سایر خبرها
ماجرای قتل 2 زن و یک پسربچه در گلابدره
دیدیم -چرا روز حادثه به خانه دوستت رفتی؟ چند وقتی بود به رفتار همسرم با دوستم ظنین شده بودم می خواستم این موضوع را با همسر دوستم در میان بگذارم تا از شک رهایی پیدا کنم. چند وقتی بود دوستم خیلی با ما تماس می گرفت وهمین موضوع باعث سوء ظن من شده بود. -چرا همسر دوستت را کشتی؟ با او سر موضوعی که مطرح کردم دعوایمان شد و زمانی که او خواست فریاد بزند او را با سیم سشوار کشتم ...
معرفان کشمیری در نخست وزیری باید جوابگو باشند
من هم سرگرد بود اما ایشان با تهران تماس گرفت و موافقت مهندس بازرگان و تیمسار قرنی را که آن موقع رئیس ستاد ارتش بود، جلب کرد و همان روز رادیو و تلویزیون هم این خبر را اعلام کرد. من افسرهای ارشد را جمع کردم و گفتم شما یک عمر شعار وطن پرستی دادید، امروز وطن شما در خطر است و کردستان که گلوی ایران است، مأمن و جولانگاه دشمنان این کشور است، از مجاهدین خلق و چریک های فدایی و همه گروه های مخالف ...
از خواستگاری یواشکی تا بهانه گیری یک آقازاده
هایی به مادرهایمان زدیم. من گفتم محمد چنین حرفی زده و او گفته بود مرا دوست دارد. مادرم موضوع را با پدرم درمیان گذاشت که نظر پدرم هم همان بود که من به او گفته بودم، تا پیش دانشگاهی باید درس بخواند! و این موضوع ماند یک راز بین خانواده من و محمد! هرچند تقریباً همه فامیل متوجه علاقه بین ما شده بودند اما در عمل منکر موضوع می شدیم. *شب رویایی سال ها بعد محمد سربازی اش را پیش پدرم ...
طلاق توافقی زن و شوهر با لبهای خندان
شوهر جوان پرسید. زوج جوان پاسخ دادند برای ادامه زندگی تفاهمی ندارند و تصمیم گرفته اند به طور توافقی از هم جدا شوند. با این حال قاضی از آنها خواست درباره مشکل شان بیشتر توضیح دهند. سامان که رشته حرف را به دست گرفته بود، گفت: 11 سال پیش درسم تمام شده و خدمت سربازی را هم گذرانده بودم که خودم را تنها و بیکار دیدم. هیچ چیزی برایم جذابیت نداشت. هر کسی هم هر کاری می کرد با خودم می گفتم خب که ...
رفیقدوست: انتشار فایل صوتی منتظری نشان دهنده عجز و بیچارگی منافقین است
مدافعان حرم داوطلبانه رفته اند. وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس با تأکید بر اینکه همه عزت، قدرت و کرامت انسانی ما مرهون امام(ره) و مقام معظم رهبری است، خطاب به نسل سوم و چهارم گفت: ما نسل اول انقلاب و در شرف تمام شدن هستیم، لذا شما باید این امانت را برای آمادگی ظهور امام زمان(عج) نگه دارید؛ چراکه جز این حکومتی هیچ حکومت حقی وجود ندارد و نباید جزو کسانی باشیم که با فراموشی و رفتن به راه های دیگر ولی فقیه را تنها بگذاریم. ...
نگویید بهزاد نبوی، بلکه جریانی می خواهد امام را خراب کند [توضیح مهم]
حضرت امام را در زمان خودمان بالاترین انسان یافته بودم. یک چنین انسانی قابل پیروی است و ما سعی می کردیم از ایشان جلوتر نرویم. وقتی که کسی درباره ی شهید رجایی می پرسد چه حسی به شما دست می دهد؟ هیچ حسی دست نمی دهد، اگر از امام، شهید باهنر، شهید مطهری و امثال شهدای دیگر بپرسید همان حسی را دارم که به شهید رجایی دارم. من ایشان را که فقط به عنوان همسر دوست نداشتم، زیرا کسانی که به ...
