سایر منابع:
سایر خبرها
عکس هایی که هویت پیکر بی سر شهید را مشخص کرد/ دعای کودکی اش اجابت شد
درس خواندند بعد از آن گفتم که بروند سرکار. همیشه پسر کوچکم از اینکه نتوانست درس بخواند ناراحت بود. نادرقلی یک سال و نیم به عنوان سرباز در جبهه بود. بعد از تمام شدن سربازی هم از آنجا که قرار بود سه نفر متاهل را به جبهه بفرستند خودش تقاضا داد که جای یکی از این سه نفر برود. با اینکه ارتش اجازه نمی داد ولی گفته بود ما خودمان داوطلب شدیم، جوانیم و زن و بچه نداریم، اگر هم شهید شویم اشکالی ...
زوایای پنهان زندگی یک شهید نابغه بویراحمدی (+تصاویر)
هفتمین روز شهادت عین الله در مسجد الرضای شیراز توسط آیت الله سید علی اصغر دستغیب به همراه دوستان و یاران وفادار شهید با سخنرانی خود حضرت آیت الله مبین این موضوع بود. علاقه آیت الله سید علی اصغر دستغیب به عین الله آنقدر زیاد بود که در مراسم اربعین شهید، خود ایشان یک بار دیگر در مسجد صاحب الزمان یاسوج حضور پیدا کرده و اقدام به سخنرانی نمودند و در آن سخنرانی بیان فرمودند: شهید عین الله از شخصیت های ...
ماجرای صلوات فرستادن حاج همت برای سلامتی یک فرمانده
نیروها اینجا بمانند. بعد گفت: چه کسی آر.پی.جی زن است؟ یکی گفت: من. گفت: برو آن دوشکا را خاموش کن. بعداً متوجه شدم که در جنگ باید سماجت داشته باشی، اگر یک مقدار جدیت به خرج می دادیم و دوشکاشون را حدسی نمی زدیم، اینقدر جلو می رفتم که با اولین آر.پی.جی به هدف می زدیم. چون عراق فکر نمی کرد که نیروهای ایرانی تا آنجا جلو آمده باشند. وقتی گلوله آر.پی.جی شلیک کردند به هدف نخورد. دشمن هم دوشکا را به سمت ...
نمی خواستم پدرزنم را بکشم
به آن روز چنین رفتاری را از او ندیده بودم به خاطر همین شوکه شدم. توقعش را نداشتم. در حالی که گریه می کردم به او گفتم تا من را به کلانتری ببرد چون می خواستم از او به خاطر رفتارش شکایت کنم. میلاد پذیرفت. چند لحظه بعد من با مادر و پدرم تماس گرفتم تا آنها هم به کلانتری بیایند و همراه من باشند. اما وقتی به کلانتری رسیدیم و میلاد پدرم را دید با او درگیر شد. میان دعوا پدرم محکم زمین خورد و بعد بیهوش شد ...
دخترهایی که نوحه بابای بی پیکرشان را می خوانند +عکس
.... مرتضوی می میرم. انتقام حرم زیبنبو من می گیرم. گفتم اگر سوریه بروی، دیگر برنمی گردی! بعد از اتفاقات سوریه آقا مرتضی آرام و قرار ندارد و مدام اسم رفتن می آورد. این موضوع بعد از جانباز شدن یکی از دوستانش نیز به اوج خودش می رسد. اما هربار که او اسم رفتن را می آورد تمام خانواده از نگرانی به هم می ریزد: یکی از دوستانش که مجروح شد هر روز بعد از محل کار برای دیدنش بلافاصله به ...
نجات سه دختر از خانه وحشت/ آنها سال ها در این خانه اسیر بودند
با دست پرراهی روزنامه شدم. روز بعد انتشار این گزارش و تصاویر مربوط به خانه وحشت بازتاب های گسترده ای درجامعه داشت. چند روزی درباره این ماجرا می نوشتیم تااینکه زنی با دفتر روزنامه تماس گرفت وخود را مادربچه ها معرفی کرد. اوکه در یکی از شهرهای دور افتاده کشور و باخانواده اش زندگی می کرد با دیدن این گزارش ها و تصاویر فرزندانش گفت که سال ها به دنبال بچه هایش بوده اما هیچ ردی از آنها پیدا نکرده بود. بنابراین مادر بچه ها راهی دادگستری شد و پس از طی تشریفات قانونی فرزندانش را تحویل گرفت و باخود برد. پدرآنها نیز راهی زندان شد. ...
