سایر منابع:
سایر خبرها
گزارشی از زندگی زنان خیابانی معتاد+تصاویر(16+)
.... باز هم سعی می کرد به یاد بیاورد ... -ما رو برد یکی از کوچه های دروازه غار. خیلی تاریک بود. پاتوق بود. حتی یه لامپم نداشت. اون شب شوهرمو به یه بهونه ای فرستاد از مغازه یه چیزی بگیره. من تنها بودم. فهمیدم میخواد چیکار کنه. از شدت گریه شانه هایش می لرزید. ثریا او را بغل کرد ... - اومد طرفم که یهو شوهرم رسید. دعوا کردیم و دوباره اومدیم تو پارک. چند روز ...
بولتن موسیقی ؛ مجلۀ خبری روزانۀ موسیقی (20 اسفند)
اهدای جایزه پولار 2015 به امیلیو هریس و اولین گلنی ، ویژه نامه ای برای سالروز تولد منصور نریمانی پدر عود ایران، انتشار سالنامه موسیقی 93 ایران، سفر انور براهم به ایران برای اجرای آلبوم Souvenance ، نوروز همراه با سه تارنوازی عطا جنگوک ، حضور بازیگران مطرح در پروژه موسیقایی جزیره پرواز ، انتشار آلبوم بانگ سحر و آلبوم یک، دو، سه، چهار ، انتشار آلبوم تگرگ با صدای میثم ابراهیمی و درنهایت گفت و گویی خواندنی با حافظ ناظری یک روز پس از رونمایی آلبوم پرحاشیه اش سرخط مهمترین اخبار موسیقی امروز را به خود اختصاص داد. ...
سرقت خودرو با استفاده از گربه !
خواستن از مردم است. وی ادامه داد: همزمان با این صحنه، مرد جوانی نیز قصد سرقت خودرو را داشت و به همین علت و بدون توجه به کشیده شدن خانم جوان روی زمین، با سرعت سرسام آوری در حال فرار بود؛ با دیدن این صحنه به سرعت با موتورسیکلت سازمانی، خودم را به خودرو رسانده تا مانع از ادامه حرکت آن شوم که ناگهان سارق با دیدن من خودرو را به سمتم هدایت کرد و مرا زمین زد که باعث شد تا از ناحیه دست و پای چپم ...
درد دل جانبازی که بیمارستان آن را نپذیرفت
... بله. همان زمان بود. این ها را بهتر است، ننویسید.... اصلاً چرا به شما گفتم. در همه این سال ها نگفته بودم. نمی دانم چه شد. نباید....آنچه من به عنوان یک عضو ناچیز از جنگ انجام دادم و آنچه بقیه همرزم هایم کردند، فقط ادای دین به کشورمان و اسلام بود. من کار مهمی نکردم. زمانی که به جبهه رفتید چند ساله بودید ؟ 21 ساله بودم، عضو نیروی سپاه مناطق عملیاتی جنوب. کجا ...
اعترافات دزدآدمکش دربازسازی صحنه قتل
پلاستیک ، مردی حدود 40ساله را دیدم که قصد داشت وارد کارگاه شود ابتدا از او ساعت را پرسیدم وقتی او گوشی تلفن را برای بیان ساعت بیرون آورد چشمم به گوشی تلفن او افتاد. در حالی که چند قدم از او دور شده بودم بازگشتم و گفتم من از گوشی شما خوشم آمده است آن را به من بده! اما او پوزخندی زد و گفت برو پی کارت! با شنیدن این جمله چاقویی را که از آشپزخانه منزل برداشته بودم بیرون کشیدم و قصد داشتم ضربه ای ...
خاطره یک ارمنی از سفر با راهیان نور
بستم که در دل به ولایت امیرمؤمنان (ع) ایمان بیاورم و اعمال شیعیان را مخفیانه انجام دهم. از آن ها خواستم در این راه کمکم کنند. نمی دانم حرف هایش را تمام کرد یا نه گفتم: دخترم توکلتان را از خداوند قطع نکنید. انشا الله شهدا نیز کمکتان خواهند کرد. سعی کنید همیشه به یاد شهدا باشید . مدتی گذشت. یک روز در اتاق خود مشغول کار بودم که نامه ای را برایم آوردند. وقتی آن را باز کردم، دیدم ...