قاتل: زودتر اعدامم کنید
هم می خواهد به خانه ما بیاید. قبول نکردم به زنم گفتم دیگر به خانه آنها رفت وآمد نکند. البته نتوانستم توضیح دهم چرا چنین حرفی می زنم. متهم ادامه داد: چند روز قبل از حادثه، همسرم گفت مینا همسر مهدی تماس گرفته و قرار است به خانه ما بیایند. گفتم این کار را نکن مگر من نگفتم دلم نمی خواهد رفت وآمدی بکنیم. زنم گفت من نمی توانم بگویم نیاید چون ما خیلی دوست هستیم و اگر چیزی هست من باید بدانم. یک ...
حرف های دو وزیر درباره نخست وزیر ایران
و گفته بود او فرد فاسدی است و باید از کشور بیرون شود. رجایی هم بلافاصله به رفیق دوست زنگ می زند و پیغام امام را می دهد. بعد تقریبا یک ساعت، دوباره زنگ می زند و رفیق دوست می گوید که در این یک ساعت چطور می توانستم ماشین یا هواپیما پیدا کنم و این میهمان را خارج کنم. فردای آن روز فردی از طرف رفیق دوست به دفتر رجایی می رود و ارز می خواهد برای تأمین مایحتاج جنگی. رجایی هم در پاسخ می گوید که تو که هستی ...
زمانی که به هوش آمدم از دیدن پسر جوان در کنارم خشکم زد
شناختی؟تمام امروز تو بانک بودم، آقای ملکوتی فردا امتحان داره... ببخشید... بفرمایید، این کاپشن رو اون روز فراموش کردم پس بدم.خواهر خیلی دلش می خواست مرا به خانه دعوت کند اما من باز سماجت کردم و گفتم: باید برگردم خوابگاه... هوا داره تاریک می شه...پس اجازه بده برسونیمت... از خدایم بود. از سرما تمام موهای دستم، سیخ شده بود. ولی باز مکث کردم... اینبار فرهاد ملکوتی گفت: "ما داشتیم می ...
مزاحمت های پی در پی برای زن شوهر دار / نگاه بعضی از مردهای فامیل مرا رنج می دهد
مدام در گوشم می گفتند درست می شود و نگران نباش. دو سال قبل به پیشنهاد خواهرم با یکی از هم کلاسی هایش ازدواج کردم. مادروخواهرم خوش حال بودند و می گفتند خانواده این دختر اسم ورسم دار هستند و دستشان به دهانشان می رسد؛ البته نظر من و پدرم این نبود، چراکه با اولین دیدار ازنوع آرایش و پوشش او خوشم نیامد. مادرم می گفت دخترهای امروزی همه همین طوری هستند و وقتی که پا به خانه شوهرم بگذارند، آن قدر کار روی ...
فکر کردم دوستم به زنم نظر دارد، به سراغ زنش رفتم و ... + عکس
.... در حالی که بازپرس ویژه قتل برای بررسی صحنه جرم به قربانگاه رفته بود، مرد 30 ساله ای به نام داوود هراسان وارد خانه شد و خودش را دوست صمیمی اعضای این خانواده معرفی کرد. وی گفت در حوالی میدان تجریش بودم که صدای آژیر ماشین آتش نشانی را شنیدم. ماشین را تعقیب کردم و ناباورانه دیدم به خانه دوست صمیمی ام مهدی آمده اند. رفتارهای این مرد مشکوک بود و وی وقتی سعی داشت صحنه جنایت را ...
یکی از دوستان همسرم نگاه ناپاکی به من داشت/ روزی که در خانه تنها بودم او به خانه ام آمد
.... شوهرم فکر می کرد از روی حس حسادت این حرف ها را پشت سر دوستش می زنم. او به گفته هایم توجهی نشان نمی داد. یک روز که تنها بودم زنگ در خانه به صدا درآمد. دوست شوهرم منتظر بود در خانه را باز کنم. او با توسل به زور وارد خانه شد. جیغ و فریاد راه انداختم و از ترس پا به فرار گذاشت. من که دیگر تحمل چنین شرایطی نداشتم وسایلم را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم. بعد هم شکایت کردم. تا ...
