سایر منابع:
سایر خبرها
کاریزماتیک ترین سوژه یک نقاش
زمان مدیر هنری موزه شهدا بودند، می خواستند نمایشگاهی برگزار کنند. از هر هنرمند یک اثر می خواستند. به بنده گفتند آیا نمونه کار برای نگهداری در موزه داری؟ من هم به ایشان گفتم که فقط همین پرتره امام(ره) را دارم. ایشان هم کار تابلو را گرفتند و به موزه بردند. من این تابلو را برای ذوق خودم کشیدم و قصد فروش آن را نداشتم، اما بعدها موزه حق الزحمه ای به من داد. بعد شنیدم تابلو را از موزه شهدا به نخست وزیری ...
بررسی زوایای پنهان درمان امام خمینی(ره)
گریه می کند. قضیه پیچیده شده بود. گفتم می روم تهران خدمت حضرت امام. گفت تو. گفتم بله. چه مقطعی بود. چند سال داشتید؟ قوام نصیری: فکر کنم حدود 50 ساله بودم. هیئت علمی دانشگاه و دانشیار بودم و همچنین مدیر گروه استان خراسان بود. سمت های مختلفی داشتم. خاطرم نیست گروه رادیوتراپی آنکولوژی تشکیل شده بود یا نه. تحصیلات عالی من هم انگلیس بود. تخصصم را در دانشگاه لندن گرفتم. سال 1976 یا ...
15 خرداد بهائیت را در منطقه ریشه کن کرد/ همه حرکت مردم آران و بیدگل را تحسین کردند
مشغول طلبگی شد و من هم به درس خواندن علاقه پیدا کردم و به آن مشغول شدم. اولین استادم اخوی زوجه آقای حاج شیخ محمد حسن متوسل بود. سال اول یک مقدار مقدمات را پیش ایشان خواندم و سال بعد هم استادم مرحوم آیت الله میر سید علی یثربی بود. ایشان مدرسه ای را تاسیس کردند به نام حبیب موسی. چهار سال در مدرسه ایشان بودم و یک سال هم در مدرسه ای که مدرسه شاه می گفتند و حالا مدرسه امام شده است، بودم. آن جا با زحمت ...
پروژه های بزرگ آمریکایی را رد کردم زیرا می خواهم در ایران کار کنم
اصغر فرهادی در نشست خبری با موضوع موفقیت فیلم فروشنده در جشنواره کن تاکید کرد او قصه گویی را راه برقرار ارتباط با مخاطب یافته است. به گزارش صبح تهران به نقل از مهر، نشست رسانه ای عوامل فیلم سینمایی فروشنده به کارگردانی اصغر فرهادی با حضور این کارگردان، ترانه علیدوستی و شهاب حسینی بازیگران این اثر سینمایی برگزار شد. اجرای این مراسم را محمد اطبایی برعهده داشت. به هنگام ورود ...
خاطرات شهریار از وداع با امام/ صلابت رهبری را در چهره شان دیدم
بودم که فکر می کند بابا هیچوقت نمی میرد. با اینکه عاقل و بالغ بودم، اما فکر می کردم امکان ندارد، امام فوت کند. تا تهران فقط جاده را نگاه می کردم خیال می کردم خبر دروغ است! به اینکه چه کسی رهبر خواهد شد و انقلاب چه خواهد شد، هم فکر می کردم امّا عقلم به جایی نمی رسید. از دور که تهران معلوم شد، گفتم این تهران دیگر امام ندارد. این که در ذهنم آمد، کم کم این غصه شروع شد. همین که وارد خانه شدم ...
ماجرای یک غیبت رازگونه/ ناگفته ای از سکته امام روح الله/ سایه پزشکی بر قامت خورشید انقلاب
پماد به پاهای امام هم برای ما استرس آور بود و ما دستمان می لرزید . تسنیم: شما در روز چند ساعت در جماران بودید؟ سیرتی: 24 ساعت من بودم و 24 ساعت بعدی را همکار دیگر من در کنار امام بود. این موضوع ادامه پیدا کرد تا سال 65 . تسنیم: دکتر خوشنویس شما هم در همین فضا با ما همراه باشید . خوشنویس: بنده محمد علی خوشنویس هستم دکترای پرستاری از دانشگاه علوم پزشکی بقیه ...
