سایر منابع:
سایر خبرها
نقشه زن تبهکار برای انتقام از مردان
زن کینه جو پس از طرح دوستی با مردان و بر پا کردن بساط کشیدن شیشه، از آن ها فیلم و عکس تهیه کرده و با تهدید مجبورشان می کرد برایش سرقت کنند. به گزارش ایران، به دنبال گزارش سرقت از خانه ای در شمال تهران، مأموران پلیس راهی محل شدند. مالباخته که مرد جوانی بود در تحقیقات گفت: شب گذشته میهمان خانه عمویم بودم و دیروقت برگشتم، به محض ورود به خانه متوجه به هم ریختگی آن شدم. وسایل با ارزش خانه ...
ماجرای خودکشی دختر جوان پس از آزار شوم پسر همسایه
ظهر بود که با اصرار مهرداد خانه همسایه امان رفتم رفتار مهرداد مثل همیشه نبود او درسایه شیطان مرا در دامی که برایم گستره بود گیر انداخت و به من دست درازی کرد خواستم فرار کنم اما راه گریزی نبود بعد از آنکه همه چیز تمام شد من با کوهی از بی آبرویی از خانه اشان بیرون آمدم و تصمیم گرفتم خودکشی کنم همه چیز از کلاس های خیاطی شروع شد عصرها که از خانه به فرهنگسرای محله امان می رفتم پسر همسایه ...
ماجرای قتل بلال فروش در یک درگیری خونین
مرتکب قتل شده در محل حضور دارد. ماموران او را بازداشت کردند و با توجه به اینکه قطعی شده بود مرد بلال فروش جان باخته جسد او به پزشکی قانونی انتقال یافت. متهم در بازجویی ها گفت: من و مرتضی هر دو در خیابان دست فروشی می کردیم. او بلال می فروخت و من هم ساندویچ می فروختم. روز حادثه دختر کوچکم را هم با خودم برده بودم. مرتضی با یکی از مشتری هایش دعوا کرد و این درگیری باعث شد دخترم بترسد. من او ...
علیرضا دبیر: شلوغ نکنید،من هم سرود ملی نخواندم | نمی دانند من چی می پوشم وگرنه خوشتیپ هستم | فیلم بازی ...
ماه رمضان وقت اذان هر جلسه ای باید قطع شود. آنجا هم باید قطع می شد ولی 45 دقیقه بعد از اذان همچنان ادامه داشت. به نظرم جلسه بیشتر از یک ساعت و نیم هم بازدهی ندارد و چیزی از آن در نمی آید و اصلا قرار نبود به آن جلسه بروم. ریا برابر با شرک است و من ریا نمی کنم. نیت من را فقط خودم و خدا می دانیم. من روحم از اینکه فیلم بیرون آمده خبر نداشت. به کسی که فیلم گرفته بود گفتم من از تو راضی نیستم چون باعث شدی ...
جنایت هولناک پسری که خواستگار مادرش را کشت
مقابلم ایستاد و گفت با حجت ازدواج می کند. تصمیم گرفتم حجت را از این ازدواج منصرف کنم. یک روز که مادرم به پارک رفت او را دنبال کردم و حجت را در پارک دیدم. بعدازرفتن مادرم، به سمت او رفتم وگفتم می خواهم با تو صحبت کنم. او را به خانه دعوت کردم و خواستم که دست ازسر مادرم بردارد اما او اصرار داشت که با مادرم ازدواج کند. عصبانی شدم و دستم را ناخواسته روی گردنش گذاشتم. به خودم که آمدم، جسد حجت روی زمین ...
تلخ و شیرین آزادی 13 محکوم به قصاص
همسرت را به قتل رساندی؟ آن روز فرزندانم مدرسه بودند و من و همسرم در خانه بودیم. قرار بود آخر هفته به خانه یکی از بستگان برویم، اما من کار داشتم و نمی توانستم بروم که با همسرم مشاجره کردیم و لحظاتی بعد درگیری ما بالا گرفت و وقتی به خودم آمدم دیدم همسرم خفه شده است. واقعاً حادثه یک لحظه رخ می دهد و پشیمانی هم فایده ای ندارد و الان می گویم ای کاش عصبانی نمی شدم و خشمم را کنترل می کردم. در ...
افشاگری قاسمی نژاد علیه فرهاد مجیدی؛ به من گفت از پول آپشنت به من بده!
کادرفنی نخواست من در استقلال موفق باشم. زمانی که من می خواستم به پرسپولیس بروم افرادی زنگ می زدند و می گفتند ما آن زمان مصاحبه را انجام دادیم که مثلا رقم رضایتنامه ات به 5-6 میلیارد نرسد! البته اصلا این حرف ها درست نبود. شخص مجیدی به من گفت پول رضایتنامه ات را خودم می دهد و تو آپشن قراردادت را گرفتی به من بده. من هم گفتم استقلالی هستم برویم و کار را تمام کنیم. برای رضایتنامه چک داده ...
