سایر خبرها
گفتگوی نوروزی دی اسپورت با علیرضا دهشمند
مسابقات فوتسال جام رمضان برد و بعد از دوبازی قرار شد من را تو زمین بذاره که روز بازی کف دستم سوخت و منم جون برایم بازی حیثیتی بود دستکش های دروازه بانیم را تو فریزر کذاشتم و با دست سوخته بهترین بازی را انجام دادم *چه احساسی داری وقتی خودت را در آینه می بینی؟ احساس میکنم هنوز باید تلاش کنم تا به چیزی که پتانسیلش را دارم برسم و دارم روز بروز پیرتر میشوم *برای تفریح کجا می روی؟ ...
نیمار: زیر بار هیچ بهانه ای نمی روم؛ می خواهم در کوپا آمریکا و المپیک بازی کنم
طرفداری- به گزارش Don Balon ، پس از صحبت های فراوان در مورد نیمار و شرایط بازی کردن وی در مسابقات کوپا آمریکا و المپیک در تابستان پیش رو، این مهاجم برزیلی باشگاه بارسلونا معتقد است هیچ فشاری او را در خصوص نداشتن پیش فصل تهدید نمی کند: هیچکس نمی تواند من را مجبور کند تا از این موضوع پر اهمیت به سادگی بگذرم. من فقط می خواهم در هر دو جام برای برزیل بازی کنم. با اینکه باشگاه ...
بروکلین، توهم رویای آمریکایی یک دختر جوان
بیست و یک ساله در یکی از آخرین مصاحبه هایش صادقانه اعتراف کرده نگران قبول کردن این نقش بوده: احساس می کردم نمی توانم از پس چنین کاری بربیایم چون همه ایرلند قرار بود به تماشای این فیلم بروند. مسئولیت سنگینی نسبت به این کشور احساس می کردم و یادآور می شود اما استقبال گرمی که در جشنواره فیلم ساندنس 2015 دریافت کردیم، باعث شد بفهمم فیلم از ماهیتی جهان شمول برخوردار است. من سرشا 21 سال دارم: اول ...
پاسخ مبهم خیابانی درباره کاندیداتوری اش
دانشگاه دخترش یا پسرش را تامین می کند. من مدیون آن پیر زن یا مادری هستم که بی شک جانش را هم برای فرزندش می هد اما آنقدر چروک بر صورتش افتاده و سختی های زندگی به قدری آزارش داده است که شاید تنها با 90 دقیقه تماشای فوتبال، شاد می شود. فراموشی مشکلات با هیجان دادن به فوتبال وی همچنین می گوید: مردم وقتی تیمشان گل می زند، خوشحال می شوند. وقتی استقلال می برد نیمی از جمعیت ایران ...
گفتگوی جذاب سایت فیفا با قوچان نژاد
جام جهانی بازی کنید. چون بالاترین سطح در فوتبال است.بعد از آن مسابقات ما با کلی شور و شعف و احساس غرور به مملکت مان بازگشتیم و هر ایرانی فوق العاده خوشحال بود. مردم حتی با وجود عدم صعود تیم به مرحله بعد و بازگشت به کشور نیز خوشحال بوده و افتخار می کردند. این مهم ترین دستاورد برای ما بود که در یک روز کاری برای مردم انجام داده بودیم. ما هم به خاطر خوشحالی آنها، شاد بودیم. به نظرم این یک تجربه بزرگ ...
مصاحبه اختصاصی سایت فیفا با گوچی
هم بخوانم. از او خیلی ممنونم زیرا پس از آن فوتبال من خیلی خوب پیش رفت." پس از موفقیت در گو اهد ایگلز و کامبور،گوچی راهی بلژیک شد که در همان جا، کارلوس کی روش، "پدر دومش"او را تحت نظر گرفت. او برای اولین بار در سال 2012 به تیم ملی ایران دعوت شد و از حالا منتظر شروع جام جهانی 2018 روسیه است. او گفت:" ما اهداف بزرگی در روسیه داریم.تا به اینجا در مقدماتی شکست ناپذیر بوده ایم بنابراین ...
گفتگو با لیلا حاتمی و علی مصفا درباره سینما و زندگی
.... من در دسترس هستم، منتها از یک چیزهایی بی خبر بودم که وقتی فهمیدم باعث خوشحالی ام شد. - مصفا: البته دوره ما اینترنت نبود. الان دیگر اینطور نیست که ما در یک محیط گلخانه ای برای خودمان یک کارهایی بکنیم و بعد بگوییم عیبی ندارد. کسی اصلا حالیش نیست. من فلان نقش را بازی می کنم. الان دیگر اینطور نیست و حواس همه باید جمع باشد. - حاتمی: بعد هم فیلم های خوب و استاندارد ساخته می شود ...
هیچ وقت دخترم را شوهر نمی دهم!
نیک نیوز : به سراغ علی دایی رفتیم و این بار با او نه در مورد فوتبال و تیم ملی بلکه در مورد زندگی شخصی اش و علایقش صحبت کردیم. سرمربی سابق تیم ملی در این گفت وگو صحبت های جالبی را مطرح کرد؛ از شوهر ندادن دخترش گرفته تا علاقه اش به موسیقی. متن صحبت های او را در زیر بخوانید. سال 94 برای علی دایی چگونه گذشت؟ خدا را شکر سال خوبی را سپری کردیم و مشکل خاصی نداشتیم. چه در ...
