سایر منابع:
سایر خبرها
تکه دوزی؛ قدیمی در عین حال مدرن
.... اسم اصلی آن هم آجیده دوزی بوده است. در توصیف این هنر باید بگویم که تکه دوزی جزو رودوزی های سنتی محسوب می شود. چهل تکه دوزی با آجیده دوزی تکمیل و در حال حاضر هم به شکلی کاربردی تر و تکنیکی تر کارها انجام می شود. به نظر من که این کار از اصالت در ایران برخوردار است و تا آنجا که من می دانم در دوره قاجار و یا حتی قبل از آن چیزهایی پیدا شده است که برخی را خودم دیده ام. ولی نمی توانم بگویم برای ...
می گفت بودن ما در جنگ خدمت به اسلام است
تعمیر تانک به رزمندگان کمک می کردیم تا رسیدیم به اسفند سال 63 که قرار بود عملیات بدر انجام شود. فرماندهان تصمیم گرفته بودند تغییراتی در تانک ها بدهند و آنها را برای عبور از دجله آماده کنند. برای این منظور حوض بزرگی را در محوطه لشکر 30 ساختند تا تانک ها را بعد از تغییرات در آن آزمایش کنند. یک روز که حوالی 9 شب به آسایشگاه رفتم، برادرم هنوز نیامده بود. او در بخش بازسازی برجک تانک کار می کرد. او و ...
چگونه شاگرد دبیرستان البرز رئیس ایل قشقایی شد؟
.... سخنان آنان خیلی ساده و صمیمی مثل دو دوست بود نه مثل صحبت یک ایلخانی با شاه ایران. وقتی که سال ها بعد به سخنان آن روز احمدشاه در مورد رفتن رضاخان اندیشیدم متوجه شدم که مقصود احمدشاه این بود که امثال رضاخان را او بر سر کار نگذاشته است بلکه انگلیسی ها آن ها را آورده اند و مانند رضاخان زیاد دارند و ممکن است یکی دیگر و بد تر از او به جای او بگذارند. خوراندن شیر زن قشقایی به سگ حاکم ...
آتش زدن همسر به خاطر طلاق غیابی/ قاتل در تهران دستگیر شد
همسرم ظرف حاوی بنزین را از من گرفت و مابقی بنزین را بر روی خودش ریخت ؛ در همین لحظه با روشن کردن فندک قصد آتش زدن هر دو نفرمان را داشتم که ناگهان لباس های همسرم شعله ور شد و او با همان وضعیت به داخل خیابان دوید. من نیز از ناحیه دست چپ دچار سوختگی شدم ؛ بسیار ترسیده بودم و به سرعت محل را ترک کردم. از ترس دستگیری توسط پلیس و برخورد خانواده ی همسرم از ارومیه خارج شده و به شهرستان سلماس رفتم. پس از انجام ...
قتل در ارومیه دستگیری در تهران
گرفت و مابقی بنزین را بر روی خودش ریخت ؛ در همین لحظه با روشن کردن فندک قصد آتش زدن هر دو نفرمان را داشتم که ناگهان لباس های همسرم شعله ور شد و او با همان وضعیت به داخل خیابان دوید. من نیز از ناحیه دست چپ دچار سوختگی شدم ؛ بسیار ترسیده بودم و به سرعت محل را ترک کردم. از ترس دستگیری توسط پلیس و برخورد خانواده ی همسرم از ارومیه خارج شده و به شهرستان سلماس رفتم. پس از انجام اقدامات درمانی بر روی دست ...
کم فروشی نمی کنم!
مقطع زمانی به پیشنهاد شهردار وقت مدیر عامل سازمان عمران شدم. در عین حال کارهای اجرایی و مشاوره ای هم در سطح استان انجام می دادم. قبل از اینکه شهردار بشوم در منطقه زابل بودم که بعد به پیشنهاد اعضای محترم شورای شهر و پس از مصاحبه ای که انجام شد این فرصت به من داده شد که به عنوان شهردار در خدمت مردم شریف آمل باشم. بعد از شهردار شدن مهمترین چالشهایی که با آن روبرو شدید چه موضوعاتی بود؟ ...
علی لهراسبی: خواندنم برای حضرت مهدی(عج) سفارشی نبود!
