سایر منابع:
سایر خبرها
فیلم / این مجری ایرانی 3 بار عاشق یک زن شد! / خانم بازیگری که دل صالح علا را برد !
روایت محمد صالح علا از نخستین عشق: ساعت 11صبح عاشق شدم در بخشی از هفته نامه خواندنی محمد صالح علا از نخستین عشق خود روایتی را منتشر کرده که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید: پنجشنبه 14 اسفند ساعت 11 صبح من عاشق شدم، هوا ابری بود و همه باران های عالم سر من می ریخت. گفتن از آن روز که عاشق شدم چه خوب است. مثل این است که روی زخمی را بخارانی نه بیشتر. پیشتر. عشق مثل دامنی گر ...
ام باپه: 4 روز در کمپ تمرینی رئال مادرید بودم و از دیدن آن همه فوق ستاره سرم گیج رفت!
کیلیان ام باپه خاطره ای از دوران کودکی خود تعریف کرده که به تمرینات رئال مادرید دعوت شده بود و با ستاره های این تیم در آن زمان، از جمله کریستیانو رونالدو، ملاقات کرده است. طرفداری | کیلیان ام باپه در مصاحبه با Envoye Special گفت: من از سوی رئال مادرید دعوت شدم. 4 روز آنجا بودم. تمام سوپر استار ها را دیدم، کل تیم، و سرم گیج می رفت. بعد از آن باید برمی گشتم و 3 روز کلاس درس ...
جنایت هولناک یک پسر جوان؛ با کارد گلوی پدرم را بریدم!
؟ آن سابقه مربوط به جعل اسناد نیست. به خاطر چک پول تقلبی که داشتم دوباره دستگیر شدم و این بار دادستان اجازه نداد در زندان باز باشم به همین دلیل باز هم به داخل زندان رفتم و بعد به مشهد انتقال یافتم که تا سال 1401 در زندان مشهد بودم. چگونه فرار کردی؟ یک مرخصی چند روزه در بهمن سال گذشته گرفتم، ولی دیگر آنقدر خسته شده بودم که تصمیم به فرار گرفتم. بعد هم آمدم در منطقه نجف ...
نفس مجاهد گرم است
علی رضا کمیلی، عضو اتحادیه بین المللی امت واحده در کانال خود در تلگرام نوشت: یاسر عرفات موسس اولین حرکت بزرگ و فراگیر مسلحانه فلسطینی چنین می گوید: در سال 1954 دانشجوی دانشگاه قاهره بودم که یک روز یک سید ایرانی آمد و برخلاف بقیه سخنرانان که یک ربع حرف می زدند بیش از چهل دقیقه خیلی انقلابی حرف زد و همه را میخکوب کرد. جلو رفتم و خودم را معرفی کردم. گفتم فلسطینی و ...
راز یک سقوط در برگ آخر دفترچه خاطرات
: من دوست همان تاجری هستم که همسرش دو ماه قبل از پشت بام خانه ام به پایین سقوط کرد. در این مدت با دوستم در ارتباط بودم؛ او شب گذشته برایم عکسی از دفترچه یادداشت همسرش فرستاد که در صفحه آخرش زن جوان نوشته بود در مقابل شوهرم با آن همه ثروت حس حقارت می کنم و می خواهم به زندگی ام پایان دهم. آن طور که دوستم گفته، بعد از پایان مراسم خاکسپاری، زمانی که به سراغ وسایل شخصی همسرش رفته، دفترچه خاطراتش را ...
تصویری در بند خاطرات جاویدالاثر کاظم اخوان منتشر شد
نقش اول خاطرات او را در سال های 59، 60 و 61 بازی می کند. زندگی کاظم بعد از اتمام عملیات بیت المقدس با سردار حاج احمد متوسلیان گره می خورد. زندگی جدید او با اعزام به سوریه –لبنان رنگ و بوی دیگری می گیرد. او علیرغم توصیه دوستان و فرماندهان ستاد جنگ های نامنظم، داوطلبانه به مأموریت برون مرزی می رود. با اسارت کاظم، حاج احمد متوسلیان، تقی رستگارمقدم و سید محسن موسوی که با عنوان چهار دیپلما ...
