سایر منابع:
سایر خبرها
آخر هفته با برنامه های نمایشی رسانه ملی - با سینما خاطره بازی کنید
دنباله دار ، محافظین محله ، قندون جهیزیه ، گروه سارقین ، اون یکی ها ، سه احمق ، هنوز نرسیدیم ، وقتی تو خواب بودی ، فریب بزرگ ، پیله سرا ، ماجراهای هاکلبری فین ، دختری در قفس ، چشم های سرد ، کارآگاهان کوچک ، شهر راز ، بال ها ، معجون زمان 1 و 2 ، بچه ها را کوچک کردم ، کارآگاه کجت ، پلنگ صورتی 1 و 2 ، هدف ، در جستجوی ناکجا آباد ، تروا ، لاستیک پرنده ، ما آب رفتیم ، شتاب ، مثل یک سر آشپز و اسب جنگی ...
پیشنهاد ثبت نام کیارستمی درپایتخت/حاشیه های پررنگ چهار جابه جایی
ماموریت در شهرداری نگرفته ام و اضافه کارهایم را از زمانی می گیرم که پسرم را داماد کرده ام و همسرم هم که 10 سال است مشاور شهرداری و عضو هیئت مدیره سازمان فرهنگی هنری شهرداری است که آن را هم من انتخاب نکرده ام، تاکنون یک ریال از شهرداری دریافت نکرده است در حالی که حقوق مشاور در شهرداری 8 میلیون تومان است. قالیباف با بیان اینکه تاکنون از خانه سازمانی استفاده نکرده ام، حق سفره و حق مسکن و ...
شهید مدافع حرم که تشنه لب به یاران سیدالشهداء (ع) پیوست +تصاویر
همه تلاش خود را انجام می داد که آنها را برای شهادتش آنها را آماده کند. دو روز مانده بود به ماه رمضان سال گذشته روز اعزامش بود، همه مایحتاج منزل را خرید به غیر از خرما، گفتم : حسن جان فقط خرما نخریدی که آن را هم خودم می خرم، با هم خداحافظی کردیم و رفت، چند دقیقه بعد دیدم برگشت، دو تا جعبه خرما خریده بود آورد خانه و گفت: فاطمه خانم بیا این هم آخرین خرید من برای شما و بچه هایم. رفتم سریع ...
ماجرای کتک خوردن های شیرین روزبهانی!
...: من یک ساله بودم که دکتری آمپولی را به اشتباه در عصب پای من زد و من در زمانهایی که همه ی بچه ها می دویدند، در خانه بودم و در این مدت کسانی ذهنیت من را ساختند که از آنها تشکر می کنم. صادقی از کلاهبرداری هایی که با صدایش می شود و نارضایتی از فضای موسیقی در حال حاضر گفت و اینکه بعضی اوقات چندین سال از عمر من که هیچ وقت بر نمی گردد با یک امضایی که داده نمی شود، از بین میرود. ...
لورن کوشیلنی: حالا برای فرزندانم زندگی می کنم؛ وقتی پدر می شوید زندگی تان عوض می شود
داشته باشند. زندگی متفاوتی است اما از آن لذت می برم چون بچه هایم شگفت انگیزند. خوشحال می شوم که در خانه با آنها باشم. گاهی در زندگی موقعیت هایی سخت وجود دارند اما رندگی همین است. گاهی لحظات بد دارید و گاهی لحظات خوب. سخت است چون وقتی سه روز یک بار بازی می کنید خیلی از خانه دور هستید و وقتی در خانه اید به خاطر خستگی نمی خواهید کار چندانی انجام دهید. وقتی نتیجه بدی هم می گیرید سخت است ...
پس از آزادسازی خرمشهر آرزویم آزادی کربلا، مکه و قدس بود/ ماجرای درگیری با محسن وزوایی!
دارید برمی گردید... هنوز ساعت چهار عصر است. برادر عباس رفت پرسید و گفت: برادر وزوایی می گوید ما کارمان تمام شده و نتیجه ای که می بایست از آموزش های امروز می گرفتیم، گرفته ایم. قانع نشدم. از ماشین پیاده شدم و به طرف وزوایی رفتم. به او گفتم: آقامحسن، حرف همان است که به شما گفته شده بود برادر جان! اگر من به شما گفتم تا ساعت شش بعد از ظهر باید در بلتا بمانید، شما می بایست تا همان زمان می ...
