سایر خبرها
نوروز پیش از اسلام و پس از اسلام
این هم یک ذوق و سلیقه ایرانی است. اول بهار، اول رویش طبیعت، اول بیداری باغ و راغ و بوستان و اول بالندگی همه موجودات زنده است. این، بهتر از زمستان است که وقت مردن و انجماد طبیعت و گیاه و نباتات است. امروز، نوروز برای ملت ما عبارت است از اولاً توجه مردم به خدا؛ اول تحویل سال که می شود، مردم دعا می خوانند؛ یا محول الحول و الاحوال ؛ می گویند: آغاز سال را با یاد خدا شروع می کنند؛ توجه خود را ...
میرزای یزدی در اثر ناراحتی از مجلس فسق درگذشت
...: خداوند متعال در قرآن می فرماید: کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ (آل عمران/110) شما بهترین امتی هستید که از میان مردم پدید آمده اید ، که امر به معروف و نهی از منکر می کنید آینه : حکایت؛ مرحوم شهید دستغیب نقل کرده است: مرحوم آقا میرزا مهدی خلوصی رحمة الله که قریب بیست ...
"تعویض دعای یا مقلب القلوب با دعایی پارسی ... چرا که خدایی که جز زبان تازی نداند خدای ما پارسی ها نیست ...
خبر گزاری دانا بدین شرح است: 1 نویسنده با تفکیک خدای پارسی و خدای تازی ، رسما شرک خود را اعلام و وحدانیت خداوند واحد را انکار نموده است تا به خیال خود از این رهگذر دین و ملیت ایرانیان را (که 2 مقوله کاملا مجزاست) در تقابل قرار دهد . 2 می توان با هر زبانی با خدا سخن گفت و راز و نیاز کرد و در قرائت ادعیه هیچ ضرورتی بر عربی خواندن آنها نیست . قرائت عربی برکات و نورانیت خود را ...
سوگ نشین نهر علقمه
...! (مگر نه اینست که همین مردم آنها را یتیم کرده بودند با یاری نکردن علی و فاطمه؟؟!) اما آن روز تو با علی شرطی کردی که: مولای من! دیگر مرا فاطمه مخوانید که با هر بار بردن نام آن علیا مخدره تن کودکان را لرزان می بینم! روز اول به خدمت زینب رفتی که طفلی 6 ساله بود و گفتی که به خدمت خانه و شما آمده ام! کدبانوی خانه شمائید خانمم! و اینگونه زندگی آغاز شد تا آنزمان که خدا به تو و علی فرزندی عطا کرد ...
تجدید میثاق با اولین شهید مدافع حرم استان بوشهر
حاکم بود. عِطر حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) بر مشام می رسید. روضه غریبی حضرت زینب (س) بعد از واقعه عاشورا و اسارت و حال ترس از اسارت مجدد به دست تکفیری ها جان و دل همه را می فشُرد. در فاصله زمانی بسیار کوتاهی تابوت مطهر پیکر شهید را به خارج از ناحیه بوشهر انتقال دادند و تابوت دست به دست می رفت تا به روستای پدری و جایگاه ابدیش رسید. خیلی دوست داشتم به آن روستا بروم و اندوه ...
پیام های مراسم عروسی حضرت زهرا و امام علی برای زوج های جوان
ام سلمه می گوید: وقتی که می خواستند حضرت فاطمه(س) را به خانه علی ببرند، به فاطمه(س) گفتم: آیا عطر و بوی خوشی دارید؟ فرمود: آری، شیشه ای از عطر مخصوص ذخیره کرده ام. فاطمه(س) شیشه عطری آورد و مقداری از آن را در کف دستم ریخت. احمدی افزود: آنچنان بوی خوشی داشت که هرگز مثل آن نبوئیده بودم. گفتم: این بوی خوش را از کجا تهیه کرده ای؟ فرمود: هر وقت دحیه کلبی به حضور پدرم می آمد، پدرم به من می ...
دلنوشته زیبای همسر شهید مدافع حرم/تو از این به بعد ستاره های شانه ات را از دستان رسول الله می گیری+عکس
هایت گذشتی تو همچو کبوتری بال گشوده همیشه آماده پرواز بودی و اکنون بر سر سفره کریمانه ی مولا نشستی، تو زیبا با خدایت نجوا داشتی، با چشمان دلت هر دم او را می دیدی و راز ها داشتی تو مهمان دل شب بودی، تو رسم لحظه ناب سحر را بلد بودی، عزیز دل تو رفتی و مرا با خاطراتت همنشین کردی، هوای خانه را با عطر زینب زهرا اجین کردی. دل من تا ابد به میزبانی دل نوشته های مهربانیت گرفته شده، آن ...
نوروز ایرانی از نگاه رسانه های عربی
لعاب اسلامی به خود گرفت به طوری که با سپری شدن زمان عید نوروز تفسیرهای گوناگونی به خود دیده است که عبارتند از: 1- خداوند در نوروز که روز و شب با هم برابر است، هستی را آفرید. 2- خداوند در نوروز حضرت آدم را خلق کرد. 3- پس از فریب خوردن آدم و حوا به دست شیطان، آدم به جزیره سرندیب و حوا به جده تبعید شدند و پس از این که خدا آنان را آمرزید آن 2 در نوروز در کوه عرفات همدیگر را ملاقات ...
آشنایی با زندگی ام البنین (س)
به گزارش شیعه نیوز ، ازدواج امیر المؤمنین علی علیه السلام با ام البنین سلام الله علیها پس از آنکه امیر المؤ منین علی بن ابی طالب علیه السلام به سوگ پاره تن و ریحانه رسول خدا محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله یعنی سرور زنان عالمیان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیه شهیده راه ولایت و امامت نشست ، برادرش عقیل بن ابی طالب علیه السلام را که آشنا به انساب عرب بود، فرا خواند و از او خواست برایش ...
از توصیه به ریاضت کشی غیر ریاکارانه تا تفریحات شاهانه/ آیا هاشمی دهه 90 از هاشمی دهه 60 متنفر است؟
چرا در جهان بینی آقای هاشمی و بروز تفریحاتش دو دهه فاصله می افتد و خاطرات ایشان بیست و چند سال بعد منتشر می شود؟ آیا ایشان حاضر بود در همان سالهای 70 و 71 که مردم ایران تورم بالا را تجربه می کردند و از صدمات ناشی از جنگ، در فقر و محرومیت به سر می بردند در تریبون های عمومی اعلام کند روز عاشورا، در سد لتیان، به همراه اهل و عیال، مشغول جت اسکی بوده است و فرزندانش تمام نوروز آن سال را به گشت و گذار مشغول بوده اند؟ به گزارش میدان72 ، در شماره های آخر سال گذشته روزنامه خاندان هاشمی (آرمان امروز)، مصاحبه ای با نویسنده کتاب دیالوگ با خدا انجام داده بود که در آن تلاش شده بود آقای هاشمی به عنوان یک مفسر قرآن معرفی گردد. در بخشی از این مصاحبه با نویسنده این کتاب آمده است: در رابطه با بحث جهان بینی یا در رابطه با سبک زندگی چیزی به نام تظاهر و ریاکاری در زندگی ایشان نما ندارد. به همین دلیل است که ایشان در خاطرات خود حتی به تفریحات خود و مسائلی که بسیاری افراد آن را پنهان می کنند، اشاره می کنند و این موضوع را کاملاً از قرآن دریافت کرده که عاقبت ترویج ریاکاری در بین مردم چیست؟ (دوشنبه 24 اسفند، ش 2999، ص7) همین مطلب با کمی تفاوت به تازگی در صفحه اینستاگرام آقای هاشمی نیز بیان شده است. پس از سفر نوروزی هاشمی رفسنجانی همراه با جمع کثیری به جزیره کیش، بسیاری از کابران شبکه های اجتماعی در این رابطه واکنش نشان دادند. لذا هاشمی در صفحه خود با ادبیاتی مشابه ادبیات همان نویسنده، نوشت: چرا هاشمی تفریحاتش را پنهان نمی کند؟ در زندگی ام از همان ابتدا چیزی به نام تظاهر و ریاکاری وجود نداشت و هر چه بودم همان را نشان می دادم. بالاتر از آن از این متنفر بودم که عده ای مردم را به ریاضت کشی و زندگی زاهدانه دعوت کنند و خودشان در پنهان طور دیگری زندگی کنند. به خاطر همین هم در خاطراتم حتی تفریحاتم و از این دست مسائل که بسیاری از افراد آن را پنهان می کنند می نویسم چرا که از عاقبت ریاکاری و تظاهر به ساده زیستی می ترسم. والله بما یعملون محیط.. ایشان و نویسنده کتاب مذکور اما توضیح نمی دهد چرا در جهان بینی آقای هاشمی و بروز تفریحاتش دو دهه فاصله می افتد و خاطرات ایشان بیست و چند سال بعد منتشر می شود؟ آیا ایشان حاضر بود در همان سالهای 70 و 71 که مردم ایران تورم بالا را تجربه می کردند و از صدمات ناشی از جنگ، در فقر و محرومیت به سر می بردند در تریبون های عمومی اعلام کند روز عاشورا، در سد لتیان، به همراه اهل و عیال، مشغول جت اسکی بوده است و فرزندانش تمام نوروز آن سال را به گشت و گذار مشغول بوده اند؟ آن زمان چرا کسی از تفریحات ایشان مطلع و آقای هاشمی در صدد بیان آنها نبود؟ یا در خاطرات سال 62 و 63 ایشان که در دهه 80 چاپ شده است از بهانه گیری های یاسر برای اسکی رفتن، حضور در ویلای سد لتیان و ... سخن گفته شده است، اما در همان سالها آقای هاشمی در نماز جمعه و مصاحبات خود به جای آنکه تفریحات خود را بیان کند همواره مردم را به ریاضت کشی و صرفه جویی دعوت می کرده است و از رفاه طلبی و اسراف بر حذر می داشته است. به عنوان مثال ایشان در نماز جمعه 21-10-1363 می گوید: کشورهایی که در این مسیر قرار می گیرند، اینها طبعاً باید یک مقدار ریاضت برای ساختن زیربنای یک اقتصاد سالم بکشند و رفاه و مصرف را کم کنند. شما اگر بخواهید در همه منازل یخچال، تلویزیون رنگی، فریزر، قالی اعلا، میوه فصل و غیر فصل و همه چیز وجود داشته باشد و در عین حال باید جاده، بندر، کارخانه ذوب آهن، فولاد مبارکه بسازید، این نمی شود. البته گویا این امر فقط برای مردم نمی شده است! ولی در همان حال مسئول کشور می تواند بهترین تفریحات و زندگی را داشته باشد! ایشان اذعان دارد که نه تنها گاهی مردم را باید به ریاضت کشی دعوت کرد بلکه در شرایطی خاص باید آنها را مجبور به ریاضت هم نمود: احتمال بحرانهای عظیم در دنیا می رود که تحملش برای آنها مشکل است، البته برای ما هم مشکل است. برای ما مشکل پیش می آید، البته اگر آن روز بشود، ما اعلام ریاضت خواهیم کرد و آن روز دیگر لازم نیست ما اینجا بمانیم و از اینجا جنگ را اداره کنیم، خودمان پا می شویم می