نفر اول لیست تونی بودم اما ژنرال ِتازه وارد مرا نخواست/قلعه نویی اصلی ترین دلیل جدایی ام از تراکتورسازی ...
گسترش فولاد چطور است؟ خدا را شکر در تیم گسترش فولاد بازیکنان بامعرفتی حضور دارند و تیممان هم از نظر فوتبالی بازی های خوبی را ارائه می دهد که امیدوارم به این نتایج خوب خود ادامه داده و بتوانیم نماینده شایسته ای برای فوتبال آذربایجان باشیم. تسنیم:بامزه ترین و بی مزه ترین بازیکن تیمتان چه کسانی هستند؟ بازیکن بی مزه که اصلاً نداریم اما داریوش شجاعیان و گئورگی گئورگیف ...
فراهانی: بدترین اتفاق زندگی ام شکست عشقی بود
. اهل فوتبال هستید؟ طرفدار چه تیمی در ایران هستید؟ فقط تیم ملی. بازی های تیم ملی و باشگاه ها را در سطح بین الملل را می بینم و البته رقابت های جام جهانی را هم دنبال می کنم. در اولین حضور سینمایی تا چه حد به مشکلات بازیگران سینما پی بردید؟ در سیستم بازیگری مشکل بزرگی وجود دارد و آن خطر کله پا کردن است. یک حس ناامنی در میان بازیگران وجود دارد که از طرف تیم ...
مهدی طارمی از مسائل جالبی پرده برداشت!
. *بهترین لیگ اروپایی که دوست داری به آنجا بروی؟ لیگ انگلیس. *رویای بازی در کدام تیم اروپایی را داری؟ رئال مادرید. *سبک بازی ات شبیه کدام مهاجم خارجی است؟ نمی دانم. دیگران باید بگویند اما خودم بازی رونالدوی برزیلی را خیلی دوست داشتم. *اگر بخواهی بین مهاجمان و هافبک های تهاجمی تاریخ فوتبال ایران دو نفر را به عنوان همبازی کنار ...
می خواهم روی پای خودم بایستم
باشد ما آن را در شما نمی بینیم. این طمأنینه خاصی که انگار فیلم چندمتان را بازی کرده اید این موضوع از چه چیزی نشات گرفته است؟ فکر می کنم به خاطر شخصیت خودم باشد یعنی من خودم اصولا در همه مسائل اینگونه هستم اینطوری نیست که سر فیلم بخواهم کنترلش کنم یا بخواهم رفتار متفاوتی نشان بدهم. فکر می کنم چون من خودم این مدلی هستم این اتفاق می افتد. وخب مسلما من هم هیجان زده ام و خیلی خوشحال هستم ولی به نظرم ...
خاطرات خانم سرمربی از 15 روز اقامت در تهران+عکس
کمپ بانوان، هتل محل اقامت، خانه والیبال تهران و برج میلاد به جایی دیگر نرفتم، اما در تمام این فضاها خاطرات خوشی برایم باقی ماند و مردم ایران و غذاهای آنان را بی نظیر می دانم. وی تصریح کرد: در این مدت متوجه شدم ایرانیان مردمی مهربان هستند و از اینکه با 30 والیبالیست نوجوان به مدت 15 روز تمرین کردم، خوشحال هستم. ایران کشوری ثروتمند با مردمی هنرمند است که نمی توانم در یک جمله همه خوبی هایی ...
عبدی: به احمدی نژاد اجازه بازگشت داده نمی شود
قبل کسی تصمیم نداشت به سفر برود و باید یک برنامه خوب پیشنهاد شود تا آماده سفر رفتن شود. حالا سوال این است که چرا پیش بینی می شد این اتفاق می افتد؟ زیرا سه انتخابات گذشته نشان داده بود که اصولگراها پایگاه رای خیلی مشخصی دارند و پایگاه رای شان تغییری نکرده است. البته این هم حسن شان و هم بدی شان است که نمی توانند شخص دیگری را به خودشان اضافه کنند و هم اینکه بدی دیگران است که نمی توانند ...
نگاهی به تیتر نخست روزنامه های ورزشی اسپانیا
ترک تمرینات تیم ملی اسپانیا از عناوین این نشریه است. این روزنامه به دیگو کاستا اشاره کرد. سیمئونه برای تقویت خط حمله تیمش خواهان بازگشت مهاجم چلسی است. اسپورت تیتر نخست این روزنامه به فوتبال بانوان بارسلونا اختصاص دارد. این تیم در لیگ قهرمانان اروپا به مصاف پاری سن ژرمن می رود. صحبت های لوییس سوارس از عناوین این نشریه است. مهاجم اروگوئه ای بارسلونا گفت: زمانی که به کشورم رفتم و در ورزشگاه حاضر شدم از من پرسیدند در چه منطقه ای می خواهی بازی کنی. NULL ...
با یک میلیارد هم به پرسپولیس نمی روم
قهرمانی پروین را بشکنید؟ مردم جلوتر از همه هستند و مرا خوب می شناسند. با توکل به خدا 22 سال با استقلال 17 قهرمانی آورده ام. البته فوتبال زمان پروین با الان فرق داشت. آن زمان پرسپولیس و استقلال قبل از بازی در رختکن دو گل جلو بودند اما فوتبال دیگر مثل سابق نیست و تیم های شهرستانی هم قطب شده اند. *جواب سوال قبلی را ندادید، پرسپولیس پیشنهاد بدهد قبول می کنید؟ باور کنید ...
