سایر منابع:
سایر خبرها
شکایت مرد اعدامی از همسرش به دلیل خیانت
مرد اعدامی وقتی متوجه ارتباط زنش با مرد بنگاهدار شد، با شکایت از او خواستار اشد مجازات برای همسرش شد. چهار سال قبل زندگی اش در جریان یک درگیری در سراشیبی سقوط قرار گرفت ؛ سقوطی که با قتل، حکم قصاص و حالا خیانت هر روز برگ جدیدی از زندگی را برایش رو می کرد . می گوید : زیر تیغ هستم و انتظار نداشتم همسرم پای من بماند و می توانست طلاق بگیرد نه این که خیانت کند . میلاد از زندان شکایتی را ...
زندگی با شیطان
سعید چند ساله ای ؟ 22سال. چقدر درس خواندی؟ تا سیکل. چرا ادامه ندادی؟ دوست داشتم کار کنم و کمک خرج خانواده ام باشم. کارت چه بود؟ دراین سال ها چند تا کارعوض کردم اما این اواخر تو کار خرید و فروش پوشاک بودم. چند وقت است بازداشتی ؟ دو ماهی می شود. اتهامت چیست؟ تجاوز به عنف اما من کاری نکردم. همه بدبختی های ما ...
قتل مادربزرگ به خاطر کینه قدیمی/ عمه ها درخواست قصاص کردند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : متهم که مردی جوان است به دلیل بدگویی های مادربزرگ از مادرش، پیرزن تنها را کشت و حالا با درخواست قصاص از سوی عمه هایش روبه رو شده است. زنی یک سال قبل با ماموران تماس گرفت و گفت به نظر می رسد مادرش به قتل رسیده است. این زن گفت: چند ساعتی بود به مادرم زنگ می زدم؛ اما تلفنش پاسخگو نبود. وقتی به خانه اش آمدم متوجه شدم مادرم فوت شده و ...
رهایی از چوبه دار با ضمانت آقا | روایت بانوی مشهدی محکوم به قصاص که نجات یافت
در هوا تکان می خورد و کمتر از چند ثانیه بعد انگار که یک قیچی نامرئی همه وصله هایش به زندگی را بریده باشد، بی حرکت می شود و رهای رها از این دنیا و همه پیچ و تاب هایش. مریم نام مستعاری است که ما برایش انتخاب کرده ایم. او قصد داشت به زندگی خودش پایان بدهد، اما مسبب مرگ همسرش شد؛ بنابراین می داند قصاص حقش است و باید اجرا شود. چند سال است صبح هایش به شب های سلولی از زندان گره می خورد. نمی ...
پرداخت دیه؛ مجازات قتل شوهر در دفاع از خود | برای نجات جانم چاقو را برداشتم
ماجرای قتل شوهرش گفت: صبح خواب بودم که با صدای فریاد و لگدهای همسرم بیدار شدم. می گفت بلند شو صبحانه آماده کن، بعد هم سر خرید پوشک و شیرخشک بچه دعوا کردیم و ناگهان به من گفت گوشی تلفنت را بده می خواهم ببینم داخلش چه داری، اما من مخالفت کردم و او هم مرا روی زمین انداخت و با دستانش گلویم را فشار داد. یک لحظه احساس کردم همه جا تیره و تار شده و نمی توانم نفس بکشم. در حالی که زیر فشار دستانش در حال جان ...
3 خواهر خواهان قصاص برادرزاده خود شدند
مادربزرگم بروم تا با او صحبت کنم. اما مادربزرگم باز هم صحبت را به مادرم کشاند و گلایه کرد. به او گفتم که مادرم دستش از دنیا کوتاه است و دیگر پشت سرش حرف نزن اما وقتی همچنان در حال صحبت بود عصبانی شدم و از کوره در رفتم و شالی که روی سرش بود را دور گردنش پیچیدم اما وقتی به خودم آمدم مادربزرگم دیگر نفس نمی کشید. خیلی سریع از کاری که کرده بودم پشیمان شدم. همان موقع برای اینکه پلیس را گمراه ...
داستان ساقی حاشیه کمربندی
فروش کریستال روی آوردم و به قول معروف ساقی معتادان حاشیه کمربندی صدمتری شدم. اولین بار که نیروهای انتظامی مرا دستگیر کردند به مدت 10 ماه راهی زندان شدم اما به محض آزادی از زندان دوباره به سراغ مواد مخدری رفتم که قبل از دستگیری آن ها را در خانه ام جاساز کرده بودم و این گونه دوباره روزگار سیاهم آغاز شد و بعد از این ماجرا چند بار دیگر هم به زندان افتادم ولی هربار به دلیل این که مواد مخدر مصرف می کردم ...