خاطرۀ حاج محمد نوروزی از اولین دیدارش با امام خمینی(ره)/ باید واعظ هایمان خوب باشد تا هیئتمان خوب شود
گفتند نظر آیت الله خمینی این است. از سال 55 به بعد هیئت ها انقلابی شدند. از هیئت هایی که ضد شاه بودند هیئت بنی فاطمه بود که بعدا مسئله دار شدند. در هیئت بنی فاطمه علنا شعرهای انقلابی می خواندند. وارث: از موضوعاتی که بیشتر مطرح بوده است بفرمایید؟ حاج محمد نوروزی: مباحث سر بسته بود. شعرای ما مثل مرحوم خوشدل را نمی توانیم انقلابی بگوییم. ولی از آن طرف اگر شاه را نمی گفت امام حسین ...
روایت قیام 15 خرداد سال 42 از زبان یک شاهد عینی
زندانی شدند و در دوران اسارت عده ای از بزرگان انقلاب را دیده و در نماز جماعت مرحوم آیت الله طالقانی شرکت می نمودند. بعد از آزادی به مدت 5 سال توسط رژیم از ورود به پیشوا ممنوع و در این مدت در تهران زندگی و در مغازه چای فروشی حاج آقا صادق صفایی برادر خانم حاج سید رضا نیری کار می کردند. بعد از این که به پیشوا آمدند چند بار توسط رژیم بازخواست و بازجویی شدند. ایشان در صحنه های انقلاب حضور فعال داشته و ...
پرونده خبری رضا ضراب:از هدیه سیاره مشتری به همسر وپول ایران در "حریم سلطان" تا مخالفت با آزادی با وثیقه ...
ماجرای بحران فساد مالی ترکیه به غیر از برخی مقامات دولت اردوغان و فرزندان آنان، رضا ضراب، تاجر ایرانی اهل تبریز نیز بازداشت شد. رضا ضراب متهم به انتقال غیرقانونی محموله های طلا به ایران، به انتقال غیرقانونی پول از طریق یک بانک متعلق به دولت ترکیه و پرداخت رشوه به نزدیکان مقامات دولتی اقدام کرده است. براساس گزارش هایی که همان زمان رسانه های ترکیه منتشر کردند، ضراب به کمک هالک بانک در سال های 2012 ...
اتفاقی که اشک های امام خمینی(ره) را در آورد
به عهده بگیرد. همه قبول کردند که بیاییم درباره این قضیه فکر کنیم. جلسه گذاشتیم، بنده گفتم: من می شوم قهوه چی. رفقا خندیدند و گفتند: شوخی می کنی؟ گفتم: نه، شوخی نمی کنم. اتفاقاً چون اهل چای هستم، چای خوب درست می کنم. من می شوم قهوه چی. گفتند: حالا شوخی نکن. گفتم: من شوخی نمی کنم؛ جدی می گویم؛ بالاخره منزل امام، یک چای ریز می خواهد. آن چای ریز، من باشم. این حرف موجب شد که جلسه ما به یک ...
خاطراتی ناب و شنیدنی از زبان محافظ حلقه اصلی پیرجماران
... بنده علاوه بر وظایف پاسداری و محافظت از امام (ره) به کارهای فنی و برق کشی و ... وارد بودم و هر از گاهی خودم بدون آن که کسی را خبر کنم، تعمیراتی در این حد را در بیت امام (ره) در جماران انجام می دادم که گاهی که خود امام ما را می دید، تشکر می کرد ما را به طور خاص مورد لطف قرار می داد. *توفیق 10 سال خدمت در محضر خورشید انقلاب بنده هم خدمت گزاری به این مرد بزرگ الهی را ...
روایت شاگرد از تدبیر و تأثیر استاد در روزهای سخت!
به گزارش تابناک یزد ، محسن رضایی، مثل همۀ انقلابی ها در مکتب سید روح الله موسوی خمینی آموخت آنچه را که باید می آموخت. به همین سبب، سایه آن عالم شجاع و دوران ساز، بر ذهن و زبان او و هم نسلان اش همیشگی است. بنا بر این گزارش، در سالگرد وفات بنیان گذار انقلاب اسلامی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در شبکه خبر حضور یافت تا روایت خود از اندیشه های ایشان را بازگوید و برخی خاطرات خود از آن استاد ...
