سایر منابع:
سایر خبرها
جمع آوری 177 دستگاه ماهواره به همت یک بسیجی گچ کار و بی ادعا/ طعنه و کنایه کم نشنیدم اما باید کاری می ...
ارتباط گرفته ایم با وجود دشواری و مقاومت برخی افراد، موفقیت هایی نیز داشته ایم. به عنوان مثال بنده خدایی چند وقت پیش با بنده تماس گرفت و قسم می خورد که ده بار تا حالا مامور به خانه ما ریخته و ماهواره ام را بُرده اند و عین ده بار آن را خریده ام، اما رفتاری که از شما دیدم خوشم آمد و بعد با هم صمیمی شدیم و رفاقتی میانمان شکل گرفت. خود این فرد می گفت که من دیگر خسته شدم از ماهواره ...
حضرت علی(ع) چگونه پدری بود؟
ایشان حضور حضرت در خانه پیامبر(ص) از دوران کودکی و نیز شیفتگی فاطمه بنت اسد نسبت به پیامبر اکرم(ص) است. بطحایی گلپایگانی گفت: امام علی(ع) در حدیثی فرموده اند که پیامبر(ص) مرا در دامن خود پرورید. من کودک بودم، پیامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش می فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جای می داد... هرگز نیافت که من دروغی بگویم و در کردار من اشتباهی رخ دهد. من همچون بچه شتری تازه که پیوسته به ...
سام درخشانی: کامبیز، بی عقده ترین آدم دنیاست
مقطعی هم که خیلی فشرده کار می کردم؛ همسرم واقعا خیلی همراهی و همکاری کرد و زمان هایی بود که از 6 غروب تا 6 صبح سر کار بودم و وقتی برمی گشتم فقط یک ساعت فرصت داشتم تا سرویس بیاید و سراغ کار دیگر بروم و حتی حوصله و وقت این را نداشتم که حمام بروم؛ بنابراین فقط سرم را می شستم و همسرم کنارم می ایستاد و تماشا می کرد. می گفتم می شود این صحنه را تماشا نکنی؟ و همسرم جواب می داد از بس که تو را ...
مادر قاتل ستایش: به مقتول تجاوز نشده
مرتکب شده است، من نیز بلافاصله با فرزندم برای معرفی به کلانتری رفتیم، پسرم اعتراف کرد که قتل را انجام داده است من را نیز یک شب در بازداشت نگه داشتند و بعد از اینکه اطمینان پیدا کردند که من گناهی نکردم، من را آزاد کردند. وی با بیان اینکه کارگر و از قشر ضعیف جامعه است، خاطرنشان کرد: به همراه خانواده مقتول در یک کوچه زندگی می کنیم و مقتول مثل خانواده خودم است، روز ختم نیز می خواستم در ...
روزی که جنتی دستکش بوکس پوشید
علاقمند شدم و البته زندگی ام را هم به این رشته مدیونم. همان داستان معروف درگیری خیابان خیام؟ - بله، 15 خرداد سال 42 بود که در خیابان خیام درگیری شد. شدت تیراندازی زیاد بود و من مجبور شدم دستانم رو روی سرم بگذارم تا آسیب نبینم. بوکس جان من را نجات داد و بعد به کوچه خودمان دویدم و چون زن و بچه آنجا بودند دیگر نتوانستند من را پیدا کنند. از آن زمان به بعد کار سیاسی ام شدت گرفت. ...
حفظ حجاب، هدیه به بابای مدافع حرم/ ارادت خاص شهید به حضرت زینب(س) مثال زدنی بود
به گزارش اصفهان شرق ، منزل شهید شیروانیان مدافع حرم که بودم، پسر کوچکی توجه من را به خودش جلب کرد. چهره پسر شبیه به شهید مدافع حرم از فاطمیون بود که مدتی قبل در گلستان شهدا ی اصفهان دیده بودم. بی اختیار به سمتش رفتم. بله او ابوالفضل پسر 8 ساله شهید مدافع حرم داد محمد رحیمی بود که حدود دو سال و 4 ماه قبل در دفاع از حرم زینب از ناحیه دو پا و سر به شهادت رسید. با اندک صحبتی که با دختر و ...