تجربه و شغلی متفاوت؛ مروی بر وظایف هکری که در استخدام بزرگترین شرکت های دنیای تکنولوژی است
کار می کنند. در واقع، اگر یک کتاب چگونه کار می کنند وجود داشت، شاید من هیچ وقت این کارها را نمی کردم. همیشه به اخلاقیات پایبند بوده ام بچه ها همیشه کارهای احمقانه می کنند. برای مثال زمانی که بچه بودم و در مدرسه ابتدایی حصیل می کردم متوجه شدم که می توانم با تلفن بی سیم پدر و مادرم به مکالمات همسایه مان گوش دهم. آیا پدر و مادر من دوست داشتند چیزهای گران قیمت ...
یازدهمِ اکتبرِ 2014 فرناندو سانتوس برایِ اولین بار رویِ نیمکتِ پرتغال نشست، در بازی ای دوستانه، مقابلِ ...
یورو 2016 به پایان رسید. اما این پایانِ ولز نبود: من به بازیکنام گفتم شاید تورنمنت تموم شده باشه اما شما هنوز راهِ زیادی دارید و وقتی منم برم هنوز سالها اینجا خواهید بود. کریس کولمن چنین از آینده حرف زد. در شبی که همه چیز برایِ پرتغال خوب پیشرفت، اژدهایِ ولز از پا درآمد، درست همانطور که سالِ 1958 مقابلِ برزیل تسلیم شد. در آن شب مردی به نامِ پله به ولز گل زد، در حالیکه ستاره اش، جان چارلز ...
پوستر بازی فردای سرخپوشان / پرسپولیس - آبولان جمعه ساعت 20:30
...> ما چند بار از رفقامون خواهش کردیم که باید باهم متحدبشیم و جلوی طاهری و وزیر وفدراسیون بایستیم!!!!!!!!! ولی ماهوادارا ثابت کردیم که جربزه هیچ کاری رو نداریم وهرچی سرمون بیاد حقمونه و باید امثال طاهری مدیرمون باشن!!!!!!! مطمئنم امسال هم اگه نتیجه بگیریم فقط به خاطر برانکو و بازیکنان باغیرتمونه ونه مدیریت ضعیف و هیئت مدیره!!!!!!!! برای من تنها چیزی که مهمه پرسپولیس کبیره فقط همین ...
کیارستمی اصلا احتیاجی به تعریف گدار ندارد
ربط زیاد می گویید و این یک اپیدمی است در ایران و من هم وقتی کسی می خواهد بی ربط باشد حوصله اش را ندارم از چاه بیرونش بیاورم! خیلی توان داشته باشم سعی می کنم مثل شماها نباشم یک بار گفتم شاملو مرد، خودش و شعرش هم باهم دفن شدند *برگردیم به مسئله ی کیارستمی، ژان-لوک گودار می گوید : “فیلم با دی دبلیو گریفیث آغاز می شود و با عباس کیارستمی پایان می یابد.” و عده ای هم او را به شاعر سینمای جهان ...
گشت و گذاری در کلینیک های زیبایی مردانه/ از عمل بینی با وام قرض الحسنه تا رونق جراحی لبخند
قرار نیست روزی، بین بحث های مردانه، جملات طولانی از معرفی دکترهای زیبایی و عمل های جدید بشنویم. قدیم ترها مشتری های مطب دکترهای زیبایی و جراحان پلاستیک دختران جوانی بودند که یا می خواستند بینی شان را کوچک و سربالا کنند یا گردی گونه هایشان را به رخ هم سن و سال ها و دوست و آشنا بکشند و این قدیم تر ها که می گوییم، به سن و سال همه خوانندگان قد می دهد. اما حالا حکایت برابری رقابت ...
این گونه در ازدواج تان عشق ایجاد کنید!