بمبی که وسط فامیل ترکید
صحبت کنیم. راستش من اصلاً مشتاق ازدواج با یک فرد روحانی نبودم. حتی یک درصد. • ولی توی تعارف گیر کردید. بله. چاره ای نداشتم جز اینکه بروم و بنشینم توی ماشینِ ایشان و همین طوری یک صحبتی بکنم. میهمانی تمام شده بود. حول و حوش ساعت 10 شب بود و کم کم می خواستم برگردم، ولی یک دفعه شوهرِ دوستم زنگ زد و تأکید کرد نگهم دارند. گفته بود: یه آقایی هست که باید با خدیجه خانم صحبت کنه! پیش خودم ...
رهایی 13 نفر در یک روز از چوبه دار
همسرم سال ها قبل به قتل رسید. آنطور که متوجه شدم ماجرا به خاطر یک خواستگاری بود. بعد از مدتی ما طرفین را دعوت کردیم به خانه مان تا آنها را راضی کنیم قاتل را ببخشند اما فکرش را نمی کردیم که ماجرا به جنایت ختم و ما تبدیل به قاتل شویم. من و شوهرم عصبانی شدیم و یکی از آنها را به قتل رساندیم و از آن زمان در زندان به سر می بریم. هردویمان با حکم دادگاه و به اتهام مباشرت در قتل عمدی به قصاص محکوم شدیم. ...
کارگردان جنگل پرتقال : ای کاش شاگرد آخر کلاس داریوش مهرجویی باشم
تنکابن درس می خواندند. بعد از مدتی در دانشگاه خودم دچار رخوت شدم و فکر می کردم از این تکرار خسته شده ام. ذات هنر درون خود زیبایی هایی دارد که در شهری مثل تهران نمی شود آن را تحصیل کرد. فکر کردم استادها که تقریبا یکی هستند، رشته تحصیلی من هم بیشتر به مطالعه فردی متکی است، پس تصمیم گرفتم به تنکابن بروم و جزو معدود کسانی بودم که معکوس انتقالی گرفتم. این اتفاق خیلی برایم بهتر بود چون تنکابن شهری خلوت ...
عامل قتل مرد بلال فروش پای میز محاکمه
در یک محله دستفروشی می کردیم. من ساندویچ می فروختم و سیروس بلال زغالی می فروخت. البته ما باهم نسبت دور فامیلی هم داشتیم. روز حادثه دخترم کنار من بود. وقتی سیروس بساطش را پهن می کرد، متوجه شدم حالت طبیعی ندارد. همان موقع با یکی از مشتریانش دعوا کرد و من برای میانجیگری جلو رفتم تا دعوا تمام شود اما سیروس از من عصبانی شد و شیشه نوشابه ای را به لبه جدول کوبید و با سمت تیزش به من حمله کرد و یک ضربه به ...
سوغاتی شاکی، زن خلافکار را لو داد | نفرت از مردان انگیزه زن تبهکار برای نقشه های شوم
.... دام سیاه حسین درباره انگیزه اش از سرقت گفت: چند وقت قبل با زنی جوان به نام الناز آشنا شدم. او مرا به خانه اش دعوت کرد و با هم شیشه و گل کشیدیم و زمانی که در حال خودم نبودم، از من فیلم سیاه تهیه و بعد شروع به تهدید من کرد. او گفت که اگر تن به خواسته هایش ندهم فیلم و عکس هایی را که از من گرفته برای همسرم می فرستد و زندگیم را نابود می کند. او گفت یا یک میلیارد تومان به او ...
سرقت های زنجیره ای از خانه های تهران
صحنه به اتاق نگهبان مجتمع رفتم و با دیدن فیلم دوربین های مداربسته متوجه شدم که سارقان سه نفر بودند که صورت شان را با ماسک سیاه پوشانده و کلاه مشکی به سر گذاشته بودند. آن ها زمانی که نگهبان حواسش نبوده، وارد ساختمان شده و پس از تخریب قفل در خانه ام نقشه سرقت را اجرا کرده بودند. آن ها پس از سرقت از همان راهی که آمده بودند، برگشته و با سوءاستفاده از حواس پرتی نگهبان از مجتمع خارج شده بودند. ...
پدر به خاطر ازدواج دوم کشته شد
بعد با او تماس گرفتم و گفتم می خواهم مثل دوتا مرد با هم صحبت کنیم و او هم قبول کرد و به خانه اش رفتم. چند بار از او خواستم به خانه برگردد و با مادرم زندگی کند اما تهدیدم کرد که اگر بخواهم بحث را ادامه دهم مرا از خانه اش بیرون می کند. همانجا با چوبی که کنار در بود چند ضربه به سرش کوبیدم و از اتاق خارج شدم. بعد به اتاق دیگری رفتم نیم ساعتی که گذشت و آرام شدم به اتاق برگشتم اما دیدم خون شدیدی از سر ...
