سایر منابع:
سایر خبرها
جنیفر لارنس: به رویایت می رسی اگر...
کرده است. میلیون ها نفر در جهان گذر تو از نوجوانی به جوانی را از طریق فیلم هایت تعقیب کرده اند. بیشتر نقش هایی هم که بازی کرده ای، دختر جوانی را نشان می دهد که می کوشد بر سختی های زندگی غلبه کند و جایگاهی در جامعه بیابد. نظر خودت چیست؟ راستش خودم اینجوری به قضیه نگاه نکرده بودم. شاید حرف شما درست است. به خصوص شخصیت کتنیس اوردین در فیلم های بازی های گرسنگی که به تدریج به بلوغ فکری می رسد ...
اولین حقوق در سرنوشت آدم ها خیلی موثر است / برای کسانی که فکر می کنند سینما یعنی پول و شهرت، حرفی ندارم!
صحبت مان را با این سوال شروع کنیم که سینما چگونه به حرفه شما تبدیل شد؟ من در خانواده ای متولد و بزرگ شدم که اساس آن فرهنگ و هنر بود. همه اعضای خانواده ام به هنر علاقه مند بودند و حتی تفریح ما تماشای تئاتر بود. ما هیچ وقت برای تفریح به پارک یا سرپل تجریش نمی رفتیم که مثلا بلال و گردو بخوریم. مادرم خانمی سنتی و مذهبی بود اما بشدت به تئاتر علاقه داشت. پدرم استاد ادبیات و یکی از دبیران نمونه تهران بود. او همراه جلال آل احمد در دهه 30 لیسانس گرفتند، در دوره ای که دیپلمه های تهران خیلی کم بود تا چه برسد به لیسانس. پس ادبیات در خانواده شما ریشه داشته است؟ بله! عمویم شاعر و نویسنده رادیو بود، دایی ام یکی از شاخص ترین سردبیران تهران بود و یکی دیگر از دایی هایم شاعر و دوست اخوان، شاملو، نصرت رحمانی و... . اطرافم پر بود از کتاب، نویسنده و شاعر. این فضا چقدر در شکل دادن رویاهای شما تاثیرگذار بود؟ اول به ادبیات و شعر علاقه مند شدم. مجموعه شعری هم در دوران دبیرستان نوشتم، بعد به قصه نویسی روی آوردم و در ادامه روزنامه نگاری را تجربه کردم. 16ساله بودم که به همکاری با نشریات و مجلات سینمایی دعوت شدم. خیلی سریع در مطبوعات رشد کردم. 17ساله بودم که از مجلات حقوق می گرفتم و برای روزنامه اطلاعات گزارش شهری می نوشتم. خیلی زود به سینما علاقه مند شدم و این هنر جایگزین ادبیات شد. 17ساله بودید که استقلال مالی را تجربه کردید... بله، اولین چکی را که مبلغش سیصدتومان بود از روزنامه اطلاعات دریافت کردم. وقتی رفتم بانک آن را نقد کنم، متصدی بانک به من گفت چرا خود آقای الوند نیامده؟ گفتم: خودم هستم ! باور نمی کرد که نویسنده روزنامه اطلاعات باشم و برای حقوق به من چک داده باشند. وقتی چک را نقد کردید، چه احساسی داشتید؟ اولین امتیازش ایجاد اعتماد به نفس در من بود، چون تا قبل از این از پدرم پول می گرفتم. معتقدم هر جوانی از هر نهادی برای کاری که انجام می دهد، حقوق بگیرد، فارغ از این که مبلغ آن چقدر است؛ اعتماد به نفس اش بالا می رود و این احساس در او به وجود می آید که هویت پیدا کرده و فقط خانواده نیست که به او شخصیت و هویت می دهد. اولین حقوق در سرنوشت آدم ها خیلی موثر است بخصوص این که حقوق را برای کاری بگیری که به آن علاقه مند هستی. من از روزنامه اطلاعات حقوق گرفتم و چون به نوشتن علاقه داشتم خیلی برایم مهم و لذت بخش بود. خانواده شما احتمالا مشکل مالی نداشتند که شما برای کمک به آنها پول دربیاورید، بیشتر برای دل خودتان کار می کردید، شاید به همین دلیل خیلی از آن لذت می بردید؟ خانواده ما به قشر متوسط تعلق داشت. پدرم چون افکار مخالف رژیم پهلوی داشت، گاهی بیکار می شد و این بیکاری ها بر وضعیت اقتصادی خانواده ما تاثیر می گذاشت، این طور نبود که من فقر را تجربه نکنم. پدرم دبیر بود و در مدرسه های مختلف تدریس می کرد و ما بنا به محل مدرسه او خانه مان را تغییر می دادیم، گاهی در جنوبی ترین نقطه شهر زندگی می کردیم. اما واقعیت این است بیشتر از روی علاقه مندی و برای دل خودم کار می کردم. امروزه جوان 16، 17 ساله را بچه ای می دانند که نباید به او مسئولیت داد و از او خواست کار کند، به نظرتان آقای الوند 16ساله که کار و پول درآوردن را تجربه کرده، موفق تر است یا جوانی که این سبک زندگی را تجربه نمی کند؟ بیشتر جوانان امروز استقلال را در این می بینند که کسی از آنها سوال نکند و آنها به والدین پاسخگو نباشند. در حالی که پدر و مادر بهترین مشاوران هستند چون خیر و خوبی فرزندان خود را می خواهند. اما متاسفانه الان بیشتر جوان ها درباره کار، ازدواج و... خود را از مشاوره والدین بی نیاز می دانند و اگر پدر و مادر به آنها مشاوره بدهند، آن را دخالت می دانند. استقلال یعنی پیدا کردن هویت اجتماعی، نه زندگی در آپارتمانی که پدرت برایت اجاره کرده و تو آنجا زندگی می کنی! این استقلال آسیب زاست.در جامعه سنتی ما فرزندان تا زمان ازدواج در خانه پدری زندگی می کردند و من طرفدار این سبک زندگی هستم. جوان وقتی با خانواده زندگی می کند به دلیل حریم امن خانواده، درگیر بسیاری از ناهنجاری ها نمی شود اما وقتی جوان مستقل می شود ناهنجاری ها به او نزدیک شده و به زندگی او راه پیدا می کند. خیلی اوقات اعتیاد از همین آپارتمان ها، جوان ها را درگیر می کند. معتقدم خانه مجردی، بستری است برای ظهور بسیاری از آسیب های اجتماعی. جوان ها فکر می کنند سینما سکویی است به سمت پول و شهرت! به عنوان سینماگر پیشکسوت برای این جوان ها چه حرفی دارید؟ برای کسانی که فکر می کنند سینما یعنی پول و شهرت، حرفی ندارم! خیلی ها با این تفکر وارد سینما شدند و اتفاقاتی برایشان پیش آمد و حذف شدند! برخی هم هر جور بود به پول و شهرت رسیدند. اما آنهایی که نگاهشان به سینما، ابزار ارتباطی است که بتوانند به وسیله آن با مردم صحبت کنند؛ حرف و سلیقه ، تلقی خود از هستی، جهان و... را بگویند سینما ابزار خوبی است. بیشترین مخاطب را بین همه هنرها دارد. هنری است که ثبت می شود و مردم به آن مراجعه می کنند تا ببینند مثلا سیروس الوند در دهه60 چگونه فکر می کرده است. فیلم یک بار برای همیشه که علاقه مندان زیادی دارد، ...
آل سعود در سفر حج، جان همسفر زندگیم را گرفت/ وزارت خارجه مطالبات حقوقی و عزت خانواده شهدای منا را پیگیری ...