.... پس از ورود به دانشگاه و زمانی که از وضعیت آینده تحصیلی ام مطمئن شدم به کلاس های پیانو رفتم و شروع به کار در زمینه پیانو کردم که چند سال بعد هم شروع به آهنگسازی کردم و وارد عرصه موزیک شدم که در واقع موسیقی به بخش اصلی زندگی ام تبدیل شد. *در ابتدا مدتی به فعالیت در عرصه آهنگسازی کودکان و نوجوانان پرداختید. کار در آن زمینه چگونه تجربه ای بود و آیا دوباره مایل به کار در این فضا هستید ...
ناگفته هایی از "عروس های جنگی"
3 کیلومتر مربع زندگی کرد. 64 سال از آن روز می گذرد. رهایی از مخمصه من بارها متن مصاحبه هایی که سال ها پیش از مادرم گرفته بودم را می خواندم؛ مصاحبه هایی که 20 سال پیش، هنگام بارداری خودم تهیه کرده بودم. آن روزها به این نتیجه رسیده بودم که من حتی هیچ نیم نگاه درستی از زندگی او در دست نداشتم. شش ساعت مصاحبه کرده بودم اما جوابی که می خواستم را به من نمی داد. به همین دلیل، در این اواخر ...
متهم همسرکشی: می خواستم خودم را آتش بزنم اما آتش به زنم سرایت کرد
عصبانی شدم و از آنجا به پمپ بنزینی رفتم؛ ظرف بنزینی تهیه کردم و مجدداً سراغ همسرم رفتم؛ زمانی که نزد شیوا رسیدم، بسیار عصبانی شده بودم و مقداری بنزین روی خودم ریختم. پس از آن ظرف بنزین را که مقداری بنزین داخلش بود روی زمین گذاشتم و قصد داشتم خود را آتش بزنم؛ ناگهان همسرم ظرف بنزین را برداشت و مقداری بنزین روی خودش ریخت و گفت: مرا از آتش زدن می ترسانی! رامین افزود: قصد داشتم خود را آتش ...
تبلیغ نرم حجاب با زبان نرم
پاتوق گشت ارشادی هاست؛ پاتوق دخترهایی که شانس یارشان نیست و به خاطر بدحجابی، مهمان چند ساعته ارشادی ها می شوند. رد جریان خون در چشم هایش را می گیرم و به لبخند می رسم. نفس عمیقی می کشد، لباس هایش را عوض می کند، تحویلم می دهد و با اولین تاکسی می رود. روایت دوم: از وقتی از مترو بیرون آمده بودم داشت دنبالم می آمد. یاد همه مزاحمت های خیابانی افتاده بودم. هر لحظه که نزدیک تر می شد ضربان قلبش ...
پس از داعش با یک سلسله باندهای جنایتکار مواجه خواهیم بود
سال 1991 ، عراق را فریز و فرسوده کرده بود با وقوع حادثه 11 سپتامبر این کشور را اشغال کرد. در مارس 2003 بود که بعد از 20 روز نبرد ، بغداد سقوط و صدام فرار کرد. هواداران صدام به روسای قبایل سنی نشین پناه بردند و استمداد کردند. دهها هزار بعثی که از کار بی کار شده بود و تحت تعقیب بود در این کشاکش و در جلسات مخفی و زندانها به نیروی مصممی به نام اسلامگرایان سلفی و ضد امریکا آشنا شدند و ائتلاف بعثی / سلفی ...
بازنشستگی = سر خط
مرجان مرتضوی زمانی که دانشجو بود یعنی از سال 70 وارد شهرداری تهران شد و بعد از 3،2سال کار کردن به سازمان پایانه های شهرداری رفت و به عنوان مدیر روابط عمومی کار خود را دنبال کرد؛ بعد از آنکه مدیر روابط عمومی شدم 5،4 سال نیز مدیر پایانه ها بودم و 2 سال هم در شهرداری منطقه 7 مسئولیت تبلیغات را برعهده داشتم و سپس مجددا به سازمان پایانه ها بازگشتم. در این زمان علاوه بر حضور در بخش روابط عمومی، مدیر امور بانوان و مسئول بهداشت کلیه پایانه ها نیز بودم. آن ...
