سایر منابع:
سایر خبرها
همسرم نمی خواست آشتی کند او را سوزاندم
سوختگی روی صورت و چشمانش نمایان بود به جایگاه رفت و گفت: من 12 سال با این مرد زندگی کردم، اما به این نتیجه رسیدم که دیگر امکان ادامه زندگی با او را ندارم چراکه همسرم هم معتاد شده بود و هم بیکار و نمی خواست خودش را اصلاح کند. درنهایت هم حدود 7 ماه قبل از اسیدپاشی در ازای بخشیدن مهریه و نفقه ام دخترم را گرفتم و به خانه پدرم رفتم. اما بعد از چند روز که از جدایی مان گذشته بود او با من تماس گرفت و ...
صحنه های ناجور در دوربین مداربسته خانه زن ثروتمند ! / زن تهرانی از خارج در موبایلش صحنه های شوک آور را ...
پبه گزارش رکنا ، پاییز امسال زن جوانی با مراجعه به پلیس آگاهی از همسر 44 ساله اش شکایت کرد و گفت: شوهرم مرد پولداری است و چند سالی است که با هم زندگی می کنیم. من به خاطر شرایط کاری ام مجبورم که هرماه چند روزی را بدون همسرم به سفر خارج از کشور بروم. مدتی قبل وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم که از خانه مان مقداری پول و دلار سرقت شده است. اما عجیب این بود که هیچ گونه آثار ورود سارق به خانه ...
بلاتکلیفی 9ساله شیطان در زندان
حوادث رکنا: مرد افغان که با وسوه آزار دختر جوان تهرانی به خانه او رفته و دست به قتل زده بود 9 سال بلاتکلیف در زندان ماند. به گزارش رکنا، مرد افغان که با وسوسه آزار دختر جوان به خانه وی رفته و او را به قتل رسانده بود به خاطر ناتوانی اولیای دم در پرداخت تفاضل دیه 9سال در زندان بلاتکلیف ماند. وی از قضات دادگاه خواست تا با قرار وثیقه از زندان آزاد شود. قتل دختر جوان در غیاب خانواده اش ...
وقتی آرسن لوپن ایران موجب تصویب قانون می شود
را به هم زدند. به همین خاطر رفت و آمد دو خانواده قطع شد و شد و پدر نامزدم به خاطر اختلافشان نامزدی ما را به هم زد، ولی مادر نامزدم که مخالفت شوهرش را ناشی از دشمنی و کینه توزی او نسبت به خانواده ما می دانست موافقت کرد به محضری آشنا برویم و بدون جلب موافقت پدر عروس عقدمان را به ثبت برسانیم پس از ازدواج، من و همسرم به یکی از شهر های آن نزدیک رفتیم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم، ولی چند ماه ...
معجزه برای یک دختر تنها در جنگل آمازون
. او کمک های اولیه را روی خودش انجام داد که شامل ریختن بنزین روی بازویش میشد تا لارو حشرات را از زخم هایش دور کند. روز بعد، 3 ژانویه 1972، سه ماهیگیر او را در کلبه پیدا کردند. جولیان پس از نجاتش فهمید او تنها بازمانده سقوط LANSA است. در مجموع 91 نفر از جمله مادرش ماریا کشته شده بودند. جولیان در بیمارستانی در پرو در کنار پدرش جولیان پس از بهبودی جراحاتش به گروه های ...
فرماندهی که به جشن آزادسازی خرمشهر نرسید
...، ملایر و تهران تشییع محمود صورت گرفت و سپس به اصفهان آمدیم تا مراسم خاک سپاری در گلستان شهدا انجام شود. صبح بعد از انتشار خبر شهادت محمود بود که تازه فهمیدیم او چه سمتی داشته و کجا مشغول کار بوده است، چراکه جمعیت زیادی به سمت خانه ما می آمدند و مینی بوس های حامل این افراد از میدان دروازه تهران تا خانه ما به صف ایستاده بودند. دیوار تمام خانه های کوچه ما با پارچه های تسلیت پوشیده شده بود و حال و هوای خانه قابل تحمل نبود. مادرم سال 62 و از فراغ محمود از دنیا رفت و پدرم هم سال 64 فوت کرد. کد خبر 7209 ...
