سایر منابع:
سایر خبرها
فرزندان آیت الله طالقانی:37سال است به فوت پدرمان مشکوکیم
: یعنی مرحوم طالقانی یک روحانی روشنفکر در دهه 40 بود؟ مهدی طالقانی: دقیقا. طاهره طالقانی: مرحوم هایده خانم دختر خاله مون بی حجاب بود هر دفعه می آمد منزل در می زد ما می رفتیم در را باز می کردیم، می گفت اگر آقا است چادر بدهید من با چادر سر کنم به داخل منزل بیایم . یک بار که در خانه ما را زد، من در را باز کردم دیدم هایده خانم است. آقا هم داشت در حیاط قدم می زد،دختر خاله ام خودش در را ...
اینجا چراغی روشن است آخر هفته در تلویزیون
سیما پخش خواهد شد. در خلاصه داستان فیلم آمده است: اشرف خان صاحب سینمای کابل است که پس سقوط دولت کمونیستی نجیب الله و تسلط مجاهدین بر کابل می خواهد سینمایش را بازسازی کند اما یکپارچگی دولت دیری نمی پاید و جنگ های داخلی بار دیگر از خرابه های کابل سر برمی آورد و این جنگ به فیلم خانه ملی افغانستان نیز راه می یابد و ... مسعود رایگان، لادن مستوفی و هدایت هاشمی در فیلم تلویزیونی گل ...
بانک شعر ویژه شهادت امام باقر (ع)
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی یک سرخ مو ز قافله ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست من آستین صبر جویدم به کودکی قاسم نعمتی نگاه کودکی ات دیده بود قافله را تمام دلهره ها را، تمام فاصله را هزار بار بمیرم برات، می خواهم ...
برخی سینماگران برای جایزه وطن فروشی می کنند
ناخودآگاه مخاطب تأثیرگذار است و البته هیچ چیز بر منافق بودن کاراکتر شما دلالت نمی کند. کسی که چنین رفتارهای پستی از او سر می زند بی شک آدم مذهبی نیست. رضا خان در زمان قانون کشف حجاب دستور داده بود فقط روسپی ها چادر سر کنند. برای اینکه چادر را بی حرمت کند. الان هم مجرمانی که اساساً چادری نیستند را با چادر به دادگاه می برند که کار اشتباهی است. بله، یک دزد هم ممکن است لباس ...
حضور شبکه اجتماعی استان مرکزی در سکونتگاه غیر رسمی اراک
فوت مادر و رابطه تقریبا مناسب بانامادری صحبت کرد. چند گامی از دختر جوان دور نشده بودیم که با صحنه معاشرت دختر با پسر جوان و ورود به خانه ای در همان نزدیکی مواجه شدیم. کوچه شیب دار به سمت کوه در سکوت سپری شد و هیاهوی کودکان با بازی در شیب خطرناک معبر سکوت را شکست و باز هم قصه نبود مکانی مناسب برای تفریح و بازی به عنوان حق طبیعی هر کودک زمزمه شد. بانوانی که در همان حوالی به ...
سکوت یک نگاه/ داستانی برای یک فیلم بلند
به گوش می رسد: ایست!!... ناصر با شتاب ماشین را روشن می کند و به حرکت درمی آید؛ وحشت زده به امیر نگاه می کندکه درحال دویدن به طرف او است. امیرسعی می کندکه خود را به ماشین درحال حرکت برساند و سوار شود. ناصر پایش را روی گاز می گذارد. صدای گلوله ای آتشین به گوش می رسد و ناصر فریاد می زند: بدو سوار شو امیر... بیا بالا ! بیا بالا !... گلوله ای دیگر، فضا را می شکافد و لحظاتی بعد، امیر روی آسفالت داغ جاده ...
در باب فرهنگ تفریح
کشور آلمان و سوئیس را دارد، از تفریح در این کشورها برایمان می گوید: تفاوت عمده تفریح در کشور ما و کشورهای غربی، برنامه ورزش است؛ از اسکی و موج سواری و قایق سواری گرفته تا دو و تنیس و بدمینتون. چون در بیشتر مناطق، مسیرهای مشخص برای پیاده روی و دوچرخه سواری وجود دارد، این موارد پای ثابت تفریحاتشان است. در صورتی که هوا مناسب نباشد، در خانه یکی از دوستان جمع می شوند و با آشپزی و شیرینی پزی دسته جمعی ...
