سایر منابع:
سایر خبرها
روزی که سه بار روزه گرفتم/ قرآن و آرامش همراه با موفقیت
روزه گرفتن چطور بود؟ من هم در پاسخ گفتم که پدر اگر شما امروز یک روزه گرفتین من سه روزه گرفتم. این سخنم با تعجب پدرم همراه شدم و از من توضیح خواستند. من هم که در واقع خودم را لو داد ه بودم که سه بار روزه خواری کرد ه ام ماجرا را برای ایشان تعریف کردم که با خنده ایشان همراه شد. این یکی از خاطره های من بود که احساس می کردم در یک روز سه روزه گرفته ام و امیدوارم این سه روزه هم قبول باشد و ...
کنجکاوی های دردسرساز هکر 20 ساله حساب های بانکی/ 8 سال زندان در انتظار شایان ماه عسل
بیشتر مسائل کامپیوتری را دنبال می کردم و حاصل بیشتر فضولی هایم، منحرف کردن جو درس دادن معلم ها بود. شایان در ادامه گفت: بیشتر دغدغه من اینترنت بود و تحقق رویاهای خودم رو در کامپیوتر و اینترنت می دیدم و خانواده بیشتر به خاطر این موضوع فکر می کردند، من مواد مصرف میکنم. چون 24 ساعت در یک اتاق دربسته بودم و پای کامپیوتر. شایان در پاسخ به سوال دیپلم گرفتن خود به علیخانی گفت: متاسفانه ...
زن متهم به قتل:مواد فروشی کردم که قاتل شدم
. خانواده احسان را بخوبی می شناسم، اهل رضایت نیستند؛ البته آنان اولیای دم هستند و قصاص قاتل فرزندشان حق قانونی و شرعی شان است. فکر می کنی خانواده ات برای رضایت تلاش کنند؟ نه، کسی را ندارم حتی وکیل هم ندارم. من برای خانواده ام مرده ام! تمام زندگی ام اشتباه بود؛ ازدواج با مصطفی، اعتیاد، خرید و فروش مواد و دوستی با حسین. همه کار هایم اشتباه بود الان هم عذاب وجدان یک لحظه راحتم نمی گذارد. از مرگ نمی ترسم. دوست دارم پرونده ام سریع رسیدگی شود و قصاص شوم تا از این زندگی لعنتی راحت شوم. زندگی ام سراسر اشتباه و بدبختی بود و آینده دخترم را به تباهی کشاندم. میزان ...
عبدالله اسکندری: این صبر خدادادی است
وجودم رسوب کرد ه و تبدیل به ذاتم شده است. صبر و آرامش مهارت رفتاری است که یا باید آن را از خانواده بگیری و ارثی باشد و یا آن را خودمان به مرور زمان کسب کنیم. شما به کدام گروه تعلق دارید؟ به نظر خودم از ابتدا در وجودم بوده و بتدریج آن را پیدا کردم و متوجه شدم چقدر خوب است. از خانواده تان برایمان بگویید، در کدام محله تهران متولد شده اید؟ پدرم کارمند بود و ...
از مهریه 5 سکه ای و گریه های مادر داماد تا زوجی که بهای خوشبختی شان 200 میلیون است+عکس
رجایی شهر پیش از این هم سابقه داشته است پای سخن مردانی رئیس زندان رجایی شهر نشستیم و از وی پرسیدیم چند وقت است که از این ماجرا باخبر شده است که او گفت: یک ماه است که متوجه شدم میلاد با این دختر خانم ارتباط تلفنی دارد و قصدشان ازدواج است. وی گفت: من پس از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم زیرا این اتفاقات باعث می شود روحیه زندانی بالا رود و امید به زندگی بالا رود. مردانی ...
سبک زندگی اسلامی در منظر امام حسن علیه السلام
نیازهای دیگران، فروتنی، شجاعت را از ویژگی های اخلاقی امام حسن(ع) است اَنس می گوید: روزی در محضر امام بودم که یکی از کنیزان ایشان با شاخه گلی در دست وارد شد و آن گل را به امام تقدیم کرد. حضرت گل را از او گرفت و با مهربانی به او فرمود: برو، تو آزادی! من که از این رفتار حضرت شگفت زده بودم، گفتم: ای فرزند رسول خدا! این کنیز تنها یک شاخه گل به شما هدیه کرد. آن گاه شما او را آزاد می کنید؟! امام در پاسخم ...