حادثه با خبر شدم که قبول شدم بنابراین با پدرم تماس گرفتم که من دانشگاه آزاد قبول شدم ثبت نام کنم یا نه؟ پدرم گفت تو که تلاشت را تا اینجا انجام دادی پس ادامه بده، من گفتم هزینه هایش بالا است ولی به من گفت که کمکت می کنم با هم هزینه دانشگاه را تامین می کنیم بنابراین من هم مصمم تر شدم ادامه تحصیل بدهم و الان هم دارم ادامه می دهم. بعد فردای آن روز مرخصی گرفتم که برگردم داخل اتوبوس بودم که ...
3 قاتل ،3 جنایت و 3 بخشش
. سومین عضو باند هم خودکشی کرد. سامان همیشه مرا در زندان اذیت می کرد و مرا مقصر قتل می دانست. روز حادثه با هم درگیر شدیم او به من حمله کرد و من چاقویش را گرفتم و او را کشتم. مرد زندانی پس از محاکمه به قصاص محکوم و حکم مجازاتش در دیوان عالی کشور تائید شد. با گذشت 9 سال از این جنایت، اولیای دم مقتول او را بخشیدند. مرد جوان دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران پای میز ...
ادعای عجیب متهم به قتل دختر جوان
از دختر جوان خبر ندارد. ولی در ادامه بازجویی ها لب به اعتراف گشود و گفت: صبح پنجشنبه طبق قرار قبلی به دنبال دختر مورد علاقه ام، عاطفه در شرق تهران رفتم. داخل ماشین در حال صحبت بودیم که ناگهان بر سر موضوعی جروبحث مان شد و او دراوج عصبانیت به خانواده ام ناسزا گفت. من هم در یک لحظه کنترلم را ازدست دادم و زمانی که به خودم آمدم متوجه شدم او دیگر نفس نمی کشد. درحالی که خیلی ترسیده ...
سویه تاریک جنگ در خون مردگی
روزهایی که ایران درگیر جنگ تحمیلی بود آنقدر سن و سالی نداشتم که بتوانم با اتکا بر آن مدعی درک تمام سختی و مشکلات آن سال ها شوم. با وجود این صدای آژیرهای خطر را در پنج سالگی ام هنوز به خاطر دارم. بوشهر، شهری که دوران کودکی ام در آن سپری شده شاید آن زمان چندان به مناطق جنگی نزدیک نبود اما میزبان بسیاری از مردم جنگ زده نقاط مرزی بود. آنقدر کوچک بودم که به محض به صدا درآمدن صدای آژیر خطر پدرم من را بغل می ...
تنها خواسته قهرمان 21 ساله المپیک
المپیک در پاسخ سئوالم گفت: فقط آرزو دارم خادم امام رضا(ع) شوم و بارها درخواست داده ام و منتظر جواب هستم و متظرم آقا مرا بطلبد. عشق بی وصفی به ائمه اطهار دارم حسن یزدانی در ادامه افزود: مدال طلایم را به امام رضا(ع) هدیه دادم و در چند روز آینده نیز به مشهد می روم تا مدالم را به ایشان تقدیم کنم. قهرمان المپیک با بیان اینکه عشق و علاقه بی وصفی به ائمه اطهار دارم، اظهار ...
خاطره بهمن فرسی از غلامحسین ساعدی و دیگران/ ساعدی زیر بال آل احمد از همه جا بیشتر چاق شد
آمده ام و همین. عکس های سیاه و سفید و تاری با یک دوربین تکان خورده، از یک خانۀ قدیمی در حافظه ام هست. اما در تبریز که بودم، جسم و جان واقعی آن عکس ها را پیدا نکردم. حتی حوسین دای اوغلی پسردایی پدرم را که وقتی می آمد تهران حتما در دو اتاق کرایه ای ما می ماند، و کاریکاتوریست به سبک روزنامۀ ملانصرالدین بود، یا پسرش فیروز را در بازار شیشه گرخانۀ تبریز ندیدم. من و حاجی در تبریز، در مسافرخانۀ ...
