سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت یک فرمانده به روایت شهید همت
، شرح آخرین دیدارش با رضا چراغی را این گونه بیان کرده است: آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید. اذان صبح روز 25 فروردین ماه که بیدار شد، بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساکش داشت، از آن درآورد و پوشید. با تعجب پرسیدم آقا رضا هیچ وقت شلوار نو نمی پوشیدی، چی شده؟ با لب های خندان به من گفت: با اجازه شما می خواهم بروم خط مقدم. الآن اونجا بچه های لشکر خیلی تحت فشار هستند. ...
تکرار داستان دهقان فداکار توسط زن مرندی / جان یک خانواده را نجات داد
به گزارش رکنا، در حادثه ای در یکی از روستاهای شهرستان مرند در آذربایجان شرقی رخ داد که اگر فداکاری زن جوان نبود، تبدیل به یک فاجعه می شد.ماجرا از این قرار بود که آن روز زنی به نام اعظم ولیپور از اهالی روستای دیزج قربان، برای سرکشی به باغش رفته بود که متوجه حادثه ای هولناک شد. پلی که روی جاده ای در حوالی باغ آنها وجود داشت، ناگهان ریزش کرد، این در حالی بود که چند خودرو بی خبر از اوضاع ...
حرز امام جواد علیه السلام چیست و چه کاربردی دارد؟
یاد می آورم و برگشتن خود را یاد نمی آورم ، پس چگونه بوده است امر من و رفتن من به سوی او، خدا لعنت کند این دختر را لعنت شدید، برو نزد دختر و به او بگو که پدرت می گوی به خدا قسم که اگر بعد از این از آن جناب شکایت کنی یا بی دستور او از خانه بیرون آیی از تو انتقام می کشم ، پس برو به نزد ابن الرضا و سلام مرا به او برسان و بیست هزار دینار جهت او ببر و اسبی که دیشب سوار شده بودم که او را ( شهری ) می ...
چند روایت از لحظات سخت عملایت والفجر1
گردان بودم و به لحاظ وضعیت کاری نمی توانستم از آنجا دور شوم، رو کردم به تیربارچی کنار دستمان که یک برادری با جثه خیلی کوچک بود، گفتم: کوچولو؛ لوله تیربار داری یا نه؟ بدون درنگ گفت: اول کانال چند تیربار خراب افتاده، همین الآن می روم و می آورم. چند دقیقه بعد دیدم کوچولوی ما، دو-سه تا لوله تیربار آورده و منتظر است، ببیند من چه می گویم، گفتم: زود این ها را ببر آخر کانال بده به تیربارچی. چند ...
قتل فامیل دور در تهران ؛ دستگیری در جزیره قشم
همشهری آنلاین - حوادث: شامگاه بیست وهفتم مرداد سال 1401 گزارش قتل مردی جوان به تیم جنای پایتخت اعلام شد. وی از ناحیه قفسه سینه هدف ضربه چاقویی قرار گرفته که پس از انتقال به بیمارستانی در تهران جانش را از دست داده بود. تحقیقات حکایت از این داشت که او نگهبان برجی در محله دربند بوده است. شب حادثه یکی از اقوام دور مقتول، مهمانش بود که احتمال وقوع جنایت از سوی مهمان آشنا قوت یافت. کارآگاهان ...
کشف غیرمنتظره یک دندان 2 کیلوگرمی در ساحل!
گفتم امکان نداره! اوایل همان روز گفته بودم می خواهم دندان ماموت پیدا کنم و تصور نمی کردم درست همان روز لحظه ای می رسد که من و همسرم دندان ماموت را در دست گرفته ایم و قهقهه می زنیم. احتمالاً این یافته، ریشه دندان است و عمق و عرض آن شش و نیم تا هفت اینچ است و بیش از 4 پوند (معادل 2 کیلوگرم) وزن دارد. کریس پس از مشاوره آنلاین، حدس میزند این دندان ممکن است متعلق به یک ماموت استپ ...
شجاعی: از روزی که آمدم گفتم تیم را تک رقمی می کنم
خبرگزاری میزان - مسعود شجاعی درباره بازی هوادار مقابل گل گهر، عنوان کرد: می دانم شما اهالی رسانه در روز های خوب و بد کنار ما بودید. درباره بازی بگویم که پیش بینی می کردم بازی زیباتر باشد. نیمه اول خوب پیش می رفت، اما نیمه دوم باب میل من نبود. سرمربی هوادار افزود: ما این کار را نکرده بودیم که از توپ های مستقیم استفاده کنیم. باد بازی را خراب کرد، چون بیش از حد بود. فکر می کردیم نیمه دوم ...
