سایر منابع:
سایر خبرها
عهد بستم که برای مناطق محروم، اشتغال آفرین باشم
خیاطی را تجربه کردم تا اینکه توانستم یک چرخ خیاطی مشکی، یک سردوز و اتوی معمولی بخرم و کار شخصی دوزی را در خانه شروع کنم. چون فنون تمیزدوزی را رعایت می کردم، به لطف خدا مشتری هایم بیشتر شدند و در محله مان مورد استقبال قرار گرفتم و معروف شدم. از آنجایی که تمام حقوق پدرم خرج مداوای خودش می شد، خرج خانه را هم بر عهده می گرفتم و در این میان بالاخره راهی دانشگاه شدم و مدرک لیسانسم را گرفتم. ...
اسیدپاشی شوهرسابق با لباس زنانه در نیمه شب
و دختر 16 ساله ام با پدرش زندگی می کرد. مدتی بعد هر دو ازدواج کردیم و همسر سابقم از ازدواج دومش صاحب یک پسر شد. بعد از مدتی اما او به سراغم آمد و گفت چون دخترمان دیگر بزرگ شده دلش نمی خواهد دخترش با ناپدری زندگی کند و می خواهد او را نزد خودش ببرد. اما من مخالفت کردم و گفتم اجازه نمی دهم او را از من بگیری. با این حال اوایل دی یک بار مقابل مدرسه دخترم رفته بود بی خبر از من تا او را با خود ببرد، اما ...
احساس تکلیف دلیل حضورم برای انتخابات خبرگان رهبری در یزد است
به گزارش ایرنا ، آیت الله سیدمحمد حسینی نسب، شامگاه شنبه در جمع خبرنگاران افزود: در این انتخابات احساس تکلیف کردم که نیاز است حضور داشته باشم و دوستانی در قم و یزد نیز توصیه داشتند و حس آرامش دارم که به تکلیف عمل کردم و نگران نتیجه هم نیستم و هر چه خدا بخواهد می شود. وی ادامه داد: اینجانب در سال 1333 در محله خیرآباد یزد متولد شدم و دوران کودکی هم در همین محله بودم و بعد از مقطع دبستان ...
پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت...
گوشی را قطع کرد. دوباره و سه باره به گوشی سعید و برادرم زنگ زدم، اما هر چقدر تماس می گرفتم بی فایده بود. نگران شدم و سریع برای مزار شهدا تاکسی گرفتم. توی ماشین بودم که برادرم به من زنگ زد و گفت تو را به خدا برگرد. اینجا وضع بیمارستان خیلی خراب است و هیچی مشخص نیست. بعد هم گفت که قرار است دوباره اینجا بمب گذاری کنند، بهتر است برگردی . با اصرار برادرش به خانه برمی گردد، اما دلش هزار راه ...
از شوهر پیرم خسته شدم
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه آرمان ملی،رعنا که 23 سال از هرمز کوچک تر بود تصور می کرد که این اختلاف سنی برایش اهمیتی نخواهد داشت اما تصورش اشتباه بود. او سه سال بیشتر نتوانست با شوهرش زندگی کند و در نهایت از او خسته شد. این زن جوان درباره ماجرای زندگی اش به قاضی دادگاه خانواده تهران گفت: چند سال پیش بود که با هرمز آشنا شدم. هرمز شریک یکی از دوستان عمویم بود. در یک مهمانی ...
ماجرای تکان دهنده رابطه نامشروع پسر 17 ساله با نامادری 36 ساله!
. به همین دلیل کیفرخواست پرونده صادر شد و برای رسیدگی در اختیار شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی اصغر عبداللهی قرار گرفت. همدستی پسر نوجوان و نامادری در قتل پدر خانواده آروین در نخستین جلسه دادگاه، درباره جزئیات قتل گفت: دو سال بیشتر نداشتم که پدر و مادرم از هم جدا شدند. وقتی هشت ساله بودم، پدرم با آناهیتا ازدواج کرد و چند سال بعد خواهر و برادرم به دنیا آمدند ...