17 شهریور 57 در تهران چه گذشت؟
از آن در تهران و سایر شهرها رخ نمود. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر به دیدار شاه رفت و با اشاره به راهپیمایی های مردم و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که می توانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، و با استناد به نظر کارشناسان ساواک و اداره دوم ارتش دستور شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد و دولت شریف امامی سرانجام در شامگاه روز 16 شهریور 1357 در تهران ...
صد ثانیه غم و شادی!
... در نمایی متوسط، پسر جوان را می بینیم که از پله برقی دوم به سمت پایین بر می گردد تا دو باره از پله برقی اول بالا برود! لحظاتی بعد، درکنار مسافرانی که سوار بر پله برقی از کنار پیرمرد می گذرند، باز هم همان پسرجوان دیده می شود که رو به پیرمرد پوزخند می زند جوان اول: ای بابا! تو که هنوز نرفتی پهلوون؛ بگم آژانس بیاد خدمت تون؟! پیرمرد، به رفتن و دورشدن جوان نگاه می ...
رفت تا ناموس و کشورش در امان باشند
را تمام کرد و خانه اش را ساخته بود و کارهای مانده اش را هموار کرده و رفته بود. کبری مدیر دهقان از آخرین دیدار و خداحافظی با برادرش اینگونه روایت می کند: وقتی برادرم برای آخرین بار می رفت خداحافظی اش را هرگز بعد از گذشت این همه سال از یاد نمی برم. به من گفت خواهر جان من می روم و وصیتنامه ام را نوشته ام و در اختیار همسرم گذاشته ام. من گریه کردم و گفتم چرا حرف از رفتن و نیامدن می زنی؟ گفت ناراحت نشو ...
کرامات و معجزات امام باقر (ع)
علیه السلام دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظه ای فرمود: چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در خانه آن حضرت دیدم. آن بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم. من عرض کردم: فدایت شوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت . در اندیشه یاران پرورش یافتگان مکتب امام باقر علیه السلام آن چنان هوشمندانه عمل می کردند که هر کدام در هر منطقه ای که حضور داشتند، تمام ...
سیره عملی امام باقر (ع)
در دست می گرفت و مسافتی را پیاده می رفت. و چون وارد مسجد الحرام می شد به کعبه نگاه می کرد و با صدای بلند می گریست، غلامش افلح می گوید:با امام باقر حج گزاردم، چون وارد مسجدالحرام شد، به بیت نگاه کرد و گریست تا آنکه صدایش بلند شد،گفتم: فدایت شوم، مردم به شما نگاه می کنند، آهسته تر گریه کنید ،فرمود: وای بر تو ای افلح، چرا گریه نکنم، شاید خداوند از رحمت به من نگاه کند، و فردای قیامت بدین سبب، نزدش ...
24 سپتامبر از زبان شاهدان عینی
می کرد. حالت پریشان آن زن را هرگز فراموش نمی کنم. ایجاد ناامنی جانی و روانی در خانه خدا از وی پرسیدیم بعد از بازگشت به مکه اوضاع حجاج ایرانی چگونه بود؟ میگفت بعد از بازگشت هیچ یک از حاجیان امنیت جانی و روانی نداشتند. زائران خانه خدا به جای اینکه در حریمش احساس امنیت کنند هر لحظه نا امنی را با گوشت و خون خود حس می کردند. از ابتدای سفر حادثه های مختلفی رخ داده بود که بار روانی ...
بازخوانی ترور مجید شریف واقفی
کرده و نمره های جعلی را پشت شیشه های آن گذاشتیم و به محل عمل رفتیم؛ ماشین را دم کوچة باریک گذاشتیم و ایستادیم. چند لحظة بعد، علی با ناراحتی آمد و گفت: همشیره سر قرار خود نیامده؛ چه کار کنیم؟ عباس گفت: مهم نیست؛ من طوری می ایستم که نیمی از کوچه را ببینم. ما ایستاده بودیم که دیدیم همشیره با چادر آمد و روبه روی کوچه ایستاد. حدود یک ربع گذشت که همشیره رفت. عباس از من خداحافظی کرده و داخل کوچه شد؛ لحظه ...
برترین فیلم های غیرانگلیسی زبان قرن 21
دعوت می کنند اما این اثر، یک بزم بسیار عالی و باشکوه است. حال وهوای شهوانی و تصاویر لذت جویانه فیلم - همه لحظات دزدکی در کوچه و نگاه های پرسوزوگداز از لابه لای درهای نیمه باز- از داستان آن پیشی گرفته و به عنصر اصلی قصه گویی بدل شده است. در واقع، داستان پردازی بسیار کمرنگ است اما میزانسن های حیرت انگیز آن از لباس ها تا گردن پوشیده مگی چونگ گرفته تا دودی که بالای سر تونی لیانگ زیر نور مستقیم کوچه ها ...
