سایر منابع:
سایر خبرها
اخاذی سریالی با لباس پلیس
مسیرش را پرسیدم. او ادامه داد: وقتی فهمیدم که هم مسیر هستیم، از او خواستم سوار ماشینم شود تا او را برسانم. در همین زمان مرد جوانی که لباس ماموران نیروی انتظامی با درجه ستوان سومی به تن داشت سراغم آمد. او به من گفت شما مزاحم این خانم شده اید و می خواست مرا بازداشت کند. من هم اصرار کردم و درنهایت به من گفت اگر می خواهی که بازداشت نشوی، باید مبلغی پول به من بدهی. من هم برای حفظ آبرویم به ...
اخاذ اینترنتی را شناسایی کنید
که در منزل یکی از آشنایانش مخفی شده بود در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند و از محل اختفاء متهم،پنج دستگاه گوشی تلفن همراه و 10 عدد سیم کارت کشف و توقیف شد. وی گفت: متهم به دادسرای شهرستان مبارکه اصفهان ارجاع و با قرار وثیقه 600 میلیون ریالی به شهرستان ساوجبلاغ انتقال داده شد. سرهنگ جبارپور افزود: در بررسی سوابق متهم مشخص شد که وی دارای 9 فقره سابقه کیفری از جمله سرقت ...
ماجرای خیانت خدمتکار به صاحبخانه
این ترتیب یک روز با استفاده از کلید وارد آنجا شدم و مقدار زیادی طلا، دلار، درهم و... را سرقت کردم و آنها را به ارزش 80میلیون تومان به مالخری در تجریش فروختم و در ادامه به زادگاهم فرار کردم. چون صاحبخانه هیچ ردی از من نداشت فکر نمی کردم که گرفتار شوم اما مأموران دستگیرم کردند. سرگرد محمد افشاری، رئیس کلانتری 103گاندی با اعلام این خبر گفت: هم اکنون متهم در بازداشت به سر می برد و تحقیقات در این باره ادامه دارد. همشهری 110 ...
شفاعت بانوی دو عالم برای زندگی دوباره من
. بانوی سفید پوش اما، بدون اینکه حرفی بزند، دستشان را به طرف بالا حرکت دادند؛ یعنی انگار فرمودند او را برگردانید ...” من همین که این را حس کردم و خواستم تشکر کنم، توسط نیرویی قوی و عظیم به طرف بالا پرتاب شدم و در همان حال صدای خنده ای باشکوه را شنیدم و چند لحظه بعد خودم را وسط اتاق دیدم که روی زمین دراز کشیده ام ... روایت لحظات پس از زنده شدن چشم که باز کردم دیدم ...
از سوراخ کردن دیوار زندان تا فرار هنگام مرخصی
همراه کرد. او برای اجرای نقشه نخستین سرقت اش نیمه شب دهم بهمن سال 94 با پوشیدن لباس سیاه و نقابی بر چهره در روستای استیر در خانه پیرزنی آشنا به نام فرشته را زد و پس از آنکه به نام مأمور وارد خانه شد با تهدید به قتل، طلاها و گوشی تلفن همراه زن بیچاره را ربود و بی آنکه شناخته شود پا به فرار گذاشت. گزارش پلیس نشان می دهد علیرضا در یکی از سرقت هایش که اردیبهشت امسال انجام داد فرد دیگری ...
معنی ضرب المثل فارسی؛ رطب خورده منع رطب چون کند؟
نماز و عبادت ایشان به اتمام برسد. همین که عبادت حضرت محمد (ص) به پایان رسید مردم حاضر در مسجد، برای راهنمایی و سوالاتی که داشتند نزد ایشان رفتند. آن زن هم به همراه پسرش نزدیک پیامبر اکرم نشست و زمانی که نوبتش رسید با چشمانی گریان به حضرت گفت: یا نبی خدا؛ این پسرم که همراه من است هر روز مرا حرص می دهد و اصلا به حرف های من گوش نمی دهد. او را به اینجا آوردم تا شما با او صحبت کنید، بلکه از شما ...