در همسرتان را که دوست دارید درنظر گرفته و آن را به زبان بیاورید. مثلاً: همسر من فهمیده است. یا شوهرم من را می خنداند. بعد به دنبال یک رفتار خاص باشید که این را تایید کند: هفته پیش برف های روی شیشه ماشینم را پاک کرد. یا من حالم خوب نباشد آنقدر جوک تعریف می کند تا من را بخنداند. آخر اینکه برای نواقص خودتان هم ارزش قائل باشید. گاهی اوقات خودمان را برای همه اتفاق های بدی که در زندگی ...
روایت احمد متوسلیان از سرنوشتش/ چه کسی حاج احمد را به سوریه اعزام کرد
اتفاقات افتاد به جعفر گفتم: یادت هست بعد از خوردن شام حاج احمد این حرف را زد (من بروم دیگر برنمی گردم). یعنی چی؟ حاجی که در پادگان به نیروها گفته بود راه بی ّبرگشت است و همه ما شهید می شویم و شاید جنازه هایمان هم به کشور برنگردد. حالا چی شد که ما برمی گردیم و حاج احمد برنمی گردد؟! به نظر من چون می دانست که قضیه سوریه و لبنان تمام شده است و جنگی در کار نیست. حاج احمد وقتی زمین نشست و اشک ...
شاهرخ استخری: زنده ماندن ما معجزه بود !!
. پدرم شب امتحان خیلی برایش مهم بود و دوست داشت تحصیلم را ادامه بدهم. شاید اگر آنقدر تحصیلات من برای پدرم مهم نبود از ابتدا تئاتر می خواندم و مسیرم از ابتدا سمت هنر بود. در دانشگاه چند ساله درست تمام شد؟ 4 سال و نیم. یعنی 9 ترم. در واقع یک ترم مشروطی داشتم. بنابه دلایلی حال و حوصله درس خواندن نداشتم. روز امتحان مجبور شدم ورقه های امتحانم را سفید تحویل دهم. جالب این است که من ...
ماجرای خواستگاری حاتمی کیا از زبان خودش
. گفت: یعنی چی؟ گفتم: تو کاره ما تهمت زیاده. سالی بود که یکی از بچه های ما ، همین آقای حاج میری، فیلمی به اسم حلوا برای زنده ها ساخته بود؛ بر اساس داستانی از آقای دولت آبادی. بعد به او بسته بودن که این مارکسیست و توده ای است. حالا این بچه خط امامی بود، سفارت آمریکا را گرفته بودند. ما همه مانده بودیم که چه جوری ثابت کنیم، ما که نماز می خوانیم. من می دانستم این پیچیدگی ها در این عرصه هست. ...
یکی از فانتزیام اینه که...
. . . منم بعد از یک دقیقه سکوت بگم : خیلی دلم میخواد اما من متعلقم به این مردمم ! ....................................................................... یکی از فانتزیای مامانم اینه که بیاد تو اتاقم ببینه همه چی مرتبه . . . یکی از فانتزیام اینه که... ....................................................................... یکی از فانتزیام اینه که برم خواستگاری پدر ...
مصطفی رحماندوست: برنامه کلان برای تربیت کودکان در کشورمان نداریم
طراحی این برنامه چه کسی می تواند باشد؟ این برنامه انقدر کلان است که همه سران کشور و قوا باید در آن دخالت کنند. من چند بار دیگر هم گفتم. کشورهایی فقط برای گسترش مطالعه برنامه های 5 و یا 8 ساله داشتند که رادیو و تلوزیون، رسانه ها و خانواده ها را موظف کرده بودند در این راستا قدم بردارند. چون چیزی که می خواهد این همه ارگان را حرکت دهد مسلما یک قوه یا یک دستور جزئی نیست. من همیشه می گویم که ...
بسیجی مَشتی شهرک ولیعصر مزد اخلاصش را گرفت
...، ما فردایش خودمان رفتیم و خریدهایمان را کردیم و عکسش را برای آقا مرتضی فرستادیم. همسرم برای اینکه دل ملیکا را به دست بیاورد، به او پیام داد بابایی لباست خیلی خوشگله، خوشگله... من این پیام را هنوز نگه داشته ام. همسر من هم مثل هر پدری دلش برای بچه ها و زندگی اش می تیپد اما هدف و راهی داشت که به خاطر آن از همه تعلقاتش گذشت. از حنانه می پرسم: خاطره ای از بابا داری؟ پاسخ می دهد: مدرسه من ...
