سایر منابع:
سایر خبرها
مفقود شدن 700 نوار کاست از خاطرات زنان جنگ/عدم تمایل بانوان برای مصاحبه یکی از دشواری های جمع آوری ...
مظلوم هستند و شروع به نوشتن کتاب " یاوران ولایت" کردم، معرفی زنانی که حضرت علی علیه السلام را کمک کرده بودند. این اولین کتاب من بود که در سال 1381 به چاپ رسید. کتاب بعدی را در مورد زنانی نوشتم که امام حسین علیه السلام را یاری کرده بودند، اسمش شد " یاوران حرم" بعد در مورد حضرت خدیجه، حضرت آمنه را نوشتم تا اینکه بچه های جنگ را بیشتر شناختم و متوجه شدم، مصاحبه فایده ندارد، اولین بار رفتم ...
این روزها نبض جنگ تندتر می زند/بنی صدر، رجوی و رازهای کودتای نافرجام نقاب
چندان محسوسی را برای پایان دادن به نبردهای میان ایران و عراق آغاز کرده اند. گزارش روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از خبرگزاری سوریه حاکی است که شامگاه امروز کنگره خلق عرب و اتحادیه کشورهای عرب تشکیل جلسه داد و تصمیم گرفت هیئتی را به ریاست عمرالحمیدی دبیرکل این کنگره، به عراق بفرستد تا دولت عراق را ترغیب به پایان دادن جنگ علیه انقلاب اسلامی ایران کند، لیکن تاریخ دقیق حرکت این هیئت مشخص نشده است. ...
در دیدار با قطر می توانستیم جنتلمنانه خسته نباشید بگوییم،جنجال راه انداختیم که چه شود!
همه به ما می گویند این طوری سوت بزن! این سفارش ها برای ما بیشتر، یک فضای فان ایجاد می کند. یک شب قبل از دربی در مغازه ای بودم که دو نفر هوادار استقلال و پرسپولیس همزمان می خواستند به نفع تیم محبوب آنها سوت بزنم. من هم گفتم شما اول مشکل خودتان را حل کنید بعد به من سفارش بدهید ! (باخنده) محمدرضا منصوری: دربی 83 فضای خوبی داشت آقای منصوری تا حالا شده در حین پرچم زدن دستتان بلرزد و ...
بنیاد در آینه مطبوعات
همسرش می گوید: روز عید فطر بود که مادر مرتضی به خواستگاری من آمدند، آن زمان مرتضی شاگرد پدرش بود و در مغازه کار می کرد و سرانجام من و مرتضی 28 بهمن سال 78 ازدواج کردیم. وی می افزاید: نخستین صحبت هایی که با هم داشتیم حول محور فعالیت های بسیج و حوزه بود و فعالیت های فرهنگی گسترده ای داشت و سعی می کردم مرتضی را همیشه همراهی کنم و چون در خانواده خودمان، همه با فرهنگ ایثار و شهادت مأنوس بودند، درک ...
سید محمد غرضی:قبل از انقلاب فقط "گاو" را دیدم
به نوه های حاج آقا پدرم رسیده است. آن مغازه در میدان امام بود که هنوز هم هست. شما در آن سال های پیش از انقلاب به حنیف نژاد و دیگران نزدیک بودید و به نوعی سمپات مجاهدین شدید البته پیش از تغییر ایدئولوژیک آنها. چه چیزی در آنها بود که شما را جذب کرد؟ باید این گونه بگویم که جریان سیاسی دهه 1320 نیروهای سیاسی را آزاد کرد. در کودتای 28 مرداد تمامی جوان هایی که دهه 20 را از سر گذرانده بودند ...
روی وصیت نامه اش می نوشت باطل شد، از شهادت خبری نیست
. من مطمئنم تو از بس من رو دوست داری اگه خبر شهادت من رو برات بیاورند سکته می کنی و می میری . حالا بعضی وقت ها به خودم می گویم چقدر من پوست کلفت هستم که 27 سال بعد از حسن زنده مانده ام. آخرین بار که می خواست برود سه بار از من خداحافظی کرد. بعد هم نشست توی ماشین وگفت کاری نداری، ما هم رفتیم خداحافظ بعد هم خندید و برایم دست تکان داد. در کتاب زندگی نامه شهید دستغیب خوانده بودم که ...