بستن میدان آزادی برای اولین بار در گذر از رنج ها
لباست خان است خودت هم می توانی خان باشی. تمرین بعدی که تمام شد دوربین روشن شد و من فقط با چشم بازی کردم. لدنی: بازیگران ما نقش بازی کردند نه اینکه فیلم بازی کنند چون بین اینها خیلی تفاوت است. تعداد قسمت ها هم از اول همین بود و حسن پور به هر قسمت به عنوان یک فیلم نگاه می کرد. برای همین کار کشش و جذابیت زیادی داشت. بسیاری از کارشناسان تلویزیون به من می گفتند این کار می تواند 100 قسمت ...
مجتبی جباری در آستانه استقلالی شدن
خبری از حاشیه و جنجال نیست و تمرکز بالایی دارم. در بازی آخر الاهلی، هم گل زدی، هم پاس گل دادی و هم پنالتی گرفتی . بله، با السد بازی داشتیم که اتفاقات خوبی برایم افتاد و البته می توانم بگویم در بازی های قبلی بهتر از بازی با السد بودم اما این بار چون گل زدم و پاس گل دادم و پنالتی گرفتم، عملکردم بیشتر به چشم آمد اما خودم از چند بازی قبلی ام بیشتر راضی بودم. در نظرسنجی ...
بنیاد در آینه مطبوعات
باز می شود، دیگر بخواهی نخواهی حال و هوایت هم فرق می کند، لحظه ها و روزها را می شماری تا دوباره بتوانی به جایی بروی که پاکی نفسها و آرزوهای خیلی از جوانا نهایی که حتی شیطنت هایشان هم مثل تو بوده اما حالا نیستند را حس کنی. وقتی نتوانستم رضایت خانواده را برای رفتن به اردو بگیرم مدام با خودم می گفتم معلوم نیست امسال کدام راهی را بیراهه رفتم که خدا مرا از لمس غرو بهای غم بار ...
زندگی این روزهای جنجالی ترین داور ایران، آقا محسن
کردی و من هم چشم هایم را تیز کردم و توی صورتش زل زدم و گفتم دوست داشتم . همان سیلی کار خودش را کرد. من هم یک ناشاخل (کله شق) بود. تنها از جمع بچه محل های آن موقع چهار یا پنج نفرمان در زندگی موفق شدیم. بقیه همه قربونشون برم. نوجوانی سوت و توپ و دبیرستان تربیت بدنی داوری را از تابستان سال اول دبیرستان شروع کرده است. وقتی که به پیشنهاد برادر بزرگترش آقا محمدحسین ...
آیت الله یزدی: باید با کسانی که بذر تردید در انتخابات 88 را پراکندند برخورد شود/ نامه سرگشاده خبر از ...
ایشان فرموده اند، وظیفه همه ماست و دیگر ما نباید در این جریانات تابع آنچه در برخی کشورهای خارجی و جاهای دیگر می گذرد که در ایام انتخابات درگیری، زد و خورد و کشت و کشتار به راه می اندازند، باشیم . وی گفت: مردم ما هر سال یک انتخابات برگزار کرده اند که همه این انتخاب ها با آرامش و صحت و سلامت برگزار شده است. مقام معظم رهبری چندی پیش هم راجع به اظهارات برخی افراد که انتخابات گذشته را خلاف ...
طلبه هایی که به قلب اروپا رفتند!
.... همانطور که تا امروز بیش از 4 بار نقش مهندس را بازی کرده ام. این بازیگران سینما و تلویزیون درباره چگونگی حضور خود در پارادایس توضیح داد: اولین بار که به من زنگ زدند و پیشنهاد بازی در این فیلم را دادند، سر یک کار دیگر بودم و فرصت فیلمنامه خواندن نداشتم. به خاطر دارم قبل از اینکه فیلمنامه را بخوانم به علی عطشانی گفتم که من نمیرسم این نقش را بازی کنم. بعد از یک ماه علی عطشانی شخصا زنگ ...
