سایر منابع:
سایر خبرها
قاتل سرباز جوان از قصاص گریخت
جدال لفظی داشتم، به دلیل غرور بیجایم تصمیم گرفتم با او درگیر شوم، زمانیکه فهمیدم از آموزشی سربازی برگشته برای این کار آماده شدم، زمان وقوع قتل، فرهاد را در خیابان دیدم و نزدیک او رفتم که متوجه شدم دوستش نیز همراه اوست، با چاقو ضربه ای به سینه فرهاد زدم و چون دوستش قصد دفاع از وی را داشت، او را نیز زخمی کردم و بعد از آنجا گریختم اما در نهایت توسط مردم دستگیر شدم. پس از اتمام جلسات ...
جانباز 70درصد دفاع مقدس، دهمین محکوم به اعدام را از مرگ نجات داد /او حاضر به افشای نامش نیست
بودم تا اینکه یک روز ناخواسته پایم به یک نزاع دسته جمعی کشیده شد. نمی دانم چرا جوگیر شدم و به هواخواهی از دوستانم، درگیر ماجرایی شدم که همه زندگی و جوانی ام را تباه کرد. در آن هیاهو اصلاً معلوم نبود چه کسی مقصر است و دعوا بر سر چیست؟ فقط چشمم به پسری همسن و سال خودم افتاد که داشت دوستم را به عقب می کشید. به طرف او هجوم بردم و جوان ناشناس، وحشت زده نگاهم کرد و گفت: من فقط قصد جدا کردن داشتم... ...
خاطرات محمد علی کلی از حضور در جبهه های جنگ با عراق
.... بعد از یکی دو روز گله گذاری ها شروع شد. من هم گفتم: مادرم مرا فرستاد و من این طور شدم، دست خودم نبود . آدم همیشه با اراده خاصی از خانه خارج می شود اما برگشتنش دست خداست. اگر این ها را می آوردم از عهده شان بر نمی آمدم من در منطقه بسیجی بودم، حقوق نداشتم. این ها هم خرج داشتند و امکانات می خواستند. نمی توانستم. آیا در ایران خواهی ماند؟ واقعا این کشور صاحب دارد و بی صاحب نیست ...
آشیانه خالی ارمغان سیاست تک فرزندی/ تنهایی؛ باری که تک فرزند به دوش می کشد
. با تک فرزندی دیگر قرار ملاقات داشتم روز قبل که با مادرش هماهنگ کرده بودم که برای مصاحبه ای کوتاه مزاحمشان می شوم گفت فاطمه عاشق مهمان است. با خنده و روی باز به استقبالم می آید و مرا به اتاقش دعوت می کند. سال اول رشته مهندسی برق را تمام کرده و برای ترم سوم آماده می شود نگاهی به قاب عکس های نصب شده به دیوار اتاقش می کنم. عکس هایی از خودش به همراه پدر و مادر و چند عکس هم با همکلاسی هایش ...
ازدواج بازیگر مشهور ایرانی با دختری 43 سال کوچکتر از خودش +عکس
کرد به سمت مغز. رفته بودم دستشویی که بعدش با همسرم بروم بیرون. سرگیجه بدی به من دست داد و ناگهان همان جا بیهوش شدم. از پسرتان خبر ندارید؟ رضا: چند وقت پیش شب تولد حضرت علی (ع) که مثلا روز پدر بود با یک اس ام اس روز پدر را به من تبریک گفت. تارا: البته بعد از یک سال. قهر هستند؟ رضا: چه بگویم. من که برای پدرم پسر بدی نبودم. تنها کاری که پدرم را اذیت می کرد ...
روایتی دردناک از یک بیماری عجیب
دست زده بودم دست نمی زد، اینا عذابم میده، من هیچی نمیخوام، من می خوام مردم به من هم حق زندگی بدن فکر نمی کردم قرار است با شخصی مواجه شوم که تمام خبرهای روز را بی اهمیت می کند، علی از جایی در جنوب کشور آمده بود، قامت نحیفش و چشم های ضعیفش و دست هایی که چیزی جز زخم نداشت، از دور نشان می داد که رنجی را با خودش آورده، آن قدر نحیف و ظلم پذیر نشان می داد که نشستن مقابلش و حرف زدن با او تبدیل ...
