سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با شاهد همخوابی وحشیانه داعشی ها + عکس
مجاز است که از نظر بدنی شرایط همخوابگی را داشته باشد. اگر هم این شرایط را نداشت می توانید بدون همخوابگی از او لذت ببرید. حنان اضافه می کند: اتاق محافظ داشت، اما پنجره اتاق را با پلاستیک پوشانده بودند. یک شب ما پلاستیک را پاره کردیم و یکی یکی از پنجره بیرون پریدیم. من نفر پنجم بودم. بیرون منتظر دخترعمویم شدم، اما دیدم چراغی روشن شد. نمی توانستم بیشتر از آن منتظر شوم. از روی دیوار پریدم. دویدم و پشت سرم را هم نگاه نکردم. منبع: ...
کنایه بهاره رهنمابه نیکی کریمی؛ درخت هرچه پر بارترباشدافتاده تراست
ذهنم شده ، چرا ؟ "ما هیچ ما نگاه ... " حدود دو ، سه هفته پیش بود که زنگ زد و برای دیدنش به خانه اش رفتم ... کتمان نمیکنم که از دیدنش به شدت جا خوردم ... روی تختی کنار پنجره ، رو به روی باغچه خوابیده بود ، سعی کردم با شوخی و خنده فضا را عوض کنم ... به خودش اشاره کرد و گفت : " خراب کردن ..." گفتم این حرفها چیه ؟ عمل کردی ، خوب میشی ..." اما نشد ... راست می گفت ، خراب ...
هفته سوم تیرماه با دو فقدان هنری ؛ بعدازعباس کیا رستمی ، بهمن زرین پور هم رفت مطلب ویژه
. روزی که عازم اتاق عمل بودم، چون می دانستم در عمل آنژیو از چاقوی جراحی و خون خبری نیست با روحیه خیلی خوبی به اتاق عمل رفتم و اگر از شروع رفتنم به اتاق عمل تا بعد از عمل، از من تصویربرداری می شد یک فیلم دیدنی طنز از کار در می آمد. بعد از انجام عمل آنژیوگرافی، در یک مجموعه شش قسمتی به کارگردانی حسین تبریزی بازی کردم که در آن با کامبیز دیرباز، پژمان بازغی و فریبا کوثری رودررو هستم و کاراکتر مادر آن ...
چهارشنبه شب ها از زمین مرخصی می گیریم
یک نشانه از طرف خدا دریافت کرده ام. انگار منتظر یک تلنگر بودم که رضا بی مقدمه پرسید؛ محمد دلت می خواهد پاک شوی! تا این را گفت بدون اینکه فکر کنم پذیرفتم و عازم کمپ شدم. وقتی به کمپ رفتم خانواده ام مدت ها بود که خبری از من نداشتند و اصلا نمی دانستند که زنده هستم یا نه. در این مدت بچه های پردیس پاک شده بودند خانواده من مدام می آمدند و به ما سر می زدند. خوب یادم هست که شب یلدا به دیدنمان آمدند و ...
بیمارستانهای لوکس اما خالی از تعهد
.... مورد عفونی شدن پا تشخیص داده شد و برای پزشک مربوطه پیام گذاشته شد و برای اطلاعات مورد نیاز آزمایش خون گرفته شد. از یکی از پزشکان اورژانس که معقول تر بود پرسیدم تکلیف چیست ، گفت پزشک مربوطه ساعت سه صبح حاضر می شوند و تصمیم می گیریم، تا صبح بر بالین پدر بودم و صبح خواهرم را خواندم و برای مشورت گرفتن از پزشک کانسر به بیمارستان امام رضا رفتم ، ساعت نه صبح پزشک مربوطه به آن بیمارستان ...
پاسخ تند بهاره رهنما به نیکی کریمی درباره ی کیارستمی: امان از تکبر
بهاره رهنما، بازیگر سینما، درباره ی یک پست اینستاگرامی نیکی کریمی، دیگر بازیگر سینما که به بخشی از پیام های تسلیت این روزها به مناسبت درگذشت عباس کیارستمی کنایه زده بود، پاسخ تندی داد. به گزارش انصاف نیوز، بهاره رهنما نوشت: برایم عجیب بود که کسی که خودش با نام ایشان رشد کرده بود جایی نوشته بود، از خیل تسلیت ها و یادداشت های ادم های حتی عادی در شگفت است و اینها که در حد شما نیستند از ...