آخر هفته کدام فیلم ها را در تلویزیون ببینیم؟
استقلال طلب و اسداله احمدنیا آمده است: شوکا و سهند دو کودکی هستند که با پدر و مادرشان در اهواز زندگی می کنند. آنها در اصل شمالی هستند و به خاطر شغل پدرشان جنوب زندگی می کنند. جنگ آغاز می شود و آنها مادرشان را از دست می دهند. پدر آنها را به شمال پیش پدربزرگ می برد و خود به محل کارش باز می گردد. سهند بعد از شهادت مادرش نمی تواند صحبت کند. او به همراه خواهرش شوکا به مدرسه می رود ولی در آنجا به خاطر ...
کسی باور نمی کرد "آقا" به منزل ما بیاید+عکس
انفجار تعدادی از نیروهای دشمن هم به درک واصل می شوند فردای آن روز نیروهای بعثی به منطقه باز می گردند و پیکر نیمه جان عبدالرحیم را پیدا می کنند پسرم دو روز زنده بوده بعد به شهادت می رسد و بعد از 18 سال همان گونه که خودش گفته بود پیکرش باز می گردد. اسلحه برادرم را باید از زمین بردارم هنگام شهادت عبدالرحیم، قدرت الله دانش آموز راهنمایی بود، عزم رفتن به جبهه کرد. گفتم بمان درس ...
اسارت چندین ساله سه دختر در خانه وحشت
نارنگی درماشین داشتیم. یکی، دوتا از آنها را به داخل حیاط پرتاب کردم. و لحظه ای بعد سایه دخترکوچولویی روی دیوارحیاط افتاد. همان طور در تلاش بودیم که ناگهان یکی از مأموران که درخیابان بود از طریق بی سیم همکارش را فراخواند. وقتی باعجله به آن سوی پشت بام رفتیم متوجه شدیم مرد صاحبخانه با وانت بارش به مقابل خانه رسیده است. همان موقع مأموران از اوخواستند درخانه را بازکند که او سر و صدا راه انداخت و گفت که ...
امام علی(علیه السلام) از منظر مولانا
...> گشت جیران آن مبارز زین عمل *** وز نمودن عفو و رحمت بی محل گفت: بر من تیغ تیز آفراشتی *** از چه افکندی؟ مرا بگذاشتی؟ اخلاص در عمل را باید از امام علی(علیه السلام) یاد بگیری. آن شیر بیشه ی حقیقت را از هر حیله و نیرنگی پاک و منزه بدان. امام علی(علیه السلام) در یکی از جنگ ها بر پهلوانی غالب و چیره گشت و بی درنگ شمشیر از نیام بیرون کشید تا کارش را بسازد، اما آن پهلوان، بر سیمای آن ...
هویزه از نبرد مردم با تانک های بعثی تا آزادسازی
یک قدمی شهادت برگشته بودند. لب ها خشک بود و زبان از تشنگی حرکت نمی کرد، اما به هر کدام جرعه ای آب و شربت می دادیم نمی خوردند، همه به یاد رفقایی که تشنه جان داده بودند، فقط گریه می کردند. قرارگاه عملیاتی جنوب کربلا در هشت کیلومتری ایستگاه حسینیه قرار دارد که روزی قرار دل های بی قرار حسین(ع) بود. هفته دفاع مقدس از 31 شهریورماه همزمان با سالگرد شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران(سال 59) آغاز شده و تا ششم مهرماه ادامه داشته است. ...
نیمه پنهان جنگ/ناگفته هایی از ایثار همسران و مادران شهدا
شهیدش در جبهه های نبرد حق علیه باطل گفت. علی 27 شهریور سال 65 بعد از آموزش نظامی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام و در گردان سلمان لشکر قدس گیلان سازماندهی شد. وی در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه در 19 دی سال 65 با رمز یا زهرا شرکت و پس از نبرد سنگین با دشمن بعثی در 23 دی ماه همین سال به فیض شهادت نائل آمد. پیکر مطهر این شهید در همان منطقه مفقود الجسد شد و پس از 10 سال در روز ...