توطئه برای قتل پدر خانواده
قتل گرفتیم و نقشه کشیدیم. او درباره روز حادثه گفت: شب حادثه دوباره مسئله ای پیش آمد و ما عصبانی شدیم. من به مادر و خواهرم گفتم اگر آماده هستند نقشه را اجرا کنیم. آنها قبول کردند. خواهرم طناب، چسب و قرص خواب آور خرید و وقتی شب پدرم آمد شیرموز درست کردیم و صد قرص داخل آن ریختیم. پدرم کمی از آن خورد بعد گفت تلخ است و دیگر شیرموز را نخورد. صبح مادرم من را بیدار کرد و گفت پدرت حالش بد شده به ...
- ماجراهای مدرسه - در بازار کتاب - پسربچه ای که معلمش را شکست داد
...... چی گفته؟ گفته فضولم؟ اعصابش را خرد می کنم؟ هرچه دسر باشد می خورم؟ خب، یک چیزی بگویم؟ دروغ است. همه اش دروغ است. غیر از دسر. این یکی... خب، باشد، این یکی راست است. خواهر کوچک ریف خاچاتوریان بودن آسان نیست. ریف به خاطر خوشگذرانی در مدرسه، قانون شکنی می کرد. هرگز در مدرسه نمره 20 نگرفت. در مدرسه یک میلیون دشمن داشت. و حالا همه فکر می کنندکه من هم مثل او هستم! برای همین می خواهم به ...
وقتی یک وهابی برای امام حسین(علیه السلام) گریه می کند!
کس امام حسین را درک نکرد و ایشان را همراهی نکرد. آن شب چراغ ها را خاموش کردند و مشغول به سینه زنی شدند ولی من سینه نزدم، نشستم و برای مظلومیت سیدالشهدا خیلی گریه کردم. از این که در فرقه ما نمی گذارند امام حسین (علیه السلام) را به خوبی بشناسیم ناراحت بودم، دلسرد شده بودم، از دست خودم هم خیلی ناراحت شدم که چرا تا حالا سیدالشهدا(علیه السلام) را نشناختم؟ ولی چون از بچگی به ما گفته بودند که شیعه ها ...
شهید مدافع حرم محمد طحان به روایت همسر
تمام زندگی ام را بدهم تا یک بار دیگر محمدم را ببینم. اما حقیقتاً پشیمان نیستم از رفتنش! بعد از شهادت محمد، فروردین ماه 95 بود که با دیگر همسران مدافع حرم به سوریه رفتیم. وقتی به حرم حضرت زینب رسیدم، قلباً ایمان آوردم و اعتراف کردم که این حریم و حرم ارزشش را دارد... آن لحظه فکر می کردم اگر من هم جای محمد بودم، حتماً برای این خانم فدا می شدم. محمد بهترین کار را کرد! حالا هم وقتی ...
ناگفته های ساغر عزیزی از زندگی خصوصی اش +عکس
معمای شاه و نقش فرح دیبا می بینیم در گفت وگویی که با او داشتیم، درباره ویژگی های فردی خودش گفت و مثل یک مادر عاشق از دخترش پریا هم صحبت کرد و گفت که چگونه او را بزرگ کرده است. ساغر عزیزی در معمای شاه ناگفته های ساغر عزیزی از زندگی خصوصی اش : در ابتدا کمی از خودتان برایمان بگویید؟ سال 56 در یکی از محله های قدیمی شیراز متولد شدم. در یک خانه قدیمی که معماری و حال و هوای ...
اعتراف مادر و 2دختر به تکه تکه کردن پدر بداخلاق با اره برقی +عکس
خانه با دایی و پسرعمویم تماس گرفتیم اما بی نتیجه بود به همین خاطر دو روز بعد یک اره برقی خریدم. من در حال مثله کردن جنازه بودم و مادرم آن را در کیسه های نایلونی بزرگ جاساز می کرد و نگار هم در خانه اسفند دود می کرد تا همسایه ها مشکوک نشوند که عمویم و ماموران پلیس سر رسیدند. آنجا بود که فهمیدم پسرعمویم ماجرا را به پدرش اطلاع داده است. سپس لیلا روبه روی هیات قضایی ایستاد و گفت: از همان ...
