سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای عجیب ترین داعشی جهان
این مسئله محمد را کاملا شگفت زده کرده بود. محمد داخلالا و جائلین یانگ محمد می گوید: یک روز جائلین به من گفت که در مورد تغییر دین به اسلام تصمیم جدی گرفته و می خواهد مسلمان شود. در همان روز وقتی او مسلمان شد، واقعا شگفت زده شدم. راستش را بخواهید من در آن لحظه در مسجد مشغول راز و نیاز بودم و پدر و مادرم اولین کسانی بودند که متوجه به روی آوردن جائلین به اسلام شدند. وقتی به خانه ...
نمی دانم چرا آن شب به آن مرد نه نگفتم / بیژن عاشقانه لیلا را دوست داشت ولی...
.... دنبال کار هم می رفت. انگار تقدیر بیژن با مواد گره خورده بود. یک روز که سرکار رفته بود، مردی که هر روز با او سلام وعلیک داشت، زیر پایش نشست: حالا که برای کار می خواهی شب ها اینجا بمانی؛ بیا و شیشه بکش. جلوی خوابیدنت را می گیرد. انرژی ات چند برابر می شود و بهتر می توانی کار کنی. همین جا بود که بیژن اولین قدم اشتباه زندگی اش را برداشت. معتاد زیاد دیده بودم و خودم کمک شان کرده بودم تا ...
بررسی مراسم نهم ربیع در منابع شیعی/ مشکل دار بودن حدیث رفع القلم
ان یرفع القلم عن الخلق فی ذلک الیوم ؛ امر کردم کرام الکاتبین از نوشتن گناهان کلّ خلق دست بردارند و هر گناه و خطایی مرتکب شوند هیچ پیامدی بر ایشان ندارد . نکته مهم اینکه همه خلق اعم از مؤمن و کافر، صالح و طالح، عادل و ظالم، دوست اهل بیت و دشمن اهل بیت (ع) می شود. از این رو این امکان که خداوند از دشمنان اهل بیت (ع) هم به مناسبت نهم ربیع سه روز، رفع القلم کند وجود دارد و این روایت نمی تواند منحصراً ...
روایت آقای مجری از دوران ممنوع الفعالیت بودنش
هایشان را شروع کردند و چند روزی هم هست که دوباره بحث بر سر حرف هایی که این مجری در برنامه زنده درباره فوتبال زد بالا گرفته است. فارغ از همه این حواشی با علی ضیا درباره اجرایش در فرمول یک ، شرایط اجرا و این روزهایش گفت و گو کردیم. بعد از حاشیه هایی که برای تان به وجود آمد و منجر به ممنوع الفعالیتی تان شد با ویژه برنامه شب یلدا و بعد از هم آن هم عید نوروز به تلویزیون بازگشتید که البته هیچ ...
جنبش زنان در ایران
. آدمیت می نویسد: مشارکت گروهی از زنان مشهد در طغیان این شهر، در خور ذکر است؛ گرچه در اهمیت آن نباید مبالغه نمود. همان، ص 60. پس از آنکه حکومت برای شکستن نهضت مصرانه، تقاضای لغو تحریم تنباکو داشت و حکم کشیدن قلیان در قهوه خانه ها صادر کرد، برخی از علمای معتبر پایتخت همچون: میرزا حسن آشتیانی، شیخ فضل ا... نوری و دیگران تصمیم به مهاجرت از تهران گرفتند. مردم در محله سنگلج ازدحام کردند. در این ازدحام ...
معمای مرگ زن در بزرگراه
مدتی بود به همسرم مشکوک شده بود /در خانه ام ضبط صوت کار گذاشتم و ... پدری که به خاطر بالش اضافه مدعی آزار و اذیت به دخترش بود +عکس زمانی که سوار موتور دوست پسرم بودم پدرم ما را دید و .. زن مطلقه را به عقد موقتم در آوردم / روزی او ادعایی کرد که خیلی وحشت کردم! معجزه دیگر از کاروان پیاده روی زائران امام رضا (ع) +تصاویر مادرم مرا در اختیار مرد صاحبخانه قرار می داد / مادرم مرد خبیث را ترغیب می کرد و گریه هایم هم اثری نداشت ...