اعدام برای زن خیانتکار / فیلم دوربین مداربسته سند خیانت بود + جزییات
خواستم با پلیس تماس بگیرم اما صبر کردم تا به خانه بروم و با همسرم صحبت کنم اما عصر همان روز همسرم را کنار مرد دیگری در خانه دیدم. من همان موقع با کلانتری تماس گرفتم و همراه ماموران کلانتری مقابل در خانه رفتم و همسرم و مرد غریبه بازداشت شدند. پرونده آنها در کلانتری باز است و حالا آمده ام تا در پلیس آگاهی پیگیر پرونده باشم. با این شکایت ماموران به بررسی پرداختند و دریافتند همان روز شهره و ...
مداح نوجوانی که با تشویق حاج قاسم روبرو شد/ انگشتر حاجی را هدیه گرفتم
...> چه ارزیابی از برنامه حسینیه معلی دارید؟ برنامه خیلی خوبی بود. داوران خوبی هم داشت. داوران چه کسانی بودند؟ حاج مهدی رسولی، حاج سعید حدادیان و حاج مجید بنی فاطمه. شما برای این برنامه چطور انتخاب شدید؟ فیلمی از کارهایم برای برنامه فرستادم و بعد از ارزیابی، دعوت شدم و به تهران آمدم. بعد از دوره مقدماتی، یک دوره دیگر را طی کردم و بعد برای ضبط برنامه رفتم. ...
آیا سامانه طلاین معتبر است؟ از زبان کاربر طلاین
می گشتم به یه اسم برخوردم: طلاین. یه سامانه معاملات طلای آب شده بود که چندین سال بود کار می کرد. چندتا از مقالات سایتش رو خوندم و دیدم که اطلاعات مفید و کاملی درباره سرمایه گذاری طلا و بازار طلا داره. به خودم گفتم که ضرر نداره، ثبت نام کنم ببینم چه طوریه. روند ثبت نام توی سامانه طلاین خیلی ساده بود. نیاز داشتم به ساخت یک نام کاربری و رمز عبور. و بعد سامانه برام باز می شد. من ...
قتل به خاطر یک پیت بنزین
...: چند شب پیش در پمپ بنزینی به دنبال طعمه می گشتم که پیرمردی با وانتش برای سوختگیری به جایگاه آمد. از صفحه مانیتور دستگاه پمپ بنزین، سهمیه بنزینش را نگاه کردم که با دیدن سهمیه بنزین 600لیتری پیرمرد، کبکم خروس خواند. با خودم گفتم هرطور شده باید کارت وانتی را سرقت کنم اما هر کاری کردم راه نداد که کارتش را کِش بروم. ناچار در خروجی جایگاه ایستادم و خودروی پیرمرد را به بهانه بارکشی دربست کرایه کردم و ...
قتل یک مرد بعد از صیغه کردن زن جوان / جسدش داخل چاه بود
ناراحت شدم و به خاطر مادرم تصمیم گرفتم بار دیگر با پدرم صحبت کنم .به همین خاطر به خانه ویلایی او رفتم. اما وقتی سر صحبت را باز کردم پدرم شروع به فحاشی کرد و من که کنترل اعصابم را از دست دادم با چوبی که پشت در بود ضربه ای به سر او زدم. پدرم بیهوش روی زمین افتاد و من به اتاق خواب رفتم. نیم ساعت بعد وقتی از اتاق خارج شدم متوجه شدم حال پدرم بد است .نبضش به آرامی می زند و می خواستم او را سوار ماشین کنم ...
قتل وحشتناک دختر عمه جوان/ پسردایی نامردش او را در مقابل کودک چند ماهه اش به قتل رساند+جزییات
طلا دارد که با فروش آنها می توانم پول موادم را تهیه کنم به همین دلیل منتظر ماندم تا شوهرش از خانه خارج شود و پس از آن به خانه شان رفتم. از مریم خواستم تا النگوهایش را به من بدهد که او عصبانی شد و می خواست در را باز کند و من را از خانه شان بیرون بیندازد که در یک لحظه عصبانی شدم و سرش را محکم به دیوار کوبیدم و بعد با چاقو گلویش را بریدم و النگوهایش را درآوردم و از خانه فرار کردم. آن موقع دختر مریم ...
کیانی: در پایین ترین سطح آمادگی ام به هانگژو رفتم/ پیامهایی روی اینستاگرامم دیدم که متاسف شدم!