روایت پسری که داعش دستش را قطع کرد +عکس
داعش در یک ایست و بازرسی من را بازداشت و به سرقت تلفن همراه متهم کردند. وی تأکید کرد که پس از تلاش برای رد ادعاهای عناصر داعش، به شدت از دست آنان کتک خورد. عناصر داعش سرانجام به زور کتک او را مجبور به اعتراف به کاری کردند که انجام نداده بود. پس از آن عناصر داعش، بشار را به شهر "الشدادی" در 80 کیلومتری جنوب غربی الهول بردند و حدود 40 روز زندانی کردند. گفتنی است که ...
قاتل پسرم را می بخشم
عمد به قصاص نفس محکوم شدم و دوستم محمد به خاطر معاونت در قتل به پنج سال زندان محکوم شد که حالا هم هر چند خانواده جوان فوت شده مرا بخشیدند اما بشدت از عملکرد خود پشیمان هستم چرا که پدرم به خاطر نجات من دار و ندارش را به حراج گذاشت تا توانست رضایت بگیرد. در این مدتی هم که زندان بودم، نماز و قرآن خواندن را یاد گرفتم و توبه کرده ام که پس از آزادی هرگز خطایی مرتکب نشوم حالا نیز تقاضای تخفیف در مجازات را دارم.در پایان هیأت قضایی با هم وارد شور شدند و قرار شد این پسر جوان بزودی از زندان آزاد شود. ...
وقتی پل ها دیگر مفهوم ارتباط ندارند/سقوط های اعتراضی/با نظریه هایی از دورکیم، سی رایت میلز و آنتونی ...
گروه سیاسی- اسحاق شهبازی: جامعه شناس طبیعت گرای فرانسوی می گوید: این اجتماع است که باعث خودکشی افراد می شود. بنابراین فرد را بی گناه و جامعه را گناهکار می انگارد . او در یکی از یادداشتهای خود می گوید: خودکشی مرگی است به صورت فراتر و شرم آور خودکشی سرقت جامعه از نوع انسان است. از روز تحویل سال جدید اپیدمی خودکشی در ایران به شدت بالا رفته است . از دختر 14 ساله تا مرد 50 ساله. که ...
روایت عشقی که از زندان شروع شد
دیدن او با هویت جعلی به ملاقاتش می روم و به ماموران زندان می گفتم خواهر محمد هستم. وی تصریح کرد: با وجود اینکه هیچ نسبتی با محمد نداشتم اما با شناسنامه خواهر او به ملاقاتش می رفتم و خواهر ایشان نیز پشت سر من با کارت ملی می آمد و نگهبان ها نیز متوجه شدند و مرا دستگیر کردند و قاضی بنده را به بازداشتگاه فرستاد. در آنجا با یک خانم اعدامی هم بند بودم و در نهایت او دلیل حضورش را در زندان و ...
نوجوان متهم به قتل منتظر نظر روان شناسان است
ترسیده بود و فرار کرد. چند روز بعد، مأموران پدرام را بازداشت کردند. این جوان به قتل اعتراف کرد و گفت: من اهل درگیری نیستم؛ نزاع را بابک شروع و با برادرم دعوا کرد، من هم تازه بینی ام را عمل کرده بودم و روی بینی ام چسب بود؛ نمی خواستم درگیر شوم که ضربه ای به صورتم وارد شود. وقتی دیدم برادرم دعوا می کند، جلو رفتم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است که مقتول به سمت من هم حمله کرد و با من درگیر شد ...
هشدار! کودکان در تهدید تجاوز جنسی مجازی
. شما به عنوان والدین، به همان اندازه که از فرزندانتان جویای احوال روزمره شان می شوید و از اینکه در مدرسه چه کرده اند و کلاس ژیمناستیک چه یاد گرفته اند، کسب اطلاع می کنید، باید از میزان حضور در فضای مجازی و چگونگی گذران اوقات شان در آن محیط هم، سوالاتی داشته باشید، به دیگر سخن همانقدر که پرسیدن " امروز در کلاس ورزش چه کردید"، " معلم شما چه درسی داد؟" و... عادی است، پرسیدن " امروز در اینترنت چه خبر بود ...
