سایر منابع:
سایر خبرها
عمل غیر انسانی و خشن مرد جوان با سیمین / گمان کردم بیهوش شده، او را به اتاق خواب کشاندم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، مرد عصبانی چند روز پس از آزادی از زندان همسرش را کشت و بعد از آن هم تصمیم به خودکشی گرفت. اما وقتی موفق به انجام این تصمیم نشد در تماس تلفنی به مادرزنش گفت که دختر وی را کشته است. عامل قتل در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربانزاده محاکمه شد. سحرگاه بیست و ششم خرداد خبر مرگ زن جوان در خانه شان واقع در خیابان پیروزی به پلیس اطلاع ...
ما بایستی چهره زیبای ایران را هم نشان دهیم
ژاپن رفتم. از آنها پرسیدم شما بچه ندارید؟ گفتند چرا فرزندی داریم که دانشجوست و رفته به فستیوالی تا فیلم های ایرانی ببیند. طبیعی است که موضوع نمایش عروسکی برای این همکار من موضوعی لذت بخش بود. شاید به این دلیل گفته بود من می روم فیلم ایرانی می بینم حالا که شما مهمان ایرانی دارید. وقتی این پسر برگشت گفت: شما از ایران آمده اید؟ گفتم بله. گفت عباس کیارستمی را می شناسید؟ گفتم بله. این را که گفتم با من شام ...
صاحب رستوران معروف به دومین دختر شاغل در رستورانش تجاوز کرد/دختر اول از ترس آبرویش رضایت داده بود
اما متوجه شدم اتفاق تلخی برای این دختر افتاده است! سپس پلیس برای اطمینان از درستی اظهارات راننده آژانس، ترفندی اجرا کرد. مأموران با تغییر شکل موهای سر و صورت متهم و نوع لباس هایش، او را در میان 6 مرد دیگر قرار دادند، اما راننده آژانس خیلی سریع وی را شناسایی کرد و گفت: این همان مردی است که پیکر نیمه جان دختر جوان را از خانه اش در خیابان جردن به ماشینم منتقل کرده بود.متهم که حالا در ...
فقط کلیه مانده است!
دیدن این شماره ها در اطراف بیمارستان ها، خیریه ها و سازمان های مردم نهاد حمایت از بیماران کلیوی عادت کرده است. حتی حال می توان این شماره ها را در اطراف مراکز دانشگاهی، پارک ها و فضاهای سبز شهر هم دید. زشت و زیبای اش را هر چند وزیر بهداشت از زاویه خاصی ببیند، واقعیت همین است که هست. در صفحات مجازی ورزشکاران و بازیگران، عکس های یهویی از کنار برج ایفل و دیوارچین دیده می شود. چند دختر و پسر ...
یأس و ناامیدی دستاورد فضای مجازی
بهانه ای کنیم که چطور بوجود آمده است و مراحل مختلف آن را بیان کنیم. در این راستا باید به خانواده و معلمان آموزش دهیم که به سؤالات جنسی چطور پاسخ بدهند تا با پاکی و سلامت فرزندانمان وارد دوره بلوغ بشوند و فرزند این مسائل را به خوبی درک کند که یک زن ارزش خود را به عنوان یک زن و یک مرد ارزش خود را به خوبی بشناسد؛ برای دختر از بچگی تببین کنیم که خداوند به تو لطف مادری را داد و امثال مرا بوجود ...
به خانه زن متاهل رفت و آمد می کردم / پسرش فهمید که با هم ارتباط پنهانی داریم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، شامگاه دوازدهم مرداد سال 93 مرد جوانی که لباس های خون آلود به تن داشت از سوی ساکنان ساختمانی در غرب تهران دستگیر و به مأموران سپرده شد.یکی از ساکنان ساختمان به پلیس گفت: دقایقی قبل از طبقه بالا سر و صدایی شنیدم. همان موقع خودم را به پشت در آپارتمان زن جوان رساندم. ولی ناگهان در باز شد و مردی را با لباس های خون آلود دیدم که از آپارتمان بیرون دوید. او ...