زنانی که در "چایخانه" خبر شهادت عزیزانشان را شنیدند و "دم" نزدند!/ هشت سال دفاع مقدس را با سه پسرم در ...
قریب 80 سال سن دارد، می گوید: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در نهادهای مردم نهاد، عضو شدم و این انقلاب اسلامی بود که ما زنان محجبه و مؤمنه ایران اسلامی را که سال های سال به خاطر جو حاکم بر جامعه در خانه نشانده بود، وارد عرصه های اجتماعی و فرهنگی کرد. عرصه هایی که فرصت را برای نشان دادن عرضه و توان یک زن مسلمان ایرانی فراهم کرد. این بانوی مجاهد ادامه می دهد: با شروع جنگ تحمیلی و اعزام دو ...
وضعیت کنونی جامعه در حد انتظار شهدا نیست
نمی گیریم ولی هدیه ی خوبی برایت می آورم که درست همان روز تولد دخترم خبر شهادت پدرش را برایش آوردند که بعد در دلنوشته ای برای پدرش نوشته بود: پدرم بهترین هدیه تولد را برایم آورد.... پدرم جانش را برایم هدیه آورد. نظر شهید درباره اوضاع جامعه و کشور پس از جنگ چی بود؟ شهید خراسانی هشت سال در جبهه حضور داشت، علی رغم اینکه دو بار مجروح شده و جانباز بود ولی کارت جانبازی و ایثارگری ...
بچه های امروز از همه چیز اشباع شده اند
تورج نصر، دوبلور کارتون هایی مانند پسر شجاع است که در آن به جای شخصیت شیپورچی صحبت کرده است؛ شخصیت دوست داشتنی که برای نسل دهه 60 خاطره سازی کرد. نصر تاکنون بارها درباره حرفه دوبله و حال بد این حرفه صحبت کرده است، اما در گفت وگویی که می خوانید او از زندگی شخصی اش بیشتر گفته است. فعالیت در زمینه فرهنگ و هنر را از نوجوانی شروع کردید، آیا به تشویق خانواده وارد این حوزه شدید؟ خانواده ام نقشی در ورودم به دنیای هنر نداشت. دو برادر داشتم که یکی از آنها آهنگر بود که فوت کرده و دیگری پمپ بنزین دارد. 17 ساله بودم که آموزش موسیقی را نزد آقای فریبرز لاچینی شروع کردم و موسیقی مورد علاقه ام جاز بود تا این که به واسطه یکی از اقوام با آقای محمد نوربخش آشنا شدم که به جای مارلون براندو در فیلم پدرخوانده صحبت کرده بود و شهرت زیادی داشت. عاشق صدای او شدم. از همان جا تصمیم گرفتم دوبلور شوم. اما آقای نوربخش به من گفت باید درس خودت را بخوانی. دو سال پیگیر ایشان بودم هر استودیویی برای ضبط می رفت، آن قدر آنجا می ایستادم تا اجازه بدهند داخل شوم. بعدها خود آقای نوربخش گفت آن قدر از سماجتت کلافه شده بودم که به همکارانم می گفتم مرا جایی مخفی کنید که این جوان مرا نبیند! آن قدر پیگیری کردم که موفق شدم نظر او را جلب کنم و به من اجازه داد که کارآموزی در زمینه دوبله را شروع کنم. از سال 50 هم به طور رسمی وارد حرفه دوبله و گویندگی شدم. در خانواده ای که هیچ کس به هنر علاقه ای نداشت، شما چطور به موسیقی علاقه مند شدید و بعد فعالیت خود را در زمینه فرهنگ و هنر ادامه دادید؟ در نوجوانی عاشق موسیقی بودم. آن زمان گرامافون کوچکی داشتم که فقط خودم از آن استفاده می کردم، پول های توجیبی ام را نگه می داشتم و با آنها صفحه موسیقی می خریدم. اما موسیقی را ادامه ندادید؟ وقتی با دنیای دوبله آشنا شدم، به این حرفه علاقه مند شدم و دیگر نتوانستم از آن دل بکنم. الان هم بعد از گذشت سال ها دوبله را عاشقانه دوست دارم. بخصوص وقتی کارتون دوبله می کنم، کودک درونم به وجد می آید و بسیار خوشحال می شوم. کدام محله تهران متولد شدید؟ میدان دروازه قزوین، خیابان استخر. آن زمان محله های تهران محدود بود، اما هر محله ای شهرت خاص خود را داشت. بچه های محله ما هم به تُخسی و شیطنت معروف بودند. اما گویا فضای محله در شما تاثیری نداشته است؟ نه! ما جزو تحصیلکرده های محله دروازه قزوین بودیم. من با هیچ کس در محله مان رفت و آمد یا رفاقتی نداشتم و بیشتر وقتم را در خیابان جمهوری سپری می کردم که پاتوق اهالی فرهنگ و هنر بود. اما برخی از آنهایی که در مسیر زندگی به خطا می روند، یکی از دلایل آن را مثلا محله بدی می دانند که در آن به دنیا آمده و رشد کرده اند، شما چطور راهتان را جدا کردید؟ من تا 14 سالگی در آن محله بودم بعد کاملا از خانواده ام جدا شدم و به صورت مستقل زندگی می کردم. در محله نارمک اتاقی اجاره کردم و به آنجا رفتم. هشت ساله بودم که پدرم فوت کرد و به دبیرستان که رفتم از خانواده ام جدا شدم. در آن سن چگونه مخارج زندگی تان را تامین می کردید؟ هم درس می خواندم و هم برای روزنامه ها حروفچینی می کردم. پدرناتنی ام در روزنامه کار می کرد، مرا هم برای حروفچینی به روزنامه برد. برای چند نشریه از جمله خواندنی ها که آن زمان مخاطب زیادی داشت، حروفچینی می کردم. روزی چهار، پنج ساعت کار می کردم و با دستمزدم مخارج زندگی ام را در می آوردم. اما برخلاف نسل شما، جوانان امروز کمتر به فکر استقلال یا کار و کسب درآمد هستند؟ جوانان امروزی با جوانان دوره ما اصلا قابل مقایسه نیستند؛ نه به بزرگ ترها احترام می گذارند و نه به فکر استقلال هستند؛ انگار می ترسند از خانواده جدا شوند. من به ...
کلاس پرنده
زهرا چوپانکاره برای اغلب آنهایی که این مطلب را می خوانند، درست مثل خبرنگار و عکاس و صفحه آرا و ویراستار این مصاحبه، تصویر کمابیش مشابهی از بازگشایی مدارس و درس و مشق و معلم وجود دارد: دفترهای 40 برگ و 100 برگ، مداد سیاه و گلی، صف های اول صبح و دغدغه سوال پرسیدن های درس علوم و پای تخته رفتن برای حل تمرین ریاضی و بعد جیغ و داد و دویدن های ممنوعه در حیاط مدرسه. تصویر اغلب ما، تصویر مدارس دولتی یا غیرانتفاعی است، تصویری معمولی و رایج که اوایل مهر که می شود در شبکه های اجتماعی یا جمع های دوستانه و خانوادگی ممکن است آنه ...
ناگفته های دعایی، بختیاری، غرضی و درودیان از آغاز جنگ
نشست ناگفته های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران روز یکشنبه به همت انجمن اندیشه و قلم در مجتمع فرهنگی تربیتی مسجد الرحمن تهران برگزار شد. حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق، امیر سردار مسعود بختیاری از فرماندهان ارتش در دوره دفاع مقدس، سید محمد غرضی استاندار وقت خوزستان و محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس، سخنرانان این مراسم بودند که هر کدام در پاسخ به این پرسش که آیا ...
شاهدبمباران بیمارستان ایلام بودم/پای قطع شده همکارم حین تصویربرداری جا ماند
زیاد بودند، گفتم آره صدای ویز ویزشان موقع تصویربرداری مدام زیر گوشم بود. بعد از جواب من با خنده ای ادامه داد: برادر من زنبور کجا بود اون موقعیتی که تو ایستاده بودی در تیررس مستقیم تک تیرانداز عراقی بود و اینکه هیچ کدام از گلوله هایش به شما اصابت نکرد عمرت به دنیا بود. گفتم پس چرا به ما نگفتید: خندید و گفت خدایی اگه میگفتم جرآت می کردی بایستی و تصویر بگیری! اینها ...