شما سربازان خمینی به ما آبرو دادید
کشور و خرابکاری های گروهک های ضدانقلاب، مشغول گذراندن دوره های آموزشی در تهران شدیم تا سپس به کردستان اعزام شویم. پس از گذراندن آموزش ها خبر دادند که با همت مردم و نیروهای مسلح غائله ها پایان یافته است. در نتیجه به سپاه منطقه 10 به فرماندهی داود کریمی رفتم و در روابط عمومی مشغول به کار شدم. عملیات الی بیت المقدس که به پایان رسید، احمد متوسلیان به تهران آمد. با حاج احمد هم محله ای بودیم و او مرا می ...
مرد مرده شور قربانی طاسی همسرش شد
: اشتباه کردم. همه اش تقصیر مادرم بود. او اجازه نداد واقعیت را بگویم. می گفت اگر کسی از وضعم باخبر شود حاضر به ازدواج نمی شود بنابراین من هم حرفی نزدم. اما ابراهیم که هر لحظه عصبانی تر می شد با صدای بلند گفت: فکر نمی کردی یک روز این ماجرا لو برود و من بفهمم؟ زن جوان در پاسخ گفت: وقتی پدر و مادرم از شغلت باخبر شدند خیلی جا خوردند. اول مخالفت کردند. من هم همین طور. اما سرانجام پدر ...
هاشمیان:فقط باجامهای پرسپولیس عکس می گیرند/تا زنده ام،پیگیر طلبم هستم
چنین تصمیمی از طرف آنها و من گرفته نشده است. *طلب تان از پرسپولیس چه شد؟ گفته بودید می خواهید شکایت کنید. من نه اهل دعوا هستم و نه کسی که برای دیگران حاشیه به وجود آورده باشد. زمانی که درپرسپولیس بودم به صورت مرتب در تمرینات و مسابقات حضور داشتم. حتی زمانی که مصدوم می شدم هم سعی می کردم در تمام جلسات تیم حضور داشته باشم. در واقع به همه تعهداتم در قبال پرسپلویس عمل کردم. اما ...
روایت شهید طهماسبی از شهید چمران
صولت در تهران ماندیم و بعد از آن به برای دیدن خانواده به منطقه خودمان روانه شدم. چند ماهی که در خانه بودم بازهم برای رفتن به لبنان عازم تهران و از آنجا راهی اصفهان شدم. تعدادی از بچه های قدیمی را پیدا کردم که بعد از مدتی کوتاه به دمشق و از آنجا به بیروت رفتیم. این بار دیگر خبری از محمد مهدی نبود نمی دانم چرا برنگشته بود؟ تنهایی خیلی برایم سخت بود. این بار کارت شناسایی عضویت سازمان الفتح ...
سیاسی ترین زن غیرسیاسی ایران
دار شده است. او در مصاحبه با دختر فائزه دراین باره گفته است: به تنهایی مسئولیت پنج فرزند در آن شرایط و آن زمان، کار آسانی نبود ولی به خاطر خدا و اسلام تحمل می کردم .عفت مرعشی روحانی زاده است؛ از خاندان مرعشی و فرزند حجت الاسلام سیدمحمدصادق مرعشی و مریم طباطبایی یزدی. او نتیجه آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب کتاب عروه الوثقی است. او سال 1337 با اکبر هاشمی رفسنجانی ازدواج می کند؛ با مهریه ...
احمد توکلی: ماجرای حقوق های نامتعارف، ملی است نه سیاسی
به عنوان یک نماینده مجلس، گناهی می دانم که به خاطر آن از خدا و خلق خدا عذر می خواهم. اشاره کردید که برخورد باید ریشه ای باشد. آیا اینکه هر ازگاهی یک پرینت از حقوق منتشر شود، راهکار درستی است؟ راهکارش این است که اقدام سریع صورت بگیرد. هنگامی که من مسأله حقوق آن فرد را مطرح کردم، 8 اردیبهشت ماه بود، یک یا دو روز بعد از دفتر آقای جهانگیری با من تماس گرفتند و پرسیدند که فردی که از او ...
