سایر منابع:
سایر خبرها
هنرمندانی که با بیماری مبارزه می کنند
را آزرده خاطر می کند. ضمن اینکه به نظر می رسد این روزها تعداد بیشتری از هنرمندان درگیر بیماری شده اند و با روحیه مثل زدنی و استقامت و صبوری با آن مبارزه می کنند. قطعا انتشار و خواندن این اخبار خیلی خوشایند نیست اما بد نیست بدانیم این روزها کدام یک از هنرمندان ارزشمند این مرز و بوم نیازمند دعای خیر هم وطنانشان هستند. در ادامه به روند درمانی تعدادی از این چهره ها اشاره می شود: ...
همه چیز درباره زندگی ترامپ
او فراهم می کرد و با استفاده از طرح های معماری جذاب در پروژه های خود، باعث شناخته شدن خود در بین مردم شد. پروژه ها و دارایی های عمده ترامپ در سال 1974، ترامپ یکی از هتل های شرکت پن سانترال Penn Central به نام کومودور Commodore را که غیرسودآور اما در محلی بسیار عالی و در نزدیکی ایستگاه بزرگ مرکزی شهر نیویورک واقع شده بود، خریداری کرد. یکسال بعد، وی قرارداد مشارکتی را با شرکت ...
سیا برای سقوط مصدق 60 هزار دلار خرج کرد
فروش برساند و دیگر خریدار کالاهای اروپایی نباشد. این بود که خواستند این قدرت بزرگ را در خاورمیانه بشکنند و همه خاورمیانه را مثل الان عبد و عبید خودشان بکنند و الان می بینید دیگر که، هر مملکتی در خاورمیانه چشمش یا به آمریکا است یا به روس و یا به انگلیس. آیا دستگاه های امنیتی ایران خوب واقف بودند که خارجی ها مشغول فعالیتی هستند یا نه؟ دستگاه های امنیتی ما؟ اصلا ...
چرا آیت الله کاشانی رییس مجلس شد؟
گفته بود که آقای دکتر مصدق و اینها اینجا هستند و آقای هریس چیان گفته بود که همه اموال من متعلق به دکتر مصدق است و آنجا بماند. بعد از آنجا به خانه برادر معظمی رفته بودند. شایگان گفته بود بد شد که ما این جور بی مقاومت رفتیم و کودتا شد، دکتر مصدق گفته بود نخیر! خیلی هم خوب شد. دو تا ابرقدرت ما را بردند. بعد هم برای اینکه هسته مقاومتی مثل سی تیر تشکیل نشود، طبق آنچه آقای صدیقی می نویسد، دکتر مصدق گفت ...
نقش روحانیت در قیام مسجد گوهرشاد + سند
سفیر ایران در روسیه بودم و در آنجا نظیر این قبیل مسائل را فوراً با قوای نظامی سرکوب می کنند. اینجانب به ایشان گفتم : اقدام نظامی صلاح نیست . قرار شد هرکس نظریه ی خویش را به مرکز گزارش دهد. اینجانب نظریه ی فوق خود را گزارش دادم . در جواب تلگراف اینجانب شاه اسبق توسط دفتر مخصوص با نهایت تغیّر و فحاشی جواب داد که تو نباید نظامی می شدی . [9] وی در جای دیگر مطلب را با عبارتی روشن تر بیان می ...
سفر به دیار سنایی شهر سلاطین و دانشمندان
مادر را توصیف کنم اما چنین واژه ای را نمی یابم که بتواند مادر و مهر مادری را به تمام و کمال توصیف کند. مناسب ترین جمله ای که به ذهنم می رسد این است که مادر را اسوه مهرورزی و اسطوره محبت، عشق و ایثار بنامم که با شیر خویش شهد مهربانی را به کودک خویش می چشاند و با تمام وجود بدون هیچ چشم داشتی به کودکش عشق می ورزد. به خانه می رسم مادرم با چشمان اشکبار بیرون می آید و مرا در بغل می ...
