سایر منابع:
سایر خبرها
کاظمی: آن قدر دیر به شکایت ها رسیدگی می شود که فقط به نفع باشگاه هاست/ پول هندبال خرج روزانه ما هم نیست
بسیار طولانی است و ارزش پول ما هر روز کمتر می شود من اگر پولم را دو سال پیش گرفته بودم می توانستم از آن استفاده کنم اما در این مدت مدام پول قرض کردم و اگر هم طلبم را از باشگاه بگیرم باید تمام ان را بابت بدهی هایم بپردازم.
همیشه از پایگاه علم الهدی جویی از خون جاری بود/ شوخی های جبهه در پایگاه علم الهدی هم رایج بود
فراموشی باقی مانده بود را تفکیک می کرد؛ گاهی آنقدر گیرودار جنگ و به هم ریختگی هنگام بمباران های هوایی به شدت زیاد می شد که در بین لباس های از اتاق عمل آورده شده انگشت قطع شده، دست قطع شده، پای قطع شده رزمنده یا شهید و حتی یک بار سر یکی از شهدا در بین لباس غواصی پیدا شد، که به مسئولان مربوطه تحویل داده می شد تا بدن او را شناسایی کرده و سر را در کنار بدنش قرار دهند. در چنین لحظاتی سکوت همراه ...
مصاحبه با حمید لبخنده در مورد زندگیش
به واسطه مجموعه های تلویزیونی موفقی همچون در پناه تو ، در قلب من و... می شناسند. از پیشینه تئاتری تان آغاز کنیم و در ادامه به دوستی شما و استاد سمندریان و خانم روستا برسیم. 15 ساله بودم که به کلاس نخستین استاد تئاترم، آقای دکتر حسینعلی طباطبایی در اداره فرهنگ و هنر اهواز راه پیدا کردم. در آن کلاس رضا فیاضی، فرید و علی سجادی حسینی و رضا خندان هم بودند. چند سال بعد در کنکور دانشکده هنرهای ...
حسرت جدایی از بچه های جبهه برایم همیشگی است
آتش بریزد. متأسفانه در والفجر خیلی کشته دادیم. من خودم هم همانجا ترکش های خمپاره خوردم و بستری شدم. فکر کنم یک ماهی بستری بودم. چند تا جراحی کردند و چندتا از ترکش ها را در آوردند اما دو تا ترکش ریز کاتیوشا ماند توی بدنم که چند سال قبل در آوردم. همان ترکش ها بود که باعث شد از جنگ برگردم و دیگر نتوانم بروم اما ای کاش همانجا می ماندم و از بچه های جنگ جدا نمی شدم ای کاش باز نمی گشتم. همیشه حسرت می ...
مجردهایی در آرزوی قهرمان شدن!
، مراسم عروسی و خانه ندارم اما مشکل من چیز دیگری است. در اوضاع و احوالی که همه دوست دارند بعد از یک مدت طولانی درس خواندن بروند سر یک کار درست و درمان تا پولی جمع کنند و بعدش استراحت کنند، من چند سال فشرده شب و روز هم درس خواندم و هم کار کردم. حالا بعد از این همه تلاش بروم ازدواج کنم؟ (لبخندی می زند) حداقل بگذارید چند صباح آب خوش از گلویم پایین برود، بعد فرصت برای زن گرفتن زیاد است! سعید ...
پری زنگنه را پری آوازهای ایران می دانیم
من بعضی روزها هنگام برگشتن از مدرسه به منزل استاد زرین پنجه می رفتم. ایشان به صورت خصوصی و با نواختن تار دستگاه های ایرانی و تفاوت آن ها را به من می آموختند. متاسفانه این روند با رفتن من از ایران به مدت دو سال و پس از آن ورود به هنرستان موسیقی متوقف شد. در هنرستان هم به تبع برنامه های درسی هر آنچه ارائه می شد، آموختم. اما استعدادی ذاتی که در صدا و حنجره من بود مسیر مرا به این سمت از خوانندگی باز ...