روایت ناتمام شهید ستاری در از چشم ها خواندنی شد
به گزارش ایثار تهران، کتاب روایت ناتمام نوشته رضا رسولی به شهید سرلشگر خلبان منصور ستاری از فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران می پردازد. این کتاب حاصل گفت وگوی نویسنده با خانواده، دوستان و هم رزمان فرماندهان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که انتشارات روایت فتح آن را در سیزدهمین جلد از مجموعه از چشم ها ی خود منتشر کرده است. در ابتدای کتاب نثری از منصور ...
مریم سعادت: پیک شادی باشیم
و همان جایی باشم که هستم. هفت یا هشت سال پیش از جایی خواستند که رزومه خیلی کاملی از کارهایم تحویل بدهم. چند روز با تمرکز تک تک کارهایم را نوشتم و در مواردی از دوستان و همکارانم پرس و جو کردم تا این که بالاخره این رزومه آماده شد. وقتی به آن نگاه کردم به خودم گفتم این روزمه کاری یک نفر دیگر است، واقعا من در زندگی این همه کار کرده ام؟! البته حالا دیگر باور کرده ام، ولی آن زمان وقتی یکباره ...
رمز گشایی از معمای جسدی در صندوق عقب
دیوار خورد و غرق در خون کف اتاق افتاد. همان ضربه باعث مرگش شد. ترسیده بودم و نمی دانستم باید چکار کنم. جسد را داخل صندوق عقب گذاشتم و شبانه کنار جاده رهایش کردم. بعد ماجرا را به خواهرزن ناتنی ام گفتم و از او خواستم راز جنایت را پنهان کند اما سرانجام ماجرا لو رفت و دستگیر شدم. سرهنگ محمدرضا اصلانی، فرمانده انتظامی آزادشهر در این باره به جام جم گفت: با اعتراف متهم به قتل، او به محل جنایت منتقل و صحنه قتل را بازسازی کرد و روانه زندان شد. ...
انتقامگیری عجیب از نوعروس
به گزارش جام جم ، چند روز پیش زنی جوان با حضور در پلیس فتای استان خراسان رضوی با طرح شکایتی مدعی شد، عکس های خصوصی اش در بی تالک منتشر شده و او را به دردسر انداخته است . این زن ادامه داد: چهار ماه پیش با مردی آشنا شدم. او به طور سنتی به خواستگاری ام آمد و با هم عقد کردیم. قرار بود او در شرکتی که متعلق به اقوامش بود کاری پیدا کند و بعد از چند ماه با هم ازدواج کرده و به خانه بخت برویم ...
صادق چوبک که بود و دیگران درباره اش چه گفته اند؟
، دشنه هاشان را دفن کرده بودند. حافظ قطره قطره، مثل عسل در صوت شاملو می چکید. انعکاسی زرین فام به رخسار چوبک حالت روحانی می داد. زمان به خلسه افتاده بود، و ایران مثل یک هستی عرفانی همه جا را انباشته بود. در نامه های متعددی که چوبک در سال های قبل و بعد از انقلاب به دوستانش می نوشت، می توان علاقه افراطی او را به ایران و فرهنگش دید. عاشق کتاب های کلاسیک فارسی بود و از کتاب خانه اش در تهران ...
کیف قاپی که دختر جوان را زیر چرخ های کامیون انداخت
آفتاب نیوز : جوان موتورسوار زندانی که هنگام قاپیدن کیف دختری، او را زیر چرخ های یک کامیون کشانده و باعث مرگش شده بود، به جرم خود اعتراف کرد. به گزارش روزنامه ایران، این موتورسوار کیف قاپ، وقتی با مقاومت دختر جوان روبه رو شد برای نجات جان خود و در حرکتی سریع دختر جوان را زیر چرخ های کامیون انداخت و بعد هم گریخت. به گزارش خبرنگار جنایی ایران ، صبح روز هشتم آبان سال گذشته، جسد ...