تجاوز به دختر بوکسور در مخروبه حاشیه شهر
حتی از معلمان مدرسه هم بیزار بودم ولی در این میان به ورزش علاقه مند شدم و فعالیت هایم را دررشته بوکس آغاز کردم. هر زمان که احساس تنهایی می کردم یا از مدرسه خسته می شدم به باشگاه می رفتم و به فعالیت های ورزشی می پرداختم چرا که از محیط های شلوغ و به ویژه محیط مدرسه گریزان بودم و می خواستم اوقاتم رادر تنهایی خودم سپری کنم. به ناچار مدتی بعد درس و مدرسه را رها کردم اما هیچ کس مرا راهنمایی ...
معرفی کتاب/ اخراجی ها ؛ روایتی از ناگفته هایی گردان سلمان
فانوس به دست مشغول چرخیدن بود. صدایش زدم و گفتم: امیر من نمیتونم بیرون بمونم. بیا یه کاری بکنیم. چیکار؟ تو 45 دقیقه بیرون نگهبانی بده، من میخوابم. بعد، تو بخواب، 45 دقیقۀ بعدی رو من بیرون میمونم. اگه یه وقت برادر اسماعیل زاده اومد چی؟ هوشیار می خوابیم تا اگه کوچکترین صدایی اومد، از جامون بلند بشیم. امیر قبول کرد و رفت جلوی در. خودم را به تخت رساندم و دراز نکشیده بیهوش ...
فوری / قاتل داریوش مهرجویی : پلیس گفت قتل را گردن بگیر ما کمکت می کنیم !
برای من یک قابلمه غذا به همراه سیب زمینی سرخ شده آورد. سر کار بودم و داشتم کارگری می کردم که من را گرفتند. قاضی: پس از جزئیات قتل چگونه اطلاع داشتی؟ متهم: ماموران پلیس به من یاد دادند. گفتند که قتل را گردن بگیر ما کمکت می کنیم. قاضی: دوربین ها تصویر تو را در روز قتل گرفته اند و لباس هایت که در فیلم تنت بوده نیز مشخص است. متهم: بله. من یک لباس سفید و مشکی با کلاه سفید و کفش ...
باورتان می شود این خانم مادر معروف فردین باشد+ عکس
... بعد از انقلاب هم بازی کردید؟ تا سال 85 بازی می کردم. یک سریال هم داشتم به نام پرونده های مجهول که با عبدالرضا اکبری و شیرین بینا بازی می کردم. اوج کار شما در کدام فیلم بود؟ خودت کدام نقشت را بیشتر دوست داری؟ من نقش خیلی بازی کردم ولی همیشه نقش های منفی به من می دادند بس که خوشگل بودم. یک بار هم به آقای شروان گفتم یک رل مثبت به من بده، گفت آخه این ها به تو می ...
قاتل داریوش مهرجویی قتل را گردن نگرفت! | روایت تازه از شب قتل مهرجویی و همسرش | انکار جنایت توسط قاتل | ...
پیدا شده در خانه مهرجویی مطابقت بدهند. آن روز داود به من گفت عجب غلطی کردم این کار را کردم. به او گفتم تو آدم کشتی و من را به اینجا کشاندی؟ اسکندر هم گفت خوب شد من بعد از قتل لباس هایم را شستم. آنها مرتکب قتل شدند و پای من را وسط کشیدند. برادرم هم بی گناه است. او یک بار از خانه مهرجویی دزدی کرد. او یک دوربین سرقت کرد. مهرجویی این موضوع را به من گفت. من هم دوربین را از برادرم گرفتم و پس دادم. بعد از ...