سمیرا با همدستی مردی غریبه همسرش را از طبقه چهارم ساختمان به پایین انداخت
و در این خصوص شکایت کرد. به دنبال ادعای این مرد، پرونده برای تحقیقات به دادسرای جنایی تهران ارجاع شد. روز گذشته پدر یوسف به بازپرس ایلخانی از شعبه هشتم دادسرای ناحیه 27 گفت: عروسم عامل این قتل است و از زمانی هم که جنایت را مرتکب شده، فرار کرده است.وی گفت: حدود 4 سال قبل به خواستگاری دختر خواهرم رفتم. سمیرا 52 سال داشت و حدود 14 سال از پسرم بزرگتر بود. اما من برای رضای خدا با این ازدواج ...
سفر یک روزه مرد 50 ساله برای جنایت
شنیدن این حرف ها عصبانی شده بودم، تصمیم گرفتم راهی مشهد شوم تا کاری کنم که مرد جوان دست از سر مهناز بردارد. مرد جنایتکار ادامه داد: بار اول، حدود 20روز پیش به مشهد آمدم و به آدرسی رفتم که مهناز گفته بود. آن روز جعفر را دیدم و به او گفتم که همسایه شان هستم. وقتی به تهران برگشتم، مشخصات او را به دخترخاله ام گفتم و او تأیید کرد که وی همان مرد است. برای همین امروز(روز حادثه) بار دیگر از ...
امیرحسین صدیق: خیلی دلم می خواست چوپان باشم
امتحان که می دادم فراموش می کردم و فقط برای این بود که از آن مرحله رد شوم. *در مدرسه پسر بازیگوشی بودید یا نه ؟ نه خیلی بچه آرامی بودم. *در آن تایمی که داشتید تحصیل می کردید، فکر می کردید که یک روزی بازیگر شوید؟ اصلا، من تا 10 سالگی حتی نمی دانستم تئاتر چیست. بعد از این که 9 یا 10 سالم بود، به کانون پرورش فکری رفتم کلاس تئاتر که آن هم ناخواسته مربی گفت یک ...
توهم خودزنی در زنان شیشه ای
.... وقتی اولین بار مصرف کردم خوشم آمد و سه روز شاد و سرحال بودم؛ حتی یک دقیقه هم نخوابیدم. بعد از سه روز باز هم برای سرحالی و لاغری دوباره مصرف کردم تا این که دیگر معتادش شدم. مادرم را کتک می زدم دختر جوان ادامه داد: در آن یک هفته ای که شمال بودیم شیشه، سیگاری(حشیش) و قرص اکس مصرف کردم. خیلی خوشم آمده بود و بعد از آن از خانه فرار می کردم و با دوستانم به مسافرت می رفتم و مواد ...
فراهم نمودنِ نسخه ی قرآنی برای ابوبکر (1)
سرویس اندیشه جوان ایرانی به نقل از راسخون ؛ بخش مقالات دینی: نویسنده: محمود رامیار جمع قرآن در زمان ابوبکر نخستین جامع قرآن اصولاً گردآوری قرآن را در زمان رسول خدا تألیف و در زمان ابوبکر جمع نامیده اند. حال ببینیم نخستین کسی که پس از رسول خدا قرآن را چون دفتری در میان دو جلد گِرد آورد که بود؟ می دانیم که در زمان رسول خدا عده ای بودند که قرآن را ...
فراهم نمودن نسخه ی قرآنی برای ابوبکر (2)
سرویس اندیشه جوان ایرانی به نقل از راسخون ؛ بخش مقالات دینی: نویسنده: محمود رامیار جمع قرآن در زمان ابوبکر چرا زید انتخاب شد؟ بی گفتگو برای هر خواننده ی اندیشمندی این پرسش پیش می آید که در میان آن گروه، والا مقام یاران پیامبر، و از بین آن همه واجدان صفا و ایمان و خلوص نیت، و در جمع آن گروه ها گروه حافظان و کاتبان و قاریان قرآن، چرا زید برای چنین امر مهم ...