با همزاد شاه بیشتر آشنا شوید+تصاویر
به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست [...] به گزارش گروه تاریخ مشرق ؛ خبر خیلی کوتاه بود؛ “اشرف پهلوی، خواهر دو قلوی محمدرضا پهلوی آخرین شاه ایران، روز پنجشنبه 17 دیماه[1394] در سن 96 سالگی در مونت کارلوی فرانسه درگذشته است.” این خبر بسیار سریع در همه خبرگزاری ها پخش شد و هر کسی از ظن خود یار آن شد و هر چه خواست نوشت و تحلیل کرد. یکی دست به توهین زد وی را هرزه و دزد و قاچاقچی نامید و دیگری وی را فردی طرفدار حقوق زنان خواند و آزادیخواه و وطن پرست نامید و دیگران در بین این دو سر تحلیل متضاد، مطالبی نگاشتند. ولی اشرف که بود؟ اشرف در واقع هم اینهایی که نوشته اند بود و هم نبود. شاید تعجب کنید یعنی چه؟ بله جای تعجب هم دارد. در جایی که خاندان پهلوی بنا به قانون حق دخالت در سیاست را نداشتند وی در سیاست دخالت می کرد و چه آشکار هم دخالت می کرد. وی مثل بقیه خاندان علاوه بر این ویژگی دست درازی هم در اقتصاد داشت. نه اقتصاد از نوع مشروعش، بلکه اقتصادی که به قول امروزیها ناشی از آقا زادگی و وابستگی به رانتهای قدرت و ثروت است. در این میان همزادی وی با شاه هم مزید بر علت بود که بتواند بیش از دیگر اعضای خاندان سلطنت در برخی از اموری که شاید در شأن آنان نبود دخالت نماید. زندگی آزاد و بنا به قولی بی بند و بار وی شاید علت اصلی نوع نگاه هرزه نگارنه برخی نویسندگان به نوع زندگی اوست. البته وی همیشه دوست داشت که در این جنجال خبری بماند و هیچگاه فراموش نشود. جنجالهای خبری ای که گاه مثبت بود و البته بیشتر منفی. بیست سال پیش روزنامه نگاران فرانسوی به من “پلنگ سیاه” لقب دادند و باید اعتراف کنم که تا اندازه ای از آن لقب خوشم می آمد، و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتماد به نفس است. اغلب به سختی می توانم خوداری و متانتم را در میان جمع حفظ کنم. اما راستش را بگویم گاهی آرزو می کنم که به چنگ و دندان پلنگ مجهز بودم تا می توانستم به دشمنان سرزمینم یورش آورم. با این همه اشرف پهلوی نقشی گاه پر رنگ و گاه کم رنگ در کل دوره سلطنت برادرش داشت. اشرف همواره در همه جا خود را در درجات کمتری نسبت به برادر و خواهرش می دید و خود کاملاً بر این امر اذعان داشت. شمس و اشرف وقتی پنج ساعت بعد به دنیا آمدم، اصلاً از آن هیجان و جوش و خروشی که تولد برادرم به وجود آورده بود خبری نبود. گفتن اینکه من ناخواسته به دنیا آمدم شاید کمی تندروی باشد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست...هر چند خانواده من پرجمعیت بود، دوران کودکی ام اغلب در تنهایی گذشت. شمس به عنوان بچه اول، دختر محبوب و عزیز کرده بود. برادرم البته، به عنوان پسر اول و ولیعهد مورد محبت و احترام همه بود. خیلی زود متوجه شدم که من غریبه ای هستم که باید جایی برای خودم دست و پا کنم. در سالهای بعد خرده گیران و منتقدان من می توانستند بگویند که من در این راه افراط کرده ام، و حضور من در همه جا آشکار بوده است. اما به هر حال در بچگی کمتر مورد توجه قرار گرفتم. شاید همین کم توجهی کلی خانواده نسبت به او در دوره کودکی و نوجوانی موجب شد که در آینده تلاشهای زیادی نسبت به ورود به امور سیاسی و سپس اقتصادی گردید که نقش وی پر رنگ تر از سایر خواهران و برادرانش شد. شاید اولین نقش وی در امور سیاسی را در سفرش به شوروی بتوان دید. سفری که در خصوص مسائل و مشکلات آذربایجان بود و شاه وی را بعد از سفر مهم قوام به آنجا فرستاد که شاید بتواند از ظرافتهای زنانه وی برای نرم کردن دل به ظاهر سنگ استالین استفاده نماید. بنا به گفته خود اشرف- که شاهدی هم به غیر از خودش نداریم- این سفر، سفر موفقی هم بود. تاج الملوک به همراه اشرف و شمس با تمام شور و هیجانی که در خود سراغ داشتم تقاضا کردم که به حمایت روسها از جمهوری آذربایجان خاتمه دهد و کوشیدم استالین را متقاعد کنم که این دولت پوشالی بر روابط میان دو ملت ما در سالهای آینده آسیب خواهد رساند. ملاقاتی که قرار بود ده دقیقه باشد دو ساعت و نیم طول کشیده بود، و وقتی که ملاقات به پایان رسید استالین با من دست داد و تا دم در بدرقه ام کرد. پیش از اینکه از او خداحافظی کنم دستش را روی شانه ام گذاشت، به چشمانم نگاه کرد، و گفت: مراتب احترام و سلام مرا به برادرتان، شاهنشاه ابلاغ کنید و به او بگویید اگر او ده نفر آدم مثل شما داشت، هیچ جای نگرانی نداشت. رو کرد به مترجم و در حالی که با دست به من اشاره می کرد گفت: آنا پراودا پاتریوت، ایشان یک وطن پرست واقعی اند...