ناهید کیانی می گوید برای مسابقات جهانی در بالاترین سطح آمادگی بود و طلا گرفت اما در بازیهای آسیایی در پایین ترین سطح قرار داشت.
رابطه شرم آور زن مشهدی با مرد متاهل
زندگی با او ادامه می دادم. اما هفت سال بعد از این ماجرا بود که باردار شدم و شوق زندگی به خانه ام بازگشت. با این حال سیاوش همچنان در خانه نبود و من خودم را با دخترم سرگرم می کردم. چهار سال بعد نیز پسرم به دنیا آمد و من دیگر گرفتار بچه داری شده بودم. تا این که آن ها راهی مدرسه شدند و دوباره من در تنهایی خودم فرو رفتم. شرکت هرمی در همین روزها بود که به پیشنهاد یکی از دوستانم ...
پیام هایی روی اینستاگرامم دیدم که متاسف شدم!
توقع پرچمدار شد اما در مبارزه اول باخت و از دور رقابت ها کنار رفت. کیانی که در روزهای اوجش قرار دارد و در یک قدمی المپیک پاریس خودش را شانس قهرمانی این بازی ها می داند، توقع نداشت با یک باخت، همه علیه اش جبهه بگیرند. * بعد از شکست در بازی های آسیایی از برخوردی که با شما شد دلخور بودی. قبل از بازی های آسیایی صفحه اینستاگرامم را بسته بودم تا روی مسابقه تمرکز داشته باشم. بعد از باز ی ها ...
کتاب اِل دیِگو – به مناسبت زادروز دیه گو مارادونا
همیشه همین طور سپری می شد. روزهای هفته هم داستان همین بود، فقط با این تفاوت که از ساعت 5 عصر شروع می کردیم، چون در طول روز باید مدرسه می رفتیم. به مدرسه رِمِدیون می رفتم که روبروی ایستگاه قطار فیوریتو بود. مدرسه می رفتم چون مجبور بودم و نمی خواستم پدرم، دون دیگو[3] و لا توتا را نا امید کنم. علاوه بر این، احتمال می دادم آنجا فرصتی پیدا شود و بتوانم به یک باشگاه فوتبال بروم. هر کاری که کردم و هر جایی ...
وقتی قاچاقچی طلا، دزد تحصیلکرده را لو داد
گرفت و به من یاد داد که شاه کلید بسازم. بعد فوت و فن سرقت پراید و مزدا 3 که قفل فرمان و پدال نداشتند را به من آموزش داد. من هم می رفتم جاهای خلوت و با شاه کلیدی که آموزش ساختش را دیده بودم، ظرف 10 ثانیه در ماشین را باز کرده و به سرقت میبردم. شگرد دومت چه بود؟ تصادف ساختگی بود. با ماشین پراید سرقتی، می رفتم در خیابان و با ماشین های مدل بالا که تک سرنشین بودند تصادف می کردم. البته ...
پلیس های قلابی از خلافکاران اخاذی می کردند
آن ها مقاومت نکردم، اما خواستم کارت شناسایی شان را به من نشان بدهند. با خودم گفتم اگر پلیس باشند نباید با آن ها درگیر شوم، همراهشان به اداره پلیس می روم و در آنجا بی گناهی من ثابت می شود، اما دو مرد جوان هیچ کارت شناسایی به من نشان ندادند، به همین دلیل به آن ها مشکوک شدم و سوار خودرویشان نشدم، ولی سعی کردند مرا به زور سوار کنند و بعد هم رهگذران به دادم رسیدند و به پلیس خبر دادند. ...
فقط 19 سالم بود که مرا الکلی و معتاد به حشیش کرد و عاقبت آن شب...
در خانواده ای پر از عشق و محبت بزرگ شده بودم و از نظر مالی نیز در میان اقشار متوسط جامعه قرار داشتیم، اما هیچ علاقه ای به تحصیل نداشتم و می خواستم زودتر ازدواج کنم و به خانه بخت بروم. صیغه محرمیت به همین دلیل از خواستگاری پولاد استقبال کردم و منتظر خانواده آن ها ماندم تا این که بالاخره شب آشنایی فرا رسید و من و پولاد پای صحبت یکدیگر نشستیم تا باهم آشنا شویم. ولی او ...
هنرمندی با ضایعات
، اشتغال زایی کنند. این کارآفرین ادامه می دهد: زمانی که به آموزش دادن مشغول بودم به هنرجوها می گفتم شما باید از هر آنچه دیگر به آن نیاز ندارید و دورریز است، استفاده کنید و به چرخه تولید بازگردانید. ابتدا از آنها خواستم دورریزها را داخل کلاس بیاورند و بعد یاد می دادم که چگونه می توان از دورریزها به بهترین شکل استفاده کرد. اکبری نظری عنوان می کند: به نظر من، خیلی ها استفاده از ...