از صلوات مادر شهید مسیحی تا یادواره شهدا به سبک سوریه
به گزارش نسیم آنلاین ، این جملات بخشی از سفرنامه اسماعیل احمدی به دمشق است. احمدی می گوید: برای نشست های مشترک با بسیج مردمی در سوریه که طی این سال های سخت جنگ در برابر تمام استکبار غربی و عربی کولاک کرده و جوان حقیقی عرب را از شیعه و سنی تا اسماعیلی و علوی ومسیحی به رخ سلطه گران کشیده بود به سوریه رفته و نوروز 95 را بر سر سفره سوری ها مهمان گشتم. اتّفاقا آنها ساعت شان را همان شب که ...
منوچهر هادی و یکتا ناصر و من سالوادور نیستم !
را نجات دهد ولی ما 15 لحظه طنزمان را از دست دادیم. شوخی هایی که از همین دست شوخی های عامیانه است. یعنی این لحظه ها قالبی از فیلم درآمده است؟ منوچهر هادی: بله. زمان فیلم با برآورد شما چقدر بود؟ منوچهر هادی : این 15 لحظه در مجموع دو دقیقه می شد؛ چون لحظه به معنی واقعی کلمه است. ما چندین لحظه را از دست دادیم چون به ما می گفتند از آن جایی که این شخصیت ...
رونق گرفتن تجارت غیرقانونی در عراق
.... ام حسین به خبرنگار بی بی سی عربی گفت: من خسته شده ام پولی برای پرداخت اجاره خانه و خرید دارو و تأمین نیازهای بچه ها و تهیه غذا برای آنها ندارم. ام حسین و خانواده اش در منزل اجاره ای یک خوابه در شرق بغداد زندگی می کنند. چند ماه پیش منزل آنها به دلیل فرسودگی فرو ریخت اما آنها با کمک خویشاوندان و دوستانشان، مقداری پول برای اجاره منزلی دیگر تهیه کردند. همسر وی می گوید ...
اخبار حوادث
...: روز حادثه با پسرم برای ثبت نام دانشگاه او رفتیم. هنگام برگشت به خانه متوجه شدم مردی غریبه داخل خانه است. با او درگیر شدم اما پسر جوان فرار کرد. چند روز کنترلی روی اعصابم نداشتم اما همان موقع فهمیدم پسر غریبه همکار او در شرکت تعاونی است و در کنار غرفه عکاسی همسرم غرفه فروش شارژ دارد. تصمیم گرفتم همسرم را به قتل برسانم به همین دلیل روز حادثه پس از درگیری لفظی وقتی همسرم قصد داشت دست و ...
کرامات علوی
بزرگتر از این خانه است و بیشتر اساس خانه را به آنجا انتقال داده ام، این کتاب را در گوشه خانه پیدا کردم، همسرم گفت: این کتاب به درد شما نمی خورد و شما آن را نمی خوانی آن را به همسایه مان شیخ عبدالحسین امینی هدیه کن شاید او استفاده کند. کتاب را گرفتم و غبارش را پاک کردم، دیدم همان کتاب خطی درر السمطین است که دنبالش بودم. سرانجام این رادمرد علم و عمل در 28 ربیع الثانی سال 1390 هجری قمری ...
زن محکوم به قصاص: از زندگی من عبرت بگیرید
می ماند. چقدر طلاهایش ارزش داشت که این تصمیم را گرفتی؟ همه این بدبختی های من به خاطر اعتیادم بود. من مدتی بود که به کراک و شیشه معتاد بودم. شوهرم هر چقدر پول برای خرجی زندگی و بچه هایم می داد، خرج اعتیادم می کردم . به همین دلیل روز حادثه قصد داشتم با سرقت طلا ها شیشه بخرم. چند تا فرزند داری؟ یک دختر 20 ساله دارم و یک پسر هفت ساله چرا ...