رویم در جبهه ها و مردم هم باید طور دیگری زندگی کنند تا اینکه این بحران را پشت سر بگذاریم. ... (6دی 1363 سخنرانی در جمع روحانیون حزب جمهوری اسلامی) آن سالها اگر هم خاطرات تفریحات و مسافرتهای ایشان و فرزندانش به نوعی به بیرون درز می کرد، مردم آن را شایعه ضد انقلاب می دانستند و در تصورشان نمی گنجید امام جمعه شان اهل این گونه تفریحات مجلل باشد! البته سالهای بعد سبک زندگی وی و خانواده اش از مردم مخفی نماند و چه بسا این امر سبب رویگردانی بسیاری از افراد از انقلاب شد چرا که می دیدند کسانی که با شعارهای خاصی انقلاب کردند اینک رفتار دیگری دارند. اما پیشتر از این هم هاشمی بیان کرده بوده کسی نباید مردم را به ریاضت کشی دعوت کند. باید به عنوان تذکر خدمت ایشان گفت که کسی مردم را به ریاضت کشی دعوت نمیکند آنچه از دستورات دینی و به خصوص امیرالمومنین در نهج البلاغه بیان شده است و امام خمینی و امام خامنه ای نیز به آن تاکید کرده اند این است که حاکم و مسئول اسلامی باید زندگی ساده ای داشته باشدو شاید تا حدودی به آن تظاهر کند که هر تظاهری ریا نیست و بلکه این یک وظیفه دینی و شرعی است. حضرت امام خمینی در سخنان خود برای چند گروه بارها به ساده زیستی و دوری از تجملات تاکید داشته اند: اول: مسئولین کشور آن روزی که مجلسیان خوی کاخ نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزنده کوخ نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ... آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آن ها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم . (صحیفه امام، ج 17، ص: 377) دوم: روحانیون و طلاب از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئله ای است که به همه روحانیت و دست اندرکاران کشور مربوط می شود، و همیشه نگران آن هستم..، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان. ... آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیر المؤمنین و ائمه ما زندگی شان ساده و عادی بود بلکه پایین تر از عادی. ... (صحیفه امام، ج 19، ص: 318) سوم: انقلابیون و مجاهدین مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه داری و رفاه طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه اند. و آنهایی هم که تصور می کنند سرمایه داران و مرفهان بی درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می کنند آب در هاون می کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله ای است که هر گز با هم جمع نمی شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. (صحیفه امام، ج 21، ص: 86) البته اینها تنها مشت نمونه خروار از صحبتها و اندیشه های امام راحل است که در صحیفه امام درج شده است. لذا از آنجا که آقای هاشمی هم عمامه به سر دارد و هم جز مسئولین کشور بوده است و از پیشگامان انقلاب است می بایست به دلیل مضاعف در زندگی خود زهد و ساده زیستی پیشه می نمود. ضمن آنکه ضرورتی به ریا و تظاهر نیست گرچه در این امر تظاهر اشکالی ندارد اما آقای هاشمی می توانست با تمرین و خودسازی کاری نماید تا خالصانه و به دور از ریا یک زندگی ساده و معمولی با تفریحاتی شبیه مردم عادی داشته باشد. شبیه همین فرمایشات حضرت امام خمینی در سالهای ابتدای انقلاب از آقای هاشمی هم شنیده شده است و وی خطر تجمل گرایی را به روحانیون هشدار داد ه بود: چیزی که من برای آینده خطر می بینم، این است که مبادا روحانیت به قشر مرفّه تبدیل شود. قشر مرفّه مورد بغض مردم است؛ اگر مردم بعد از هفت، هشت سال دیدند که ما جاه و جبروت حکومت را به خودمان گرفتیم و یک قشر ممتاز شدیم، این همان خطر عظیم است، یعنی همان فئودالی و آن سرمایه داری، در ما صدق می کند و ما تبدیل به قشری می شود که علما و تاریخ آینده ما را نفرین خواهد کرد، مخصوصاً ما باید خیلی مواظب باشیم که به خاطر احترام اسلام و انقلاب سعی کنیم، همان حدود مردمی زندگی را که داشتیم [حفظ کنیم.] نمی گوییم ریاضت بیش از حدّ، مردم توقّع ریاضت را نداشتند، همان زندگی که داشتیم، مسائل امنیتّی یک قیودی را ایجاد می کند که داریم و باید داشته باشیم و مردم آنها را از ما می خواهند. از اینکه بگذریم، سعی کنیم که ما مثل مردم و مثل گذشته باشیم، حالت روحانیّت و ارتباط با مردم و حالت صمیمیت با مردم را داشته باشیم. همان طوری که مردم در گذشته می توانستند درد دلشان را به شما بگویند، امروز که نماز جمعه هستید و اگر نماینده مردم هستید، مردم بتوانند همان صمیمّیت و صفا را داشته باشند. اگر این حالت را حفظ کنیم، آن روحانیّت قبلی را به این حکومت تبدیل می کنیم و حکومت به همان پایگاه معنوی واقعی تبدیل می شود. (24 فروردین 1361 در جمع ائمه جمعه آذربایجان شرقی و غربی ) ایشان در جایی دیگر به ضرورت نگهداری حالت طلبگی بین روحانیون اشاره کرده و تاکید می کند روحانیت باید اهل ریاضت باشد: باید آن رابطه را حفظ کرد. آن رابطه از طریق مطالعه، ریاضت و از طریق اسلامی تهیه می شود. (24شهریور1362 سخنرانی در جمع مسؤولان استان سیستان و بلوچستان ) در مورد سفرها و تفریحات آقای هاشمی خوب است به روایتی که خود ایشان در خطبه های نماز جمعه اش به آن پرداخته است اشاره شود: حضرت امام صادق (ع) دوستی داشتند که روزی به خدمتشان آمد. حضرت به او بی اعتنایی کردند، به گونه ای که به آن شخص برخورد و گفت: آقا! شما به من محبّت زیادی داشتید. اکنون چه شده است ؟ امام صادق (ع) فرمودند: برای اینکه شنیده ام در سفر امسال به مکّه، در هر منزلی یک گوسفند می کشتی و بوی کباب در قافله به راه می انداختی . آن مرد گفت: امّا من کباب را به مردم می دادم. خود من از یک گوسفند، مقدار کمی می خوردم” امام فرمود: آیا همه از کباب می خوردند؟ گفت: نه، امکان نداشت که نصیب همه آنها شود. عدّه ای از آنها می خوردند . حضرت صادق(ع) فرمود: همین کاربدی است. وقتی در مکانی که هزار نفر هستند و از کبابی که درست می کنی پنج یا ده نفر استفاده می کنند، بقیه را ناراحت می کنی. این کار بدی است که نباید تکرار کنی ... بعضی کارها به این شکل، اسراف است. ممکن است مصداق اسراف به این معنا نباشد. امّا روح اسراف را دارد (نماز جمعه 13-12-1361) با این اوصاف به نظر می رسد رفتار آقای هاشمی حداقل این است که روح اسراف را دارد و همین امر برای یک روحانی عضو خبرگان رهبری که مسئولیت ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز به عهده دارد شایسته نیست! اینکه آقای هاشمی از کسانی که مردم را به ریاضت دعوت می کنند ولی خودشان طور دیگر زندگی میکند اظهار تنفر کرده است نیز نکته ای جالب است! خوب ایشان و یا مشاورانش قبل از هر سخنرانی، جستجویی در سخنان قبلی ایشان داشته باشند تا به گونه ای بر داشت نشود که هاشمی دهه 90 از هاشمی دهه 60 متنفر شده است! منبع : فردا نیوز کد مطلب : سایر اخبار ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
کار آماده می شود پدرم در انتها مانند یک بیننده و خیلی های دیگری که فیلم را می بینند در نهایت قضاوت کند که توانسته ام از پس آن به تنهایی بر بیایم یا نه. پدرتان فیلم را دید؟ بله دیدند. هم فیلم را دوست داشتند و هم بازی من را تایید کرد. حالا یکسری از نقاط منفی و ضعفی که وجود داشت را صحبت کردیم ولی در نهایت خدا را شکر خیلی راضی بودند! به عمد این نکته را مطرح کردم که آقای الوند در ...
فواید صله رحم در رفع گرفتاری ها
أَرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ 14 اگر از فرمان خدا روی گردان شوید، آیا جز این انتظار می رود که در زمین فساد کنید و قطع رحم نمایید؟ آن ها کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است. امام صادق علیه السلام در ضمن بیان خود به نقل از پدرش فرمود: پدرم حضرت سجّاد علیه السلام فرمود: إِیَّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنَّهُ وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فی کِتابِ اللَّهِ فی ثَلاثِ مَواضِعَ ...
سبک زندگی اسلامی از منظر قرآن و عترت
رفض الرّیاسة. فاذا حصلت هذه الخصال بحقّها فی نفس، فهو من خاصّة الله وعباده المقرّبین و اولیائه حقّا (مصباح الشریعة، باب الاول). امام صادق (ع) برخوردهای عابدان و بندگان شایسته حضرت رحیم رحمان را بر چهار پایه پُرمایه برخورد با خدا، برخورد با خود، برخورد با خلق و برخورد با دنیا مقرر داشته اند که هر یک را هفت رکن و قرارگاه است که در این جمع برای سیر الی الله، 28 منزل را باید پیمود. 1. برخورد ...
رویانیان: کریمی مثل پسرم است و از او ناراحت نیستم/ 24 هزار صلوات برای نوروزی فرستادم
عید چقدر به نوه ها عیدی دادید؟ از من نفری 100 هزار تومان گرفتند که من هم از روی حقوق ماهیانه ام این پول را پرداخت کردم. نوه هایم پر رو هستند، این همه قبل از عید از من پول گرفتند باز هم بعد از سال تحویل پول خواستند. تلخ ترین اتفاق سال 94 برای شما چه بود؟ از نظر شخصی که اتفاق خاصی برایم رخ نداد اما فاجعه منا، درگذشت هادی نوروزی و همچنین جنایت های آل سعود و داعش خیلی دل ...