حال که کار سیاسی ما به پایان رسیده بود، استالین میزبانی مهربان و دقیق و مراقب شده بود. پیش از آنکه با یک شخصیت مشهور ملاقات کنم، همیشه تکلیفم را انجام می دهم و هر چه اطلاعات مربوط به زندگی و شرح حال او گیرم بیاید می خوانم. در مورد استالین، می دانستم که هرگز از شاهزاده خانمی پذیرایی نکرده است و حتی هیچ علاقه ای هم به حکومت سلطنتی ندارد. اما آن روز تشریفات بی اندازه دلواپس من بود، مکرر به من نگاه می کرد و می پرسید که راحت هستم یا نه، چای و کیک تعارف می کرد... پیش از آنکه روسیه را ترک گویم، استالین کت پوست سمور بسیار گرانبهایی برایم فرستاد. این هدیه چنان جلب توجه کرد که نام مرا در سرخط روزنامه ها و مجلات جا داد، اما من هنوز آن را به عنوان یادگاری از نخستین مأموریتم در سیاست خارجی گرامی می دارم. اشرف و شمس پهلوی در نوجوانی آخرین باری که اشرف در امور سیاسی به صورتی کاملاً آشکار شرکت کرد و خود بارها نسبت به آن افتخار می کرد به روزهای پیش از کودتای 28مرداد باز می گردد. این ایام درست مصادف با روزهایی بود که شاه در اوج ضعف و ناتوانی قرار داشت و اشرف نیز به عنوان کسی که در کارهای مختلف دخالت می کرد با درخواست دکتر مصدق از شاه به شکلی کاملاً جدی از ایران اخراج شده بود. در این ایام که زندگی وی با توجه به ریخت و پاشهای نامعمولش به سختی می گذشت از سوی سازمانهای جاسوسی امریکا و انگلیس مأمور شد که حامل پیامی از سوی آنان برای شاه ناامید باشد. وی در خصوص زندگی محنت بارش در پاریس پیش از کودتای 28مرداد می نویسد: در زندگی من این تنها باری بود که از نظر مالی شدیداً دست و بالم تنگ بود، و اصلاً به عقلم نمی رسید که در یک مملکت بیگانه، که دستم از تمام امکاناتم کوتاه شده بود، چطور این مشکل را حل کنم. نومید و سرگشته و بی قرار شدم. من همیشه، حتی وقتی که بچه بودم، مشکل خواب داشتم، اما حالا تمام شبها را با بیداری و کلافگی به صبح می رساندم. در این گیرودار بود که کم کم شبهایم را درکازینوها سپری کردم که وسیله ای برای لذت بردن نبود بلکه به همان دلایلی بود که گاهی مردم را وا می دارد برای فرار از واقعیت بیش از حد مشروب بخورند یا به مواد مخدر پناه ببرند ولو آن که تهیه آنها برایشان بسیار سخت باشد. به زودی تمام پولی را که برایم مانده بود باختم، و ضربه این کار چنان شدید بود که مدتهای مدید دور میز قمار نگشتم. اشرف در کنار محمودرضا پهلوی در سفر به شمال با تمام این احوال تنها چیزی که وی را نجات داد نه قمار و مشروب بود بلکه سرنگونی دولت ملی ایران بود. تابستان گرم پاریس سال 1332برایش با ملاقات با دو تن از عوامل سازمان جاسوسی غربی خوشیمن بود. نخستین پیشنهاد به وی رساندن پیامی دلگرم کننده به شخص شاه از طریقی مطمئن بود که آن شخص می توانست اشرف باشد. اشرف این کار را پذیرفت و این عملش را همیشه به عنوانی عملی قهرمانانه برای خود استفاده می کرد. و شاید پر بی راه هم نبود. زیرا زمینه ساز این شد که سالهای بعد دست بالا را نسبت به سایر اقوام در امور داشته باشد. سفر چند روزه و غیر قانونی وی به تهران که از چشم حکومت دور نبود در تهران سر و صدای فراوانی به پا کرد. هر چند که پس از چند روز وی مجبور به ترک تهران و بازگشت به اروپا شد ولی نامه دلگرم کننده به شاه رسید هر چند که چند روز بعد شاه و همسرش ثریا فرار را بر قرار ترجیح دادند ولی قرار کودتا به سرانجام رسید و اشرف هم پس از چند ماه به ایران بازگشت. هر چند در سالهای پس از کودتا شاه که تازه طعم قدرت را چشیده بود دیگر نمی خواست شریکی حتی در مسائل جزئی برای خود بپذیرد. چنین بود که پس از کودتای 28مرداد دیگر پای اشرف از این امور کوتاه شد.