محمد فوقانی: حضورم در فیلم محمد(ص) نظر خود حضرت بود
...، بنده از ابتدای کار به مدت 13 ماه در صحنه بودم؛ حتی یک روز هم غیبت نداشتم. ضمن اینکه من در سایر فیلم ها به دلیل اطلاع از پلان ها خیلی اصرار نداشتم که از تمام صحنه ها عکس بگیرم. اما فیلم محمد رسول الله(ص) خیلی خاص بود و اگر یک روز غیبت می کردم، صحنه های خوبی را از دست می دادم. قبل از این تجریه فیلم تاریخی داشتید؟ این اولین فیلم تاریخی من بود. *ثبت 17 ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی
برای نمایش عکس امیر خان تتلو است که افتخاری نمانده که برای خود و مملکت به دست نیاورد! مجید جان قلیان ماجرا کجاست؟ همینطوری بدون دلیل که نبات و خرما را در کنار هم در یک سینی نمی گذارند! حتماً باید یک عاملی برای افت فشار در صحنه حضور داشته باشد! بهنوش خانم بختیاری در حال خرید میوه شب عید. بهنوش جان یک مقدار زود اقدام کرده ای. بگذار شب های آخر بخر تا جلوی مهمان همه چیز نو نوار ...
مطهری:به من نگفتند شورای تامین با برگزاری برنامه مخالف است/ چشمم آسیب ندیده است
نماینده مجلس درباره آسیب دیدگی چشم خود در اثر پرتاب سنگ اظهار کرد: نه. آسیب خاصی ندیده و در لحظه برخورد گوجه به چشمم مقداری سوزش داشت. مطهری در پاسخ این سوال شیرازه که آیا به شما نگفته بودند که برنامه با مخالفت شورای تامین روبرو شده، گفت: نه خیر، به بنده اطلاع نداده بودند و الا ملاحظه می کردم. علی مطهری با انتقاد از مسئولین برگزاری برنامه گفت: به من گفتند احتمال ایجاد حاشیه ...
این سخنان کارشناسانه را حتما یکبار بشنوید!
وجود آمده، بتدریج اندکی حل شده؛ لکن همه ی مسئله این نیست. امسال به نظر ما رسید که به مناسبت اهمّیّت مسائلی که امروز ما دست به گریبان با آن مسائلیم، خوب است که این جلسه را تشکیل بدهیم و قدری مطالبی را عرض بکنیم. بعد هم دنباله ی کار رها نشود و مسئولان در پی یک اقدام اساسی و جدّی در [حلّ] مسائل مربوط به محیط زیست ان شاءالله باشند. البتّه برای من یک گزارشی آوردند از صحبتهایی که در این چند سال - از سال ...
دهه هفتادی هایی که سال 93 ترکاندند!
...: هعی... جوان هم جوان های قدیم اما حالا نه دیگر متولدین دهه های 30 و 40 جوان به حساب می آیند، نه دهه شصتی ها آن آدم های کم سن و سال چند وقت پیش اند. حالا جوان برچسبی است برای متولدین دهه 70؛ بچه هایی که برای هر درد و مشکلی یک اپلیکیشن توی آستینشان دارند. همیشه به هوای گوشی هایشان سر به زیرند. دنیا را با همه مخلفاتش لایک می کنند و اگر کیفشان کوک باشد، کامنت می گذارند. بچه هایی که شکل ...
عاقبت مردی که میخواست قرآن را بسوزاند
.... (فکر می کردند کس دیگری زده است.) گفتم: کی را بگیرند؟ من او را زدم. مردم باور نمی کردند. کسروی را بردند. چند پاسبان هم من را به پاسگاهی در میدان توپخانه بردند و من هم چند وقتی آنجا زندانی بودم. علمای نجف نامه زدند به تهران، تلگراف زدند. حتی خود آیت الله کاشانی اعلامیه پخش کردند در بین مردم و تهدید کردند که اگر یک مو از سر این سید (نواب) کم شود، دست به اقدامات جدی و اساسی خواهیم زد ...