گفت وگو متفاوت با چند فحاش فضای مجازی
شب بود که با پسر 14 ساله ای به نام محمد حسن که ساکن اهواز بود،گفت و گو کردم.هنوز خود را کامل معرفی نکرده بودم و هدفم را درست توضیح نداده بودم که همان ابتدا و پیش از آغاز گفت وگو،فحاشی کردن به شخصیت های سینمایی و هنری را انکار کرد و گفت: روزی که علی رضوانی گزارشگر صداوسیما خبری درباره امیرتتلو را در بخش خبری 20:30 منتشر کرد،گوشی دست پسر داییم بود. اما یخ محمد حسن به مرور آب شد و وقتی مطمئن شدتنها ...
سارق ویلای زعفرانیه و نامزد و برادر نامزدش در سقف کاذب حمام دستگیر شدند/اجرای نقشه سرقت برای رفتن به ...
دزدی از این خانه را اجرا کنیم. آنها گفتند چون این زوج خیلی ثروتمند هستند و همیشه پول و طلای زیادی درخانه دارند، ما می توانیم پول خوبی به جیب بزنیم. نامزدم آن قدر در گوشم زمزمه کرد تا من راضی به انجام این کار شدم. پوریا می گفت برای هزینه عروسی و یک زندگی خوب باید این سرقت را انجام دهیم. من هم وسوسه شدم و قبول کردم، اما باز پشیمان شدم، تا این که پوریا و پیمان به من گفتند بعد از انجام سرقت اول مرا ...
التماس های نوجوان قاتل برای بخشش
محله گمرک تهران فرار کردم که در تماس خانواده ام متوجه شدم او فوت کرده است. بعد هم بازداشت شدم. متهم در ادامه دفاعیاتش گفت: می دانم اشتباه کردم اما اگر من نمی زدم، او مرا می زد. به اولیای دم حق می دهم و از آنها می خواهم مرا ببخشند. من قصد قتل نداشتم. رئیس دادگاه: می دانستی مجازات قتل، اعدام است؟ متهم به قتل: الان می دانم، اما آن زمان نمی دانستم. سعید در ...
تجاوز دو دوست به دختر 14 ساله در بوستانی در غرب تهران
که او آرام باشد وی نیز مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد هم بلافاصله سوار بر موتور پا به فرار گذاشتند. وقتی به خانه آمدم از شدت ناراحتی و عصبانیت به یکی از دوستانم تلفن کردم و ماجرا را گفتم اما او با اطمینان به من گفت که سعید در این ماجرا نقش داشته و با صحنه سازی سعی داشته خود را از این توطئه شیطانی بی اطلاع نشان دهد. زهره در ادامه گفت: باورش برایم سخت بود که پسر مورد علاقه ام این ...
خدیجه(س)؛ جاودانه ثروت عاشقی
. ننه جون از همان اولی که شاگردش بودم با مادر و نجمه خانم زرگر قرارداد کرده بودند که درازای یک قطعه طلایی که برای من بیاورد هفته ای صد تومان به او بدهند. او می گفت ننه جون باید به فکر آینده باشی خودم می خواهم زن وزندگی و بچه ات را ببینم. مرد کاروکاسبی که هستی باید مرد زندگی هم باشی. برای من جالب بود که بدانم ننه جون و مادرم از نجمه خانم برام چی خریده بودند چیزی که مدت ها نمی دانستم. ...
تجاوز به دختر 14 ساله تهرانی با حضور پسر مورد علاقه اش در پارک
تهران از پسر مورد علاقه اش شکایت کند. بدین ترتیب بازپرس آرش سیفی از شعبه چهارم دادسرای ناحیه 34 دستور داد تا تیمی از ماموران پلیس آگاهی تهران برای دستگیری سعید و همدستانش وارد عمل شوند. خیلی زود سعید در غرب تهران دستگیر شد و در اعترافاتش گفت: روز حادثه من همراه دختر نوجوان بودم که دوستانم سر رسیدند و احتمال می دهم آنها ما را تعقیب کرده بودند ولی اصلا فکر نمی کردم قصد آزار و اذیت دختر ...
