سایر منابع:
سایر خبرها
- رفیق بازی - روزگارم را سیاه کرد!
را به سوی ورزشگاه شهید رجایی کج کردم. آن شب مسابقات محلی فوتسال در ورزشگاه برگزار می شد. با خودم گفتم چند ساعتی را به ورزشگاه می روم و به تماشای فوتسال می نشینم تا بوی بد دهانم از بین برود و پس از آن به خانه پدر بزرگم می روم. در واقع چون بعد از طلاق پدر و مادرم من نزد پدر بزرگم زندگی می کردم آن ها به من کاری نداشتند و کسی رفت و آمدهای مرا کنترل نمی کرد. متهم به قتل در ادامه اعترافاتش گفت ...
وقتی برگشتم پسر غریبه را در اتاق کنار همسرم دیدم
.... ناصر پشت تریبون دفاع ایستاد و در تشریح جزییات ماجرا گفت: من در میدان تره بار کار می کردم. به همین خاطر شب ها ساعت 12 به محل کارم می رفتم و صبح ها به خانه بر می گشتم. یک شب که ساعت 2بامداد به خانه برگشتم با پسر غریبه روبه رو شدم. من در خانه را به روی او قفل کردم و از دو برادرم کمک خواستم. ما همان موقع با پلیس 110 تماس گرفتیم و حسن و سمیه بازداشت شدند. یک هفته بعد از این ...
حکایت شاه و پری؛ معشوقه ناکام محمدرضا پهلوی
روز نو : اکنون که به گذشته فکر می کنم، به روزگار سیاهی که از سر گذرانده ام، به قلب شکسته پدرم که تا آخرین دم حیات نگران من بود، به مادرم که مسبب تمام بدبختی ها و سیه روزی های من بود و همواره سعی می کرد از وجود من پلی برای رسیدن به امیال خود پدید آورد... به گذشته اندوهناکم می اندیشم هنوز هم پدرم را می بینم که با پای لنگش که یادگار به توپ بستن مجلس توسط قزاق های لیاخوف روسی بود... طول حیاط خانه را ...
بازی های زن خیانتکار با پرونده قتل مردی که با او ارتباط داشت
....سمیه نیز وقتی تحت تحقیق قرار گرفت، گفت: من از ترس عمویم گفتم که شهروز با همدستی ناصر، قتل را انجام داده است چرا که عمویم مرا به مرگ تهدید کرده بود و از طرفی چون هیچ سرپناهی برای زندگی نداشتم و در خانه عمویم بودم مجبور شدم که به دروغ بگویم برادرشوهرم شهروز در جنایت دخالت داشته است. سمیه که واقعیت را گفته بود باعث شد تا بی گناهی شهروز ثابت شود و پرونده برای رسیدگی دوباره در اختیار ...
قتل مزاحم تلفنی با داس
به گزارش کرج رسا ، شامگاه دوشنبه گذشته فردی با اورژانس شهرستان گلوگاه در استان مازندران تماس گرفت و مدعی شد در یکی از روستاهای اطراف، پیکر نیمه جان مرد جوانی روی زمین افتاده و هر لحظه امکان دارد جانش را از دست بدهد. تیمی از امدادگران پس از گرفتن نشانی راهی محل حادثه شدند و جوان مجروح را به بیمارستان منتقل کردند. او جوانی حدودا 35 ساله به نام فرشید بود که با ضربات متعدد جسمی تیز مجروح ...
سکانس های ماندگار سینما (19)
چندین بار تقاضای جراحی تغییر جنسیت داده است که این تقاضا توسط بیمارستان رد شده است. استارلینگ به مصاحبه با دوست اولین قربانی بیل بوفالو ادامه می دهد و سرانجام یه خانه جک گوردون می رسد و در آنجا متوجه می شود که جک همان جیم گامب است. استارلینگ او را تا یک زیرزمین چندین اتاقه دنبال می کند، جاییکه دختر ربوده شدهٔ سناتور را، زنده و درون یک چاه می یابد. گامب پس از خاموش کردن چراغ های زیرزمین ...