صدای غریبی امام را شنید و لبیک گفت
خون هایی برای حفظ دین ریخته شده است. طیبه رضاعلی خواهر شهید وقتی برادرتان مفقود شد شما چند سال داشتید؟ شما هم کمی از برادر شهیدتان بگویید. برادر شهیدم متولد 1343 بود و من متولد 1346 هستم. برادرم سه سال از من بزرگ تر بود. من با برادرم خیلی رفیق بودم. تمام حرف هایش را به من می گفت. دوستم داشت، وقتی شهید شد خوابش را می دیدم. همیشه به من می گفت بر می گردم. برادرم دفعه آخر که به ...
گفت وگو با قربانی اسیدپاشی در لانتوری
درمی آید، مشخص نیست. از طرفی هم به دلیل زیست آکادمیک او در برلین معلوم نیست که پس از لانتوری و پدیده دیگر چه زمانی او برای ایفای نقشی در سینما به ایران بازگردد. یک روز با او تماس گرفتم و لانتوری شد دلیلی تا به صورت اسکایپی با او به گپ و گفت بنشینیم، با دو ساعت و نیم تفاوت ساعت؛ یکی در تهران و یکی در برلین. دهه شصتی ها تصویر تو را با نفس عمیق می شناسند و حالا با لانتوری بعد ...
پایان دوستی با رفیق نارفیق در کلانتری
فکر می کرد از روی حس حسادت این حرف ها را پشت سر دوستش می زنم. او به گفته هایم توجهی نشان نمی داد. یک روز که تنها بودم زنگ در خانه به صدا درآمد. دوست شوهرم منتظر بود در خانه را باز کنم. او با توسل به زور وارد خانه شد. جیغ و فریاد راه انداختم و از ترس پا به فرار گذاشت. من که دیگر تحمل چنین شرایطی نداشتم وسایلم را جمع کردم و به خانه پدرم رفتم. بعد هم شکایت کردم. تا الان با او ...
مزایایی که خداوند هنگام بیماری به هر فرد می بخشد
اشتباهاً بعد ازَ واو آمده است، معلوم می شود که اشتباه کرده است. جالب است رفتند نسخه ی مغنی ابن هشام را از پسر او به دست آوردند، آن هم این طور بوده است. حالا خلاصه أَ وَقْتُ الصِّحَّهِ آیا این شکرها را برای این وقت صحّت بکنم که این همه به من مرحمت کردی، آن زمانی که گذشته است، جوان بودم قوی بودم، نشاط داشتم، منشأ خیرها شدم، کارها کردم، خوب همه همین هستند. شما چه زمانی دانشمند می شوید؟ ابن عبّاس می ...
بخشش، پایان ترسناک ترین جنایت خانوادگی
تلفن همراه کار می کردم و کمک خرج خانواده بودم اما پدرم با من بدرفتاری می کرد. این شرایط ادامه داشت تا اینکه دیگر خسته شدم و همراه مادرم تصمیم گرفتیم پدر را به قتل برسانیم. اول فکر کردیم که او را با یک تصادف عمدی به قتل برسانیم ولی بعد فکر کردیم غذایش را مسموم کنیم اما فایده ای نداشت تا اینکه یک روز قبل از حادثه درحالی که پدرم از شمال برگشته بود، باز هم با مادرم درگیر شد و ما تصمیم گرفتیم داخل ...
اعتراف ناموسی عمو به کُشتن خواهر و برادر خردسال آبادانی+ عکس
بچه ها ماموران در تماس برادر این پدربزرگ با سناریوی هولناکی روبرو شدند. ماموران به خانه پدربزرگ رفته و زمانیکه پای در حیاط این خانه گذاشتند با استخوان های 2 جسد که داخل پتویی پیچیده شده بود روبرو شدند. زن اول پدربزرگ به ماموران گفت: ساعت 12 شب 20 مرداد ماه بود که پسر هوویم را که بیماری ذهنی دارد برای بردن به سرویس بهداشتی به داخل حیاط آوردم و با این پتوی خاکی و خون آلود که ...