بهلول قاتل شیمای 16 ساله آزاد شد: عفو قضایی بعد از 4 سال حبس
قبل از هم جدا شدیم. من دو بار ازدواج کردم حاصل ازدواج اولم پنج فرزند بود. بعد از جدایی از همسر اولم با همسر دومم ازدواج کردم و شیما که ما او را مریم صدا می کردیم به دنیا آمد. در آن زمان من معتاد بودم و بازداشت شدم و وقتی می خواستند مرا به زندان ببرند اجازه گرفتم که با برادرم تماس بگیرم تا بچه را با خود ببرد. شیما 10 روزه بود که برادرم آمد و بچه را با خودش برد. چند روز بعد آزاد شدم و وقتی سراغ بچه ...
حکم دیه برای زنی که شوهرش را با چاقو کشت
اولیای دم برای مینا درخواست قصاص کردند و گفتند از طرف نوه کوچک شان هم درخواست قصاص دارند. سپس مینا در جایگاه قرار گرفت. او گفت: آن روز خواب بودم که با شوک بیدار شدم. مهرداد فریاد می کشید و مرا کتک می زد. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم. نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرفش ...
دردسرهایی که دفن جنازه در کف آشپزخانه برای مرد مستاجر آفرید / این بار هم پای یک زن در میان بود
بکشم چند ضربه با سرم به صورتش کوبیدم و خونریزی شدید باعث شد تا او فوت کند. مقتول از اقوام ما بود و نمی خواستم آبروی خودم و خانواده ام برود به همین خاطر تصمیم گرفتم او را دفن کنم تا گیر نیفتم. حالا هم از خانواده اش شرمنده هستم از آنها می خواهم من را ببخشند. با پایان اظهارات متهم قضات وارد شور شدند و بر اساس مدرک های موجود در پرونده و اظهارات صریح متهم و همین طور درخواست اولیای دم وی را به قصاص ...
جنایت به خاطر مرد زن نما
باز هم امکان ملاقات ما فراهم نشد. درحالی که در همان محل منتظر بودم ناگهان همسر او را دیدم که سوار بر موتورسیکلت بود. به طرف او رفتم و با تیغ موکت بری دو ضربه به گردنش زدم که پس از آن هم توسط یکی از شهروندان دستگیر شدم. پس از اعترافات این مرد دستور بازداشت زن جوان را صادر کردم. زن جوان وقتی رو به رویم نشست به ارتباط با این مرد اعتراف کرد اما مدعی شد در قتل شوهرش نقش نداشته و درباره اختلاف با همسرش ...
ما گمشدگان
پیش با مینا و دلارام آمده بودم حرم و حالا ساعت 12 بود و من مستأصل ترین آدم بودم و حتی شاید بدبخت ترین آدم دنیا. باز هم بدوبیراه گفتم به خودم و به مینا: لعنت به من چرا بچه را با خودم نبردم؟ لعنت به من چرا به مینا اعتماد کردم؟ راه افتادم تا از حرم بیرون بیایم. نمی دانم کدام صحن بودم؛ نگاه هم نکردم. فقط می دانم توی صحن امام رضا بودم که دلارام بهم خندید و گفت: بابا زود میام. دنیا دور ...
امام خمینی: شاه، بختیار و شریف امامی باید کشته شوند/ این هایی که برای اعدام هویدا هیاهو می کند حقوق بشر ...
جنایتکارها را که هر کدام از این ها چندین نفر آدم را کشته اند یا آن طور این ها را شکنجه دادند و زیر شکنجه مردند و پاهای آن ها را اره کردند یا آن ها را در تابه گذاشتند و بو دادند از همه ی طبقات در زندان ها آن طور عمل کردند که یک شب من در آن زندانی که بودم صدای ضجه و ناله ی اشخاصی را شکنجه می دادند، خودم شنیدم بعد که آن مسئولین زندان پیش من آمدند من اعتراض کردم و گفتم زندان ها باید جای تربیت باشد نه ...
قتل خونین مرد جوان با ضربه چاقوی زنش / گوشی موبایلم را می خواست که به جان هم افتادیم + عکس
منتقل و همسرش تحت بازجویی قرار گرفت. بدخلق زن جوان در بازجویی ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: 4 سال پیش با محمود ازدواج کردیم. اما از همان روزهای اول زندگی مان با هم اختلاف داشتیم. تا اینکه خانواده های مان توصیه کردند بچه دار شویم تا اختلاف های مان کمرنگ شود. دوسال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاق تر از قبل می شد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی مرا به ...
نذری که جان 2 اعدامی را نجات داد
شد و در نهایت مرد جوان مدتی بعد در کلبه ای جنگلی دستگیر شد. هومن در تحقیقات گفت: داخل خانه بودم که صدای گریه پسرم ارشیا را از کوچه شنیدم. نفهمیدم خودم را چطور به خیابان رساندم و پسرم را دیدم که در حال گریه است و پسر همسایه که هم سن وسال او بود، در چند قدمی پسرم ایستاده است. او ادامه داد: با دیدن بچه ام در آن وضعیت ناراحت شدم اما وقتی فهمیدم پدر آن پسر بچه وارد دعوای کودکانه شده و ...