پسر شیشه ای: مقتول به من حسودی می کرد
خانه مجردی بود و صاحب آن یک پیرزن و دخترش بودند که در طبقه بالای آنجا زندگی می کردند، حدود دو سال آنجا بودم که دختر پیرزن به من ابراز علاقه می کرد، امان الله از این اتفاق ناراحت بود و به من حسودی می کرد، او مدام من را اذیت می کرد و من با وی کاری نداشتم تا اینکه روز حادثه، زمانیکه در حیاط بودم امان الله داخل کفش هایم مقداری آب ریخت، از این موضوع عصبانی و با او درگیر شدم، دعوای ما آنجا تمام شد و امان ...
انداختن اتهام قتل به گردن همدستان
ناهید را به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخت و برایشان درخواست صدور مجازات قانونی کرد. بعد از اینکه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند، صابر در جایگاه قرار گرفت و اتهام را به گردن شهاب و ناهید انداخت. او گفت من کارگر میدان تره بار و شب ها را تا صبح در محل کارم بودم. یک شب کارم خیلی زود تمام شد و راهی خانه شدم. وقتی وارد شدم، ناگهان کمال را در خانه دیدم و با او درگیر شدم. همسرم را به خانه ...
در 44 سالگی ازدواج کردم و مادرم را به آرزویش رساندم
.... معتقدم امام رضا(ع) مرا خیلی دوست دارد. سه سالی که به من کار نمی دادند و مثل توپ فوتبال به این طرف و آن طرف شوتم می کردند، رفتم پیش امام هشتم و گفتم: آقا اینها مرا با توپ فوتبال اشتباه گرفته اند، خودت به دادم برس! خدا را شکر به دادم رسید. وقتی مادرم گفت باید زن بگیری، رفتم پشت پنجره فولاد و گفتم یا امام رضا(ع) خودت می دانی از مال دنیا چیز زیادی ندارم با 43 سال سن هرجا برای خواستگاری ...
جنایت در دوئل عشقی 2 همسایه
.... چطور دستگیر شدی؟ به خاطر فروش 120 پایپ دستگیر شدم. پایپ ها را از کجا آوردی؟ خودم درست می کنم. چرا در زندان اسمت را دروغ گفتی؟ چون می دانستم به خاطر مرگ امان الله پلیس در تعقیبم است. چطور متوجه مرگ مرد همسایه شدی؟ در تماس تلفنی از همسایه ها فهمیدم. در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟ داشتم! اما چکار می کردم؟! خودت را معرفی می کردی. می ترسیدم. بنا بر این گزارش تحقیقات ویژه به دستور بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای امورجنایی در اداره 10 پلیس آگاهی تهران ادامه دارد. ایران ...
انکار تجاوز به زن جوان در پراید
دادند و سپس از ماشین بیرون انداختند. به دنبال شکایت این زن، ردیابی دو پسر جوان آغاز شد و با شماره پلاکی که زن جوان در اختیار پلیس قرار داده بود، یک روز بعد راننده 25 ساله به نام محمدباقر و دوست 22 ساله اش به نام فرهود از سوی ماموران کلانتری 146 حکیمیه بازداشت شدند. آنها که منکر ربودن زن جوان بودند در تحقیقات بعدی به جرم شان اعتراف کردند. محمد گفت: من و دوستم می خواستیم برای سفر ...
بیوگرافی هما روستا و همسرش حمید سمندریان + عکس
دوران سایر بچه ها دوست داشتند کاری بکنند که من و حمید با هم ازدواج کنیم، برای همین پیش من همیشه تعریف او را می کردند و می گفتند استاد بهترین مرد دنیاست؛ خوش تیپ و مهربان و اصلا حرف ندارد. جلوی سمندریان هم تبلیغ مرا می کردند. ازدواج با حمید من را سختگیر کرد من بازیگر ثابت تئاترهای او شدم و از این همکاری خیلی راضی بودم؛ چرا که او جزو بهترین کارگردان های تئا تر ایران بود و خیلی ...
