سایر منابع:
سایر خبرها
همیشه می گفت " از قافله شهدا جامانده ام"
به گزارش فرهنگ نیوز، از ابتدای خلقت تا کنون مهری وجود دارد که در بین آدمیان جنسش، فهمش و وسعتش با همه محبت های عالم فرق داشته و اصلاً دنیایی است رنگارنگ که تا خداوند مصلحت نداند به کسی توفیق تجربه کردنش را عنایت نمی کند. قصه محبت دخترها به پدرهایشان ماجرایی است که برای دخترها از همان بدو تولد شروع شده و خاطرات روح بخشش تا زمان مرگشان ادامه دارد، اتفاقی که چند مدتی است نوع تجربه کردنش برای برخی از ...
گفت و گو با دزدان مسلح پشت میله های بازداشتگاه
بانک (موسسه) گفت: این بانک نیست شما اشتباه آمده اید؟ ما پولی نداریم! من هم که ترسیده بودم همان 500 هزار تومان را گرفتم و از بانک بیرون آمدم. آن روز مصطفی خیلی مرا تشویق کرد که کارت عالی بود اما من همچنان مات و مبهوت بودم. کمی از پول ها را برداشتم و به خانه رفتم. چرا باز هم به سرقت های مسلحانه ادامه دادید؟ هنوز 2 روز از این ماجرا نگذشته بود که مصطفی دوباره به سراغم آمد و گفت: تو ...
محاکمه شکارچی زنان غرب پایتخت
به گزارش جام جم ، رسیدگی به این پرونده از سال گذشته و همزمان با شکایت زنی در پلیس آگاهی غرب استان تهران در دستور کار ماموران قرار گرفت. زن جوان به کارآگاهان گفت: چند روز قبل به عنوان مسافر سوار خودروی پرایدی شدم. راننده مرد جوانی بود که در طول مسیر شروع به صحبت کرد. وقتی خواستم پیاده شوم، مدعی شد به من علاقه مند شده و شماره تماسم را گرفت. بعد از آن ارتباط ما آغاز شد. یک روز که قرار بود ...
چرا از ابومسلم خراسانی به نیکی یاد نمی شود؟
. (9) چناچه، ابوسلمه از سردمداران قیام بنی عباس، که در ادماه حرکت بنی عباس از امام صادق(ع) ناامید شده بود، طبق دستور به خانه عبدالله محض از فرزندان اهل بیت، می رود و نامه دوم را به او می رساند. عبدالله خوشحال می شود و صبحگاهان به خانه امام صادق(ع) می رود. عبدالله به امام صادق(ع) می گوید: ابوسلمه نوشته است که همه شیعیان ما در خراسان آماده قیام هستند و از من خواسته است که خلافت را بپذیرم ...
ویژگی های افراد بدگمان اینگونه است
می کرد و به دقت به بیرون نگاه می کرد، این کار او توجه همه و حتی مشاور املاک را جلب می کرد. وقتی علت را جویا می شدم، می گفت پنجره باید طوری باشد که کسی نتواند از آن وارد و یا خارج شود. پرسیدم مگر قرار است کسی از پنجره بیرون برود یا داخل بیاید؟ در جواب گفت: برای همسر خوب و زیبایی مثل تو، باید خانه ی امنی فراهم کرد! ما حدود چهار ماه به خاطر حساسیت بیش از حد او دنبال خانه گشتیم تا بالاخره ...
علی مصفا: کم کم دارد خجالتم می ریزد
بازیگری آن طور نیست که تو آن را می بینی. بازیگری یک نوع نمایش است و تو باید بر محدودیت هایی که داری غلبه کنی. من برای خودم یک تئوری مشخصی داشتم اما با کسانی روبه رو می شدم که پیشکسوت من بودند و آنها هم تئوری خاص خودشان را داشتند. در نهایت به چه نتیجه ای رسیدید؟ به نظرم من درست می گفتم و آنها اشتباه می کردند اما به هر حال در یک دوره ای هر کسی در هر کاری، باید خودش را در اختیار ...