چرا ابن سیرین بوی خوش می داد؟
تا قیمت آن را به تو پرداخت کنیم . در دکان را بستم و همراه ایشان راه افتادم تا به جلوی خانه آنان رسیدم ، آنها به درون رفتند و من پشت در ماندم . بعد از مدتی زن - بدون آن که کنیزش همراهش باشد - مرا به داخل خانه دعوت کرد، چون داخل شدم ، خانه ای دیدم از فرشها و ظروف عالی آراسته ، مرا بنشاند و چادر از سر برداشت ، او را در غایت حسن و جمال دیدم ، خود را به انواع جواهرات آراسته بود. در کنارم ...
وقتی از مدرسه برگشتم بهم گفتند: تو دیشب عروس شدی!!
وسایل اردو را جمع کردم و سر شب خوابیدم . از اردو برگشتم دیدم در خانه مان باز است خونمون شلوغ است وارد خانه شدم، مادرم در حال آشپزی است گفتم مادر مهمان آمده است؟ گفت نه . در همین حال زن همسایه (مادر شهید) آمد وگفت: سلام عروس گلم آمدی . از مادرم یواشکی پرسیدم چه خبر است! همسایه چرا آمده خانه ما و دارد کمک می کند! گفت : دیشب که خواب بودی خانواده آقای ملکی آمدند از تو خواستگاری کردند ما هم جواب ...
انتظار برای تعطیل شدن نهضت سوادآموزی
و 300 نفر از آنان جزو اولیای دانش آموزان همان مدرسه ها هستند. این روحانی خوش سخن از طرح اولیای بی سواد دانش آموزان هم سخن گفت که حتی اگر سوادآموزی قادر به حضور در کلاس نباشد، خانم صادقی به منزل این سوادآموز رفته و همانجا تدریس می کند. معاون آموزش و پرورش استان قم گفت که امسال 20 تا 25 آموزش دهنده به خانه افراد در سطح استان می روند اما مبنای کار نهضت در کلاس و مدرسه شکل می گیرد و اگر ...
خیابان خانه من است
مددکارانش سری به خیابان کارگر و فاطمی بزند من هم سوار همان ون می شوم و دو مددکار و کارشناس امور اجتماعی و یک عکاس همراهم هستند. اعتمادسازی حرف اول را می زند هدی فرح گل مددکاراورژانس اجتماعی پشت سر من نشسته و کاغذ به دست با چند برگ فرم مخصوص پر کردن مشخصات بچه هایی که قرار است شناسایی شوند منتظر است تا کارش را شروع کند. تمام حواسمان به کف خیابان، لابه لای درختان، کنار مغازه ها ...
16 سالگی رفت جبهه؛ 50 سالگی شهید شد
محمدرضا گفتند که در یکی از کلاس ها شرکت نکرده و خلاصه انتخاب نشد.می گفت می خواستم خدمتگزار زائران امام حسین(ع) باشم که نشد، من توفیق خدمت ندارم...بعد از این ماجرا خودش را رساند کاظمین، می خواست برای لحظه تحویل سال 94 آنجا باشد.وقتی از این سفر برگشت، گفت حالا که توفیق نداشتم بروم کربلا ،می روم سوریه. یعنی از همان موقع صحبت از رفتن به سوریه مطرح شد؟ بله. خیلی هم تلاش کرد تا اعزام شود ...
14 نفری که با دست خالی میلیاردر شدند!
، کسی که به مدت 8 سال عجیب ترین کارهای ممکن را انجام می داد تا بالاخره اوراکل را افتتاح کرد. وی سال گذشته 9 میلیارد دلار به ثروتش افزود. این فقط یک رویای آمریکایی نیست، چندین و چند کارآفرین از سراسر دنیا در چنین موقعیت هایی بوده اند و حالا در دسته اقلیت پولدارها هستند. جک ما، موسس علی بابا واضح ترین نمونه است.داستان این ثروتمندان نشان می دهد که تلاش، پشت کار و اندکی شانس می تواند بر شرایط ...