روزی که فرشته عشق آفریده شد!
، اعتماد و محبت و مجذوب جذابیت دیگری شدن است. بسیاری از ما ادعا می کنیم عاشقیم و این جمله را خطاب به طرف مقابل مان به زبان می آوریم: من عاشق توام! اما به راستی چه تعدادی از ما می دانیم عشق واقعی چیست؟ احتمالا زمان هایی پیش آمده که از دست افرادی که عاشق شان هستید، عصبانی شده باشید. مثلا از دست پدر یا مادرتان، همسرتان، بهترین دوست تان یا حتی فرزندتان. اما بدون تردید همچنان دوست شان داشته اید. این عشق است ...
ماجرای تکان دهنده تجاوز به دختر 17 ساله توسط پسرعمویش!
هستی و آینده مرا به تباهی کشانده بود و من در مرز یک رسوایی بزرگ قرار داشتم. از آن روز به بعد ناراحتی های روحی و روانی به سراغم آمد و به دختری گوشه گیر تبدیل شدم، اما عذاب وجدان رهایم نمی کرد تا این که به ناچار ماجرای ارتباطم با فرید را برای برادر کوچکم بازگو کردم و تصمیم گرفتم دست به دامان قانون شوم، اما ای کاش به آن جملات عاشقانه در فضا های مجازی اعتماد نمی کردم و با وعده پوچ ازدواج آینده ام را به نابودی نمی کشاندم و... به دستور سرهنگ علی عبدی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) بررسی های تخصصی و قضایی این پرونده، به مشاوران کارآزموده کلانتری سپرده شد. ...
درباره محمد کنگانی که ویلچرنشین است اما همت بلندی دارد/ گفتم باید برای زادگاهم کاری بکنم
...، مدیرعاملی مؤسسه گردشگری سیراف پارس موزه و راهنمایی تخصصی بندر باستانی سیراف را در کارنامه فعالیت هایش دارد، فعالیت هایی که سبب شده آدم های بیشتری سیراف را بشناسند و این شناخت و سفر آن ها به سیراف، موجب رونق اقتصادی در این نقطه از کشورمان و اتفاق های خوب برای مردم شده است. من عاشق زادگاهم شدم من در بندر تاریخی باستانی سیراف در استان بوشهر در نخستین روز از اولین ماه سال 1351 در ...
تولد یک گونه ضروری در نثر فارسی
نویسی ؟ و او می گفت: تمرکز ندارم . انگار همه چیز برایش تمام شده بود و هرلحظه منتظر مرگ بود. چون سرطان به مغز رسیده بود. می ترسید اگر شروع کند، ناتمام بماند. می گفت: من که مُردم تو بنویس . بعد از فوت بابا، مادر اصرار داشت تا چهلم کتاب چاپ شود و نشر چشمه ابتدا قبول نکرد و بعد با اصرار ما تا روز چهلم کتاب چاپ شد. استقبال از کتابتان چطور بوده است؟ چاپ اول و دوم تمام شد و به چاپ سوم رسیده ...
مروری بر یک پرونده جنایی در بولوار مهر مادر به بهانه پایان تحقیقات و صدور قرار نهایی
دستگیر کرده بودند. همچنین تیم جنایی در بازدید از مغازه ای که جنایت در آن رقم خورده بود، به هم ریختگی زیادی مشاهده نکردند که همین موضوع نشان می داد، نزاع خیلی کوتاه بوده است. تیم جنایی با دستور بازپرس جنایی، بررسی اظهارات شاهدان را آغاز کرد. در محل یکی از افرادی که دقیقا تمام صحنه را دیده بود، در این زمینه گفت: من جلو خانه ام نشسته بودم که عباس و علی فری و یک نفر دیگر آمدند. دست عباس ...