سارق جواهرات زنان: توبه کرده ام مرا ببخشید
بازداشت شد. با توجه به تکرار جرم و واردشدن اتهام های آدم ربایی و سرقت مقرون به آزار، رسیدگی به این پرونده به دادگاه کیفری استان تهران محول شد. روز گذشته قاضی اصغرزاده، رئیس شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران این پرونده را همراه با مستشارانش رسیدگی کرد. در ابتدای جلسه رسیدگی، نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و بعد از اینکه دلایل دادسرا برای مجرم بودن متهم را عنوان کرد، خواستار اشد مجازات ...
بعد دوم شخصیت آقای حمید
هم بیشتر و گسترده تر شد. هرطوری که بود خودش را به جبهه رساند. ماجرای رفتن به جبهه را خودش اینگونه روایت کرده بود: خرمشهر در تصرف دشمن بود. می خواستم از نزدیک دلاوری های بچه ها را شاهد باشم. گفتند رفتن به آن جا امکان ندارد. اما پذیرفتند تا مرا نزدیک خرمشهر ببرند و به آبادان رفتم. با بسیجیان بودم و با خلق و خوی دلاورانه ی آنها آشنا شدم. تحت تأثیر حالات شاعرانه ام که از بچه های جبهه ناشی می شد، همان ...
کیهان معمای نابسامانی های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را حل کرد
کرخت تر شده اند چنان که فلان نماینده کج فهم مجلس که 2 سال پیش تصاویر ساپورت پوش ها را به مجلس می آورد و نسبت به تضعیف حجاب هشدار می داد، اکنون -به اعتبار آلودگی های سیاسی و فکری- از نامزد نمایندگی کشف حجاب کرده دفاع می کند! یا آقای وزیر ارشاد پس از چند ماه اکران یک فیلم مبتذل و ضد اخلاقی به سادگی می گوید از دست مان در رفت! به همین خونسردی و بی دردی! 2- اگر دو سال پیش طراحان جنگ فرهنگی ...
شهیدی که یکسال گمنام ماند/ از حضرت زینب(س) می خواهم در حق برادرم خواهری کند/لباس مدافعان حرم برای ما ...
به ما نشان ما می داد و می گفت می خواهم بروم. مادرم چیزی نمی گفت اما من به خاطر علاقه ای که به مهدی داشتم همچنان مخالف بودم. او نه یک برادر بلکه رفیق من بود همه درد و دلهایم را به او می گفتم. دوباره سکوتی در فضا حاکم می شود و قطره ای اشک بر گونه خواهر جاری و آرام می گوید: هم چنان که این روزها هم درد دل هایم را با او در میان می گذارم. قرار بود بعد از عملیات هدیه روز ...
سیمای مردی مانده در اوج با فیلم ایستاده در غبار برای مان تصویری نزدیک تر یافت
که هم تئاتری بودند صحبت کردیم و در همان جلسه اول پی بردیم که برای ایفای نقش مناسب نیستند. اما نخستین بار بعد از تست گریم که هادی حجازی فر را دیدم، مطمئن شدم می تواند نقش حاج احمد را بازی کند. ما حدود یک ماه دنبال بازیگر این نقش بودیم و هر کدام از گزینه ها یک چیزی کم داشتند. برای من مهم ترین مساله این بود که بازیگر انتخابی شمایل حاج احمد را داشته باشد و جدا از استیل، نفوذ چشمان حاج احمد را داشته ...
انتقام داماد از عروس خیانتکار
روزی از دست او خیلی عصبانی بودم که با عذرخواهی های مکرر دلم به رحم آمد و سریع این اشتباه او را فراموش کردم. همه چیز یکنواخت در حال گذر بود که به زمان آغاز امتحانات دانشگاه نزدیک شدیم و دلارام گفت که می خواهد به دانشگاه شیراز باز گردد. عصر همان روز من او را به فرودگاه رساندم ولی تمام مدت در مسیر برگشت ذهنم مشغول این بود که نکند دوباره مقصدش را دروغ گفته باشد. بنابراین ...