ولی وی با تأسیس سازمانهایی مانند شاهنشاهی خدمات اجتماعی و یا در سالهای پایانی سلطنت برادرش با تأسیس بنیاد اشرف همچنان به صورتی کامل در سایه، با نام سازمانهای خیریه و غیره ردپایش در سیاست اجتماعی کشور دیده می شود. اشرف و شمس در دو طرف عروس و داماد از خانواده راسخ بعد دیگر زندگی اشرف زندگی خصوصی وی است. زندگی ای که با سه ازدواج-مانند برادرش- عجیب و غریب توأم بود که دو تای آن به طلاق انجامید و آخرینش هم زندگی ای بود که هر چند گرم آغاز شد ولی با توجه به روحیات هر دو – اشرف و بوشهری- به شکلی غیر طبیعی ادامه یافت. ازدواج اول اشرف، ازدواجی به شکل کاملاً سنتی و بر خلاف ظاهر حکومت غربی ماب رضاشاه اجباری بود. یعنی دو جوان از دو خانواده مطرح و صاحب نام برای شمس و اشرف انتخاب شد. علی قوام برای شمس و فریدون جم برای اشرف. و البته جالب ترین این بخش هم مبادله این دو همسر به دستور رضاشاه و بنا به درخواست شمس دختر دردانه شاه بود! تغییر همسری که همواره مورد نکوهش و ناراحتی همه دوران زندگی اشرف بود. بدین لحاظ اشغال ایران به دست متفقین اگر برای همه ضرر داشت برای اشرف سودی فراوان داشت و آن خلاص شدن از این ازدواج اجباری بود. ازدواج دوم وی با فردی مصری به نام احمدشفیق بود که به یکباره و سریع انجام شد. ثمره آن دو فرزند علاوه بر فرزندش از علی قوام بود. اشرف خود همیشه از اینگونه ازدواجهای نامتعارفش یاد کرده و خود را چندان پای بند این گونه تعهدات سخت نمی بیند. چنانکه به هنگام جدایی از شفیق و پیوستنش به بوشهری به آن اشاره می کند: پس از تبعید و بیماری طولانیم به نظرم از اینکه دوباره در ایران پیش برادرم بودم چنان خوشحال بودم که خانه جدیدم همانطور که بود به نظرم خیلی عالی می آمد... پیش از ترک فرانسه، با مهدی[بوشهری] به تفاهم رسیدم: من از شفیق درخواست طلاق می کردم و هر چه زودتر با هم ازدواج می کردیم. علی ایزدی و اشرف پهلوی در بازید از یک مرکز اجتماعی وقتی با شفیق سخن از طلاق به میان آوردم او با طلاقی آرام و بی جنجال موافقت کرد به شرط آنکه چند سالی صبر کنیم تا بچه هایمان بزرگتر شوند. من هم قبول کردم. هیچ وقت مادر متعارفی نبوده ام، درست همانطور که هرگز همسر متعارفی هم نبوده ام. اما با این همه رابطه بسیار بسیار نزدیک و مهر آمیزی با بچه هایم داشته ام. چون احساس می کردم که همسری بوده ام که نتوانسته ام به ازدواج آن چنان توجه و مراقبتی را مبذول بدارم که هر ازدواجی برای پرو بال گرفتن و موفق بودن به آن نیاز دارد، وقتی شفیق گفت که اگر طلاق را به تعویق بیندازیم بچه ها کمتر صدمه می خورند، قبول کردم که حق با اوست. تأخیر در طلاق برایم دشوار بود، اما به نظرم کم کم داشتم درک می کردم که به خاطر انتخاب زندگی اجتماعی باید بهای آن را هم بپردازم...هرگز از خودم در آینه خوشم نیامده بود، حتی به رغم اینکه مردانی به من گفته بودند که جذاب هستم. همیشه در آرزوی چهره کسی دیگر بودم(دقیقاً نمی دانم چهره چه کسی)، پوست روشن تر و هیکلی بلندتر. همیشه خیال می کردم معدود آدمهایی دراین دنیا از نظر قد از من کوتاهتراند طوری که وقتی کسی را می دیدم که ریز نقش و کوتاهتر از من است کمی احساس رضایت می کردم. مهدی[بوشهری] به من گفت که من نقص ندارم، و چون او بهترین دوستم بود، مرا بر آن داشت که خودم را آدمی کم نقص ببینم...به عنوان زنی که همیشه درگیر و گرفتار کار است، در زندگی خصوصی ام سعی کرده ام آزاد باشم و راه خود را بروم. واضح است که چنین نگرشی با ازدواجهای بسیار موفق سازگار است. من جفتهایم را عوض کرده ام، پیر شده ام-اما عوض نشده ام. سومین ازدواج من نیز، پس از آغاز شبهه انگیز خود، کم کم نشانه هایی از تنگنا و دست انداز از خود بروز داد. در چند سال اول شوهرم سخت کوشید که زندگی اش را با برنامه پرتقلا و پر جنب و جوش من سازگار کند...