سفر به سرزمین داعش از مسکو
رفتیم . در آنجا ساختمانی بود و در تاریکی منتظر علامتی از راهنما ماندیم .اغلب افرادی که با ما بودند عرب بودند ، از روسیه فقط چند جوان داغستانی و یک زن مسن بود . تا آنجا که متوجه شدم این خانم هم از اهالی داغستان بود که به دنبال جوان 18 ساله خود آمده بود ، تا از او خبر بگیرد و آن طور که فهمیدم او را به روسیه و دغستان بازگرداند . من با یک گروه بودم . سربازان ترک بار اول همه را دستگیر کردند ...
روزنامه های چهارشنبه
روز یک بحران برای دولت اصلاحات درست می کنند! اکنون هم بار دیگر نوبخت همان روایت را دارد و می گوید که دولت به شدت با فساد، تبعیض و نابرابری مقابله می کند و برایش مهم است که حتی یک مورد صورت نگیرد، اما در مقابل ببینید چقدر زحمات دولت نادیده گرفته می شود. قطعا تلاش می کنیم که شاهد اتفاقات نگران کننده و زیان باری که در سال های گذشته شاهدش بودیم، نباشیم اما به هر حال اذهان عمومی هنوز قضیه دکل نفتی گمشده ...
دستگیری موبایل قاپ 19 ساله در بازار +عکس
خبرگزاری ایسنا: رئیس پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری موبایل قاپ 19 ساله با ده ها فقره سرقت در بازار تهران خبر داد. در چهاردهم اردیبهشت ماه امسال فردی با مراجعه به کلانتری 113 بازار به مأموران اعلام کرد که گوشی تلفن همراهش توسط تک سرنشین یک دستگاه موتورسیکلت طرح هوندا 125 و به شیوه موبایل قاپی به سرقت رفته است . با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع موبایل قاپی و به ...
تارانتینو: می خواهم وودی آلن را شکست بدهم
...> در ژانویه ی سال 2014 فیلمنامه ی هشت آدم نفرت انگیز به سرعت در فضای اینترنت دست به دست شد، کوئنتین تارانتینو از شدت عصبانیت به مرز جنون رسید، دنبال شخص خاطی گشت، از وب سایت منتشر کننده ی فیلمنامه اش شکایت کرد و بعد هم اعلام کرد که از ساخت این فیلم منصرف شده چون همه فیلمنامه اش را آنلاین خوانده اند: می خواستم سه نسخه از فیلمنامه بنویسم که هر کدام در یک دوره ی زمانی متفاوت می گذشت. داستان را سه ...
بازخوانی خاطرات شهید محمد علی یوسفوند از زبان همرزمانش
رها شده استفاده کنیم ؟ حاج آقا فرمود: بله ، چون میوه و خوراکی هایی که رها شده اند، خیلی زود فاسد می شوند و معلوم نیست که صاحبشان کی بر می گردد . اشکال ندارد.استفاده کنید . با کنایه به محمد علی گفتیم : حاج آقا می بینیم که نظرتان درست بود ! راست گفتی ، نباید استفاده می کردیم !! . گفت : از همان اول می دانستم که ایرادی ندارد. ولی دلم نمی آمد دست بزنم و هرگز هم از هیچ یک از اموال این مردم ...
حضرت خدیجه، اولین شیعه علی علیه السلام
کنار بستر خود مرا حمایت می کرد و دست بر بدنم می کشید و بوی خوش خود را به مشامم می رساند. او غذا را می جوید و سپس در دهان من می گذاشت. علی در خانه خدیجه طبیعی بود که این عشق و علاقه محمد صلی الله علیه و آله به علی که از خواستگاهی الهی و منبعث از پیوستگی حقیقی آن حضرت به امیر مؤمنان بود، او را وادار می کرد به نحوی علی علیه السلام را بیشتر با خود همراه سازد و او را با تربیت ...
