سایر منابع:
سایر خبرها
در گفت و گو با امیرحسین مظاهری ، خیّری از شهرستان تیران مطرح شد: با تخلف در فعالیت های خیر خواهانه ...
مناسبت های خاص هم کمک های ویژه ای دارید؟ بله؛ هر ساله به مناسبت عید نوروز با آموزش و پرورش و چند مدرسه مستقیما در ارتباط بوده و به دانش آموزان نیازمند در حد توانم، کمک هایی از قبیل پوشاک و کفش و... می کنم؛ آموزش و پرورش مجموعه ای از دانش آموزان بی بضاعت را شناسایی کرده و این هدایا به مناسبت های خاص به آنها داده می شود. بیشترین مقدار کمک ها مربوط به شروع مدارس و عید نوروز است. برای ماه ...
روایت بخشی از زندگی نوجوانان کانون اصلاح و تربیت
تصریح کرد: از هنگامی که ترک تحصیل کردم این بلاها سرم آمد، من از هشت سالگی کار می کردم و پی دعوا نبودم اما به دلیل اینکه محل زندگی مان در ورامین خیلی خوب نبود دوستان ناباب زیادی داشتم. ایرج بیان کرد: هنگامی که در دوران نوجوانی چاقو حمل می کردم احساس بزرگی داشتم، خودنمایی می کردم اما آن موقع شعور کمتری داشتم الان که بزرگ شده ام متوجه شده ام چه اشتباه بزرگی کرده ام و هنگامی که حکم اعدام برایم دادند آن موقع سخت پشیمان شدم، تا سه ماه اول در کانون اصلاح و تربیت افسرده بودم اما آقای قربانی رییس فرهنگی مرا به سمت قرآن، احکام و درس سوق داد. پایان پیام/ 260 ...
گرفتاری پسر زورگیر با سماجت های دخترانه
تیمی از ماموران گشت پلیس درجریان این سرقت قرار گیرند و با دستگیرشدن دزد جوان دختر دانشجو به ماموران گفت: دانشجوی دانشگاه صنعتی امیرکبیر هستم و داشتم به سمت خوابگاه می رفتم که ناگهان این پسرجوان از پشت به من حمله کرد. متهم 22 ساله صبح چهارشنبه 9 تیرماه پیش روی بازپرس علی وسیله ایردموسی قرار گرفت و از سرنوشت افیونی اش گفت: 7 سال است که در دام اعتیاد گرفتار شدم. اوایل هرویین می کشیدم اما ...
همسر دوم دردادگاه:شوهرم رابا اینکه20سال ازمن بزرگتراست دوست دارم،نگذارید من ونوزادم را رها کند
ناراحت شود. دلم نمی خواهد به غرورش خدشه ای وارد شود و احساس حقارت وناراحتی کند.حتی او وقتی می گفت با چه رویی پیش خانواده ات بیایم و به آنها بگویم با داشتن زن و دو دختر بزرگ می خواهم با تو ازدواج کنم به او دلگرمی می دادم که نمی گذارم کسی مانع ازدواج ما بشود. به همین خاطر پس از ازدواجمان برادر کوچکم با من قطع رابطه کرد و برادر بزرگترم تنها به یک تماس تلفنی بسنده کرد و خواهر و مادرم هم بشدت از من ...
سایه وحشت با جیغ دختر جوان دستگیر شد
داد تا من به سرقت دست نزنم و آبرویش را نبرم. اما پنج سال قبل پدرم مرا از خانه بیرون کرد و سرگردان کوچه و خیابان شدم و به گدایی، سرقت های خرد و خرید و فروش موادمخدر روی آوردم. وی اضافه کرد: چند ماه پیش اتفاقی با یک دزد حرفه ای که در زمینه گوشی قاپی فعالیت داشت، آشنا و برای تامین هزینه اعتیادم با او همراه شدم. دو نفری با تعقیب مردم در خیابان های سطح شهر تهران به آنها حمله و گوشی هایشان را سرقت می ...