یک پدر و 46 فرزند
14سالگی مرا سرکار گذاشت. چقدر هم حساس بود که نزد چه کسی مرا بگذارد. نه اینکه به درآمد فرزندش چشم داشته باشد، می خواست که مرد بار بیایم. از صبح اول وقت می رفتم سرکارم واقع در یک فروشگاه لوازم منزل. عصر می آمدم خانه و ناهار می خوردم، سپس کیف و کتابم را برمی داشتم و به مدرسه شبانه می رفتم. با تأکید و تشویق پدر تا دیپلم درس خواندم که آن زمان برای خودش مدرکی بود. اینطور بود که در 18سالگی، برای خودم ...
ممنون که اجازه دادید پدرتان باشم
داشتم من هم با آنها می رفتم. دخترم، نوه ام و دامادم را از دست دادم؛ 3 فرزندم که هر 3 آنها را جان خود می دانستم. مدت ها بدین منوال گذشت و فقط روز و شب بود که می آمد و می رفت و من در عالم دیگری بودم. سعی داشتم خود را در عالم خیال به دختر از دست رفته ام برسانم اما من 2 فرزند دیگر داشتم که با این رفتارهاکم کم آنها را نیز از دست می دادم، از هم دور افتاده بودیم. آنها هم غم از دست دادن خواهرشان را به دوش ...
ده خاطره از ده مادر شهید
ماندن کاری نمانده بود. انتظاری که هیچ وقت تمام نشد. 9) اخبار جنگ را که تلویزیون می دیدم،ازخودم خجالت می کشیدم که پسرهام توی خانه هستند. بالاخره خودم راهیشان کردم. آن ها هم از خدا خواسته ،هر چهار تا با هم رفتند. 10)بعد از چند وقت آمده بود خانه .مثل پروانه دورش می گشتم.شام که خوردیم ،خودم رختخوابش را انداختم .خیلی خسته بود . صبح که آمدم بیدارش کنم،دیدم رختخواب جمع شده گوشه اتاق است،خودش هم خوابیده .بیدار که شد ، ازش پرسیدم پس چرا این جوری خوابیدی؟ رختخوابت رو چرا جمع کردی؟ گفت دلم نیومد توش بخوابم . بچه ها اون جا روی زمین می خوابن. ...
اسم های خز و کیلومتری فیلم های ایرانی +عکس
بودند که انتخاب عنوان فیلم برایشان اهمیت داشت؛ مثل مسعود کیمیایی، علی حاتمی، عباس کیارستمی و چند نفر دیگر. حالا زمانه تغییر نکرده؛ پدر و مادرها دنبال اسم های بامسما برای بچه ها هستند و برندهای تجاری و فرهنگی به جلوه گری و شیکی اسم های بالای تابلوشان اهمیت دیوانه وار می دهند. در این میان سینما که هنر هفتم است چه می کند؟ همه اسم های شیک و برازنده هستند یا هنوز مثل زمان های نسبتا ...
حکایتی تلخ از قافله ای که بی وقفه مسافر سوار می کند
من از هر دوی پدر و مادر یتیم شدم. بعد از جدایی ترجیح دادم پیش هیچ کدامشون نمانم و خودم مادر بزرگم را انتخاب کردم، البته مادرم که چند ماه بعد ازدواج کرد و رفت خارج اما گه گاهی بابا بهم سر می زنه آخه من پیش مادر پدرم زندگی می کنم. نمی دانستم ادامه بدهم یا نه که آلبوم عکس هایش را آورد و گفت: این منم یازده ساله بودم با مامان و بابا رفته بودیم شاهچراغ شیراز ببین چقدر چاقم ... یاد ...