اوزون برون چگونه حلال شد
شما اسمش را کنسرت نگذارید و بگذارید محفل. وقتی از جانب رهبری به ریاست صداوسیما منصوب شدم، خدمت ایشان رفتم و گفتم ما در رابطه با موسیقی در زمان امام، طبق فتوای ایشان عمل می کردیم، چون ایشان ولی فقیه بودند، الان نیز باید مطابق نظر شما که ولی فقیه هستید، عمل کنیم. فتوای شما دراین باره چیست؟ رهبری فرمودند: نظر من درباره موسیقی همان فتوای امام است و به روال سابق عمل کنید. حمایت امام از مدیریت ...
شوهر فراری: من همسرم را آتش نزدم!
مسافرکشی می کردم. اواخر شهریورماه گذشته با خودروام در حال مسافرکشی بودم که از همسرم پیامی در تلگرام دریافت کردم. متن پیام نشان می داد که از دادگاه خواستار طلاق غیابی شده است. برای همین عصبانی شدم و خودم را فوراً به ارومیه رساندم. بعد چه اتفاقی افتاد؟ فوراً خودم را به مقابل خانه پدر همسرم رساندم و با زنم روبه رو شدم، از او خواستم از تصمیمی که گرفته منصرف شود، اما گوشش به این حرف ها ...
تصاویری از حضور قرآنیان در هشت سال دفاع مقدس
و اوضاع منطقه آرام تر بود به آموزش قرآن برای رزمندگان بپردازند. اعزام قرآنیان به جبهه در قالب طرح بسیجی قاری، قاری بسیجی به صورت داوطلبانه بود که محمد خواجوی هم داوطلب حضور در این طرح شد. خواجوی درباره حضور داوطلبانه خود در طرح بسیجی قاری، قاری بسیجی می گوید: سه بار به جبهه اعزام شدم که البته هر بار مدت کوتاهی در مناطق جنگی حضور داشتم؛ نخستین بار که به جبهه رفتم در قالب طرح بسیجی قاری، قاری ...
کودک کار دیروز، امروز آقای گل فوتبال است
... از سه سال قبل با اعضای جمعیت امام علی(ع) آشنا شدم و بواسطه همین آشنایی عضو تیم فوتبال پرشین شدم و به آرزویم یعنی بازی کردن روی چمن در زمین فوتبال واقعی رسیدم؛ تا پیش از این، پا به توپ شدن ازجمله حسرت های همیشگی ام بود. غروب هایی که از کار و جان کندن در خیابان خلاص می شدم، در کوچه پس کوچه های دروازه غار ساعتی بازی می کردم، اما توپ زدن در یک زمین فوتبال واقعی، آرزویی بوده که از وقتی چشم باز کرده ...
زندان؛ فرجام مشترک تولیدکنندگان و صنعتگران آذربایجان غربی/آغاز حمایت قضایی از سرمایه گذاری
یعنی از شش سال به بالا بی سواد هستند. این شاخص های فاجعه بار داد استاندار آذربایجان غربی را در جلسات مختلف درآورده و او را از مقام فردی که وظیفه اش پاسخگویی به مردم است به طلبکار تغییر داده و گفته است: رتبه استان از نظر شاخص های توسعه یافتگی در 37 سال گذشته ثابت بوده و ارتقا نیافته است. دست و بال بسته استانداران استان های مرزی قربانعلی سعادت که از روز نخست انتصاب به ...
کسی باور نمی کرد مقام معظم رهبری به منزل ما بیاید
، از خواب برخاستم خانه را تمیز کردم، پسرم گفت: مادر چه خبر است. گفتم: خواب دیدم عزیزی به منزل ما می آید حتماً رهبر که در قم است می آید، بچه ها سر به سرم می گذاشتند می گفتند حتماً بنشینید تا رهبر به منزل ما بیاید. من توجهی به این حرف ها نمی کردم، گفتم شما حیاط را آب و جارو کنید، رفتم منزل همسایه، پسرم دنبالم آمد گفت دو نفر از سپاه آمده اند مغازه بابا؛ گفت یه موقع نگویید ما فلان چیز را کم ...
آیت الله خزعلی معتقد بود در 92 روحانی فقط معاون اول شده/ کروبی در 88 می گفت گله داریم اما چه کسی بهتر از ...