جرم و جنایت در شهر، داستان مجرمی که سر به راه شد در "ماه عسل"
اما میخواهم تا دیر نشده و فرصت دارم به زندگی برگردم. دوست داریم به ما کمک کنند. وی افزود: الان که در کنار خانوادهام دارم از صفر شروع میکنم واقعا زندگی خیلی سختی را داریم میگذرانیم. بارها برای کار خلاف وسوسه شدم اما به خاطر اینکه به پدرم و مسئولین کانون و مهم تر از همه به خودم قول دادم که دوره این کارها تمام شده است، به سمت خلاف نمیروم. چه باید کرد؟ ایرج عنوان کرد: من هم دوست ...
وصیت شهید مدافع حرم خان زاده +تصاویر
زیارت عاشورا نخوانم و هر روز من این زیارت نامه را می خوانم به امید آنکه ای آموزگار شهادت مرا در مکتب خود بپذیری و در زمره شهیدانت قرار دهی و شب اول قبر هم یک نگاهی به من داشته باشی. حسین جان! هر وقت من تابوت شهیدی را روی دوش مردم می دیدم احساس حقارت و حسادت می کردم، البته از بعد مثبت به خودم وعده می دادم که روزی قسمت من شهادت بشود، سر قبر هر شهیدی که می رسیدم با او نجوا می کردم و از او ...
بازگشت از دنیای مردگان/در آخرین لحظات به زندگی بازگشتم
نیز خوشبختانه شهری نزدیک بود و می توانستم هر پنج شنبه برای مرخصی به دیدن خانواده ام بروم . زمستان بود. وقتی به شهرمان آمدم خبردار شدم پسر عمویم که از رفیق و حتی برادر برایم عزیزتر بود و هست به مناسبت قبول شدن در کنکور می خواهد همان شب جشن مفصل و باشکوهی بگیرد. او وقتی شنید من به مرخصی آمده ام تلفن زد و گفت قاسم هر طور شده خودت را به جشن برسان. برایش توضیح دادم آبگرمکن حمام خانه ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (124)
تربیت بچه ازدواج نکردنه. 5. الان باید یه منطقه حفاظت شده تو منطقه حفاظت شده بسازن بعد واسه محیط بان ها محیط بان بان بذارن. 6. تو برنامه آشپزی گفت امروز با دم دستی ترین مواد غذای خوشمزه میپزیم.مواد لازم: پنیر ماسکارپونه، کاسترد، پنیر گودا، فلفل چیلی، نان تورتیلا. 7. یه سری اینقدر خمیر دندون رو فشار دادم زد رو شونم گفت بیا نزدیک ، 20 تومن گذاشت تو جیب جلو پیرهنم گفت ...
حمید درخشان: موفقیت ارثی نیست
هیچ دردسری به پله آخر برسند. از خانواده پدری تان برایمان بگویید؟ پدرم پیمانکار ساختمانی و بیشتر در سفر بود. سه خواهر و یک برادر دارم. وقتی بچه بودم خیلی کم پدرم را می دیدم و حامی اصلی ام در ورزش مادرم بود. جوانان امروز توقعشان از والدین و بخصوص پدر خیلی زیاد شده است و بر این باورند که پدر باید برای آنها همه شرایط و امکانات زندگی را فراهم کند، اما شما گویا چنین ...
اُمبرتو اِکو و لذت کشف کتاب
بر این کتاب نوشته است. به تعبیری، دین خودم را به پدرم ادا کردم و احساس می کردم تمام آرزوهایش را برآورده ساخته ام. هر چند اگر زنده بود، رمان های من را با لذت بیشتری می خواند. مادرم 10 سال بیشتر از پدرم عمر کرد. برای همین می دانست که من کتاب های بیشتری نوشته ام و دانشگاه های خارجی از من برای سخنرانی دعوت می کنند. او آدم مریض احوالی بود، اما شاد بود. البته فکر می کنم او نمی دانست دوروبرش چه اتفاقاتی ...
زن جوان برای خودش هوو آورد + عکس
خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید ...