حکایتی زیبا از تشرّف آیت الله نمازی خدمت امام زمان (ع)
خراسانی بر ایشانوارد شد مرد خراسانی به زبان عربی با ایشان سخن گفت امّا امام به فارسی پاسخ او را داد. آن گاه خراسانی به حضرت عرض کرد: به خدا سوگند چیزی مانع نشد که با شما خراسانی سخن نگویم مگر آن که گمان بردم شما آن را به خوبی نمی دانید . حضرت فرمود: سبحان الله! وقتی من نتوانتم پاسخ تو را بدهم، پس فضیلت من بر تو چه خواهد بود؟ آن گاه فرمود: سخن هیچ انسان، پرنده، چهارپا و جانداری از امام پنهان نیست و ...
روح روی تابوت
...: در کافی نقل می کند: جمعی بمنزل حضرت سجاد (ع) آمده بودند برای استماع حدیث به امام اصرار کردند که آقا حدیث برایمان بگوئید از قول جدتان، امام سجاد (ع) این حدیث را عنوان کرده رسول خدا (ص) فرمود: محتضر روحش بالای بدنش است وقتی جنازه اش را از خانه بیرون می آورند روح که بالای بدن است متوجه می شود به بستگانش می گوید آی بستگان من الا تغرنکم الحیوة الدنیا کی نمرت بی جمعت من حله غیر حله ...
اوج شکوه انسانی بانوی تهرانی/خانه اش را خیریه کرد
شوخی نیست رسیدگی به وضعیت آن همه پرونده که مشخصات افراد بیمار، خانواده ها و کودکان بی سرپرست در آن دیده می شود. بعضی وقت ها می ماند به چه کسی کمک کند اما ته دلش می گوید خدا ارحم الراحمین است و به تلاشش ادامه می دهد. شاید در یک روز، 10 بار اشکش در می آید تا دارویی، سبد کالایی یا لباسی را تهیه کند و به دست نیازمندی برساند اما خسته نمی شود زیرا آنچه آرامش می کند، نتیجه دادن کارهایش است. خیریه، ارثیه ارزشمند فامیلی دیوارهای قدیمی و ترک خورده آخرین چیزی است که به چشم می آید، خانه ای که در روزهای پایانی سال، به جای خانه تکانی، محل جمع آوری سبدهای عیدانه و جا به جا کردن هدایایی شده که می تواند دل خیلی ها را در سال جدید شادتر کند، از کودکان و نوجوانان بی سرپرست تا سال خوردگان معلول و بیمار. خسته است اما به روی خودش نمی آورد ولی ناراحتی را به راحتی می توان از چشمانش ...
فشار خانواده لژیونر ایرانی برای ازدواج کردن/عکس
دادن شماره 24 ابدی پرسپولیس ناراحت هستم چون اتفاقی بود که به این راحتی و به این زودی ها فراموش نخواهد شد. بهترین آرزوی من علیرضا آرزوهایش برای سال 95 را در دو قسمت در نظر گرفته است: خواسته ها و آرزوهای من در سال جدید شمسی یکی شخصی و دیگری ورزشی است. درخواست های شخصی بزرگترین آرزوی من برای تمام مردم ایران و خانواده خودم این است که دوست دارم همیشه در همه جا موفق باشند و گل ...
وفور نعمت در حکومت امام مهدی(علیه السلام)
می کند، به پیراستن دین اسلام از انحرافات و پیرایه هایی خواهد پرداخت که از سوی منحرفان بر دین اسلام تحمیل شده است و مردم را به اسلامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن را ابلاغ کرده بود، دعوت خواهد کرد. امام صادق(علیه السلام) می فرماید: زمانی که حضرت قائم(علیه السلام) قیام می کند، مردم را مجدداً به اسلام فرا می خواند و به امری هدایت می کند که فراموش شد و جمهور از آن منحرف شده اند...(8 ) ...
چرا به امامزاده احمدبن موسی شاهچراغ در شیراز، شاه چراغ می گویند؟
خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم. پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمدبن موسی شاهچراغ به در خانه ...
گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجال هایش (2)
...، چون خیلی دلم برای پخش زنده تنگ شده است. پخش زنده مثل تئاتر می ماند و خیلی جالب است. رفتم حتی لباس خاصی هم خریدم که گفتم بگذار مردم را پس از سال ها که در تلویزیون می بینند، نونوار ببینند. شب قبل از برنامه به من زنگ زدند که فلان کس مخالفت کرده و نمی توانید بیایید. آن وقت خیلی ناراحت شدم، جاده شمال هم بودم و داشتم برمی گشتم تهران به خاطر همین برنامه تلویزیونی. شاید نزدیک نیم ساعت خیلی ...
خطبه های نماز جمعه دابودشت
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه اول : اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله . در این لحظات نورانی ، معنوی ، عارفانه ، زاهدانه ، لحظه ی شور و شعور و حلقه وصل به ذات مقدس الهی ، خالق هستی که ذائقه ی مان به اذکار معنوی الهی شیرین می شود ، نورانیت در مسسیر زندگی محقق می شود با ندای حق و دعوت خدا در این اجتماع بزرگ ، نماز جمعه ، میعادگاه وحدت و همبستگی و هم زبانی در ابتدا خودم ...
مصاحبه نوروزی با ساسان انصاری مهاجم تیم فولاد خوزستان
عیدی گرفتم. طرفداری: پس اهل عیدی دادن هستید! اولین کسی که بهش عیدی می دهید چه کسی است؟ خانومم! طرفداری: دعایی که سر سفره هفت سین در حین تحویل سال نو کردید چه بود؟ سلامتی و عاقبت به خیری خودم، خانواده ام و همه مردم ایران. طرفداری: اولین تبریک سال نو را به چه کسی گفتید؟ به خانومم و مادرم که پس از فوت پدرم خیلی برایم زحمت کشید و بودن در کنارش در ...
عجیب ترین آدرس ایران کجاست؟
نکردم و هر موقع هم گریه کردم برای مظلومیت حسین(ع) گریه کردم. این روحیه تا جایی است که حتی وظیفه دلداری دادن به مادران شهدای دیگر را هم بر عهده می گیرد: وقتی آدم با خدا معامله می کند دیگر ناآرامی نمی کند. همه به من آن زمان می گفتند تو گرمی نمی فهمی؛ اما الان چند سال است که از این قضیه گذشته است؟ خدا هر مصیبتی که به انسان می دهد، صبرش را هم می دهد. اصلا خود حضرت زینب بر قلب من دست کشیده است و به من یاد ...
بیانات رهبری انقلاب در جمع زائران حرم رضوی
بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین. اللّهمّ صلّ علی فاطمه بنت محمّد اللّهمّ صلّ علی فاطمه بنت رسولک و زوجه ولیک الطّهره الطّاهره المطهّره التّقیه النّقیه الزّکیه سیده نساء اهل الجنّه اجمعین. [...] بسم الله الرّحمن الرّحیم الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین الهداه المهدیین المعصومین سیما بقیه الله فی الارضین. اللّهمّ صلّ علی فاطمه بنت محمّد اللّهمّ صلّ علی فاطمه بنت رسولک و زوجه ولیک الطّهره الطّاهره المطهّره التّقیه النّقیه الزّکیه سیده نساء اهل الجنّه اجمعین. اللّهمّ صلّ علی ولیک علی بن موسی صلاهً دائمهً بدوام ملکک و سلطانک، اللّهمّ سلّم علی ولیک علی بن موسی سلاماً دائماً بدوام مجدک و عظمتک و کبریائک. خداوند متعال را سپاسگزاریم که یک بار دیگر این توفیق را به ما عنایت کرد که در آغاز سال هجری شمسی با شما مردم عزیز مشهد و زوّار گرامی و عزیزی که از اکناف کشور به این آستان مقدّس سفر کرده اید، دیدار داشته باشم. اوّلاً سال جدید را مجدّداً به همه ی برادران و خواهران تبریک عرض میکنم. این سال، دارای این خصوصیت است که هم در آغازِ آن، ولادت با سعادت فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) است – برحسب ماه های قمری – و هم بار دیگر در پایان این سال، مصادف است با همین ولادت مکرّم و معزّز. از خداوند متعال میخواهیم که به یمن وجود فاطمه ی زهرا (سلام الله علیها) که بانوی دو سرا و سیده ی نساء عالمین است، این سال را برای ملّت ایران و برای همه ی مسلمانان عالم و محبّان اهل بیت مبارک کند و از برکات این ولادت مکرّم، ان شاءالله همه استفاده کنند و بهره ببرند. تنها کمبودی که امسال در این سفر و در این جلسه احساس میکنیم، فقدان برادر عزیزمان جناب آقای طبسی، (1) عالم مجاهد و مبارز و خدمتگزارِ بااخلاص این بارگاه مقدّس است. وجود ایشان وجود مغتنمی بود؛ جزو سابقین انقلاب محسوب میشدند و فقدان ایشان برای همه ی کسانی که ایشان را می شناختند، به معنای حقیقی کلمه یک ضایعه ی بزرگ است. از خداوند متعال میخواهیم که روح مطهّر ایشان را در سایه ی الطاف حضرت ابالحسن الرّضا (سلام الله علیه) قرار بدهد و از رحمت خود و مغفرت خود برخوردار کند. بحث امروز را از شعار امسال آغاز میکنم و در ادامه ان شاءالله توضیحاتی را برای شما برادران و خواهران عزیزی که تشریف دارید و برای کسانی که این صحبتها را بعداً خواهند شنید عرض خواهم کرد. مایلم بحثی که انجام میگیرد، یک بحث متقن و منطقی باشد؛ امروز بحثهای شعاری جایگاه زیادی در ذهن مردم ما ندارد؛ مردم ما، جوانان ما، آحاد جامعه ی ما فهیمند و به مسائل با چشم منطق و استدلال نگاه میکنند. آنچه عرض میکنیم مایلیم که برای افکار مردم عزیز ما به صورت یک بحث متقن و منطقی عرضه بشود. علّت اینکه [شعار] امسال را هم شعار اقتصادی انتخاب کردیم، (2) یک تحلیل و یک نگاه به مجموعه ی مسائل کشور است. شاید در ذهن بعضی میگذشت که ترجیح دارد که شعار امسال یک شعار فرهنگی باشد، یا یک شعار اخلاقی باشد لکن با توجّه به مجموعه ی مسائل کشور به نظر رسید امسال هم مثل چند سال دیگرِ قبل از این، شعار سال را که باید به صورت گفتمانی در میان مردم و افکار عمومی کشور رواج