درباره هی یو و حمله آمریکا به عراق
تلویزیون را متقاعد کرد تا به عراق برود و فیلم مستند مرداب سرزمین افسانه ها را بسازد. آنچه در پی می آید حاصل این گفت وگوست. آقای ابوطالب الان چه کار می کنید؟ چهار سال از این 13 سال را نماینده مجلس بودید که بعد از آن از یک لیست انتخاباتی خارج شدید و دیگر وارد مجلس نشدید. تا آن زمان مشخص است؛ شما چهار سال نماینده مجلس هستید. بعد از آن مشغول چه کاری شدید؟ من کارگردان تلویزیون هستم ...
آنچه او روی دیوار خانه ما نوشت
غاصبین لاسترجاع اراضیننا ؛ آمده ایم که سرزمین هایمان را بازگردانیم، پس ما حمله نکردیم. به عکس بعدی که می رسید متوجه می شوید کشوری به ما هجوم آورده است. عکس بعدی باز هم تصویری از روزنامه ای عراقی است که می گوید: عراق نقشه منطقه را عوض خواهد کرد. یعنی تصمیم دارد خاک ما را به سرزمین خودش اضافه کند. حدود 4 سال این عکس ها را روی همین میز چیدم. هر روز عکس ها را می دیدم و به آن فکر می کردم تا ...
انتقام مردمی از تروریستهای داعش آغاز شد / حرف "میم" داعشی ها را به وحشت انداخته است!
تروریستی داعش از اواخر خرداد 93 شهر موصل را اشغال کرده است. نیروهای امنیتی عراق در حال آماده شدن برای آغاز عملیات باز پس گیری این شهر هستند. هلاکت 17 داعشی توسط اهالی التبنی 17 تن از تروریست های داعش به دست اهالی روستای التبنی در حومه غربی دیر الزور سوریه به هلاکت رسیدند . به گزارش الاخباریه سوریه تروریست های داعش قصد داشتند به این روستا حمله کنند و آن را به کنترل خود ...
آبیاری گل سرخ با خون
مورد وضعیت ما سؤال کردند. آنها هم گفتند: اگر قول می دهند دست از این شعارها برمی دارند آنها را رها کنید. البته این شعارها اثرگذار بود چون چند روز بعد که از در شرق دانشکده بیرون می آمدم، جلو مغازه مرغ فروشی ایستادم تا مرغ بخرم. هنگام بازگشت دیدم یک ستوان دارد با پسرهایم حرف می زند. به آنها که نزدیک شدم گفتم: ستوان به شما چه می گفت. پسر بزرگم گفت: می گوید تا می توانید شعار بدهید و از چیزی ...
خاطرات ازاده محمد مجیدی بخش سوم و پایانی
فراموش نشدنی که در اسارت پشت سر گذاشته، سخن به میان آمد. اینک بخش سوم و پایانی این گفت وگو را می خوانید. در برابر آن همه آزار و اذیت سربازان ارتش صدام، از چه راهی طعنه و توهین هایشان را پاسخ می دادید؟ در اردوگاه ما تکاوری عراقی بود که بسیار خوش اندام و خوش صدا بود و بعد از هر عملیات موشکی می آمد و با شعر می خواند که این موشک انتقام ماست، ببینید چه کار کرده، دمار از روزگار ...
خاطرات آزاده نخبه وسرافرازاحمدرضا طهماسبی از 14سال مقاومت در اردوگاه رُمادی +تصاویر
خون دل، روح را به جسم هایشان برمی گرداندند چند سال از اسارت پسر بچه ما گذشته بود و هربار که سربازان عراقی فرد جدیدی را برای شکنجه دادن انتخاب می کردند، ترس و نگرانی قلب یک اردوگاه را به تپش می انداخت، و زمانی که کودکان آن روزها به جای لگد زدن به توپ در کوچه های محله شان زیر ضربه باتوم های عراقی ها جان می دادند، بقیه دست به دعا برمی داشتند و اگر یکی از آن ها از زیر شکنجه ها زنده بیرون ...
روزی را به کار و فعالیت می دهند
چاپ ایمیل محمدعلی عرفی نژاد - گروه تجارت: می پرسم: از این کاری که به عهده گرفتی یا به عهده ات گذاشته اند راضی هستی؟ می گوید: راضی نباشم چه کنم؟ به هر حال هر کسی با رسیدن به دوره جوانی کاری را دنبال می کند، من هم بعد از چند کار مختلف که انجام دادم، عاقبت به سفارش یک دوست و همسایه خوب به اینجا معرفی شدم، از نظر سلامت جسمی و تحصیلات و دیگر ماجراها انتخاب شدم و حالا هم در خدمت ...
