سایر منابع:
سایر خبرها
با علی دایی از برجام تا علی کریمی، از ظریف تا مایلی کهن
دوره ای خوب هستند و بعد تمام می شوند! نظر من مخالف شماست. در پستی که من بازی می کردم در حال حاضر ترافیک سنگینی هست و بازیکنان خیلی خوبی داریم. تمام بچه هایی که در این پست بازی می کنند خوب هستند و باید به آن ها زمان داد تا بهتر از این شوند. خواسته خود آدم هم خیلی شرط است. نمی دانم این بچه ها چقدر علاقه دارند که پیشرفت کنند و بهتر شوند، اما آنچه که من می بینم همه آن ها پتانسیل بازی را در ...
بدترین شوخی های زن و شوهر که باید به سرعت ترک شان کنید
برخی مردها در پاسخ به این که چرا اینقدر دیر آمدی؟ می گویند خانه زن دومم بودم و با خود فکر می کنند که شوخی بسیار جالب و شیرینی با همسرشان داشته اند. در حالی که تکرار جملاتی با این مضمون می تواند ناخودآگاه زن را به احتمال خیانت سوق دهد و پس از مدتی جای خود را به اضطراب، ترس از جدایی و بهانه گیری بدهد. یا این که مرد با کوچک ترین مشکل کاری به همسرش می گوید همین امروز و فرداست که با مأمور بیایند دنبالم ...
ترامپ فرزند ناخلف رویای امریکایی
که هر کاری هم انجام دهم، هرگز نمی توانم آن قدر که او آفرینش گر بزرگی بود، رئیس جمهور بزرگی باشم. من نمی توانم از او پیشی بگیرم. در ضمن، می خواهم به همه شما اشراف زادگان خاطر نشان سازم، اگر کفش های ساخت دست پدرم پاهایتان را آزار می دهد، من هم این هنر را زیر دست او آموخته ام. البته من کفاش قابلی نیستم، اما حداقل می توانم کفش هایتان را تعمیر کنم. کافی است به من اطلاع بدهید تا خودم شخصاً به منزلتان ...
شب تولد 19 سالگی ام در خانه فرزاد تمام هستی ام را از دست دادم
رو او پیشنهاد داد که به خانه او بروم و شب را در آن جا بمانم، خودش هم به خانه دوستش می رود. با قبول این پیشنهاد، به سوی خانه فرزاد حرکت کردیم و پا به خانه ای گذاشتم که با نیرنگ و فریب فرزاد، تمام هستی ام را از دست دادم. سپس او عنوان کرد که بعد از پایان امتحانات به خواستگاری ام می آید و ما خیلی زود ازدواج می کنیم.اکنون با گذشت 15روز از پایان امتحانات او نه تنها خودش را پنهان کرده که حتی جواب تلفنم را هم نمی دهد. حالا نمی دانم به پدر و مادرم چه بگویم و از شما کمک می خواهم تا... ...
گفت و گو با قاتل نوجوان جنوب تهران
را بکشم اما همه چیز در یک لحظه اتفاق افتاد. از شب حادثه بگو؟ آن شب از سرکار به خانه برگشتم و دیدم خواهرم به شدت ناراحت است. وقتی از او پرسیدم چه شده؟ گفت باز مقتول برایش مزاحمت ایجاد کرده است. او تنها خواهر من است و پدرم هم به دلیل اعتیاد و مریضی اش حال و روز خوبی ندارد. من بچه بزرگ خانواده هستم. این را که شنیدم عصبی شدم. از خانه بیرون رفتم و با دوستم در پارک مقداری مشروب ...