پیدا کند، یک شعار اقتصادی قرار بدهیم. این تحلیل را من عرض میکنم و مایلم جوانان عزیز ما آنچه را می شنوند پیش خودشان تجزیه وتحلیل کنند و بر روی آن فکر کنند. در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بخصوص و به طور خاص سیاستهای آمریکا اقتضا میکند که یک تفکری تزریق بشود در میان ملّت ما؛ اوّل در میان نخبگان جامعه و بعد از آن بتدریج به افکار عمومی منتقل بشود؛ یک تفکر خاصّی تزریق بشود به افکار عمومی. آن سیاستی که مورد نظر آنها است این است که وانمود کنند ملّت ایران بر سر یک دوراهی قرار دارد و چاره ای ندارد جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کند. آن دوراهی عبارت است از اینکه یا باید با آمریکا کنار بیایند، یا باید به طور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمّل کنند؛ یکی از این دو را ملّت ایران باید انتخاب کند؛ این چیزی است که آنها میخواهند. [البتّه] کنار آمدن با آمریکا به معنای کنار آمدن با هیچ دولت دیگری نیست. چون دولت آمریکا دارای ثروت، دارای دستگاه های تبلیغاتی وسیع، دارای سلاحهای خطرناک و دارای امکانات بسیاری است، کنار آمدن با دولت آمریکا ناگزیر، به معنای قبول تحمیل های آن دولت است. طبیعت توافق با آمریکا همین است؛ همه جا همین جور است؛ کشورهای دیگر هم که در هر مسئله ای با آمریکا توافق میکنند، معنایش این است که از مواضع خودشان به نفع طرف مقابل عقب نشینی میکنند بدون اینکه طرف مقابل به نفع آنها یک عقب نشینی قابل توجّهی انجام بدهد. در همین توافق اخیر هسته ای هم اگرچه این توافق را ما تأیید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آنها را، لکن اینجا هم همین جور بود؛ وزیر خارجه ی محترم ما در مواردی به بنده گفت که ما [مثلاً] اینجا را یا این خطّ قرمز را دیگر نتوانستیم حفظ کنیم. معنای این همین است؛ یعنی وقتی طرف مقابل یک دولتی مثل آمریکا است که وسایل تبلیغ دارد، امکانات دارد، پول دارد، دیپلماسی فعّال دارد، عوامل گوناگونی در اطراف دنیا دارد، دولتهایی که به آنها فشار می آورد در اختیارش هستند، کنار آمدن با او به معنای صرف نظر کردن از برخی از چیزهایی است که انسان بر آنها پای میفشرد. این یک دوراهی است که طبق سیاستهای آمریکا که میخواهند در ذهن ملّت ما تزریق بکنند، یک دوراهی ناگزیر است؛ یک دوگانه ی اجتناب ناپذیر است: یا باید در مقابل آمریکا و خواستهای او در موارد بسیاری کوتاه بیاییم، یا باید فشارهای آمریکا را، تهدیدهای آمریکا را، ضررهای ناشی از مخالفت با آمریکا را تحمّل کنیم. اینها میخواهند این را به صورت یک گفتمانی در بین نخبگان جامعه ترویج کنند و بتدریج آن را در میان مردم و افکار عمومی سرریز کنند. در داخل کشور و خارج کشور، این فکر را دارند ترویج میکنند و به شکلهای گوناگونی، با بیانهای مختلفی، در وسایل ارتباطجمعی دنیا دارند گسترش میدهند؛ کسانی را میگمارند برای اینکه بتوانند این فکر را در میان ملّت ما گسترش بدهند. البتّه در داخل هم همین طور که عرض کردیم، کسانی هستند که این فکر را قبول دارند و قبول کرده اند و تلاش میکنند که آن را به دیگران هم بقبولانند. درست توجّه کنید تا من توضیح بدهم؛ من حرف طرف مقابل را بگویم، بعد آنچه را اقتضای حق و حقیقت است بیان کنم. حرف طرف مقابل یعنی همان دستگاه تبلیغاتی و فکرساز و جریان ساز، این است که میگوید ایران دارای ظرفیتهای فراوان اقتصادی است و هدف از توافق هسته ای این بود که کشور ایران بتواند از این ظرفیتها استفاده کند؛ خب، این توافق انجام گرفت لکن این توافق کافی نیست و مسائل دیگری هم هست که در آنها هم بایستی ملّت ایران، دولت ایران، مسئولین ایران تصمیم بگیرند و اقدام بکنند؛ مثلاً فرض بفرمایید امروز در منطقه ی غرب آسیا – یعنی همین منطقه ای که غربی ها به آن میگویند خاورمیانه – جنجالها و آشفتگی های بسیاری هست؛ خب، این مشکل برای کلّ منطقه است و اگر میخواهید کشور شما از این مشکل نجات پیدا کند، باید سعی کنید این جنجالها فرو بنشیند. چه کار کنیم؟ با آمریکا همکاری کنیم، همفکری کنیم، جلسه کنیم، بنشینیم، گفتگو کنیم و یک مدلی را طبق میل آمریکایی ها یا طبق توافق آمریکایی ها انتخاب کنیم؛ یکی دیگر هم این است. یا ما مشکلات دیگری داریم، اختلافات زیادی با آمریکا داریم، این اختلافات را باید حل کنیم، این اختلافات بایستی تمام بشود؛ حالا در حلّ این اختلافات، فرض بفرمایید که ملّت ایران مجبور باشد از اصول خود صرف نظر کند، از خطّقرمزهای خود هم صرف نظر کند، بکند؛ طرف مقابل از اصول خود و ارزشهای خود تنازل نمیکند لکن اگر لازم شد، ما باید تنازل کنیم تا مشکلات را برطرف کنیم؛ تا درنتیجه کشور بتواند از ظرفیتهای خود استفاده کند و مثلاً به یک اقتصاد برجسته ای مبدّل بشود. حرفشان این است. بنابراین در قضیه ی هسته ای توافق شد و اسم این را گذاشتیم برجام ؛ برجام دیگری در قضایای منطقه، برجام دیگری در قضایای قانون اساسی کشور؛ برجام 2 و 3 و 4 و الی غیرذلک بایستی به وجود بیاید تا ما بتوانیم راحت زندگی کنیم. این منطقی است که سعی میکنند این منطق را در بین نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند. معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسی ای که به حکم اسلام و به حکم برجستگی های نظام جمهوری اسلامی پایبند به آنها است، صرفِ نظر کند: از مسئله ی فلسطین صرف نظر کند، از حمایت از مقاومت در منطقه صرفِ نظر کند، از مظلومان منطقه – مثل ملّت فلسطین، مثل مردم غزّه، مثل مردم یمن، مثل مردم بحرین – پشتیبانی و حمایت سیاسی نکند، و نظام جمهوری اسلامی با تعدیل خواسته های خود، خود را به آنچه طرف مقابل یعنی آمریکا به دنبال تحقّق آن است، نزدیک بکند. معنای این حرف این است که همچنان که امروز بعضی از کشورهای منطقه و دولتهای منطقه، علی رغم حکم اسلام و علی رغم خواست ملّتهایشان با رژیم صهیونیستی کنار آمده اند و مسئله ی فلسطین را تحت الشّعاع مسائل دیگر قرار داده اند، جمهوری اسلامی هم به همین ترتیب عمل کند؛ معنایش این است که همچنان که امروز بعضی از دولتهای عربی با کمال وقاحت، دست دوستی به سمت دشمن صهیونیستی دراز میکنند، جمهوری اسلامی هم با دشمن صهیونیستی کنار بیاید و آشتی کند. البتّه قضیه به اینجاها ختم نمیشود؛ معنای آنچه در آن تحلیل سیاسی دشمن ادّعا میشود، این است که اگر میل آمریکا است، جمهوری اسلامی حتّی از ابزارهای دفاعی خود هم صرفِ نظر کند. می بینید که بر روی مسئله ی موشکها چه جنجالی در دنیا به راه انداخته اند که چرا جمهوری اسلامی موشک دارد، چرا موشک دوربُرد دارد، چرا موشکهای جمهوری اسلامی هدف را دقیق میزنند و هدف قرار میدهند، چرا آزمایش کردید، چرا تمرین نظامی میکنید، و چرا و چرا و چرا. حالا آمریکایی ها در منطقه ی خلیج فارس که چند هزار کیلومتر با کشور آنها فاصله دارد، هر چند وقت یک بار با یکی از کشورهای منطقه رزمایش به راه می اندازند – درحالی که آنها در اینجا هیچ مسئولیتی ندارند – [امّا] جمهوری اسلامی که در خانه ی خود، در محیط خود و در حریم امنیت خود رزمایش میکند، جنجال اینها بلند میشود که چرا رزمایش کردید، چرا اقدام کردید، چرا نیروی دریایی شما یا نیروی هوایی شما این اقدامها را کردند. معنای آن تحلیل دشمن این است که از همه ی اینها بایستی صرفِ نظر بکنیم. قضیه از این هم بالاتر است؛ تدریجاً موضوع را به این خواهند کشاند که اصلاً چرا نیروی قدس تشکیل شده است، چرا سپاه تشکیل شده، چرا سیاستهای داخلی جمهوری اسلامی طبق قانون اساسی، باید با اسلام تطبیق داده بشود؛ مطلب به اینجاها میرسد. شما وقتی در مقابل دشمن، درحالی که میتوانید ایستادگی کنید – که بعداً عرض خواهم کرد – عقب نشینی کردید، دشمن جلو می آید – دشمن متوقّف نمیشود – و کم کم کار را به اینجا میرسانند که اینکه شما میگویید دولت جمهوری اسلامی، مجلس شورای اسلامی و قوّه ی قضائیه باید برطبقِ احکام اسلام و شریعت اسلامی باشد، اینها برخلاف آزادی است و لیبرالیسم اینها را قبول ندارد؛ کم کم به اینجاها میرسد. اگر عقب نشینی کردیم، عقب نشینی به این نقطه ها منتهی خواهد شد که [بگویند] شورای نگهبان چه نقشی در جامعه دارد و چرا باید شورای نگهبان به خاطر مخالفت با شرع قوانین را بردارد؟ حرف اینجا است. این همان چیزی است که بنده بارها عرض کرده ام که این، تغییر سیرت جمهوری اسلامی است. ممکن است صورت جمهوری اسلامی محفوظ بماند امّا از محتوای خود بکلّی تهی بشود؛ دشمن این را میخواهد. بنابر این تحلیل دشمن خواسته و بنابر این تحلیلی که آنها دارند در اذهان نخبگان و افکار عمومی ملّت تزریق میکنند، اگر جمهوری اسلامی و ملّت ایران میخواهد از شرّ آمریکا راحت بشود، باید از محتوای جمهوری اسلامی دست بردارد، از اسلام دست بردارد، از مفاهیم اسلامی دست بردارد، از امنیت خود دست بردارد. آنچه در این تحلیل مفقود است و نادیده گرفته شده است، چند مطلب است که من به یکی از آنها اشاره میکنم و آن این است که در همین توافقی هم که ما با آمریکایی ها در قضیه ی پنج بعلاوه ی یک و مسئله ی هسته ای کردیم، آمریکایی ها به آنچه وعده داده بودند عمل نکردند و کاری را که باید میکردند انجام ندادند. بله، به تعبیر وزیر خارجه ی محترم ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند امّا از راه های انحرافی متعدّد، جلوی تحقّق مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند. شما نگاه کنید امروز در سرتاسر کشورهای غربی و کسانی که تحت تأثیر آنها هستند، همچنان معاملات بانکی ما دچار مشکل است، بازگرداندن ثروتهای ما در بانک های آنها دچار مشکل است، معاملات گوناگون تجاری ای که احتیاج به دخالت بانک ها دارد دچار مشکل است؛ وقتی دنبال میکنیم، تحقیق میکنیم و میگوییم چرا این جور است، معلوم میشود از آمریکایی ها میترسند. آمریکایی ها گفته اند که ما تحریمها را برمیداریم و روی کاغذ هم برداشتند امّا از طرق دیگر جوری عمل میکنند که اثر رفع تحریمها مطلقاً به وجود نیاید و تحقّق پیدا نکند. بنابراین، کسانی که امید میبندند به اینکه بنشینیم با آمریکا در فلان مسئله مذاکره کنیم و به یک نقطه ی توافقی برسیم – یعنی ما یک تعهّدی بکنیم، طرف مقابل هم یک تعهّدی بکند – از این غفلت میکنند که ما ناگزیر باید به همه ی تعهّدهای خود عمل کنیم [امّا] طرف مقابل با طُرق مختلف، با شیوه های مختلف، با خدعه، با تقلّب سر باز میزند و به تعهّدهایی که کرده است عمل نمیکند. این چیزی است که ما امروز در مقابل چشم خودمان داریم می بینیم؛ یعنی خسارت محض. امّا مسئله از این هم بالاتر است. لازم است من به جوانهای عزیز که رژیم طاغوت را درک نکرده اند و دوران طاغوت را ندیده اند و نمیدانند که چه اتّفاقی با پیروزی انقلاب در این کشور افتاد، چند جمله ای را عرض بکنم. ببینید؛ در این منطقه ای که ما زندگی میکنیم – منطقه ی غرب آسیا – کشور عزیز شما ایران، گُل منطقه است؛ از لحاظ جایگاه راهبردی و به تعبیر رایجْ موقعیت استراتژیکی، یک کشور بی نظیر است؛ از لحاظ منابع فراوان نفت و گاز در همه ی این منطقه و با یک نگاه از همه ی دنیا امتیاز دارد؛ غیر از نفت و گاز، منابع فراوان دیگری هم هست. کشوری است بزرگ، با جمعیتی مستعد و مردمی بااستعداد، با تاریخی غنی. اینجا گُل منطقه است؛ این گُل منطقه یک روزی یکجا و به طور کامل در قبضه ی آمریکا بوده است و هرکاری آمریکایی ها میخواستند نسبت به این کشور و در این کشور انجام بدهند میکردند: غارت میکردند، ثروتهایش را میبردند؛ همه ی کارهایی که یک دولت استعمارگر و یک دولت مستکبر با یک کشور ضعیف انجام میدهد، اینها در این کشور انجام میدادند و اینجا را در قبضه ی خودشان و در پنجه ی اقتدار خودشان داشتند، انقلاب آمده است این کشور را از پنجه ی آنها بیرون کشیده، [لذا] کینه ی انقلاب از دل سیاست آمریکا خارج نمیشود. آن وقتی دشمنی اینها تمام میشود که بتوانند همان سلطه را بار دیگر در این کشور تجدید کنند؛ هدف این است و دنبال این هستند. البتّه سیاستمدارند، دیپلماتند، کار سیاسی را بلدند و میدانند هر هدفی و مقصودی یک راهی دارد و باید بتدریج حرکت کرد و از راهش وارد شد؛ دارند این کار را میکنند. ما باید چشممان باز باشد، ما باید حواسمان جمع باشد. جمهوری اسلامی نه فقط ایران را از دست اینها خارج کرد بلکه با روحیه ی مقاومتی که نشان داد و دلیری ای که نشان داد – که حالا بعد عرض خواهم کرد – موجب تشویق کشورهای دیگر هم شد. امروز شما ببینید در کشورهای متعدّدی در این منطقه و حتّی فراتر از این منطقه مرگ بر آمریکا میگویند، پرچم آمریکا را آتش میزنند. ملّت ایران نشان داد که میتواند مقاومت بکند، ملّتهای دیگر [هم] یاد گرفتند و سررشته از دست آمریکا خارج شده است. آمریکایی ها اعلان کردند که میخواهند خاورمیانه ی بزرگ درست کنند – یک وقت گفتند خاورمیانه ی نوین، یک وقت گفتند خاورمیانه ی بزرگ – مقصود این بود که در این منطقه ی غرب آسیا و در قلب کشورهای اسلامی، دولت جعلی رژیم صهیونیستی را بر همه ی امور این منطقه از لحاظ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مسلّط کنند؛ هدفشان این بود. الان شما نگاه کنید ببینید همانهایی که شعار خاورمیانه ی بزرگ میدادند، در قضیه ی سوریه درمانده اند، در قضیه ی یمن درمانده اند، در قضیه ی عراق درمانده اند، در قضیه ی فلسطین درمانده اند و اینها همه را از چشم ایران می بینند، از چشم جمهوری اسلامی می بینند. دشمنی آنها با جمهوری اسلامی این جوری است؛ اختلاف آنها با جمهوری اسلامی سرِ یک ذرّه و دوذرّه نیست؛ مسئله، مسئله ی اساسی است؛ دارند حرکت میکنند بیایند به این سمت که بلکه بتوانند آن سلطه ی قدیمی خودشان را برقرار کنند. جوانهای عزیز ما رژیم طاغوت را ندیده اند؛ من به شما جوانهای عزیز عرض بکنم که در کشور ما، در طول این حدود پنجاه یا شصت سال – یعنی در دوره ی حکومت پهلوی و مقداری قبل از آن – اوّل انگلیس ها، بعد هم آمریکایی ها زمام امور را در دست داشتند و هر کاری میخواستند میکردند؛ مثلاً حکومت پهلوی را سرِ کار آوردند؛ رضاخان را سرِ کار آوردند و بعد که به جهتی از او دلخور شدند، او را بردند، محمّدرضا را آوردند؛ یعنی در یک کشوری به این بزرگی و با این عظمت، در قبال این ملّت، آمریکایی ها یا انگلیسی ها براحتی رئیس این کشور را به میل خودشان میبرند، یکی را می آورند به جای او، و بین خودشان؛ وضع آنها در ایران این جوری بود. خب، چه جوری توانسته بودند این تسلّط را پیدا کنند؟ در اینجا سنگرهایی به وجود آورده بودند که اوّل رژیم انگلیس، بعد رژیم آمریکا در سالهای بعد یا دهه های بعد، از این سنگرها استفاده میکردند برای دوام سلطه ی خودشان بر این کشور. انقلاب آمد و به دست جوانهای خودش این سنگرها را تخریب کرد، منهدم کرد و به جای آن، سنگرهایی برای حفاظت از انقلاب و برای حفاظت از جمهوری اسلامی و منافع ملّی به وجود آورد. اینها میخواهند بیایند آن سنگرهای تخریب شده ی قبلی را دوباره ترمیم کنند و این سنگرهایی را که به دست انقلاب و انقلابیون و جوانها به وجود آمده است از بین ببرند؛ هدف این است. حالا من چندتا از این سنگرها را برای شما میشمرم. مهم ترین سنگر رژیم های مستکبر – یعنی اوّل انگلیس، بعد آمریکا – در کشور ما عبارت بود از خود رژیم دست نشانده ی طاغوت. رژیم دست نشانده ی طاغوت، سنگر اینها بود؛ به وسیله ی او بود که اینها هر کاری میخواستند در این کشور میکردند؛ هر فعّالیت اقتصادی، هر فعّالیت فرهنگی، هر فعّالیت سیاسی، هر جابه جایی، هر موضع گیری؛ هرجوری که مایل بودند، این کشور را و دولت این کشور را به این طرف و آن طرف میکشاندند؛ یعنی خود رژیم طاغوت مهم ترین سنگر آمریکا و انگلیس در این کشور بوده است. این یک سنگر. خب، انقلاب آمد، این سنگر را نابود کرد، از بین برد و ریشه کن کرد؛ حکومت پادشاهی را در کشور ریشه کن کرد و به جای حکومت پادشاهی و حاکمیت شخصی، حاکمیت مردمی را به وجود آورد. یک روزی بود در این کشور که میگفتند آقا! مملکت صاحب دارد؛ صاحب مملکت کیست؟ اعلیحضرت؛ این بود. این را مکرّر بر زبانها جاری میکردند که آقا، مملکت صاحب دارد؛ کیست صاحب مملکت؟ شاه صاحب مملکت بود، یعنی یک عنصر فاسد، نالایق، وابسته و غالباً تهی از غیرت ملّی، صاحب مملکت بود. خب، جمهوری اسلامی آمد این صاحب غاصب دروغین را کنار زد، مملکت را داد دست صاحبان اصلی اش که ملّتند؛ انتخابات میکنند، حضور پیدا میکنند، میخواهند، اثبات میکنند، نفی میکنند؛ این اوّلین سنگر دشمن بود که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این سنگر را درهم ریخت. ولی تنها این نبود، سنگرهای دیگری هم بود؛ عوامل روانی و عوامل عینی، سنگرهایی بودند که من دو سه موردش را برای شما میشمرم. یکی ترس بود، سنگر ترس؛ ترس از قدرتها. در کشور کاری کرده بودند که ترس از قدرت آمریکا بر همه ی دلها حاکم بود؛ عرض کردیم که در این دهه های آخر از آمریکا، قبلش هم ترس از انگلیس؛ هر حادثه ای در کشور اتّفاق می افتاد میگفتند کار انگلیس ها است؛ یعنی انگلیس ها را قدرت مطلق میدانستند. این ترس، مخصوص مردم نبود؛ خود سردمداران رژیم هم میترسیدند از آمریکا. این خاطراتی که عوامل رژیم نوشته اند و بعدها – بعد از انقلاب – این خاطرات منتشر شده است، نشان میدهد که در مواردی خود محمّدرضا و عوامل نزدیک به او از آمریکایی ها عصبانی بودند به خاطر تحقیری که میکردند، به خاطر بی اعتنایی ای که میکردند، امّا چاره ای نداشتند و مجبور بودند انقیاد(3) بکنند؛ مجبور بودند از ترس اطاعت کنند؛ میترسیدند. انقلاب