آسیب شناسی نمایشگاه کتاب؛ از ترس مدیران تا عقب نشینی تشکل های نشر
چه در محل دائمی نمایشگاه ها و چه در مصلی و جه در شهر آفتاب درباره سبک و سیاق برگزاری نمایشگاه انتقاداتی وجود داشت و همیشه این پاسخ داده می شد که فضا و مکان موقتی نمایشگاه اجازه نمی دهد که به سمت استانداردسازی جهانی حرکت کنیم. امسال اما نمایشگاه به نوعی صاحب خانه ای شد که به نظر دائمی می آید و زیرساخت های نمایشگاهی را کاملاً دارد اما بازهم شیوه و شکل برگزاری نمایشگاه کتاب به همان صورت سنتی و قدیمی ...
قرص نیروبخش
دانست که شکوه و اعتراض کارش را بدتر می کند. او با طالع ناسازگار با خوش رویی و دریادلی روبه رو شد و چون جوانی پر کار و کاردان بود با خود گفت: هرجا که بروم کاری پیدا می کنم و روز و روزگارم بهتر از این می شود. بامداد روزی که چن بار سفر خویش را بر ترک اسب بسته بود و می خواست از خانه ی پدری و زادگاهش بیرون رود، نامادری خویش را دید که با جعبه ای زرین و با احتیاط بسیار پیش او می آمد. زن پدر چون به ...
گفت بعد از شهادتم زینب وار بایست
. شغلشان چه بود؟ در ابتدای آشنایی چه حرف هایی با هم رد و بدل کردید؟ صادقم متولد دوم اردیبهشت 1367 بود. ایشان یک سپاهی همه فن حریف بود. صادقم با وجود سن کمش در هر رسته و حیطه ای تخصص داشت. روز خواستگاری کلی سؤال آماده کرده بودم و سؤالات را یکی یکی می پرسیدم و ایشان با آرامش خاصی جواب می داد. من مضطرب بودم ولی صادق کاملاً آرام بود. در همان جلسه اول خواستگاری گفت که من سپاهی هستم و این ...
همیشه بیدار
سوراخ بیرون آید و من او را بگیرم؟ من که نه چشم دیدن دارم و نه پای دویدن و نه چنگ موش گرفتن. پاهای من تقریباً فلج شده اند و قدرت کشیدن تنه ام را ندارند. آیا برای گرفتن و خوردن شما در اینجا به کمین نشسته ام؟ مگر نمی بینید که صاحب خانه هر روز آبگوشتی خوشمزه برایم می آورد و من حتی چندان اشتها ندارم که همه ی آن را بخورم. بالاخره از موقعی که ما، یعنی من و شما، با هم گفت و گو می کنیم، هرگاه من به راستی ...
سرنوشت ساواک پس از پیروزی انقلاب چه شد
.... *پاکسازی از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهایی برای پاکسازی و تصفیه وزارت خانه ها، دوایر دولتی و حکومتی، دانشگاهها، مؤسسات، کارخانجات تولیدی، رادیو و تلویزیون و سایر مراکز از عناصر و عوامل وابسته به ضدانقلاب و به ویژه ساواک آغاز شد. در بسیاری از دوایر دولتی و حکومتی و وزارتخانه ها و مؤسسات، افراد وابسته و یا عضو ساواک عمدتاً توسط کارکنان و کارمندان ...
مادران بی چاره داعش
عکس پسرش، صبری بود که در آن زمان تنها 3 سال داشت و بر روی زانوان بابانوئل نشسته بود. بابانوئل با دست هایی که دستکش سفید روی آنها را پوشانده بود، نیم تنه کوچک صبری را در آغوش گرفته بود و پسر بچه کوچک دیگری نیز در سمت راست صبری نشسته بود. هردو پسربچه کاملا به روبه رو خیره شده اند و چهره آنها کمی سردرگم به نظر می رسد. بن علی با حالتی مغموم، خیره به عکس می گوید: به یاد دارم که آن روز، این دو بچه ...
