سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای دزدی عجیب دختر دانشجوی عاشق پیشه!
طلاهایش را درون کمد گذاشت، ناگهان وسوسه های شیطانی به سراغم آمد و در یک لحظه تصمیم به سرقت طلاها گرفتم تا پول آنها را به حسن بدهم. صبح وقتی ژینوس و پروین از خانه خارج شدند، طلاها را برداشتم و قسمتی از لوازم را نیز به هم ریختم تا پروین تصور کند دزد وارد خانه شده است. سپس کلید را به همسایه آنها دادم و به منطقه گلشهر رفتم. طلاها را با قیمتی کمتر از بهای روز به یک طلافروشی فروختم، چون طلاها ...
ماجرای جالب دختری که هم دزد بود هم عاشق!
دختر 29 ساله پس از دستگیری به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: اهل طبس هستم و بعد از آنکه در دوران نامزدی از همسرم به خاطر اعتیادش طلاق گرفتم، به مشهد آمدم که ادامه تحصیل بدهم و در خانه یکی از نزدیکانم که برای زمان مسافرت به مشهد در حاشیه شهر خریده [...]
وسوسه شیطانی دختری که عاشق پسر آهنگساز شد
از حدود یک سال قبل به عقد موقت پسری درآمده بودم که به آهنگ سازی اشتغال داشت اما به خاطر مشکلات مالی نمی توانست آهنگ هایش را به بازار عرضه کند که بعد بتوانیم بایکدیگر به صورت رسمی ازدواج کنیم، این بودکه آن شب با دیدن طلاها وسوسه شدم و ... دختر 29ساله ای که به [...]
یادداشت شیخ مهدی حسن آبادی درباره شهید سید رضی
زبونم قفل شد بلند شدم چند قدم راه رفتم نشستم، باز راه رفتم اصلا آروم و قرار نداشتم گوشی رو برداشتم رفتم تو اینستاگرام دیدم غالب استوری ها عکس آقا سیده باورم نمیشد ولی باید باور میکردم آسید رضی دیگه اینجا نبود رفته بود پابوسی عشقش حضرت رقیه علمدار سوریه رفته بود تو آغوش مادر علمدار کربلا اونم شب عزای حضرت ام البنین ...
گروگانگیری نمایشی برای اخاذی 200 میلیون تومانی
خانواده اش دادند. پسر 14 ساله به مأموران گفت: روز حادثه با دوستم پیمان قرار داشتیم برای تفریح به پارکی برویم و وقتی سر قرار رفتم، ناگهان دو مرد جوان راه ما را سد و ما را به زور سوار خودرو کردند و به خانه ای بردند. آن ها مرا شکنجه می دادند تا از پدرم اخاذی کنند، البته الان فهمیدم آن ها پژمان و فرامرز نام دارند و از دوستان پیمان هستند و نقشه را با هم طراحی کرده اند. متهمان در ادامه برای ...
اعترافات تکان دهنده قاتل 3 جنایت در مشهد ! + عکس قاتل در محل قتل ها
کشاندم که متعلق به یکی از بستگانم بود.وقتی او فهمید من پولی ندارم تا دستمزدش را پرداخت کنم بهانه گیری کرد که نمی تواند کار کند! من هم که از قبل عصبانی بودم تکه آجری را برداشتم وبه سرش کوبیدم. بعد از آن که متوجه شدم جانش را از دست داده است، پیکرش را به داخل چهار دیواری مخروبه آجری انداختم وفرار کردم. بعد ازچند روز هم به بیمارستان روان پزشکی رفتم و خودم را به عنوان بیمار روانی معرفی کردم چون قبلا هم به ...
آقای بازیگر ایرانی: بخاطر 6 ماه زندگی مشترک دار و ندارم را از دست دادم
در "شام ایرانی" با ذکر نکاتی از زندگی خصوصیش به صراحت اعلام کرد که برای پرداخت مهریه همسر سابقش مجبور شده خانه اش را بفروشد. شفیعی جم در بخشی از این فیلم با بیان اینکه دوست ندارد به دروغ درباره زندگی مشترکش حرف بزند گفت: پول زحمت 20 ساله ام را برای 6 ماه زندگی از دست دادم!او ادامه داد: جدایی من و همسرم خورد به ماجرای افزایش ناگهانی قیمت طلا و مرتب قیمت طلا بالا رفت و من نیز مجبور شدم ...