3 داستان کوتاه طنز، به مناسبت عید سعید فطر
عمل کنم! مثلا چند روز پیش در یکی از ایستگاه های مترو تهران، چشمم به یک تابلو افتاد که رویش نوشته شده بود: لطفا ازآوردن موجودات و حیوانات اهلی و غیر اهلی و چه می دانم ترقه و فشفشه و جغجغه و یک چرخه و دوچرخه و سه چرخه و... به داخل مترو خودداری فرمایید؛ درصورت رویت این اشیاء به شدت رویتان را کم می کنیم و فلان و بهمان !... با خوندن این نوشته، به خودم گفتم: " به هه! چی خیال کردین؟! اگه کامی ...
مهران مدیری بالاخره سن و سال مهمان برنامه را لو داد/ ماجرای کتک خوردن های شیرین روزبهانی! + فیلم
. وی همچنین درباره دخترش تیارا بیان کرد: رابطه پدر و دختری را با هیچ چیز نمی توان مقایسه کرد. صادقی در ادامه از دولت عشق گفت و اینکه با حکم دولت عشق من با وجود دو عصا در ماراتن های زیادی پیروز شدم. صادقی در بخش دیگر صحبت های خود درباره شرایط جسمانی اش گفت: من یک ساله بودم که دکتری آمپولی را به اشتباه در عصب پای من زد و من در زمانهایی که همه ی بچه ها می دویدند، در خانه بودم و ...
شاهرخ استخری: زنده ماندن ما معجزه بود !!
قدر بچه آرام و خجالتی ای بودی؟ یکی از مشکلات بزرگ من با مدرسه دیر رسیدنم به مدرسه و خواب ماندنم بود. بارها به این دلیل تنبیه و بازخواست شدم. مسئولان مدرسه پدر و مادرم را مرتب می خواستند. از همان بچگی با زود بیدارشدن از خواب مشکل داشتم. هنوز هم با صبح زود بیدار شدن مشکل داری؟ بله. هنوز صبح از خواب بیدار شدن برایم سخت است و شب بیداری آسان. تا حدی که بعد از دو روز ...
ماجرای خواستگاری حاتمی کیا از زبان خودش
به خود اختصاص داده است. جایی که از نسل پیش از او بزرگانی مانند مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، بهرام بیضایی، ناصر تقوایی و عباس کیارستمی نشسته اند. او از نسل بعد از انقلاب در همان جایگاه حضور دارد. اما کاریزمای حاتمی کیا تنها به آثارش ختم نمی شود. ابراهیم حاتمی کیا یکی از خوش قیافه ترین کارگردانان سینمای ایران است شاید برای همین وقتی این روزها فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم با بازی او روی پرده ...
شهید هادی و جلب کمک برای جبهه ها
فروشگاه پرید تو حرفشو گفت:چشم آقا ابرام اون رو هم تهیه می کنیم. فردای قبل از ظهر جلوی درب خانه بودم.همان پیر مرد با یک وانت پر از بار آمد. سریع رفتم داخل خانه و ابراهیم را صدا کردم. پیر مرد یک دستگاه دوربین و مقداری وسایل دیگر را به ابراهیم تحویل دادو گفت: ابرام جان این هم یک وانت پر از چفیه بعد ها ابراهیم تعریف می کرد که از آن چفیه ها برای عملیات فتح المبین استفاده کردیم. کم کم استفاده از چفیه عامل مشخصه رزمندگان اسلام شد. پی نوشت: کتاب سلام بر ابراهیم – ص 140 زندگی نامه و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی منبع: ...
از نامه سرگشاده قبادی به کیارستمی تا پیام تسلیت
شخصی برایت بنویسم. هروقت می خواستم حرف ها و دلتنگی هایم را به زبان بیاورم، به جایش ترجیح می دادم شنونده حرف های نغز و تاثیر گذار و آرامش بخش شما باشم. اما گفتگوی اخیر شما با یک رسانه خارجی مرا در چنان بهت و حیرتی فرو برد که برای نخستین بار برای نوشتن این نامه سرگشاده دست به قلم بردم. همه چیز از آن شب لعنتی شروع شد. شبی که در جشنواره ابو ظبی بازویم را گرفتی و به کناری کشیدی و گفتی که فیلمم ...