ماجرای دیدار هیات ایرانی باکاسترو/فیدل برای دیدار به سفارت آمد
اشاره کرد و افزود: به واقع چنین رفتاری برای ما عجیب و و تواضعی غیرقابل باور و دور از انتظار بود و همه را به تحسین واداشت. گویا در بعد از ظهر آن روز فرمانده تیم حفاظت شخصی آقای کاسترو به دفتر سفیر رفته و محرمانه اطلاع داده بود که ایشان مایلند غروب به رزیدانس بیایند و شام و گفتگوی دوستانه ای با هیئت خواهند داشت و انتظار چنین فروتنی، تواضع و رفتاری خلاف پروتکل های رایج سیاسی و دیپلماتیک را نداشتیم و ...
کاش سر یک ظهر دلگیر پاییزی، کسی درب این خانه را بزند/ اینجا خبری از حقوق های نجومی نیست + عکس
بیاید تو؟ چه کسی تا آمدن او به این خانه سری خواهد زد؟ نکند تا آن روز شمعدانی های باغچه پژمرده شوند و پرنده ها در قفس بمیرند؟ نکند دیر شود و همه این ها به لیست بدهکاری های انسانیت به شرمندگی ناتمام بشریت اضافه شوند؟ بگذریم. اینجا خبری از حقوق های نجومی نیست، راستی از جاهای دیگر چه خبر؟
نامزدکشی به خاطر سوء ظن
و نمی دانستم چه کنم. سر همین موضوع چند بار هم دعوا کردیم اما نتیجه ای نداشت. روز حادثه هم سمیرا به آپارتمان من آمده بود و داشت ناهار درست می کرد که با هم درگیر شدیم و با چاقویی که در آشپزخانه بود ضربه ای به گردنش زدم و بعد آنقدر عصبانی بودم که با 17 ضربه سمیرا را کشتم! صبح دیروز نیز فرهاد پس از انتقال از زندان به دادگاه، محاکمه شد.ابتدای جلسه پدر و مادر سمیرا برای دامادشان ...
بررسی مراسم نهم ربیع در منابع شیعی
خونی نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می کند: پروردگارا! تو خود می دانی که همانا جان مرا گرفتی (و در آن حال) من خون کسی را نریخته بودم (و هیچ خونی به گردنم نبود؟). خداوند فرماید: آری تو از فلانی روایتی چنین و چنان شنیدی و به ضرر او بازگو کردی، پس زبان به زبان به فلان جبار (و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهرة تو از خون ...
دختر شهید بابایی در فرمول یک +عکس
نگذاشتند این رشته را ادامه دهد. بابایی ادامه داد: من خیلی خاطره ای از بابا ندارم. نه تنها من، دو برادرم هم همینطور. زمانی که بابا در عملیات های جنگی بودند، خیلی خانه حضور نداشتند و همه امورات ما با مادرمان می گذاشت. پدر ماه به ماه خانه می آمد، شبها وقتی خواب بودیم ما را می بوسید. گاهی صبح ها هم قبل رفتن مرا بیدار می کرد، می گفت بیا نماز بخوانیم، بعد به من می گفت بیا قرآن سوره یاسین ...
برگزاری سمینار اقبال لاهوری و عشق رسول(ص) در پیشاور
به تصویب رسید و خانه فرهنگ ایران نه تنها کتاب درسی قند پارسی را تهیه و چاپ کرد؛ بلکه استادان کلاس را هم تأمین کرد. خانم انتل، استاد بخش اردو دانشگاه هم در سخنرانی خود با عنوان ویژگی های مرد مؤمن نزد علامه اقبال گفت: خاتمه مرد مؤمن با خیر همراه است؛ چنانچه علامه اقبال گفته است: نشان مرد مؤمن با تو گویم / چون مرگ آمد تبسم بر لب اوست. فقیرا خان فقری، استاد ادبیات پاکستانی هم در ...