کاش همسران شهدا نادیده گرفته نشوند
آوردند ببرید در خانه تهرانمان بگردانید بعد ببرید امل.هنوز هیچ خبری نداشتم و همه انکار می کردند.پدر شوهرم گریه کرد پشت تلفن. چه زمانی از شهادتش مطمئن شدید؟ در هوایپما در راه خودم را دلداری می دادم و می گفتم عیبی ندارد شهادت افتخار است ، بعد با خودم می گفتم 14 روز ندیدنش را چه کنم؟ بعد با خودم گفتم پیکرش را می بینم و با آن وداع می کنم.بعد مانده بودم چطور با پیکرش روبرو شوم. به ...
تحلیل گاردین از صورت های عروسکی ایرانی
لبخند زدن پوست موجود روی این نقص کوچک به سمت داخل کشیده می شود، این بخش از سایر بخش های صورت جدا و درنهایت یک تورفتگی می افتد روی صورت. اگر تا قبل از این چال دار بودن یا نبودن صورت افراد یک ویژگی منحصر به فردشان محسوب می شد، امروز فقط کافی است چند دقیقه در مطب دکترهای زیبایی بیهوش شوید و بعد با چالی روی لپ به هوش بیایید. عمل جراحی چال گونه حدود20دقیقه طول می کشد، ابزار نمونه برداری در محل گونه وارد ...
اوج بندگی/ شهدای تیم فوتبال میلاد، قهرمانان راه الله
موقعیت حساس بود و هر روز جنگ بیشتر اوج می گرفت و شهدای زیادی در اصفهان تشییع می شدند، نتوانستم به خانواده اش اطلاع ندهم. پس از گذشت یک ماه به خانواده و خواهرانش گفتم که علی به منطقه جنگی رفته و از روزی که رفته من چندین نوبت هم در آموزشی کرمان و هم در منطقه خوزستان به دیدن او رفتم. و چون قبلا در منطقه بودم یکی از آن روزها که به دیدنش رفتم موقع آزادی خرمشهر بود که پس از آزادی خرمشهر از ...
ماجرای هزینه فروش بلیت تئاتر برای کمک به جبهه ها
این اتفاقات صلاح دیده شد من دیگر در کلاس ها حضور نیابم، گفت: پس از پیروزی انقلاب و با همان نگاه تربیتی که از قبل داشتیم از رئیس آموزش و پرورش خواستم که اجازه دهد من و 2 نفر از دوستانم به صورت افتخاری در مدارس به انجام امور تربیتی و پرورشی بپردازیم. این فعال مردمی پشتیبانی جبهه های دفاع مقدس، با اشاره به وجود تفکرات مختلف در ایام پیروزی انقلاب اظهار داشت: مسائلی که من در مدرسه و برای بچه ...
کم کاری بی توجیه بنیاد و بی توجهی به ورزش جانبازان
. دیگر نرفتم ایشان را ببینم. دیگر درگیر زندگی و... شدیم. تااینکه خودم نخاعی شدم و حاج احمد آمد ملاقات من. تجربه هایش را به من منتقل کرد و الان 4تا5 سال است که کنار هم هستیم. در ورزش و سفر و ...باز هم بعد از سی سال برگشتیم کنار هم. یک خاطره دیگر هم هست که دوست دارم بگویم. یادم است آن اُسرایی که گرفتم و از داخل سنگر آوردیم بیرون، من بودم و یک سید نامی که بچه نازی آباد بود. ما ...
بهاره رهنما و جنجال هایش
نتوانسته ام... گاهی برخی که سیگاری هستند و می گویند نتوانستیم ترک کنیم فکر می کنم اگر من سیگاری بودم یک روزه ترک می کردم. من خیلی اراده عجیب و غریبی دارم. برای ادامه تحصیل در یکی از رشته ها چهار ماه در خانه را روی خودم بستم و درس خواندم. این را سعی کردم در سینما و فیلم هایی که بازی کردم جا بیندازم یک زن با اضافه وزن می تواند دوست داشتنی باشد، لباس رنگی بپوشد و عاشقش شوند. من از محدودیت خودم فرهنگی را ...