ودیعه شهیر اصفهانی برای شهر شعر
شرکت کنم. امسال، برای دانشسرا در دبیرستان ادب کنکور گذاشتند. گفتم من هم می توانم بیایم؟ گفت بله. بلافاصله همراه او به دبیرستان ادب رفتیم. گفتم من که در دانشگاه افسری قبول شده ام، بگذار اینجا هم تیری در تاریکی بزنم. یک ماه بعد، اعلام کردند کسانی که در آزمون شرکت کرده اند به تهران بیایند. من هم به خیابان فخرالدولۀ تهران رفتم و روزنامۀ قبول شدگان دانشسرای عالی را تهیه کردم. نام من، به عنوان دومین ...
مسعود شجاعی: بردیم اما بازی باب میل من نبود
هستند که این را بگیرند. از آنها تشکر می کنند واقعا انسان های درست و حسابی هستند. او ادامه داد: امروز برای اولین بار مالک باشگاه در بازی بود هر چند از بازی راضی نبودم اما خوشحالم که سه امتیاز را گرفتیم و امیدوارم لذت برده باشند. شجاعی در مورد اینکه تیمش جایگاه خوبی در جدول به دست آورده گفت : از روزی که آمده ام گفتم این تیم را به راحتی بالای دهم می کنم. ادعایی ندارم اما با توجه به ...
فال حافظ امروز | فال حافظ آنلاین با معنی شنبه 25 فروردین 1403
ای دارید. از راهنمایی اطرافیانتان نهایت استفاده را بکنید. مال و ثروت هنگفتی نصیبتان می شود اما یادتان باشد که گذشته ی خویش را فراموش نکنید. ظلم نکنید که باز همه چیز را از دست خواهید داد. فال حافظ امروز متولدین اردیبهشت چو گل هر دم به بویت جامه در تن کنم چاک از گریبان تا به دامن من از دست غمت مشکل برم جان ولی دل را تو آسان بردی از من ...
فاتحه رسانه ای که مخاطب ندارد خوانده شده است
کاری که ما بچه های مدرسه کردیم و یک دوره ای داشتیم، قرار شد شاگردانی که رتبه بهتری دارند بروند یک دوره را در آمریکا بگذرانند... به آمریکا نرفتم و در مدرسه عالی تلویزیون ماندم *تو هم جزو آن شاگردها بودی؟ من جزو آنها بودم، اما الان یادم نیست چی شد که من نرفتم و ماندم. به همان دلیل در مدرسه عالی تلویزیون ماندم به عنوان دستیار استاد و درست زمانی که انقلاب شد... ...
گرفتار شدن زن جوان در تله مرد پولکی!
جوان که با حیله و مظلوم نمایی، سیر تا پیاز زندگی ام را می دانست کم کم لحن کلامش عوض شد. یک روز زنگ زد و گفت مشکل مالی دارد و کمی پول می خواهد. دستش را خوانده بودم. گفتم نمی توانم کمکش کنم. با این حرف ورق برگشت و آن روی خودش را نشانم داد. کار به تهدید کشیده شد و سرم داد می کشید اگر کمکش نکنم عکس های شخصی ام را منتشر می کند. دست بردار نبود. برایم خط و نشان می کشید ...
روایت اصغرزاده از شاگردی حاتمی کیا و وابستگی به شهید آوینی
معمول از این فیلم مهاجر برای ما بنویس.کاری هم به پشت صحنه های معمول سینمایی نداشته باش. به عنوان یک بچه ای که تو جنگ هم بوده یک پشت صحنه بنویس گفتم: من اصلا تا حالا پشت صحنه ننوشته ام. اولین کار حرفه ای من توی عالم سینما است و دست به قلمی راجع به این چیزها ندارم، خبرنگاری و کار سینمایی نکرده ام. گفت: درست می شه. تو بنویس. گفتم: باشه اواسط فیلمبرداری بود که از همین مجله سوره پیغام آوردند ...
قتل به خاطر یک جفت کتانی در تهران
....تا اینکه روز حادثه یکی از دوستانم به من گفت دوس به خانه تو آمده است و یکی از دوستان مشترکمان هم به او چاقو داده تا به زور هم شده از تو کفش ها را بگیرد.وقتی سینا آمد من در را باز کردم و با هم صحبت کردیم او مدام اسم دایی اش که از قلدرهای محل است می اورد و میگفت من خواهرزاده او هستم و تو نمی توانی به من زور بگویی من هم گفتم تو پول را دزدیده ای و باید بدهی تا کفش ها را بدهم. وقتی بحث بالا گرفت من ...
حکم قصاص نفس دامادی که عموی عروس را کشت!
. دقایقی بعد با اشک و صدای ناله و فریادهای زنان،این نزاع خونبار در حالی فروکش کرد که علی اصغر-م بر اثر عوارض ناشی از اصابت تیغه چاقو جان سپرد و داماد جوان هم به مشهد گریخت ولی بستگان او که از جریان نزاع مرگبار مطلع شده بودند، او را به بهانه هایی به منزلشان راه ندادند و او شب 14 مرداد سال 1399 را درخیابان های مشهد سپری کرد اما داماد جوان درحالی که همچنان با وجدان خود درگیر بود و می دانست که ماجرای ...