مصاحبه جالب و خواندنی با سیدمحمد موسوی بجنوردی
بیعت ریختند، حجت برای من تمام شد و قدرت را به دست گرفتم. پس مساله خلافت امیرالمومنین به بعد از بیعت مردم بازمی گردد. ایشان امام بود و روز غدیر از طرف خدا تعیین شد. پیامبر خطبه مفصلی خواند و گفت منْ کُنْتُ موْلاهُ، فهذا علِیٌّ موْلاهُ (هر کس من مولای او هستم پس علی مولای اوست) بعد چادر زدند و امیرالمومنین در چادر نشست و همه بدون استثنا با او بیعت کردند از جمله خلیفه دوم یعنی عمر که آمد و با او بیعت ...
باید اجازه می داد به او تجاوز کنیم!
عرق شده بودم. ترس مرا فراگرفته بود. قلبم به شدت تند می زد. وحشت زده بودم. بلافاصله با خانه تماس گرفتم و امیدوار بودم که همسر جواب تلفن را بدهد. اما دختر 13 ساله ام گوشی را برداشت. مایا به سرعت متوجه ترس من شد. در حالی که گریه می کردم به او گفتم که قصد دارم به خانه برگردم. این لقمه برای من خیلی بزرگ است. اما مایا گفت: نه مامان. تو نباید الان به خانه برگردی. چون که من و نسل من به افرادی ...
حوزه نقادی شعر مدنی، مضمونی و فرایندی است/ نویسنده ای که از کوره جنگ دوم جهانی به سلامت بیرون آمد/ دست ...
فتیشیستی به تاریخ دارند؛ این داستان ها می خواهند ژانری از گذشته به دست دهند و خط مستقیمی از گذشته تا اکنون رسم کنند. از این رو بیش از حد به حافظه اتکا دارند، درست برعکسِ روایت های چهلتن که در تمام آنها چیزی هست که به حافظه در نیامده است و برهم خوردن تمایز زیستنی ها و بودنی ها در آنها، بر اشباحی نور تابانده است که در بین مکان ها و بدن های روایت سرگردان اند. از این رو چند واقعیت باورنکردنی بیش از ...
برگزیده سرمقاله های روزنامه های امروز
وزرای خارجه ایران و آمریکا، همان وجه مهم و بی سابقه ای است که دولت یازدهم برای اولین بار آن را تجربه می کند. پیش از این- یعنی در ایام تبلیغات انتخاباتی- اینگونه عنوان می شد که مذاکره با آمریکا، راه ها را باز می کند! یا عنوان می شد که مذاکره تنها بیانیه خواندن نیست و باید در مذاکره هنر دیپلماسی نشان داد تا به نتیجه مطلوب رسید. و اکنون و پس از یک سال و اندی مذاکره با آمریکا و بکارگیری تمام عیار هنر ...
اعتراض خونین به برادر به خاطر عروس مطلقه
بگیریم اما او نمی پذیرفت. صبح روز حادثه به خانه او رفتم، هرچه می گفتم به گوشش نمی رفت، عصبانی شده بودم و بر سرش فریاد کشیدم. در این لحظه او چاقویی برداشت و مرا تهدید کرد، با دیدن چاقو به آشپزخانه رفتم و چاقویی بزرگتر برداشتم. او که ترسیده بود چاقو را زمین انداخت اما نمی دانم چه شد که به او حمله ور شدم و هنگامی که به خودم آمدم دیدم کنار جسد خونین برادرم نشسته ام. نمی دانستم چه کنم، به یکی از ...
گفتند تعهد کتبی بده علیه احمدی نژاد حرف نمی زنی
170کاندیدای مجلس هشتم که مطرح شد، چه خاطراتی پیش چشم تان آمد؟ به هرحال شما در آن دوران برای مجلس بعدی تدارک می دیدید و بهتر در جریان برخی پشت پرده ها هستید. بله، تا اندازه ای خود من در جریان این موضوع بودم، اما به این صراحت به آن پرداخته نشده بود و فکر نمی کردم این گونه ابعاد وسیعی را دربرمی گیرد. چرا در مجلس هفتم به صراحت به این موضوع پرداخته نشد؟ علت تاخیر زمانی این ...