جزئیات عروسی دختر خبرساز با مرد اعدامی
روز نو : این دختر و پسر جوان قصد داشتند روز ولادت حضرت علی (ع) در زندان و در مراسمی با هم عقد کنند اما امیر مخالف این کار شد و می خواهد پس از آزادی این مراسم را برگزار کند. پرستو 28 ساله دختر جوانی است که پس از آشنایی با یکی از هم سلولی های برادرش که متهم به قتل است تصمیم به ازدواج با وی گرفته تا بتوانند پس از کمک و رهایی مرد مورد علاقه اش از زندان با هم زندگی کنند. ...
می خواستند کشاورز شوم، خواستم و جراح شدم
بروم . در خانواده، روحانی داشتید؟ نه، ولی پدرم خیلی روحانیون را دوست داشت. ما یزدی ها مذهبی هستیم. من دربندرآباد در25 کیلومتری یزد به دنیا آمدم و بزرگ شدم. یک هفته ای رفتم یزد منزل عمویم و به حوزه رفتم ولی دوست نداشتم و ادامه ندادم . علاقه عجیبی داشتم به دبیرستان بروم و نتوانستم خودم را به حوزه راضی کنم و ادامه ندادم، بعد پدرم من را فرستاد تا خیاطی یاد بگیرم بازهم دلم راضی نمی شد ...
پاسخ به ادعاهایی درباره بیجه و ستایش
وقت سازمان زندانها، روز قبل از آن به منزل ما تلفن کرد و از من دعوت نمود که در مراسم اعدام حضور داشته باشم که عذرخواهی کردم و نرفتم . 2 - داستان بیجه، در سال 1382 بر سر زبان ها افتاد. من با او که در اسفند 1383 اعدام شد هیچ گونه ملاقات حضوری و مصاحبه نداشتم. همکار محترم من، آقای دکتر افروز و چند نفر دیگر از روان شناسان و جرم شناسان با بیجه مصاحبه کردند. آن هم نه تلویزیونی! دکتر افروز ...
ادعای عجیب 2 جوان آزارگر در دادگاه
سرم را زیر صندلی برد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. دقایقی بعد راننده خودرو نیز به صندلی عقب آمد و به زور مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. هر چه به او التماس کردم فایده ای نداشت. با ردیابی خودروی متهمان، آنها شناسایی و خیلی زود دستگیر شدند. متهمان پس از دستگیری و روبه رو شدن با دختر جوان، اتهام خود را قبول کردند. پسر راننده گفت: خودرو را دو روز قبل از دوستم گرفتم تا چند روزی ...
تاکسی سواری تا بهار
. دوزار (دوریال) یخ می خریدم، توی گونی می پیچیدم و می گذاشتم کنج حمام - سردترین جای خانه- و تمام شبانه روز آن را با خساست مصرف می کردیم تا روز بعد و خرید دوزار یخ دیگر... . یکی، دو ساعت از خرید یخ نگذشته بود که صدای گوش خراش انگوری بلند می شد؛ ... یه چارک انگور، چارکی چارزار انگور... اهل محل می ریختند دور خرش. گاهی بعدازظهرها که پدرم خواب بود، از پنجره چند تا بدوبیراه نصیبش می کرد، اما او در جواب دستی ...
سفر دیدار
.... دکتر محمدرضا توکلی صابری که سیزده سال پیش با سفرنامه ناصرخسرو آشنا و شیفته او می شود، تصمیم می گیرد به مناسبت هزارمین سالگرد زادروز او مسیر سفرنامه قبادیانی را طی کند؛ اما هزار مشکل ها می افتد تا اینکه وقت سفر می شود و حالا ما می توانیم همراه با دکتر توکلی رهسپار دیار ناصرخسرو شویم. شوق دیدار با مزار یک ادیب پارسی آن چنان است که سختی های سفر را هم دوست داشتنی و به یادماندنی می کند حتی اگر این ...