امام خمینی(ره) حاضر به زندگی در خانه ضد بمب "سپاه" نشدند
...: من در دو مقطع حضور در جوار امام (ره) را تجربه کردم؛ یک مقطع قبل از آغاز جنگ تحمیلی در مسئولیت سپاه حفاظت بیت امام (ره) که 10 ماه شد و دیگری در زمان دفاع مقدس در قالب دیدار فرماندهان جنگ به دیدار با امام (ره) آمدم. وظیفه من عکس گرفتن با امام (ره) نبود شاید جالب باشد که در تمام زمانی که به عنوان مسئول سپاه بیت امام (ره) مشغول به انجام وظیفه بودم، هیچ گاه برای به اصطلاح دیده شدن، خودم ...
منبرهای کلیشه ای دیگر مخاطب ندارد
پشتیبانی معارفی از قبل باشد، نه اینکه سخنران فقط برای یک سخنرانی مطالعاتی داشته باشد و مبانی و منابع معرفتی و ذخیره معارفی نداشته باشد، زیرا این فرد نمی تواند در سخنرانی ها خیلی عمق داشته باشد، مثل کسی است که فقط شب امتحان بخواهد درسی را بخواند و روز بعد بیاید سر جلسه امتحان حاضر شود تا به سؤالات پاسخ بدهد، این سخنران اگر تیری به هدف بزند، اتفاقی است. ولی اگر بخواهد پشتیبانی معارفی داشته باشد لازمه ...
زادعلی اصغر: آرزویم بوسیدن دست رهبر است
مدال بر گردنش انداختند. همه دانش آموزان، او را تحویل می گرفتند و من هم به او علاقه مند شدم. یک روز با این ورزشکار رفتم و این کار حتی باعث نگرانی خانواده ام شدم، اما مربی نگذاشت با او بدوم. فریادهای مربی در هنگام تمرین با این ورزشکار رویم تاثیر گذاشت و این در حالی بود که خانواده ام مخالف بیرون ماندن من از خانه با توجه به شرایط خاصم بودند. به هر حال پدر و مادرم را آرام آرام راضی کردم و وارد فضای ورزش ...
دو فرزند شهید:انتقاد کنیم حذف می شویم
ابتدای انقلاب، شرکت ساختمانی داشت، راه آهن سگزی و خیلی پروژه های دیگر کار پدر من بود، او وقتی شهید شد سه تا خانه داشت. صفوی: همیشه می رفتم زیر پای پدر قایم می شدم و یک پتو روی من پهن می کرد. دژبانی اول و دوم را رد می کردیم و می رفتیم. حتی عکس خانوادگی در آبادان داریم برای زمانی که در حصر بود، که نیروهای عراقی به ما تیراندازی کردند که بابا همه ما را سریع داخل ماشین پرت کرد و فرار کردیم و با ...
گفت و گو با دختری که دربی را در استادیوم دید
که همه نتوانند صفحه ام را ببینند. با کسی به استادیوم می روی یا تنها؟ دفعه قبل تنها رفته بودم ولی این بار با دوستم رفتم. پسری که در عکس کنارت ایستاده، دوستت است. دوستم است، ولی پسر نیست. واقعا؟ خیلی چهره اش پسرانه است. دختر است و 17 ساله. صورت من دخترانه است و مجبورم کلی رنگ به صورتم بزنم تا کسی متوجه نشود من دختر هستم ولی قیافه ...
تینا آخوندتبار در رینگ بوکس و حضور در استادیوم با لباس پسرانه! +عکس
به سبک ایرونی با آقای حامد کمیلی بازی کردم. آن زمان بازیگری برای من هدف نبود و بیشتر دنبال تجربه اندوزی بودم. هرچه جلوتر رفتم به بازیگری بیشتر علاقه مند شدم و به خودم گفتم بهتره در حرفه ای که وارد می شوم اطلاعات خود را بالا ببری و بعد شروع به فعالیت کنی. به همین خاطر برای مدتی کنار کشیدم تا نواقص کارم را برطرف و توانایی هایم را تقویت کنم. برای مدتی فعالیتت را کمرنگ کردی؟ شاید ...
زادعلی اصغری:دیوید بکهام حق را به ما داد!
