی یاد گرفتم. اگر همین امروز، روزِ اول کاری خبرنگاری باشد برای برنامه همراه او می روم و از همان ابتدا از او می خواهم اگر هرچیزی را دید به من بگوید تا از آن سوژه عکاسی کنم. من هرگز از این که کسی به من پیشنهادی بدهد ناراحت نمی شوم و از نگاه و ایده ی هرشخصی استفاده می کنم. به یاد دارم سال ها پیش با یکی از همکاران تازه کارم برای بازی های فوتبال رفته بودیم. آن زمان آقای محمد مایلی کهن مربی تی ...
ثابت شد با مهدی عبدی پدرکشتگی ندارم؛ او همسن امباپه است/ یاسین سلمانی به درد پرسپولیس می خورد؟ باید ...
عنوان بازیکن نشان دهید. من نمی خواهم و دوست ندارم از خودم تعریف کنم اما مثال می زنم که مهدی عبدی و جوانان دیگر بدانند اگر حرفی می زنم از سر دلسوزی است. سال 1354 که حدودا 16 یا 17 ساله بودم. در تیم مزدا بازی می کردم که از سوی الکساندر یاگودیچ سرمربی اهل یوگسلاوی به تیم ملی جوانان دعوت شدم. راستش را بخواهید من به عنوان فروارد به تیم ملی جوانان دعوت شدم اما یاگودیچ مرا یک خط عقب برد و تبدیل به هافبک کرد ...
بیوگرافی هلیا امامی و همسرش از بازیگری تا شهرت با عکس جدید
انتخاب شد، گفته است: من چند سال پیش برای انجام یک تست بازیگری به دفتر آقای بهرامیان رفته بودم. البته متاسفانه در آن مقطع قسمت نشد با ایشان همکاری داشته باشم، اما وقتی نوبت به ساخت از یاد ها رفته رسید، دستیارشان با من تماس گرفتند و شنیدن اسم آقای بهرامیان و نیز آقای تحویلیان تهیه کننده مجموعه، مرا برای بازی در کار ترغیب کرد. هلیا امامی در سریال از یادها رفته هلیا امامی بازیگر نقش مهربانو در ...
روبرتو باجو: به کسانی که فوتبال بازی میکنند حسادت میکنم؛ عربستان؟ همیشه میخواستم در ایتالیا بازی کنم
کردم اما یک هدف بزرگ داشتم و آن تیم ملی بود. می خواستم در ایتالیا بمانم تا همیشه در پیراهن آتزوری باشم. البته می خواستم به ژاپن بروم اما برای جام جهانی 2002! روبرتو باجو در دوران فوتبالش با مصدومیت های زیادی مواجه بود و خیلی اوقات با درد بازی کرد و حتی پس از بازنشستگی اش هنوز آثار مصدومیت ها باقی است: عاشق فوتبال بودم. کاملا به کسانی که اکنون فوتبال بازی می کنند، حسادت می ...
دعوا بر سر آزاده آملی/ اشک هایی که شهادت محسن را خبر داد
برادرم دلم را می لرزاند. اما آن زمان چیزی مرا محکم سرپا نگه داشت. البته این افتخار من است که کسی از خانواده ما شهید شده. شهادت گریه ندارد! پدرم همیشه می گفت: اگر کسی از خانواده ما شهید نمی شد، من پیش انقلاب و اسلام و ائمه شرمنده می شدم و باعث افتخارم است که پسرم شهید شده. همین طور هم بود و همیشه خدا را بابت شهادت برادرم شکر می کرد. من هم نمی دانم چه قدرتی در آن لحظه پیدا کرده ...
فاتحه وسط فوتبال تا فرو بردن سر اسرا در فاضلاب
. قرائت فاتحه برای امام راحل در زمین فوتبال به دنبال سوژه دوم بودم که بازهم بنیاد شهید یکی دیگر از رزمندگان را معرفی کرد و ما نیز به گفتگو نشستیم و او خود را معرفی کرد: اکبر احمدی سربست هستم که در چهارم تیرماه 1367 در جزیره مجنون به اسارت دشمن بعثی در آمدم و 2 سال و 2 ماه در اسارت بودم و حدود 2 ماه در جبهه بودم به عنوان سرباز در 19 سالگی که بعد اسیر شدم. جزیره مجنون چون خاک ...
گری، برای همیشه؛ مصاحبه ی مفصل فرانس فوتبال با گری لینه کر
داشت و به جای اینکه آن را مستقیم مطرح کند، مرا در مسیری قرار داد که متوجه شوم این آخرین فصل من در بارساست. عجیب است که وقتی بازیکنی از باشگاهی جدا می شود، می گویند: او در آنجا موفق نبوده.... انگار کسی پس از 20 سال زندگی، تولد 4 فرزند و سپس جدایی (سال 2006 جدا شدند) من از میشل بگوید: آنها در زندگی شکست خوردند. این مثل شوخی است. در آن سال ها، برای اولین ...
تلخ ترین خاطرات یک اسیر جنگ 2 روز بعد از آزادی!
.... او جانشین لشکر 5 نصر بود. بسیار آدم خوبی بود. هم پاسدار و هم روحانی بود. لطف خدا این بود که آقای حمیدیان مرا به او معرفی کرد. گویا بی سیم چی او کمی ترسیده بود و به یک بی سیم چی دیگر نیاز داشت. من 1 متر و 80 سانتیمتر قدم بود و جثه خوبی هم داشتم. معرفی شدم به آقای رفیعی به عنوان بی سیم چی. استقبال از آزادگان 30 مرداد سال 1369 ورود به روستای رستم کلا اسارت ما در دشت های ...
سعید اوحدی: در دوران اسارت همه سلیقه ها و همه دیدگاه ها حضور داشتند/ هنرمندان و نخبگان سرمایه های تمدنی ...
وقتی جبهه آمدم خیلی دوست داشتم به جماران بروم و امام را ببینم و می خواهم اگر آزاد شدم، بروم و با چشم های خودم امام را ببینم. من هم برای نماینده صلیب سرخ جهانی ترجمه کردم. به همین مکان مقدس عرض می کنم این نوجوان رزمنده 16 ساله چنان اثری روی نمایندگان صلیب جهانی و پزشک آنها گذاشته بود که در مقابل عظمت یک نوجوان رزمنده ما کاملاً نشان دادند که تسلیم هستند. مهدی رضایتنامه را امضا کرد؛ روز بعد ...