. اگر به پدرم می گفتند یک ماه رمضان را به رفسنجان بیایید و تا این میزان به شما هدیه می دهیم ناراحت می شدند و نمی رفتند. هدیه ای که برای سخنرانی و منبر امام حسین(ع) است خیلی قبول داشتند و بابرکت می دانستند و با همان زندگی می گذراندند و حقوق دولتی را دریافت نمی کرد. آیت الله خزعلی چندین سال در دانشگاه تهران تدریس کردند. در شورای نگهبان هم همین طور چند سال فعالیت کردند، اما حقوق بازنشستگی و بعد از ...
نذری که نیمه ادا شد
. کلافه شده بودم. طاقتم تمام شده بود. رفتیم داخل آرایشگاه. پدر رو به حسن آقا گفت: موهایش را از ته بزن، شپش گرفته . باورم نمی شد. توی دلم ذوق می کردم، اما جرات نداشتم به روی خودم بیاورم. بالاخره از شر این موهای لعنتی داشتم خلاص می شدم. از فردا من هم مثل بقیه همکلاسی هام بودم و کسی مسخره ام نمی کرد. موهایم که کوتاه شد، بابام همه را جمع کرد و ریخت توی یک نایلون تا حداقل هم وزن آنها طلا بخرد. توی راه مدام غر می زد و می گفت: دیدی نذرم ادا نشد ، اما من خوشحال بودم، می دانستم که امام رضا هم خوشحاله از اینکه دل یک بچه هفت ساله شاد شده. ...
آدم هایی که زندگی می سازند
، دو تا شماره پیدا کردم، اما کسی نبود که جوابی بدهد، انگار باران بد وقت نیمه شب، همه را از خواب شبانه و حتی از کار انداخته بود. می دانستم این باران، بارانی نیست که حالا حالاها بند بیاید. توی همین فکرها بودم که یکی از همکارانم پیام داد: بیداری؟ من فردا ماشین دارم. میام دنبالت. همین. همین یک پیام ساده باعث شد دلم به جبران همه سرمای خانه ام گرم شود. سال ها می گذرد و من همچنان یک معلم هستم. صبح های زود ...
مادر خواستار قصاص فرزندش شد
چند ضربه زدم. سپس سراغ طلاها رفتم و آنها را دزدیدم. مدتی بعد، در قهوه خانه به یک نفر گفتم که مقادیری طلا به دست آورده ام و می خواهم آب شان کنم که او به من مشکوک شد و پلیس را خبر کرد. با ثبت اعتراف متهم، کیفرخواست پرونده با موضوعات اتهامی سرقت، قتل و جراحات منتهی نشده به مرگ صادر و برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی مقدم زهرا قرار گرفت. صبح دیروز در ...
ماموریت ناتمام
شفافیت ، شاید این عبارت یکی از بهترین وصف های محسن جلال پور باشد. چه آن روزها که در جلسات پی درپی سیاستگذاران حضور داشت و چه اکنون که خانه نشین شده از انتشار هیچ اطلاعاتی ابایی ندارد. هرچند دوره سختی را پشت سر گذاشته اما خیلی ویژگی های گذشته خود را حفظ کرده است. رئیس سابق اتاق بازرگانی ایران، دو ماه پس از حمله قلبی و کناره گیری رسمی از کارش در اتاق ایران، روزی بیشتر از چهار ساعت نمی تواند کار کند اما همچنان وقت برایش ارزشمند است. می ...
گفتگو با پدیده 2 متر و 40 سانتی والیبال نشسته
... تا قبل از این که به ماه عسل بروم زندگی ام خیلی فرق داشت. کسی من را نمی شناخت و مدام در خانه می ماندم. بعد از آن برنامه همه چیز عوض شد. آقای گلچین به روستای مان آمد و من را پیدا کرد. تمرین والیبال را شروع کردم و با باشگاه ثامن قرارداد بستم. بعد هم که به تیم ملی دعوت شدم و توانستم در افتخار بزرگ تیم ملی شریک باشم. این 7 سال برای من خیلی خوب بود و همه چیز خواست خدا بود. اگر خدا نمی خواست این ...