سرنوشت دختر 15 ساله بعد از فرار از خانه
به خاطر آشنایی اش با قانون مرا به بهزیستی تحویل خواهد داد و این گونه بود که به پیشنهاد نوروز از خانه فرار کردم. ارتباطم را با همه دوستان و اطرافیانم قطع کردم تا کسی محل اقامت ما را پیدا نکند. نوروز با آن که بیکار بود و شب ها از خانه بیرون می رفت اما اجاره منزل و دیگر مخارج را می پرداخت. چند بار دچار تردید شدم و خواستم به خانه پدرم بازگردم اما پدرم ازدواج کرده بود و می دانستم جایی در آن ...
پسر جوانی که به جای هنرپیشگی، دزد شد! + فیلم سارق موتور حرفه که قبلاً بازیگر بود
می رفتم و دلم می خواست زمانی یک بازیگر مشهور شوم اما خب به آرزویم نرسیدم چون مواد زندگیم را تباه کرد. اگر بخواهم از روزی بگویم که مرتکب سرقت شدم، تعجب می کنید. آن روز در راه رفتن به کلاس بازیگری بودم که صدای دو پسر جوان را شنیدم. آنها کنار خیابان ایستاده بودند و با هم صحبت می کردند. من هم از روی کنجکاوی ایستادم تا حرفشان را گوش بدهم. آنها نقشه سرقت کشیده بودند که من همان لحظه به سراغشان رفتم و گفتم ...
رنج های بی پایان زنی که درخواست کمک کرد؛ از مرگ خواهر و ورشکستگی پدر تا خودکشی مادر
. انگار این ها بس نبود دوباره توفان به زندگی ما زد. سارا از خودکشی مادرش صحبت می کند و می گوید: یک هفته قبل بعد از سالها افسردگی مادرم و وضعیتی که روز به روز بدتر می شد یک روز صبح بیدار شدم و جسم نیمه جان مادرم را در خانه پیدا کردم! او خودکشی کرده بود. مادرم همه داروهای اعصابش را با هم خورده بود که به زندگی اش پایان دهد. با کمک اورژانس مادر را به بیمارستان رساندیم. پزشکان می گویند امید چندانی ...
اتاق بازی لاکچری فرزندان سام درخشانی / خانه آقای بازیگر چه شکلی است؟ + عکس
پذیرد که بدون منطق وارد یک زندگی دراز مدت شوید و عشق ما نیز به مرور تبدیل به دوست داشتن شد داستان آشنایی سام درخشانی و همسرش من و عسل یک دوست خانوادگی مشترک داشتیم که ما را برای یک مهمانی خانوادگی دعوت کرد، در آن مهمانی با عسل آشنا شدم و این آشنایی ادامه پیدا کرد. بعد از مدتی خانواده های ما نیز با هم رفت و آمد پیدا کردند و این باعث شناخت بیشتر ما نسبت به اخلاق و روحیات همدیگر و در ...
گفتگو با قاتلی که عاشق مارها است و با سم مار آدم کشت / 2 هزار دلار برای قتل گرفتم + جزییات
شدیم دیدم سرعت موتورش کم است و ترسیدم نتوانم او را با چاقو بزنم در یک لحظه تصمیم گرفتم زهر مار را که در سرنگ ریخته بودم به او بزنم بعد از این اتفاق چه کردی؟ من فکر نمی کردم او مرده باشد برگشتم به شهر خودمان،نزدیک یک ماه در خانه بودم بعد برای کار آمدم تهران به خیابان لاله زار رفتم که با حجله او روبرو شدم و به دوستم زنگ زدم گفتم چرا به من نگفته بودی او مرده است، دوستم با بی تفاوتی گفت مهم ...