مراسم یادبود داوود رشیدی برگزار شد/اهدای تندیس به یاد هنرمند فقید
. دولت آبادی در حین تشویق ها روی سن آمد و بیان کرد: من به خانم برومند و عزیز صحنه تئاتر یعنی لیلی رشیدی ادای احترام می کنم و از این همه ذوق و سلیقه ای که به کار رفته تا اینجا مجموعه ای زنده ارایه شود، تشکر می کنم. وی در پایان سخنانش گفت: مرگ همیشه هست اما زندگی است که فقط یک بار است. سپس محمد رحمانیان در پشت تریبون قرار گرفت و با اشاره به فیلم تجاوز و اینکه هیچ گاه روی پرده نرفت ...
از ونکوور تا خرمشهر
تنبک می زد و یکی دیگر گریه می کرد. مادرم هم زیر گریه زد که خرمشهر آزاد شده. گفتم حالا چرا اینها گریه می کنند؟ مادرم گفت اینها بچه های همان خرمشهرند که به خاطر جنگ تهران آمدند و حالا خوشحا ل اند چون می توانند سر خانه زندگی شان بروند. نمی دانم آن دو تا جوان که حالا باید مردهای میان سالی شده باشند پایشان به خرمشهر رسید یا اینکه تقدیر باعث شد آنها هم مثل هزاران نفر دیگر نه تنها به زادگاهشان ...
فدراسیون تکواندو از عکس من هم می ترسد/ پولادگر هم اخلاق را باخت و هم ورزش را
اختیار داشت. این نفرات در میدان های مختلف نتایج خوبی بدست آورند و حتی در چند مسابقه مثل جام جهانی مکزیک خود من از نزدیک به دعوت فدراسیون جهانی حضور داشتم و عملکرد بچه ها را دیدم. با این وجود داستان المپیک با تمام مسابقات فرق می کند. حساسیت بالا است و هم در داخل کشور و هم در بیرون از کشور این موضوع به چشم می خورد. شاید خیلی ها که ورزشی هم نیستند از تکواندو به خاطر نتایج میادین قبلی انتظار داشتند ...
احمد محمود عزیز
اگر بود، هشتاد وپنج سالش بود. کاش بود. کاش هنوز می نوشت. دلم برای آن روزهایی که به خانه اش می رفتم و دو سه ساعتی را به گفت وگو و ضبط حرف هایش می گذراندم بدجوری تنگ شده. چند سال است که رفته؟ نه می دانم و نه می خواهم بدانم. نرفته. یادم می آید وقتی گفت وگوها تمام شد و بر کاغذ آمد و ویرایش شد، از برادرم، کاوه خواستم که بار بعد با من بیاید و از او عکس بگیرد برای روی جلد کتاب. با خوشحالی پذیرفت ...
اشعار ویژه شهادت حضرت مسلم علیه السلام
شهر کودک و پیر کسی وارد دربار شود سنگ از بام کند کار عمود آهن همه سرها به خدا مثل علمدار شود سر هر کوچه کمی از بدنم ریخته است خاک راه پسر حیدر کرار شود سر بر نیزه و سنگ و چقدر چشم چران دختران فاطمه بد جور گرفتار شود سر دروازه حسین منتظرت میمانم تا که ای نیزه نشین لحظه ی دیدار شود حنجر پاره شده ارثیه ی پهلو شد ...
مدلینگ؛ تله ای جدید در شبکه های اجتماعی
. عکس گرفتن با آن لباس ها برایم سخت بود، اما مرا به هدفم می رساند. بعد از عکس گرفتن قصد داشتم به خانه بروم که مدیر شرکت به طرفم حمله کرد و... او تهدید کرد اگر شکایت کنم عکس هایم را پخش می کند. مجبور شدم در برابر خواسته اش سکوت کنم. چند بار هم با تهدید از من پول گرفت. دیگر از این وضع خسته شده ام و تصمیم گرفتم شکایت کنم. من همه آرزوهایم را از دست دادم و نمی خواهم دختران دیگری قربانی این ...