مجرمی که برای فرار از دست پلیس رژیم می گرفت
شروری گرفتار بوده است. وی در توضیح ماجرا گفت: من مدتی در زندگی ام راه کج رفتم و افتادم توی کارهای خلاف اما خیلی زود توبه کردم و زندگی ام را سروسامان دادم. وی ادامه داد: وقتی در منطقه گیشا سوار ماشین 206خود بودم یک دفعه یکی از آشنایان قدیمی ام را دیدم. او شرور خطرناک و سابقه داری بود و در محل به گولاخ شهرت داشت. گولاخ به همراه همسرش کنار خیابان بود که برایم دست تکان داد و خواست آنها را به ...
علیرضا حقیقی: هیچ کس دروازه بان ها را دوست ندارد
خودمان نیست. درست مثل انزلی که مردم با هر شغلی و سطح درآمد و کیفیت زندگی، وقتی کارشان تمام شد، لب ساحل، دم اسکله و در قهوه خانه ها و چایخانه های سنتی می نشینند و حرف فوتبال را می زنند، در مادیرا هم فوتبال موضوع بحث اغلب ساکنان جزیره است. مدیون قلب بزرگ و دست های کوچک فرشته های محک نمی شود با علیرضا حرف زد و از محک نپرسید. شماره یک تیم ملی حامی شماره یک کودکان محک هم هست اما ...
کرامتی از حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
نموده و گفتم باید بروم حتیّ اگر به قیمت جانم باشد. به راه افتادم مسیر حرکتم همان بود که در خواب دیدم روی ریل ماشین دودی ، بعد ها به این نکته رسیدم که آن شب تنها راه رسیدن به شهر ری خط آهن بوده و الا رسیدن به حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام میسر نبود.. راه را برروی ریل ادامه دادم تا به ابن باویه رسیدم، به تأسیّ از صحنه خواب وضو گرفتم دو رکعت نماز خواندم و بی درنگ به سمت حضرت عبدالعظیم علیه ...
او رفت تا افتخار همسر شهید بودن نصیب من شود
درمان می ماند. خوشحال بودم که اتفاق بدتری نیفتاده است و خدا را شکر کردم و با آرامش به راهم ادامه دادم. دوباره گوشی ام زنگ خورد، نگاه کردم دایی ام بود. دایی گفت بیا خانه ما، گفتم باید بروم خانه مادر همسرم. گفت اول بیا اینجا بعد برو، گفتم باشه منتظر بودم دایی همین اتفاق را به من بگوید. رسیدم آنجا و دیدم حال دایی ام اصلاً خوب نیست و بسیار گریه کرده است. تعجب کردم خواستم بگویم می دانم چه شده است، ولی ...
باغبان زندگی ها
نظارت خاصی رویشان نیست و آن راه و روش خانوادگی هم به خاطر بزرگ تر شدن جامعه و کمتر شدن شناخت، به طور کامل جواب نمی دهد. در واقع حاج آقا آن خلئی که این وسط وجود داشت را به خوبی شناسایی کرد و برای پرکردن آن تلاش کرده و می کند. وی ادامه می دهد: از زمانی که وارد دانشگاه علم و صنعت شدم، شاهد ازدواج های متعددی از این طریق بودم. در واقع این سیستم کم کم رشد کرد و از ایشان خواستم تا در این زمینه مرا نیز ...
هویتم را عوض کردم تا پسرانم به سوریه بروند
می خواهیم برویم برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)، اگر ما نرویم دشمن می آید در خانه مان، مگر نه اینکه آقا فرمودند: اگر این شهدا نبودند دشمن در مرز ایران بود؟! گفتم: مامان از نظر من مشکلی نیست رضایت می دهم بروید اما مصطفی تو باید رضایت خانمت را هم بگیری. اتفاقاً مادر خانم مصطفی می گفت اگر تو رضایت نمی دادی او نمی رفت. گفتم: من هیچ وقت چنین کاری نمی کردم، مگر بچه ام می خواست راه بد برود و کار ...