باری، آن نوع سازگاری که مهدی در ابتدای ازدواجمان از خود نشان داده بود نتوانست به طور نامحدود ادامه یابد ومن بیشتر از آن به او احترام می گذاشتم که چنین کاری را از او بخواهم. لذا هر چندعمیقاً هر کدام زندگی جداگانه ای را برای خود در پیش گرفتیم. در عوض دوستان بسیار خوبی برای هم شده ایم. هر وقت امکان داشته باشد وقتمان را با هم می گذرانیم، و می دانیم که وقتی مشکلی پیش بیاید می توانیم به هم پناه بیاوریم. البته همسران اشرف، خصوصاً دو همسر آخرش از مزایای این ازدواج بهره کامل را بردند و در مشاغل حساس و پر آب و نانی مشغول کار شدند که می توانستند از همه معایب این شازده خودسر چشم پوشی کنند. همانطور که گفته شد اشرف که دستش را در سیاست کوتاه می دید در یک سری کارهای خیریه و اجتماعی از قبیل سازمانهای زنان و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی و نهایتاً تأسیس بنیاد اشرف پهلوی متمرکز کرد. سازمانها و اعمالی عوام پسندی که هیچگاه از چشم شاه دور نبود و در بسیاری از مواقع شاه در تنهایی خود همراه وزیر دربارش از آن به تمسخر و کنایه یاد می کرد. هر چند که بنا به نوشته های علم هیچگاه کار جدی ای در خصوص جلوگیری از این اعمال از سوی شاه انجام نگرفت. یک بار که شاه از دست اشرف شکار شده بود، اسدالله علم وادار به اینگونه نوشتن شد: “نسبت به امور والاحضرت شاهدخت اشرف دستور سختگیری شدید صادر فرمودند. یقین دارم والاحضرت سخت برخواهند آشفت. اگر خودکشی نکند خوب است. چون اخیراً هم کسالت عصبی پیدا کرده اند وحشت دارم ولی چاره نیست. بیچاره شاه می فرمودند، این خواهر و برادران من همه هر کدام یک نقص دارند. عرض کردم، خدا به آنها نقص داده که شما را کامل کند و درست می گفتم، تعارف نبود.” کیش، اشرف و محمدجعفر بهبهانیان وی حتی پای فراتر نهاد و با کمک برادر تاجدارش به سازمان ملل رفت و رئیس کمیته ایرانی حقوق بشر شد و همواره از سوی یکی از دیکتاتورترین حکومتهای خاورمیانه به دفاع از آزادیهای سیاسی و حقوق اولیه انسانها زد. کار کمیک و خنده آور که مورد تمسخر بسیاری از روزنامه ها و مجلات غیر وابسته غربی را فراهم می کرد. هر چند شاه با بسیاری از این ادا بازیهای اشرف به ظاهر مخالفت می کرد ولی به نظر می رسد از اینکه فردی از خاندان پهلوی که نامشان به بدنامی در حقوق اولیه انسانها شهره اند بتواند در سازمانهای مختلف بین المللی به دفاع از آنان بپردازد و شاه به کمک این راه برای خود کسب وجهه ای نماید تا حفظ ظاهر نماید، ولی چه سود که اشرف با بلند پروازیهایش که گاه به شوخی می ماند پای از گلیم حد و حدود خود بیرون می کرد و حتی شاه را هم وادار به عصبانیت می نمود. به عنوان مثال زمانی که اشرف داعیه ریاست بر مجمع عمومی سازمان ملل را داشت و در این راه شکست خورد خواستار نمایندگی دائمی ایران در این سازمان شد، بحثی چنین بین شاه و علم درگرفت: از آنجا که والاحضرت اشرف شانس انتخاب شدن برای ریاست مجمع عمومی سازمان ملل را ندارد، حالا در کله اش فرو رفته که به عنوان نماینده دائم ایران در سازمان ملل انتخاب بشود. شاه گفت:این خواهر دوقلوی من روز به روز دیوانه تر می شود...حرص و آزش برای مال اندوزی ارضا شده حالا در پی افکار احمقانه و جاه طلبانه است... اگر یک سر سوزن قابلیت مدیریت داشت با کمال میل پیشنهادش را بررسی می کردم، ولی چون خواهر من است خیال می کند می تواند از بالای سر وزارت خارجه کارهایش را انجام دهد. جاه طلبیهای او حقیقتاً نامعقول است. دستور داد تا فوری او را از نیویورک به تهران فرا بخوانم. زنان دربار؛ از راست: فاطمه، اشرف، فرح دیبا، فریده دیبا، شمس و شهناز پهلوی ولی به هر روی اشرف با همه این به ظاهر ناملایمتی برادر کارهای خود را به پیش می راند و برادر با همه غرولندش در حضور علم مجبور به اجابت بسیاری از خواسته های وی می شد. اعمال و رفتار اشرف در اروپا و در محافل داخلی بین مردم وسیاستمداران چنان آشکار بود که گاه این اخبار با درج شدنشان در مطبوعات غربی جنجالی برای حکومت ایران به پا می کرد که دود آن هم مسلماً بیشتر به چشم شاه می رفت.