پسر آهنگران: به پدرم می گفتند جوانان با صدای شما روی مین رفتند
این حرفها برای این بود که بعد از شهادت پدرم ما خیلی آسیب دیدیم و هیچکس به ما رسیدگی نکرد. این همه جز مواردی است که با توجه به کارهایی که پدرم در سالهای جنگ انجام دادند قابل تذکر است، ایشان با توجه به هنری که داشت، هنرش را در خدمت دفاع مقدس به کار برد. من هم تصورم این است که هیچ کس به خاطر شنیدن صدا نمی رود خودش را به کشتن بدهد. شما تا یک جایی با تاثیر گرفتن از یک صدای حماسی جلو می روید ...
بررسی افسانه ی غرانیق
جاهلی درباره ی این بتان بگوئیم. سه بت لات و مَنات و عَزّی در بین عرب پرستندگان زیادی داشتند. در واقع اینها را مظهر و رمز فرشتگان و واسطه و میانجی و شفیع میان خود و الله می دانستند. لات، بت طایفه ی ثقیف در طائف (در محل مناره ی سمت چپ مسجد امروزی) به صورت سنگ سپید چهارگوشی بود که بعد به امر رسول خدا درهم شکسته شد. (3) قریش و دیگران نیز آنرا بزرگ می شمردند. (4) مردم مکه و دیگران به زیارت ...
دفاع مقدس، پرافتخارترین دوران پزشکی ایران را رقم زد
به گزارش شفا آنلاین ،به نقل از سپید پزشکانی که عمدتاً از امکانات و رفاه زندگی های لوکس امریکا و اروپا گذشتند و به کشوری مورد تهاجم واقع شده برگشتند و چنان مردانه ایستادند و مقاومت کردند که قطعاً اگر نبودند جنگ به سرانجامی هولناک می رسید. مردان وزنان بی ادعایی که بی هیچ چشمداشتی زیر بمباران و آتش دشمن ایستادند . حالا هرچند امروز وجهه و شان جامعه پزشکی به چالشی بزرگ کشیده ش ...
با حضور نویسندگان؛معرفی نویسندگان کتب و ناشران کتاب استان چهار محال و بختیاری برگزار شد
، کار خوبی کرده اند یا نه اما مطمئن بودم که دایی غلامحسین و دوستانش اصلا شک نداشتند چنان طواف می کردند که انگار طواف کعبه واقعی ، به مصداق از هر دلی راهی به خدا هست و از هر جا می شود خدا را صدا زد فقط باید بهانه ای برای گفتگو داشته باشی . در ادامه نیز فرانک کبیری به معرفی کتاب "زپود محنت و تار محبت" پرداخت و گفت : این کتاب نگرشی بر گلیم باف های چهارمحال و بختیاری است که در آن برای نخستین بار به ...
احمد توکلی: مدیران میل به اشرافیت پیدا کرده اند/ سقف اعتماد معتقدان به نظام ترک خورده است
رسیدگی کنید. من این نامه را گذاشتم در یک پاکت. درش را خودم چسب زدم. شخصی مستقیم فرستادم برای سازمان. گفتم این آدمی که این را فرستاده است، یک آدم فهمیده و امینی است. شما رسیدگی کنید. 3 روز بعد، همان آدم ناشایست می دانست این با من دوستی دارد. به او گفته بود حالا نامه می نویسی می دهی به توکلی که بفرستد بازرسی کل کشور. خوب سیستم سوراخ است. البته سازمان بازرسی از سازمان های قابل احترام است. ولی متاسفانه ...
ستارگان هدایت/ نگاهی به زندگانی و افکار شهید بهرام مهرابی و شهید علی ضامن مهرابی
ها خیس عرق شده بودم که از خواب بیدار شدم و پیش خودم گفتم خدایا به خیر بگذران. بعد با افراد تیم متخصص به پایگاه هلیکوپترها رفتیم. ساعتی نگذشته بود که یک نفر آمد و گفت که فرمانده عملیات شما را کار دارد. تعجب کردم و به دفتر مراجعه کردم، دیدم که فرمانده عملیات با پایگاه هوانیروز اصفهان در مورد من صحبت می کنند و می گفت که امروز او را می فرستم اصفهان. کار ما در منطقه جوری بود که ...