حرفهای عجیب جوانی که برای دوهزار دلار دستمزد، با تزریق زهر مار، دست به قتل زد
چند روز قبل خبر و تصاویر لحظه قتل عجیب مرد جوانی با تزریق سم مار در رسانه ها منتشر شد. در این فیلم موتورسیکلت قرمز رنگی در حال عبور از چهارراه بود که ناگهان موتورسواری دو ترک به او نزدیک شد و در یک لحظه ترک نشین موتورسیکلت با دستش کتف موتورسوار دیگر را لمس کرد و خیلی زود از محل متواری شد. ساعتی بعد پسر موتورسوار که سم مار به وی تزریق شده بود، در بیمارستان جان باخت و همین تصاویر سرنخ ...
جایی که با تحقیر به من نگویند: افغانی!
.... اگر انتخاب من بود ترجیح می دادم در کشور خودم بمانم و کشته شوم؛ البته نه به خاطر عرق ملی؛ به خاطر اینکه معتقدم آدم یک بار کشته شود بهتر از این است که هر ساعت کشته شود. من الان هر ساعت کشته می شوم! اسم مستعار هانا را برای خود انتخاب کرده است. می گوید: من در بسیج کاشان، نفر اول مقاله نویسی، طراحی نقاشی و کاریکاتور شدم. ولی از آنجا هم بعد از مدتی به خاطر افغانستانی بودن بیرون انداخته ...
قاتل نخبه: آرزو داشتم باغ وحش جانوران سمی داشته باشم!
در حالی که رانندگی می کرد، سرنگ انسولین را به او تزریق کردم و بعد با کامبیز تماس گرفتم و گفتم زهر را برای زهر چشم گرفتن به او زدم. قرار بود بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شد، به او پیام بدهم که اگر دست از اذیت های عمویش برندارد، این بار او را تنبیه بدتر می کنم. بعد چه شد؟ پس از اینکه 2 هزار دلار را گرفتم، چند روزی به شمال رفتم و وقتی برگشتم تازه متوجه شدم او فوت کرده است. قرار بود ...
حاج قاسم گفته بود حاجی در یمن شهید می شود/ مخالف سرسخت بند پ
...: حاجی بعد از ازدواج، شش ماه شش ماه مأموریت بود. حساب های سرانگشتی اش می گوید حاج حسن از چهل سال زندگی مشترک، حدوداً 15 سال را دور از خانه بوده: با بچه ها خودم را سرگرم می کردم، ولی راستش را بخواهید، نمی شود! وقتی که همسرت نباشد نمی شود؛ همه چیز خیلی سخت است... وقت هایی که بود هر وقت از خواب بیدار شدم می دیدم نماز شب می خواند. در این چهل سال نماز شبش ترک نشد. رجب و شعبان و رمضان روزه داری را ترک ...
مرگ مشکوک زن جوان در مشهد
می کنیم. دوستش انگار ترسیده بود و قول داد که همسرم را بیاورد و با هم قرار گذاشتیم. برای اینکه به مشکلات بعدی دچار نشویم، از مادرش خواستم تا او هم بیاید. با هم مقابل کلانتری خواجه ربیع رفتیم و او با دوستش آمد. به محض دیدن ما می خواست فرار کند که زمین خورد و هر طور بود او را به خانه برگرداندیم. تا شب همه چیز خوب بود و با هم شام خوردیم. مادر همسرم نیز شب را پیش ما خوابید. صبح که ...
پدر به پسرمعتادش پول خرید مواد نداد/پدر به قتل رسید،مادر در بیمارستان بستری شد
نبود که بتواند خرج مواد او را بدهد و از طرفی، دیگر خسته شده بود. سر همین موضوع با هم دعوایشان شد که من با دخترم تماس گرفتم و گفتم برای کمک به خانه بیاید، اما ناگهان پسرم با چاقویی که شبیه قمه بود به پدرش حمله کرد. من جلو رفتم تا مانعش شوم که خودم هم مجروح شدم، دیگر نفهمیدم چه شد تا اینکه دختر و پسرم ما را به بیمارستان بردند. پسر 34 ساله که در صحنه جنایت بازداشت شده بود در تحقیقات گفت ...