خلیل تا آمدن آمبولانس مدام ذکر می گفت
نزدیک من بود و شاهد نماز شب و خوابی که دو سه روز پیش برای من تعریف کرده بود، بودم. از مهدی پرسیدم وضعش چطور بود و او پاسخ داد که ترکش از راست تا چپ شکمش را بریده بود و پاهایش هم ترکش خورده بود و تا آمبولانس برسد به امام حسین (ع) سلام می داد و ذکر می گفت؛ به همان حال داخل امبولانس گذاشته و زیر آتش شدید دشمن اعزامش کرده بودند... (من تصور کردم که خلیل شهید شده ولی بعد از بیست روز خودم هم زخمی شدم و در ...
دور دنیا با زن جهانگرد ایرانی
این تصاویر، به جا مانده از سفر زنی است که به تنهایی از غرب آمریکا به شرق آن رفته. آن هم در زمانی که تنها 19 سال داشته. اینها، تصاویری است از نخستین سفرهایش با خود. سفری که در آن یک هفته رانندگی کرده و یاد گرفته چطور می شود زنی تنها دل به جاده بزند و دو هزارو300 مایل طی کند. مهتاب میرطاهری حالا وقتی از آن روزها یاد می کند، صدایش جلا دارد. می درخشد اون موقع به نظرم نمیومد کار بزرگی باشه ولی سال های بعد دیدم کمتر آدم هایی هستند که از یک سر آمریکا به سر دیگه اش را رانندگی کرده باشن و این خیلی باعث خوشحالیم شد. ...
کم کاری بی توجیه بنیاد و بی توجهی به ورزش جانبازان
جانبازان یک پورشه بدهد. گفتیم ما پورشه نخواستیم، همان فولوکس را بدهد! فاش نیوز: خاطره قشنگی از هم رزمانتان دارید؟ - خاطره برمی گردد به سال 65 که من اولین بار به جبهه رفتم. ما مسجدی داریم بنام امام جعفر صادق (ع). من بسیجی همان جا بودم. دبیرستانی نزدیک خانه ما بود بنام شهید موافق که اسم امروزش است. تعدادی از بچه ها عضو همان پایگاه بودند که مثلا من 16 سالم بود، آنها 21 تا 22 ساله ...
آدمکشی برای 2 النگو!
خارج شدم و به فروشگاه محله رفتم اما 2 ساعت بعد وقتی به منزلم بازگشتم با جسد غرق در خون همسرم روبه رو شدم. این گزارش حاکی است: کارآگاهان در ادامه تحقیقات و با توجه به شواهدی که از صحنه جنایت به دست آمد ابتدا به یکی از پسران پیرمرد مظنون شدند و با دستور قضایی او را بازداشت کردند. اما چند ماه بعد، ارتکاب جنایت توسط وی به اثبات نرسید و مظنون این حادثه با سپردن وثیقه به دادسرا آزاد شد. در حالی ...
پشتیبانی ولایت فقیه و حساسیت به بیت المال رمز موفقیت شهید کاوه بود
، ایشان در مجموع یک ماه کنار ما بود و ابراز داشت: 5 یا 6 مرتبه از دیدار هایمان تنها به واسطه مجروحیت و بستری شدنش در بیمارستان های تهران، قائم(عج)، امام رضا(ع) و امام حسین(ع) مشهد میسر شد. وی دختر شهید کاوه را ثمره ازدواجش با شهید دانسته و تصریح کرد: شهید کاوه برای اولین بار دخترمان را در یک ماهگی دید و زهرا (دخترمان)هنگام شهادت پدرش تنها یک سال داشت. عماد الاسلامی شنیدن خبر شهادت ...
میهمان خانه هایی آفتابگیر در هوای ابری غربت
کرده ای؟ جواب داد: بله. فرزند داری؟ جواب داد: خیر. و بعد مستقیم به چشم هایش خیره شدم و پرسیدم: تو یک افراطی هستی؟ جواب داد: خیر. هیچ وقت نبوده ام. بعد گفتم: بسیار خب. یک پیشنهاد برایت دارم. بادبی و همسرش،فرح هلال، در نوامبر 2015 به خانه آسکلوند آمدند. کریسمس سال گذشته، میلاد برادر فرح نیز به آنها ملحق شد. این سه نفر در سال 2012 از خانه شان در سوریه آواره شدند و داخل کشور از این شهر به آن شهر در حرکت ...