چگونه مانع فرار انرژی از ساختمان شویم؟
... بهینه سازی مصرف انرژی در بخش گرمایش پوسته ساختمان در مصرف انرژی الکتریکی و فسیلی بسیار موثر است، زیرا در فصل سرد حرارت از ساختمان خارج و در فصل گرم حرارت از بیرون به داخل ساختمان نفوذ می کند. جذب تشعشات خورشید از پنجره و اتلاف انرژی از طریق دیوارها، کف، سقف و پنجره ها در ارتباط با انرژی و پوسته باید مورد بررسی قرار گیرد. عدم درزگیری صحیح پنجره ها و درب ورودی و نیز عدم ...
روزهای پس از امام/ چه کسانی گزینه های رهبری بودند؟
قانون اساسی جلسه داشت. بحث در کلیات رهبری بود که تمام نشد. اول شب آقای ناطق نوری و دکتر روحانی آمدند. پیشنهادهایی برای دفتر رهبری داشتند. گفتم ایشان آمادگی دارد که دفتری تنظیم کند که متکی به جریان خاصی نباشد و حالت جامعیت داشته باشند. آقای [علی] آقامحمدی آمد. دربارۀ انتخاباتهیأت رئیسۀ مجلس صحبت کرد. معتقد بود که جناع معتدل شرط نکنند که از آنها نایب رئیس هم باشد و در مورد آقای ...
مرور خاطرات با لیلی گلستان
.... دو هفته کار کسراییان عقب افتاد اما برگزار شد. زمانی که رفتم وزارت ارشاد یک آقایی آنجا بودند که من را چندین روز به اتاق شان راه ندادند؛ زمانی که وارد اتاق شدم از من پرسیدند که برای چه کاری آمدم و اصلا چه کسی هستم، من هم خودم را معرفی کردم و گفتم که برای گالری آمده ام. اما در جواب با لحن بدی گفتند برو مردت را بفرست. آن لحظه نتوانستم خودم را کنترل کنم و اشک به چشمانم آمد. و وقتی او مرا به آن صورت ضعیف و درمانده دید، برگه را مهر زد و مجوز را داد. با گریه صاحب گالری شدم. این جا فهمیدم که گاهی در نقش زن ضعیف و بیچاره ظاهر شدن فایده دارد!! ...
فیلم های بروسلی را که دیدم عاشق کاراته شدم!/ با دست گچ گرفته برای سریال رامبد بدلکاری کردم، دکتر گفت فلج ...
ذهنمان معمول شده. من جذب اخلاق و توانایی های پیمان شدم. برخورد اولتان با پیمان ابدی را یادتان هست؟ بنری دیدم در شهرک غرب که نوشته بود آموزش بدلکاری. گفتم این کلاهبرداری جدید است! ولی اشکالی ندارد می روم امتحان می کنم. چون من دوست داشتم بروم سمت همه ورزش ها، برایم مهم نبود چی باشد. زنگ زدم، گفت جمعه اولین جلسه مان است. جمعه رفتم. من آن موقع آی کی دو کار می کردم. روزی سه نوبت. حتی ...
ماجرای دوستی و نقشه آزار و اذیت به دختر نوجوان
. 8 ماه از آشنایی ما گذشته بود که روزی امیرحسین تقاضای ملاقات حضوری کرد. آن روز به درخواست او پاسخ مثبت دادم اما نگرانی در وجودم موج می زد چرا که برای اولین بار با جوان غریبه ای در پارک قرار گذاشته بودم. زودتر از ساعت قرار روی نیمکت داخل پارک نشستم و منتظر جوانی زیبا با قامتی کشیده و هیبتی جذاب بودم. رکنا: در افکار خودم جملات زیبایی را آماده می کردم تا هنگام روبه رو شدن با امیرحسین دست و ...
یادداشت یک فیلمساز ایرانی مقیم آمریکا درباره عباس کیارستمی
زن را راضی به ازدواج کند یا نه؟ و کیارستمی با همان حالت زیرکانهِ خاص خود پاسخ داد که من خیلی دور بودم و چیزی نشنیدم. آن خانم که معتقد بود مشخص نکردن پایان برای یک فیلم، گناهی نابخشودنی است با عصبانیت آنجا را ترک کرد. اما من بر خلاف او کاملا مسحور فیلم شده بودم. در پایان جلسه پرسش و پاسخ، یواشکی مثل دزدها به پشت صحنه رفتم با این امید که بتوانم از یکی از شاخه های درخت معرفت استاد برگی ...