اشک های عروس هنگام طلاق از داماد 91 ساله
ترفند می خواهند او را طلاق بدهند. این انصافه که با آبروی ما بازی کنند؟ آن هم در حالی که پیرمرد بیچاره از هیچ چیز خبر نداشته باشد؟ قاضی مرد را به آرامش دعوت کرد و در ادامه از مادر او خواست حرف بزند. زن نگاهش را به سوی قاضی برگرداند. 65 سالش بود و صدایی یکنواخت و آرام داشت. آهی کشید و گفت: چند سال پیش همسرم را از دست دادم و تنها شدم. بعد از آن با بچه و عروس و نوه ها سرم گرم بود تا اینکه سال ...
برای خوشگذرانی سرقت می کردم
شناسایی و دستگیر کردند. میزان گفت وگویی با سارق داشته است که در ادامه می خوانید: خودت را معرفی کن. سهیل هستم بیست و پنج ساله. تا سیکل درس خوانده ام و مجردم. معتادی؟ نه، فقط سیگار می کشم. چند وقت است سرقت می کنی؟ از بیست و دو سالگی سرقت ها را آغاز کردم. ابتدا کیف قاپی می کردم، اما پس از دو سال دستگیر شدم. در زندان با یک دزد حرفه ای خانه ...
دو فرزندمان را پنهان کرد تا مجوز اعزام بگیرد!
می زنند چیزی شنیده اید؟ اینکه می گویند این جوان ها به خاطر پول خودشان را به خطر می اندازند واقعاً عجیب است. اینها که این حرف ها را می زنند می توانند برای یک روز خوشی و خوشبختی زندگی مشترک من و مهدی قیمتی تعیین کنند؟ من همین الان با وجودی که شش ماهی از شهادت همسرم می گذرد، هنوز لباس هایش را در چوب رختی پشت در آویزان کرده ام. دست نزده ام تا خودم و بچه ها احساس کنیم مهدی هنوز پیش ما است. دل ...
حادثه ها
، از سوی مأموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران دستگیر شد و وقتی در برابر تفنگ شاه کش قرار گرفت لب به اعتراف گشود. این زن به مأموران گفت: سال ها پیش به خاطر اختلافی که با همسرم داشتم از او جدا شدم و با شش بچه زندگی خود را می گذراندم که با منصور آشنا شدم و پنج سال پیش با هم ازدواج کردیم و صاحب یک دختر شدیم. منصور در کارگاه تراشکاری کار می کرد اما به خاطر اعتیادش از کار بی کار شد و بیشتر اوقات در خانه ...
ولگردی وبدبختی تنها به خاطر یک هوس
خاموش را بین انگشتانش جابجا می کرد، گفت: مواد مخدر در محیط منزل و در بین خانواده خودم اصلا جایی نداشت اما زمانی که بدون تحقیق به خواستگارم پاسخ مثبت دادم و وارد زندگی او شدم در معرض استعمال مواد از سوی شوهرم قرار گرفتم. اما بدون هیچ تلاشی جهت ترک دادن وی کم کم از روی لج و لجبازی خودم را نیز گرفتار کردم و خیلی زودتر از آنچه که تصورش را می کردم معتاد شدم اما با تولد دومین فرزندم و ابتلای شدید او به ...
شب شوک و خشم
دفاعیات دو متهم اصلی هم نمی تواند خالی از لطف باشد. مهدی طارمی که قول تقابل با مسی و رونالدو را به هوادارانش داده بود، حالا به حضور در لیگ ترکیه بسنده کرده. اتهام بزرگ تر او اما این است که باشگاه پرسپولیس را معطل کرده است. طارمی در این مورد به خبرگزاری فارس می گوید: من بعد از پایان لیگ به باشگاه گفته بودم قصد ماندن در ایران را ندارم. در چند روز اخیر حرف ها و وعده هایی را شنیدم که اگرچه خیلی ها گفتند ...
فریمان: در تاکسی شنیدم پرچمدار ایران شده ام/ این موضوع فقط یک مانور تبلیغاتی بود/ من سدشکنم!