قانون در چه مواردی با سقط جنین موافقت می کند؟
تسلیم اراده خانواده ها شدم و در یک مراسم مفصل روستایی به عقد ازدواج علی در آمدم. پدر طبقه بالای خانه را برای من و علی در نظر گرفته بود و چون عموی بزرگ بود کسی روی حرفش حرف نمی زد. بعد از ازدواج با التماس از علی خواستم که بچه دار نشویم. انگار که الهامی به من شده باشد از بارداری می ترسیدم. به هر بهانه ای که به پزشک روستا مراجعه می کردم از او راجع به احتمال بیماری ژنتیکی در فرزندم سؤال می ...
روایتی شیرین از زندگی دختر معلول کردکویی/هزینه درمانم جور شود، از صندلی چرخدار بلند می شوم
به خصوص اگر بدانی که سالم به این دنیا قدم گذاشته ای و این دیگران بودند که در معلولیت تو نقش داشته اند اما چه حاصل از این که غصه بخوری و به دنبال مقصر باشی. این را می گویم نه این که شعار باشد؛ نه، با تمام تاروپودم لمسش کرده ام. همه دلخوری ها، به دنبال مقصر گشتن ها، غصه خوردن ها را تجربه کرده ام و دست آخر به این نکته رسیدم هر کسی سرنوشتی دارد که می تواند آن را بسازد. رسیده ام به این موضوع که باید ...
سیره فردی امام جواد (ع)
...، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقداری راه رفتیم ناگاه دیدم که در مکه هستیم، کعبه را طواف کرد، من هم طواف کردم، 6بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بودیم که دیدم در جای خودم که در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم که خدایا او کی بود و این چه کار؟! یک سال از این جریان گذشت که دیدم باز همان شخص آمد، من از دیدن او شاد شدم، مرا دعوت کرد که با او بروم، من با ...
تقویم روز ارتباطات/ روزی که پخش خبر از رادیو آغازشد
جدید برای برطرف کردن موانع پیدا کرد.(اندرو کراسیل ، 1994: 45-46) رادیوهای لامپی قدیمی بزرگ و گران بودند و در ضمن برق زیادی مصرف می کردند ، اما رادیو ترانزیستوری اشکال مصرف برق را نداشت و مهم تر از همه خیلی ارزان تر و کوچک تر بودند ، آن قدر کوچک که بتوان آن را در دست گرفت ، در جیب گذاشت و با خود به اینطرف آنطرف برد.(اندرو کراسیل ، 1994 : 45 ) رادیو دیگر جایی ثابت در خانه یا کارخانه نداشت ، افراد می ...
ماجرای نام گذاری روح الله /همسر شهید:برایم از غربت کودکان سوری می گفت
.... دیگر ادامه زندگی برایم سخت شده بود. دلتنگی همه وجودم را گرفته بود. مدام اخبارجبهه مقاومت را پی گیر بودم که سردار همدانی به شهادت رسیدند، شناخت زیادی روی ایشان نداشتم، اما از شهادت شان و اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران یکی از فرماندهانش را از دست داده است بسیار متاثر و ناراحت شدم. چند روز بعد از شهادت سردار، روح الله تماس گرفت، من شروع کردم گریه کردن و از شهادت سردار گفتم، روح الله گفت ...
آخرین روضه اش در الزهرا بود
غیبی بود. داود فرمانده گروه و از خط شکن های حمله بود. من مدیریت او را دیده بودم و دوستانش نیز به این موضوع اشاره کردند. خیلی ناراحت بودند که دلاوری مثل او را از دست داده اند. روز عملیات یک گروهان به فرماندهی داود برای کمک به نیروهای مستقر رفته بودند. وقتی می رسند خبر می دهند که گروهان باید برگردد اما داود قبول نمی کند. کل گروهان برمی گردند و داود می ماند. ارادت و عشق داود به حضرت ابوالفضل(ع) آن روز ...