مشارکت مردان در خانه داری عار نیست کار است
می دهد دلم سوخت. از آن به بعد هر وقت خانه بودم به خصوص روز های تعطیل در نگهداری بچه ها کمک و حتی پوشک آن ها را هم عوض می کردم یا کار هایی که از عهده شان بر می آمدم را انجام می دادم. شاید باورتان نشود همسرم اوایل مادرشدن خیلی عصبی بود، اما کمک هایم باعث شد روز به روز آرام تر شود و نظرش نسبت به من تغییر کند. جلال 58 سال سن دارد و شغلش آزاد است. جلال می گوید: من دوست دارم وقتی وارد خانه می شوم ...
شکایت فرزندان از مادر به خاطر مرگ مشکوک پدر
از فرزندان مرد فوت شده به بازپرس محمد مهدی براعه گفت: پدرمان نه معتاد به الکل بود و نه متادون مصرف می کرد، اما مادرمان معتاد به متادون بود و شیشه هم مصرف می کرد. ما احتمال می دهیم مادرمان با همدستی خواهر کوچکترمان، توطئه کرده و جان پدرمان را گرفته اند تا اموالش را تصاحب کنند، چون بعد از مرگ پدرمان متوجه شدیم 3 دانگ خانه به نام مادرم منتقل شده است. این جا به جایی چند روز قبل از مرگ پدرم بوده است ...
شکایت از مادر و خواهر بعد از مرگ پدر
خانه را نزد همسایه ها گذاشتم و به آن ها پیام دادم که پدرشان در خانه تنهاست و به کمکش بروند، ولی وقتی برگشتم دیدم هیچ کسی به پیرمرد سر نزده است. من متادون مصرف می کردم، اما به خاطر بیماری ام بود و همسرم در جریان مصرف دارویی آن بود. روز حادثه هم حال شوهرم خوب نبود، به او غذا دادم و به محل کارم رفتم زمانی که برگشتم، متوجه شدم حالش بدتر شده به اورژانس زنگ زدم. نمی دانم شاید در زمانی که خانه نبودم شوهرم به اشتباه متادون را خورده است. بدنبال اظهارات مادر و دختر، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت دستور تحقیقات تکمیلی در این خصوص را صادر کرد. روزنامه ایران ...
جدال عجیب داماد با مادر زن ! / کار به کلانتری مشهد کشید
به گزارش زیرنویس، جوان 38ساله ای که برای شکایت از مادرزنش وارد کلانتری طبرسی شمالی مشهد شده بود، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: پدرم مردی نظامی بود و به همین خاطر هم با ابهت خاصی که داشت، خانه را به محیطی برای نظم و انضباط تبدیل کرده بود؛ ولی مادرم هیچ گاه [...]
بازداشت دختر 13 ساله و پسر نوجوان در خلوتی پارک
وقتی کلمه دوست پسر را شنید با خشم نگاهی به کارشناس اجتماعی انداخت و گفت: چرا نام این رابطه را دوست پسر می گذارید، ما مدتی است که به عنوان دوست اجتماعی با یکدیگر در ارتباط هستیم ...
بخشش پدر خطاکار به احترام روز پدر
را می بینم و از اینکه ما تنها شده ایم، ناراحت است. من مطمئنم مادرم پدرم را بخشیده است و او هم دوست دارد ما تنها نباشیم. به همین خاطر من و برادرم تصمیم گرفتیم در آستانه میلاد حضرت علی (ع) و روز پدر به دادسرا بیاییم و پدرمان را ببخشیم. پسر 16 ساله هم گفت: دوست ندارم الان که مادرم را از دست داده ام، پدرم را نیز از دست بدهم. او مرتکب قتل مادرم شده است، اما پشیمان است و ما هم او را می بخشیم. ...