شال گردن را دور دهانش پیچیدم تا فقط هوار نکشد
روز بعد بود که از خواب بیدار شدم. از اتاق که بیرون آمدم دیدم شوهرم با همان وضعیت هنوز در آشپزخانه افتاده است. بدنش یخ کرده و نفس نمی کشید باورم نمی شد که مرده باشد، هیچ حرکتی نمی کرد. من نمی خواستم او را به قتل برسانم، برای همین تصمیم گرفتم صحنه سازی کنم و به اورژانس و پلیس بگویم او خودکشی کرده است. با اعتراف زن جوان به قتل، به دستور بازپرس محسن اختیاری، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد. ...
شتر سواری بابک جهانبخش و همسرش / عکس لو رفته از قشم گردی زوج محبوب!
مروارید شهریاری ازدواج کرد که ثمره آن یک پسر بنام آرتا است. این ازدواج در آخر به جدایی ختم شد. در روزهای پایانی آذر 1396 بابک جهانبخش با انتشار عکسی دونفره از ازدواج خود با خانم پریا پرتوی فرد طراح و مدل لباس خبر دارد. آقای خواننده: سال 1379 در 17 سالگی زمانی که برای تست خوانندگی و سولفژ به ارشاد رفتم از بین 400 نفر قبول شدم و مجوز صدایم را گرفتم. پس از کسب مجوز ، پدرم برای سومین بار تحت عمل جراحی قرار گرفت و به مدت یکسال در بیمارستان بستری بود به همین دلیل چون منم تک پسر بودم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم و تحصیلاتم در حد دیپلم باقی ماند. ...
گلبانگ سربلندی زاده ایل در شیراز/ نکوداشت دانش آموخته ای از دبیرستان عشایری
عشایری بودم و بعد از آن در کنکور و در رشته دامپزشکی شرکت کرده و قبول شدم و از همان زمان با دکتر خسروی نژاد آشنا شدم و تاکنون این رابطه ادامه دار مانده است. وی اضافه کرد: دکتر خسروی نژاد انسان نجیب و شایسته ای است و این نجابت را در طول این سالیان دراز از وی مشاهده کردم. دکتر ملک حسینی به زندگی خود در قبل از انقلاب اشاره کرد و گفت: مردم در آن زمان در فقر مطلق و به دور از امکانات ...
برج گالاتا؛ بنای زیبای شاخ طلایی استانبول
افراد قبلا تنهایی به برج رفته باشد، ازدواجی اتفاق نمی افتد. افسانۀ دیگری نیز از ارتباط میان برج گالاتا و برج دختر سخن می گوید. برج دختر سازه ای تاریخی در استانبول است که طبق این افسانه عاشق و معشوق برج گالاتا است. اما وجود تنگه بسفر باعث شده که این دو برج به هم نرسند. زمانی که احمد چلبی به گالاتا پرواز کرد، داستانی دیگر درباره این عشق، بر سر زبان ها افتاد. طبق این داستان، هزارفن احمد چلبی ...
مقتول همسر باردارم را کتک زد، بچه سقط شد
اول بهمن امسال، مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از قتل مادرش خبر داد. بازپرس محمد جواد شفیعی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. در یکی از خانه های میدان شوش آن ها جسد زن 65 ساله را در حالی پیدا کردند که خفه شده بود. پسر مقتول در تحقیقات گفت: امروز چندین بار با مادرم تماس گرفتم و از آنجایی که پاسخ نداد، نگران و راهی خانه اش شدم. اما به محض ورود با جسد مادرم مواجه شدم. ...
خلاصه داستان قسمت 347 سریال ترکی خواهران و برادران
درباره بازارچه و چیزهایی که میتونن بفروشن اونجا حرف میزنن که اوگولجان براشون چای و قهوه میاره و ازش میخواد که ببخشتش که بالاخره همدیگرو بغل و آشتی میکنن. لیدیا و عمر تو کلوب آکیف را میبینن و میرن پیشش و حالشو میپرسن اونجا عمر و لیدیا از هم میپرسن اینجا چیکار میکنن لیدیا میگه بابام گفت بیام عمر هم میگه منم مامانم خواست بیام اینجا سپس بعد از کمی حرف زدن با آکیف میرن پیش سوزان و یامان. بچه ها ازشون ...