متن مکالمه تلفنی بلر و بوش درباره جنگ عراق
، همسرم، مسئول دفتر نخست وزیر انگلیس بود. نمایشنامه ای که در سال 2011 در لندن به روی صحنه رفت، تاحدی درباره چگونگی رفتار متقابل این دو بازیگر بزرگ (بوش و بلر) با یکدیگر و آنچه است که من از مکالمه این دو شنیده بودم. برخی مرا به دلیل افشای چنین مسائلی به عدم وفاداری و ناسپاسی متهم کردند. اما جان چیلکات، رییس کمیته حقیقت یاب در مورد نقش انگلیس در جنگ عراق، که گزارشش در این باره به تازگی منتشر شده، این ...
سه روز بدون سحری روزه گرفت/ بعد ازگفتن شهادتین با لبخند ازدنیا رفت
خیلی نورانی و زیبا شده بود. کسی باورش نمی شد که حسن باشد. خیلی التماس کردم که برنگردد به سوریه اما قبول نکرد. دوباره رفت و بعد از دوماه خبر شهادت برادرم ودوستش به مارسید. دو روز بعد از رسیدن خبر شهادتش، به سرد خانه رفتیم. خیلی زیبا و نورانی شده بود. خانواده خیلی گریه و بیتابی می کردند. بلاخره شهید را در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپردیم. اصفهان بیدار: همان سال 93به شهادت رسیدند و می ...
شهید هادی و جلب کمک برای جبهه ها
...: عباس هادی می گوید: اواخر سال 60 بود. ابراهیم در مرخصی به سر می برد.آخر شب بود که آمد خانه کمی صحبت کردیم. بعد دیدم توی جیبش یک دسته بزرگ اسکناس قرار دارد. گفتم:راستی داداش اینهمه پول و از کجا میاری!؟ من چند بار تا حالا دیدم که به مردم کمک میکنی. برای هیئت خرج می کنی! الانم که این همه پول تو جیبته.. بعد به شوخی گفتم: راستشو بگو,گنج پیدا کردی!؟ ابراهیم خندید و ...
از نامه سرگشاده قبادی به کیارستمی تا پیام تسلیت
(کسی از گربه های ایرانی خبر نداره)را دوست نداری. ناراحت نشدم، اما تعجب کردم.!.همین فیلم را برای اول بار نه در ابوظبی، بلکه چندین ماه پیش در خانه خودم در تهران دیده بودی. و گفته بودی دوستش داری.حیرت آور بود که شخصیتی چون شما در عرض چند ماه چنین فراخ، تغییر عقیده دهد. با این همه، همچون همیشه نظرت برایم مهم بود و از شما تشکر کردم. اما ادامه دادی. حرف هایی زدی که باور نمی کردم هیچگاه از زبان شما ...
در اختتامیه "ماه عسل" چه گذشت؟
سال دارم و نابینا هستم آرزوی من این است که یک خانه حیاط دار داشته باشیم. خودم و همه بیماران سلامت بشویم و از بیمارستان بیرون بیاییم و بتوانیم مدرسه برویم و بازی کنیم. آرش 15 سکه جایزه خود را به اسماء و خانواده اش تقدیم کرد. پدر شهیدم قهرمان من است برنده بعدی دختر شهید متولد اهواز و ساکن شهر قم است. وی با تماشای داستان فرمانده جواد در "ماه عسل" تصمیم می گیرد تا پدرش را به عنوان ...
حاج صفی را به استقلالی می آورم
.... اگر او پیشنهاد خارجی نداشته باشد از بین استقلال و سپاهان می تواند یک تیم را انتخاب کند. خب سپاهان که خانه اش است و استقلال هم تیمی است که خانواده اش آن را خیلی دوست دارند. به او گفتم که اگر به استقلال بیایی تماشاگران مثل تیم ملی تو را فقط تشویق نمی کنند بلکه عاشقت خواهند شد. من امیدوار هستم که اگر او بخواهد فوتبالش در ایران ادامه بدهد بتوانیم در شرایط پایاپای با سپاهان او را جذب کنیم. ...