گفت و گو با خداداد عزیزی؛ از پیشنهاد بازی در فیلم های رزمی تا رفاقت با هاشمی نسب
نکرده ام 13 سال داشتم که کار بنایی می کردم. با بردارم تابستان ها کار بنایی می کردیم. برادرم البته کار گچ بری با ابزار را خوب بلد بود. خیلی هم برایم سخت بود. چرا؟ چون قدم کوتاه بود. البته الان هم قد بلندی ندارم. چیزی عوض نشده (می خندد) گچ کاری سخت بود چون نیروی بدنی زیادی می خواست اما کار سخت تر از آن هم داشتم. چه کاری؟ وقتی 10 ساله بودم با پدرم دور حرم ...
ناگفته های حاج محسن لبانی
...> فهیمه سادات آقامیری - بخش تاریخ تبیان حاج محسن لبانی مطلق متولد سال 1308 در خیابان بوذر جمهوری تهران است. وی بعد از پشت سر گذاشتن تحصیلات ابتدایی، همزمان با اشتغال کسبی، به تحصیل علوم حوزوی در حوزه علمیه مروی پرداخت و تحصیلات خود را تا سطح مکاسب و منظومه ادامه داد. اساتید وی در مکاسب شیخ انصاری، مرحوم آیت الله سبط و مرحوم حاج آقا صدر رضوی بودند و منظومه را نیز نزد آیت الله شعرانی ...
خاطرات صادق منشور ماندگار؛ جانباز شهید آیت الله احسانبخش
طلبگی تشویق نمود و من هم با علاقه مندی آن را پذیرفتم . آن گاه پدرم مرا به مدرسه مهدویه رشت خدمت حضرت آیه الله حاج سید مهدی رودباری رحمه الله معرفی نمود و من در همان روز که روز چهارشنبه 14 جمادی الثانی 1324 شمسی بود،مشغول تحصیل مقدمات علوم دینی شدم . آشنایی با حضرت امام (ره ( وی درباره آشنایی با امام (ره) می نویسد: من شاید جزو نخستین شاگردان امام بودم که از ایشان اجازه دریافت نمودم و ...
نمی توان با ممنوع التصویری کسی را محدود کرد
محورهای ارتباط امام با مبارزین مرحوم حاج احمد آقا بود و در صحبت هایشان هم دارند که من بودم و دیدم که چه کسانی بودند و چه کسانی نبودند؟ چه کسانی بعد سر سفره نشستند و چه کسانی از اول زجر کشیدند. من در متن مبارزه بودم و می دانم چه کسانی برای انقلاب چوب خوردند و چه کسانی وقتی پلو را آوردند سر سفره آمدند. البته سفره انقلاب متعلق به همه است. همه بنشینند؛ اما جای بقیه را تنگ نکنند. ایشان در سال ...
وقتی امام(ره) گمشده اش را پیدا کرد/ عرفان و سیاست در گفت وگو با فرزند استاد عرفان امام خمینی
هفتاد سال هم عمر می کرد، من در درس شرکت می کردم . آیت الله حاج شیخ نصرالله شاه آبادی، فرزند استاد عرفان امام خمینی در گفت وگویی، شیوه عرفانی پدرشان و روابط امام خمینی با ایشان را تشریح کرده است که می خوانید: حضرت امام چگونه به حضور آیة الله شاه آبادی راه یافت؟ باید از روز اولی که امام رحمة الله علیه با مرحوم آیة الله شاه آبادی ملاقات کرد، شروع کنیم که به چه کیفیتی ...