3 سناریوی متفاوت از یک شلیک
کردم تا شیشه را به او بفروشد اما امید پس از خریدن 4 کیلو شیشه وقتی آن را تست کرد فهمید جمال سر او را کلاه گذاشته و به جای شیشه به او مواد قلابی داده است. پس از این جریان جمال فرار کرد و دیگر با آنها روبه رو نشد. وی ادامه داد: امید چند بار تهدیدم کرد تا جمال را به او معرفی کنم اما جمال در زندان بود. وقتی فهمیدم از زندان مرخصی گرفته است به امید گفتم و بعد از تماس از او خواستم به صافکاری رضا ...
مردی که فقط رنجدیده ها را استخدام می کند
به گزارش شفا آنلاین ،آدم هایی مثل علیرضا نبی چشم هایشان را شسته اند و نگاهشان را صیقل داده اند تا به کسانی سود برسانند که همیشه دست رد به سینه شان خورده است. کارخانجاتی که علیرضا نبی، بانی راه اندازی اش بوده، حالا صادرکننده زیتون ایرانی به دنیاست که خودش این موفقیت را ربط می دهد به همت آدم هایی رنج کشیده که با معجزه محبت و احترام، خود را سرباز وطن می دانند. همکاران او در این کارخانه ها ...
طرح هاشمی برای ریاست جمهوری محکوم به شکست است
اصلاح طلب ها گفتم بالاخره، دو پادشاه در یک اقلیم که نمی گنجد! خب، حالا که نمی توانید و نمی گنجید یا باید شما از زاویه حق به خودتان نگاه کنید و بگویید که ماندن در پادشاهی حق من است و کوتاه نمی آیم و یا باید از زاویه اصلاح طلبانه با مسئله برخورد کنید. به اصلاح طلبان می گفتم اگر معتقدید که حاکمیت نمی تواند با این روش ادامه بدهد، شما کنار بکشید و اجازه بدهید حکومت، خودش تجربه کند. اما اینجا یک سئوال پیش ...
دستگیری دختر پسرنما در مشهد! + عکس
راننده پیکان و همسرش با عجله پیاده شدند. ولی آن ها هم در همان نگاه اول فهمیدند که من تیپ پسرانه زده ام. این پیرمرد و پیرزن مهربان پس از آن که متوجه شدند آسیبی ندیده ام خیال شان راحت شد و چند دقیقه ای پای درد دل هایم نشستند. آن ها با نگرانی مرا به خانه خود بردند. با دیدن پیرزن یاد مادر خدابیامرزم می افتادم و نمی دانم چرا در کنار او و شوهرش احساس امنیت می کردم. آن ها که از شنیدن داستان زندگی ام خیلی ...
من یک کلاهبردار حرفه ای هستم!
شدم و آقای خودم. سرتان را درد نیاورم، خدمتم که تمام شد با ماشین پدرم شروع کردم به مسافرکشی. یکی از دوستانم زیر پایم نشست که بیا ازدواج کن تا سر و سامان بگیری. ما هم جوان بودیم و جاهل، بی هیچ پولی قبول کردیم. بعد ها فهمیدم همسرم با همین دوستم ارتباط پنهانی دارد. خونم به جوش آمد و رفتم سراغ دوست خیانتکار و او را ناکار کردم. نمرد اما نصف بدنش فلج شد. دادگاه هم برایم 120 میلیون تومان دیه ...
ماجرای جالب ساخت ساعت آبی در اسارت
در آنجا به کیفیتی بود که پیدا کردن یک پر پیاز در آن جزء موارد استثنایی و اتفاقات نادر بود. ما چند ماه بود که رنگ سبزی، پیاز و ادویه و حتی نمک را ندیده بودیم و جز یک غذای ثابت برای هر روز چیز دیگری به ما داده نمی شد. یکی از مسائل ما در زندان تعیین وقت بود، چون همان طور که قبلاً گفته بودم، موقع اسارت، تمام وسایل ما را گرفتند؛ از جمله ساعت. تعیین وقت برای ما فقط از روی روشنایی آسمان، همان ...