موش های تهران دیگر ترس ندارند!
قدر در آشغال ها لولیده است که اصلا جزیی از شهر شده است. راننده تاکسی های منتظر مسافر هم موش های زیادی در شهر می بینند، به خصوص آن هایی که در محله های پر رفت و آمدتر، در ایستگاه های تاکسی منتظر هستند، یکی شان می گوید: چند سال پیش یک بلوایی درست کردند در مورد این شته های سپید، دو سه هفته مردم را گذاشتند سر کار و بعد یادشان رفت، حالا هر سال تابستان همین بساط است که اول هیچی نمی گویند، صبر ...
حال ناخوش لوازم التحریر تولید داخل
ماجرای جنس های خارجی در بازار، صرفا معلول عدم نظارت کافی بر وارداتشان نیست؛ برخی از همین محصولات توسط تولید کننده های داخلی تولید اما به نام محصول خارجی فروخته می شوند! این همان یکی از مصداق پروژه نفوذی است که در کشور ایجاد شده و اینبار سر از مدارس در می آورد. نه اینکه از قرن ها قبل یا از پشت کوه های بلند آمده باشیم که همین چند سال قبل و در عنفوان کودکی، هفته های آخر شهریور که می شد با آن ...
ولایت فقیه استقرار امامت و ولایت غدیر است/لزوم تقویت بنیه دفاعی کشور
موشک و تجهیزات دفاعی نیاز نداریم آیا تجاوز ونقشه دشمن را فراموش کرده اند، با چه انگیزه ای این حرف ها را می زنند؟ امروز بیش از هر زمان دیگر باید بنیه دفاعی کشور تقویت شود. امام جمعه خرم آباد تصریح کرد: ما دشمنانی مانند آمریکای دندان تیز کرده و آل سعود کینه توز را داریم؛ ما دشمنانی داریم که با منافقان هم دست هستند پس باید بنیه دفاعی کشور قوی باشد،این هشت سال دفاع مقدس برای ما درس است. ...
پیام غدیر در ولایت فقیه تجلی می یابد/ ضرورت تقویت بنیه دفاعی کشور
...: شاهد این امر نیز دعای جامعه کبیره این امام بوده که سرشار از معارف توحیدی و ولایی است. بنیه دفاعی کشور باید تقویت شود وی در بخش دیگری از سخنان خود به 31 شهریور سالروز آغاز جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق به ایران در سال 59 اشاره کرد و گفت: صدام بعثی با تحریک آمریکا و استبکار جهانی به ایران حمله کرد و هدف رژیم بعثی نیز چیزی جزء نابودی نظام نوپای ایران اسلامی نبود. ...
2 جنگ تحمیلی با درایت مقام معظم رهبری از سر کشور کوتاه شد/ مردم می پرسند چرا بعد از حادثه منا، رابطه با ...
در سخت ترین شرایط از اصول خود عقب نشینی کنند، نشانه این مسئله است. چقدر این توجه را در ماموریت های دیپلماتیک خود به عینه دیدید؟ امیرعبداللهیان: یکی از تجارب خود من در تحولات 6 سال گذشته حوزه بیداری اسلامی، این موضوع را ثابت می کرد؛ در واقع در این دوران چند چیز به من کمک می کرد که بتوانم کار خود را پیش ببرم و چند عامل سبب شده بود که جمهوری اسلامی ایران در هر نشست بین المللی و ...
به نظرم ولگردی شاید بهترین کار باشد!
تمرین می کردیم. از پنجره ای به تمرین یک کار عروسکی سال بالایی ها نگاه می کردم. قاعدتا برای یک جوان شهرستانی که تو کوچه فوتبال بازی می کرده، کار مسخره ای بود. یک عده آدم گنده عروسک دستشان گرفته اند و تکان می دهند. اما کمی بعد برایم بامزه شد و چند جلسه رفتم و نگاهشان کردم. گفتند خب بیا تو ببین. پرسیدند می خواهی نقشی را بگیری؟ گفتم آره. گفتند ما یک گوسفند داریم که در طول نمایش فقط می گوید بع... هرجا ...