...، می تواند بر روی سکو قرار بگیرد. فردای آن روز، نفر اول 391 را ثبت کرد و قهرمان شد. این اتفاق در حالی رقم خورد که رکورد تمرینی من هم همین عدد بود. به هر حال با خستگی و روحیه نامناسب در روز مسابقه حاضر شدم و نتوانستم روی سکو بروم اما من و تقی پور هر دوحد نصاب حضور در المپیک با وایلدکارت را کسب کردیم. در پایان بازی ها و وقتی به کشور برگشتیم هر دوی ما را محروم کردند. تسنیم: چند وقت محروم ...
نوشتن شروط ضمن عقد در وکالت نامه رسمی نیست!
... داشته باشم. او هم بدون هیچ حرفی قبول کرد. یک روز به من زنگ زد و گفت من با مادرم صحبت کردم و گفت ما چنین رسمی نداریم که زن ها حقوقشان را بخواهند! سمیه می افزاید: عصبانی شده بودم، سر همسرم داد کشیدم که چطور وقتی من مهریه و عروسی و لباس و طلا نخواستم کسی نگفت اینها رسم ما نیست، ما برای پسرمان آرزو داریم؟ بعد من اگر از تو بخواهم در معامله ازدواج با طرف معامله ات یکسان باش، شما رسم ندارید؟ اشکالی ندارد ...
وقتی فهمیدند من طرفدار پرسپولیس دخترم در ورزشگاه آزادی همه چیز بهتر شد!
آرزو داشتم که جشن قهرمانی را در استادیوم آزادی بگیریم. خیلی خوشحال بودم که همراه بقیه توی استادیوم هستم. به پدرم و دایی ام خیلی اصرار کردم که به استادیوم بروم و جالب اینکه آنها هم خیلی تحقیق کردند تا بالاخره به استادیوم رسیدیم. چند ساله هستی؟ بیست و یک ساله. تقریبا بیست و یک سال. برای رفتن به استادیوم استرس نداشتی؟ استرس که خیلی داشتم. همه اش می ترسیدم ...
واقعیت ها را بگوییم تا نسل جوان با دفاع مقدس انس بگیرد
شما در حوزه ادبیات دفاع مقدس است. آشنایی و ورود شما به این حوزه از کجا رقم خورد؟ قبل از اینکه وارد این حوزه شوم در سال 87 از طرف روزنامه و فضای مجازی در حوزه ادبیات دفاع مقدس کار می کردم. من به واسطه اینکه در خانواده نیروی هوایی بزرگ شدم و پدرم از افسران نیروی هوایی بوده از همان کودکی با فضای جنگ آشنا و بزرگ شدم. تا زمان بازنشستگی پدرم در منطقه نظامی زندگی می کردیم و همین باعث علاقه مندی ام ...
پوشیدن پیراهن تیم ملی آرزوی من است
آبادان شروع کردم و در حال حاضر برای ششمین سال متوالی است که افتخار پوشیدن پیراهن صنعت نفت آبادان را در کارنامه ورزشی ام دارم. -چگونه با ورزش بخصوص فوتبال آشنا شدید؟ از زمانی که خود را شناختم، به همراه پدرم که زحمت های فراوانی را برای من کشید و بسیار از او سپاسگذارم، به سالن فوتبال می رفتیم. اما این را باید بگویم که آن ها من را به علت جثه ضعیفم بازی نمی دادند (خنده) اما استارت ...
پرونده قتل 3 سرباز با آزادی قاتل بسته شد
موردعلاقه ام رساندم تا پدر او را بکشم، اما وقتی وارد خانه آنها شدم دو پسر و دختر کوچکش تنها در خانه بودند. آنها به شدت ترسیده بودند و تلفنی موضوع را به پدرشان خبر دادند. پدر دختر موردعلاقه ام تلفنی من را به آرامش دعوت کرد اما من با شلیک چند تیر به تلویزیون به او هشدار دادم هرچه زودتر خودش را به منزلشان برساند اما متوجه شدم پلیس خانه را محاصره کرده. تسلیم مأموران نشدم و چند تیر شلیک و تهدید ...