من و تو با هم هوو شدیم خاله جان/ دختر از کودکی با ما بود / ازدواج شوهرم با دختر پرورشگاهی
جای حق نشسته و من امیدوارم زنده مونده و ببینم روزی رو که اونا تاوان رفتار پلیدشان رو پس بدهند!” کسی که پشت خط بود، ول کن نبود. با صدای موبایلم که یک ریز زنگ می خورد چشمانم را باز کردم. هنوز همان جا روی سرامیک ها خوابیده بودم. تمام بدنم درد می کرد. پرده اشک نمی گذاشت اطرافم را شفاف ببینم. به هر بدبختی بود از جایم بلند شده و نشستم. با پشت دست اشک هایم را پاک کردم و به ساعت خیره شدم. ده و ...
پایان مرحله اول مشروطیت و آغاز استبداد صغیر
گرفتاری در مجلس شورای ملی متحصن شدند و در اتاق مغربی باغ اندرون مجلس که بعد ها جزو چاپخانه مجلس شد، مقیم شدند. عاقبت روز 22 جمادی الاول قزاق ها از صبح زود مجلس را محاصره نموده و چنان که داستان آن معروف است، مجلس را به توپ بستند. من که وضع را چنین دیدم، برخلاف نوشته های دولت آبادی و کسروی در روزهای انقلابی هر روز با بسیاری دیگر از وکلا از صبح زود تا پاسی از شب گذشته در فعالیت بودم و در ...
مردم آزادانه و در ملا ء عام از حکومت انتقاد می کنند/ اتوبان های ایران بهتر از استرالیاست
چارچوب رقابت های مقدماتی جام جهانی فوتبال در سال 1997 بود. این حادثه فوتبالی تا حد زیادی باعث محبوبیت استرالیا در ایران شده است." این گردشگر استرالیایی در ادامه نوشت: پس از ورودم به فرودگاه امام خمینی در تهران ، من سه روز در این شهر بودم. شهری که در نقظه نقطه آن شعار مرگ بر آمریکا به چشم می خورد. در طول اقامتم در تهران از موزه نظامی و "لانه جاسوسی" سابق آمریکا بازدید کردم. به ...
متوسلیان صید بزرگ اسرائیل بود
] آنجا ایستاده، خواستیم فرار کنیم و به پادگان برویم که بچه ها گفتند برادر احمد کارتان دارند، خدمت ایشان رسیدیم، گفت: این آقا می گوید این ماشین متعلق به اوست، مدارک هم دارد و ادعا می کند که شما با او بداخلاقی کرده و ماشینش را پس نداده اید. مدارکش را دیدی؟ گفتم: نه، گفت: چرا ندیدی؟ ، گفتم: خب ندیدم ، گفت: بی خود کردی. تو آمدی اینجا حافظ مال این ها باشی یا مالشان را ببری؟! و همان جا ماشین را از ما ...
آخرین خواسته امام خمینی از احمد متوسلیان چه بود
. ساعت حدود ده و نیم شب بود که زنگ خانه حاجی را زدند. اتاقی داشت سه متر در سه متر قدیمی با سقف چوبی، که وقتی راه می رفتی سقفش تکان می خورد. معلوم بود که از خانه های قدیمی و چوبی بود. من پنجره اتاق را باز کردم و دیدم یک موتور هوندا که دو نفر سرنشین دارد جلوی درب خانه منتظر هستند. از همان بالا گفتم: بله برادر، با چه کسی کار دارید؟! یکی از آنها گفت: به حاج احمد بگویید جلو درب بیاید، از سوریه برایش پیغام ...
از افراد خاله زنک به طوری جدی فاصله بگیرید
هستند؟ چه نشانی دارند و چگونه می توان از بقیه تشخیص شان داد؟ اولش فقط به خاله ها خیره می شدم. می خواستم ببینم پشت چهره آرام و مهربان شان چیزی پیدا می کنم؟ نمی دانستم باید دنبال چه چیزی بگردم؛ یک نقاب یا چهره ای زشت و ترسناک، اما هر چه می گشتم کمتر می یافتم و خاله ها همه آرام بودند. آرام می رفتند، می آمدند، صحبت می کردند و مهربان بودند. پس با خودم گفتم باید دنبال معنایش بگردم، شاید از این ...