ربودن یک زن توسط 2 مرد شمشیر زن
خیری از او ندیدم. طلاقم را گرفتم و جان خودم و بچه ام را آزاد کردم اما دوباره دست از سرم برنداشت. او و دوستانش مرا ربودند، من از آن خانه فرار کردم. با عجله می خواستم خودم را به مغازه همسرم برسانم و از او کمک بگیرم اما حمید و دوستانش مرا پیدا کردند. با زور و تهدید دوباره سوار خودرویشان شدم. وی افزود: شوهر سابقم می گفت فردا تو را به محضر می برم و باید دوباره به عقدم در بیایی. من شوهر دارم و از طرفی به هیچ عنوان حاضر نیستم دوباره با او زندگی کنم. ...
سحر زکریا چگونه وارد کمدی شد؟
... رابطه تان با معلم ها چگونه بود؟ به نظر شما معلمان آن زمان با دوره کنونی چه تفاوت هایی داشتند؟ من از معلم های دینی و امورتربیتی خوشم می آمد چون معمولا آنها رفتار ملایمی داشتند. در دوره قدیم نظم وانضباط شدیدی حکمفرما بود و الان بیش از حد بچه ها آزاد شده اند. درست است که گاهی سختگیری های دوران ما شدید به نظر می آمد اما الان که فکرش را می کنم می بینم که آنها به جا بودند و نسل ما که ...
صدها اسباب بازی بدون یک همبازی - ریشه فرزندگریزی چیست
حرف می زنید را دارم و به گمانم برای فرزند دوم، کم بیاورم و همسرش حرفش را تایید می کند و ادامه می دهد: راستش تا به حال به این مسئله از این زاویه نگاه نکرده بودم، تربیت این یک بچه برایم سخت بود ولی حالا که فکرش را می کنم آنقدر هم که اطرافیان تعریف می کردند سختی نداشت، یعنی داشت ولی نه اینکه به قول خواهرم، کمرم دو تا شود، البته نمی دانم حرف شما هم تا چه حد درست است ولی یک شکی در من به وجود آورد که ...
راهکارهایی برای جلوگیری از تماشای بیش از حد تلویزیون
خاموش یا یکی از ابزار ها یا اجزای آن را بردارید. روز های بعد هم به همین روش عمل کنید، تا او به مرور یاد بگیرد که نمی تواند با سر و صدا، گریه و... به خواسته اش برسد و بهتر است در زمان مقرر، بازی را تمام کند. سعی کنید در اجرای این روش مداومت داشته باشید و خسته نشوید. نکته بسیار مهم دیگر این که حتما در اجرای این روش با همسرتان هماهنگ باشید چون در غیر این صورت، کودک از این آب گل آلود ماهی خواهد ...
دختر جوان پسر اسیدپاش را بخشید/ نظر شما درباره این کار چیست؟
شدت دچار سوختگی شده است. پس از بهبودی نسبی شیرین تحقیقات در رابطه با این اسیدپاشی آغاز شد و شیرین در اظهاراتش پسر جوانی به نام جمشید را متهم این پرونده اعلام کرد و به مأموران گفت: حدود 2 سال پیش با جمشید آشنا و دوست شده بودم اما بعد از مدتی شخصیتش را شناختم، جمشید خلافکار بود؛ از فروش مواد تا دزدی هر کاری می کرد، من از این کارها خیلی بدم می آمد و منتظر موقعیتی بودم تا از او جدا شوم ...
در کمال فروتنی می گویم من کسی بودم که آرتیست تربیت کردم
کنم که آن هم از روی یکی از اجراهای برشت ترجمه شده بود. اول نمایشنامه، اریک بنتلی نوشته است که سال 1950 برشت در مونیخ ننه دلاور را اجرا می کرده، بنتلی کنار برشت می نشسته و از بازی بازیگران می نوشته و بعد از چند سال منتشر می کند. تسنیم: ترجمه فارسی مشهور ننه دلاور چه مشکلاتی داشت که نیاز به ترجمه مجدد داشت؟ در متن قدیمی اشاره به جنگ های مذهبی نشده بود نوشین : لحن ...