اسلامی آمد و این سنگر ترس را منهدم کرد. امروز در جمهوری اسلامی یک عنصر آگاهِ مطّلعِ متّکی به ارزشهای دینی را شما پیدا نمیکنید که از آمریکا بترسد؛ ملّت ترس را دور انداخت. ملّت نه فقط ترس از آمریکا را بلکه ترس از همه ی جبهه ی استکبار را دور ریخت. در دوران جنگ تحمیلی که هشت سال به طول انجامید – که باز متأسّفانه جوانهای ما آن دوران طلایی را درک نکرده اند، آن دوران نورانی را درک نکرده اند – آمریکا به صدّام کمک میکرد، ناتو به صدّام کمک میکرد، شوروی آن روز به صدّام کمک میکرد، ارتجاع عرب با همه ی بی لیاقتی و ضعفی که داشت، به صدّام کمک میکرد؛ همه کمک میکردند؛ یعنی شرق و غرب یک جبهه ی واحدی شده بودند به نفع صدّام و علیه جمهوری اسلامی؛ جمهوری اسلامی خم به ابرو نیاورد، ایستاد و به توفیق الهی بر همه ی آنها هم غالب شد، بر همه ی آنها پیروز شد؛ بعد از هشت سال جنگ نتوانستند یک وجب از خاک ایران را از ایران جدا کنند. ترس را این جور از بین بردند. بله، من عرض کردم که امروز انسانهای خویشتن دار، انسانهای آگاه، انسانهای متّکی به ارزشهای اسلامی از آمریکا نمیترسند [امّا] چرا، امروز هم ممکن است بعضی ها بترسند امّا این ترس، غیر عقلائی است؛ اگر ترس محمّدرضا از آمریکا عقلائی بود، ترسِ اینها غیر عقلائی است؛ برای خاطر اینکه آنها پشتیبانی مثل مردم نداشتند و امروز جمهوری اسلامی پشتیبانی مثل این ملّت بزرگ دارد. یکی از سنگرهای دشمن برای تسلّط بر کشور ما، عبارت بود از تزریق بی اعتقادی به خود، بی اعتمادی به خود، نداشتن اعتمادبه نفس ملّی؛ در مقابل چشمشان زرق وبرق کشورهای غربی را مشاهده میکردند، پیشرفتهای علمی و پیشرفتهای فنّاوری و زرق وبرق تمدّنی مادّی آنها را میدیدند و در [کشور] خودشان اینها نبود، در کشور این چیزها نبود، عقب ماندگی بود، لذا احساس بی اعتمادی به خود میکردند، احساس ناباوری به خود میکردند. آن روز در دوران پهلوی، یکی از ارکان دولت گفت که ایرانی باید برود لولهنگ بسازد! شماها نمیدانید لولهنگ چیست؛ لولهنگ آفتابه ی گِلی [است]، آن هم نه آفتابه ی از جنس فلز. آن قدیمِ قدیم معمول بود که از جنس گِل آفتابه درست میکردند. میگفت ایرانی لیاقتش همین است که برود لولهنگ بسازد؛ ایرانی را چه به اختراعات! آن روز این جوری میگفتند. یک نفر دیگر از برجستگان آن دوران میگفت که ایرانی اگر بخواهد پیش برود، بایستی از فرق سر تا پا بشود غربی و اروپایی؛ باید همه چیزِ خودش را شبیه آنها بکند، شاید بتواند جلو برود؛ یعنی به خودشان باور نداشتند. خب، انقلاب آمد این ناباوری را بکلّی تبدیل کرد به باور به خود، اعتمادبه نفس ملّی؛ امروز جوان ایرانی میگوید ما میتوانیم. در بسیاری از موارد در پیشرفتهای علمی – غیر از آنچه حالا امروز بحمدالله در دسترس قرار گرفته است و پیشرفتهایی که تحقّق پیدا کرده است – جوانهای ما گاهی اوقات یک فکرهای نویی را مطرح میکنند که دستگاه های مسئول توانایی ندارند اینها را جمع وجور کنند؛ جوان ایرانی اعتمادبه نفس دارد. وقتی باور به خود نبود، پیشرفت هم نیست؛ وقتی باور به خود بود، شعار ما میتوانیم بود، توانایی هم می آید؛ کشور میشود توانا، ملّت میشود توانا. امروز ما این را داریم مشاهده میکنیم. پنجاه سال در این کشور در دوران طاغوت، قبل از انقلاب، دانشگاه وجود داشت؛ در این دانشگاه، هم اساتید متعهّد و خوبی بودند، هم دانشجویان بااستعدادی بودند – حالا تعداد نسبت به امروز کم بود؛ از لحاظ نسبی خیلی کمتر از امروز [بود] لکن همانهایی که بودند، به هرحال جوانهای ایرانی بودند دیگر، جوانهای بااستعداد بودند – [ولی] یک حرکت علمی، یک پدیده ی نوِ علمی در تمام طول این پنجاه سال در ایران وجود ندارد. چرا؟ چون باور نمیکردند که بتوانند، اطمینان نداشتند به خودشان؛ این بی اطمینانی را تزریق کرده بودند در اذهان ملّت. امروز، ما هر روزی در کشور یک نوآوری داریم؛ نوآوری علمی، نوآوری فنّاوری. دشمنان ما وقتی می بینند این نوآوری ها را، عصبانی میشوند. امروز کشور ما با وجود تحریم در رشته های متعدّدی از دانشهای پیشرفته، جزوِ ده کشور اوّل دنیا است. حالا آنچه جلوی چشم مردم است، ابزارهای نظامی و همین وسایل جنگی ای است که شما ملاحظه میکنید در اختیار سپاه و ارتش و دیگران هست. پیشرفتهایی که اینها در زمینه های گوناگون کرده اند، در زمینه ی نانو و در همین زمینه ی هسته ای، به خاطر باور به خود است. یکی از سنگرهای دشمن در ایران، ناباوری ملّت به خود بود، و یکی از سنگرهای بزرگ پیروزی ملّت و جوانان ملّت، باور به خود و روحیه ی ما میتوانیم است. این هم یکی از سنگرهای دشمن بود. یک سنگر دیگر از سنگرهای دشمن، جدایی دین از سیاست بود. به همه باورانده بودند که دین باید در محیط سیاست، در محیط زندگی و در نظام اجتماعی دخالت نکند؛ این را باورانده بودند. حالا آنهایی که با دین سروکار نداشتند که به جای خود، حتّی متدینین و حتّی بعضی از علمای دین باور نمیکردند که اسلام بتواند در مسائل سیاسی دخالت کند؛ این در حالی است که اصل تولّد اسلام در اوّل، با رویکرد سیاسی بود. پیغمبر اکرم اوّلین کاری که در مدینه کرد، حکومت تشکیل داد، امّا این باور را در ذهنها گنجانده بودند و از این سنگر علیه نظام و علیه کشور و علیه مردم فعّالیت میکردند. جمهوری اسلامی آمد و این سنگر را هم منهدم کرد و نابود کرد. امروز درباره ی مسائل کشور از دیدگاه اسلامی و قرآنی، جوانهای ما و دانشجوهای ما در دانشگاه های ما [هم] دارند کار میکنند و تلاش میکنند، چه برسد به علما و حوزه های علمیه و مانند اینها. خب، من که میگویم دشمن ، مقصودم دولت آمریکا است؛ تعارف هم نمیکنیم. البتّه آنها میگویند که ما دشمن شما نیستیم، ما دوست [شما هستیم]. پیام نوروزی به مردم ما داده اند و برای جوانهای ما دلسوزی کرده اند؛ یا در کاخ سفید سفره ی هفت سین پهن میکنند! خب اینها بچّه گول زنی است؛ کسی اینها را باور نمیکند. از آن طرف تحریمها را حفظ میکنند، از آن طرف وزارت خزانه داری آمریکا با طرقی که خودشان دارند و خودشان اقرار کرده اند، جوری عمل میکند که شرکتهای بزرگ، بنگاه های بزرگ و بانک های بزرگ جرئت نکنند نزدیک بیایند و با جمهوری اسلامی معامله کنند؛ از آن طرف این کارها را میکنند – تحریم میکنند و تهدید میکنند – که دشمنی محض است، از آن طرف هم در کاخ سفید سفره ی هفت سین پهن میکنند یا در پیام عید نوروز میگویند ما برای جوانهای ایرانی دنبال اشتغال هستیم! خب، کسی اینها را باور نمیکند. اینها ملّت ما را هنوز نشناخته اند؛ ملّت ایران را نشناخته اند. ملّت ایران ملّت فهیمی است، آگاه است، دشمنان خودش را می شناسد، شیوه های دشمنی را هم می شناسد. بله، ما با مردم آمریکا مشکلی نداریم؛ ما با هیچ ملّتی و با هیچ آحاد مردمی مشکل نداریم؛ ما با سیاستها کار داریم، با سیاستمدارها کار داریم؛ آنها دشمن هستند. من خلاصه کنم مطلب را که اساس آنچه میخواستیم عرض بکنیم از دست نرود. واقعیتهایی وجود دارد: یک واقعیت عبارت است از ظرفیتهای فراوان و سرمایه های فراوانی که در کشور ما وجود دارد؛ هم سرمایه های طبیعی داریم، هم سرمایه های انسانی داریم، هم فرصتهای بین المللی داریم. امروز کشور ما به خاطر این سرمایه ها ظرفیت پیشرفت فوق العاده ای را در درون خود دارد. این یک واقعیت. امروز جمهوری اسلامی به یک قدرت اثرگذار در سطح منطقه و در مواردی در سطح جهان تبدیل شده است؛ این یک واقعیتی است که وجود دارد. قدر خودمان را بدانیم، ارزش و اهمّیت خودمان را بدانیم، عظمت این ملّت را بدانیم. دوّم [اینکه] آمریکا به دلایل واضحی با ما دشمن است؛ همین طور که عرض کردیم، مرادمان سیاستمداران آمریکا و سیاستهای آمریکا است. در قضیه ی برجام بدعهدی کردند و به تحریمهای دیگری ما را تهدید کردند. همین طور که گفتم، وزیر خزانه داری آمریکا بشدّت شب وروز مشغول کار است برای اینکه نگذارند که جمهوری اسلامی از نتایج برجام بهره مند بشود. خب، اینها دشمنی است. مرتّباً تهدید میکنند و مرتّباً به تحریمهای بیشتر تهدید میکنند. انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هم چند ماه دیگر – هفت هشت ماه دیگر – شروع خواهد شد و تا نُه ماه دیگر این دولت فعلی آمریکا عوض خواهد شد و هیچ تضمینی وجود ندارد که این دولتی که بعداً به وجود خواهد آمد، همین تعهّدات اندکی را هم که این دولت [فعلی] کرده است عمل بکند. الان نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا در سخنرانی های انتخاباتی شان مسابقه گذاشته اند در بدگویی به ایران؛ خب این دشمنی است دیگر؛ دشمنی که شاخ ودم ندارد. وقتی میگوییم آمریکا دشمن است، یک عدّه ای منزعج(4) میشوند که چرا میگویید دشمن؟ دشمن است؛ اینها دشمنی است. این هم یک واقعیت. (5) توجّه کنید، فراموش نکنید که ما گفته ایم ملّت و دولت باید همدل و هم زبان باشند؛ این را یادتان نرود. همه باید کار کنند و به دولت باید کمک کنند. اگر راهنمایی ای هم دارند، راهنمایی را به دولت بکنند. باید به دولت کمک کنند. واقعیت سوّم این است که ابزارهای دشمنی این دشمنِ بظاهر مقتدر نامحدود نیست؛ چند ابزار اساسی دارد که اینها ابزارهای فعّال او است: یکی تبلیغات است – ایران هراسی -، یکی نفوذ است، یکی هم تحریم است. من درباره ی نفوذ، در این چند ماه اخیر مکرّر صحبت کرده ام، تکرار نمیکنم؛ درباره ی تبلیغات هم بحث زیاد است. میخواهم راجع به تحریم صحبت کنم. یکی از سه ابزار مؤثّر دشمن عبارت است از تحریم. دشمن احساس کرده است که کشور ما و ملّت ما از تحریم ضربه میبیند؛ متأسّفانه خود ما هم این برداشت را در او تقویت کردیم. یک جاهایی و در یک برهه ای دائم تحریم را بزرگ کردیم که آقا تحریم است، تحریم است، باید تحریم را برداریم، اگر تحریم باشد این جور به ما ضربه میخورد و مانند اینها؛ از آن طرف هم برداشتن تحریمها را باز تقویت کردیم، بزرگ کردیم، بزرگنمایی کردیم که اگر تحریمها برداشته بشود این اتّفاق خواهد افتاد، آن اتّفاق خواهد افتاد؛ اتّفاقاتی که نیفتاد و اگر همین جور هم پیش برویم نخواهد افتاد. لکن دشمن احساس کرده است که با ابزار تحریم میتواند بر ملّت ایران فشار بیاورد؛ دشمن این را احساس کرده است. پس آنچه در مقابل ما امروز وجود دارد عمدتاً عبارت است از تحریم. ما برای اینکه با تحریم مقابله کنیم چه کار باید بکنیم؟ اوّلِ صحبت عرض کردم که یک دوراهی ای را دشمن نشان میدهد به ما؛ میگوید یا بیایید تسلیم آمریکا بشوید و هر چه او میگوید گوش کنید، یا فشار و تحریم ادامه پیدا میکند؛ این یک دوراهی است که گفتیم غلط و دروغ است، امّا یک دوراهی دیگری وجود دارد: یا بایستی مشکلات تحریم را تحمّل کنیم یا ایستادگی کنیم به وسیله ی اقتصاد مقاومتی. (6) خیلی خب، آمادگی شما خوب است، منتها برای اقتصاد مقاومتی، صِرف آمادگی کافی نیست؛ ما گفتیم اقدام و عمل . البتّه دولت محترم در زمینه ی اقتصاد مقاومتی کارهایی کرده اند؛ ما گفتیم یک ستاد فرماندهی تشکیل بدهید برای اقتصاد مقاومتی، تشکیل دادند و معاون اوّل رئیس جمهور محترم را در رأس آن گذاشتند؛ کارهایی هم کردند، گزارشش را هم به من دادند که من امروز در پیام اوّل سال به ملّت عزیزمان این را گفتم؛ منتها اینها کارهای مقدّماتی است. به من گزارش داده اند که بر اثر فعّالیتهایی که انجام گرفته است، تراز بازرگانی مثبت شده یعنی صادرات غیر نفتی مان از وارداتمان بیشتر است؛ خب، این خبر بسیار خوبی است؛ یا اینکه مثلاً فرض بفرمایید واردات ما از سال گذشته کمتر شده است؛ اینها خبرهای خوبی است، منتها اینها کفایت نمیکند و کار با اینها تمام نمیشود؛ کارهای اساسی باید انجام بگیرد. من چند کار را اینجا ذکر کرده ام که این کارها باید در زمینه ی اقدام و عمل انجام بگیرد. اوّل مسئولین محترم دولتی باید فعّالیتها و زنجیره های اقتصادی مزیت دار کشور را شناسایی کنند و بر آنها متمرکز بشوند؛ بعضی از فعّالیتهای اقتصادی در کشور اولویت دارد، اهمّیت دارد، مثل مادر میماند و از آن، بابهای متعدّد اقتصادی و تولیدی گشوده میشود؛ روی آنها بایست تمرکز کنند؛ آنها را باید شناسایی کنند و نقشه ی راه را مشخّص کنند و تکلیف همه را معلوم بکنند. دوّمین مسئله در این اقدام و عمل ای که ما گفتیم باید مورد توجّه قرار بگیرد، زنده کردن تولید داخلی است. آن طوری که به من گزارش کرده اند، امروز حدود شصت درصد از امکانات تولید ما معطّل است، تعطیل است؛ بعضی ها به کمتر از ظرفیت کار میکند، بعضی ها کار نمیکند؛ بایستی ما تولید را زنده کنیم، تولید را احیاء کنیم. [البتّه این]، راه دارد؛ این راه را خیلی از اقتصاددان های متعهّد بلدند. من به مسئولین محترم دولتی مکرّر گفته ام این منتقدینی را که هستند بخواهید، حرفهایشان را بشنوید؛ گاهی پیشنهادهای خوبی دارند؛ میتوان تولید را احیاء کرد و در کشور به حرکت درآورد. کار سوّم اینکه ما بالاخره تجارت خارجی داریم، واردات داریم، به یک چیزهایی احتیاج داریم که از خارج وارد کنیم، مجبوریم اینها را بخریم، اشکالی هم ندارد، لکن توجّه کنیم که این خریدهای ما، قدرت تولید داخلی ما را تضعیف نکند. فرض بفرمایید ما میخواهیم مثلاً هواپیما وارد بکنیم یا خریداری بکنیم؛ به ما گفته میشود – خود مسئولین دولتی میگویند – که اگر چنانچه فلان درصد از این قیمت را ما در صنایع داخلی هواپیما سرمایه گذاری کنیم، بیشتر از آنکه از خارج بخریم استفاده خواهیم کرد و تولید داخلی هم رشد پیدا میکند. اینکه ما همه چیز را از خارج وارد کنیم و نگاه نکنیم که این خرید ما، این واردات ما چه بلایی سر تولید داخلی می آورد خطا است؛ پس بنابراین در خریدها کاری کنیم که تولید داخلی تضعیف نشود. چهارم؛ ما پولهایی داریم در خارج از کشور؛ [مثلاً] نفت فروخته ایم، پولش را به ما نداده اند. در قضیه ی برجام بنا بر این شد که این پولها برگردد – البتّه اکثرش برنگشته، اغلبش برنگشته و دچار مشکل است؛ دست آمریکایی ها را انسان مشاهده میکند پشت این [قضیه]؛ البتّه انگیزه های دیگری هم وجود دارد، لکن بدجنسی بعضی از دستگاه های آمریکایی موجب شده است که این پولها برنگردد؛ لکن بالاخره برخواهد گشت – وقتی که این پولهای موجود ما در خارج که حالا هر چند ده میلیاردی که هست برگشت، در مصارفی به کار نرود که این پول هدر بشود. این پولی است که وارد کشور میشود، کشور نیاز دارد و در درجه ی اوّل مثلاً تولید است؛ مواظب باشند این پولی که وارد میشود، هدر نرود، از بین نرود، صَرف خریدهای بی مورد، صَرف کارهای بی جا، صرف اسرافها نشود؛ یعنی مدیریت منابع مالی ای که از بانک ها و مراکز خارجی به کشور وارد میشود. مسئله ی پنجم؛ بخشهایی در اقتصاد ما وجود دارد که مهم و دارای اهمّیت است؛ مثلاً بخش نفت و گاز یا بخش تولید موتور که برای خودرو، برای هواپیما، برای قطار، برای کشتی مورد استفاده است، این بخشهای حسّاس و مهم، دانش بنیان بشود. اینکه ما میگوییم اقتصاد دانش بنیان [این است]. جوانهای ما، دانشمندان ما نشان داده اند که میتوانند نوآوری کنند، میتوانند ما را از آن سطحی که در فنّاوری داریم بالاتر ببرند. خب، این کار کوچکی است که موشک بُرد بلند را جوری تنظیم کنند که در دوهزار کیلومتری با انحراف دو متر یا پنج متر به هدف بخورد؟ خب آن مغزی که میتواند این کار را بکند، در موارد گوناگون دیگر هم میتواند؛ مثلاً فرض کنید که سطح موتور خودرو را با یک پیشرفتی بالا ببرد که فرض کنیم مصرفش کم بشود، یا موتور قطار را به فلان شکل به وجود بیاورد؛ میتوانند. همین الان در کشور ما بنگاه های اقتصادی و تولیدی ای وجود دارند که کارهایی که آنها انجام میدهند و تولید میکنند، یا از مشابه خارجی اش بهتر است یا برابر آنها است؛ همین الان داریم؛ خب اینها را باید تقویت کرد. پس بنابراین دانش بنیان شدنِ بخشهای مهمّ اقتصاد داخلی، یکی از کارهایی است که در اقتصاد مقاومتی شرط است و بایستی انجام بگیرد. ششم؛ ما در گذشته روی بعضی از بخشها سرمایه گذاری کرده ایم؛ از آنها بهره برداری بشود و استفاده بشود. ما در زمینه ی نیروگاه سازی در کشور سرمایه گذاری خوبی کردیم؛ در زمینه ی پتروشیمی سرمایه گذاری خوبی کردیم. امروز کشور به نیروگاه احتیاج دارد، کشورهای دیگر هم به نیروگاه ارزانی که ما میسازیم احتیاج دارند. ما دیگر نرویم از بیرون نیروگاه بخریم وارد کنیم، یا افرادی بیاوریم برای ما نیروگاه درست کنند. این قسمتهایی که سرمایه گذاری شده است، برایش تلاش شده است و زحمت کشیده شده است، احیاء بشود و از آنها استفاده بشود. مطلب هفتم؛ در همه ی معاملات خارجی ای که ما انجام میدهیم، انتقال فنّاوری را شرط کنیم. البتّه برادران ما در دولت به ما گفتند که ما این کار را کردیم و میکنیم؛ من تأکید میکنم و تکرار میکنم برای اینکه غفلت نشود. فرض کنید [اگر] یک وسیله ای را یا یک شی ء تولیدی جدیدی را میخواهند بخرند، تولیدشده را نخرند، [بلکه] آن شی ء را با فنّاوری مخصوص خودش تهیه کنند و بیاورند؛ فنّاوری را داخل کشور کنند. در قراردادها این را باید بشدّت مورد توجّه قرار بدهند. مسئله ی هشتم؛ با فساد مبارزه ی جدّی بشود، با ویژه خواری مبارزه ی جدّی بشود، با قاچاق مبارزه ی جدّی بشود؛ اینها دارد به اقتصاد کشور لطمه میزند و ضررش را مردم میبرند. اگر ما در مقابل آن مجموعه ای که فرض بفرمایید با زدوبست هایی در زمینه ی مسائل اقتصادی ویژه خواری میکنند، خودشان را از امتیازات ویژه برخوردار میکنند و یا دچار فساد پولی و مالی و اقتصادی میشوند، سهل انگاری کنیم، قطعاً کشور ضرر خواهد کرد؛ نباید سهل انگاری بشود. البتّه در مقام بیان و در روزنامه ها و جنجال و