تصویر کیارستمی در عکس ها و ویدئو آرت هایش/ باد او را با خود برد
چند سال است در این حیطه کار می کنم اما تعریف دقیقی از آن ندارم و حتی معتقد بود گفتن تفاوت عمده اش با فیلم کوتاه کار بسیار سختی است. او می گفت: خودم حس می کنم بعضی کارهایم ویدئوآرت است اما خودم واقعا نتوانستم تفکیک دقیقی در این حیطه داشته باشم. شاید فقط می توانم بگویم عکاسی در این عرصه خیلی کمک کننده است. یک نوع روایت غیر مستقیم در آن هست اما داستان گو نیست و همان قدر که به عکس نزدیک است به فیلم ...
بازی زندگی لرتا؛ مردن روی صحنه با چشمان باز
لرتا آشنا شده بود: پنج ساله بودم یا شش ساله، درست نمی دانم. دایی مادرم مهمان ما بود. مادرم دایی اش را بسیار دوست داشت و با او از هر دری سخن می گفت. یکی از بحث های مورد علاقه آن ها سینما و تئاتر بود. در این مکالمات اغلب نام لرتا و نوشین بر زبان می آمد. از همان جا بود که با نام لرتا آشنا شدم. لرتا در نظر من جرقه ای بود برای آشنایی با عالم تئاتر که برایم بسیار جذاب و خیال انگیز می نمود. چهره مادرم و ...
فوت دو بچه در اثر بی موالاتی اداره برق
روح الله و مسجد سلماسی در اثر خرابی چراغ برق دچار تشنج شدید شد و خانواده وی این اتفاق را به اداره برق گزارش دادند. مردم محل هم گفتند که چند بار با سامانه 137 تماس گرفتند؛ باغبان این بوستان نیز این خرابی را به مسئولان هشدار داده بود اما خبری از اصلاح نشد؛ چند روز گذشت تا این تیرچراغ برق در 5 تیرماه سال 93 جان فاطمه امینی دختربچه چهار و نیم ساله را در برابر چشمان پدر و مادرش گرفت . ...
ترویج زایمان طبیعی به چه قیمتی؟
را می دیدم و درد می کشیدم؛ بار ها درخواست کردم، سزارینم کنند تا نوزاد به دنیا بیاید، ولی پزشک دست بردار نبود تا وقتی که بیهوشم کردند و من دیگر چیزی متوجه نشدم جز اینکه هر چند لحظه که به هوش می آمدم تلاش آن ها را می دیدم. وی اظهار می کند: در نهایت ساعت 8 شب بود که بالاخره سزارین شدم و از اتاق عمل بیرون آمدم، این در حالی است که در حین تلاش پزشک برای زایمان طبیعی سر فرزندم گیر کرده بود و ...
گفتگو با هرکول بوشهری +عکس
مانند ورزشکاران دیگر شرایط مالی خوبی نداشتم. من بیشتر به صورت طبیعی تمرین کردم، بدون هیچگونه مکمل و دارویی و 85 درصد اندام من از ژنتیک است. در خانواده تان فرد دیگری هم مانند شما هست؟ پدر من پهلوان و دست به وزنه بود. پدر بزرگم همیشه در زورخانه کار می کرد. می توانم بگویم که خانواده پدری من ژنتیک پهلوانی داشتند. ولی کار با وزنه و ورزش هم تاثیر داشت. در روز چه قدر تمرین می ...
طعمِ عباس کیارستمی | سیدعطاءالله مهاجرانی
بهتر ازین نمی شد در برابر مرگ از زندگی سخن گفت: ناراحتی همه جور کشیده بودم، آخرش اونقدر ناراحت شده بودم که گفتم خودمو راحت کنم از این ناراحتی بابا چه خبره! صبح بود، تاریکی بود، پاشدم طناب برداشتم، انداختم پشت ماشین. برم قال قضیه را بکَنَم. برم خود کشی بکنیم!- در این گفتگو تنها موردی که فعل جمع به کار می رود همین است. یادمان است که بدیعی هم می خواهد خودش را بکُشد.- رفتم آقا نزدیک خونه ما ...