محمد عمری از پرسپولیس جدا شد: با من برخورد بدی شد / مجبور بودم!
به جلسه هیات مدیره بروم! منظورت این بود که با تو به خوبی رفتار نشد!؟ بله دقیقا منظورم همین است. من با چند تا از بچه های هم تیمی ام صحبت کرده بودم و آنها هم گفتند در پرسپولیس بمان. به همین دلیل رفتم که شرایط را ببینم اما وقتی مدیر عامل آن گونه با من صحبت کردند دیگر هیچ جای تاملی برای من باقی نماند. خبرمرتبط : شمارش معکوس برای پیوستن 2 ستاره به پرسپولیس ...
انتقاد تند حداد عادل از فروش کتاب خاطرات ثابتی در جلوی دانشگاه | رحیم پور ازغدی: برخی ها فقط به پول ...
کتابخانه های مرجع اهدا خواهد شد. دیتای این مجموعه، میلیون ها صفحه فیش برداری شده است که می تواند به آثار دیگری تبدیل شود. حجم این دیتاها 8 ترابایت است و من برای اهدای آن ها با چندین سازمان مکاتبه کردم، اما متأسفانه برای خیلی ها بی اهمیت بود و متوجه شدم که نذر فرهنگی یا کار فرهنگی هم مظلوم واقع شده است. اما شاید 50 سال بعد این آثار محل رجوع بسیاری از پژوهشگران باشد؛ چراکه ما دیگر نیستیم که خاطرات جنگ ...
بین داماد و مادر زن چه می گذرد؟
جوان 38 ساله گفت: پدرم مردی نظامی بود و به همین خاطر هم با ابهت خاصی که داشت، خانه را به محیطی برای نظم و انضباط تبدیل کرده بود؛ ولی مادرم هیچ گاه زیر بار خواسته های پدرم نمی رفت و به این دلیل مدام بین آن ها جرو بحث و مشاجره های لفظی شکل می گرفت. من هم که اولین فرزند خانواده بودم، رفتارهای توام با تحکم پدرم را برای خودم الگو قرار دادم؛ با وجود این مادرم همواره ما را به رعایت احترام پدرم توصیه می ...
دید و بازدید اسرای ایرانی و عراقی دوران جنگ
ایرانی ابراهیم فخاری و حسین جان نثاری، راننده عراقی و همسایه ابو منتظر احمد علاوی، اسیر ایرانی محمد جواد ابراهیمی آزاده دفاع مقدس ابراهیم فخاری چگونگی آشنایی و ارتباط با این اسیر عراقی را اینگونه روایت می کند: قضیه آشنایی من با این اسیر آزاد شده عراقی دروان جنگ تحمیلی این طور بود که چند سال پیش به لطف خدا اربعین سفری به کربلا داشتم در راه بازگشت از سامرا وقتی سوار خودروی عراقی شدم، با راننده ...
همه هنرمندان، کیهان بچه ها را با حمید می شناختند
محمدحسین صلواتیان در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، درباره نحوه آشنایی و ورودش به کیهان بچه ها و حضور مرحوم حمید ریاضی گفت: انگار همین دیروز بود که برای اولین بار او را دیدم، سال 1373: نزدیک به 30 سال پیش. به عنوان مدیر هنری کیهان بچه ها، وارد جمع صمیمی کیهان بچه هایی ها شدم. مرحوم امیرحسین فردی ستون خیمه بودند. حمید هم با اخلاق محمدی اش و هم خنده های نمکی اش، همه را نمک گیر می ...