سرنوشت تلخ دختری که در 13 سالگی مادر شد
به گزارش خبر استان به نقل از رکنا ، این دختر که در شرایط بدی زندگی می کند از پدر بچه اش که خود را پنهان کرده شکایت داشته و با صلاحدید بازپرس پرونده تحت نظر مشاوره قرار دارد. سهیلا که هنوز کودکانه حرف می زند در شکایت خود گفت: با مرگ پدرم شرایط بدی داشتیم تا اینکه مادرم ازدواج کرد و من به تصور اینکه خانه مادربزرگم بهتر از خانه ناپدری است به آنجا رفتم و متاسفانه از سوی یکی از پسران فامیل ...
بررسیِ مصحفِ منسوب به علی بن ابی طالب (ع)
...: من هر شب و روز پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. گاه من به خانه ی او می رفتم و گاه او به خانه ی من می آمد. هر جا بود با او بودم. چون می پرسیدم جواب می داد و چون ساکت می شدم سخن آغاز می کرد. (3) از او 28 فرزند (11 پسر و 17 دختر) ماند. کارهای وی در زندگی بسیار مشهور و پرشکوه است. در فضائلش کتابها نوشته اند. (4) مصحف علی (علیه السلام): در پاره ای از روایات آمده ...
صحبت های خواندنی علی پروین؛ از اختلاف دایی و کریمی تا فوتبالی که علی اصغری بود حالا شده تاکتیک!
وقتی سلطان دستور می دهد، دیگر نمی توان اطاعت نکرد. شاید اگر جوان تر بودم، یک سری ننویس ها را به قول علی پروین لایی رد می کردم اما دیگر از ما هم سن و سالی گذشته و نه شر ی دیگر مانده و نه شور ی! با این مقدمه بلند مصاحبه ما با علی پروین را بخوانید که خواندنی است. علی آقا حالا که تا اینجا آمدید، حیف است بدون انجام مصاحبه دفتر را ترک کنید، موافقید؟ (با لبخند) باز تو یکی بقچه ات (منظور ...
خبرنگاری که هم راننده بود و هم فرمانده
پیدا کنم. به هر مشکل و سختی بود به همراه امبولانس ها به سمت وقوع حادثه رفتم و گزارش و عکس را تهیه کردم ، آمدم فرودگاه اهواز که عکس وگزارشات را بفرستم فرودگاه اهواز به خاطر شرایط پیش آمده همه پرواز ها لغو شده بود ، مجبور شدم خودم را به امیدیه که 150 کیلومتر با اهواز فاصله داشت برسانم ، در آنجا آقای محمدی را دیدم از طرف خودم گفتم که سرهنگ صدیق فرمودند هر طور شده این اطلاعات رو باید به ...
حکومت اسلامی به حوزه علمیه پر مغز پویا و نوآور نیازمند است
...؛ در این خاطرات شهدا که زندگینامه ی شهدا [است ] – حالا تا آن مقداری که بنده دیده ام و خوانده ام و نگاه کرده ام – در چند مورد بحث ازدواج اینها مطرح می شود؛ چگونگی ازدواج اینها، رفتار اینها در گزینش همسر – دنبال چه جور همسری بودند – بعد مراسم ازدواج، بعد نوع رفتار با خانواده ها، اینها همه قلّه های اخلاق اسلامی است. امروز ما گرفتاریم؛ ما امروز به این چیزها احتیاج داریم. امروز جوان ما ...
بازخوانی سیره فرمانده شهید مهدی زین الدین
، خبری رسیده؟"چشم هایش برق زد. گفت:" خبر که ... راستش عکسش رو فرستادن." خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم: خب بده ببینم. گفت هنوز خودم ندیده ام! راستش می ترسم توی این بحبوحه عملیات ،آگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش. نگاهش کردم. چه می توانستم بگویم؟ گفتم: خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، من هم می ...