این دختر ایرانی کوزت واقعی سریال بینوایان است/ فرار از خانه جهنمی و اسارت در دخمه زن شیطانی
مهربان کنارم نشست، زمانی که لبخند این زن را دیدم با خودم گفتم ای کاش مادرم یک بار این گونه با من سخن گفته بود، خودم را تنهای تنها می دیدم، هیچ جایی را هم برای ماندن نداشتم، زن من را به خانه اش دعوت کرد و من هم قبول کردم و همراه وی به راه افتادم و به خانه اش رفتم. چند روز در خانه این زن بودم و وی به گرمی از من پذیرایی کرد تا اینکه یک روز به من گفت میخواهی تو را با یک پسر خوب آشنا کنم ، من که ...
آدینه با داستان/ فرخندۀ مالک
کشید و گفت: جاش می مونه! می لرزیدم. نه از سرما که از ترس. تیغ درخت گل رز چاک درشتی گوشه ی لب هام برایم درست کرد و مرد هی می گفت پنجه های جوان آن گربه ی بی همه چیز بوده و مگر آن برق چشم هایی که من دیدم را دیده بود؟ برای مرد، برای فرخنده، برای آن دخترکان و برای همه ی آدم هایی که آن روز بارانی من را دیدند که خیس و له شده از توی آن خانه ی بزرگ با دیوارهای آجری قرمز و آن درخت خرمالوی پربار ...
نیکوکارانی که روزهای چهارشنبه به کارتن خواب ها غذا می دهند
...، دردشان را با صدای بلند به اشتراک می گذاشتند، همه نگران بودند غذا تمام شود و گرسنه بمانند.... بعد از 9 ماه، رنگ حرف های علی حیدری تیره تر شده بود و می گفت: حالم دیگه خوب نیست. حالم به حال این مردم گره خورده و می بینی که حال این مردم، خوب نیست. الان خانواده و زن و بچه گرسنه میان توی صف می ایستن برای یک ظرف غذا. اگه حالم خوب باشه خیلی بی انصافم. پیرمردی از همیارها، برای علی حیدری یک سبد قاشق پلاستیکی آورده بود و موقع خداحافظی گفت: یک نفر می گفت حیوانات عاشق میشن، به همین دلیل من گوشت حیوانات رو نمی خورم. / اعتماد ...
مهدویت و آخرالزمان یکی از جذاب ترین موضوعات روز دنیا است/ عشق از امام زمان جدا نیست
بحث منجی گرایی همیشه مورد توجه همه مردم دنیا بوده اما متاسفانه ما در این زمینه کارهای فرهنگی بسیار کم و انگشت شمار و بعضاً ضعیف و فاقد جذابیت داریم. مدعی شیعه خانه امام زمان هستیم اما کارهایی که در این زمینه انجام دادیم تقریباً هیچ است. من به سهم خودم احساس کردم که باید کاری کنم و بهترین راه را نوشتن داستان دیدم. شما در کتابتان عشق و مهدویت را به هم مرتبط کردید و هدفتان از این کار چه بود ...
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (5 اسفند)
زبانی معشوقه اش به او اختصاص داده است. او برای رسیدن به معشوقه اش، 40 شبانه روز را به طور مستمر در آرامگاه باباکوی شب زنده داری کرده و به دعا پرداخت. سپس، با شاخه نبات ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود. حافظ تنها یک بار ازدواج کرد و پس از مرگ همسرش مجرد ماند. به همین خاطر بسیاری از عارفان و عاشقان، عشق مقدس و واقعی را در حافظ جستجو می کنند. پسر این شاعر بزرگ نیز در دوران جوانی در راه ...
خسته از رای اعتراضی!