شاهرخ و سمیه را یادتان هست؟
عصرایران نوشت: نفسمان بند می آمد وقتی می خواندیم دخترک در دادگاه رو به پدرش گفته بابا بذار برگردم خونه! شاهرخ بعد از شنیدن حکم اعدام گفت خواسته ای ندارم جز اینکه بگذارید قبل از اعدام، سمیه رو عقد کنم تا به عنوان شوهر اون اعدام بشم! سمیه و شاهرخ را دوست نداشتیم چون محمدرضای 8 ساله و سپیده 11 ساله را در خانه ویلایی خیابان گاندی توی وان حمام خفه کرده بودند. چطور سمیه توانسته بود خواهر و برادرش ...
اعزام هوشمندانه مسافر به تایلند !
است و اصلا آدم بسیار محترمی است اما به علت ابتلا به یک شغل فرهنگی و در نتیجه درآمدِ کم، تبلت و آیفون و سینمای خانواده در خانه ندارد، اصلا در فرزند شما ایجاد توقع می شود؟ ندیدن که توقع ایجاد نمی کند. آن وقت شما اگر فرزندتان را هوی هم صدا کنید، ناراحت نمی شود و کلی هم دلش غنج می رود که کره خر صدایش نکرده اید. تازه غر هم نمی زند که بابا چرا برای من سامسونگ گلکسی فلان را نمی خری. سفر هم همین ...
شاهد فاجعه منا: عمدی نبودن فاجعه منا پذیرفتنی نیست
ساعت 9 صبح تا نیمه های شب در چادر منتظر همسرم بودم، لحظه هایی پر از آشوب و دلهره هر بار به سمتی در جستجوی همسرم بودم و مردمی را می دیدم که بال و پرشکسته برمی گشتند. وی اظهار کرد: خود را دلداری می دادم که همسرم جوان و سالم است و با توجه به داشتن روحیه مردمی در حال کمک به دیگران است و به طور قطع باز می گردد. همسر شهید گودرزی افزود: سه روز را در زیر چادرها در انتظار همسرم گذراندم آنجا به ...
خیابان خانه من است
فاطمی بزند من هم سوار همان ون می شوم و دو مددکار و کارشناس امور اجتماعی و یک عکاس همراهم هستند. اعتماد سازی حرف اول را می زند هدی فرح گل مددکاراورژانس اجتماعی پشت سر من نشسته و کاغذ به دست با چند برگ فرم مخصوص پر کردن مشخصات بچه هایی که قرار است شناسایی شوند منتظر است تا کارش را شروع کند. تمام حواسمان به کف خیابان، لابه لای درختان، کنار مغازه ها و خلاصه هر جایی که امکان دارد کودک ...
از کنایه های امروز فرمانده سپاه گیلان درباره لغو کنسرت ها تا تکرار مظلومیت بازیگر گیلانی " زیر آسمان شهر ...
ببینم بیدارند یا نه! و بعد صدایش، بی حال اما هنوز مهربان گوشم را پر می کند: جانم مامان جان؟! قرار بود به روال همیشه روزنامه جام جم، میزبان یکی دیگر از چهره های هنری کشورمان در آستانه روز تولدش باشیم؛ اما این بار این ملکه رنجبر بود که میزبانمان شد و به خانه پرمهرش دعوتمان کرد؛ خانه ای در یکی از محلات شمالی تهران که پنجره اش رو به رودخانه ای باز می شود و در و دیوار داخلی اش همه از عکس های روزگار جوانی ...
سبقت اللهی: نه بهشت، نه جهنم، فعلاً در برزخم
قابل تصور نبود که سهمیه گرفته ام. هیچ پیش زمینه ای در تیر اندازی نداشتم و فقط خدا من را در این راه قرار داد. روز اول که به باشگاه رفتم اصلا برایم جذاب نبود و به خودم گفتم چه ورزش خسته کننده ای است زیرا هیچ کس در طول تمرین هیچ حرفی نمی زند، از رشته تپانچه که اصلا خوشم نیامد! گفتم اگر هم شروع کنم تفنگ دیگری را انتخاب می کنم، ولی روال کار طور دیگری پیش رفت و الان حتی فکر کردن به اینکه این رشته را ...
اس ام اس سربازی
پسر باشی یعنی! فقط تا اخر دبستان بابا مامان پشت سرتن هستن بعدش جامعه بزرگت میکنه فقط یه سال وقت داری که کنکور قبول نشی! بعد 18 دیگه یا سربازی یا سربار! استرس سربازی و حسرت درس خوندنه بدون استرس!! * * * * اس ام اس راجب سربازی در مدرسه، آرزویمان تمام شدن درسمان است در سربازی، پایان خدمت در دانشگاه ...