سایر منابع:
سایر خبرها
بزرگمهر حسین پور: هر دردی که کشیده ام، کشیده ام
ماهنامه تجربه - حسین گنجی: در دنیایی که مطالعه رفته رفته رنگ می بازد و انتقال معنا، مفهوم و منظور با مشکل جدی مواجه است، نه تنها دنیای ژورنالیستی نیازمند ایده و ترفندهای تازه ای ست تا هنوز دیده شود و مورد توجه قرار گیرد که هنر نیز نیازمند تنوع و شاخ و برگ های تازه ای ست تا هم از هنربودگی صرف بیرون بیاید و هم کارکردی دیگرگونه به خود بگیرد و سوای زیبایی و معنا، وظیفه آگاهی بخشی و انتقاد و نیش و ...
پشیمانی کوماگای
ی او افتاد و دلهره و پریشانی شگفت انگیزی بر دلش نشست... با خود گفت: حیف نیست که به روی کودکی چنین زیبا و پاک نژاد تیغ بکشم؟ آن گاه روی به جوان نمود و گفت: پسر کیستی؟ جوان پاسخ داد: چه سود که نام پدرم را بدانی؟ شتاب کن و سرم را از تن جدا کن. - هرگاه من از نام تو و نژاد تو آگاه نشوم و تو را بکشم تن بی جانت در این جا به روی خاک می افتد و کسی آن را به خاک نمی سپارد و مراسم مذهبی لازم ...
مانی حقیقی: من روشن فکرم!
، از همین جا نشئت گرفته باشد. نه، به خاطر این که تمام این آدم ها که شما به آن ها اشاره می کنید، بامزه ترین و شوخ طبع ترین آدم هایی بوده اند که من دیده ام. تمام کسانی که من با آن ها بزرگ شدم و از بیرون خیلی جدی و مهم و عصا قورت داده ممکن است به نظر بیایند، درواقع آدم های فوق العاده مضحک، بازیگوش و خنده داری بوده اند و من هم چون لا به لای این گروه از آدم ها بزرگ شده ام، تا حدودی همین طورم. از ...
فداکاری ناکامیتسو
ای؟ آیا چنین نیست؟ - آری پدر! با تأسف و شرمساری بسیار می گویم که چنین است... - تو فرزند و فرزند زاده ی جنگاوران و رزمجویانی! من خود نیک می دانم که تو به شمشیر بیش از دفتر و قلم دلبستگی داری. لیکن فرزند رزم آوران باید سرمشق و نمونه ی تمام عیار فرمانبرداری باشد... تو فرمان مرا به کار نبستی و من هرگز به هیچ یک از زیردستان خود اجازه ی نافرمانی نمی دهم و از فرزند خود بیش از دیگران چشم ...
خانواده زندانیان، بی گناهانی که قربانی شده اند
های مردم بروم و کار کنم. دوست دارم سایه لطف پدر را تجربه کنم دختر نوجوان دیگری در سالن انتظار نشسته است، از او درباره علت حضورش می پرسم که می گوید: پدرم در زندان است و به من نگفته اند جرمش چیست اما من هر دو هفته به دیدن او می آیم. وی می افزاید: مادرم از پدرم طلاق گرفته است و خواهر و برادر دیگری هم ندارم و من نیز در خانه پدربزرگ پدری زندگی می کنم و آنها با وجود ...
قاتل ستایش نی ریزی به اعدام محکوم شد/گزارشی از جلسه محاکمه قاتل
او را در پارک دیدم با دوستانش بازی می کرد . اشک امانش را بریده بود و دیگر نمی توانست ادامه دهد، تنها گفت: آقای قاضی او باید زجرکش شود همانگونه که کودک شش ساله من را زجرکش کرد . متهم به دستور قاضی در جایگاه حاضر شد. و پس از تکرار مداوم جمله صحبت کن از سوی قاضی به حرف آمد، گفت: آن روز خانمم به منزل پدرم رفته بود و تماس گرفت که پسرمان از مدرسه هنوز برنگشته به دنبالش برو و او را ...
دهه شصت؛ زیستن در دامنه آتشفشان
است که می خواستم بگویم. درست برعکس دهه 60، واقعا دهه 60 دهه ای استثنایی در تاریخ ایران است. دهه ای است که درواقع انقلاب اسلامی تمام تحولات خودش را بیرون می ریزد و در آن ظاهر می کند و آن آتشفشان عظیمی که از انقلاب اتفاق افتاد و به نظر من بدون تردید بزرگ ترین حادثه نیمه دوم قرن بیستم جهان بود و بزرگ ترین حادثه تاریخ ملت ایران... ایران؟ جهانش را الان پس می گیرید؟ نه دیگر. بزرگ ...
در تلگرام خواندم لشکر 25 کربلا در محاصره است+تصاویر
... سیدکاظم طاهر پدر شهید چشمانش برق می زند وقتی از سیدرضایش می گوید: رضا بعد از گرفتن دیپلم وارد سپاه شد و در لشکر 25 کربلا و گردان صابرین بود و برای همین دائما به ماموریت های مختلف اعزام می شد . کمی مکث می کند و ادامه می دهد: نخستین اعزام سید رضا به سوریه آذر 94 بود. وقتی می خواست برود سوریه به ما توضیحی نداد و گفت می خواهم یک ماموریت داخل کشور بروم. اولین بار که تلفن زد به ...
علی مسعودی: از ژیان پدرم، پول یک بنز را در آوردم!
