پشیمانی مرد هوسران از خیانت به همسر فداکار
سایر منابع:
سایر خبرها
کام نو عروس مشهدی در ازدواج با مرد ثروتمند تلخ شد / افشاگری توطئه شوم مادرشوهر برای عروس در دوران عقد
به گزارش زیرنویس، آرزوهای قشنگی داشتم؛ مثل هر دختری که هزار و یک رویا در سر می پروراند. یکی از این آرزوها رفتن به دانشگاه بود. با ذوق و شوق سرگرم درس خواندن شدم و می خواستم برای خودم کسی بشوم. دانشجوی رتبه ممتاز دانشگاه بودم. تازه ترم سوم را شروع کرده بودم یکی از [...]
سرانجام رابطه دختر 25 ساله با پسر معتاد
او نامزد بودم که دیگر آن هوس ها و هیجانات دوران جوانی رنگ باخته بود و من به اشتباه خودم پی بردم. بعد از طلاق نزد مادر بیمارم بازگشتم و برای آن که درآمدی داشته باشم در یک آرایشگاه زنانه به هنرآموزی مشغول شدم. سعیده که عاشق چهره زیبای من شده بود مدام از اخلاق و رفتارم تمجید می کرد و مرا دختری شایسته می دانست که می توانم برادرش را خوشبخت کنم. خلاصه او جمشید را به من معرفی کرد تا با یکدیگر ...
پسرکشی با 14 ضربه چاقو | پدر بعد از قتل پسر با پای خودش به کلانتری رفت
برداشت و ما را تهدید به قتل کرد. همسرم ترسید و فرار کرد، اما من با او درگیر شدم پسرم مرا با چاقو زد درنهایت چاقو را از دستش گرفتم و از شدت عصبانیت به او ضربه زدم. قصدم کشتن او نبود، اما به خودم که آمدم دیدم پسرم خونین روی زمین افتاده است. عذاب وجدان و پشیمانی باعث شد که لحظاتی بعد از قتل به کلانتری بروم و خودم را معرفی کنم. ...
عکسی از یک عروسی متفاوت که در چادر برگزار شد
...: دوست داشتم یک مراسم بزرگ داشته باشم و برای مهمانانم عروسی با رقص محلی (فدعوس) در تالار برگزار کنم. آپارتمانی برای زندگی مشترک فراهم کرده بودم. وی اضافه ادامه می دهد: اما جنگ در هفتم اکتبر (15 مهر ماه) شروع شد و از خانه مان آواره شدیم. شادی هایمان از بین رفت و به مدت پنج ماه عروسی مان را به تعویق انداختیم. محمود همچنین می گوید: همه مردم می دانستند که ما عقد کرده ایم. به ...
تجاوز وحشیانه به 12 زن تبریزی در ساعت 8 صبح / مرد شیطان صفت اعدام شد
و زور لباس هایم را در آورد و سپس نیت شیطانی اش را به اجرا گذاشت و پس از آن با تهدید از خانه گریخت. دومین قربانی نیز گفت: ساعت 8 صبح بود و پنجره خانه را باز گذاشته بودم که ناگهان این متهم که ماسک روی صورتش داشت از دیوار پایین آمد و در حالی که دستکش داشت به سمتم حمله کرد و ابتدا می خواست مرا خفه کند که شروع به جیغ و فریاد کردم و همین باعث شد از ترس پا به فرار بگذارد و از پشت بام خانه راه ...
مجازات اعدام برای جوانی که در پارک به زنان و دختران تعرض می کرد
.... او مرا روی زمین انداخت و آن قدر سرم را به زمین کوبید که بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم فهمیدم مرا آزار داده است. سومین شاکی که آذرماه سال1400 به دام شیطان افغان افتاد بود گفت: درحال رفتن به خانه بودم که مردی با کلاه و ماسک سد راهم شد. قیافه اش را ندیدم اما جثه اش با متهم یکی بود. او از من ساعت پرسید و بعد خواست به او شماره بدهم. از او خواستم برود که ناگهان گلویم را گرفت و به سمت فضای ...