را هم که باز خودتان می دانید. ماه آذر یادم نمی رود چقدر اشک ریختم و دی آن سال با خبر سقوط هواپیمای اوکراینی از خواب بیدار شدم ناراحت شدم بعد سه روز که متوجه شدم چگونه این اتفاق افتاده است اشک هایم بند نمی آمد. ماه بعد میخواستیم برای رفتن به کانادا اقدام کنیم داخل و برای انگشت نگاری به ترکیه سفر کردیم. طول پرواز هواپیما نمی دانید چه استرسی را تحمل کردم. آنقدر پدر و مادرم ترسیده بودند که ...
من اشتباهی ام!/ هر چه محروم تر می شویم سیاسی تر می شویم
چاپ ایمیل توضیحات بخش: مطالب مهم امین جعفری/ اختصاصی پایگاه خبری یافته: چند دست کت و شلوار، یک فقره مدرک فوق لیسانس، یک فامیلی معروف و اگر هم شد یک عینک با قاب قطور مشکی؛ این ها می شود همه ی آن چیزی که برای کاندیدا شدن به آن ها نیاز دارم. فقط می ماند چند صد میلیون تومان چرک کف دست، که آن را هم پدرم و برخی از دوستان قول داده اند تامین کنند. راستش، این روزها ...
اولین عکس از زن و بچه های محمد اصفهانی خواننده سریال مستوران + بیوگرافی و حواشی
سال 59 از دنیا رفتند و مادرم ستادی برای کمک رسانی به جبهه را در مطب پدرم راه انداخته بودند و نمی توانستیم آنجا را اجاره بدهیم. من هم دنبال کسب درآمد بودم و نویسنده رادیو شدم. آن موقع فقط قرآن می خواندم. پیکانی هم داشتم که هر موقع وقت می شد با آن مسافرکشی می کردم و پول خردهای حاصل را به بقال محل می دادم که به من اسکانس بدهم. محمد اصفهانی تحصیلات ابتدایی را در دبستان علوی به پایان برد و ...
این دختر جوان پدرش را با 18 ضربه چاقو کشت!
بود پدرش مورد حمله مرد ناشناس قرار گرفته، 3 روز بعد در 5 شهریور ماه پسر جوان پرده از جنایت خانوادگی برداشت و گفت خواهرش پدرشان را کشته است. پسر جوان گفت: پدرم و خواهرم مدام با هم اختلاف داشتند. خواهرم به سختگیری های پدرم معترض بود و همین موضوع موجب درگیری میان آنها شده بود. چند روز قبل فرانک گفت قصد دارد کاری کند تا از بدرفتاری های پدرم خلاص شویم. او قبلاً هم چند مرتبه با گوشی موبایل ...
عادل شهید همه است
شهدا کمتر از شهادت نیست؛ و شهید شد! شنیدن خبر شهادت فرمانده برای شهید عادل رضایی چنان سخت بود که دیگر قد راست نکرد. همسرش می گوید: معمولا روز های جمعه به خاطر شرکت در دعای ندبه منزل نبود. اما روز 13دی ماه سال 1398 عادل برنامه ای نداشت و در خانه بود. پسرم ساعت 7 صبح تلویزیون را روشن کرد و گفت: مادر زیرنویس تلویزیون را ببین، حاج قاسم را به شهادت رسانده اند! به تلویزیون نزدیک شدم، همان ...
نماینده موفق، در کنار مردمِ حوزه خود نگاه ملی دارد
این کار به نتیجه برسد. کما این که راجع به انتخابات شورا ها شما اشاره کردید، انتخابات شورا ها ما یک مشکلاتی داریم. عرض کردم 400 پرونده را در این دوره رسیدگی کردیم. استان ها رأی می دهند، می دهند به ما، ما باید بالأخره یا باید تأیید کنیم استان را یا باید رد کنیم. یک اشکالی است، این اشکال را باید برطرف کنیم. من پیشنهادم در زمانی که مجلس بودم و بعد شورای نگهبان آمدم، گفتم بالأخره ما در این زمینه باید یک ...