زنی بی سواد با ذهنی رنگ در رنگ
مخلوط می شد و ماندگاری بالایی هم داشت نقاشی می کردند. مادر هم در بچگی با این گل روی دیوار خانه پدری نقش گرگ و حیوانات دیگر می کشیده. اما قبل از این که چیز زیادی بداند، در سیزده سالگی به عقد پدرم درمی آید و چهارمین همسر او می شود. بعد از فوت پدرم او 9 فرزندش را بزرگ می کند و به خانه بخت می فرستد و در تنهایی با دو گاوش زندگی می کند و هر روز آنها را به چرا می برد. اما چون سنش زیاد بود توان لازم برای ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره
مواد دستگیر شده و در زندان بود. مادربزرگ ، مادر و پدرم از زندان، همگی از خدا خواسته به ازدواج مان رضایت دادند و من و طوفان در یک جشن خیلی کوچک و خودمانی که در خانه مادر طوفان برگزار شد،سرانجام نامزد شده و عقد کردیم. قرار بود یک ماه بعد عروسی کنیم و برای زندگی به اتاق کوچک طبقه بالای خانه مادر طوفان برویم. آن روزها بهترین روزهای زندگی ام بود. همیشه با خودم می گویم که ای کاش همان روزها می مردم ...
پسری که آرزوی دیدن علی کریمی را دارد
مواجه شوم که تمام خبرهای روز را بی اهمیت می کند، علی از جایی در جنوب کشور آمده بود، قامت نحیفش و چشم های ضعیفش و دست هایی که چیزی جز زخم نداشت، از دور نشان می داد که رنجی را با خودش آورده، آن قدر نحیف و ظلم پذیر نشان می داد که نشستن مقابلش و حرف زدن با او تبدیل شده بود به یک درد و دل، از علی نمی شد مصاحبه گرفت با علی فقط باید گپ می زدم، خودم را سپردم به حرف هایش عجب تکانی داشت واژه هایش : پدرم سکته ...
جزییاتی جدید از جنایت هولناک شهرک آزادی +عکس
، مطمئن شدم که محسن مرده است. بعدش هم می خواستم خودم را بکشم، اما فکر کردم که بچه ها زیر دست کی بزرگ می شوند، به همین خاطر هم تصمیم گرفتم اول بچه ها را بکشم بعد هم خودم را خلاص کنم. سراغ محیا رفتم با همان چاقو، محیا گفت مامان من مردم دیگه نزن، اما فاطمه و مازیار من را نگاه می کردند من هم خیلی به آنها چاقو زدم. بعد هم همان چاقو را فرو کردم در شکمم اما نمی دانم چرا فرو نمی رفت، یک چاقو اره ای ...
عامل جنایت وحشتناک تهران: زمانی که به شوهرم زنگ زدم صدای دختری را شنیدم
هیچ وقت تعادل نداشت می گفت یک خانه مجردی در یافت آباد گرفته است البته نمی دانم راست می گفت یا دروغ. اما او خیلی دوست داشت که من سیگار بکشم. حتی چند وقت، سیگارش را در کمد وسایل من می گذاشت تا شاید وسوسه شوم. اما من توجه نمی کردم و او به ناچار سیگار را برمی داشت. همیشه با همسرت دعوا داشتی؟نه. دو سالی بود که از دعواهای ما شروع شده بود. از زمانی که متوجه شدم زنی وارد زندگی اش شده ...
پای یک زن درمیان بود!/ دستور بررسی سلامت روانی متهم
آن روز به بعد اختلافات ما شروع شد. شوهرم کامیونت داشت و مواد لبنی جابجا می کرد و زن جوان هم یکی از مشتریانش بود که با هم آشنا شدند. قصد داشت با او ازدواج کند ؟ بله اما خودش انکار می کرد. چطوری شما مطمئن شدی که شوهرت با او دوست است ؟ عکس زن جوان را در تلگرام دیده بودم و شماره او را هم پیدا کردم و حتی چند بار هم با او تماس گرفتم و خواهش کردم پایش را از ...
هنر سیاسی است/نیاز ندارم کسی جز خودم باشم
به گزارش اتاق خبر، لوپیتا نیونگو بر مبنای شایعه ها یک کابوس است. سخت. سرد. متمایل به رفتن به سمت خواست های سخت و سنگین. او بی سروصدا به محض بیرون آمدن از دانشگاه درام ییل، در فیلم 12 سال بردگی بازی کرد و با همان اولین فیلمش جایزه اسکار را به خانه برد. درست سه سال پیش. او درباره شهرت می گوید: فکر نمی کنم نیازی داشته باشم که کس دیگری جز خودم باشم. این بازیگر که در مکزیک متولد ...