از دیدن پیامکی که وحید برایم فرستاد شوکه شدم / انتقام سختی از او گرفتم
وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم عکس ...
صدای جیغ دختر جوان را از زیرزمین خانه همسایه شنیدیم / فوراً با پلیس تماس گرفتیم
جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم عکس
زمانی که به خانه ام رفتم کسی را در خلوتگاه همسرم دیدم که فکرش را هم نمی کردم
.... یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که توانستم بر خودم مسلط شوم به واقعیت پی بردم. این زن جوان با بیان اینکه شوهرم از همکاران خواهرم است و به واسطه او به خانواده مان معرفی شده بود ، اظهار کرد: بارها از خواهرم پرسیدم که اگر تو به ...
زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم
خود جلب کرد. رفت و آمدهای آن مرد 32 ساله در مسیر مدرسه باعث آشنایی من و او شد. آن مرد همواره مرا نصیحت و به ادامه تحصیل تشویق می کرد حرف های او باعث می شد اعتماد من به او بیشتر شود. دیدارهای مخفیانه من و جمشید از دو سال قبل ادامه داشت که با گذر زمان متوجه شدم به او علاقه مندم. شدت این علاقه به حدی بود که اگر یک روز او را نمی دیدم آن روز مانند دیوانه ها کلافه می شدم. ارتباط ...
عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه
این جنایت هولناک آغازشد، اما چند روز بعد پسر جوان مقتول با مراجعه به کلانتری منطقه به قتل مادرش اعتراف کرد. محمدرضا- 21 ساله- با اعتراف صریح به جنایت گفت: چند سال قبل پدر و مادرم از هم جدا شدند. از زمانی که متوجه شدم مادرم روابط مشکوکی دارد تصمیم به قتلش گرفتم تا اینکه سرانجام نقشه ام را عملی کردم. قصد داشتم او را خفه کنم اما درجریان درگیری با او، چاقو به شاهرگش خورد و کشته شد. وقتی ...
شلمچه معبر آسمانی شدن تازه داماد 20 ساله/ دستان هنرمندش، وقف خطاطی در مسیر ولایت و شهدا بود
...: یک سال و نیم عقد بودیم و ایشان بعد از اینکه از جبهه باز می گشت، بیشتر وقت چند روزه خود را در پایگاه بسیج و نوشتن پرچم و نقاشی تمثال شهدا صرف می کرد و همه وجودش با شهادت انس گرفته بود. در رفتارش بارها شهادت را می دیدم زیرا خیلی با دیگران فرق داشت و انگار برای شهادت آفریده شده بود. *اعزام اخرش کمی متفاوت بود وی از اعزام آخر شهید رضا شهبازی این گونه گفت: چهار ماه بود که ...
پسر نوجوان را به زور به خانه ای متروکه بردیم / او مجبور بود به خواسته ما تن بدهد
... تجاوز وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم عکس ...
اقدام کثیف مرد افغان با پسر جوان درانبار/ او را به بهانه ای به آنجا کشاندم
نامناسب بازیگر جوان برایش دردسرساز شد عکس تجاوز وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم عکس ...
آزار و اذیت وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی
که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم +عکس
شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم
اسیدپاش و پسر جوان که قربانی حادثه شده بود، برای ادامه تحقیقات به شعبه هشتم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. ابتدا دختر اسیدپاش به بازپرس ایلخانی گفت: سه سال پیش زمانی که در تهران دانشجو بودم، با یاسر که پزشکی می خواند، آشنا شدم. به هم علاقه مند شده و می خواستیم ازدواج کنیم که نشد. من بعد از گرفتن مدرکم به شهرمان بازگشتم و ارتباط زیادی با هم نداشتیم. یک روز قبل از حادثه با من ...