تقسیم عادلانه
سرویس اندیشه جوان ایرانی ؛ بخش شعر و ادبیات: نویسنده: ژیزل والری مترجم: اردشیر نیکپور اسطوره ای از چین دو خواهر بودند که یکی سمور بزرگه خوانده می شد و دیگری سمور کوچیکه . هر دو در یک رودخانه شکار می کردند. سمور بزرگه بسیار نیرومند و پر زورتر از خواهر خود بود. او می توانست سنگ های بزرگی را که در دهانه ی غارهای زیر آبی پناهگاه ماهیان افتاده بودند با دست نیرومند خود ...
سرگذشت جالب یک طلبه/از استرالیا تا کرمان!
خود را در مقطع کارشناسی به پایان رساند و به خدمت سربازی رفت. اما حدود شش ماه مانده به پایان خدمت دو ساله سربازی، در یک روز به یاد ماندنی، در دیداری کاملا اتفاقی با یک عالم ربانی در امامزاده اسماعیل شمیران، عالم بدون مقدمه از محمد می خواهد که به حوزه علمیه برود و تحصیلاتش را آنجا ادامه بدهد. این در حالی بود که محمد تا آن زمان، لحظه ای به تحصیلات حوزوی فکر نکرده بود و تصمیم داشت پس از ...
کارآفرینی سرمایه کلان نمی خواهد
من همه این موفقیت ها را در درجه اول مدیون لطف خداوند و بعد مدیون کار و تلاش خودم و البته همراهی خانواده ام هستم. اگر جز این بود، زلیخا عادلی هیچ وقت نمی توانست موفق شود. زلیخا عادلی کارش را از کجا شروع کرد؟ از یک مغازه خیلی کوچک. فکر می کنم اواخر سال 82 بود که با کمک خانواده ام یک فروشگاه راه انداختم تا جایی برای عرضه مستقیم محصولات تولیدی ام داشته باشم. قدم اول برای بافتن فرش را کجا بر ...
رونمایی از نامزد اصولگرایان در انتخابات 96/ روایتی از نظر احمدی نژاد درباره موسوی/ شرط خروج بابک زنجانی ...
...> همزمان با نزدیک شدن به زمان برگزاری جشنواره سگ خوری در شهر “یولین” در جنوب غربی چین، فعالان حقوق حیوانات با جمع آوری 11 میلیون امضاء – که از سراسر جهان گردآوری شده است – خواستار توقف این سنت وحشیانه آزار دهنده حیوانات شدند . همه ساله با نزدیک شدن به روز 21 ژوئن فعالان حقوق حیوانات به تکاپو می افتند تا جلوی قتل عام سالانه هزاران سگ را در جریان این جشنواره را بگیرند. امسال و دو هفته مانده به ...
راست گویی
به تو بدهم. مرد می ترسم خداوند به سزای این همه دروغ که می گویی سخت مجازاتت کند. خدا کند که این تنبیه بسیار سخت نباشد. چند روزی گذشت و دروغ های مرد تکرار نشد؛ زیرا او چندان دروغ گوناگون و بی شمار می بافت که هرگز دروغی را دوبار باز نمی گفت. او همچنان دروغ می گفت و زنش از این طرز زندگی سخت پریشان شده، به جان آمده بود. روزی آکرا- فو به خانه آمد و چشمش به نان مربایی بزرگی در روی میز افتاد ...
در هنگام ورود به جهان دیگر به ظالمان خطاب می شود
حقاً تنها نزد ما آمدید، همان گونه که شما را اول بار آفریدیم، درحالی که آنچه را که به شما دادیم پشت سرتان رها کردید؛ و با شما نمی بینیم شفیعانی را که می پنداشتید حتما آنها در شما شریک [خدا] هستند، بی تردید [پیوند] بین تان بریده شد و آنچه که [همواره] می پنداشتید، از شما گم شد [= از دست دادید].