جنگ برای من این طور شروع شد
دهم و بعد به پدرم. من فرزند آخر والدینم بودم. خواهر و برادرهایم همه رفته بودند و من شده بودم کمک حال پدر و مادرم. همانطور که گفتم مادرم زن شجاعی بود. انسان خاصی بود. طوری که اسمش را گذاشته بودند مدیریت بحران! در 92 سالی که زندگی کرد اصلاً نمی دانست سردرد چیست! می گفت نمی دانم چرا زن های جوان می گویند سردرد داریم!؟ گفتم: مگر شما در جوانی سردرد نداشتی؟ می گفت: نه! روزهای پایانی ...
شوهرم شراب خوار و حشیشی و تریاکی بود!
شدم و بعد هم خیلی زود ازدواج کردم. چرا زود ازدواج کردی؟ دوران دبیرستان بودم که با شوهرم در راه مدرسه آشنا شدم و بعد از مدتی با هم ازدواج کردیم. فکر می کنی راه درستی برای ازدواج بود؟ نمی دانم، اما من زندگی موفقی نداشتم. درباره اختلاف با شوهرت بگو؟ ما ابتدا مشکلی نداشتیم تا اینکه دو سال قبل شوهرم با دختر جوانی آشنا شد و از آن روز به ...
اظهارات دایی درباره ظریف، فرهادی، روحانی
. - من از ابتدای فوتبالیست شدنم وارد بیزینس شدم. اولین پولی که گرفتم مربوط به سال 93 مقدماتی جام جهانی آمریکا می شود. آن موقع بهترین بازیکن و آقای گل شدم. با پول هایی که جمع کرده بودم با شراکت دوستم، مغازه ای در منیریه خریداری کردیم. از سال 93 تا الان این شراکت ادامه دارد. من دنبال ماشین عوض کردن نبودم و با توجه به این که پدرم کار فرش می کرد و قبل از آن در اردبیل برای خودش تجارتی داشت با ...
عاقبت شوم رابطه پنهانی زن شوهردار با مرد متاهل
می دانست. رابطه ات با مقتول در چه حدی بود؟ رابطه ما در حد بیرون رفتن و دوستی معمولی بود. هیچ رابطه جنسی با هم نداشتیم. من چند باری بعد از شروع دوباره ارتباطمان با دخترم پیش او رفته بودم. یاسمن خیلی به دخترم توجه و محبت می کرد حتی به من می گفت می تواند برای او مادری کند. او حتی می گفت هر مشکلی که داشته باشم در حل آن کمکم می کند. دخترت چند سال دارد؟ یکسال ...
رفتار و حرکات عجیب خدیجه هنگام بازجویی به خاطر قتل شوهر و فرزندانش در بازپرسی+عکس
ادامه دختر 11 ساله خانواده که با مرگ دست و پنجه نرم می کرد روانه بیمارستان حضرت رسول شد. مادر خانواده با دستور بازپرس ویژه قتل در همان صحنه جنایت دستگیر شد و برای درمان به بیمارستان منتقل شد و محیا دختر بزرگ خانواده در بیمارستان به ماموران گفت: مادرم به خاطر اختلاف با پدرم دست به قتل زده است. خدیجه پس از چند روز تحت نظر پزشکان برای تحقیقات ی به دادسرای امور تهران منتقل شد و ...
نیم ساعت استراحت می کردم سعداله اف را می بردم
ژیمناستیک کار می کردم، اما چون پدرم و عموهایم کشتی می گرفتند و علیرضا حیدری نیز در اوج دوران آمادگی خود به همان باشگاه شفق می آمد و در آنجا تمرین می کرد، به سمت کشتی کشیده شدم. هشت سالم بود که کم کم به کشتی علاقمند شدم و به سمت این رشته آمدم. تنها 24 یا 25 کیلوگرم وزن داشتم. تا یک سال روی تشک بازی می کردم، اما پس از آن وزنم بالاتر آمد و 30 کیلوگرم شدم و کم کم شروع به تمرین کشتی کردم. 10 ساله بودم ...