یک روز زندگی با دلهره خانواده یک محیط بان
. آکواریومی با چندین ماهی تزیینی بزرگ و کوچک. نان و ماست قوت غالب همین دو هفته قبل سه روز گوشیش خاموش بود، اونقد تماس گرفتم که خدا می دونه هنوزم عادت نکردیم. ترسیده بودم که اتفاقی افتاده. اعصابم خیلی خرد بود. چند وقت قبل، مادر یکی از همکاراشون فوت شده بود، هیچ کس نمی تونست پیداش کنه. زنگ زدن اداره محیط زیست و رئیس اداره مجبور شد کسی رو بفرسته دنبالش و خبر فوت مادرش رو بده که تا ظهر خودش ...
زندگی جهنمی بلوچ ها در بهشت!
2016 است. عکسم را بفرست برایم. فاطمه و آیناز هم انگار که یخ شان تازه باز شده باشد، جلو می آیند. فاطمه کلاس سوم است. این نزدیکی مدرسه نیست. بچه ها قره قاج مدرسه می روند. آیناز، میهمان است. از چابهار آمده. بچه ها به شنیدن صدای ماه بیگم کنار می روند تا مادربزرگ، جواب غریبه را بدهد. ماه بیگم با آن جذبه و هیبت بزرگ فامیل، پیش می ایستد و بچه ها و نوه هایش که حالا از خانه ها بیرون آمده اند، پشت ...
راز و نیاز نی با میناگر هستی در مثنوی
؛ یعنی نخستین بار حوّا به خوردن شجره ممنوعه میل کرد و آدم را نیز بدین کار برانگیخت. دومین بار نیز از رحم مادرم به زندان دنیا افتادم. من که روحی مجرد و لطیف بودم ببین که چگونه به کالبدی عنصری تبدیل شدم؟ ناله یوسف را بشنو که او در حال سقوط به چاه است. یا بر آن یعقوب عاشق رحم آور. خدایا! روح لطیف آدمی که هم چون یوسف نبی، زیبا و با کمال است به واسطه غلبه نفسانیات، در حال سقوط به چاه غفلت و بدبختی ...
از نبود امکانات برای خرید کفش های طبی تا فقدان متخصص کاردرمانی در چالوس
تحصیل بدهد و به دلیل عدم تمکن مالی از ادامه راه بازماند، بیان کرد: به دلیل نداشتن هزینه ایاب و ذهاب ناچار شدم از ادامه تحصیل باز بمانم. * حمایت 2 درصدی از 100 درصد وی با انتقاد از حمایت های دولتی از معلولان اظهار کرد: شاید از 100 درصد تنها 2 درصد از کارها و نیازهای ما برآورده شد و در مدت 22 سال از عمرم تنها به اندازه دو سال هم کمک دریافت نکردم و حتی وقتی برای دریافت وام و ...
مصاحبه متفاوت یا یک مسئول سیاسی/با دختر محجبه ای ازدواج کردم
2 سال بعد از آن به دلیل مبارزه با رژیم وقت به زندان رفتم. از زندان هم من را به سربازی فرستادند و سرباز صفر بودم. بعد از اتمام سربازی ام سال 53 دوباره برای ادامه درسم به دانشگاه شیراز بازگشتم. آن زمان در دانشگاهی که از نظر رعایت حجاب وضع جالبی نداشت، تعدادی دانشجوی دختر محجبه وارد دانشگاه شدند. آنجا با یکی از این خانم ها آشنا شدم و برای خواستگاری اقدام کردم. *در آن زمان شما چند سال ...
VIP وزارت بهداشت برای درمان فقرا/ مقایسه میدانی ادعاهای مسئولان با واقعیت +تصاویر
حیاط بیمارستان گذری به بخش اورژانس بیمارستان داشتم. مثل اورژانس همه بیمارستان های دولتی شلوغ و صدای آه و ناله بیمارهای رنجورهوا؛ از همراهان یک بیمار که نالان روی تخت برانکار خوابیده بود، شروع کرد به داد و فغان که ایها ناس هیچ کسی نیست تو این خراب شده یه جواب درست به من بده؟ بچم داره از دست میره. یکی به داد ما برسه. یکی از پرسنل اورژانس با صدای بلند جواب داد: چه خبرته باید صبر کنی تا متخصص ارتوپدی ...