گفت و گو با کوچکترین عضو بنیاد ملی نخبگان:
. دو روز با او دوست می شدم و بعد دوستی مان تمام می شود. شاید دلیل عمر کوتاه دوستیهایم حسادت آنها به من بود. پدر: روزی سارینا پیش من آمد و گفت: هم کلاسی هایم با هم برای من نقشه می کشند. من این را طبیعی می دانم. من این موضوع را در خانواده هم می بینم. کسانی که دختر هم سن سارینا دارند دوست ندارند که اسم سارینا را بشنوند. با این تفاسیر آیا تا به حال در ذهنت این سوال را مطرح کرده ای که ای کاش ...
سومین هم نشین
تو را به نگهبانی خود برگزیدیم. تیزدندان گفت: چه می گویی زیبایال؟ آیا تو ناشناسی را به خانه ی خود راه می دهی؟ آیا این کارْ خردمندانه است؟ -تیزدندان، درست است که ما این شغال را نمی شناسیم، لیکن هرگاه در این ساعت او را از پیش خود برانیم و به جنگل انبوه بفرستیم، ممکن است طعمه ی دد درنده ای گردد. من از این اندیشه که کسی را که به ما پناه آورده به دست مرگ بسپارم سخت ناراحتم و هرگز دلم به چنین ...
حال بلوط ها خوب است، اما تو باور مکن!
آتش سوخته اند، در هفته ای که گذشت، درختان و جنگل منطقه شلال دان در آتش کین این افراد سوخت و پوشش درختی این منطقه نابود شد. هر روزه در جای جای نقاط این استان، درختی می سوزد. عده ای به انگیزه به دست آوردن زغال و فروختن آن، درختان را می سوزانند. عده ای که اعتیاد، عواطف انسانی آنها را سلب کرده است نیز به عمد و سهو درختان سبز را می سوزانند و عده ای دیگر به قصد زمین خواری و تصرف منابع طبیعی. ...
از شرمساری فرمانده تا پرواز از قله های ماؤوت
حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا ، بیان می کند: حاج حسین بعد از شهادت برادرمان اصغر دیگر آرام و قرار نداشت و می خواست به دیدار معبودش بشتابد، خود را از قافله عشق عقب مانده می دانست و همیشه به باب الحوائج متوسل می شد. یادم می آید که موقع مرخصی که به خانه پدرم می آمد، روزهای دوشنبه و چهارشنبه دعای توسل می خواند، یک روز چهارشنبه که در منزل پدرم بودم، دیدم ایشان مشغول خواندن دعای توسل ...
استخدام های که برای فریدن مایه دردسرند!!
باید بگوییم که سه دلیل وجود دارد که من با نام مستعار دست به قلم شدم اولا خیلی دوست دارم به این عزیزان بالا نشین و تکیه داده به صندلی های قدرت بگویم که باور کنید الان فوق لیسانسشم داره کشاورزی می کنه، پس هواشونا داشته باشید،برای ما کلاس نزارید، نامه پراکنی نکنید، بیانیه ندهید، آقایون تو را خدا دعوا نکنید، آخه دودش تو چشم ماست [بابا این آتیش را خاموش کنید کور شدیم] و بعدش خواستم بگم اگر همین کشاورزها ...
وجوه مشترک منجی موعوددرمذاهب اسلامی
دار برود و به او بگوید: مهدی علیه السلام به تو فرمان می دهد که مالی در اختیار من قرار دهی. خزینه دار می گوید: بگیر، و دامن او را پر می کند. چون در اختیار او قرار می گیرد پشیمان می شود که چرا آزمند و حریص شده است. لذا مال را بر می گرداند، ولی خزینه دار نمی پذیرد و می گوید: ما آنچه را که بخشیدیم پس نمی گیریم. امام باقر علیه السلام: [امام مهدی (عج)]در سال دو بار به مردم مال ببخشد و در ماه ...