حکم اعدام برای مرد شیطان صفت | دست درازی به 9 زن و دختر در پارک | خودم خارج از ایران زن و بچه دارم!
به گزارش همشهری آنلاین ، نخستین شکایت از این مرد شرور زمستان سال 1399 در اداره پلیس ثبت شد. زن جوانی که شاکی بود گفت: ساعت 6 عصر در پارک مهرگان در حال پیاده روی بودم که مردی جوان به بهانه پرسیدن ساعت به من نزدیک شد و بعد هم با تهدید چاقو من را به محل خلوتی از پارک کشاند و گلویم را فشار داد که بی حال شدم و سپس نقشه شیطانی اش را اجرا کرد. در حالی که مأموران شناسایی عامل تعرض را در دستور ...
بیوگرافی ویدا جوان و همسرش
یک خواب کوچولو که در آن ایفاگر نقش اصلی داستان بودم، به حسن فتحی معرفی شدم که پس از تست از میان چند نفر، برای بازی در این سریال انتخاب شدم . اما ویدا جوان، با بازی در سریال پژمان به شهرت رسید و پس از آن در سال 94 در سریال شمعدونی محبوبیتی دوچندان کسب کرد. ویدا جوان همچنین در زمینه ی طراحی لباس و مدلینگ فعالیت کرد. او معتقد است بازیگری شغل ناامنی است. اما او بسیار به این حرفه علاقه مند ...
اسب چموشی که در آغوش شهید کردی آرام می گرفت
بود لبخندی شیرین زد و با زبانی طنزآلود گفت ما غریب بودیم و آنها کدخدا بودند. همسر شهید حسین کردی در حالی که لبخند بر لبانش نشسته بود و از خجالت سرش را پایین انداخته بود ادامه داد: من و حسین دو سال همدیگر را می خواستیم و بعد از دو سال همسرم پایش را در یک کفش کرده بود و به خانواده اش می گفت باید برایم به خواستگاری بروید و همانجا باهم عقد کردیم و نتیجه ازدواج ما سه دختر و یک پسر است که ...
اولیای دم: می خواهیم دیه مقتول را صرف ترک اعتیاد معتادان کنیم
مأموران داد. او گفت: شبی که جنایت رخ داد من از خرید برگشته بودم. دو مرد جوان را که به نظر می رسید هر دو اعتیاد دارند، در حال عبور از خیابان دیدم. روی صورت یکی از آنها جای زخمی دیده می شد. صبح روز بعد در حالی که قصد رفتن به محل کارم را داشتم از اهالی محل شنیدم که مردی در خیابان ما کشته شده است. وقتی خودم را به محل قتل رساندم و جسد مقتول را دیدم، متوجه شدم او یکی از افرادی بود که ...
(ویدئو) تیپ و ژست واقعی بازیگر جبرئیل در سریال یوسف پیامبر به همراه همسرش
. ایشان پس از تجربه در دوبله حالا در عرصه نمایشنامه نویسی بصورت جدی فعال است. سال ها در شهرستان کار تئاتر می کردم که یک روز متوجه شدم دارند برای فیلم بایکوت تست می گیرند بنابراین خودم را برای تست رساندم. فکر می کنم سال 63 بود به هر حال تست دادم و با کمال تعجب قبول شدم و بعد مقابل دوربین محسن مخملباف ظاهر شدم. به خاطر استقبال بی حد مردم از فیلم گذرگاه در سال 1365 زمانی که 24 ...
عابدزاده: به خاطر این که کاپیتان نباشم من را از جام ملت ها خط زدند
حجازی من را دید و برای استقلال پسندید اما آقای چرخابی به او گفت هنوز با این جوان کار دارم. حجازی با خودم هم صحبت کرد و به ایشان گفتم فعلا برایم زود است به تهران بیایم. این که می گویند من سال 69 به خاطر اختلاف با علی پروین راهی استقلال شدم هم درست نیست. همیشه حرمت پروین را حفظ می کنم و به پایش بلند می شوم؛ احترام به بزرگتر برای من خیلی مهم است. یک بار در دوره سرمربی گری آقای مایلی کهن دو بازیکن جوان ...