کشتارگاه زندگی
ماند یا کوپی: چقدر حالت را می فهمم! من هم وقتی به سن تو بودم همین فکر را داشتم. درست مثل تو. اگر این حادثه اتفاق نیفتاده بود، من هم به جای دیگر می رفتم . شرایط زندگی در این مکان بسیار ناسالم است؛ مکانی محاصره شده میان بوهای بد، مکانی صنعتی، آلوده، گرم و تاریک و دودگرفته و مه آلود که در آن یافتن چهار جهت اصلی با بوهای بدی که از هر سمت می آید امکان پذیر می شود. کودکان در میان زباله ها بازی و عشق را ...
چون زنده مانده اید، به شما جایزه می دهند
است ، مینی و مسکوویچ ، بلوز بسیار دیرهنگام ، کشتن شرط بند چینی ، چشمه های عشق ، سایه ها ، چهره ها و دردسر بزرگ . خب، پس چرا اسم برنامه را نمی گذارند 12 فیلم برتر من؟ [می خندد] برترین های تمام دوران؟ بله! واقعا، اینها بهترین فیلم های من هستند. چرا چنین احساسی دارید؟ چون هیچ چیز مثل کار با جان نبود! همه کار با او را دوست داشتند؛ مثل کار با آدم های دیگر نبود، حتی اگر ...
اگر هفته بعد انتخابات باشد روحانی رای نمی آورد/ دولت یازدهم، دولت هاشمی است
جلویش را بگیرند و او حالا هم که در مجلس نیست، هر از چند گاه خبرساز می شود. مثل انتقادش از سازمان بازرسی کل کشور و مثل خبری که از تهیه فهرستی از مدیران با حقوق نجومی داد. حجت الاسلام رسایی را در دفترش در همان کوچه پس کوچه های حوالی میدان بهارستان پیدا می کنیم. جایی که می گوید از منزلش هم دور نیست و این طوری تأکید می کند که خانه ای در بالای شهر ندارد. او حالا با رد شدن صلاحیت اش و باز ...
اسم حزب الله لبنان را متوسلیان پیشنهاد داد
دیگر برنمی گردم. وقتی حاج احمد از سوریه به سمت لبنان رفت، ما دیدیم ظهر شد نیامد، شب شد نیامد، فردا ظهر من جلوی پادگان قدم می زدم، حاج همت هم ناراحت قدم می زد که حاجی برسد و بیایند ایران برای عملیات رمضان، یک دفعه یاد حرف های آن شب حاج احمد افتادم و انگار مثل یک چکش زدند تو سرم... رفتم پیش حاج همت گفتم: اگر منتظر حاج احمدی که بیاید، ایشان نمی آید. گفت: برقی الهی لال شی، چرا نمی آید ...
نسرین مقانلو:از بچگی خیلی شاد و بازیگوش بودم/ما باید پول را بخوریم نه پول ما را !
. آیا آینده نگری و نبود امنیت شغلی و مالی در حرفه بازیگری، شما را به این سمت برده است؟ بیشتر مردم می دانند کسانی که در حرفه های مختلف هنری فعالیت می کنند، امنیت کاری و مالی ندارند، آنها نمی توانند پیش بینی کنند فردا چه اتفاقی رخ خواهد داد. برای بازیگرانی که نقش های خوبی بازی کرده اند و دیگر نمی توانند به پذیرفتن نقش های سطحی، جواب مثبت بدهند این شرایط شکننده تر است. با همه اینها معتقدم که ...
تجلیات غیبی روح متعالی در مثنوی
نبودش از جان خبر ور بجنبد نیست خود آن را سند *** عضو نو ببریده هم جنبش کند جزء از این کل گر برد یک سو رود *** این نه آن کل است کو ناقص شود قطع و وصل او نیاید در مقال *** چیز ناقص گفته شد بهر مثال خُلق و خوی او پیامبرگونه بود و با همه پدرانه رفتار می کرد، همان گونه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: انما انا لکم مثل الوالد؛ راستی من برای شما چون پدر هستم. یا در ...