فوبیای مقایسه نشدن با اصغر فرهادی
بخواهم صادقانه حرف بزنم در این فیلم، عمده انرژی ام را در کارگردانی روی بازی ها گذاشتم و حتی فیلم دکوپاژ ویژه ای هم نداشت. سحر دولتشاهی: به نظرم زندگی مشترک فیلم سرراست تری است. تمام نشانه ها در آن مشخص است. درواقع چیزهایی که کاشته می شود در همان فیلم برداشت می شود و نگاه آن به مقوله سنت و مدرنیته، رو است. در این فیلم می شود دنبال المان ها گشت و آنها را در خود فیلم پیدا کرد. مثلا مخاطب با شک ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... چطور با سینما آشنا شدید و نخستین بار چه زمانی به سینما رفتید؟ اولین بار که به سینما رفتم را به یاد ندارم اما چیزی که یادم هست این است که در خانواده ما بچه های هم سن و سال من زیاد بودند و معمولا با دایه ما را به سینمای می فرستادند. آن زمان 6 ساله بودم. سینمایی هم که رفتیم فکر می کنم در خیابان استانبول سابق و جمهوری فعلی بود. اسم فیلم را به یاد ندارم؛ اما همراه با هم سن ...
دورهمی راننده تاکسی ها
فیلمنامه یا بهترین بازیگر برای دنیرو نصیب مان می شود، در نتیجه حسابی غافلگیر شدم. قصه دیالوگی که شد ورد زبان خاص و عام با من حرف زدی؟ 40 سال تمام است، هر روز دست کم یک نفر از شماها سر و کله اش پیدا شده و به من گفته: با من حرف زدی؟ رابرت دنیرو در مراسمی که به تازگی در جشنواره فیلم ترایبکا به مناسبت بزرگداشت چهل سالگی راننده تاکسی برگزار شد، موقع معرفی فیلم این جمله ...
معرفی کتاب: درخت ها ایستاده سفر می کنند
اسامی آن چنین است: "بچه مار"، "یک خیابانگرد حرفه ای"، "نامه هایی برای پسرم"، "گلدان هایمان"، "مارکز"، "فریاد صابر"، "باورها"، "آنتی تز های اجتماعی"، "اگرها و مگرها"، "از میان ساعت ها"، "عشق ساده"، "سفر بی پایان" و ... . بخشی از کتاب:: "امروز در تهران باران خوبی بارید. درخت ها و خاک شسته شدند. حالم خوب شد، به چند نفر زنگ زدم و باران را تبریک گفتم. درخت ها زیبایند و زمین بدون آنها متروکه می ...
فیلم های بروسلی را که دیدم عاشق کاراته شدم!/ با دست گچ گرفته برای سریال رامبد بدلکاری کردم، دکتر گفت فلج ...
.... برای همین چند بار در خیابان که می دیدمش، چند متر را با زانو می رفتم سمتش که بچه ها بفهمند من شاگردش هستم. پیمان ابدی تا ابد استاد من است. به پیمان می گفتم من از چهار سالگی که رفتم کاراته یاد گرفتم به نشانه احترام به استاد بگویم اس . من یاد گرفته ام که باید به استادم تا آخر عمر احترام بگذارم. در کار شما هم حسادت هست؟ من همه باشگاه های آی کی دو را می رفتم. سفید می بستم، دان ...
من با استقلال قرارداد بستم خدا را شکر پرسپولیس به دنبالم آمد
به گزارش افکارنیوز ، علی کریمی در گفت و گویی متفاوت درباره زوایای دیگری از علایق و ناگفته هایش صحبت کرده است. *چه تصوری از آینده علی کریمی دارید؟ مرا یک دفعه به 30 سال پیش بردید. من هم مثل بقیه بچه ها دنبال چیزی بودیم که دوست داشتیم. بازی کردن بود. طوری که همه همسایه ها از دست من عاصی بودند. پدر و مادرم و... همین طور می گذروندم و پیش می رفتم. مخصوصا معلم ها چون ...