عضو بازمانده فدائیان اسلام از مبارزات شهید نواب صفوی می گوید
کنم بلکه خاطرات خود را برای دانشجویان بیان می کنم. این همرزم شهید نواب صفوی با اشاره به اینکه پدرم سال 1311 از تبریز به مشهد تبعید شد، بیان کرد: او از علمای تبریز و مشهد بود، امام جمعه قبل و بعد از انقلاب مشهد بود. پدر و مادرم هر دو آذری بودند که به دلایلی مادرم وقتی من یک سال داشتم توسط رژیم کشته می شود و سپس پدرم با خانم علم الهدی ازدواج می کند که ما از او به عنوان مادر دوم خود یاد ...
مرگ مشکوک مرد مسن؛ آیا مادر و دختر در جنایت همدستی کرده اند؟
. زن جوان در تحقیقات گفت: من فرزند آخر خانواده هستم. مدتی قبل از شوهرم جدا شدم و از آن به بعد بیشتر به پدر و مادرم رسیدگی می کردم. پدرم بیمار بود و همه کارهای او را من انجام می دادم و حتی پوشکش را هم عوض می کردم. والدینم نیز به من محبت بیشتری داشتند. من برای پدرم خیلی زحمت کشیدم اما نمی دانم چرا برادر و خواهرانم از من شکایت کرده اند. من در مرگ پدرمان هیچ نقشی نداشتم. همسر متوفی نیز گفت: من ...
رفتار صحیح با کودک غمگین بعد از فوت مادرش
بعد از مرگ مادر کودک وسایل او را جمع می کنند تا کودک زودتر مادرش را فراموش کند اما این کار سبب می شود کودک نسبت به شما احساسات منفی پیدا کند.هیچ وقت وسایل مادرش را از او مخفی نکنید و یکی از وسایل مادرش را به او بدهید تا پیش خودش نگه دارد و در زمان دلتنگی سراغ آن برود. کودک خود را درمان کنید اگر احساس ناراحتی و گریه کودک تا مدت های طولانی ادامه داشت و او دچارترس، بی خوابی، استرس و اضطراب شدید گشت، شما دیگر نمی توانید به تنهایی او را درمان کنید بلکه باید از مشاوران کودک یا یک درمانگر مناسب کمک بگیرید. ...
پوریا شکیبایی: مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
، با این حال شکست قابی که در آن تعریف شدی و بازی نقشی که مخالف ویترین ساخته شده است، سخت نبود؟ بله این درست است من اصلاً بیشترین شباهت را به مادرم دارم، ولی زیر سایه بزرگ و ابدی شکیبایی همه تصور می کنند که من به پدرم رفته ام. من یکجایی شبیه مامانم صحبت می کنم، ولی آن هایی که نمی دانند می گویند عجب چقدر شبیه پدرش حرف می زند، جالب است که اصلاً شناختی ندارند و اصلاً پدر این طور نبود، ولی چیز ...
مفتخرم، راهی که پدرم رفته را نرفته ام
این روز ها در تهران هر شب 120 یا 130 نمایش روی صحنه می رود، هم تئاتر خصوص فعال است، هم تئاتر دولتی و هم دانشجویی، ولی فقط بعضی از شب شاید نمایشی را ببینید که شما را مجبور کند، ساعتی بعد از نمایش به نمایشنامه و فرم اجرا و بازی بازیگران فکر کنید. نمایش وقتی آن قدری [...]
بخشش؛ هدیه روز پدر به قاتل
بدهیم و پدرمان را ببخشیم تا از مجازات قصاص رهایی یابد. چون ولی دم ما هستیم و پدر بزرگ و مادربزرگم سال ها قبل فوت شده اند. در حقیقت زندگی پدرم در دستان ماست که تصمیم گرفتیم به او زندگی ببخشیم.به این ترتیب با رضایت اولیای دم، متهم به قتل از مجازات قصاص گریخت و پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری فرستاده شد تا او از لحاظ جنبه عمومی جرم محاکمه شود. ...