چنانکه چندین بار جنجالهای مختلف در اروپا نام ایران و اشرف را بارها بر سر زبانها و تیتر اول مطبوعات کرد. اخباری که به ندرت با سانسور داخلی ایران به گوش مردم می رسید ولی همه سردمداران از این گونه وقایع اطلاعات کاملی داشتند. در سال 57که مجدد موج اعتراضات مردمی در کشور شدت گرفت برای بار دوم اشرف به نوک تیز تبلیغ مخالفان نظام پهلوی تبدیل شد. نوک تیزی که به هدف اصابت کرد و همه می دانستند این هدف پاشنه آشیل شاه است. شاه هم این را خوب می دانست و حفظ نظامش از اوجب واجباتش بود، چنانکه اشرف خود می نویسد:”آخرین باری که ایران را دیدم اوت 1978[مرداد57]بود. از کنفرانس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم.” این بار نه یک مخالف شاه دستور به خروج وی از ایران داد- چنانکه مصدق این کار را در دهه سی کرده بود- بلکه به دستور نزدیک ترین فرد به خود مجبور به این کار شد. وی آخرین منظره ای که در ایران دید اینگونه بود: وقتی از بالای بنای یادبود شهیاد پرواز می کردم، دیدم که یک گوشه ای آن پایین کاملاً سیاه است، لحظه ای بعد متوجه شدم که این توده سیاه توده ای از زنان ایران است، زنانی که به یکی از بالاترین سطوح آزادی در خاورمیانه دست یافته بودند. در اینجا همان چادر مشکی هایی را سر کرده بودند که مادر بزرگهاشان در مراسم عزاداریها به سر می کردند. فکر کردم، خدایا، کار به اینجا رسیده است؟ برای من این صحنه به دیدن کودکی می مانست که بزرگش کرده بودم و اکنون ناگهان بیمار شده و رو به مرگ است. نصب نشان بر سینه برادر سال 57 نیویورک میزبان تتمه زندگی اشرف بود و او در 37 سالی که در این شهر زندگی کرد شاهد مرگ آخرین فرزندان رضاشاه-البته بجز غلامرضا- بود. منابع 1-پهلوی، اشرف. چهره هایی در یک آئینه. تهران، فرزان روز، 1377٫ 2-حدیدی، مختار. پهلویها. تهران، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.1391٫ ج2٫ 3٫علم، اسدالله. یادداشتهای علم. تهران، مازیار، 1387٫ج6و7٫ Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
مشکلم با مرحوم حمداد به خاطر عدم انتقالم به تراکتور بود/ کاش زودتر ازدواج می کردم/ سال 95 از فوتسال ...
: گویا ناگفته های زیادی از تیم فوتبال شهرداری تبریز دارید، اینگونه است؟ شاید. پس از جام سرداران دو باشگاه شهرداری و تراکتورسازی بر سر انتقال من به توافق رسیدند. در آن سال ما تراکتورسازی را با یک گل شکست دادیم که من پنالتی گرفتم و یونس باهنر آن گل را به ثمر رساند. قرار بود تراکتورسازی برای این انتقال 15 میلیون تومان به باشگاه شهرداری بدهد تا رضایت نامه ام را بگیرد. این کار انجام شد و من ...
هشدار دروازه بان برزیل به مدافعان: از انگیزه سوارز بترسید!
.... در همین زمینه دیگر آلوز 29 ساله ضمن اشاره به این نکته که مهاجم بارسلونا در این بازی کوهی از انگیزه است، گفت: مسلم است که برای مهار سوارز باید برنامه ویژه ای داشته باشیم.او در حال حاضر خوشحال ترین مرد دنیاست و برای رویارویی با برزیل لحظه شماری می کند. دروازه بان والنسیا در ادامه افزود: مسی ، سوارز و نیمار بهترین مهاجمان حال حاضر فوتبال هستند؛ من در ...
ونگر: مربی نتیجه گرا را مربی بی هنر می دانم!/ فرگوسن هیچ گاه غرق در موفقیت نمی شد
هستم که کاملاً به اهدافم حالا چه خوب چه بد، پایبند و متعهد هستم. * اگر قرار باشد یکی از لحظات دوران حرفه ای تان را انتخاب کنید، آن کدام است؟ آمدن به لندن با شک و تردید فراوان. اولین قهرمانی ام با آرسنال در لیگ برتر انگلیس. تبدیل شدن به یک مربی پیشتاز از یک ونگر ناشناخته. تبدیل شدن به اولین مربی غیربریتانیایی که در انگلیس به موفقیت می رسد. همه اینها لحظات خوبی از دوران حرفه ...
کی روش: دیدار مقابل هند اهمیت ویژه ای دارد
... وی درباره دیدار تیم ملی فوتبال ایران مقابل هند بیان کرد: بازی مقابل هند بازی مهمی است. مطمئنا هم به دلیل اینکه نتیجه بازی برای ما مهم است و هم اینکه این دیدار به جایگاه ما در مرحله بعدی انتخابی جام جهانی مهم است. امیدوارم با کسب نتایج بسیار خوب در جایگاه خیلی خوبی قرار بگیریم و سه امتیاز را به دست آوریم. سرمربی تیم ملی ادامه داد: چهار ماه از آخرین دیدار تیم ملی می گذرد. خوشبختانه ...
رضا قوچان نژاد: فقط یک فوتبالیست نیستم
آرژانتینِ فینالیست، حاضر بودند. مهاجم تیم ملی ایران ادامه داد: وقتی بچه بودم، آرزوی بازی در جام جهانی را داشتم. هدف شما این است که در این رقابت ها که بالاترین رقابت در سطح جهان است، بازی کنید. وقتی بازی ها را تمام کردیم و به ایران رفتیم، همه خوشحال بودند و از عملکرد تیم ملی رضایت داشتند و همین باعث شد با غرور به خانه بازگردیم. این یک تجربه فوق العاده برای من بود که هرگز فراموش نمی کنم ...