عاشق تحصیلکرده، کارتن خواب شد
: هرگزهیچ آدمی به خودش اجازه نداده بود که این طورغرور و احساسم را زیرپا له کند. تو برای به دست آوردن من این همه تلاش کرده ای اما مادر و خواهرهایت فکر می کنند که من از بی پناهی با تو ازدواج کرده ام. طعنه ها و بی احترامی های خانواده ام تمامی نداشت. من برای محافظت از عشق مان هر کاری می توانستم انجام دادم. بارها ازخود بی خود شدم و خودزنی کردم. ای کاش در آن روزها خانواده ام می فهمیدند که ...
نکند تلخی کنی
که برای مکث در نماز جماعت می گفتند. صدا آشنا بود ولی سر از مفاتیح برنداشتم و ادامه دادم. به سبحانک یا لا اله الا انت که رسیدم صدای آشنا بلندتر از بقیه جوری که انگار می خواست همه متوجه حضورش بشوند الغوث الغوث ها را می گفت. برگشتم و نگاه کردم، صاحب صدا مرادقصاب بود که گوشه ای نشسته بود کنار اهالی. سر که برگرداندم من را دید و دوزانو نشست و سرش را پایین انداخت. منتظر شدم سرش را بلند کند و لبخند زدم.یاد حرف سیدضیاء افتادم که تو حرف خدا را برسان، آن کس که آمدنی باشد خودش می آید . مراد، آمدنی بود. ...
تاریک و روشن وزنه برداری از زبان کیانوش رستمی
به عشق مردم وزنه می زنم دنبال اینکه کسی به پیشوازم بیاید، پول بریزد یا گلبارانم کند، نیستم. من وقتی از مسابقات جهانی برگشتم 20 نفر از مسوولان به خانه ما آمدند و فقط یک سکه برای من آوردند. کاش می آمدند چای و شیرینی خود را می خوردند و می رفتند. خانواده ما احترام دارد. اگر بخاطر پدر و مادرم نبود خیلی اتفاقات دیگری آنجا می افتاد اما پدر و مادر من مسن هستند و کوچکترین موضوعی در روحیه آنها تاثیر می گذارد ...
نماینده های مجلس ما، دل نگرانی فرهنگی ندارند!
.... من در فضایی باز بزرگ شدم و توقعم از جامعه ام این است که باز باشد. اگر فضای بازی برای زندگی نداشته باشیم. تنفس سخت می شود. من گاهی اوقات برای این که بتوانم نفس بکشم، حرفم را صریح می زنم، شاید حکم یک جابه جایی هوا را برایم؛ انگار نفس کشیدم و نفسم باز شد. نکته ی بعدی این است که من سینما و فضای رسانه ای را به این دلیل دوست دارم که انگار مردم تو را در جایگاه یک نماینده برمی گزینند. مثل ...
آمار رو به رشد جرایم خشن کودکان و نوجوانان ایرانی
جلسه رسمی دادگاه برگزار نشده و قضات شعبه هفتم دادگاه کیفری استان تهران تنها به تحقیق از متهم درباره جرم تعرض پرداخته اند. متهم نیز برخلاف اعترافاتش در بازجویی ها، در جلسه تحقیق منکر تعرض شده و گفته است: آن روز ستایش مثل بقیه روزها، آمده بود با خواهرزاده ام بازی کند. وقتی خواهر و خواهرزاده ام رفتند، ستایش لحظه ای در خانه تنها ماند. دیگر چیزی یادم نمی آید جز اینکه مست بودم و در پشت بام سیگار کشیدم. او ...
از شاعرانه های حماسی برای گوهرشاد تا وعده انتشار کتابی پس از 80 سال
شدم که دیدم برخی روشنفکرنماهای روزگار از این اقدام و به طور کلی از رضاخان تجلیل می کنند و او را قهرمان ملی خطاب می کنند. وی افزود: در حالی که رضا خان تفاوتی با چنگیز ندارد و فقط زمان به او اجازه نداد که دست به کشتنار وسیع بزند وگرنه اگر او در عصر چنگیز و تیمور بود در کشتار از آنها کمتر نبود. طراوت پور در ادامه شعر خود برای این موضوع را خواند که مورد توجه حاضران قرار گرفت. تو ...