درگیری خونین دو همسایه بر سر پارک خودرو
خاطر شدت جراحات وارده و خونریزی شدید تسلیم مرگ شده است. پس از آن پدر میثم که خودش نیز در این درگیری زخمی شده بود از مرد همسایه به عنوان عامل قتل پسرش شکایت کرد و گفت: آن لحظه وقتی فهمیدم چند نفر به پسرانم حمله کرده اند خودم را به جلوی در رساندم که اکبر با برادران و دوستانش ما را زدند. برادر متهم بوکسور است و آن روز باتومی در دست داشت. یک ضربه به من زد که روی زمین افتادم و بیهوش ...
کتابی با نثری قوی از جنس شخصیت هایی که مقتدرانه ایستادند
اندوهگین می شویم. احمد تنها فرزندش ترک تحصیل می کند و از یونان به ایران می آید تا از دعوت رهبر انقلاب اسلامی برای اعزام به روسیه در سال 1395 اطاعت کند. معصومه حلیمی نویسنده توانای کتاب، داستان را سوار بر خواننده می کند و فرصت کنار گذاشتن کتاب را از او سلب می کند. نجیبه از پدرش می گوید. غیبت پدر زیاد طول نمی کشد و به خانه باز می گردد. چند روز از حضور پدرم نگذشته بود که پچ پچ همسایه ها شروع شد ...
فوری / زن کشی فجیع در تهران، حکم فرزندان برای پدر
باعث شده بود به او شک کنم. با خودم فکر می کردم شاید دلش در گرو فرد دیگری است و همین باعث شده که از من فاصله بگیرد. این تصور، ذهن من را مسموم کرده بود و کم کم داشت من را به جنون می کشاند. روز حادثه وقتی به خانه رسیدم، با مهناز جر و بحثم شد. او باز هم حرف طلاق را پیش کشید و من که بشدت عصبانی شده بودم، او را روی تخت انداخته و روی سینه اش نشستم. بعد با دستانم گلویش را اینقدر فشار دادم که صورتش سیاه ...
فرزندان مقتول از قصاص پدرشان گذشتند
اعتماد او را جلب کنم اما کم کم حرف از جدایی و طلاق را پیش کشید و من راضی به این جدایی نبودم. روز حادثه دوباره دعوایمان شد و مهناز درخواست طلاقش را تکرار کرد. با خودم فکر کردم شاید او قصد جدایی از من را دارد تا با شخص دیگری زندگی جدیدی را آغاز کند. این افکار مسموم به من هجوم آورد و باعث شد تا عصبانی شده و کنترلم را از دست بدهم، بی اختیار گلوی همسرم را فشار دادم وقتی به خودم آمدم متوجه شدم دیگر نفس نمی ...
دیر بشه دروغ نمی شه!
داشت اما آقای صادق، همانطور که از نام خانوادگی اش پیداست با صداقت گفت: راستش چندباری برای ازدواج اقدام کردم اما موفق نشدم تا اینکه 15 سال پیش با وساطت یکی از همسایه ها با همسرم آشنا شدم. مادرم خیلی دوست داشت عروسش معلم قرآن باشه و الان همسرم با دانش قرآنی که دارد هفته ای یکبار جلسه قرآن برگزار می کند. او هرگز تسلیم روزگار نشد از آنجایی که آقا غلامرضا دیر ازدواج کرد، فرزندی ...