بخشیدن شوهر اسیدپاش با حس مادرانه
فرزندانم به تباهی کشیده نشود و بیشتر از این دچار صدمات روحی، روانی و عاطفی نشوند از شکایت خود گذشت می کنم و تقاضای تخفیف مجازات برای پدر بچه هایم دارم و مادرم نیز از حق خود اعلام گذشت کردند و در محضر به همسرم رضایت دادند. پس از این بخشش بزرگ مرد اسیدپاش در جایگاه دفاع ایستاد و گفت: من هم از مادرزنم شکایت کرده بودم که حالا از این شکایت گذشت می کنم و هیچ ادعایی ندارم! وی افزود: من حرف ...
نگاه فقه و قانون به هم باشی چیست؟/ تفاوت های ازدواج موقت و هم باشی
به بیان مقدماتی در خصوص هم باشی پرداخت و گفت: اگر نگاهی مبتنی بر حق محوری داشته باشیم، می توانیم جایگاهی برای قواعد قائل نباشیم؛ مگر در زمان اراده اشخاص، ترس یا ضرر به دیگران. در این موضوع من با مباحث فقهی وارد می شوم. اولین بحث، اصطلاح شناسی است. در این زمینه کلیدواژه های مختلفی مثل ازدواج سپید، هم باشی، هم خانه، ازدواج سیاه، معاشره الزوجیه مطرح شده است. در بحث مفهوم شناسی، تعریفی که برای ازدواج ...
از مصرف برق منزل رهبری تا آرزوی شهید بهشتی
کاشی کاری می نوشت. یک روز جوانی به او رسید و گفت: من به خاطر فقر نمی توانم ازدواج کنم و به گناه می افتم، اگر شما مقدار کمی پول به من بدهید، ازدواج می کنم. او هم در کنار خیابان چند هزار تومان به او می دهد. پس از مدّتی مرد خیّر از دنیا رفت. شخصی او را در خواب دید و پرسید: در آن عالَم چه خبر است؟ گفت: همۀ نام ها پاک شد، ولی آن چند هزار تومان بی نام به کارم آمد. * با کتک آشنا هستیم! ...
10 رجب سالروز ولادت جواد آل الله/شرایط پذیرش توبه از لسان امام جواد(ع)
دارای پسری شده ام که همچون موسی شکافنده دریاهای علم است و مانند عیسی مادری پاک دارد. امام محمد تقی (ع) هنگام وفات پدر 8 ساله بودند. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا علیه السلام در اواخر ماه صفر سال 203 هجری مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع) انتقال یافت. مأمون خلیفه عباسی که همچون سایر خلفای بنی عباس از پیشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضایل آن ها در بین ...
همسر شهید: هیچ کس نمی داند در این سال ها به خانواده شهدا چه گذشته است/ پول همه چیز را حل نمی کند
اینکه زمان سربازی اش بشود رفت. به او اصرار کردم که باید ازدواج کنی. خدارا شکر یک پسر هم از او به یادگار مانده. آن و قت ها با بشکه نفت می آوردند. اکبر به کمک مردم میرفت و برایشان حمل می کرد.به او می گفتم تو چه لزومی دارد بروی و لباس هایت را کثیف کنی. می گفت:” باید به همه کمک کرد. فقط نماز خواندن که شرط مسلمانی نیست؛ باید در عمل هم مسلمان باشیم!” همیشه آماده بود تا به دیگران کمک کند. هر سه ماه یک بار ...
مسئولان میراث به جامانده از شهید قرآنی را دریابند + فیلم
پردوام ترین جلسات قرآنی در سطح استان است که ادامه دارد و مسئولیت تفسیر و تعلیم قواعد تجویدی این جلسه هم با خودم است. در مورد این جلسه بیشتر توضیح می دهید؟ جلسه ما در آبادان معروف به جلسه چهارده معصوم(ع) است که اصل آن از مجموعه ای از همکاران فرهنگی شاغل و بازنشسته هستند. چند فرزند دارید؟ علاوه بر سعید، هفت بچه دیگر هم دارم، چهار دختر و سه پسر که اینها را همه در راه قرآن کریم ...