شیشه زندگی ام را سیاه کرد
متوجه ارتباط ما شد، به من حسودی کرد و قصد داشت هر طوری شده ارتباط بین ما را به هم بزند. او همیشه مرا اذیت می کرد. گاهی اوقات شیلنگ آب را به طرف خانه من می گرفت و وسایلم را خیس می کرد تا اینکه از دست کارهای او خسته شدم و تصمیم گرفتم او را ادب کنم. خب بعد چه شد؟ روز حادثه او مرا اذیت کرد. وقتی خواستم کفش هایم را بپوشم، فهمیدم که داخل کفش هایم آب ریخته است. من هم به پمپ بنزین بالاتر از ...
همسر شهید مدافع حرم: فکر نمی کردم با دعای من شهید بشود
، دعا می کردم همسر و فرزندانم عاقبت به خیر و شهادت در رکاب اسلام نصیبشان شود، ولی هیچ وقت، فکر نمی کردم که دعا کنم و شهید بشود. زمان اغتشاشات فتنه سال 88 اوایل ازدواجمان بود و او حدود یک ماه خانه نبود و به من هم نگفته بود کجا رفته است. زمانی که برگشت از آنجایی که دندانش آسیب دیده بود، متوجه شدم برای انجام ماموریت رفته بوده. می گفت: کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد/ بر ...
ارتباط با دختر 40 ساله مستاجر جنایتی بزرگ را رقم زد
پیمان 26 ساله که هنوز باور ندارد چطوروقتی با مشخصات دروغین در زندان پنهان شده بود پلیس او را ردیابی کرده است. وی در اعترافاتش گفت: حدود 2 سال است که در یکی از اتاق های ساختمان قدیمی به صورت مجردی زندگی می کنم که در این مدت به خاطر اعتیادی که دختر 40 ساله مستاجر دارد با او در ارتباط بودم و همین موضوع باعث حسادت های امان الله شده بود. وی افزود: امان الله هر روز به خاطر حسادتش برایم ...
جنایت هولناک هوسران 19 ساله/ هزار متر پیله کردم؛ رابطه را نپذیرفت او را کشتم!
بیرون قفل کردم تا گشتی در خیابان بزنم. در همین لحظه بود که زیرپل ورودی پنجتن 55، زن محجبه ای را دیدم که به داخل خیابان پیچید. به سرعت به دنبال آن زن جوان رفتم. به او اصرار می کردم که با من دوست شود تا با هم به مغازه برویم!! و در اتاق مجردی من استراحت کنیم!! ولی او قبول نمی کرد و بدون این که کلامی با من حرف بزند، به مسیرش ادامه می داد. وقتی دیدم به من محل نمی گذارد، خیلی عصبانی شدم. من هم دست بردار ...
روزهای پایانی هفته کدام فیلم های سینمایی و تلویزیونی مهمان خانه های مردم می شوند؟
آن را دوست دارد و نمی خواهد آن به دست افراد دیگر بیفتد و تمام تلاشش را می کند بین آنها درگیری های شدیدی پیش می آید و خانم خبرنگار که موضوع را متوجه می شود خودش را به جزیره می رساند تا اطلاعاتی راجع به آن بگیرد اما وقتی متوجه موضوع شده تمام سعی اش را می کند تا به سوزوکی و پدرش کمک کند اما آن دایناسور را با خودشان می برند. یوزو که تصمیم می گیرد هر کجا هست آن را پیدا کند و آزاد کند. ...
نمی گذارم سینما مرا له کند
.... شهاب حسینی، بیتا فرهی و مجموعه ای از ستارگان در این فیلم حضور داشتند و برای من یک شانس بود که این اتفاق افتاد. کارگردان فیلم هم جوان بسیار بافرهنگ و با شخصیتی بود و از سوی دیگر شهاب حسینی اصرار داشت من در این فیلم باشم. بازیگر خانه پدری درباره شهاب حسینی و بازی اش می گوید: او پدیده عجیب و غریبی ست. بسیار دوست داشتنی با پیچیدگی های عجیب. یک هنرمند، مدیر خیلی خوب و انسانی که برای همکاران و حرفه ...