تنبیه شهید مدافع حرم به خاطر شنا
اینگونه نقل کرد: رزمندگان لشگر هر روز صبح در اردوگاه، ورزش صبحگاهی انجام می دادند. تا ابنیه تاریخی چغازنبیل می دویدند و دوباره به اردوگاه بر می گشتند. بچه ها برای تمرین و نرمش به صورت دایره کنار هم حلقه زدند. من که پرچم دار بودم تصمیم گرفتم با بچه ها توی حیاط شنا بروم. مشغول شنا بودم که ناگهان یک نفر با لگد ضربه ای به شکم من زد. من که متحیر شده بودم بلند شدم. باورم نمی شد که از فرمانده خوش قلب و مهربان ...
هر وقت دوباره دری برای جهاد باز شود، اولین نفر خواهم بود
از بچه ها با تو صحبت می کنم و می خواهم پیش همه این ها بگویم دوستت دارم. این زنگ آخرش بود و دیگر با او تماسی نداشتیم. من به هیچ کس نگفته بودم که همسرم رفته سوریه. حتی به مادرم. گفتم بچه ها را یک سفر می برم سبزوار و می آورم و بعدا به مادرم می گویم. چون پدرم را پنج شش ماه بود از دست داده بودم. مادرم هم قندی بود. گفتم زود این خبر را به او نگویم. روز شنبه همه از شهادتش خبر داشتند به جز من ...
یک هکر 20 ساله مقابل احسان علیخانی نشست /خاطرات جذاب یک هوش سیاه در ماه عسل
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، احسان علیخانی در ابتدای برنامه این طور عنوان کرد: قصه امروز را تا به حال درباره اش در تلویزیون صحبت نشده است؛ از شایان 20 ساله دعوت می کنم تا جزئیات قصه را برای شما بگوید و از عوامل پشت صحنه خواست که به خاطر شجاعت او برای آمدن به برنامه تشویقش کنند. شایان درباره خودش گفت: بیشتر دغدغه من اینترنت بود و تحقق رویاهای خودم را در کامپیوتر و اینترنت می دیدم و ...
پشت پرده پاداش های میلیاردی در دولت قبل چه بود؟
نماینده مجلس، گناهی می دانم که به خاطر آن از خدا و خلق خدا عذر می خواهم. اشاره کردید که برخورد باید ریشه ای باشد. آیا اینکه هر از گاهی یک پرینت از حقوق منتشر شود، راهکار درستی است؟ راهکارش این است که اقدام سریع صورت بگیرد. هنگامی که من مسأله حقوق آن فرد را مطرح کردم، 8 اردیبهشت ماه بود، یک یا دو روز بعد از دفتر آقای جهانگیری با من تماس گرفتند و پرسیدند که فردی که از او سخن ...
روحانیون طرح هجرت هم فیش حقوقی دارند
خانواده در روستا زندگی می کنم، ماه های اول به سختی گذشت تا با محیط سازگار شدم. وی افزود: اگر در دوره تحصیل می دانستم روزی قرار است از آموخته هایم استفاده کنم بهتر درس می خواندم( خانم جمشیدی با لبخند این جمله را ادا می کند). وی گفت: ساعاتی از روز به مطالعه می پردازم تا بتوانم پاسخگوی سوالات بانوان باشم، واین مسئله فرصتی شده است که اول آموخته ها را در زندگی خودم کاربردی کنم وبعد آن ...
اظهارنظر معاون اجتماعی پلیس فتا درباره مهمان ماه عسل
برای شما بگوید و از عوامل پشت صحنه خواست که به خاطر شجاعت او برای آمدن به برنامه تشویقش کنند. شایان درباره خودش گفت: بیشتر دغدغه من اینترنت بود و تحقق رویاهای خودم را در کامپیوتر و اینترنت می دیدم و خانواده بیشتر به خاطر این موضوع فکر می کردند، من مواد مصرف میکنم. چون 24 ساعت در یک اتاق دربسته بودم و پای کامپیوتر. آن طور که شایان توضیح داد دیپلم اش را نگرفته و دلیلش را هم این ...