ما محکوم به حبس ابدیم
تصویر اول به گزارش شفا آنلاین ،خانه شان تا همین اردیبهشت ماه حوالی میدان راه آهن بود؛ یکی از کوچه های خیابان مختاری که نامش طاووس بود. خودش و دو پسرش هرمز و شهریار که سه و پنج ساله بودند در انتهای بن بست طاووس، در یکی از اتاق های خانه ای زندگی می کردند که متعلق به مشتی منیژه بود. مشتی منیژه هشت اتاق خانه اش را اجاره می داد. محبوبه هم در ازای 500 هزار تومان پول پیش و ماهانه 85 ...
ماجرای دیدار شهید کولیوند با مقام معظم رهبری/ محمدباقر و محمدصفا مفقود شدند
، محمدباقر، محمدحسن، محمدصفا، محمد قربان و من که فرزند آخر بودم در گردان رزمی بودیم. من اولین بار سال 61 به کردستان (محور بانه-سردشت) رفتم. محمدصفا اخوی اولم بود که شهید شد. او سرباز نیروی هوایی و چترباز بود. سربازیش که تمام شد، به خانه برگشت و ازدواج کرد. دو ماه از ازدواجش گذشته بود که به صورت داوطلبانه و بسیجی به جبهه رفت. در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یک در فکه به شهادت رسید و در ...
مخفی کردن رازهای بزرگ در زندگی مشترک
خودم گفتم بعد از چند سال می توانم در خانه بنشینم و نگران پول درآوردن نباشم و تنها از بچه هایم مواظبت کنم. اما یک سال پیش، کارن متوجه شد همسرش با مشکل مالی وحشتناکی روبرو شده و نیز یک میلیون دلار بدهی بالا آورده است. آنها مجبور شدند خانه?شان را بفروشند تا جلوی به زندان رفتن همسرش را بگیرند. چه زمانی این راز برملا شد؟ زمانی که همسر کارن به خانه آمد، من من کرد و گفت باید کار دومی انتخاب ...
بدرود آقای رشیدی
رشیدی بود، چون آن زمان دانشجو بودم و رفتم پشت صحنه در انتظار گودو و گفتم آقای رشیدی می خواهم با شما کار کنم. او من و مهدی هاشمی را با بلندنظری پذیرفت. در ادامه مراسم، احترام برومند، همسر مرحوم رشیدی، نیز گفت: من قصد نداشتم صحبت کنم، اما باید تشکر کنم از همه کسانی که به ما توجه کردند. دولتی ها و غیردولتی ها، خبرنگارها، روزنامه ها و مردم شهرهای دور و نزدیک. همه به آقای رشیدی توجه کردند و از همه تشکر ...
ترجمه در ایران کاری بی مزد است
اجتماعی آن به دست داده و از این روست که این رمان، هم جایگاهی خاص در ادبیات آلمان دارد و هم اثری مرجع در شناخت تاریخ اجتماعی و سیاسی آلمان به شمار می رود. ایوان تورگنیف نیز، از نویسندگان و شاعران کلاسیک ادبیات روسیه است که از او آثار زیادی در حوزه های مختلف به جا مانده است. دفتر شعرهای منثور ، حاصل سال های پیری و بیماری تورگنیف است که در سال 1882 منتشر شد و بعدها قطعه ها و متن هایی دیگر نیز به این ...
چرا محجبه باشم ؟
آنها وارد می کند. یکباره معلوم می شود یک موضوعی به اسم بی حجابی، به چندین مشکل پر از شاخ و برگ دیگر تبدیل شده است. اسراف، بدگویی از دیگران برای اثبات خود، افتادن به وادی روابط با نامحرم، سوق دادن همسر به سوی مشکلات اخلاقی به خاطر رفت وآمد با دوستان بدحجاب و... از نمونه های این دردسرهاست. حساس بودن به حجاب ظاهری در کنار رعایت حریم چشم، گوش و رفتار کردن به گونه ای که همه وجودمان شبیه نماینده خدا باشد ...