قاتل اعدامی در زندان خواستار اعدام زن خیانتکارش شد
: من حالا در یک قدمی حکم اعدام هستم و چیزی برای از دست دادن ندارم .اما از همسرم شکایت دارم چون به من خیانت کرد. وقتی به زندان افتادم همسرم پیگیر پرونده ام بود و به ملاقاتم می آمد .اما پس از مدتی دیگر سراغم نیامد و من متوجه رفتارهای مشکوک او شدم .او در آرایشگاهی در حوالی تهرانپارس مشغول به کار شده بود و رفت و آمدهای مشکوکی داشت. به همین خاطر از خواهرم خواستم تا او را تحت نظر بگیرد .خواهرم چند بار ...
ماجرای قتل شیما دختر 16 ساله ؛ دفن جسد در حیاط خانه بهلول
دادگاه آمد و من دختر 10روزه ام را به او دادم. من حدود 20روز زندان بودم و بعد آزاد شدم و برادرم گفت که دخترم را به یک خانواده سپرده است. شنیدم که آدم های خوبی هستند و بهتر می توانستند به دخترم برسند تا اینکه شنیدم او به قتل رسیده است. بعد از اینکه اولیای دم از قصاص قاتل فرزندشان اعلام گذشت کردند، بهلول از چوبه دار فاصله گرفت اما به لحاظ جنبه عمومی جرم و به اتهام آدم ربایی پای میز محاکمه ...
زنی خواهرزاده اش را از طناب دار نجات داد و قاتل فرزند خودش را بخشید
در یک کلبه جنگلی دستگیر شد. در تحقیقات مشخص شد متهم به قتل با فرد دیگری درگیری داشته و پسر 23 ساله به نام بهنام که قربانی شده قصد میانجیگری داشته ولی خود قربانی شده و جانش را از دست داده است. متهم به قتل در روند بازجویی ها گفت: من یک بچه دارم و روز حادثه در خانه بودم. بچه ام جلوی در خانه بازی می کرد و با بچه همسایه دعوا کرد. بعد کار به دخالت پدر آن کودک و من کشید و همان لحظه ...
اشتباه کردم؛ گل استقلال به فولاد درست نبود | خودم هم اعتقادی به این تصمیم نداشتم
اواسط صحبت آنها رسیدم و شنیدم که می گویند تصمیم داوری برای ضربه کرنر درست بوده است. با توجه به اینکه صحنه مهم مسابقه همان کرنر منجر به گل بود، تصور کردم درباره کرنر منجر به گل استقلال حرف می زنند. بعد از خروج از رختکن هم قصدی برای مصاحبه نداشتم، اما وقتی با اصرار خبرنگار روبه رو شدم ، با اینکه خودم هم اصلا قبول نداشتم آن توپ به پای بوحمدان برخورد کرده، با همان تصور از حرف های داخل رختکن بچه ها آن ...
قتل مادربزرگ تنها به دست نوه ناخلف / عمه ها خواستار قصاص شدند
به گزارش رکنا، ظهر 12 اسفند ماه سال 1401 زنی هراسان با پلیس تماس گرفت و از کشته شدن مادر 80 ساله اش به نام گلی خبر داد . این زن به ماموران گفت: مادر پیرم به تنهایی در خانه اش زندگی می کند و من هر چند روز یکبار به خانه او در خیابان نظام آباد می رفتم و به او سر می زدم .امروز وقتی مقابل در رفتم مادرم در را باز نکرد. من که نگران شده بودم با کلید یدک در را باز کردم و با مادرم روبه رو شدم که ...
جزئیات یک بخشش عجیب: نذر کردم اگر اولیای دم خواهرزاده ام را ببخشند، من هم قاتل پسرم را ببخشم | آزادی از ...
...> مادر مقتول درباره انگیزه اش از بخشش قاتل پسرش می گوید: من خواهرزاده ای به اسم کامران دارم. از بچگی به او شیر دادم و بزرگش کردم و مثل بچه خودم است. خواهرم چند سال قبل بر اثر بیماری جانش را از دست داد. بعد از مرگ خواهرم، کامران بیشتر وقت ها با ما بود. وقتی پسرم آریا به قتل رسید، کامران خیلی بی تابی می کرد. وی ادامه داد: پسرم بیگناه به قتل رسید و من از قاتلش به شدت کینه داشتم. از اینکه بی ...
می گفت هر کسی را دوست دارید دعا کنید شهید شود/ یک ساعت قبل از نماز صبح بیدار بود/ می گفت هرچه دارم از ...