روایت هکر 20 ساله و 8 سال زندان
این خبر گفتم: کار ساده ای است و من هم اگر بخواهم می توانم. همین موضوع باعث شد برای محک زدن توانایی ام در این زمینه، کارم را رها کردم. از طریق سایتی که راه انداخته بودم پولی پس انداز کرده بودم و ظرف مدت 4 روز همه چیز حتی اطلاعات حساب مردم را فراهم کردم و فقط کافی بود تا اراده کنم. وی در خصوص به دست آوردن اطلاعات حساب افراد گفت: به دلیل ضعف و دانش اندک مردم در زمینه کار در فضای مجازی و شناخت ناکافی ...
سردار شهید محمدعلی شاهمرادی
لودر می گفتم خاک بریز. وقتی لودر بیل خاک را روی یک طرف پل ریخت، اون طرفش که من ایستاده بودم بالا رفت و با سر رفتم داخل آب. حسابی خیس آب شدم، اما یادمه صدای خنده ام همه جا را گرفت و از خنده من همه بچه ها زدن زیر خنده. تو عملیات والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8 هم شرکت کردم. خلاصه به عنوان قائم مقامی لشگر قمر بنی هاشم(ع) انتخاب شدم و با همین مسوولیت طی عملیات کربلای 5 ، آرزوی رسیدن به شهادت برای من محقق ...
گفت وگوی خواندنی با قدیمی ترین تک تیرانداز پلیس
است که شاید یک تیرانداز معمولی با اسلحه عادی به سختی بتواند به یک فیل شلیک کند ... (با خنده) – اولین ماموریتی که به عنوان تک تیرانداز ویژه اعزام شدید را به خاطر دارید؟ دقیقا آن روز را یادم هست؛ سال 78 بود که در کرمان اتفاقی افتاد که حضور تک تیرانداز ویژه در آن الزامی بود؛ من به کرمان فرستاده شدم و برای اولین بار در یک ماموریت، به عنوان تک تیرانداز ویژه حاضر بودم. ...
کاوه آفاق: راک یعنی خودت را بیرون بریزی
از تصمیمم راضی نیستم که جدا شدم. باید خیلی ها را تعویض می کردیم. هر کس که موسیقی دان بود می ماند و هرکس که موسیقی شناس بود اما موسیقی نمی دانست را اخراج می کردیم. متاسفانه من دلم نیامد و چون به کار خودم اعتماد داشتم، خواستم دلشان را نشکنم و به جای آن که آن ها بروند، من گفتم گروهم و اسمش و آرم و شعایر و آهنگ هام و همه مال شما، فقط دیگر همدیگر را نبینیم. من از حجمِ کارِ دست تنها مریض روحی شدم ...
هومن برق نورد: همیشه تلویزیون از ما طلبکار است
که اغلبشان جایزه گرفتند، اما به خاطر حضورم در سریال تلویزیونی آن پیشنهادها را قبول نکردم و در نهایت اگر ببینم اوضاع به همین روال است شاید دیگر در تلویزیون بازی نکنم. این بازیگر با اشاره به خاطره ای در مواجهه با مردم در خیابان ها گفت: روزی در خیابان راه می رفتم که آقایی به من گفت: مادرم از گردن به پایین فلج است و فقط زمانیکه تو را می بیند می خندد. من نیز به خودم گفتم هیچ اشکالی ندارد و همه ...
روایتی تلخ از زندانیان جرایم غیرعمد زنان، در مشهد
خارج از بند و سه روایت تلخ تسنیم با این مقدمه نوشت: گوشی همراه را همان اول راه تحویل دادم و بعد از کمی این اتاق و آن رفتن با نامه ای که از ستاد دیه داشتم مجوز ورود به بند نسوان زندان مرکزی مشهد را گرفتم. مجوز ورود را که به نگهبان نشان دادم و توضیح علت حضورم، با حضور موقت من در بند نسوان موافقت کرد و اجازه ورود داد. مسیر ورودی یک راهروی میله ای چند ده متری بود که سقف و بدنه را فقط نرده تشکیل داده بود و آن گونه که سرباز درب ورودی محوطه با دستش آدرس دادنش ...