در محرّم آب می خوری، بگو: ای آب! اشک شو برای حسین فاطمه
جالب است که بعد می گوید: ولی باز هم می بینم گناه کرده ام، بعد به دستم، آن جایی که سوزاندم نگاه می کنم، به خودم می گویم - عذر می خواهم، تعابیر آن جوان را می گویم – لعنتی! تو این کار را کردی که دیگر ترکش کنی! پس چطور نشد؟! امیرالمومنین در این جا به صراحت فرمودند: وَ لَمْ تَقْدِرْ عَلَی مُقَاوَمَتِهَا تو دیگر قادر نیستی در مقابل آن مقاومت کنی؛ چون آن جایی که باید روز اول، بر خطورات نفسانی و ...
ممنوع التصویری نگار میرسعید مجری شبکه1
است و قرار است تا قبل از پایان سریال حتما آن را روی صحنه ببرم. در این دوران کم وبیش مسئولیت طراحی تبلیغاتی برخی از پروژه ها را برعهده داشتم. داستان39 خبیث چیست؟ یک کمدی موقعیت است و داستان یک دختر 39 ساله ای است که می خواهد ازدواج کند اما به خاطر شرایطش مدام جلوی ازدواج کردنش گرفته می شود و در نتیجه موقعیت هایی دست به دست هم می دهند که این نتواند به خواسته اش برسد. این قصه ...
این شهید پیکر ندارد!
حالا 9 ماه است کسی در خانه را نمی زند و صدایش را عوض نمی کند. بچه ها 9 ماه است در را به روی بابا باز نکرده اند. این پاییز بابا مرتضی نیست که از ذوق دفترمشق های جدیدشان را نشانش بدهند. کسی نیست که صبح ها ترک موتورش بنشینند و تا مدرسه او را سفت بغل کنند و وقتی خانه می آید روی پایش بنشینند و همه باهم نوحه های پدر را همخوانی کنند. در آخرین روزهای هفته دفاع مقدس سراغ همسر و فرزندان شهید مرتضی ...
سخنی با والی پانزدهم
مرغی ور می رفتم به همکاران مطبوعاتی گفتم : تا میتوانید بخورید و از دلستر و نوشابه بنوشید که بعد از سفر روحانی استاندار برای ماها تره هم خرد نمی کند یا به تعبیر کردی منطقه ( بلانسبت همکاران عزیزم ) خر هم بهمان آب نمی دهد . آن روز دوستان مطبوعاتی این سخن حقیر را بر سبیل طنازی همیشگی این فقیر فرض کرده و از کنار آن براحتی گذشتند و گذاشتند اما من در سایت توسعه هم نوشتم دل بر این ملاطفت و مرافقت والی ...
زمانی که واقعیت تلخ را در مورد امیر علی و منشی شرکت فهمیدم دنیا روی سرم خراب شد
کرد اما خوشبختانه من خیلی زود متوجه شدم و او را به مرکز درمانی رساندم. وقتی شرایط زندگی ما به این جا رسید تصمیم به شکایت از همسرم گرفتم تا حداقل نفقه قانونی را از او بگیرم. در همین حال بود که مشاور کلانتری هوویم را برای برگزاری جلسه مشاوره دعوت کرد آن زن جوان وقتی وضعیت زندگی مرا شنید با چشمانی اشکبار گفت: من فقط به خاطر فرزندم حاضر به ازدواج با امیرعلی شدم و قرار بود این ماجرا پنهان ...
قصه غصه های شهدای مدافع حرم از زبان ابوعلی
قطع می شود. گفت خودتان را به ما برسانید. نیروها را عقب کشیدیم و متمرکز کردیم. یکی از نیروهای دشمن که بالا آمد رزمنده ها توانستند او را به درک واصل کنند. دیدم هیچ کدام از نیروها روحیه ندارند و باید کاری کنیم، به حالت سینه خیز رفتم جلو، تیربار کسی که زده بودیم را برداشتم و گرفتم بالا، گفتم بچه ها شما زدید، من هم غنیمت گرفتم. این کار باعث شد همگی روحیه خوبی بگیرند. به ...