محمد عمری: می خواستم با پرسپولیس توافق کنم؛ از رفتار درویش ناراحت شدم و تصمیمم را تغییر دادم
زند و بعد از اینکه توافقی هم نشد، مدیرعامل تیم به من گفت می خواهم نماز بخوانم و بعد هم به جلسه هیات مدیره بروم! منظورت این بود که به تو به خوبی رفتار نشد؟! بله دقیقا منظورم همین است. من با چند تن از بچه های هم تیمی ام صحبت کرده بودم و آن ها هم گفتند در پرسپولیس بمان به همین دلیل رفتم که شرایط را ببینم اما وقتی مدیرعامل آنگونه با من صحبت کردند، دیگر هیچ جای تاملی برای من باقی نماند. ...
چرا خاطرات یک دلقک از تئاتر فجر حذف شد؟/کارگردان در انتظار پاسخ
مرکزی که همه تحصیل کرده تئاتر هستند، شروع به تمرین و تولید نمایش خاطرات یک دلقک کردیم. افق ایرجی و محسن ایرجی نویسندگان متن هستند که چند سال پیش این اثر را اجرا کرده بودند و بعد از چند سال من این نمایشنامه را دست گرفتم تا تولید و اجرا کنم. وقتی کار برای اجرا آماده شد، بازبینی توسط شورای نظارت و ارزشیابی استان اراک انجام و مجوز اجرای عمومی و ورود به جشنواره تئاتر استانی صادر شد. همچنین سه بازبین کیفی ...
وقتی بزرگترین دزد ایران غرق شد، اما سر از بیروت درآورد!
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : سرویس تاریخ انتخاب ؛ محمد بلوری (زاده 1315)، روزنامه نگار و مطبوعات ایران است. وی سابقه فعالیت در روزنامه های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب میشود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (73 تا 81)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل های زنجیر ه ای داشت. در آذر سال 1398 از کتاب خاطرات شش دهه روزنامه نگاری ...
اقدام شیطانی کارگردان هوسران برای هنرجویان دختر / با نقشه ای ماهرانه آنها را به تله می انداخت + جزییات
روحیم به هم ریخته بود ماجرا را به چند نفر از دوستانم گفتم و آنجا بود که متوجه شدم او چند دختر دیگر را نیز به همین طریق به تله انداخته و آزار داده است .اما آنها از ترس خانواده شان سکوت کرده اند. اما من وقتی ماجرا را به مادرم گفتم پیشنهاد داد تا از کارگردان جوان شکایت کنیم. به دنبال اظهارات دختر جوان کارگردان تئاتر ردیابی و بازداشت شد اما جرمش را گردن نگرفت . در نخستین جلسه تحقیق که در ...
انقلاب، جنگ و دفاع مقدس جامعه ما را تغییر داده است
- اخبار فرهنگی - به گزارش خبرگزاری تسنیم ، غلامعلی حدادعادل رییس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در مراسم نکوداشت مسعود ده نمکی و معرفی مجموعه 78 جلدی فرهنگ نامه اسارت و آزادگان که شامگاه دوشنبه 25 دی ماه 1402 در سالن رودکی برگزار شد گفت: انقلاب، جنگ و دفاع مقدس جامعه ما را تغییر داده است. وی افزود: جامعه ایران، جامعه قبل از انقلاب و قبل از جنگ نیست. من 33 سال قبل از انقلاب زندگی ...
انقلاب و جنگ جامعه ما را تغییر داده و باعث فراوانی واژه ها شدند
ترابایت است و من برای اهدای آنها با چندین سازمان مکاتبه کردم، اما متأسفانه برای خیلی ها بی اهمیت بود و متوجه شدم که نذر فرهنگی یا کار فرهنگی هم مظلوم واقع شده است. اما شاید 50 سال بعد این آثار محل رجوع بسیاری از پژوهشگران باشد؛ چراکه ما دیگر نیستیم که خاطرات جنگ را تعریف کنیم و رجوع به این کتاب ها می تواند زمینه ساز تولید رمان ها، فیلم نامه ها، سریال ها و... باشد. ده نمکی از زحمات تمامی ...