امام را اذیت نکنید
را شناخت، به نانوا گفت: این مرد را می شناسی؟ گفت: نه! گفت: فلان عابد بود، نانوا گفت: من از مریدان اویم، دنبالش دوید و گفت می خواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت: سرورم دوزخ یعنی چه؟ عابد گفت: دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده ی خدا ندهی ولی برای رضایت دل بنده ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده ی صداوسیما گفت
. همه بنشینند؛ اما جای بقیه را تنگ نکنند. ایشان در سال 56 به این نکته می رسند که در ایران امکان هیچ فعالیت سیاسی برای او نیست. لذا تصمیم می گیرند که زن و بچه خود را به نجف ببرند. یکم آبان 56 که سالروز به رحمت خدا رفتن مرحوم حاج آقا مصطفی است، یادم است یک روز صبح بیدار شدم خدمتکار امام داشتند من گفتم مادرم کجاست؟ گفت که چیزی نگو عمویت به رحمت خدا رفته است. با اینکه بقیه حوادث نجف زیاد یاد من ...
از واکنش آیت الله گلپایگانی به هدیه امام خمینی تا پذیرایی ساده از میهمانان
فیضیه عنوان بفرمایید، فرمودند: منظور شما آن است که من بیاناتم را برای شما بیان کنم تا بعدازظهر به مطب تشریف ببرید و از آمدن به مدرسه فیضیه خودداری کنید؟! گفتم: نه، می خواهم ببینم شما چه می خواهید بگویید. گفت: امروز بنا و بیان صحبت من بر این است که مملکت اسلام سه پایه دارد فقیه عالم با ورع، طبیب بصیر ثقه، امیر خیر مطاع که بنده دروجود تمام مراجعی که خدمت شان بودم، این "ورع" را دیدیم. من یادم هست که یک ...
صادق زیباکلام از مد سیاسی و سبک زندگی می گوید!
دیگران خوششان می آید یا نه، من این طوری دوست دارم لباس بپوشم. صادق زیباکلام سال 1327 در تهران به دنیا آمد و بعد از دو دهه زندگی در انگلستان به عنوان استاد دانشگاه حقوق و علوم سیاسی در ایران با مدرک دکتری مشغول به کار شد و امروز همه او را به عنوان فعال، پژوهشگر و تحلیل گر سیاسی می شناسند. زیباکلام اگرچه هیچ گروه سیاسی را از انتقاداتش مصون نمی داند اما او را به عنوان یک اصلاح طلب می شناسند؛ اصلاح طلبی ...
اقامتگاه های حضرت امام(ره) از آغاز تا پایان
نقل می کند: یک روز حاج احمد آقا آمدند منزل ما که برویم جای مناسبی برای سکونت امام بیابیم ولی گویا موفق نشدیم. ظهر در منزل ناهار می خوردیم که خطاب به مرحوم احمد آقا گفتم: اگر منزل ما به دردتان بخورد، خانه کوچک اخوی و خواهرم را با حسینیه یکی کرده تا بتواند خواسته های ایشان را برآورده سازد. احمد آقا برآوردی نمود و گفت مناسب است ولی باید مادرم آن را بپسندد. خانم همان روز تشریف آوردند و آنجا را دیدند و ...
باور ما این است که صحنه گردان اصلی آقای هاشمی است
ظرفیت های ملت در حال شکوفایی است درعرصه های علمی فن آوری در عرصه های سیاسی به خصوص در سیاست خارجی امروز ملت ایران عزیز و عزیزترین ملت هاست اما همه اینها نادیده گرفته می شود وسنگین ترین دروغها و تهمت ها در طول چهار سال به خصوص درطول سه ماه اخیر من البته آقای موسوی را دوست دارم همیشه هم به ایشان احترام گذاشته ام اما اتفاقی که در این سه ماه افتاد برای من قابل توجیه نیست. جناب آقای موسوی ...
فرهنگ در رسانه
با آرامشی که مساجد دارد براحتی می تواند اثرگذار باشد. وی با تعریف چند خاطره از حضور در مساجد گفت: بنده در شهرستان خودمان سمنان که بودم هر روز صبح به مسجد می رفتم و نماز می خواندم. خاطرات زیادی از آنجا به خاطر دارم مخصوصا از روحانی مسجدمان که فردی بسیار عالم، مجاهد و خداترس بود و بنده نه یک سال بلکه چندین سال در آن مسجد می رفتم. اعوانی با اشاره به اینکه تأثیرات زیادی این مسجد رفتن ها بر وجود من ...