مهراوه شریفی نیا؛ قبل از کیمیا، بعد از کیمیا (2)
دوم) اتوبان صدر افتتاح شده بود و داشتم می مردم که تهرانم نیستم و ندیده ام تا اینکه یک اتفاق افتاد و من دو روز آف خوردم و اجازه گرفتم به تهران بیایم. به همه دوستانم هم زنگ زدم گفتم به همان رستورانی که همیشه می رویم بیایند. همه هم واقعا آمدند. روز بعد هم من را بردند پل صدر را دیدم. همان روز هم برف آمد. خیلی خوشحال شدم. فکر می کردم چون آبادان هستم برف نمی بینم. واقعا چه می کردید که در ...
بساط دم عید دوچرخه !
کاری رشته ی میرکایم را از کارتن درآورده ام و به جایی آویزانش کرده ام، به خاطر حس خوبی که با خودش دارد. حس خوب یک لبخند آرام و خوشحال. *** ما یک نفریم یاسمن رضائیان: هرکس باید برای خودش یک عروسک دست ساز داشته باشد؛ عروسکی که راوی ذات او باشد. این داستان تولد مترسک مهربان بود. نخ های مرتب نشده ی لباسش نشان دهنده ی غوغای مثبت ذهنی من و لبخند محو ...
اتهام اختلاس به رئیس پیشین ورزش/ دستگیری ملی پوش فوتبال در پارتی شبانه و محرومیت مادام العمر م.ن !
به گزارش خبرنگار ورزشی آنا، مرداد ماه 94 برای ورزش ایران خوشایند نبود چرا که با حسرت و افسوس های به جامانده از سقوط تنیس و والیبال، نرسیدن ساحلی بازان به نیمه نهایی جام جهانی، ممنوع الفعالیت شدن سرخابی ها و ... سپری شد. دایی سر از قم درآورد، قلعه نویی به انزلی رفت دو مربی نامدار فوتبال ایران با توافقی که کردند و قراردادی که نوشتند، هم خود را از بلاتکلیفی خارج کردند و هم دو ...
کی روش: دیدار مقابل هند اهمیت ویژه ای دارد/ 4 ماه است بازی نکردیم
دیدار تیم ملی فوتبال ایران مقابل هند بیان کرد: بازی مقابل هند بازی مهمی است. مطمئنا هم به دلیل اینکه نتیجه بازی برای ما مهم است و هم اینکه این دیدار به جایگاه ما در مرحله بعدی انتخابی جام جهانی مهم است. امیدوارم با کسب نتایج بسیار خوب در جایگاه خیلی خوبی قرار بگیریم و سه امتیاز را به دست آوریم. سرمربی تیم ملی ادامه داد: چهار ماه از آخرین دیدار تیم ملی می گذرد. خوشبختانه با در اختیار ...
مارسلو در مورد آمدن نیمار به رئال مادرید صحبت کرد
روز نو : مدافع رئال مادرید که در تیم ملی فوتبال برزیل با نیمار، مهاجم بارسلونا هم بازی است، در مورد آمدن این بازیکن به رئال صحبت کرد. مارسلو یکشنبه این هفته برابر سویا سیصد و پنجاهمین بازی خود را برای رئال مادرید انجام داد. به همین بهانه، روزنامه گلوبو اسپورت برزیل با او مصاحبه کرده است. مدافع مادرید درباره آینده اش، کریستیانو رونالدو، دعوت نشدنش به تیم ملی و مسایل دیگری به ...
هفت چهره در بهار!
یکی از جدی ترین و معمول ترین تفریح هایم این بود که با همان دوست ها و بچه محل هایم به سینما برویم. البته دید و بازدیدهای نوروزی هم آن زمان جدی تر برگزار می شد. این ها همه سرشار از حس های خوب برای من بود. چه چیزی را در سفره ی هفت سین خیلی دوست دارید؟ من عاشق سنبل هستم. البته اصولاً آدمی ام که کارکردن با گل و گیاه را خیلی دوست دارم و همیشه از زندگی کردن در تهران ...
مهمترین اخبار 8 ساعت گذشته
امکان از دست دادن رقابت های یورو 2016 برای کاپیتان آلمان کاپیتان تیم ملی آلمان بازی های دوستانه مقابل انگلیس و ایتالیا را از دست داد. مقصد بعدی اوبامیانگ دو تیم رئال مادرید و منچستر یونایتد خواهان جذب مهاجم گلزن بورسیا دورتموند هستند موراتا: امکان بازگشتم به رئال مادرید وجود دارد مهاجم اسپانیایی تیم فوتبال یوونتوس تأکید کرد که از آینده اش خبر ...
دلیل اصلی اقبال مردم به جریان های میانه رو چیست؟
داند طعم زندگی خوب چطور است ولی هیچ وقت نچشیده است. اصلا به همین دلیل وقتی حرف از توسعه می شود، اینها امیدوارانه مشارکت می کنند چراکه می دانند این آخرین راه است. احتمالا بخش مهمی از آرای لیست امید در تهران توسط کسانی روانه صندوق شده که هنوز به ناامیدی مطلق نرسیده اند. برآوردهای مرکز آمار نشان می دهد که شهروندان ایرانی فرصت کافی برای فکر به تصویرهای رویایی ذهنشان را دارند ولی مشارکت های اجتماعی آنها ...