روایت ریحانه ؛ نان آور خانواده ای که دهیار نمونه کشوری شد + فیلم
خواهران بسیجی پایگاه سلما از دیگر فعالیت های من است که در هفته بسیج امسال به خاطر فعالیت هایم به عنوان نمونه معرفی شدم، فعالیت های مسجدی در کانون نیز بیش از یک دهه در حال انجام است و این کانون به عنوان یکی از کانون های فعال و پویا است. و سخن آخر: سعادت: در مسیر پُرفراز و نشیبی که تاکنون داشتم، با وجود اینکه از نعمت و حمایت های پدر بهره مند نبودم، اما دعای خیر مادرم همیشه همراهم ...
آندره اونانا: حرف های زیادی دارم که به وقتش می گویم؛ به شنیدن انتقادات عادت کرده ام
تساوی 1-1 متوقف شد. اونانا در مصاحبه با کانال پلاس، در ارتباط با تاخیر خود در ملحق شدن به اردوی تیم ملی کشورش گفته است: حرف های زیادی برای گفتن دارم ولی فعلا مطرح نمی کنم چون ما در یک رقابت هستیم. بگذارید انتقادات از من ادامه پیدا کند؛ من به این چیزها عادت دارم. من کاری را انجام می دهم که برای کشورم خوب باشد. مثل این است که قرار باشد از بین پدر و مادرم یکی را انتخاب کنم؛ برای من، کشورم در اولویت قرار دارد و به همین خاطر است که الان اینجا حضور دارم. ما متحد هستیم و برای قهرمانی (در این تورنمنت) اینجا حضور داریم. ...
سناریوی هولناک برای قتل پدرخوانده
سرپدرم را بریدند و فیلم گرفتند. من با آنها درگیر شدم ولی آنها فرار کردند؛ منم ناچار جنازه پدرم را بردم خاک کردم. رامین ارتباطش با واقعیت قطع شده بود و قادر به بازجویی نبود. با انتقال به بهداری و تجویز چند داروی آرامبخش دوباره به اداره آگاهی منتقل شد. یک هفته بعد که رامین تا حدودی هوشیاری اش را به دست آورد، مورد بازجویی قرار گرفت. رامین در بازجویی ها گفت: زن پدرم جوان بود و موقعی که ...
حرف های تند مهاجم پرسپولیس علیه درویش!
وضوع خیلی ناراحت شدم. من درخواست کوچکی هم داشتم که کاملا قابل حل بود اما انتظار آن حرف ها را به هیچ وجه نداشتم. ایشان حتی درست حسابی با من حرف نزدند و بعد از گفتن آن جملات گفتند که باید نماز بخوانم و به جلسه دیگری بروم! الان تکلیف تو چه می شود؟ گفتم که همه چیز فردا مشخص می شود. اما با صحبت پدرم به نظرم بهتر است با این شرایط به سربازی بروم. اینکه باشگاه مدعی است آقای تارتار ...
5 بار محکوم به اعدام شدم
خاطراتت نمی نویسی؟ سردار سلیمانی بعد از سه بار آمدند به من گفت می شود به خانه شما بیاییم؟ رفتیم و پدر من خیلی مریض بود. چند سکته کرده بود. بار دوم که به خانه ما آمد به صورت سجده وار پای مادر ما را بوسید و احوالپرسی کرد. ایشان به من گفتند چرا خاطراتت نمی نویسی؟ گفتم نوشته ام. اما هیچ کسی نیست که سازمان دهی کند که خانم دکتر شمشیرگرها قول دادند که می نویسم و به چاپ می رسانم. زحمت زیادی ...
اعتراف داماد به قتل مادرزن در اصفهان
با داماد خود بیهوش شده است که سریعاً به وسیله نیروهای امدادی به بیمارستان انتقال می یابد و تحت مداوا قرار می گیرد و همان روز با دستور مقام قضایی داماد خانواده دستگیر و به بازداشتگاه منتقل می شود. وی افزود: مادرزن متهم چند روز بعد از اینکه به هوش می آید و سلامتی خود را به دست می آورد از بیمارستان مرخص می شود و چون مدرکی علیه داماد خانواده وجود نداشت وی نیز با حکم دستگاه قضایی آزاد می شود ...