شرم از درآغوش کشیدن فرزند
، خوب می دانستم در خانه گرممان همه چیز مرتب است و اگر خدا بخواهد ساعتی دیگر فرزند تازه متولد شده ام را بار دیگر در آغوش می گیرم. اما همان یک شب این کار را نکردم. شاید یاد حاج حمیدرضا و نوزاد یک ماهه شان خجالت زده ام کرد یا شاید. . . خدا رحمت کند شهید مدافع حرم سجاد طاهرنیا را که شش ساعت بعد از اعزامش به سوریه، فرزند دومش به نام محمد حسین متولد شد. وقتی که هواپیمایشان از فرودگاه بلند می شد. . . خدایا به چه فکر می کرد؟ ...
ماجرای دیدار هیات ایرانی باکاسترو/فیدل برای دیدار به سفارت آمد
لحظات اشاره کرد و افزود: به واقع چنین رفتاری برای ما عجیب و و تواضعی غیرقابل باور و دور از انتظار بود و همه را به تحسین واداشت. گویا در بعد از ظهر آن روز فرمانده تیم حفاظت شخصی آقای کاسترو به دفتر سفیر رفته و محرمانه اطلاع داده بود که ایشان مایلند غروب به رزیدانس بیایند و شام و گفتگوی دوستانه ای با هیئت خواهند داشت و انتظار چنین فروتنی، تواضع و رفتاری خلاف پروتکل های رایج سیاسی و دیپلماتیک را ...
ازدواج در سن زیاد یا سن کم؟
روزنامه آرمان – سارا زارع: روزهای اول نگاه همکلاسی ها برایم آزار دهنده بود. اینکه چند روز یک بار ناظم مدرسه بیاید سرکلاس اسمت را بخواند و با هم راهی دفتر مدرسه شوید برای من اصلا خوشایند نبود. بیشتر روزهای دو سال دوران راهنمایی این گونه سپری شده بود. من شاگرد نمونه یک مدرسه در حاشیه شهر بودم که چند وقتی بود با نتیجه آزمون های دوره ای توجه مسئولان آموزش و پرورش استان را به خود جلب کرده بودم. در یک ...
راز مرگ جوان ایرانی در بازداشتگاه مانوس
مانوس نگهداری می شد، اما به طور ناگهانی دچار بیماری ناشی از عفونت پوستی روی پا شد و 13 روز بعد درگذشت. این جوان ایرانی در حالی جان خود را از دست داد که اسکات موریسون وزیر وقت مهاجرت استرالیا ساعاتی قبل از مرگ وی، کیفیت مراقبت های پزشکی دریافت شده توسط بازداشت شدگان در جزیره مانوس و نائورو را مورد ستایش قرار داده بود.به گزارش ایرنا، مرگ خزایی در مانوس چند ماه بعد از کشته شدن رضا براتی یک ...
نگاهی به زندگی حضرت سکینه(س)
وارد قصر شدم، که ناگاه مقابلم قصری دیگر از زبرجد ظاهر شد که از آن زیباتر ندیده بودم. بر آن قصر دری بود از یاقوت سرخ که بالای آن لؤلؤ به چشم می خورد و روی در پرده ای قرار داشت. پرده را بالا زدم و این جمله را روی آن نوشته شده یافتم: شیعه علی همان رستگارانند! به جبرئیل گفتم: این قصر از آنِ کیست؟ او گفت: ای محمّد! متعلّق به علی، وصی و پسر عمویت! مردم در روز قیامت پابرهنه و عریان محشور می ...
اعتراف ناظم الشریعه درمورد تیم ملی فوتسال
فوتسال را در ایران تاسیس کردم و بازیکنان زیادی به تیم ملی دادم. سال 82 شش بازیکن تیم ملی از بازیکنان ما بود. همان زمان مرا دعوت کردند که مربی تیم امید شوم. تا سال 85 مربی تیم امید بودم. مصطفی نظری، حسین سلطانی، مسعود دانشور و محمد طاهری همه از همان زمان هستند. بعد از کنار رفتن محمد دادکان از ریاست فدراسیون فوتبال، آقای ترابیان هم عذر ما را از تیم امید خواست. ترابیان به من یک نامه داد که عضو کمیته ...