محمد دادکان: برنامه های ورزشی تلویزیون دکه کاسبی شده اند/ پول ها کجاها خرج می شود؟
، خدمت شما چه بوده است؟ یک بار آمار خدمت خودت را ریز بده و بگو من این کارها را هم کرده ام. ولی اینکه 30 سال یک میز و صندلی ای که روی آن نشستی را اشغال کردی، خدمت خود را هم بگو. اینکه من چهار سال رئیس فدراسیون باشم و بیایم در رزومه خود بنویسم چهار سال رئیس فدراسیون بوده ام، برای ورزش خوشایند نیست. چه قدر خوب است که آدم ها بیایند و بگویند این، خدمات ما در این چهار سال بوده است. نمی توانی خدمت کنی، برو ...
تقریبا 90 درصد از تماس با آتش نشانی کرج مزاحم تلفنی است/افزایش مزاحمت های تلفنی با بازگشایی مدارس
شود که آسانسور درب دوم نداشته است و زمانی آسانسور حرکت می کند، دست بچه در بین کابین و دیوار می ماند و زمانی که نیروهای ما رسیدند بچه جان باخته بود که واقعا برای یک مادر سخت است که این لحظه را ببیند. **یکی از شیرین ترین خاطره ها را مطرح کنید؟ خب از شیرینی های کار آتش نشانی نجات مردم است، استرس این کار بالا هست اما خب... آخرین ماموریتی که رفتم دو کارگر در حین حفاری بودند که تا ...
شهید سید امیر ذوالقدر: استوار با کاروان انقلاب حرکت کنید
مجاهد بودن را ندارد و تو این در آبروی دوستان خاص خود گشوده ای و اگر من لیاقت شهید شدن را دارم این درب را بروی من بازکن. پدر و مادر عزیزم اکنون که من در میان شما نیستم از مرگ من غصه به خود روا نداردید که من در دست شما امانتی بودم که خدا آن امانت را از شما گرفت و شما در بین دشمنان انقلاب گریه نکنید تا دشمن شاد شود ولی گریه کردن بر شهید و شرکت کردن در حماسه او, هماهنگی با روح او و موافقت با ...
دشمنان در طول عمر انقلاب اسلامی همواره به فکر ضربه زدن به نظام بودند/ ساده انگاریست اگر به فکر افزایش ...
شرکت کردم و در آخرین مرحله که توفیق شد بروم در تاریخ 08/11/65 مجروح شدم و به عقب برگشتم. این جانباز دفاع مقدس تصریح کرد:دفعه سوم اعزام سال 67 بود که ماه مبارک رمضان بود که دوباره به جبهه رفتم و به مدت 4 ماه آنجا بودم که قطعنامه پذیرفته شد و جنگ پایان یافت. وی بیان داشت: در طی عملیات کربلای 5 با تعدادی از دوستان، ازجمله شهید تهبندی و یکی از رزمنده های اهل مشهد که بسیار انسان ...
چه آسیب هایی خانواده ایرانی را تهدید می کند
خانواده مهمترین نهاد جامعه به شمار می رود و حیات وممات آن نیز در گرو رفتارها و فرهنگی است که در خانواده دنبال می شود.شناخت مسیر صحیح زندگی در بستر خانواده کانون تعالی بخشی است که رشد و هدایت افراد خانواده و به تبع آن جامعه بزرگتر را فراهم کرده وابزارهای سلامت و سعادت جامعه را گسترش می دهد از این رو حفظ حریم خانواده براساس تعالیم وآموزه های ناب اسلامی تنها راهکاری حفظ آن از آسیبهایی است که ارکان خانواده را تهدید می کند. ...
از خواندن رمان 900 صفحه ای در ایام امتحانات تا رتبه 15 کنکور
نتیجه ای دور از انتظارم نبود. احساستان وقتی که رتبه کنکور و بعد از آن، نتیجه زحمتتان رو مشاهده کردید چه بود؟ بسیار خوش حال بودم که خداوند زحمات بنده رو بدون پاسخ نگذاشت. حقیقتا هنگامی که شادی و نشاط را در چهره ی مادرم و و لحظه ای که برق نگاه پدرم دیدم تمام خستگی های مسیر از بین رفت. چرا پزشکی رو انتخاب کردید؟ در دوره راهنمایی با توجه به شناخت و ...