مرگ مشکوک مرد 62 ساله پس از درگیری
تحقیقات پلیسی درباره واکاوی علت مرگ مشکوک مردی که بعد از درگیری با یکی از همسایگان فوت کرده است به دستور بازپرس کشیک قتل پایتخت آغاز شد. به گزارش فرهیختگان، ساعت 11:50 پیش ازظهر یکشنبه ماموران کلانتری 112 ابوسعید در جریان مرگ مرموز مرد 62 ساله ای قرار گرفتند که در خانه خود فوت کرده بود. با اعلام این خبر بلافاصله بازپرس محسن مدیرروستا از شعبه ششم دادسرای جنایی به همراه تیم بررسی صحنه ...
چهار مرد هوس باز وحشیانه من و دختر عمویم را آزار و اذیت کردند +عکس
نفر به من و دخترعمویم تجاوز کردند. اتهام ما خوردن گوشت گاو بود، در حالی که ما هیچ گوشت گاوی نخورده بودیم. او افزود: چند مرد هم به خانه عمویم در شهر مِوات حمله کردند و عمو و زن عمویم را آنقدر کتک زدند که باعث مرگ آنها شد. شهر موات منطقه ای مسلمان نشین است. بسیاری از مردم هند گاو را حیوان مقدسی می دانند و دولت ذبح این حیوان را در چند ایالت از جمله هاریانا ممنوع کرده است .افراد مظنون به ...
کار باور نکردنی و غیر انسانی پدر معتاد با دختران جوانش
تباه شود. زن جوان در پایان گفت: پدر من روزهای اول به صورت تفریحی موادمخدر مصرف می کرد اما در کمتر از چند سال مادرم هم معتاد شد و این همه بدبختی به سرمان آمد! نیاز روز 110 پوشش نامناسب بازیگر جوان برایش دردسرساز شد عکس تجاوز وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه زمانی که جمشید در خانه ...
مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم +عکس
باعث شد تا کنترلم را از دست بدهم و برای ساکت کردنش دستم را روی گردنش گذاشتم و پس از دقایقی متوجه مرگ او شدم. وی گفت: ترسیده بودم و درحالی که جسد عاطفه روی صندلی جلوی خودرویم بود به سمت خانه ام در منطقه ایوانک رفتم و جسد را به داخل خانه ام بردم. پس از جابجایی جسد از خانه خارج شدم چاقوی تیزی خریدم و سپس برای پنهان ماندن این ماجرا اقدام به تکه تکه کردن جسد عاطفه کردم و قسمت بالای بدن ...
کار وقیحانه و زشت کارگران افغان با مرد جوان در ساختمان نیمه کاره
جنایت می گذرد تلاشها برای دستگیری عاملان این جنایت همچنان ادامه دارد. عصر ایران 110 پوشش نامناسب بازیگر جوان برایش دردسرساز شد + عکس تجاوز وحشیانه بازیگر زن ایرانی در یک میهمانی خصوصی عمل وقیحانه پسر جوان با مادر تنها در خانه زمانی که جمشید در خانه تنها بود من به آنجا می رفتم / من مجبور بودم هر روز نزد او بروم شیما را به خانه ام دعوت کردم / او در اتاق خواب با من کاری انجام داد که هرگز فکرش را نمی کردم مردان مزاحم من و دوست دخترم را به زور به بیابان بردند/ من مجبور به پذیرفتن خواسته شان شدم +عکس ...
ناچارم گاهی فاصله بگیرم و دوباره برگردم / کار کردن من در ایران با حاشیه های زیادی همراه شده است
. آیا ممکن است در این شرایط خودتان تئاتر کار کنید؟ یکی از آرزوهایم این است که یک سال وقت خالی پیدا کنم تا بتوانم تئاتری را روی صحنه ببرم. یعنی اگر فرصت داشته باشید به خانه اول تان برمی گردید؟ بله حتما. حتی قرار بود مرگ فروشنده را بعد از اینکه فیلمبرداری تمام شد، اجرا کنیم. ولی کارم زیاد است و این فرصت فراهم نیست. تئاتر مثل چک آپ کردن است. اگر بخواهید به ...