نخست وزیر محبوب به دست منافقین شهید شد
مصادف با سالگرد مدرسة فیضیه بود. (چون فروردین سال 42، رژیم به مدرسة فیضیة حمله کرد که مصادف بود با روز ولادت امام جعفر صادق (ع)، طبعاً بیستم اسفند سال 42 که روز وفات امام صادق بود، سالگرد حادثة مدرسة فیضیه نیز می شد.) به همین مناسبت، در بازار تهران در مسجد جامع سخنرانی برگزار کرده بودند و من مسئول اجرای سخنرانی آنجا بودم. طی سه شب که سخنرانی انجام می شد، اجتماع عظیمی گرد هم آمده بود که در آن سالها ...
پایان باشکوه آقای تئاتر
فرهاد رشیدی که از چهره های علمی برجسته دنیا در رشته فیزیک هستند و لیلی که معرف همه است. پس از سجادی، امین تارخ روی سن می رود و سلام می گوید. تارخ رئیس انجمن بازیگران خانه سینما است و مقدم بودن سخنرانی اش از همین رو است. تارخ ضمن تسلیت به خانواده این هنرمند و تشکر از مردمی که در مراسم بدرقه او حاضر شده بودند ادامه داد: زندگی ترکیبی از جشن و عزا است. از یکسو جشن دریافت بزرگ ترین جوایز ...
شهید عراقی به روایت علی شریعتی
. روبه روی ما دفتر آقای حاج صادق امانی بود. آن موقع من یک نوجوان 16 ساله بودم. ایشان یک روز از من سئوال کردند که شما آماده اید یک جلسه دینی و حدیثی و قرآنی داشته باشیم؟ من هم بلافاصله گفتم بله، از خدا می خواهم و از آنجا با شهید حاج صادق امانی رفیق شدیم. در نخستین جلسه ای که به همین منظور برگزار شد، حاج صادق امانی و من و شهید اسلامی و یک عده دیگر از دوستان که برخی از آنها از دنیا رفته اند، حضور داشتند ...
یک سال تمام بایکوت بودم/ آقا گفتند در این پنج شب یک روضه سیر نشنیدیم!/هیئت نباید هزینه سیاسی کاری ها ...
82 تولد حضرت زهرا(س) و جلسه مداحان بود. در آن مرحله جزء جوانترین ها بودم. شعر آقای رسول زاده با تخلص آشفته که اهل کاشان هستند را خواندم. آقا خیلی تشویق کردند . پس از مراسم، حضرت آقا پرسیدند شعر از کیست؟ گفتم آقای رسول زاده. گفتند سلام برسانید و یک بیت را حضرت آقا تغییر دادند. دقت نظر حضرت آقا بسیار برایم تحسین برانگیز بود. شعر این طور بود : " قدر تو معنا می کند وصف تو انشاء می کند ابری که بارد بر ...
عامل جنایت گلابدره: زودتر قصاصم کنید
آنها به خانه مان آمده بودند بر اثر توهم مواد نسبت به دوستم بدبین شدم و تصمیم گرفتم رفت وآمدم با آنها را قطع کنم. مدتی جواب تماس های تلفنی دوستم را نمی دادم تا اینکه یک روز که باز هم تعداد زیادی قرص خورده بودم، تصمیم گرفتم با همسر دوستم راجع به این مسئله صحبت کنم. به همین دلیل درحالی که دوستم در خانه نبود، زنگ خانه شان را زدم. به همسرش گفتم حرف مهمی دارم و وارد خانه شدم. اما بر اثر مصرف ...
امام زمان عجل الله تعالی فرجه احیاگر احکام الهی
: مهدی عدالت را، همچنانکه سرما و گرما وارد خانه می شود، وارد خانه های مردمان می کند و دادگری او همه جا را می گیرد. (بحارالانوار،ج52،ص 362) مساوات و برابری آنچه در [نظامها و آیین] جاهلیت بود، باطل خواهد کرد و عدالت ر ا در میان مردمان حاکم ساخت و چنین است قائم عجل الله تعالی فرجه آنگاه که قیام کند آنچه را [از راه و روشهای میان مردم] در زمان قبل از ظهور رایج بوده است زیر پا می نهد و ...