روایت تسنیم از نبرد تا شهادت برترین تک تیرانداز جهان/ تمجید رهبر معظم انقلاب از شجاعت شهید زرین
باید برای من بگویی و بعد از اصرار ایشان گفتم اهل بیت اینجا بودند، دکتر هم مثل ابر بهار گریه می کرد و می گفت ما اصلاً به زنده ماندنت هم امیدی نداشتیم. تا حدود یک سال و نیم بعدازاین قضیه هم به جبهه می روند و در حماسه های دیگر از جمله عملیات والفجر 4 و خیبر شرکت می کنند. تسنیم : جریان حماسه کانیمانگا چه بود؟ علی اصغر زرین: شهید خرازی در نوار کاست می گویند: در ارتفاعات کانیمانگا ...
آنچه سیدحسن خمینی در برنامه زنده سیما گفت
.... نحوه برخورد امام با شهادت فرزندشان چگونه بود؟ من متولد سال 51 در قم هستم. قمی هستیم و خیلی هم به قمی بودنمان افتخار داریم. سال 52 ابوی ما و والده به نجف می روند و از آنجا یک سفر حج می روند. الآن هم بحث های حج مطرح است. دولت عربستان ذائقه همه مردم ایران را تلخ کرده است. یکی از محورهای ارتباط امام با مبارزین مرحوم حاج احمد آقا بود و در صحبت هایشان هم دارند که من بودم و ...
حسن خمینی:ممنوع التصویر کردن کسی مسخره کردن خودمان است
سر سفره آمدند. البته سفره انقلاب متعلق به همه است. همه بنشینند؛ اما جای بقیه را تنگ نکنند. ایشان در سال 56 به این نکته می رسند که در ایران امکان هیچ فعالیت سیاسی برای او نیست. لذا تصمیم می گیرند که زن و بچه خود را به نجف ببرند. یکم آبان 56 که سالروز به رحمت خدا رفتن مرحوم حاج آقا مصطفی است، یادم است یک روز صبح بیدار شدم خدمتکار امام داشتند من گفتم مادرم کجاست؟ گفت که چیزی نگو عمویت به ...
خاطراتی از پیرعشق
آقایان قدیری و رضوانی خمینی بود. 11٫ آخرین سفری که من در نجف بودم، حدود پانزده روز پیش از رفتن امام به پاریس بود. ایشان که به ایران برگشت، مدتی بعد به قم آمد. هر کسی که به دیدن ایشان رفت بعد از تمام شدن دیدن ها، به بازدید رفت. من به پدرم گفتم، دیدن ایشان برویم. ایشان قبول نکرد و از سرو صدا خوشش نمی آمد. شبی من منزل پدرم بودم که خیلی هم محقر بود و دو اتاق بیشتر نداشت. دیدم در می زنند ...
خاطرات امام خمینی(ره) از زبان آیت الله محلاتی
. تنگی نفس مختصری داشتند. آن موقع تازه در تهران دکتری دستگاه جدیدی برای معالجه آسم آورده بود و فقط او این دستگاه را داشت. امام بعضاً روزهای پنجشنبه برای معالجه نزد این دکتر به تهران می رفتند. روزهایی که امام به تهران می رفتند، روز عید ما بود و به مرحوم حاج آقا مصطفی می گفتیم که باید ناهار درست کنی! خدا رحمت کند مادر ایشان چلوخورش خوبی درست می کردند و ما هم می رفتیم آنجا به سورخوردن. غرض این که رفت ...
خاطرات خواندنی خادم افغانستانی امام(ره) در نجف اشرف/1
دنیا رفتم شما نماز وحشت مرا بخوانید! امام فرمود: اگر من زودتر از شما از دنیا رفتم چه؟ گفتم : شما عالم و مجتهد هستید چرا بمیرید، بعد امام گفت: خیلی خوب پس قرارمان این باشد که هر که زودتر فوت کرد نمازش را آن یکی بخواند. خادم افغانستانی امام ادامه داد: وقتی خبر فوت امام منتشر شد یاد این قرار افتادم، شوکه شده بودم و از آن به بعد دنیا برایم بی معنا و پایان یافته بود. حاج ابراهیم ...