قتل هولناک درپی پیشنهاد بی شرمانه
اصلا در جریان سرقت چک نبودم. او درباره نحوه آشنایی اش با امیر گفت: برادر من مستأجر امیر بود و در رفت وآمدهایی که با برادرم داشتم، با امیر آشنا شدم و رابطه دوستانه ای با هم برقرار کردیم و با هم رفت وآمد داشتیم، اما مدتی بعد او مرا متهم به دزدی کرد. وقتی مأموران موفق شدند رد تلفن همراه مقتول را پیدا کنند، به مردی افغان رسیدند که تلفن دست او بود. این مرد گفت نمی دانست تلفن متعلق به امیر ...
دمی با فحاشان شبکه های مجازی
...> یکی دیگر از کسانی که به سراغش رفتم ،پسرجوانی به اسم مرتضی بودکه برای وی نیز پیغام فرستادم و خود را معرفی کرده و هدفم را بیان کردم ، این بار فحاشی در کار نبود اما بلاک شدن در دستور کار این جوان بود. فحاشی به دلیل نبود سرگرمی! حدود ساعت 3 نیمه شب بود که با پسر 14 ساله ای به نام محمد حسن که ساکن اهواز بود،گفت و گو کردم.هنوز خود را کامل معرفی نکرده بودم و هدفم را درست توضیح نداده بودم ...
دفاع با گریه
افتاد و من و برادرم فرار کردیم. برادرم را راهی خانه کردم و چند ساعت در خیابان ها پرسه زدم. وقتی با دوستانم تماس گرفتم، گفتند که نیما به علت جراحت شدیدی که به او وارد شده بود، فوت شده است. صبح روز بعد هم همراه پدرم به اداره پلیس رفتم و خودم را تسلیم کردم. پسر نوجوان در حالی که به شدت گریه می کرد، مقابل اولیای دم قرار گرفت و با التماس از آنها درخواست گذشت کرد. او که گریه امانش نمی داد، گفت ...
گفت و گو با دزدان مسلح پشت میله های بازداشتگاه
بار به موسسه فرشتگان دستبرد زدیم اما تنها 500 هزار تومان گیرمان آمد چون رئیس بانک (موسسه) گفت: این بانک نیست شما اشتباه آمده اید؟ ما پولی نداریم! من هم که ترسیده بودم همان 500 هزار تومان را گرفتم و از بانک بیرون آمدم. آن روز مصطفی خیلی مرا تشویق کرد که کارت عالی بود اما من همچنان مات و مبهوت بودم. کمی از پول ها را برداشتم و به خانه رفتم. چرا باز هم به سرقت های مسلحانه ادامه دادید؟ ...
10 دقیقه تا ابد/ آرزویی که به دل دخترها ماند
...> *10 دقیقه به ابد بعد از رفتن مرتضی، تا صدای تلفن به صدا در می آمد، گوش می دادم تا از لحن حرف زدن افراد ببینم مرتضی آن طرف خط است یا شخص دیگر. همیشه دلم می خواست تنها با او حرف بزنم، صدا به صدا نمی رسید و ناچار بودم با صدای بلند صحبت کنم. اما اغلب اطرافم شلوغ بود. آخرین بار که تماس گرفت، جمعه شب بود. اول خواهرش صحبت کرد و بعد بچه ها، آن هم زمانی طولانی. وقتی نوبت به من رسید ...
بهرام رادان؛ ستاره جسور دو دهه اخیر سینمای ایران
مستعد به دلیل قرار نگرفتن در زمان مناسب و جای مناسب، موقعیت های مهمی را از دست بدهند. تا چه حد این شانس و تقدیر خوب را در شکل گرفتن نقاط اوج کارنامه تان موثر می دانید؟ به شدت. حتی این شانس را در زندگی ام پررنگ می دانم. وقتی در خانه را می بندید و می روید، ممکن است تلفن خانه زنگ بزند؛ اگر برگردید و به تلفن جواب بدهید یک سرنوشتی پیدا می کنید و اگر به راه تان ادامه بدهید، سرنوشتی دیگر برایتان ...