شواهد زیادی استفاده سعودیها از گاز سمی علیه حجاج را تأیید می کنند
.... حال شما مقایسه بکنید شمار شرکت کنندگان در مراسم اربعین به مراتب بیشتر از حجاج هستند و دشمن می تواند برنامه ریزی گسترده ای برای ضربه زدن به شیعیان در اربعین داشته باشد. *به طور کلی اقدامات سازمان حج، وزارت خارجه و معاونت حقوقی ریاست جمهوری پس از فاجعه منا را چگونه ارزیابی می کنید؟ اداره استاندار آب و غذای انگلیس آب زمزم را آزمایش و نتایج مبنی بر آلودگی آن را ...
مسجد، خانه دوم فرزند شهیدم بود
توانیم انجام دهیم، اما برای حفظ آرمان شهدا سعی می کنیم با جدیت بیشتری شهدای قرآنی را شناسایی و از آنان تجلیل به عمل آوریم. وی افزود: شهدای قرآنی با شهادت خود درس بزرگی به ملت ایران دادند، درسی که در آن آزادگی، آزادی و تعهد به اسلام و ولایت در آن جایگاهی ویژه دارد. در ادامه این مراسم، مادر این شهید درباره خصوصیات اخلاقی فرزند خود اظهار کرد: پسرم متولد 1339 بود و در سال 62 نیز ...
گفت وگو با آزاده سرافراز اعتصام عضو کانون مدارس اسلامی کشور
آن روز تجربه نشده بود. عراقی ها در اردوگاه به ما می گفتند ما آتش باری که آن روز در منطقه شلمچه انجام دادیم باورنمی کردیم هیچ موجودی در آن منطقه زنده مانده و ما نمی دانیم شما چگونه زنده ماندید. بعد ازآتشباری اولیه، جنگ به نبرد تن به تن کشیده شد و شرایط گردان ما به گونه ای بود که ما دررأس زاویه 90 درجه واقع شده بودیم و دشمن در دوطرف ما خط داشت . زمانی که خط دو طرف شکسته شد ما درحلقه محاصره ...
80 هزار شهید و مجروح، قربانی بمباران کور
... هر بار دشمن مرحله ای از جنگ شهرها را به کشورمان تحمیل می کرد. اما حقیقت آن است که حتی یک روز از هشت سال دفاع مقدس خالی از بمباران شهرهایمان نبود و هر روز یک بخش غیر نظامی از خاک ایران اسلامی مورد هجوم هوایی یا توپخانه ای دشمن قرار می گرفت. در هفته بزرگداشت دفاع مقدس که اکنون واپسین روزهایش را پشت سر می گذاریم، در گفت و گو با سه نفر از شهروندان غیر نظامی کشورمان که از نزدیک شاهد یکی از بمباران های ...
زندگی نامه و خاطرات شهید علیرضا هادیان
.... این وضعیت ادامه داشت تا اینکه علیرضا 8 ساله شد. کمک خرج خانواده یک روز وقتی علیرضا از مدرسه به خانه آمد و خستگی مادر را دید گفت: من می خواهم بروم سرکار. پدرم به او می گفت نه، تو باید درس بخوانی؛ ولی علیرضا می گفت من هم درس می خوانم هم سر کار می روم. می گفت نمی توانم ببینم که شما کار می کنی، مادرم از صبح تا شب زحمت می کشد و کار می کند و حتی خواهرانم قالی می بافند و من فقط ...
از رفتن به جبهه پشیمان نیستم/همیشه آماده خدمت به کشورم هستم
پنج وین، زمانی که در کنار سایر رزمندگان در حال ساخت سنگر بودیم به یک باره گرفتار اتش تیربار دشمن شدیم. صحنه ای را دیگر به یاد ندارم که بعد از آن چه شد ولی همرزمانم برایم تعریف کردند که در آن پاتک دشمن من از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار می گیرم طوری که آنان در لحظه اول تصور می کنند من شهید شده ام. زمانی که متوجه صدای تنفس من می شوند فورا مرا به بیمارستان سنندج هلی برد می کنند ...