هوای تهران جمعه سردتر می شود | بامداد شنبه بسیار سرد خواهد بود
درباره قتل دوم گفت: قتل دوم را یازدهم اسفند ماه مرتکب شدم. آن روز درخواست تاکسی اینترنتی کردم که راننده اش یک زن بود. وقتی سوار ماشینش شدم باز هم وسوسه سرقت به جانم افتاد. در مسیر بودم که دیدم زن جوان قفل گوشی اش را باز کرد تا پیامی به دوستش بدهد. من رمز آن را به خاطر سپردم و در فرصتی مناسب جان زن جوان را گرفتم. او هم مانند قتل اول، با روسری اش خفه کردم. اینبار می خواستم ردی از خودم به جا نگذارم به ...
صغری یوسفی، عضو ستاد پشتیبانی جنگ در همدان: لای لباس های مجروحین پُر از اعضای قطع شده بود که در گنجنامه ...
و خسته بودند، اما اول نماز ظهر را می خواندند و بعد همان نان مختصر را چند نفری می خوردند. خدا گواه است که اصلاً در دنیا بگردی چنین چیزی پیدا نمی کنی، اینکه عده ای در پشت جبهه این طور تلاش کنند. خانم ها خیلی با اخلاص و با صفا بودند، همه باهم مثل خواهر و از خواهر نزدیک تر بودند. دعا می خواندند، ذکر می گفتند و کارها را انجام می دادند، تا آخر جنگ همین طور بود. یک بار من به چشم خودم پیرزنی را ...
پسر جوان جلوی چشم نامزدش دست به قتل جوان تهرانی زد / اثر انگشتی که پس از 29 ماه قاتل را زمینگیر کرد
خودروی پراید به دست آمد. خودرو متعلق به دختر جوانی به نام آرمیتا بود که به دستور بازپرس جنایی او بازداشت شد. دختر جوان در تحقیقات گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با مسعود آشنا شدم، رابطه مان ادامه یافت تا اینکه مسعود به من پیشنهاد ازدواج داد. شب حادثه برای شام بیرون رفته بودیم که ناگهان باهم دعوایمان شد و من به حالت قهر از مسعود جدا شدم و به خانه برگشتم. ساعتی بعد مسعود با من تماس گرفت و ...
تردید دادگاه در تجاوز مرد ثروتمند به دختر جوان
.... در خانه به من آبمیوه داد. بعد متوجه نشدم چه شد و وقتی به هوش آمدم، فهمیدم به تعرض کرده است. این دختر ادامه داد: مرد ثروتمند که صاحب یک پنت هاوس بزرگ است، وقتی دید خیلی ناراحت شدم پیشنهاد پول داد. پول را قبول نکردم. بعد مرا سوار ماشین کرد و به خانه ام در شرق تهران رساند و تهدید کرد در این باره به کسی چیزی نگویم. من حالم خیلی بد بود و برای همین شکایت کردم. با بازداشت متهم ...
یادشان می کنیم تا یادمان کنند...
بیمارستان به منزل مراجعت رفتم فکر می کردم دوباره متولد شده ام ، بعد از چند روزی استراحت در منزل به پادگان ابوذر مراجعت کردم ولی پادگان کاملا تخلیه شده بود . پس از پرس و جو به من گفتند که یگان ما به دشت دیره و به ستاد توپخانه لشکر ملحق شده است،من نیز به آنجا رفتم و چون سابقه خدمت من در این یگان به چند روز بیشتر نمی رسید ، مرا نمی شناختند و مورد مواخذه قرار دادند . تا اینکه جناب امیری ، دوست و همکارم قضیه را تعریف کرد و مشغول ادامه خدمت شدم . ...
نمی توانم رفتارهای زشت و تهمت های مادرشوهرم را تحمل کنم
نفرت داشت! به همین خاطر مدتی به دانشگاه نرفتم تا مرا فراموش کند و از خیر این عشق هیجانی بگذرد! ولی حامد آن قدر به دوستان و استادانم اصرار کرد که بالاخره به تنهایی به خواستگاری ام آمد. پدرم نیز بعد از تحقیق اندک متوجه شد که فامیلی دوری هم با من دارند! بعد از این ماجرا ارتباط من و او نزدیک تر شد و من همه کارهای حامد را انجام می دادم و به او کمک می کردم و با او درس می خواندم. مادرش هم وقتی ...