شجاعتی مثال زدنی برای مقابله با دشمن بعثی داشت
دفاع پرس: جثه کوچک اما قلب بزرگی داشت. دلش برای رفتن می تپید، اما به خاطر ظرافت اندامش حاضر نشدند اعزامش کنند. میله بارفیکسی خرید و آمد خانه تا با ورزش بتواند به آن تناسب جسمانی و بعد هم به هدفش دست پیدا کند. مادر رضایت نمی داد، اما برای داود رضایت قلبی والدینش در اولویت بود. یک روز که مادر رضایت نامه اش را امضا و به رضایت قلبی اش اقرار کرد، تمام طول اتاق نشیمن را پشتک زد و به پایش افتاد. مادر ...
زندان زنان
بازیگری بودم، خیلی دوست داشتم پی اش را بگیرم و بازیگر شوم ولی مجبور شدم بروم توی تولید کیف و کفش کار کنم. یک روز طبقه بالا بودم که صاحبکارم از پشت خودش را به من نزدیک کرد، هرچی جیغ و داد کردم فایده نداشت. همه فروشنده ها را بیرون کرده بود و کسی نبود که به دادم برسد. همانجا بهم تجاوز کرد. 9 ماه این داستان ادامه داشت و هربار با تهدید این که می رود همه جا را پر می کند که با من رابطه داشته، من را ساکت ...
روایت خانم دباغ از قیام 15 خرداد
ها خود را به منزل رساندم. حماسه 15 خرداد و مشاهده صحنه های خونین آن روز پاسخی برای بعضی پرسش هایم بود، پرسش هایی مانند این که بدانم ظالم و مظلوم کیست؟ منشأ ظلم کجاست؟ ستمگری و ستم سوزی یعنی چه؟ خائن کیست؟ و چه کسی و چه چیزی سبب عقب ماندگی است؟ و... چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فشار گسترده افکار عمومی و خواست مصرانه مردم و اعتراض های پیوسته روحانیان و مراجع، سبب شد که رژیم، امام را ...
رفتار تهیه کننده معمای شاه با من دردناک بود
...، با آنکه آن روزها چنین واژه ای متداول نبود و این خود نمونه های دقیقی خواهد بود که در این کتاب به آن خواهم پرداخت. فکر کنم این همه کار کودک، هنوز حال وهوایتان را کودکانه نگه داشته باشد؟ خیلی، من همه دنیایم محدود به کودکان است و نمی توانم آن را توصیف کنم، اگر از نزدیک شاهد رفتارهای اجتماعی ام باشید، هنوز فرق ریال و تومان را نمی دانم و گاهی اسکناس ها را اشتباه می گیرم؛ و تو این حدیث ...
ماموران ساواک مانع از نماز خواندن آیت الله مرعشی شدند
.... پدر توسط نمایندگان سایر علما برای حضرت امام نامه هایی فرستادند که جواب های حضرت امام به ایشان موجود است. تبعید حضرت امام به عراق درچه شرایطی انجام شد؟ چگونه خبر را دریافت کردید وخود را به ایشان در تبعیدگاه عراق رساندید؟ یک روز در ساوه در منزل یکی از علما بودم که مرحوم ابوی تلفن زدند و فرمودند: حضرت آیت الله خمینی را به عراق برده اند. زود بیا که با تو کار دارم. سریع به ...
آیا هویت تاریخی دوان در حال تغییر است؟
عزیز متوجه شدم، عشق وافر همه ی این عزیزان به هویت و فرهنگ و زادگاه خویش بود؛ به خصوص حفظ اصالت زبانی و گویش منحصر به فرد دوانی ها، نکته ی بسیار برجسته ای بود که می شد در لابه لای گفتمان دوانی ها بدان پی برد. اما نیک باید دانست که هویت یک قوم فقط منحصر به گویش و حفظ اصالت زبان و لهجه نمی شود؛ بلکه حفظ آداب و رسوم و سنت ها و باورها و از همه مهم تر، حفظ ساختار فیزیکی روستا و بافت سنتی و ...