حتی مادرم خبر نداشت .... تا اینکه عباس جدیدی فهمید
خاطر همین خیلی دلسرد شدم و از کشتی زده شدم. یکی، دو ماه پایم در گچ بود. تا دو ماه بعد از باز کردن گچ به باشگاه نمی رفتم. البته ته دلم دوست داشتم به کشتی برگردم اما شاید به خاطر غرورم ناز می کردم و به باشگاه نمی رفتم . * باشگاهم را عوض می کردم تا پول شهریه ندهم ! پس از این اتفاق یک روز نمی دانم برای چه رفتم باشگاه تختی سر تمرین. کرمانی هم از مهرشهر برای چند روز آمده بود باشگاه ...
گفتگوی خواندنی با مسعود جمشیدی / به خاطر خانواده ام پاکِ پاکم!
.... آن زمان او هیچ مسئولیت فنی نداشت ولی همیشه با هم بودیم. این دوستی و رفاقت ما هم از مسابقات جام گودویلز آمریکا شروع شد. من از رفتارهایش خیلی خوشم آمده بود. تمریناتش را مو به مو دنبال می کردم. در بسیاری از ضرب خوردگی ها کنارش بودم. من روزهای سختی را دیدم که رسول خادم در اوج مصدومیت چقدر درد کشید اما در تمریناتش هیچ نزولی نداشت. یادم است کشاله اش پاره و پایش سیاه شد. ساعت ها در حوضچه یخ می نشست تا ...
فردین معصومی راز آن پشتک معروف را افشا کرد/ میخواستم روحیه تایمازوف را خراب کنم
محمدی و رضا یزدانی و .... به خوبی یاد میکند اما این دلیل نمی شود که خاطره هتاکی تماشاچیان مازنی و سکوت مراد را فراموش کند. همراه با خبرنگار کشتی یک ورزش باشید و از گفتگو با فردین معصومی لذت ببرید. * فردا روز پدر است با این شروع کن... - خوب من پدرم را سال 1380 از دست دادم و سالهاست که سایه اش بالای سرم نیست . بعضی وقتها خیلی دلم برایش تنگ می شود.پدرم خیلی زحمتکش بود و برای ...
مادرم می گفت محمد مگر تو پاسدار نیستی؟ چرا به تو کوپن نمی دهند
...> - بله! بد بود... پدرم کارخانه ای داشت که ورشکسته شد و همه زندگی اش را از دست داد. من هم کشتی می گرفتم، هم پاسدار بودم، هم کار می کردم تا کمک خرج خانه باشم. زندگی ما به سختی گذشت، اما از اصل مان نیفتادیم. شما می گویید من آدم ناشناخته ای هستم... بله! ناشناخته ام! من یک روز ته یک چاه افتادم. وقتی می گویم چاه، منظورم چاله نیست، دقیقاً چاه بود. ته چاه، در آن سیاهی، در آن بدبختی، در آن مصیبتی که فکر می ...
به قلم تختی/ آیا قلب من صندوقچه محبت دختری نخواهد شد؟
, هیچگاه چهره متحیر و امیدوار کننده او را فراموش نخواهم کرد. وقتی که او دست مرا فشرد احساس کردم گرمی فراوانی در وجودش می جوشد. چهره اش انسان را وادار به نوازش می کرد, نه جنگ. من اگر جای او می بودم هیچگاه صورتم را به خاطر کشتی پیر نمی کردم, او شبیه مریم عذرا بود که هیچ گناه نداشت... اما همین مریم عذرا که در مرحله اول گمان می بردم "توفیق" خودمان او را به راحتی مغلوب می کند درس ...
با حسن یزدانی از ریو تا شایعه ازدواج و پول 5 میلیاردی
کردند؟ رضا یزدانی، مسعود اسماعیل پور، کمیل قاسمی، اینها تمرین می کردند. گاهی مهدی حاجی زاده هم تمرین می کرد. تسنیم: خودت فکر می کردی یک روزی به اینجا برسی؟ آن زمان که فکر نمی کردم. اوایل که آمدم، از باشگاه زده شدم و به خاطر سختی کشتی نمی خواستم ادامه بدهم اما پدرم تأکید کرد ادامه بدهم. در یک مسابقه مدال گرفتم و از آنجا به بعد دیگر هدف خودم را مشخص کردم و گفتم که ...
سلام تختی!