ذکاوت آزاده افغانستانی برای خنثی سازی تبلیغات علیه ایران
آشکار می کرد. من محسن میرزایی فرزند ناظرحسین و اسم پدربزرگم میرزاحسین بود؛ و من بخاطر این که هویتم فاش نشود و علیه جمهوری اسلامی تبلیغات سوء نشود از روز اول تا آخر اسارت و حتی موقع آزادی هم به نام فقط محسن نادر بودم و حتی موقع آزادی رادیو مشهد نامم را محسن نادر اعلام کرده بود و به همین خاطر خانواده ام نمی دانستند محسن نادر همان محسن میرزایی است! من یک نیروی رزمنده ساده و داوطلب غیرایرانی ...
مجازات مرگ برای دایی شرور و کینه جو/ ماجرا چه بود؟
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، زمستان سال گذشته زن 35 ساله ای به نام مریم با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد دایی 40 ساله اش او را مورد تعرض قرار داده است. وی در تشریح ماجرا به مأموران گفت: 9 سال قبل ازدواج کردم و یک دختر 8 ساله دارم. با دایی ام و خانواده اش هم ارتباط خوبی داشتیم و در رفت و آمد بودیم تا اینکه یک ماه قبل دایی ام به خانه ما آمد که در آن ساعت همسرم به ...
متهم: پسرم با چاقو حمله کرد، کشتمش
دخترم از ترس به خانه نیامد و در محل کارش مانده بود. ساعتی قبل دوباره به خانه آمد و از ما پول خواست. وقتی فهمید پولی نداریم از آشپزخانه چاقویی برداشت و به طرف من و مادرش حمله کرد. همسرم از ترس از خانه بیرون رفت تا از همسایه ها کمک بخواهد. او به سوی من آمد و حتی ضرباتی هم به من زد و مرا زخمی کرد، اما در ادامه درگیری من چاقو را از دستش گرفتم و آنقدر عصبانی بودم که نفهمیدم چطور به او ضربه زدم. وقتی به خودم آمدم، دیدم پسرم فوت کرده است و تصمیم گرفتم خودم را به پلیس معرفی کنم. همزمان با ادامه تحقیقات درباره این حادثه، مرد میانسال به اتهام قتل پسرش بازداشت و برای درمان به بیمارستان منتقل شد. ...
ادعای عجیب یک جوان در باره گم شدن مادرش
به گزارش مرورنیوز، صبح دیروز دختری 40 ساله قدم در شعبه ششم دادسرای جنایی تهران گذاشت و به بازپرس حسین گودرزی گفت: من ده ساله بودم که پدرم و مادرم از یکدیگر جدا شدند. تا چند ماه پس از جدایی آنها، هر ازگاهی مادرم را ملاقات می کردم چون دادگاه حضانتم را به پدرم سپرده بود اما بعد مادرم ناپدید شد و من دیگر او را ندیدم. وی ادامه داد: هر بار که از پدرم می خواستم مرا به دیدن مادرم ببرد، بهانه ...
امیر سرتیپ شهید هوشنگ وحید دستجردی
کاملاً خون پوشانده بود، متوجه شدم که با صندلی پرتاب شده ام و پلاستیک های سقف در حالی که آتش گرفته بودند، از سقف پایین می ریخت! خودم را به پنجره بالکن رساندم. تعدادی از افراد که پایین ایستاده بودند، با دیدنم خوشحال شدند و گفتند بپرید پایین، ما شما را می گیریم! در حالی که آماده پریدن می شدم، یادم افتاد که من کنار شهید باهنر نشسته بودم. هراسان برگشتم به سمت اتاق تا بتوانم باهنر و رجایی را نجات دهم ...