.... افتخار بزرگی است که از من به عنوان لیونل مسی نابینا یاد شود. ببینید من برای اینکه به جایگاه فعلی برسم زحمات فراوانی کشیدم. ما زمین تمرینی مناسبی در تبریز نداشتیم و من خودم در شیب های تند تمرین می کردم. بسیاری از اوقات پدرم اتومبیل خود را روشن می کرد و شیشه سمت شاگرد را پایین می داد و من در حالیکه شیشه را گرفته بودم می دویدم تا آماده شوم. وقتی با ایران نایب قهرمان پارالمپیک شدیم پدرم گفت که ...
در دوره SBS نداجا چه می گذرد/ ماجرای رخ به رخ شدن کلاه سبزهای ایران و رژیم صهیونیستی در مدیترانه
مند تر می شوی ضمن اینکه چتر بازی و غواصی و ... علاوه بر کار آموزشی و نظامی ،تفریحی هم هست و اینکه می بینم شاگردانم کار را خوب یاد می گیرند حس خوب و رضایت بخشی دارد. *16 کیلومتر دویدن تنها برای گرم شدن بدن صبح روز بعد شاهد یکی از هیجان انگیزترین تمرینات نظامی بودم. ساعت 4 و 30 دقیقه بامداد است. ارشد دسته با روشن کردن چراغ آسایشگاه و فریاد برپا، همه را بیدار می کند تا آماده ...
ماجرای ملاقات با حاج احمد متوسلیان / شهدای شنام هنوز تفحص نشده اند
خوابمان نبرد. فرداشب همه معترض شدند چرا که سرمای شب و گرمای روز همه را دچار برونروی کرده بود. همه معترض شدند که چرا عملیات انجام نشد و توان نیروها تلف شد. یک شیر آب آنجا بود و 500 نفر در صف آب برای سرویس بهداشتیی ایستاده بودند. یکبار در صف آب بودم که شنیدم یکی از این بچه ها داد زد برادر احمد ! و من برگشتم و حاج احمد را برای اولین بار دیدم. بچه های سپاه آن زمان لباس مرتب تری می پوشیدند. برادر ...
خاطره یکی از دانش آموزان آل احمد
نویسندگی را آغاز کنم ولی با سفر به آلمان این فرصت را از دست دادم. یکی دیگر از خاطرات شاگردی من و دبیری آل احمد درسی بود که من و یک هم کلاسی دبیرستان علمیه چندین بار در خانه او درباره ادبیات معاصر ایران از او می گرفتیم. من به خواهش آن هم کلاسی و دوست، واسطه این کار شده بودم. آن دوست پولی هم بابت این کار به دبیر می داد. یک بار هم در کوه پیمایی در پس قلعه همقدم او و دوستانش شدم ...
برای رفتن به سوریه خودم را بازنشسته کردم
دبیرستان بودم که انقلاب شد. طبق حال و هوای آن روزها و متناسب با سنمان یک سری شروشورهایی داشتیم. وقتی هم که جنگ شد سال 60 در قالب سرباز وارد جبهه شدم تا دی ماه 61 که به علت مجروحیت برگشتم و مجبور بودم استراحت کنم؛ اما بعدها جذب سپاه پاسداران شدم و مهر 63 در قالب نیروی سپاه به جنگ برگشتم و در لشکر 27 محمد رسول الله حضور داشتم و تقریباً تا آذر 67 حضور داشتم یعنی چند ماه بعد از پذیرش قطعنامه از جبهه ...
رازی که جراحی در خاکریز آن را برملا کرد/ مشاهدات عینی یک پزشک از روزهای نخست جنگ
بچه هاش کشته بود. وامدار مملکتم هستم در عملیات های بزرگ همیشه داوطلبانه می رفتم. فکر می کنم وامدار جامعه هستم. معجزه گر و قدیس نیستم.اما وامدار مملکتم هستم و جایی که فوق تخصصی را یدک می کشم. سال 58 که سیل خوزستان آمد 11 شبانه روز روی قایق ها با یک تکه نان و خرما کار کردم. در تمام طول جنگ داوطلب اضطراری بودم. عملیات که تمام می شد، می آمدم و دوباره برمی گشتم. 98 ...