باریدن گرفت و همه به من می گفتند تو خود را بی سبب شکنجه می دهی، برو دنبال کارت تو اصلاً به درد کشتی نمی خوری ... جوانی مأیوس و دل شکسته بودم، دیگر هیچ کس وجود نداشت که قلب مرا از آن همه استهزا پاک کند. هیچ کس حاضر نبود مرا به کارم تشویق کند. همه مرا با دیده ترحم می نگریستند و می گفتند: " اینو ببین که لخت میشه و تمرین می کند." اما روزگار بازی دیگری را برای تختی رقم می زند او بعد از یک سال ...
جواب شان را ندادم و به من افترا زدند / چرا نباید بگویم امکانات کم است؟
...> انشاءالله خدا به همه پول بدهد، بروند در زعفرانیه و پنت هاوس بنشینند. من 57 سالم است و 6 ماه توانستم یک خانه داشته باشم. آن هم خانه ای که نزدیک خانه مادرم بود. بعد به خاطر عمل مادرم و گرفتاری هایی که داشتم، مجبور شدم آن خانه را بفروشم و حالا هم در خانه پدرم زندگی می کنم. پدرم هم الان 85 سال دارد و با این وجود روزی 17 ساعت کار می کند. من اصلاً هیچ وقت نمی خواهم منتی بگذارم و نمی خواهم کسی بداند ولی ...
تراژدی خنده روی لب های تماشاگر
هوایی با صدای آژیر قرمز و خاموشی بودم، چون می توانستم از روی بالکن خانه، آتش بازی ناوهای جنگی با هواپیماها را، (که گاهی بابای خودمان در یکی از آن ناوها مأموریت داشت)، تماشا کنم. بعد هم که به مدرسه رفتم انضباط بالای 14 را تجربه نکردم. در راهنمایی به خاطر روکم کنی معلم حرفه و فن، تمام کتاب را، با شماره صفحه و فصل و غیره، بدون کم یا زیادکردن یک واو، حفظ کردم، به طوری که گویی از روی کتاب می خواندم. بازهم ...
ظریف آمریکاشناس نیست/ روحانی عقل کل است
ایران آمدم و آقایان مرا به VIP و سپس به نایب بردند و به من چلوکباب دادند. از همان روز اول هم به من گفتند هیچ مشکلی برای حضور در ایران نداشتید و به شما دروغ گفته بودند و کسانی در کشور نمی خواستند شما به ایران بیایید. من بعد از آن نامه 4 هفته به ایران آمدم، یکی از بهترین استفاده هایی که از این نامه کردم، استفاده از آن برای ورود به طرح های ترافیک بود و به احمدی نژاد هم گفتم ای کاش نامه شما تاریخ نداشت ...
حکم عجیب برای زن شوهر دار در پرونده شوم پارک چیتگر
مستشار پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه مادر قربانی برای متهمان حکم قصاص خواست. سپس حمید در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من و همسرم با هم اختلاف داشتیم و وقتی پسر دوساله مان به خاطر بیماری فوت شد اختلاف های ما بیشتر شد. مدتی بعد مادرم هم فوت شد و پدرم بیمار بود. به همین خاطر بیشتر وقتها به خانه پدرم می رفتم و فقط شبها به خانه بر می گشتم. در دوسال آخر من مدام درگیر کار و تهیه پول و وام ...
اقرار به قتل مزاحم خواهر
مشروب خوردم و مست شدم. وقتی به خانه رفتم خواهرم دوباره به سراغم آمد و گفت تیمور مزاحم او شده و اصرار کرده است تا شماره تلفن به او بدهم. خیلی عصبانی شدم و بلافاصله به پاتوق او و دوستانش رفتم. وقتی به او اعتراض کردم با هم درگیر شدیم. او همراه دوستش که چاقو به دست داشت، مرا به زمین زده و روی من افتاده بود که چاقوی دوستش را گرفتم و ضربه ای به پشت تیمور زدم. مقتول غرق در خون شد و من هم از محل گریختم تا اینکه در خانه دوستم دستگیر شدم. از آنجایی که متهم 17 سال دارد، به دستور قاضی ایلخانی برای ادامه تحقیقات به دادسرای اطفال معرفی شد. تحقیقات درباره این حادثه از سوی مأموران پلیس ادامه دارد. ...