شلیک برای فرار از حقارت!/ عکس های دیده نشده از قاتل جنجالی مشهد
مه بدهم. آن روز هم سعید و حمید (برادران همسرم) به خانه آمده بودند ولی آن ها خیلی مرا تحقیر می کردند و حرف هایی را بر زبان می راندند که من احساس حقارت می کردم. آن ها می گفتند رفتارهای همسرت بعد از طلاق به تو هیچ ربطی ندارد و او هر کاری می تواند انجام بدهد! این حرف ها برای من سنگین بود به همین دلیل به آرامی بلند شدم و از درون کابینت آشپزخانه اسلحه را برداشتم و آن را به طرف ه ...
ناخدایی که قهرمان سیل زدگان دشتیاری شد
هر سختی ای که بود خودم را به روستای آنها رساندم و آن پسر را به همراه خانواده اش سوار قایق کردم و به بهداری بردم. ماجرای نجات آن پدر و پسری که بالای درخت خرما گرفتار شده بودند چگونه بود؟ من در روستای دمپک بازار بودم، آقای شه بخش تماس گرفت و از من خواست تا برای نجات این پدر و پسر، به روستای بروم. من حدود ساعت 7غروب رسیدم. خانواده آن دو با گریه التماس می کردند که برای نجات این ...
اشتیاق خانواده شهید بسطامی برای دیدار با سردار ملک شاهکوهی
ای ریز می کند و می گوید: فقط یکسال لذت زندگی مشترک را احساس کردم او همیشه در جنگ و جبهه بود و بعد از جنگ هم به دلیل موج انفجار و قطع نخاعی شدنش فقط از او پرستاری کردم. سرش را پایین می اندازد و ادامه می دهد همسرم فردی بسیار آرام و به شدت انقلابی بود همیشه می گفت برای حفظ کشور و وجب به وجب از خاک میهنم باید با دشمنان بجنگم و هرچه به او گفتم من فرزندان کوچکی دارم و نگهداری از آنها به تنهایی برای ...
رمضان پور: در سال های اوجم طرد شدم چون شاگردان شان رقیبم بودند/ رفتار رضا یزدانی بعد از باخت هم محترمانه ...
صحبت کردم و گفتم شما شاهد آسیب دیدگی من بودید. او این موارد را تأیید کرد و وضعیتم را پرسید. گفتم تا جام تختی خودم را می رسانم، به من مجوز می دهید؟ گفت نفراتی مثل امین طاهری و علی شعبانی که بعد از باخت کشتی نگرفتند به چرخه بی احترامی کردند، اما تو مصدوم بودی و من هم در جریانش هستم. نزدیک به مسابقه دیدم به من سهمیه ندادند، هر چه هم تماس گرفتم جوابم را نداد. حتی با پدرم به تهران آمدیم، باز هم حاضر نشد ...
محمدرضا عابدی: به زندگی که در آن هنر جریان دارد چنگ می زنم
...، می دانم که او خیر مرا می خواست ولی نمی دانست که من می خواهم هنرمند شوم و فقط یکی، دو سال آخر زندگی اش بود که متوجه شد و درک کرد که من می خواهم هنرمند شوم و هنرمند شدم. تا جایی که می دانم سالن های سینما در آن دوران فقط فیلم نمایش می دادند. درست است؟ بله، آن زمان انیمیشن سینمایی به شکلی که امروز می بینیم، نبود و اگر هم بود در سالن های سینمای ایران نمایش نمی دادند بنابراین ...
مرگ مشکوک یک تازه عروس با شلیک گلوله + جزییات
علیه متهم خوانده شد پدر و مادر گلاره درخواست قصاص دامادشان را مطرح کردند. پدر گلاره گفت: آرش برادرزاده من است. او سابقه قاچاق مواد مخدر دارد. وقتی به خواستگاری دخترم آمدند، به ازدواج آن دو رضایت دادم؛ اما بعد از مدتی متوجه اختلافات شدید بین آرش و گلاره شدم. چندین بار عروسی به خاطر این اختلافات عقب افتاد. در نهایت مراسم عروسی چند ماه قبل از مرگ دخترم برگزار شد. ما فکر می کردیم اگر آنها ...