دردسر رابطه غیر شرعی برای دختری که 8 سال بزرگتر از پسر بود
وقتی پدرم با خانواده نامزدم تماس گرفت و اعتراض کرد که چرا مراسم عقدکنان را به طور رسمی برگزار نمی کنند، گویی بهانه بسیار خوبی دست پدر نامزدم داد چرا که... به گزارش خراسان، دختر 32 ساله ای که به خاطر عدم ثبت واقعه ازدواج از جوان 24 ساله ای شکایت کرده بود در حالی که عنوان می کرد انگشت نمای خاص و عام شده ام و مورد تمسخر نزدیکانم قرار گرفته ام، به تشریح چگونگی آشنایی خود با جوان مورد ...
اخبار مرتبط
مقام را به علیرضا داد یک روز قبل از شهادت علیرضا، من خواب دیدم نردبانی از آسمان به زمین افتاد و من از این نردبان به بالا رفتم و از بالا دیدم که در هر اتاقی از خانه مان یک شهید هست و در اتاق دیگر علیرضا وسط اتاق است و سر و سینه ا ش را بسته بودند گفتم: دردت به جانم ، چی شده؟ گفت:مادر دیدی خدا چه مقامی را به من داده است گفتم: من هم همین جا پیش تو می مانم. علیرضا گفت ...
داماد سلطان و پیرزن بالدار
...> -من پس از خوردن ناشتایی کمی تشنه شدم و همه ی آب آن را سر کشیدم، خوشبختانه در آخرین لحظه به یاد ماهیان افتادم اما اکنون می بینم که آب کافی برای آنان باقی نمانده است. -نگران مباش، آنان از بی آبی نمی میرند. آیا میل داری با ما در میهمانی باشکوهی که به افتخارمان در شهر برپا کرده اند شرکت کنی؟ دعوت شما را با خوشوقتی بسیار قبول می کنم. اکنون موقع ناهار است و من احساس گرسنگی و تشنگی می کنم ...
بازخوانی فرازهایی از کتاب فرزند ملت در روزگار تلخ فیش های نجومی
که منشی مخصوصش بودم داد و گفت: این مبلغ برای آن نان و پنیر و گوجه ای است که بعد از ظهرها می خورم. این پول را بگذار برای آن. هرچه گفتم دکتر روزی یک خورده نان و پنیر و گوجه که این قدر نمی شود، توجه نکرد. یک بار منشی مخصوص دکتر از قم برایش دو قوطی سوهان آورده بود. مدتی گذشت و منشی از این که یک بار هم که شده دکتر فراموش کرده با او حساب کند، خوشحال بود. دو- سه هفته ای از ماجرا گذشت، یک روز ...
تاکتیک ها و روش های منافقین در خرداد 60 به روایت چهره های اطلاعاتی منافقین
سال ها در وزارت اطلاعات از مسئولان پرونده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و اداره کل التقاط بوده است. این سه چهره امنیتی سابق از زوایای مختلف تلاش کردند تا پاسخی به پرسش هایی دهند که سازمان مردم نهاد قلم و اندیشه برای آنان طرح کرده بود. از همین رو این سه کارشناس امنیتی تلاش کردند تا از راز خرداد 60 و حال و روز سازمان مجاهدین خلق (منافقین) رمزگشایی کنند . چگونگی تولد سازمان علی ...
مخالفت اولیای دم با آزادی قاتل مادر
شدیدی بین پدر و مادرم بود و من معتقد بودم حق با پدرم است. روز حادثه سر این موضوع با مادرم بحث کردم و بعد هم آن قدر عصبانی شدم که نتوانستم خودم را کنترل کنم و مادرم را به قتل رساندم. برای اینکه کسی متوجه نشود چه کرده ام، جسد مادرم را لای پتو گذاشتم و از خانه خارج کردم. هرچند پشیمان شده بودم، اما نمی توانستم چیزی را به عقب بازگردانم و مجبور بودم که جسد را از خانه خارج کنم. حالا هم از خواهران و ...