از جنایت های بیجه تا تجاوزهای باند خرمالو
تا 40 30 متری جلو نمی رفت اما من، در اولین تجربه ام، سمت جسد رفتم و معاینه اش کردم. همه تعجب کرده بودند. هرچند جسد خیلی وحشتناک است و شما با دیدن آن، چند روزی نمی توانید غذا بخورید. نجات جان یک دختر از خودکشی در همان روزهایی که بازپرس اصغرزاده با دستگیری متهمان پرونده های قتل و آدم ربایی، مشغول انجام وظیفه بود، روزی متفاوت فرا رسید؛ او درباره روزی که جان دختری را که قصد خودکشی ...
دختر تنها محاکمه می شود
دستور بازپرس بازداشت شدند. دختر جوان در اولین تحقیقات به قتل اقرار کرد و در شرح ماجرا گفت: من بعد از جدایی پدر و مادرم به تنهایی زندگی می کنم. منصور از دوستان خانوادگی ما بود و به خانه من رفت و آمد داشت. خیلی از همسایه ها فکر می کردند که او پدرم است که گاهی به من سرکشی می کند. امروز در حالی که مادرم به دیدنم آمده بود، منصور هم وارد خانه شد. من در اتاقم بودم که ناگهان وارد شد و به من حمله کرد. علت ...
از سر گیری دزدی پس از آزادی زندان
کشیدن شیشه کردم. چندبار هم به اتهام های گوناگون بازداشت شده و به زندان افتاده ام. آخرین بار که بازداشت شدم، در حال سرقت وسایل داخل خودرو بودم. عید فطر سال قبل در حالی که پنج ماه محکومیتم را سپری کرده بودم، آزاد شدم. آن زمان تصمیم گرفتم دور کار خلاف را خط بکشم. ابتدا به کمپ رفتم تا مواد را ترک کنم، اما نتوانستم. یک روز قبل از سرقت از دختر دانشجو، در مترو با جوانی آشنا شدم که می گفت پیک موتوری است ...
تونی رابینز :چگونه مجدداً کنترل اوضاع را به دست بگیرید و باورهای منفی را محو کنید
مدتی با پدرهای مختلف در یک خانه زندگی کردم. در واقع بیشتر در خانه تنها بودم و اغلب در را بر روی من قفل می کردند و کلاً کسی بر من نظارتی نداشت. از همه اینها جالب تر این بود که ، مرابه فرزندی پذیرفته بودند. جالب اینکه پد رو مادرم سعی کرده بودند در مورد تولدمن یک فیلم مستند نمایشی هم فراهم کنند. مسلما این علامت و نشانه ی آن بود که زندگی من بدون مشکل نخواهد بود. در سمت مثبت قضیه، دوران کودکی ...
منشاء حرکت های شیعی و اسلامی سیدالشهدا(ع) است
کرده بود. خودش هم نیامد بنشیند تا روضه بخوانم. کمی حوصله کردم. سماور زغالی را هم روشن کرده بود. آخر سر آمد نشست و من هم روی منبر نشستم و سریع روضه ای خواندم و والسلام علیکم گفتم و بلند شدم و بیرون آمدم. خیلی هم ناراحت بودم. در طول روضه فقط خود صاحب خانه بود و اواخر منبر هم زن همسایه آمد. این تمام شد و من خیلی ناراحت شدم که چرا پذیرفتم. حتی خداحافظی درستی هم با این پیرزن نکردم و وقتی برگشتم با خودم ...
پسری که در دفاع از حریم اهل بیت(ع) از پدر سبقت گرفت/ عباس آبیاری عباس گونه زندگی کرد و شهید شد
دفتر بسیج محل پرونده تشکیل داد و اربعین گفت "می خواهم بروم کربلا". از کربلا زنگ زد و گفت: "می خواهم از طریق کربلا بروم و مدافع حرم شوم." هرچه گفتیم بیا گفت: "نه." یک روز به اربعین مانده بود، گفت: "اینجا به هردری زدیم نشد." گفتم: "بیا، خودم می برمت." آنجا در کربلا نذر کرده بود تا وقتی حرم حضرت زینب(س) نرسیده آب خالص ننوشد. چای و دوغ می خورد اما آب نه. به مادرش گفته بود می خواهد برود مشهد و به همراه ...