اعتصاب رانندگان اسنپ و تپسی شنبه 25 فروردین 1403 جدی می شود؟ | اعتراض به کرایه ها ادامه دارد
ماشینتون ارزش قائل باشین ماشین حرمت داره هر کسیو نباید سوار کنین کسی که اسنپ میگیره خودش میدونه کرایه پایینه پس چند روزی خواهشا کار نکنین همه چی درست میشه مریمی نوشته است: باسلام.ازوقتی دراسنپ کارمیکنم نزدیک هفت هشت ماهه که تا حالا کلی لغواز سمت مسافر داشتم که سیستم کامپیوتری اسنپ گفته واریز میشه که نشده ..حتی بعضی وقتها تا 5دقیقه تو خیابونهای و کوچه پس کوچه های خراب رفتم بعدا لغوزد .. ...
خنده ها و گریه ها
به کاراش ادامه بده. تا گفتم تو داری خیانت می کنی؟ رنگش زرد شد، فکر نمی کرد فهمیده باشم. تو آشپزخانه نشسته بودم تا وقتی با سهیلا حرف می زند معذب نباشد. کتری داشت می جوشید. به جای چایی، کمی گل گاو زبان دم کردم تا شاید حالش بهتر شود. روی گوشی ام یک عالمه پیام آمده بود؛ آخرش نوشته بود که دلش می خواد دوباره با هم باشیم. صدای گریه خانم محمودی بلندتر شده بود، کتری سوت میزد، انگشتم تیر می کشید، خنده ها و گریه ها توی سرم جیغ می کشیدند و دعوا می کردند. از پنجره نگاه کردم آقای محمودی رفته بود! انتهای پیام/ ...
روایت جالب فوق ستاره لیگ قهرمانان؛ هیچ باشگاهی من را نمی پذیرفت/ گفتند در فوتبال هیچی نمی شوی
ته آزمایشی و بعد هم توجیهاتی مشابه. او خیلی کوچک است، خیلی شکننده است، قدرت ندارد ، همیشه همین دلایل را می گفتند و شبیه هم بودند. در آستانه 19 سالگی با تیم زیر 20 ساله ها در آوای تمرین می کردم. آنها در منطقه فلوریانوپولیس بودند که شش ساعت با پورتو الگره فاصله داشت. تا آن زمان هرگز این همه وقت از خانه دور نبودم که به دنبال قرارداد باشم. اما ناگهان مصدم شد و وقتی خوب شدم نتوانستم به تیم ...
طلاق گرفتم تا به عشقم برسم!
به گزارش زیرنویس، من سارا هستم 17 ساله بودم که با میلاد ازدواج کردم، ما همدیگر را دوست نداشتیم.... من هیچ حسی به میلاد نداشتم تا اینکه در مهمانی های دوستان دوران مجردی شوهرم با پسر خوش تیپی که تقریبا در همه میهمانی ها بود آشنا شدم این آشنایی من را از مسیر زندگی جدا [...]
فال حافظ من چی میشه | فال حافظ جمعه 24 فروردین 1403
می کنید از اهداف خود دور شده و در مسیر نادرستی قرار گرفته اید. به همین خاطر اندوهگین و دل آزرده هستید. از این غصه ها دست بردارید و همه چیز را به سرنوشت و تقدیر بسپارید. قناعت پیشه کنید و مطمئن باشید آن چه به صلاح شما باشد اتفاق خواهد افتاد. آرزوهای غیرممکن را کنار بگذارید. دوستان خود را با تعمق انتخاب کنید که بعدا پشیمان نشوید. فال حافظ متولدین مرداد غزل شماره 216 ...
گفت وگو با شعبان لشگری نقاش صاحب سبک قزوینی
گفت وگوی تفصیلی نشریه تقاطع شماره 34 | جنون همزادی غیرقابل انکار برای انسان است. اگرچه بیان و بسط این گزاره به صورت عام و در مقام یک امر مطلق قابل بحث و یا به زعم برخی اشتباه است. اما زمانی که قدم به پهنه هنر می گذاریم، این مدعا را می توان بهتر درک و لمس کرد. هنر در نظر میشل فوکو، جامعه شناس و فیلسوف فرانسوی نمایش درونی ترین وجه وجود است. فوکو با تاکید بر رشد و جلوه گری هنر مدرن بر محمل جنون، هنرِ آمیخته با جنونِ هنرمند را ضامن آزادی انسان از قید و بند سرکوب می داند. حال با نگاهی به تاریخ هنر ن ...