وهابیت ابن تیمیه را برتر از پیامبر(ص) میداند؟!
خانه هایتان ذخیره می کنید، خبر می دهم . جالب اینجاست که در صحیح ترین کتب اهل سنت، علم غیب به رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نسبت داده شده است . در صحیح مسلم یک باب روایت در مورد علم غیب رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و آگاهی حضرت به علوم گذشته و آینده می آورد و می گوید : رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روزی از صبح تا به غروب بر منبر رفته، خطبه خواند و تنها برای نماز ...
اصرار داشتم با یک جانباز ازدواج کنم/ در کردستان دوست و دشمن مشخص نبود [حاوی تصاویر دلخراش]
و حدود شش ماه در لبنان دوره دید و او نیز در جبهه های جنوب و هم در جبهه های غرب خدمت می کرد که در اثر ایست قلبی جان خود را از دست داد. انگیزه رفتن به کردستان در سن 19 سالگی همسر اول خود را از دست دادم. این اتفاق تلخ در اوج جوانی تأثیر روحی زیادی در زندگی من داشت و باعث شد خانه نشین شوم و با هیچکس هم ارتباط نداشتم، تا اینکه روزی با خبر شدم تشییع شهدای هوانیروز در اصفهان است. در ...
روزنامه نگاری که صندلی ندارد!
بلاهای زیادی به سرم آمده است. یک بار یک ویژه نامه در روزنامه داشتیم و برای همین پنج شبانه روز بود که خانه نرفته بودم. بعد از پنج روز به یک حمام عمومی در لاله زار رفتم. همین که سرم را روی سنگ های گرم کف حمام گذاشتم، خوابم برد. یک مرتبه از خواب پریدم و دیدم شب شده و حمام لبریز از آدم است و امکان بلند شدن نیست. دوباره خوابیدم که دیدم یک نفر با پا به من می زند و می گوید ساعت سه عصر است. من قرار بود نیم ...
از بصیرت افزایی در جبهه ها تا شوق پرواز در جزیره مجنون
طرف سپاه به او دادند تا در مسائل مربوط به حمل و نقل و خرید مایحتاج مجموعه، کمک کارش باشد. شهید ریاض بنده وار آن موقع خبری از ماشین و موتور نبود، من هم که 13 یا 14 سال بیشتر نداشتم، عاشق موتور سواری بودم و آن روزها امکانات تفریحی به خصوصی هم در اختیار ما نبود. ظهر روز اولی که آن موتور را به او تحویل دادند، وقتی که می خواست برای ناهار به خانه بیاید، دم در ایستادم و ...
خاطره گویی بهزاد نبوی و احمد توکلی از عصبانیت های بنی صدر و هوش رجایی
رأی داشتید اگر درست عمل نکنید، انتقاد می کنم. این نماینده ادوار مجلس، افزود: زمانی در هیئت رییسه بودم با رجایی کار داشتم او را در دفتر بنی صدر پیدا کردم، بنی صدر گفت من در رابطه با اتفاقاتی در بهشهر کسی را میفرستم که میخواهد از تو اطلاعاتی را بگیرد. آن فرد آمد و گفت که ما شنیدم که کارگرهای بهشهر با تو مخالفند و تو چطور میخواهی وزیر کار شوید؟ من گفتم این اطلاعات را از کجا به دست آورده اید ...
آزاده امید بابانیا: نگاه کن ما با چه کسانی می جنگیم
کردم ایران با تمام عظمت و بزرگی اش- در نزد من- نمی تواند مرا از این مخمصه نجات دهد. من در خانواده پسر کوچک تر بودم و از کوچکی هر زمان که مشکلی برایم پیش می آمد به پیش برادرانم پناه می بردم. اما در آن موقعیت حتی دیگر برادرانم هم نمی توانند به من کمک کنند؛( باخنده). می دانستم که من هستم و تنها پناهم خداست و آن پیشانی بندم . احساس می کردم تازه اول کار است و الان وقت عمل است و باید از این به بعد وفاداری ...