بخصوص با جهت گیری های سیاسی، حرفهای قشنگ خوبی زده میشود امّا اینها فایده ای ندارد. حالا یک مجرم اقتصادی را مثلاً فرض کنیم دستگیر کردند، روزنامه ها درباره اش بنویسند و عکس و تفصیلات و کارهایی مانند اینها را با اهداف جناحی و سیاسی بکنند، اینها فایده ای ندارد؛ دو صد گفته چون نیم کردار نیست. باید جلوی آن فسادی را که امروز ممکن است پیش بیاید بگیرند و مانع فساد بشوند. قاچاق همین جور است؛ مانع قاچاق [بشوند]. باید با قاچاق، به معنای واقعی کلمه مبارزه کنند. مطلب بعدی بهره وری از انرژی [است]. من یک وقتی هم اینجا در یکی از همین سخنرانی های اوّل سال، چند سال قبل از این، این را گفتم(7) که ادّعا میشود و گفته میشود که اگر ما بتوانیم بهره وری انرژی را ارتقا بدهیم، بالا ببریم و صرفه جویی کنیم، صد میلیارد دلار صرفه جویی خواهد شد؛ مبلغ کمی نیست، مبلغ زیادی است؛ این را جدّی بگیرند. این همه کارهای گوناگون دارد در این مملکت انجام میگیرد، بعضی هایش غیر لازم، بعضی هایش مضر؛ خب کار را در این جور بخشها متمرکز کنند. این شد اقدام و عمل ؛ اقدام یعنی این چیزها – البتّه شنیدم این، مصوبّه ی مجلس هم هست؛ ارتقای بهره برداری از انرژی، مصوبّه ی مجلس شورای اسلامی است – واقعاً بررسی کنند که اگرچنانچه یک چنین چیزی وجود دارد، باید روی این متمرکز بشوند و کار کنند. و [مطلب] دهم؛ به صنایع متوسّط و کوچک نگاه ویژه بکنند. الان چندین هزار کارگاه و کارخانه ی متوسّط و کوچک در کشور هست؛ اگرچنانچه این آماری که به من داده اند و بنده گفتم که شصت درصد از اینها الان دچار بیکاری و تعطیل هستند درست باشد، خسارت است. آن چیزی که در متن جامعه اشتغال ایجاد میکند، تحرّک ایجاد میکند و طبقات پایین را بهره مند میکند، همین صنایع کوچک و متوسّط است؛ اینها را تقویت کنند و پیش ببرند. خب، این ده نقطه ی کار که اگرچنانچه اقدام و عمل بخواهد انجام بگیرد برای اقتصاد مقاومتی، این ده کار میتواند انجام بگیرد. البتّه کارهای دیگری هم میشود انجام داد که مسئولین نگاه میکنند و بررسی میکنند. بنده ده مورد را این جوری پیشنهاد میکنم. این میشود جریان انقلاب، این میشود حرکت انقلابی در کشور، این میشود اقتصاد مقاومتی ای که کشور را نجات خواهد داد. اگر این کارها را بکنیم، ما میتوانیم در مقابل آمریکا بِایستیم و تحریمهای او در ما اثر نکند. ما احتیاج نداریم از ارزشهای خودمان، از خطوط قرمز خودمان، از اصول خودمان صرفِ نظر کنیم تا آمریکا نتواند ما را تحریم بکند؛ ما با دنبال کردنِ همین سیاست اقتصاد مقاومتی، به معنای عملی مسئله و اقدام عملی موضوع، میتوانیم کشور را مصونیت سازی کنیم؛ میتوانیم مصونیت بدهیم کشور را تا دیگر در مقابل تحریم به خودمان نلرزیم که ما را تحریم خواهند کرد. خب تحریم بکند؛ اگر اقتصاد مقاومتی شد، تحریم دشمن تأثیر قابل توجّهی نخواهد کرد. این میشود حرکت انقلابی و حرکت مؤمنی. آن وقت اگر ما این کارها را کردیم، مسئولین محترم دولتی آخر سال 95 میتوانند بیایند گزارش بدهند که ما این چند هزار کارگاه و کارخانه و مزرعه و دامداری و امثال اینها را احیاء کردیم. میتوانند بیایند اینها را بگویند؛ میتوانند به مردم گزارش بدهند، مردم هم ببینند و حس کنند. وقتی مردم حس کردند، آن وقت اعتماد و اطمینان پیدا میکنند. و البتّه باید مردم کمک کنند. من به شما عرض بکنم که مردم – چه افراد سیاسی، چه افراد اقتصادی، چه آحاد مردم – باید به دولت کمک کنند، به مسئولین کشور کمک کنند. این کار البتّه فقط هم کار دولت نیست؛ هر سه قوّه باید با یکدیگر همکاری کنند تا کار پیش برود؛ و مردم هم باید کمک کنند به اینها؛ این کمک لازم است و جدّیت مسئولین بخصوص قوّه ی مجریه هم لازم است. اگر بتوانیم این حرکت را راه بیندازیم، عرض کردیم که این جریان، جریان انقلابی است و هم سرعت خواهد داشت، هم موفّقیت خواهد داشت. ما در هرجایی که کار انقلابی کردیم، اینها را داریم. ببینید! کاری که شهدای هسته ای ما در زمینه های هسته ای که بسیار هم حسّاس است پیشاهنگش بودند، کاری که شهید طهرانی مقدّم پیشاهنگش بود، کاری که شهید کاظمی(8) در زمینه ی سلّول های بنیادی پیشاهنگش بود، کارهای بسیار بزرگی است. در زمینه های فرهنگی [هم] کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر [هم] مرحوم سلحشور – که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند – اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار میکنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزب اللّهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، به خاطر این است؛ کار وقتی با روحیه ی انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد. من بحث اقتصاد مقاومتی را عرض کردم؛ فقط یک کلمه [هم] در باب مسائل فرهنگی عرض بکنم. میدانید که مسائل فرهنگی به نظر من بسیار مهم است؛ بنده به مسائل فرهنگی اهمّیت بسیار زیادی میدهم و آنچه امروز میخواهم عرض بکنم، همان مطلبی است که به نظرم سال گذشته بود یا سال قبلش بود که در همین جلسه ی اوّل سال عرض کردم(9) که این مجموعه های خودجوش مردمی که کار فرهنگی میکنند – که الان در سرتاسر کشور هزاران مجموعه ی خودجوش مردمی هست که دارند خودشان کار میکنند، خودشان فکر میکنند، خودشان تلاش میکنند و کار فرهنگی میکنند – روزبه روز باید توسعه پیدا کنند؛ دستگاه های دولتی باید به اینها کمک کنند. دستگاه های دولتی، آنهایی که مربوط به فرهنگند، به جای اینکه آغوش خود را به روی کسانی که نه اسلام را قبول دارند، نه انقلاب را، نه نظام اسلامی را، نه ارزشهای اسلامی را [باز کنند]، آغوش خود را به روی بچّه مسلمانها، به روی جوانهای مؤمن، به روی بچّه های انقلابی، به روی بچّه های حزب اللّهی باز کنند؛ اینها میتوانند کار کنند و دارند کار میکنند؛ کارهای فرهنگی باارزشی دارد انجام میگیرد. در همه ی زمینه ها جوانان انقلابی ما میتوانند تلاش کنند، کار کنند. جوانان عزیز! کشور مال شما است، فردا مال شما است، امروز هم مال شما است؛ بدانید شما اگر در میدان باشید، شما اگر با ایمان به خدا و توکل به خدا حرکت کنید، شما اگر باور به خود داشته باشید، آمریکا و بزرگ تر از آمریکا هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. پروردگارا! آنچه گفتیم و شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آن را به کرمت از ما قبول بفرما. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، ارواح شهدای عزیز را از ما راضی کن؛ روح مطهّر امام بزرگوار را از ما راضی کن. پروردگارا! به این ملّت، عزّت روزافزون، شوکت روزافزون، قدرت روزافزون و توانایی های روزافزونِ همه جانبه عنایت بفرما. پروردگارا! ما را از خدمتگزاری به این ملّت و به اسلام و مسلمین و به این کشور زوال میاور. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد، آنچه را گفتیم، آنچه را خواستیم و آنچه را تو میدانی که ما به آن احتیاج داریم، ولو بر زبان نیاوردیم، به ما عنایت بفرما. پروردگارا! روح مطهّر برادر عزیزمان مرحوم آقای طبسی (رضوان الله تعالی علیه) را با اولیائت محشور بفرما. والسّلام علیکم ورحمهالله وبرکاته 1) حجّت الاسلام والمسلمین عبّاس واعظ طبسی (تولیت فقید آستان قدس رضوی) 2) اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل 3) اطاعت 4) ناراحت و بی قرار 5) شعار مردم: دولت تدبیر و امید! بصیرت، بصیرت 6) شعار حضار: ای رهبر آزاده / آماده ایم آماده 7) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی (1388/1/1) 8) دکتر سعید کاظمی آشتیانی (رئیس پژوهشکده ی رویان) 9) بیانات در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی در مشهد مقدّس (1393/1/1) منبع خبر : خامنه ای . آی آر کد مطلب : سایر اخبار ...
نو شدن ایام؛ بهترین زمان برای تجدید عهد با پروردگار
ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! (آل عمران- 159) 3- توکل بر خدا وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ .... و در کارها، با آنها مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد . (آل عمران- 159) 4- دلسوزی و مهربانی لَقَدْ جاءَ کُمْ رَسولٌ مِنْ ...
این مادران دانشمند پرور/ شهید مطهری: من فکر کردن را از مادرم آموختم
در انجام امور دینی کوتاهی کرده باشد، از بانو می پرسد چرا فقط روی سر من سه دفعه گلاب پاشیدید؟ و جواب شنید که این به خاطر فرزندی است که در شکم داری، او خدمات بزرگی به اسلام می کند . از 10 سالگی دیگر درس های مکتب خانه ای برای شهید مطهری کاملا تکراری شده بود و برای همین پدر شروع به آموزش مقدامات حوزه به او کرد. مرتضی خیلی باهوش بود و سریع دروس را یاد می گرفت، البته گاهی مادر هم در کنار ...