کاسترو، چه گوارا را قربانی کرد؟
سانتیاگودوکوبا در سال 1953 شرکت داشته آشنا شده بود و دست سرنوشت بود که بعد ها با یکی دیگر از کهنه سربازان عملیات مونکادا یعنی با رائول کاسترو در بیمارستان آشنا شود. رائول او را دعوت کرد که با برادرش نیز آشنا شود، برادری که در تمام قهوه خانه های قاره آمریکا صحبت از او بود. به هر صورت همه چیز دست به دست هم داد تا ملاقاتی تاریخی در مکزیک صورت بگیرد. در یک طرف فیدل کاستروی تنومند 29 ساله ای ...
فروش اینترنتی، بندبازی بزرگی است
ایران آنلاین /چهار سال پیش به ایران می آید و با دیدن ظرفیت بازارهای ایران مشتاق می شود برگردد ایران و تحول بازارهای سنتی به سمت بازارهای آنلاین و الکترونیکی را در قالب یک پکیج چند محصولی دنبال کند. حالا دو سال و ده ماه از حضور او در ایران می گذرد. شش ماه اول حضورش در ایران را تجربه ای سخت و شیرین یافته، دوندگی های تمام نشدنی برای سر و شکل دادن به برند و پوشاندن جامه ای بر قامت ایده، جذب و آموزش ...
داستان دکتر سوکراتس؛ زنده باد دموکراسی!
... ما باختیم و این پایانی بود بر عرضه محصولِ ما، هنر فوتبال. ما احتمالا آخرین تیم بزرگی بودیم که به شیوه خود بازی می کردیم. اما شکست ما تنها دلیلی نبود که پس از 82 فوتبال رو به وخامت رفت. دلیل دیگر این بود که مدیران ورزشی نتوانستند همزمان با پیشرفت های فیزیکی بازیکنان، پیشرفت کنند. حالا آن ها شاید دو برابر و نیم بیشتر از سی سال پیش می دوند. میانگین دوندگی برای بازیکنان برزیل 70، چهار کیلومتر بود ...
خرید تازه عروسِ ویتنامی با 3000 دلار
به گزارش پیک نکا ،روزنامه ایران آورده است: وقتی از خواب بیدار شدم، نمی دانستم در چین هستم. این تمام چیزی است که لین از آن شب وحشتناک به خاطر می آورد؛ شبی که کل زندگی اش را تغییر داد. او در مرز شمالی کشور ویتنام زندگی می کرد و مشغول درس خواندن و آماده شدن برای رفتن به دانشگاه بود. در همین زمان، یکی از دوستانش که اینترنتی با او آشنا شده بود، از او دعوت کرد برای میهمانی شام به خانه اش ...
حاج محسن بعد از مخابره گزارش هایش مداحی می کرد
ایام قرار شد که به اتفاق ایشان و به صورت خانوادگی برای شرکت در یادواره شهدای دولتی مقدم راهی زابل شویم. رفتیم و پس از یادواره، خواهر حاج محسن که در شهر زابل ساکن است اصرار کرد یک روزی را پیششان بمانیم. جمعه هم بود و چون پس از مدت ها به زابل رفته بودیم، همسرم به شهید ذوالفقاری گفتند شب را بمانیم و صبح روز بعد با هم برگردیم. شهید ذوالفقاری به همسرم گفت فردا دعای ندبه دارم و اینجا معذب هستم باید بروم ...
موسیقی در خانواده ما مثل هوا جریان دارد
وحدت بود. * یعنی همین جای کنونی؟ نه کمی فاصله داشت. یک خانه قدیمی بود که به عنوان هنرستان موسیقی فعالیت می کرد. من آنجا درس خواندم و یکی از خوش اقبال ترین هنرجویان بودم، چون آن زمان دوران طلایی هنرستان بود و بهترین اساتید موسیقی در آنجا حضور داشتند. البته من جوان و شیطان بودم و شاید به اندازه کافی نتوانستم از حضورشان استفاده کنم. (با خنده) منیژه گلچین: البته با تمام اینها هیچ وقت ...