خودکشی تلخ مرد تهرانی بخاطر بدهکاری
: ساعت 6 عصر جمعه وقتی همه تماس های من بی پاسخ ماند تصمیم گرفتم برای دیدنش به خانه بیایم، وقتی رسیدم ابتدا زنگ در را زدم ولی جواب نداد،برای همین باکلید خودم وارد خانه او شدم، بعد از اینکه تمام خانه را به دنبالش گشتم متوجه باز بودن در بالکن اتاقش شدم وقتی وارد شدم در کمال ناباوری دیدم فرهاد خودش را حلق آویز کرده است. بازپرس امیرحسین علی مردان از شعبه 10 دادسرای امور جنایی بر اساس دست نوشته و مدارک موجود در صحنه و همچنین اظهارات خواهر متوفی دستور انتقال جسد به پزشکی قانونی صادر و این پرونده را در اختیار کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی قرار گرفت. ...
رسوایی خیانت شوهری که نمی دانست دوربین خانه اش روشن است ! / زن از خارج این صحنه را دید
نیازی به دوربین نیست. تا اینکه برای دیدن پسرم به سفر خارج از کشور رفتم. شوهرم فراموش کرده بود دوربین را خاموش کند و من که می توانستم با تلفنم خانه را ببینم متوجه حضور یک زن در خانه شدم و بعد فهمیدم شوهرم با چند زن رابطه دارد. او یادش رفته بود دوربین را خاموش کند چون خیالش راحت بود که من در ایران نیستم. به او معترض نشدی؟ اگر همان زمان حرفی می زدم، مدارک را پاک می کرد. بعد از اینکه به ...
شرور قاتل: تا ته خلاف رفته ام!
همه مسلح بودیم که به طرف هم شلیک کردیم. بعد چه شد؟ فکر نمی کردیم آن ها فوت کنند، اما وقتی فهمیدم به قتل رسیده اند، فرار کردیم، اما مدتی بعد دوستانم دستگیر شدند و بعد هم به من خبر دادند که دادگاه برای ما حکم قصاص داده است. خیلی ترسیدم و از این شهر به آن شهر و از روستایی به روستای دیگری فرار می کردم تا گرفتار نشوم. آنقدر بدبختی کشیدم که در این مدت از زندگی سیر شدم. هر جا می رفت ...
مهندس الکترونیک تخصصش مالخری بود
حسابی ندارم. سابقه ات چه بود؟ سرقت اماکن. انباری های خانه ها را سرقت می کردم اما یک شب که برای سرقت انباری رفته بودم، متوجه شدم کارگران مغازه فرش فروشی در حال خالی کردن بار در انباری در همان حوالی هستند. آن شب فقط تماشا کردم و اطلاعات بدست آوردم و شب بعد راهی انبار فرش ها شدم و تعداد زیادی تخته فرش سرقت کردم. دوربین های انبار شماره پلاک خودروام را با اینکه مخدوش کرده بودم ...
بیوگرافی الهام حمیدی و همسرش علیرضا صادقی + ارتباط با خانواده علی دایی؟
سایت نم نمک نوشت: الهام حمیدی متولد 8 آذر 1356 در تهران ، بازیگر سینما ، تئاتر و تلویزیون ایران است. فارغ التحصیل لیسانس رشته حسابداری از دانشگاه آزاد رودهن می باشد و می گوید حسابداری را دوست نداشتم حتی می توانم بگویم از آن متنفر بودم؛ اما به اجبار حسابداری خواندم. بعد از حسابداری کلاس های آزاد بازیگری رفتم و در مسیر بازیگری کارم را ادامه دادم. عکس کودکی الهام حمیدی ...
دار زَن خاطرات اسارت در زندان های کومله
به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، کتاب دار زَن نوشته طاهره کوه کن به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب زندگینامه داستانی اصغر اقلیدی از روز های انقلاب تا اسارت در زندان های حزب کومله است. زندگی ای که سالِ 62 مانند خط کش، به دو قسمت تقسیمش کرد. بخش اول، مربوط می شود به حوادث جورواجور سیوند در قبل از انقلاب و تلاش های اصغر به همراه پدر و برادرش ...