حمل TNT به اصفهان
را بکنم؛ چون شیوۀ ارسال بارنامه ها را چک کرده بودیم و می دانستیم چطور است. بالأخره مجبورم شدم خودم آستین بالا بزنم و محموله را بردارم و ببرم. ریسک بزرگی بود، ولی به خاطر مسائل انقلاب، آدم همه جوره پای کار می رفت. با منطقۀ اصفهان کاملاً آشنایی داشتم و از این طرف هم با بچه های خودمان قرار گذاشتم. منتهی چون تهرانی غلیظ صحبت می کردم، آنها نمی دانستند که اصفهانی هستم و اصفهان را ...
درس های عرفانی دفاع مقدس در مشق بهمن
) اصفهان، نامه ای برای آنان نوشتم و به دوستی سپردم تا بعد از عزیمت به دست پدر و مادرم برساند. ایکنا- از خاطرات خود در جبهه بگویید. بنده با بسیاری از دانش آموزانم همرزم بودم و از این رو در آنجا بنده را با نام رئیس خطاب می کردند که همه از این اسم استفاده می کردند. در این کتاب از شهید رضا طاهری ، بی سیم چی و شهید اسکندر صالحی ، آر پی جی زن گروهان که از دانش آموزان بنده بودند، یاد ...
چرا کربلای 5 عملیاتی متفاوت و خاص بود؟
بود که به آقای رودکی رسیدگی کنید. صبح که پایم را گچ گرفته و سرم را باندپیچی کرده بودند، یک نامه به آقای شمس، جانشین ستاد لشکر فرستادم و گفتم این نامه را به آقا محسن بده. نوشته بودم که حال عمومی من خوب است، فقط پایم را گچ گرفته و سرم را باندپیچی کرده اند، اطباء گفته اند باید چند روزی استراحت کنم، ولی من می توانم به قرارگاه تاکتیکی بیایم و لشکر را اداره کنم. از این بابت مشکلی ندارم. ...
امواج وای فای و سیب زمینی ضدسرطان!
خبرگزاری علم و فناوری آنا، محمدامین پورحسینقلی؛ چند سال قبل که به طور هفتگی سری به دانشکده پیراپزشکی می زدم تا در جلسات گروه با اساتید و دانشجوها شرکت کنم به دلیل نزدیکی خانه مادرم به دانشکده، سری هم به مادر بزرگوار می زدم. یکی از روزها که بعد از پایان جلسه از دانشکده به خانه مادر رفتم متوجه شدم یک عدد سیب زمینی درشت (و به قول هادی عامل گزارشگر عزیز کشتی، چغر و بد بدن) کنار مودم وای فای قرار ...
اسلحه ام را بردارید و راهم را ادامه دهید
و با حفظ حجاب در سنگر با آمریکا مبارزه کنند و من مطمئن هستم که حجاب تو ای خواهر کوبنده تر از خون من است. اما شما پدر و مادرم؛ خیلی آزارتان دادم، مخصوصاً شما مادرم، از تو می خواهم برایم طلب آمورزش بنمایی، شما بدانید که من مال خدا بودم، امانت خدا بودم در دست شما و خداوند امانتش را پس گرفت و شما خوشحال باشید که امانت را درست به صاحبش سپردید. در خانه را چراغانی کنید و پرچم اسلام ...
بخشش پدر خطاکار به احترام روز پدر
رفت و آمد داشت. 16 سال قبل خواهرم او را برای ازدواج با من معرفی کرد و در آن زمان من هم در مغازه مکانیکی مشغول به کار بودم و در آمد زیادی هم نداشتم. پرستو دختر خوبی بود و از او خوشم آمد و همراه خانواده ام به خواستگاری اش رفتم و او هم خبر داشت که من مکانیکم و درآمد خیلی بالایی ندارم. ما با هم ازدواج کردیم و خیلی زود هم اولین فرزندمان که الان پسر 15 ساله ای است، به دنیا آمد و چند سال بعد هم دخترمان به ...