آرامش معنوی و انس با قرآن عامل موفقیتم در کنکور بود
.... این دانش آموز ممتاز متذکر می شود: تفریح و توجه به علایق در زندگی لازم است و درس و کنکور همه نیاز افراد را تامین نمی کند. کمترین ضرر تفریحات غیر سالم هدر دادن عمر انسان است خلیلی می افزاید: من رشته پزشکی را بخاطر نیاز خودم و منطقه انتخاب می کنم و اگر خدا بخواهد در رشته های تخصصی ادامه خواهد داد. وی اهمیت زمان را از طلا ارزشمندتر می داند و می گوید: زمان ...
اگر شهید باهنر زنده بود درخصوص فیش های نجومی قیام می کرد/شهید باهنر و رجایی خود را خدمتکار مردم می ...
می گفتند غرق در نعمت هستیم؛ مادرم هم مکتب خانه داشتند. معمولا در آن زمان خانواده هایی که پسر داشتند، دوست داشتند پسرشان کمک دست آنها و در کنار پدر نان آور خانه باشند. اما در آن زمان آقای حقیقی که امام جماعت مسجد جامع بوده و با پدر آشنایی داشتند، از ایشان خواستند اجازه دهد محمدجواد درس علوم دینی بخواند و گفتند چیزهایی در باطنش هست که می تواند موفق باشد.پدر بااین موضوع موافقت کردند و گفتند من توقعی ...
ایجاد تشکیلاتی مشابه جامعه مدرسین درنجف مغفول مانده است - نیازمند خط انقلابی امام خمینی(ره) در حوزه
حکومت را در دست بگیرند، اما این امر محقق نشد و جماعةالعلماء چند سالی ادامه کار دادند و مجلات و نشریاتی نیز منتشر می کردند، فعالیت های دیگری نیز و در آن زمان بیشتر شهید صدر در این نشریات می نوشتند و بعدها حزب الدعوه شکل یافت که شهید صدر یکی از رموز اولیه حزب الدعوه بودند، اما بعد از حزب الدعوه جدا شدند و حزب الدعوه بدون ایشان ادامه کار داد. شهید صدر باوجوداینکه از حزب الدعوه جداشده بودند ...
اسلام، آیین صلح و دوستی، رأفت و رحمت
، عقل و تمییز داده و به صورت زیبا و معتدل آفریده و آن ها را بر موجودات روی زمین مسلط کرده است . (60) در نتیجه، وقتی انسان این گونه بر سایر مخلوقات برتری داشته باشد، آیا سزاوار اختلاف و تفرقه و پیروی از هوای نفس می باشد؟ قرآن در مرحله بعد نیز به صراحت بیان می کند که همه افراد بشر از یک پدر و مادر آفریده شده؛ اما این که به صورت اقوام و قبیله درآمده اند فقط برای تشخص و شناخت هم دیگر است و ...
اعتراف ناموسی عمو به کُشتن خواهر و برادر خردسال آبادانی! +عکس
پدر این دو کودک با پدربزرگ بچه ها به خاطر ازدواج دومش اختلاف داشته و احتمال دادند پدربزرگ این خانواده برای انتقام گیری از پسرش، نوه هایش را ربوده است و با این فرضیه پدربزرگ 55 ساله برای تحقیقات بیشتر دستگیر شد. پدربزرگ خودش را بی گناه معرفی می کرد اما باگذشت 4 روز از ناپدید شدن بچه ها ماموران در تماس برادر این پدربزرگ با سناریوی هولناکی روبرو شدند. ماموران به خانه پدربزرگ ...
بخشش قاتلان برادر در آخرین ثانیه ها
. زن 46 ساله نیز از مسائل غیراخلاقی مقتول حرف زد و گفت: 23 سال با مقتول زندگی کردم اما همیشه دعوا داشتیم. بعد ها متوجه شدم پزشکان به او گفته بودند نباید ازدواج کند. پس از یک سال فهمیدم با زنان دیگر هم ارتباط دارد اما خودش قبول نداشت. روز حادثه از شمال برگشته بود که پیشنهاد غیراخلاقی درباره نگار داد. خواستم منصرفش کنم اما نپذیرفت برای همین نقشه قتلش را با دو دخترم اجرا کردیم. نگار نیز که ...