روایت عملیات خیبر و فرود اشتباهی بین نیروهای دشمن
اومدیم تو عراقیا. سرهنگ تا متوجه شد آن ها عراقی هستند و یک آبراه به سمت راست منحرف شده، گاز بالگرد را گرفت و ارتفاعش را زیاد کرد. آن روز، معجزه وار از وسط عراقی ها جان سالم به در بردیم. البته دلیلش هم این بود که هم خودمان غافلگیر شده بودیم و هم عراقی ها و آن ها فکر می کردند ما از خودشان هستیم، برای همین واکنشی نشان ندادند و حتی یک شلیک هم به سمت ما نکردند. تصمیم گرفتیم به پد بالگرد برگردیم؛ چون دشمن ...
این زوج های هنرمند بعد از سال ها هنوز عاشق اند
با مائده طهماسبی 60 ساله ازدواج کرده است. او درباره ازدواجش می گوید: یادم می آید زمانی که در آمریکا تحصیل می کردم برای اجرای برنامه ای به آلمان رفتم و در آنجا با همسرم مائده آشنا شدم و حدود سه سال با هم ارتباط نزدیک داشتیم تا اینکه یک روز ناگهان به من الهام شد که مائده می تواند شریک زندگی من باشد! همین جا با شماره او تماس گرفتم و گفتم: “تو شریک زندگی من هستی و می خواهم با تو ازدواج کنم. ” فکرش را ...
وقتی برادر زن ژنرال رزم آرا در پاریس می میرد
. من دیروز خبر شدم و دیشب هم تو روزنامه لوموند چهار تا خط راجع به این قضیه دیدم که نوشته بود: برادرزن ژنرال رزم آرا با گاز چراغ خودکشی کرده است و بعد: نویسنده ایرانی صادق هدایت که 42 سال داشت و برادرزن ژنرال رزم آرا بود که چندی پیش در تهران مقتول شد، با گاز چراغ آشپزخانه منزل کوچکش واقع در کوچه شامپیون شماره 37 مکرو خودکشی کرده است. آقای هدایت که از شش ماه پیش به پاریس آمده بود چند بار میل خود را به ...
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال افعی تهران + زمان پخش
معادی ضمن بازی در نقش اصلی سریال، به عنوان نویسنده نیز در ساخت آن نقش داشته است که از این نظر دومین همکاری وی با سامان مقدم، بیست سال پس از فیلم کافه ستاره محسوب می شود. ضمناً این اولین حضور معادی در شبکه نمایش خانگی خواهد بود. خلاصه داستان قسمت 6 سریال افعی تهران داوود از بچه های تیم آرمان، آرمان و پسرشو به خانه اش میرسونه که تو راه آرمان با دیدن رستورانی اونجا میگه ماشینو نگه ...
داستان شنیدنی نی ریز
.... من بالا می ایستادم و آن ها یکی یکی از پله ها پایین می رفتند و آب برمی داشتند. یک بار یکی از دختر ها به نام بدری یزدانی دختر خواجه حسین که حالا فوت کرده رفت داخل آب انبار، ولی ناگهان بیرون پرید و سبوی او به سبو های ما خورد و همه ی سبو ها شکست وهمه زمین خوردیم. جریان از این قرار بود که در ظهر تابستان، چون هوا گرم بود یک سگ رفته بود داخل آب انبار روی پله ها خوابیده بود. همین که بدری رفته بود داخل ...
قتل بخاطر یک سگ / پایان کابوس اعدام با جوانمردی قهرمان کشتی ایران + عکس و جزییات
خداوند طلب بخشش می کردم دیگر هیچ امیدی برای رهایی از مرگ نداشتم .... تا اینکه یک روز نام مرا پیچ کردند دیگر غزل خداحافظی را در دلم سرودم چون هیچ وقت فکر نمی کردم راه نجاتی وجود داشته باشد انگار درست زمانی که فکر میکنی نا امیدی در تو رخنه کرده اما خداوند راه نجاتی را که تو خیالش هم را نکردی در جلوی پای راهت قرار می دهد. ماجرای بخشش با پادرمیانی پیشکسوت کشتی هیچ وقت ...
زن مطلقه بعد از ازدواج با عشق خیابانی اش گرفتار خیانتی شوم شد / کمکم کنید جهیزیه ام را پس بگیرم!
به گزارش رکنا، زن جوان که برای استرداد قانونی اش به پلیس مشهد مراجعه کرده بود، درحالی که به دلیل بی سر و سامانی زندگی اش اشک می ریخت، درباره سرگذشت تاسف بار خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت:آن روز که برای اولین بار عاشق شدم 20 بهار بیشتر از عمرم نگذشته بود اما من راه و رسم عاشقی را نمی دانستم و در واقع به هیجانات و آرزوهای جوانی ام نام عشق نهاده بودم. خلاصه با ایرج کردم و صاحب یک پسر شدم اما این ...