مردم با شما می مانند. کاسه چه کنم چه کنم! خدا بیامرز پدرم می گفت بگذار جوانی هر بلایی سرت بیاید اما در پیری دیگر کاسه چه کنم، چه کنم دستت نگیری... و الان تنها خواسته من این است که به چه کنم، چه کنم دچار نشوم چند وقت پیش پدر رضا عطاران بیمار بود و در بیمارستان بستری شده بود. برای عیادت که رفته بودیم، دکتر به من گفت کارش بسیار پرفشار و پر استرس است و چند کار مرا در خندوانه دانلود کرده و ...
روزی مقابل بعث عراق، روزی کاروان دوستی با عراق و روز آخر با همرزمان عراقی، آرمان اصل است
منتقل کردم و او هم سفرش به سوریه را عقب انداخت. * کار برادرتان انجام شد؟ بله انجام شد. عروس و پدر عروس بعد از شهادت حاج آقا بسیار ناراحت بودند چون بسیار علاقه پیدا کردند. حتی می گفتند ایکاش ما در این فرصت کم اصلا حاج سعید را نمی دیدیم و نمی شناختیم. از شدت غصه مادر عروس بستری شد. تاثیری که روح می گذارد طور دیگری است با این که مدت کوتاهی بود. قرار بود که پنجشنبه ...
تقاضای حاج سعید از آقا و سکوت رهبر انقلاب
. کار برادرتان انجام شد؟ بله انجام شد. عروس و پدر عروس بعد از شهادت حاج آقا بسیار ناراحت بودند چون بسیار علاقه پیدا کردند. حتی می گفتند ایکاش ما در این فرصت کم اصلا حاج سعید را نمی دیدیم و نمی شناختیم. از شدت غصه مادر عروس بستری شد. تاثیری که روح می گذارد طور دیگری است با این که مدت کوتاهی بود. قرار بود که پنجشنبه دوباره اعزام شود. من گفتم اگر می توانی یکشنبه برو ...
مصاحبه ای خواندنی با محمد بحرانی خالق جناب خان
بودیم با خانم برومند، جلسه عروسکی، خیلیم شلوغ، میکروفون هم خراب شد، بعد خانم برومند وسطاش گفت صدا نمی رسه، محمد بحرانی تو بیا، بلند صحبت کن، اینی که می گم مال همین یکی دو روز پیشه (خنده)، دوران بچگی که توی کوچه های شیراز بازی می کردیم، جثه بزرگی نداشتم، آدمایی بودن هم از من گنده تر هم بزن بهادرتر اما ویژگی من صدای بلندم بود... یعنی اگه قرار بود با یه محله دیگه درگیری ایجاد بشه، بخش صداپیشه دعوا با من ...
حاج احمد متوسلیان زنده است/توفان هشتگ حاج احمد متوسلیان با حضور همه مردم در توییتر
جاوید دلیر ایران با آنکه شده اسیر بر می گردد #freemotevaselian - بعد از دویست سیصد سال یه نسلی پیدا شد که وقتی دشمن بهش حمله کرد با یه امضا یه تیکه از مملکت رو تحویل نداد #freemotevaselian - پدرم سال 69 بعد 4 سال اسارت از عراق آزاد شد و هنوزم هنوزه گاهی از خواب شکنجه اون دوران میپره از خواب.چی مونده از متوسلیان - احمد متوسلیان یه لیسانس ساده بود مثل ...
چهره ها در شبکه های اجتماعی (266)
جالبی که سیداحمد خمینی یکساله را در آغوش پدر عزیزش در ساحل دریا نشان می دهد. سلفی مهدی ماهانی در کنار فرهاد مجیدی، رضا گلزار و سایر عزیزان در رستوران جدید رضا گلزار در محله جردن. این سلفی از آن عکس هایی است که مهدی ماهانی هر نیم ساعت یک بار به گالری گوشی اش می رود و ناباورانه به آن نگاه می کند و دلش قنج میرود از این عکسی که گرفته است! سپیده خداوردی و آقا پسرش در شهربازیِ کودکان ...
شرط مادر مقتول: به شرط ترک اعتیاد از قصاص می گذرم!
پدر جوانی معتاد به شیشه (متهم) برای انتقال او به کمپ وارد ساختمان شدند اما پسر معتاد با دیدن آنها با چاقوی آشپزخانه به سمت دو نفرشان یورش برد و یکی از آنها به نام امیر (مقتول 29 ساله) را با ضربه چاقو به گردن به قتل رساند و متواری شد. با به دست آمدن این مدارک، ماموران پرونده ای با موضوع قتل عمد تشکیل دادند و برای رسیدگی به پایگاه دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ فرستادند. با آغاز تحقیقات، یکی از برادران ...
علم بهتر است چون تا بی نهایت است اما ثروت رفتنی است/هیچ وقت عصبانی نشدم
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از آوای شمال ، چند روز بررسی کردیم تا به سوژه ای برای مصاحبه برسیم تا اینکه با توصیه یکی از دوستان به بانوی فرهیخته ای رسیدیم که شاید نسل های گذشته بهتر از نسل امروز او را بشناسند. کسی که جزء اولین آموزگاران شهرم بوده و برگردن همه حق استادی دارد. وقتی برای هماهنگی تماس گرفتیم، صداش برق می زد. برق توجه نسل جوان به بزرگترهایی که فراموش ...
45 روز مقاومت و زندگی زیر باران گلوله
یک پا و یک گوش خود را در روزهای مقاومت از دست داده بود به من معرفی کرد. روزی که محمد فضلی به من پیشنهاد ازدواج داد می دانستم که پدرم مخالفت خواهد کرد. پدر دوست نداشت من به خاطر ازدواج با یک پاسدار همیشه در جنگ باشم. شهید جهان آرا وقتی از این موضوع باخبر شد از پدرش خواست تا همراه با همسرم و خانواده همسرم به خواستگاری ام بیایند. روز 7 مهرماه سال 60 وقتی آنها برای خواستگاری آمدند. پدرم با ...