ناگفته های جنایت ورامین از زبان متهم: به خاطر پدرم قاتل شدم
متهم به جایگاه رفت و با بیان جزئیات روز حادثه به قضات گفت: من و پدرم چند سالی است که جگرکی داریم و از ظهر تا پاسی از شب کار می کنیم. چند روز قبل از حادثه مادرم با ما تماس گرفت و گفت که پسر همسایه - مقتول - برایش مزاحمت ایجاد کرده و قصد داشته با زور وارد خانه مان شود. وی ادامه داد: من و پدرم وقتی این موضوع را فهمیدیم شوکه شدیم. پدرم آن روز به پدر او گفته بود که اگر پسرش را ببیند می کشد ...
پزشکی که ژن خوب تکثیر می کند!
چطور شد که کار و تحصیل را عقب انداختید، این تصمیم سخت نبود؟ می گوید: در بهشت خانه مشغول بچه ها شدم تا سال 1401. ترجیح دادم ادامه تحصیل را به تعویق بندازم. مطب هم نرفتم. البته طرح اجباری پزشکان را گذراندم و خیلی برایم تجربه ارزشمندی بود. آن زمان یک بچه داشتم، دومی در راه بود. این مدت مشغول فعالیت های اجتماعی شدم. بخشی اش مجازی بخشی هم حضوری. که اکثرش را با بچه هایم می رفتم. دو سال پیش ...
خوشحالم مردم از دخترم شینا استقبال می کنند | فکرش را نمی کردم کتابم به دست رهبری برسد
تلخ من درباره این کتاب، فوت همسر شهید در همان ایام نوشتن وآماده سازی کتاب برای چاپ بود. فوت قدم خیر زمانی بود که من تقریبا تمام خاطرات حاج ستار را از ایشان گرفته بودم و تنها بخش پایانی خاطرات شهید باقی مانده بود که ایشان قبل از فوت، همراه دخترشان به دفتر من آمدند و تمام خاطرات را بیان کردند. بعد از مدتی باخبر شدم که قدم خیر حال خوبی ندارند و در بیمارستان بستری هستند. وقتی به ملاقاتشان رفتم، در کما ...
قتل مرد همسایه با ادعای مزاحمت برای مادر
شب مادرم را به خانه می بردم و بعد برمی گشتم و دوباره در جگرکی کار می کردم. متهم گفت: چند روز قبل از حادثه من مادرم را طبق معمول به خانه رساندم و به جگرکی برگشتم. بعد با تماس یکی از همسایه ها دوباره به سمت خانه رفتم. او گفت برای مادرم اتفاق بدی افتاده است. وقتی به خانه رسیدیم، متوجه شدیم رامین متوجه شده مادرم شب ها تا دیروقت در خانه تنهاست، وقتی من مادرم را به خانه بردم و از خانه دور شدم ...
وقتی پای وحدت به میان می آید
سرباز گفتند: مرد در خانه دارید؟ این را که شنیدم دیگر بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم و متوجه شدم قضیه از چه قرار است . اخلاق و رفتار شهید زوریک همه را به سوی خود جذب می کرد. آن وقت ها نتوانستم بفهمم که شوهرم واهان، چقدر از به دنیا آمدن زوریک خوشحال شده؛ چون تفاوتی در مهر و محبتش به زوریک و فرزندهای قبلی نمی دیدم. عمق علاقه اش به زوریک را وقتی فهمیدم که بعد از شهادت او، سکته کرد و شانزده سال در ...
سال ها شهید مفقودالاثر عملیات کربلای4 بود
شاءالله سومی دختر بشود. سومین بچه شان دختر شد. نماز شکر خواند و گفت خدایا! شکرت که ما را قابل دانستی و خواسته ما را اجابت کردی! لباس سپاه را تحویل داد همسرش می گفت؛ وقتی فرهاد جبهه بود، از طرف سپاه مبلغی پول برای ما آوردند. نمی گرفتم. گفتند این خرجی شما و بچه است. خرج نکردم. وقتی از جبهه برگشت، گفت لباسم را بشور و اتو کن! می خواهم ببرم به سپاه تحویل بدهم. گفتم راستی وقتی ...