همه تلاش من این بود که از یک طرف باعث آرامش بچه ها شوم و نبود همسرم را جبران کنم و از طرفی دیگر امور خانه و خانواده را طوری پیش ببرم که فکر او از خانه و بچه ها راحت باشد تا با خیالی آسوده بتواند خدمت کند و به کارهایش برسد. اما گاهی شرایطی پیش می آمد که نبودن هایش حس می شد. با همه کمک ها و حضور اطرافیان در کنارم، می گفتم کاش خودش اینجا بود. می دانستم که اگر می توانست و این امکان برایش ...
شکایت مرد اعدامی از همسرش به اتهام خیانت / من در زدان بودم و او به خانه کاسب محل تردد می کرد
.... چند روز بعد هم خبر بدتری داد و گفت که فریبا به خانه مجردی پسر بنگاهی رفته و یک شبانه روز در خانه اش بوده است. مرد جوان ادامه داد: با این اطلاعاتی که از همسرم دادند دنیا روی سرم خراب شد، از همه بدتر اینکه نگران سرنوشت و آینده دختر کوچکم هستم حالا دیگر نمی خواهم او سرپرستی دخترم را داشته باشد. با اینکه هنوز هم فریبا را دوست دارم و اعتراف می کنم که در این سال ها همسر خوبی برایم بود و ...
تجاوز جنسی! | این زن هوسباز با مردی خلوت کرده بود داشت که ..! + عکس
سال قبل به همسرم مشکوک شده بودم و بعد از مدتی در تلفن همراه همسرم به شماره و پیامک هایی برخوردم که با اسم یک زن ذخیره شده بود، اما وقتی با آن شماره تماس گرفتم، یک مرد پاسخم را داد. در ادامه با شکایت من و محکومیت مریم به شلاق پرونده بسته شد و او قول داد که دیگر خطا نکند. وی ادامه داد: روز حادثه سرزده به خانه برگشتم و صدای پچ پچ دو نفر راشنیدم. بعد هم همسرم در را باز کرد و نگرانی را در ...
مامور پلیس اعضای بدن پسر یکساله اش را بخشید | مهدی کوچولو فرشته نجات 5 بیمار شد
خانه برمی گشتم با دیدن مهدی همه خستگی هایم را فراموش می کردم. چطور شد که مهدی دچار حادثه شد؟ این حادثه روز 14 اردیبهشت اتفاق افتاد. آن شب من خانه بودم. ساعت حدود یک بامداد بود که بچه گریه کرد. او شیر خشک می خورد و هر شب تقریبا 60 سی سی شیر خشک به او می دادیم. من و همسرم فکر کردیم پسرمان گرسنه است و شیرخشک می خواهد. مهدی کنارمان خوابیده بود. خانمم سراغ بچه رفت و او را آرام کرد ...
همسر شهید حاجی رحیمی: از لباس محمدهادی فهمیدم چطور شهید شده
با اینکه ده ساله بودم خانواده ام در تظاهرات ها شرکت می کردند. خانم اگر بچه دختر باشد برایت گاو می کشم ! سال 66 آقا محسن فرزند اولمان متولد شد. محمدهادی از خوشحالی همه اداره را شیرینی داده بود. دخترم هم 5 سال بعد متولد شد. آن سال ها مثل الان سونوگرافی نبود که جنسیت مشخص شود. حاجی گفت: خانم اگر بچه دختر باشد برایت گاو می کشم! واقعا هم خیلی فاطمه را دوست داشت. اسم بچه ها را هم ...
درخواست طلاق به خاطر خالکوبی های زن جوان
رضایت نمی دهد. فکر می کند می تواند حق و حقوق بیشتری بگیرد. به هر حال مهریه او پنج سکه طلاست که من قبول کردم بدهم. یک جا هم پرداخت می کنم. قرار بود بعد از ازدواج هرچه داریم تقسیم کنیم، به همین دلیل مهریه کمی درخواست کرد. *خانواده ات چه می گویند؟ آنها دخالتی نمی کنند. همه چیز را به خودم سپرده ام و من فقط طلاق می خواهم. منبع: etemadonline-660164 ...
ماجرای به زندان افتادن ابتهاج/ شعر خودم را در جایی که زندان بودم پخش می کردند
باغچه ام تنگ شده بود (بغض می کند) همه اش فکر م که حالا دیگه شمعدانی ها باز شدن؛ کدومشون اول باز شده است، سفیده باز می کردم که شده، قرمزه باز شده؟ ! چهره سایه عجیب شده؛ غم و شادی و کیف و درد با هم آمیخته شده. می دونم خجالت آوره ولی انقدر که دلتنگ اون ها شده بودم برای زن و به بچه ام نبودم هفته اول خوب یادمه ذهن من مشغول شمعدانی ها شده بود... ارغوان گلش تا آخر فروردین تموم میشه گل ارغوان یک ...