رکورددار بالاترین پرواز جنگی کیست؟
پوشید و یادم هست حتی زیپ لباس پروازش را نبست، با بندهای باز پوتین بسرعت بیرون رفت. داد زدم: کجا؟ با عصبانیت گفت: مگر نمی بینی، عراق حمله کرده. آن روز برای اولین بار دیدم تند صحبت کرد. اکبر آن روز نیامد، ساعتی از شروع جنگ گذشت و از آنجا که پادگان هوایی امنیت نداشت، همراه شوهرخواهرم به خانه آنها رفتیم و چند روز آنجا ماندیم. یک روز که نگران اکبر بودم بچه ها را به پدرشوهرم سپردم و به مغازه ...
عروس بی رحم برای انتقام دختر خواهر شوهرش را کشت
به گزارش جام نیوز به نقل از ایران، تحقیقات نشان می داد که مادر سانا ز به خاطر اختلاف با شوهرش به حالت قهر به خانه پدری اش آمده و چون سرکار می رفت دخترش همیشه نزد پدر و مادربزرگ بود تا اینکه روز حادثه وقتی آنها می خواستند به ملاقات بیماری بروند سانا ز را به امانت نزد عروسشان که در همان ساختمان زندگی می کرد، گذاشته بودند. س هیل ا که شاهد این جنایت بود در بازجویی ها نزد بازپرس هنرمند و ...
ناگفته های منوچهر هادی از من سالوادور نیستم
فیلم ساختن آسان تر است و یا فیلم سازی در خیابان های ریو و سائوپولو؟ کار در شهری که برای بار اول به آنجا می رویم کار فوق العاده دشواری است. موقعی که در ایران فیلم نامه می نویسم و قرار است در همینجا هم جلوی دوربین ببرمش، دقیقا هر سکانس و لوکیشن و جغرافیایش را در ذهنم تجسم می کنم. اما در فیلم من سالوادور نیستم یک فیلمنامه ای دستم رسید که باید برای ساختش بلند می شدم می رفتم یک قاره دیگر و ...
روایت دقیق تری از قتل ستایش 6 ساله
نگاه 33 فروردین امسال، مردی همراه پسر 27 ساله اش به کلانتری خیرآباد مراجعه و اعلام کرد که پسرش، دختر 7 ساله افغان همسایه شان را به خانه کشانده و به قتل رسانده است. ماموران با گفته های این مرد، پسرش را به اتهام قتل بازداشت کردند و مورد بازجویی قرار دادند تا مشخص شود، متهم پس از ارتکاب قتل، جسد را مورد اسیدپاشی قرار داده بود. اکنون با گذشت دو هفته از زمان وقوع حادثه، تحقیقات پلیس همچنان برای کشف سایر زوایای حادثه ادامه دارد. ...
قصدم انتقام بود، نه آدمکشی
...> یک شب خانه دوستم بودم و بعد رفتم شهرستان خانه پدر و مادرم. چطور دستگیر شدی؟ دستگیری ام ربطی به قتل نداشت. من به خاطر همراه داشتن 20عدد پایپ دستگیر شدم اما بعد معلوم شد که قاتل فراری هستم. البته چون می دانستم به خاطر مرگ امان الله پلیس در تعقیبم است، هنگام دستگیری اسم جعلی استفاده کرده بودم. می دانستی او فوت شده؟ در تماس تلفنی از همسایه ها شنیدم. بعد از حادثه مدام پیگیر حالش بودم. ...
مسئولان اگر توانمندی کاهش آسیب های اجتماعی را ندارند به آنها دامن نزنند
بدتر است و مادران به جای آنکه در خانه بنشینند و دلشان شور بزند، مراقب باشند دخترانشان توسط افراد لاابالی اجتماع تهدید نشوند. معاون شورای فرهنگی اجتماعی زنان خاطرنشان کرد: نیروی انتظامی وارد عمل شده است تا امنیت همین گروه از دختران هم حفظ شود و به خاطر اینکه فرزندان جامعه را دوست دارند و امنیت آنها برایشان مهم است وارد عمل شده اند. امکان ندارد یک فرد لاابالی به یک خانم باوقار و محجبه که ...